یه بیماری هست که توش
سرتو نداشتن زیر گیوتین
ولی
همین که تصمیم میگیری یه کاریو انجام بدی
حتی قبل از اینکه قدمی براش برداشته باشی
از فکرکردن به کاری که باید انجام بدی
چنان احساس خستگی میکنی که انگار اهرام ثلاثه رو روی تو ساختن.
سرتو نداشتن زیر گیوتین
ولی
همین که تصمیم میگیری یه کاریو انجام بدی
حتی قبل از اینکه قدمی براش برداشته باشی
از فکرکردن به کاری که باید انجام بدی
چنان احساس خستگی میکنی که انگار اهرام ثلاثه رو روی تو ساختن.
این میل بیسرانجام به خوبشدن آدم بدا، عاقبت فرصت بودن و زندگیکردن با آدم خوبا رو ازمون میگیره.
امروز بهت فکر کردم ولی دلم برات تنگ نشد؛ یادآوری تو بهعنوان «یه آدم» و «تنها و فقط همین» باعث خوشحالیه.
سالهای زیادیه که محبت عمیقیو اینجا -توی سینهام- حفظ کردم؛ تصمیم گرفتم که بعد از این بیرون بیارمش و آزادانه ازش استفاده کنم.
یه روز همۀ اینایی که بیخداحافظی میرنو بار کامیون میکنم و خالیشون میکنم تو اقیانوس.