دیوانگارد
3.41K subscribers
2.88K photos
179 videos
27 files
138 links
Download Telegram
محل ارسال تصویر روز دوشنبه:
به مناسبت روز تایپ‌کردن دلم یه ماشین تحریر مشکی زیبا می‌خواد.
چیزی هست که من هربار
تلاش می‌کنم تا ازش فاصله بگیرم
نذارم که اتفاق بیوفته
چیزی که بهم آسیب می‌زنه
و میزان آسیبی که بهم وارد می‌کنه شوخی‌بردار نیست
ولی نمی‌تونم
مثل این می‌مونه که هربار چشم باز کنی و ببینی که توی همون خیابونی و همون کامیون داره از روبه‌رو بهت نزدیک میشه
و هربار نتونی خودتو کنار بکشی و ...
آره
هربار همینجوریه.
Forwarded from دیوانگارد
اگر دوستم داشتی می‌ماندی.
Forwarded from روی ماچت را می‌بوسم.
اگر خسته بودی
می‌تونی به صندلیت تکیه بدی
نکته‌اش صندلیه.
بعضی وقتا نگاه می‌کنم و می‌بینم
یه دیوار بزرگ روبه‌رومه
انقدر نزدیک که ممکنه بینی‌ام بهش بخوره
بزرگ‌ترین دیوار تاریخ بشری
همین میشه که اونجا متوقف میشم
همونه که انگار نگهم میداره و نمیذاره هیچ کاری کنم.
مادلن به خوبی می‌فهمید که تمایل و علاقۀ توضیح‌ناپذیری که لوپره را برای او به انسانی یگانه تبدیل می‌کند، نمی‌تواند او را در سطح و شأن دیگران قرار دهد، دلایل عشق مادلن در وجود خودش بود و اگر اندکی نیز به مرد جوان بستگی داشت، برتری ذهنی یا حتی جسمی سبب آن نبود. چون دوستش داشت طبعاً هیچ چهره، هیچ لبخند و هیچ رفتاری دلپذیرتر از چهره، لبخند و رفتار او نبود، نه به این دلیل که فضائل او دلپذیرتر بودند بلکه صرفاً به این علت که زن جوان دوستش می‌داشت.

داستان «بی‌اعتنا» نوشتۀ مارسل پروست از کتاب دوره‌گرد و ده داستان کوتاه/ ترجمۀ مهوش قویمی/ انتشارات آشیان.
اگه بقیه نباید انجامش بدن و به تو که می‌رسه اشکالی نداره
پس برو خودتو درست کن.
اگه همه بد و دغل‌بازن
پس برو خودتو درست کن.
اگه همینی که هستی
پس برو خودتو درست کن.
اگه کار اشتباهی می‌کنی و تا وقتی که گیر نیوفتادی انجامش از نظرت اشکالی نداره
پس برو خودتو درست کن.