📍 یادداشت وارده:
دوستانِ اصلاحطلبِ سابق، محافظهکار شدنتان را تبریک میگویم!
#V 134
✍️ نویسندهی میهمان: علیرضا افشاری @afshari1397 - به عنوان کنشگری مدنی از هر تلاشی برای بهبود وضعیت کشور استقبال میکنم و در آن مشارکت خواهم داشت و از این رو خط قرمزی به عنوانِ تأیید نظام سیاسی موجود ندارم؛ چرا که در حوزهی کنشگریِ مثلاً محیطزیستی یا میراثی اگر محیطی حفاظتشده یا بنایی تاریخی نابود گشت دیگر امکانِ بازگشت وجود ندارد، در نتیجه برای حفظ آنها گاه ناگزیر از ارتباط گرفتن با همین مدیرانِ دولتیِ بعضاً سودجو یا نالایق هستیم. اما آیا در انتخاباتِ ریاستجمهوریِ پیشِ رو امیدی به بهبود وجود دارد؟
آنچه آشکار است در موضوعهای کلان حکومتی مانند سیاست خارجی یا توجه به خواستهای برجستهی مردمی، که برخی از آنها در اعتراضهای مردمی نمایان شد، یا مبارزه با فساد و انحلال سازمانهای بزرگ اقتصادیِ حکومتی، که در دورهای انقلابی و به جهتِ اسلامی کردن سازوکارهای اقتصادی شکل گرفتند اما اکنون که کل حکومت و دولت بر مبنای نگاهی اسلامی اداره میشود وجودشان بلاموضوع است، یا یکی شدنِ ارتش و سپاه و برچیده شدن فعالیتهای اقتصادیِ نیروهای مسلح... امکان تغییری وجود ندارد.
اصلِ نقدِ من به اصلاحطلبان هم به همین موضوع برمیگردد. اگر آنها خود را دارای وجهه و اعتباری مردمی میدانند که حضورشان برای حفظ نظام یا پایداریِ ایران مفید است چرا برای حضورشان شرایطی را نگذاشتند و مثلاً در همین زمینههای یادشده تعهد یا دستکم چراغ سبزی را از نظام نگرفتهاند تا اگر توانستند بر مسند ریاستجمهوری تکیه دهند بتوانند مصدر تغییری در شیوهی ادارهی حکومت شوند؟ حتا دکتر محمد مصدق هم در مجلس شورای ملی برای پذیرش جایگاه نخستوزیری شرایطی را گذاشت تا بتواند مسؤولیتی را بپذیرد که به اندازهاش ــ ولو تا حدودی ــ اختیار داشته باشد.
جای شگفتی دارد سیاسیونی باتجربه چون آنان، آنهم پس از دیدنِ دورههای ریاستجمهوریِ بزرگترانی چون خاتمی و روحانی، بخواهند برای در اختیار گرفتن منصبِ ریاستجمهوریای بجنگند که در آن جایگاه توانِ تغییرِ هیچ سیاستِ کلانی را ندارند. طبیعی است که در چنین شرایطی مردم گمان کنند که آنها تنها برای نفع شخصی و گرفتن مقامهایی، و مهمتر از آن بقای خود در چهارچوبِ نظام، است که وارد عرصهی انتخابات شدهاند.
وگرنه برای من دیدگاههای قومگرایانهی نامزدِ مورد حمایتِ ایشان در جایگاه دوم قرار دارد و بدیهی است که در میانِ آن جریان، اگر او آدم صادق و باهوشی باشد و اصلاحطلبان هم حداقل این بینش را داشته باشند که نخست باید ایرانی باشد تا آنان بتوانند در آن پُست و مقامی داشته باشند، این دیدگاهها به شدت تقلیل خواهد یافت و حتا میتواند چنان تهدیدی به فرصتِ تغییر دیدگاهِ پیروانِ چنان فکری بینجامد، چرا که برای ادارهی کشوری چون ایران نیاز به زبانی ملی است ــ جدا از پیشینهی غنیِ زبان فارسی که خزانهی تاریخ و ادب و فرهنگِ مشترکِ همهی اقواممان است ــ و نیاز به مرکزی فرماندهی و تمرکز. نقدی هم اگر بر مرکزگرایی وارد باشد جامع نبودنِ آن در این سالهاست (از فرزندانِ همهی کشور در آن باشند) و ناشایستهسالاریاش (بهترینهای کشور در آن باشند)، وگرنه به قول پیامبر؛ «هرگاه سه نفر همسفر شدند، از ميان خود يك نفر را به سالارى انتخاب كنند».
دومین نقد بزرگ بر این جریان نداشتن برنامهای برای تغییر است. البته خودشان نیک میدانند که اگر چنین برنامهای را بخواهند تدوین کنند ــ جدا از آن که میتواند همان برنامههای گذشته باشد چرا که هیچ پیشرفتی در گذشته نداشتهاند! ــ زیر ضرباتِ حامیانِ هستهی اصلی حکومت قرار خواهند گرفت چرا که راهی جز نقدِ روشهای پیش از این انجامشده بهدستِ مثلاً رییسجمهورِ پیشین نخواهند داشت.
برای خواندن ادامه این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
دوستانِ اصلاحطلبِ سابق، محافظهکار شدنتان را تبریک میگویم!
#V 134
✍️ نویسندهی میهمان: علیرضا افشاری @afshari1397 - به عنوان کنشگری مدنی از هر تلاشی برای بهبود وضعیت کشور استقبال میکنم و در آن مشارکت خواهم داشت و از این رو خط قرمزی به عنوانِ تأیید نظام سیاسی موجود ندارم؛ چرا که در حوزهی کنشگریِ مثلاً محیطزیستی یا میراثی اگر محیطی حفاظتشده یا بنایی تاریخی نابود گشت دیگر امکانِ بازگشت وجود ندارد، در نتیجه برای حفظ آنها گاه ناگزیر از ارتباط گرفتن با همین مدیرانِ دولتیِ بعضاً سودجو یا نالایق هستیم. اما آیا در انتخاباتِ ریاستجمهوریِ پیشِ رو امیدی به بهبود وجود دارد؟
آنچه آشکار است در موضوعهای کلان حکومتی مانند سیاست خارجی یا توجه به خواستهای برجستهی مردمی، که برخی از آنها در اعتراضهای مردمی نمایان شد، یا مبارزه با فساد و انحلال سازمانهای بزرگ اقتصادیِ حکومتی، که در دورهای انقلابی و به جهتِ اسلامی کردن سازوکارهای اقتصادی شکل گرفتند اما اکنون که کل حکومت و دولت بر مبنای نگاهی اسلامی اداره میشود وجودشان بلاموضوع است، یا یکی شدنِ ارتش و سپاه و برچیده شدن فعالیتهای اقتصادیِ نیروهای مسلح... امکان تغییری وجود ندارد.
اصلِ نقدِ من به اصلاحطلبان هم به همین موضوع برمیگردد. اگر آنها خود را دارای وجهه و اعتباری مردمی میدانند که حضورشان برای حفظ نظام یا پایداریِ ایران مفید است چرا برای حضورشان شرایطی را نگذاشتند و مثلاً در همین زمینههای یادشده تعهد یا دستکم چراغ سبزی را از نظام نگرفتهاند تا اگر توانستند بر مسند ریاستجمهوری تکیه دهند بتوانند مصدر تغییری در شیوهی ادارهی حکومت شوند؟ حتا دکتر محمد مصدق هم در مجلس شورای ملی برای پذیرش جایگاه نخستوزیری شرایطی را گذاشت تا بتواند مسؤولیتی را بپذیرد که به اندازهاش ــ ولو تا حدودی ــ اختیار داشته باشد.
جای شگفتی دارد سیاسیونی باتجربه چون آنان، آنهم پس از دیدنِ دورههای ریاستجمهوریِ بزرگترانی چون خاتمی و روحانی، بخواهند برای در اختیار گرفتن منصبِ ریاستجمهوریای بجنگند که در آن جایگاه توانِ تغییرِ هیچ سیاستِ کلانی را ندارند. طبیعی است که در چنین شرایطی مردم گمان کنند که آنها تنها برای نفع شخصی و گرفتن مقامهایی، و مهمتر از آن بقای خود در چهارچوبِ نظام، است که وارد عرصهی انتخابات شدهاند.
وگرنه برای من دیدگاههای قومگرایانهی نامزدِ مورد حمایتِ ایشان در جایگاه دوم قرار دارد و بدیهی است که در میانِ آن جریان، اگر او آدم صادق و باهوشی باشد و اصلاحطلبان هم حداقل این بینش را داشته باشند که نخست باید ایرانی باشد تا آنان بتوانند در آن پُست و مقامی داشته باشند، این دیدگاهها به شدت تقلیل خواهد یافت و حتا میتواند چنان تهدیدی به فرصتِ تغییر دیدگاهِ پیروانِ چنان فکری بینجامد، چرا که برای ادارهی کشوری چون ایران نیاز به زبانی ملی است ــ جدا از پیشینهی غنیِ زبان فارسی که خزانهی تاریخ و ادب و فرهنگِ مشترکِ همهی اقواممان است ــ و نیاز به مرکزی فرماندهی و تمرکز. نقدی هم اگر بر مرکزگرایی وارد باشد جامع نبودنِ آن در این سالهاست (از فرزندانِ همهی کشور در آن باشند) و ناشایستهسالاریاش (بهترینهای کشور در آن باشند)، وگرنه به قول پیامبر؛ «هرگاه سه نفر همسفر شدند، از ميان خود يك نفر را به سالارى انتخاب كنند».
دومین نقد بزرگ بر این جریان نداشتن برنامهای برای تغییر است. البته خودشان نیک میدانند که اگر چنین برنامهای را بخواهند تدوین کنند ــ جدا از آن که میتواند همان برنامههای گذشته باشد چرا که هیچ پیشرفتی در گذشته نداشتهاند! ــ زیر ضرباتِ حامیانِ هستهی اصلی حکومت قرار خواهند گرفت چرا که راهی جز نقدِ روشهای پیش از این انجامشده بهدستِ مثلاً رییسجمهورِ پیشین نخواهند داشت.
برای خواندن ادامه این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
V134
روزگاری برای میانبر زدن در این موضوع هیأتوزیران را از قبل معرفی میکردند که نامِ برخی از آنان خودبهخود بیانگر برنامه و شیوهای در آن حوزه بود. اما اکنون گمان میکنم این روش هم جواب نمیدهد. مثلاً گفتهاند آقای ظریف میشود وزیر امور خارجه. واقعاً هم آقای…
انتخابات ۱۴۰۳، فرصت تبدیل جنبش اعتراضی به جریان سیاسی
#A 443
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 443
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
انتخابات ۱۴۰۳، فرصت تبدیل جنبش اعتراضی به جریان سیاسی
#A 443
آرمان امیری @armanparian - برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
📍 بریدههایی از متن:
✍️ از میانهی دهه هفتاد خورشیدی تا انتخابات سال ۸۸، بزرگترین شکاف در جریان سیاست داخلی ایران حول محور دموکراسیخواهی معنادار شده بود. دو عنوان اصلاحطلب و محافظهکار (بعدها اصولگرا)، به صورت تمایل برای دموکراسیخواهی و ضدیت با جامعهی مدنی در اذهان عمومی معنادار شده بود.
✍️ در دههی نود، با نهادینه شدن این شکاف بزرگ، معنای اصلاحطلبی و اصولگرایی هم به شکل دوگانهی حامیان و مخالفان مذاکره (برجام) تغییر شکل پیدا کرد.
✍️ با چنین مقدمهای میتوان گفت کمترین دلیل برای آنکه انتخابات ۱۴۰۰ دیگر نتوانست مانند همتایان قبلیاش پرشور و رقابتی برگزار شود همین بود که جریانات حاضر در آن انتخابات، هیچ یک از شکافهای معنادار سیاسی کشور را نمایندگی نمیکردند. به زبان سادهتر، جامعه نمیتوانست بفهمد که دعوای حضرات بر سر چیست؟ دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب دیگر حول هیچ یک از شکافهای واقعی جامعه معنادار نبودند.
✍️ پس از انتخابات ۱۴۰۰ و با قطع امید از اصلاحات حداقلی در دل ساختار تنگ حکومت اسلامی، جامعهی مدنی فرصت یافت تا از دل یک جنبش اجتماعی، دو شکاف اصیل دیگر را فعال کند که پیشتر جایی در مناقشات رسمی سیاسی نداشتند. جرقهی اول حول شکاف «زندگیخواهی» شکل گرفت اما در ادامه مناقشه بر سر «ملتگرایی در برابر قومیتگرایی» نیز بالا گرفت.
✍️ با فعال شدن این دو شکاف اخیر، فرصتی دوباره فراهم شده که انتخابات ۱۴۰۳، بر خلاف انتخابات ۱۴۰۰، از نظر سیاسی و اجتماعی «معنادار» شود؛ هرچند نتیجهی کار با نمونههای قبلی بسیار متفاوت شده است. در واقع، بر خلاف دو ابرچالش دموکراسیخواهی و پیوند با جامعهی جهانی که پیشتر توانسته بودند صفبندی نیروهای درون نظام حاکم را معنادار کنند، دو چالش اخیر، هیچگونه بازتاب مشخصی در صفکشیهای انتخاباتی ۱۴۰۳ پیدا نکردهاند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 443
آرمان امیری @armanparian - برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
📍 بریدههایی از متن:
✍️ از میانهی دهه هفتاد خورشیدی تا انتخابات سال ۸۸، بزرگترین شکاف در جریان سیاست داخلی ایران حول محور دموکراسیخواهی معنادار شده بود. دو عنوان اصلاحطلب و محافظهکار (بعدها اصولگرا)، به صورت تمایل برای دموکراسیخواهی و ضدیت با جامعهی مدنی در اذهان عمومی معنادار شده بود.
✍️ در دههی نود، با نهادینه شدن این شکاف بزرگ، معنای اصلاحطلبی و اصولگرایی هم به شکل دوگانهی حامیان و مخالفان مذاکره (برجام) تغییر شکل پیدا کرد.
✍️ با چنین مقدمهای میتوان گفت کمترین دلیل برای آنکه انتخابات ۱۴۰۰ دیگر نتوانست مانند همتایان قبلیاش پرشور و رقابتی برگزار شود همین بود که جریانات حاضر در آن انتخابات، هیچ یک از شکافهای معنادار سیاسی کشور را نمایندگی نمیکردند. به زبان سادهتر، جامعه نمیتوانست بفهمد که دعوای حضرات بر سر چیست؟ دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب دیگر حول هیچ یک از شکافهای واقعی جامعه معنادار نبودند.
✍️ پس از انتخابات ۱۴۰۰ و با قطع امید از اصلاحات حداقلی در دل ساختار تنگ حکومت اسلامی، جامعهی مدنی فرصت یافت تا از دل یک جنبش اجتماعی، دو شکاف اصیل دیگر را فعال کند که پیشتر جایی در مناقشات رسمی سیاسی نداشتند. جرقهی اول حول شکاف «زندگیخواهی» شکل گرفت اما در ادامه مناقشه بر سر «ملتگرایی در برابر قومیتگرایی» نیز بالا گرفت.
✍️ با فعال شدن این دو شکاف اخیر، فرصتی دوباره فراهم شده که انتخابات ۱۴۰۳، بر خلاف انتخابات ۱۴۰۰، از نظر سیاسی و اجتماعی «معنادار» شود؛ هرچند نتیجهی کار با نمونههای قبلی بسیار متفاوت شده است. در واقع، بر خلاف دو ابرچالش دموکراسیخواهی و پیوند با جامعهی جهانی که پیشتر توانسته بودند صفبندی نیروهای درون نظام حاکم را معنادار کنند، دو چالش اخیر، هیچگونه بازتاب مشخصی در صفکشیهای انتخاباتی ۱۴۰۳ پیدا نکردهاند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
A444
از میانهی دهه هفتاد خورشیدی تا انتخابات سال ۸۸، بزرگترین شکاف در جریان سیاست داخلی ایران حول محور دموکراسیخواهی معنادار شده بود. دو عنوان اصلاحطلب و محافظهکار (بعدها اصولگرا)، به صورت تمایل برای دموکراسیخواهی و ضدیت با جامعهی مدنی در اذهان عمومی معنادار…
دو پاسخ به استدلالهای عباس عبدی
#A 443
آرمان امیری @armanparian - جناب آقای عباس عبدی، در مناظرهای با دکتر مهرآئین استدلالهایی را برای دفاع از مشارکت انتخاباتی مطرح کردهاند. مشروح کامل این مناظره را میتوانید از رسانهی آزاد ببینید، هرچند من نمیتوانم توصیه کنم برایش وقت صرف کنید چون متاسفانه بخش عمدهای از جلسه کلا به مسائل نامربوط به سیاست و موضوع بحث گذشت که جز اتلاف وقت ثمری نداشت. (البته در این مورد ابدا تقصیری متوجه آقای عبدی نبود) به هر حال من فقط میخواهم در اینجا به دو مورد مشخص از استدلالهای آقای عبدی پاسخ مختصری بدهم. (این دو مورد را در این کلیپ کوتاه ببینید)
✍️ این یادداشت در نهایت میخواهد به پاسخ این پرسش بسیار مهم برسد که: «آیا تحریم انتخابات چشمانداز روشنی پیش روی ما قرار میدهد؟»
برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 443
آرمان امیری @armanparian - جناب آقای عباس عبدی، در مناظرهای با دکتر مهرآئین استدلالهایی را برای دفاع از مشارکت انتخاباتی مطرح کردهاند. مشروح کامل این مناظره را میتوانید از رسانهی آزاد ببینید، هرچند من نمیتوانم توصیه کنم برایش وقت صرف کنید چون متاسفانه بخش عمدهای از جلسه کلا به مسائل نامربوط به سیاست و موضوع بحث گذشت که جز اتلاف وقت ثمری نداشت. (البته در این مورد ابدا تقصیری متوجه آقای عبدی نبود) به هر حال من فقط میخواهم در اینجا به دو مورد مشخص از استدلالهای آقای عبدی پاسخ مختصری بدهم. (این دو مورد را در این کلیپ کوتاه ببینید)
✍️ این یادداشت در نهایت میخواهد به پاسخ این پرسش بسیار مهم برسد که: «آیا تحریم انتخابات چشمانداز روشنی پیش روی ما قرار میدهد؟»
برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
دو پاسخ
جناب آقای عباس عبدی، در مناظرهای با دکتر مهرآئین استدلالهایی را برای دفاع از مشارکت انتخاباتی مطرح کردهاند. مشروح کامل این مناظره را میتوانید از اینجا ببینید، هرچند من نمیتوانم توصیه کنم برایش وقت صرف کنید چون متاسفانه بخش عمدهای از جلسه کلا به مسائل…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️ شورای سردبیری مجمع دیوانگان: در شرایطی که حامیان تبلیغاتی آقای پزشکیان تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا از رفتار بیمنطق و حرکت زشت دکتر فاضلی یک نکتهی قوت تبلیغاتی بسازند و بابت آنچه آشکارا یک بیظرفیتی شخصی است، به ایشان مدال «شرافت و شجاعت» اهدا کنند، جناب پزشکیان در نخستین فرصت ممکن پاسخ درخور و شایستهای به این اتفاق نشان دادند.
هرچند ما این خودانتقادی آشکار دکتر پزشکیان را ارزشمند قلمداد میکنیم، اما در نهایت در تحلیل خود مبنی بر ضرورت تحریم این انتخابات بیش از پیش راسخ شدیم چرا که گمان میکنیم همین شواهد نشان میدهند که تیم ایشان و کل جریان اصلاحات تا چه میزان بیبرنامه، بیهدف، بیپرنسیب، و بدون حداقلی از اصول اخلاقی و اجتماعی وارد عرصه شدهاند، تا چه رسد به داشتن برنامهای برای ایجاد تغییرات در ساختار کلان سیاست!
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
هرچند ما این خودانتقادی آشکار دکتر پزشکیان را ارزشمند قلمداد میکنیم، اما در نهایت در تحلیل خود مبنی بر ضرورت تحریم این انتخابات بیش از پیش راسخ شدیم چرا که گمان میکنیم همین شواهد نشان میدهند که تیم ایشان و کل جریان اصلاحات تا چه میزان بیبرنامه، بیهدف، بیپرنسیب، و بدون حداقلی از اصول اخلاقی و اجتماعی وارد عرصه شدهاند، تا چه رسد به داشتن برنامهای برای ایجاد تغییرات در ساختار کلان سیاست!
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
📍 یادداشت وارده:
پرسشی از جناب دکتر پزشکیان دربارهی شائبهی قومگرایی
#V 135
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
پرسشی از جناب دکتر پزشکیان دربارهی شائبهی قومگرایی
#V 135
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
📍 یادداشت وارده:
پرسشی از جناب دکتر پزشکیان دربارهی شائبهی قومگرایی
#V 135
✍️ نویسندهی میهمان: علیرضا افشاری @afshari1397
بریدهای از متن:
✍️ آنچه سبب شد این یادداشت را خطاب به شما بنویسم و از فرصت فضای انتخابات بهره ببرم، چرا که در این هنگام هم آسودهتر میتوان سخن گفت و هم طرفهای سخن به جهتِ تبلیغی هم که باشد شنوندهی بهتری خواهند بود، سخن شما در مناظرهی تلویزیونیتان بود که بخشهایی از آن پنجشنبه سیویکم خردادماه به صورتی گسترده در فضای مجازی و حتا خبرگزاریهای رسمی پخش شد:
«اگر پانتُرکیسمی وجود دارد، پانعربیسمی یا پانبلوچیسمی یا پانکُردیسمی، به خاطر بیعدالتی است که ما میکنیم. هیچ کسی از آنها در حکومت جایگاهی ندارد... وقتی هیچجا به بلوچی پستی نمیدهند، هر چه قدر نابغه باشد... در حکومت جایی برای اینها نمیبینی، او بلند میشود اعتراض میکند. مشکل عدالت است... من که بهتر میفهمم، چه در گزینش و چه در پستها.... شما چند تا استاندار کُرد داری؟... حرفشان را گوش نمیدهیم، ناراضی میشوند... میروند آنطرف... بر اساس عدالت رفتار کنیم این اتفاقات نخواهد افتاد... ایران برای همه است».
✍️ اما چرا اینها را، با آن که بارها گفته شده است، بهگونهای فشرده برای شما مینویسم؛ این که شاید اکنون آنها را بهتر بشنوید. شما رئیس فراکسیون ترکزبانان در مجلس دهم شورای اسلامی بودید که نخستین فراکسیون قومی و زبانی در تاریخ مجالس ایران بود و این به معنای رودررویی شما با مناسباتی بود که از دلِ جنبشِ بزرگ مشروطیت سر برآورد که همه باید، جدا از دین و زبان و تبار، دارای حقوقی یکسان باشند و یک ملت بر زیرِ یک پرچم باشیم. به سخنِ دیگر رودررویی شما با ستارخان که شجاعانه به دفاع از مشروطهخواهان در برابر حکومتِ وقت ایستاد یا شیخ محمد خیابانی، و همسویی شما با پیشهوری که بر خلافِ همهی نوشتههای قدیمیاش در تقبیحِ قوم و قبیلهبازی به ناگهان بر مسند رهبریِ جریانی آشکارا قومیتی و وابسته به بیگانهای ایرانبرافکن ایستاد که هزینهای بالا برای کشورمان داشت. پس، این مهم است که اکنون در مرحلهی به دست گرفتنِ قوهی اجراییِ کشور در اینباره صادقانه با خودتان بیندیشید که کدام راه را خواهید رفت، و آیا تا پیش از این جایی را بر خطا رفتید یا نه... اگر به این نتیجه رسیدید که بر خطا بوده حتماً بیان کنید. صداقت همیشه یاریگر است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
پرسشی از جناب دکتر پزشکیان دربارهی شائبهی قومگرایی
#V 135
✍️ نویسندهی میهمان: علیرضا افشاری @afshari1397
بریدهای از متن:
✍️ آنچه سبب شد این یادداشت را خطاب به شما بنویسم و از فرصت فضای انتخابات بهره ببرم، چرا که در این هنگام هم آسودهتر میتوان سخن گفت و هم طرفهای سخن به جهتِ تبلیغی هم که باشد شنوندهی بهتری خواهند بود، سخن شما در مناظرهی تلویزیونیتان بود که بخشهایی از آن پنجشنبه سیویکم خردادماه به صورتی گسترده در فضای مجازی و حتا خبرگزاریهای رسمی پخش شد:
«اگر پانتُرکیسمی وجود دارد، پانعربیسمی یا پانبلوچیسمی یا پانکُردیسمی، به خاطر بیعدالتی است که ما میکنیم. هیچ کسی از آنها در حکومت جایگاهی ندارد... وقتی هیچجا به بلوچی پستی نمیدهند، هر چه قدر نابغه باشد... در حکومت جایی برای اینها نمیبینی، او بلند میشود اعتراض میکند. مشکل عدالت است... من که بهتر میفهمم، چه در گزینش و چه در پستها.... شما چند تا استاندار کُرد داری؟... حرفشان را گوش نمیدهیم، ناراضی میشوند... میروند آنطرف... بر اساس عدالت رفتار کنیم این اتفاقات نخواهد افتاد... ایران برای همه است».
✍️ اما چرا اینها را، با آن که بارها گفته شده است، بهگونهای فشرده برای شما مینویسم؛ این که شاید اکنون آنها را بهتر بشنوید. شما رئیس فراکسیون ترکزبانان در مجلس دهم شورای اسلامی بودید که نخستین فراکسیون قومی و زبانی در تاریخ مجالس ایران بود و این به معنای رودررویی شما با مناسباتی بود که از دلِ جنبشِ بزرگ مشروطیت سر برآورد که همه باید، جدا از دین و زبان و تبار، دارای حقوقی یکسان باشند و یک ملت بر زیرِ یک پرچم باشیم. به سخنِ دیگر رودررویی شما با ستارخان که شجاعانه به دفاع از مشروطهخواهان در برابر حکومتِ وقت ایستاد یا شیخ محمد خیابانی، و همسویی شما با پیشهوری که بر خلافِ همهی نوشتههای قدیمیاش در تقبیحِ قوم و قبیلهبازی به ناگهان بر مسند رهبریِ جریانی آشکارا قومیتی و وابسته به بیگانهای ایرانبرافکن ایستاد که هزینهای بالا برای کشورمان داشت. پس، این مهم است که اکنون در مرحلهی به دست گرفتنِ قوهی اجراییِ کشور در اینباره صادقانه با خودتان بیندیشید که کدام راه را خواهید رفت، و آیا تا پیش از این جایی را بر خطا رفتید یا نه... اگر به این نتیجه رسیدید که بر خطا بوده حتماً بیان کنید. صداقت همیشه یاریگر است.
برای مطالعهی متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
V135
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان نامزد محترم انتخابات ریاستجمهوری متأسفانه شخصاً به عنوان یک ایرانی، با پیشینهی بیش از دو دهه کنشگریِ مدنی، قصد حضور در انتخابات را ندارم چرا که نامزدهای محترم هیچ کدام برنامهای برای تغییر راهبردهای به زعمِ من خطای کلان دولت،…
چرا رای نمیدهم؟
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱ من، بزرگترین عامل رسیدن کشور و جامعه به وضعیت بحرانی فعلی را رویکرد بسیار کلانی میدانم که شخص رهبر نظام تدبیر کرده است. هرچند قانون اساسی فعلی هم باید تغییر کند، اما من این رویکرد را حتی از اصل قانون اساسی کشور هم قدرتمندتر و نقشآفرینتر میدانم. در سالهای گذشته، با وعدههایی همچون قانونگرایی، بازگشت به حاکمیت قانون و مردمسالاری، یا حتی برجام و حل مسائل بینالملل، امیدواریهایی برای توقف این رویکرد در چهارچوب خود حکومت پیدا شد که میشد نامش را اصلاحات گذاشت. اما بالاترین وعده و شعار این دور آقای پزشکیان «اجرای بیکم و کاست سیاستهای رهبری است». من نگران نیستم که ایشان خلف وعده کنند؛ کاملا برعکس! اتفاقا وحشت دارم که ایشان به بهترین وجه ممکن این وعده را عملی کرده و سرعت سقوط و نابودی کشور را تسریع کنند!
۲- پرتکرارترین کلیدواژه در کلام نامزدهای حاضر، به ویژه مسعود پزشکیان تاکید بر «کار کارشناسی» است. این بزرگترین اسم رمز «سیاستزدایی» از بحرانهای کلان ماست. تمامی کارشناسان واقعی کشور، به ویژه در حوزههای اقتصادی و بینالمللی، همانها که اتفاقا اغلب سوابق اصلاحطلبی دارند معترفند که بحرانهای کشور ما تنها و تنها راهحل «سیاسی» دارد. پزشکیان، درست به مانند باقی نامزدهای موجود، با تقلیل مسالهی کلان سیاست به تکنسینگرایی، اصل وجود بحران را انکار کرده و آدرس غلط میدهد. من به این دروغپردازی بزرگ مهر تایید نمیزنم.
۳- در عرصهی روابط بینالملل، کشور ما در یکی از خطرناکترین وضعیتهای تاریخی خودش قرار گرفته و مواجههای تمام عیار با اسرائیل و تمامی همپیمانان قدرتمندش بسیار قریبالوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصهی بینالملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مسالهی این بحران به ماجرای پروندهی هستهای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنشها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه میرسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار میشوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنهآرایی دروغین فاصله گرفت.
۴- تمامی تلاشهای تبلیغاتی اصلاحطلبان معطوف به این ادعاست که ما برای مشکلات کشور راهحلهای خوبی (مثل برجام) داشتیم اما کارشکنیهای جناح مقابل جلوی حصول نتیجه را گرفت. اینان اما پاسخ نمیدهد که امروز چه چیزی تغییر کرده که میخواهند دوباره قبول مسوولیت کنند؟ اگر این فرض بیش از اندازه خوشبینانه را در نظر بگیریم که تصمیمات و رویکردهای آنها همگی درست بوده، باید جواب بدهند که با کدام نیرو، یا کدام تغییر در ساختار قدرت قرار است اینبار به نتیجهای متفاوت از شکست برجام، یا کشتار آبان برسند؟ این شیوه از بازگشت به عقب، انکار تمامی تجربههای تاریخی است که ملت ما با صرف هزینههای گزاف به دست آورده. من با رای خودم این بازگشت به عقب را تایید نمیکنم.
۵- من به عنوان یک لیبرال، به آزادسازی قیمت سوخت و حذف مداخلات دولتی در اقتصاد باور عمیق دارم. اما گران کردن دستوری بنزین، در عین تداوم سیطرهی وحشتناک حکومت بر تمامی ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را گامی در راستای «آزادسازی» یا اصلاح اقتصادی نمیدانم. این یک چپاولگری آشکار است. دست بردن در جیب مردم است از جانب حکومتی که خودش مسوول فقر و فلاکت عمومی است. من هشدار میدهم که جراحیهایی حتی بزرگتر از جراحی آبان ۹۸ در همین دولت آینده به اجرا درخواهد آمد و من به کسانی که آمدهاند تا صرفا مجریان حلقهبهگوش این جراحیهای خونین باشند رای نمیدهم و بار مسوولیت تکرار فجایع احتمالی را متوجه تمامی آمران، عاملان و حامیانشان میدانم.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱ من، بزرگترین عامل رسیدن کشور و جامعه به وضعیت بحرانی فعلی را رویکرد بسیار کلانی میدانم که شخص رهبر نظام تدبیر کرده است. هرچند قانون اساسی فعلی هم باید تغییر کند، اما من این رویکرد را حتی از اصل قانون اساسی کشور هم قدرتمندتر و نقشآفرینتر میدانم. در سالهای گذشته، با وعدههایی همچون قانونگرایی، بازگشت به حاکمیت قانون و مردمسالاری، یا حتی برجام و حل مسائل بینالملل، امیدواریهایی برای توقف این رویکرد در چهارچوب خود حکومت پیدا شد که میشد نامش را اصلاحات گذاشت. اما بالاترین وعده و شعار این دور آقای پزشکیان «اجرای بیکم و کاست سیاستهای رهبری است». من نگران نیستم که ایشان خلف وعده کنند؛ کاملا برعکس! اتفاقا وحشت دارم که ایشان به بهترین وجه ممکن این وعده را عملی کرده و سرعت سقوط و نابودی کشور را تسریع کنند!
۲- پرتکرارترین کلیدواژه در کلام نامزدهای حاضر، به ویژه مسعود پزشکیان تاکید بر «کار کارشناسی» است. این بزرگترین اسم رمز «سیاستزدایی» از بحرانهای کلان ماست. تمامی کارشناسان واقعی کشور، به ویژه در حوزههای اقتصادی و بینالمللی، همانها که اتفاقا اغلب سوابق اصلاحطلبی دارند معترفند که بحرانهای کشور ما تنها و تنها راهحل «سیاسی» دارد. پزشکیان، درست به مانند باقی نامزدهای موجود، با تقلیل مسالهی کلان سیاست به تکنسینگرایی، اصل وجود بحران را انکار کرده و آدرس غلط میدهد. من به این دروغپردازی بزرگ مهر تایید نمیزنم.
۳- در عرصهی روابط بینالملل، کشور ما در یکی از خطرناکترین وضعیتهای تاریخی خودش قرار گرفته و مواجههای تمام عیار با اسرائیل و تمامی همپیمانان قدرتمندش بسیار قریبالوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصهی بینالملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مسالهی این بحران به ماجرای پروندهی هستهای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنشها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه میرسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار میشوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنهآرایی دروغین فاصله گرفت.
۴- تمامی تلاشهای تبلیغاتی اصلاحطلبان معطوف به این ادعاست که ما برای مشکلات کشور راهحلهای خوبی (مثل برجام) داشتیم اما کارشکنیهای جناح مقابل جلوی حصول نتیجه را گرفت. اینان اما پاسخ نمیدهد که امروز چه چیزی تغییر کرده که میخواهند دوباره قبول مسوولیت کنند؟ اگر این فرض بیش از اندازه خوشبینانه را در نظر بگیریم که تصمیمات و رویکردهای آنها همگی درست بوده، باید جواب بدهند که با کدام نیرو، یا کدام تغییر در ساختار قدرت قرار است اینبار به نتیجهای متفاوت از شکست برجام، یا کشتار آبان برسند؟ این شیوه از بازگشت به عقب، انکار تمامی تجربههای تاریخی است که ملت ما با صرف هزینههای گزاف به دست آورده. من با رای خودم این بازگشت به عقب را تایید نمیکنم.
۵- من به عنوان یک لیبرال، به آزادسازی قیمت سوخت و حذف مداخلات دولتی در اقتصاد باور عمیق دارم. اما گران کردن دستوری بنزین، در عین تداوم سیطرهی وحشتناک حکومت بر تمامی ارکان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را گامی در راستای «آزادسازی» یا اصلاح اقتصادی نمیدانم. این یک چپاولگری آشکار است. دست بردن در جیب مردم است از جانب حکومتی که خودش مسوول فقر و فلاکت عمومی است. من هشدار میدهم که جراحیهایی حتی بزرگتر از جراحی آبان ۹۸ در همین دولت آینده به اجرا درخواهد آمد و من به کسانی که آمدهاند تا صرفا مجریان حلقهبهگوش این جراحیهای خونین باشند رای نمیدهم و بار مسوولیت تکرار فجایع احتمالی را متوجه تمامی آمران، عاملان و حامیانشان میدانم.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
A444
۶- به باور من، تنها نیروی موثری که در تمامی دهههای اخیر توانسته اندک مقاومت معناداری در برابر سیاستهای کلان حکومتی از خود نشان دهد و روزنههایی از امکان زیست طبیعی برای شهروندان را باز کند، مقاومت جنبشهای خودجوش اجتماعی و سیاسی بوده که جرات داشتهاند به…
📍 یادداشت وارده
پزشکیان روی صندلی پاستور: گامی به عقب
#V 136
✍️ نویسندهی میهمان - حمزه عربزاده: روی سخن این نوشته دوستانی هستند که با دغدغه آینده کشور، به دوراهی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات می اندیشند و البته انگیزه ی شرکت احتمالی شان در انتخابات رای دادن به آقای پزشکیان است، به امید اصلاحاتی هرچند تدریجی و گام به گام، و به امید وقفه ای هرچند مختصر در روند سقوط و اضمحلال کشور. تمرکز اصلی نوشته از منظر اقتصادی خواهد بود و در پایان استدلال میکنم که چرا از نگاه من منطق این نوشتار قابل تعمیم به حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز هست.
۱- گره کور اقتصاد: توافقی گسترده میان صاحب نظران اقتصادی وجود دارد که گره کور وضعیت اقتصادی کشور نه در وضعیت مدیریتی و نه در بدنه کارشناسی اقتصادی و مالی، بلکه در وضعیت سیاسی کشور است. به عبارت دیگر، قدم اول در حل مشکلات اقتصادی، نه در سیاستگذاری اقتصادی بلکه در امر سیاسی است. تنها اشارهای کوتاه میکنم: حل مسائل اقتصادی ما در اولین قدم نیازمند حل مساله تحریم، حل FATF، و ایجاد اعتماد و جذابیت برای جذب سرمایهگذاری خارجی و ورود تکنولوژی و امکان صادرات برای رشد تولید داخل است. در درجات بعدی: رقابتی کردن اقتصاد (از طریق آزادسازی اقتصادی و حذف قیمت گذاری دستوری و کوتاه کردن دست بازیگران غیررقابتی اقتصاد مانند نهادهای نیمه دولتی و نظامی) و اصلاح بودجه و کاهش ناترازی های مالی دولت (از جمله با حذف و کاهش رانت های حکومتی) برای کاهش تورم است.
بیشک حل هرکدام از این مسائل جز با چراغ سبز هسته قدرت امکانپذیر نیست. در صورت عدم تحقق این اصلاحات، مسائل اقتصادی ما با تغییر مدیریت و دادن امور به دست حتی مجربترین کارشناسان اقتصادی و مالی قابل حل نیست و قفل اقتصاد باز نمیشود. تفاوت مدیریتی و سیاستگذاری در غیاب این اصلاحات، تنها بحث بر سر باز توزیع منابعی رو به افول خواهد بود. عدم وجود تفاوت معنادار در وضعیت اقتصادی ۳سال آخر دولت روحانی و ۳سال عمر دولت رئیسی تنها شاهدی بر این مدعا است. علاقهمندان میتوانند برای توضیحات بیشتر به صحبتهای آقایان نیلی، غنی نژاد، مشایخی و بهکیش در «دور ِهمی اقتصادی» رجوع کنند. (اینجا)
۲- هزینه اصلاحات اقتصادی: شکی نیست که بازکردن گره کورهای مذکور، هزینهزا است، برخی برای حاکمیت و برخی برای مردم. حل مساله سیاست خارجی و تحریمها و FATF و کاهش و حذف قدرت اقتصادی نهادها و خصولتیها، و ایجاد رقابت واقعی در اقتصاد، برای حاکمیت هزینهزا است. از سوی دیگر، در صورت باز نشدن گرههای سیاست خارجی، رفتن به سمت آزادسازی اقتصادی به معنای افزایش قیمتها خواهد بود که فشار زیادی را به مردم تحمیل میکند و به نارضایتیهای گسترده از دولت مستقر منجر میشود. لازم به ذکر است که افزایش قیمت به معنی اصلاح/آزادسازی قیمت نیست، و صرفا به افزایش قیمت ختم میشود. از این منظر رفتن به سمت آزادسازی اقتصادی، در فقدان حل مسائل سیاست خارجی و در فقدان حذف بازیگران غیررقابتی، نه از منظر اقتصاد سیاسی امری ممکن است و نه عملا توفیقی در برون رفت وضعیت اقتصادی کشور از وضعیت فعلی ایجاد میکند.
۳- هزینه-فایده تن دادن به اصلاحات از منظر حاکمیت: بیشک حل مسائل مذکور که ریشههای بن بست اقتصادی کشورند، نیازمند عزم سیاسی و چراغ سبز هسته قدرت است. عزم حاکمیت برای حل مسائل مربوط به سیاست خارجی (از جمله تحریمها و FATF) و کاهش نفوذ بازیگران غیررقابتی اقتصاد، به معنی ایجاد نارضایتی در نیروهای رانتی و منتفع از وضعیت موجود و نیز طرفداران ایدئولوژیک حاکمیت است و از این منظر برای حاکمیت هزینهزا است. اما در عین حال، حل این مسائل از طریق آثار مثبت اقتصادی میتواند رضایت بخشی از جامعه را برای حاکمیت به ارمغان بیاورد. تجربه ۳ساله دولت رئیسی نشان داد، که همچنان برای حاکمیت، هزینه چنین اصلاحاتی بیشتر از منافع آن است. چنانکه همین هزینه/فایده در مسائل اجتماعی (نظیر فیلترینگ و مساله حجاب) نیز در سه ساله اخیر وجود داشته است. اما افزایش فشارهای اجتماعی و خطرات سیاسی ناشی از آن میتواند موازنه این هزینه/فایده را برای حاکمیت تغییر دهد.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
پزشکیان روی صندلی پاستور: گامی به عقب
#V 136
✍️ نویسندهی میهمان - حمزه عربزاده: روی سخن این نوشته دوستانی هستند که با دغدغه آینده کشور، به دوراهی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات می اندیشند و البته انگیزه ی شرکت احتمالی شان در انتخابات رای دادن به آقای پزشکیان است، به امید اصلاحاتی هرچند تدریجی و گام به گام، و به امید وقفه ای هرچند مختصر در روند سقوط و اضمحلال کشور. تمرکز اصلی نوشته از منظر اقتصادی خواهد بود و در پایان استدلال میکنم که چرا از نگاه من منطق این نوشتار قابل تعمیم به حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز هست.
۱- گره کور اقتصاد: توافقی گسترده میان صاحب نظران اقتصادی وجود دارد که گره کور وضعیت اقتصادی کشور نه در وضعیت مدیریتی و نه در بدنه کارشناسی اقتصادی و مالی، بلکه در وضعیت سیاسی کشور است. به عبارت دیگر، قدم اول در حل مشکلات اقتصادی، نه در سیاستگذاری اقتصادی بلکه در امر سیاسی است. تنها اشارهای کوتاه میکنم: حل مسائل اقتصادی ما در اولین قدم نیازمند حل مساله تحریم، حل FATF، و ایجاد اعتماد و جذابیت برای جذب سرمایهگذاری خارجی و ورود تکنولوژی و امکان صادرات برای رشد تولید داخل است. در درجات بعدی: رقابتی کردن اقتصاد (از طریق آزادسازی اقتصادی و حذف قیمت گذاری دستوری و کوتاه کردن دست بازیگران غیررقابتی اقتصاد مانند نهادهای نیمه دولتی و نظامی) و اصلاح بودجه و کاهش ناترازی های مالی دولت (از جمله با حذف و کاهش رانت های حکومتی) برای کاهش تورم است.
بیشک حل هرکدام از این مسائل جز با چراغ سبز هسته قدرت امکانپذیر نیست. در صورت عدم تحقق این اصلاحات، مسائل اقتصادی ما با تغییر مدیریت و دادن امور به دست حتی مجربترین کارشناسان اقتصادی و مالی قابل حل نیست و قفل اقتصاد باز نمیشود. تفاوت مدیریتی و سیاستگذاری در غیاب این اصلاحات، تنها بحث بر سر باز توزیع منابعی رو به افول خواهد بود. عدم وجود تفاوت معنادار در وضعیت اقتصادی ۳سال آخر دولت روحانی و ۳سال عمر دولت رئیسی تنها شاهدی بر این مدعا است. علاقهمندان میتوانند برای توضیحات بیشتر به صحبتهای آقایان نیلی، غنی نژاد، مشایخی و بهکیش در «دور ِهمی اقتصادی» رجوع کنند. (اینجا)
۲- هزینه اصلاحات اقتصادی: شکی نیست که بازکردن گره کورهای مذکور، هزینهزا است، برخی برای حاکمیت و برخی برای مردم. حل مساله سیاست خارجی و تحریمها و FATF و کاهش و حذف قدرت اقتصادی نهادها و خصولتیها، و ایجاد رقابت واقعی در اقتصاد، برای حاکمیت هزینهزا است. از سوی دیگر، در صورت باز نشدن گرههای سیاست خارجی، رفتن به سمت آزادسازی اقتصادی به معنای افزایش قیمتها خواهد بود که فشار زیادی را به مردم تحمیل میکند و به نارضایتیهای گسترده از دولت مستقر منجر میشود. لازم به ذکر است که افزایش قیمت به معنی اصلاح/آزادسازی قیمت نیست، و صرفا به افزایش قیمت ختم میشود. از این منظر رفتن به سمت آزادسازی اقتصادی، در فقدان حل مسائل سیاست خارجی و در فقدان حذف بازیگران غیررقابتی، نه از منظر اقتصاد سیاسی امری ممکن است و نه عملا توفیقی در برون رفت وضعیت اقتصادی کشور از وضعیت فعلی ایجاد میکند.
۳- هزینه-فایده تن دادن به اصلاحات از منظر حاکمیت: بیشک حل مسائل مذکور که ریشههای بن بست اقتصادی کشورند، نیازمند عزم سیاسی و چراغ سبز هسته قدرت است. عزم حاکمیت برای حل مسائل مربوط به سیاست خارجی (از جمله تحریمها و FATF) و کاهش نفوذ بازیگران غیررقابتی اقتصاد، به معنی ایجاد نارضایتی در نیروهای رانتی و منتفع از وضعیت موجود و نیز طرفداران ایدئولوژیک حاکمیت است و از این منظر برای حاکمیت هزینهزا است. اما در عین حال، حل این مسائل از طریق آثار مثبت اقتصادی میتواند رضایت بخشی از جامعه را برای حاکمیت به ارمغان بیاورد. تجربه ۳ساله دولت رئیسی نشان داد، که همچنان برای حاکمیت، هزینه چنین اصلاحاتی بیشتر از منافع آن است. چنانکه همین هزینه/فایده در مسائل اجتماعی (نظیر فیلترینگ و مساله حجاب) نیز در سه ساله اخیر وجود داشته است. اما افزایش فشارهای اجتماعی و خطرات سیاسی ناشی از آن میتواند موازنه این هزینه/فایده را برای حاکمیت تغییر دهد.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
A136
۴- اصلاح به میانجی دیگری: گروهی از حامیان پزشکیان، چراغ سبز حاکمیت برای حضور پزشکیان در انتخابات را به تغییر در این هزینه/فایده حاکمیت تعبیر کردهاند و استدلال میکنند که حاکمیت از دوره ۳ساله رئیسی و افزایش نارضیاتیهای اجتماعی درس عبرت گرفته و حضور پزشکیان…
هفت پیام از انتخابات
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱- پیروزی جنبش مقاومت مدنی
مسالهی اصلی تحریم، شکستن دیوار مشارکت ۵۰درصدی نبود. این اتفاق در انتخابات ۱۴۰۰ رخ داده بود؛ اما در آن انتخابات، بخش بزرگی از ریزش آرا محصول نوعی انفعال و سرخوردگی از اصلاح سیستم بود. هنوز جنبشی وجود نداشت که چشمانداز تحول از مسیر دیگری را نمایان کند. پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، انفعال قبلی به سمت یک کنش فعال تغییر جهت پیدا کرد. برخی منفعلین از ترس سقوط نظام به داخل انتخابات بازگشتند و تحریم، اگر میخواست پیروز شود باید بر سد بزرگترین غلبه میکرد. این اتفاقی بود که به نظرم فراتر از تمامی پیشبینیها و انتظارات محقق شد. به قول بازاریها، با سقوط میزان مشارکت از «کانال ۴۰درصد» به «کانال ۳۰درصد»، مساله از انفعال مخالفان به یک جنبش فعال تحریم بدل شد که آشکارا طی سه انتخابات پیاپی (ریاستجمهوری، مجلس و دوباره ریاستجمهوری) در حال پیشرفت بوده است. حالا این تحریمیها هستند که بزرگترین وزنهی قدرت سیاسی و اجتماعی را کسب کردهاند و بیشک فرصت دارند که سرنوشت آیندهی کشور را رقم بزنند.
۲- شکست سیاسیون فرصتسوز
هرچند جنبش و جوش فعال در بدنهی جنبش اجتماعی کاملا آشکار بود و تمامی ترفندهای انتخاباتی را خنثی کرد، اما بزرگترین تحریم تاریخ جمهوری اسلامی در وضعیتی محقق شد که اکثر چهرههای شاخص سیاسی و حتی نیروهای میانی ترجیح دادند یک سکوت منفعلانه در پیش بگیرند. به گمان من، اعلام دیرهنگام «ما رای ندادیم»، در ساعات پایان رایگیری، ابدا یک کنش سیاسی معنادار برای همراهی با تحریم نبود. بیشتر میشد حدس زد چه آنها که کاملا سکوت کردند و چه آنها که دیرهنگام رای ندادن خودشان را اعلام کردند، به انتظار نشستند تا ببینند تیم برنده کدام سمت است. بحران انسداد سیاسی فقط در داخل حاکمیت رخ نداده. با این وضعیت نیروهای سیاسی، باید اعتراف کنیم که اپوزوسیون هم گرفتار مهرههایی شده که نه شهامت سیاستورزی واقعی را دارند و نه درایت تشخیص موقعیت را. اگر این ضعف در آینده جبران نشود، سرمایهی بزرگ تحریم به نتیجه نخواهد رسید و همچنان شاهد هدررفت هزینههای کلان مقاومت اجتماعی خواهیم بود. به نظرم نقد این انفعال و طلب موضعگیریهای صریحتر و شفافتر، مطالبهای است که جامعه میتواند از این چهرهها داشته باشد تا این ضعف را به مرور جبران کند.
۳- رفراندوم قاطع علیه قومیتگرایی!
مسعود پزشکیان در استانهای آذریزبان بیشترین رای را به خود اختصاص داده است. او سالهای سال پیشینهی دامن زدن به شکافهای قومی را در کارنامه دارد و در رقابت اخیر نیز دیدیم که ستادهای تبلیغاتیش چطور به چنین حربهای متوسل شدند. با این حال، نتیجهی نهایی تصویر بسیار بزرگتری نیز در اختیار ما قرار داد: در هیچ یک از استانهای آذریزبان، مشارکت از میانگین عمومی ۴۰درصد فراتر نرفت. این یعنی حتی اگر تمامی آرای پزشکیان در این مناطق را یکسره به پای آرای قومیتی بگذاریم (که تخمین درستی نیست)، باز هم اکثریت قاطع آذری زبانهای ایران (چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد با جمع آرای تحریمی و دیگر نامزدها) نیز به این بازی ارتجاعی و خطرناک یک «نه» بزرگ گفتند. این فقط یک سرمایهی ارزشمند و تودهنی آشکار به کسانی که پشت ادعای «نابودی ایران» پنهان شده بودند نیست. بلکه یک هشدار جدی است به تمامی سیاسیونی که همچنان سودای این را دارند که منافع طولانیمدت ملی را قربانی مطامع کوتاهمدت خود کنند.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱- پیروزی جنبش مقاومت مدنی
مسالهی اصلی تحریم، شکستن دیوار مشارکت ۵۰درصدی نبود. این اتفاق در انتخابات ۱۴۰۰ رخ داده بود؛ اما در آن انتخابات، بخش بزرگی از ریزش آرا محصول نوعی انفعال و سرخوردگی از اصلاح سیستم بود. هنوز جنبشی وجود نداشت که چشمانداز تحول از مسیر دیگری را نمایان کند. پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، انفعال قبلی به سمت یک کنش فعال تغییر جهت پیدا کرد. برخی منفعلین از ترس سقوط نظام به داخل انتخابات بازگشتند و تحریم، اگر میخواست پیروز شود باید بر سد بزرگترین غلبه میکرد. این اتفاقی بود که به نظرم فراتر از تمامی پیشبینیها و انتظارات محقق شد. به قول بازاریها، با سقوط میزان مشارکت از «کانال ۴۰درصد» به «کانال ۳۰درصد»، مساله از انفعال مخالفان به یک جنبش فعال تحریم بدل شد که آشکارا طی سه انتخابات پیاپی (ریاستجمهوری، مجلس و دوباره ریاستجمهوری) در حال پیشرفت بوده است. حالا این تحریمیها هستند که بزرگترین وزنهی قدرت سیاسی و اجتماعی را کسب کردهاند و بیشک فرصت دارند که سرنوشت آیندهی کشور را رقم بزنند.
۲- شکست سیاسیون فرصتسوز
هرچند جنبش و جوش فعال در بدنهی جنبش اجتماعی کاملا آشکار بود و تمامی ترفندهای انتخاباتی را خنثی کرد، اما بزرگترین تحریم تاریخ جمهوری اسلامی در وضعیتی محقق شد که اکثر چهرههای شاخص سیاسی و حتی نیروهای میانی ترجیح دادند یک سکوت منفعلانه در پیش بگیرند. به گمان من، اعلام دیرهنگام «ما رای ندادیم»، در ساعات پایان رایگیری، ابدا یک کنش سیاسی معنادار برای همراهی با تحریم نبود. بیشتر میشد حدس زد چه آنها که کاملا سکوت کردند و چه آنها که دیرهنگام رای ندادن خودشان را اعلام کردند، به انتظار نشستند تا ببینند تیم برنده کدام سمت است. بحران انسداد سیاسی فقط در داخل حاکمیت رخ نداده. با این وضعیت نیروهای سیاسی، باید اعتراف کنیم که اپوزوسیون هم گرفتار مهرههایی شده که نه شهامت سیاستورزی واقعی را دارند و نه درایت تشخیص موقعیت را. اگر این ضعف در آینده جبران نشود، سرمایهی بزرگ تحریم به نتیجه نخواهد رسید و همچنان شاهد هدررفت هزینههای کلان مقاومت اجتماعی خواهیم بود. به نظرم نقد این انفعال و طلب موضعگیریهای صریحتر و شفافتر، مطالبهای است که جامعه میتواند از این چهرهها داشته باشد تا این ضعف را به مرور جبران کند.
۳- رفراندوم قاطع علیه قومیتگرایی!
مسعود پزشکیان در استانهای آذریزبان بیشترین رای را به خود اختصاص داده است. او سالهای سال پیشینهی دامن زدن به شکافهای قومی را در کارنامه دارد و در رقابت اخیر نیز دیدیم که ستادهای تبلیغاتیش چطور به چنین حربهای متوسل شدند. با این حال، نتیجهی نهایی تصویر بسیار بزرگتری نیز در اختیار ما قرار داد: در هیچ یک از استانهای آذریزبان، مشارکت از میانگین عمومی ۴۰درصد فراتر نرفت. این یعنی حتی اگر تمامی آرای پزشکیان در این مناطق را یکسره به پای آرای قومیتی بگذاریم (که تخمین درستی نیست)، باز هم اکثریت قاطع آذری زبانهای ایران (چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد با جمع آرای تحریمی و دیگر نامزدها) نیز به این بازی ارتجاعی و خطرناک یک «نه» بزرگ گفتند. این فقط یک سرمایهی ارزشمند و تودهنی آشکار به کسانی که پشت ادعای «نابودی ایران» پنهان شده بودند نیست. بلکه یک هشدار جدی است به تمامی سیاسیونی که همچنان سودای این را دارند که منافع طولانیمدت ملی را قربانی مطامع کوتاهمدت خود کنند.
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
A445
۴- پذیرش شکست مطلق در گفتمان اصلاحطلبی! در این دوره، فقط درصد مشارکت نبود که کاهش پیدا کرد؛ بلکه میزان رایها هم نسبت به سال ۱۴۰۰ کمتر شد. در واقع، تمامی نامزدهای موجود، صرفا بر سر کسب سهم بیشتری از آرای ابراهیم رییسی جدل میکردند که این را میشد از محتوای…
Audio
واقعبینی کلاغها
آرمان امیری
۱۶آذرماه ۱۳۹۷ - دانشگاه کاشان
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
آرمان امیری
۱۶آذرماه ۱۳۹۷ - دانشگاه کاشان
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
Audio
بخش دوم #سخنرانی به مناسبت #۱۶آذر ۱۳۹۸
با عنوان: در دفاع از #انقلاب_راهگشا
دانشگاه خواجه نصیر / آرمان امیری
مدت زمان: ۹ دقیقه
#پادکست
کانال "مجمع دیوانگان"
@Divanesara
.
با عنوان: در دفاع از #انقلاب_راهگشا
دانشگاه خواجه نصیر / آرمان امیری
مدت زمان: ۹ دقیقه
#پادکست
کانال "مجمع دیوانگان"
@Divanesara
.
✍️ انتخابات ۱۴۰۳، فرصتی برای کنشگران مرزی
#A 445
آرمان امیری @armanparian - کنشگران مرزی، تعبیری بود که بیششتر توسط دکتر مقصود فراستخواه در فضای سیاسی ما طرح و تشریح شد. تعبیر جالبی برای توصیف نخبگانی که میتوانند نقش پل ارتباطی میان جامعه و حکومت را بازی کنند و به قول معروف «پایی در دل جامعه و پایی در حکومت» دارند. با این حال، صدور بیانیههای «روزنهگشایی» در بیمعناترین نمایشهای رایگیری (مثل مجلس گذشته) عملا نشان داد که مدعیان اصلی این تعبیر هیچگونه پایبندی به ملزومات طرح خودشان ندارند و در مسیر نزدیک شدن به حکومت هیچ خط قرمزی برای خود قائل نیستند؛ تا اینکه انتخابات دو مرحلهای اخیر از راه رسید.
حد فاصل مرحلهی اول و دوم رایگیری اخیر، شاهد ظهور یک قشر جدید در فضای سیاسی کشور بودیم که دور اول رای ندادند اما دور دوم رای دادند. هرچند دلایل این تغییر نظر متفاوت است و گاه صرفا سلبی بوده و یا از ترس تشدید فضا شکل گرفته، اما در نهایت این لایهی ۱۰درصدی جدید، جایی میان شکاف اپوزوسیون و حکومت قرار گرفتند و از این منظر فرصت یک نقشآفرینی تاریخی را دارند.
نتایج مرحلهی اول نشان داد که حامیان تداوم حکومت کمتر از ۴۰درصد جامعه را تشکیل میدهند و مناقشات داخلیشان بروز معناداری در نگاه اکثریت جامعه ندارد. همچنین در مرحلهی دوم دیدیم که بیش از ۵۰درصد جامعه چنان از رژیم عبور کرده که نسبت به هیچ اتفاقی در درون چهارچوبهای حکومت حساس نیست و «نه»ی بزرگ خود را به کلیت سیستم و اجزای داخلیاش نشانه گرفته.
به گمان من، این دو قشر جامعه، چنان از هم فاصله گرفتهاند که اصلا زبان همدیگر را نمیفهمند. اما قشر ۱۰درصدی که دور اول مقابل حکومت قرار گرفت و دور دوم وارد بازی حکومت شد، خواسته یا ناخواسته در همان موقعیت «پایی در جامعه و پایی در دل حکومت» قرار گرفت و میشود گفت حالا این فرصت را دارند تا به زبان میانجی مخالفان با حکومت بدل شوند. تنها ایفای فعال چنین نقشی است که میتواند به تعبیر «کنشگر مرزی» یک معنای واقعی بدهد و تنها در چنین شرایطی است که این قشر خاص میتوانند مدعی شوند پشت کردنشان به اتحاد علیه حکومت در دور دوم توانسته است دریچههایی برای کاهش هزینههای گذار ایجاد کند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 445
آرمان امیری @armanparian - کنشگران مرزی، تعبیری بود که بیششتر توسط دکتر مقصود فراستخواه در فضای سیاسی ما طرح و تشریح شد. تعبیر جالبی برای توصیف نخبگانی که میتوانند نقش پل ارتباطی میان جامعه و حکومت را بازی کنند و به قول معروف «پایی در دل جامعه و پایی در حکومت» دارند. با این حال، صدور بیانیههای «روزنهگشایی» در بیمعناترین نمایشهای رایگیری (مثل مجلس گذشته) عملا نشان داد که مدعیان اصلی این تعبیر هیچگونه پایبندی به ملزومات طرح خودشان ندارند و در مسیر نزدیک شدن به حکومت هیچ خط قرمزی برای خود قائل نیستند؛ تا اینکه انتخابات دو مرحلهای اخیر از راه رسید.
حد فاصل مرحلهی اول و دوم رایگیری اخیر، شاهد ظهور یک قشر جدید در فضای سیاسی کشور بودیم که دور اول رای ندادند اما دور دوم رای دادند. هرچند دلایل این تغییر نظر متفاوت است و گاه صرفا سلبی بوده و یا از ترس تشدید فضا شکل گرفته، اما در نهایت این لایهی ۱۰درصدی جدید، جایی میان شکاف اپوزوسیون و حکومت قرار گرفتند و از این منظر فرصت یک نقشآفرینی تاریخی را دارند.
نتایج مرحلهی اول نشان داد که حامیان تداوم حکومت کمتر از ۴۰درصد جامعه را تشکیل میدهند و مناقشات داخلیشان بروز معناداری در نگاه اکثریت جامعه ندارد. همچنین در مرحلهی دوم دیدیم که بیش از ۵۰درصد جامعه چنان از رژیم عبور کرده که نسبت به هیچ اتفاقی در درون چهارچوبهای حکومت حساس نیست و «نه»ی بزرگ خود را به کلیت سیستم و اجزای داخلیاش نشانه گرفته.
به گمان من، این دو قشر جامعه، چنان از هم فاصله گرفتهاند که اصلا زبان همدیگر را نمیفهمند. اما قشر ۱۰درصدی که دور اول مقابل حکومت قرار گرفت و دور دوم وارد بازی حکومت شد، خواسته یا ناخواسته در همان موقعیت «پایی در جامعه و پایی در دل حکومت» قرار گرفت و میشود گفت حالا این فرصت را دارند تا به زبان میانجی مخالفان با حکومت بدل شوند. تنها ایفای فعال چنین نقشی است که میتواند به تعبیر «کنشگر مرزی» یک معنای واقعی بدهد و تنها در چنین شرایطی است که این قشر خاص میتوانند مدعی شوند پشت کردنشان به اتحاد علیه حکومت در دور دوم توانسته است دریچههایی برای کاهش هزینههای گذار ایجاد کند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegram
مجمع دیوانگان
#A 445
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
سه پرسش در باب سه نگرانی آقای علویتبار
#A 446
آرمان امیری @armanparian - جناب علویتبار، در یادداشتی، به مشاهدات خود از صحنهی انتخابات اخیر پرداختهاند و برخی نگرانیهایی را که از فرآیند امور احساس کردهاند با مخاطبان در میان گذاشتهاند. یادداشت کامل ایشان را میتوانید از وبسایت مشق نو (اینجا) بخوانید. من فقط میخواهم در مورد سه نمونه از نگرانیهای ایشان، سه پرسش طرح کنم:
نخستین مشاهده نگرانکننده آقای علویتبار از فرآیند این انتخابات «تنزل سطح سیاستورزی در ایران امروز است» و من به شخصه بیشتر از این نمیتوانم با کسی همنظر و موافق باشم. من از ۳ سال پیش در باب همین نگرانی با تعبیر «هدم سیاست» هشدار دادم و اتفاقا در انتخابات همین امسال هم دلیل اصلی رای ندادن خودم را «نه» گفتن به فرآیند «سیاستزدایی از چالشهای اصلی کشور» معرفی کردم. اما تعجب میکنم جناب علویتبار که نگاه تحلیلی عمیقی در تشخیص ریشههای مشکلات کشور دارد، چطور در توصیف تنزل سطح سیاست کشور، به موارد نامربوطی همچون حضور نامزدهای پوششی اشاره کردهاند؟ ابتذال سیما و هویت این نامزدها را که عموم مردم خیلی خوب میفهمند و جوابش را هم میدهند. توقعی اگر از امثال آقای علویتبار میرود، انگشت گذاشتن بر ابتذال سیاستورزی در اردوگاهی است که به ظاهر مورد حمایت ایشان و یا دستکم دوستانشان قرار دارد.
سوال مشخص من از ایشان این است که اولا چرا وضعیت سیاست ما به اینجا کشیده است؟ این سقوط آزاد محصول کنشگری چه جریاناتی بوده؟ من به شخصه و اتفاقا در گفتگوی مکتوبی با جناب علویتبار، از دو سال پیش روی همین تناقض عجیب در ادعاها و استراتژیهای دوستان اصلاحطلب انگشت گذاشتم. (از اینجا بخوانید) لطفا یک نگاهی به عقب بیندازید و ببینید آیا عین همین وضعیت انسداد و بحران بیمعنایی پیشتر پیشبینی شده بود یا نه؟ چرا فکر کردید با مسکوت گذاشتن آن تناقضهای قدیمی، وقتی تمامی پیشبینیها به تحقق پیوست، حق دارید در جایگاه مدعی و منتقد وضعیتی قرار بگیرید که خودتان سنگ بنای تحققش را گذاشتید؟
سوال دوم این است که چرا همین امروز هم انگشت اتهام را به سوی دیگران اشاره میروید؟ چرا گروهی را با عنوان «راست افراطی» متهم میکنید؟ چرا نمیگویید نامزدی که به صورت ضمنی مورد حمایت شما بود، افتخارش این بود که اصلا شعاری ندارد؟ آیا ابتذال سیاست محصول یک جناح رادیکال افراطی است که حداقل باب اهداف خودش طرح و ایدههای سیاسی مطرح میکند؟ یا جناحی که ژست معتدل و منطقی به خودش میگیرد اما تمام افتخارش این است که هیچ ایده، هیچ برنامه، هیچ شعار و هیچ چشماندازی را دنبال نمیکند؟
دومین نگرانی جناب علویتبار، مشاهدهی تقویت «نوعی اقتدارستیزی سیاسی در جامعه» بوده است. در یک معنا نگرانی ایشان قابل درک است. هر جامعهی بالغی، نیازمند سطحی از نهادینه شدن مراکز و نهادهای مرجع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است؛ اما این فقط یک سوی ماجراست. سوی دیگر ماجرا، وضعیت نیم قرن «شبیهسازی» در تمامی ساحتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور ماست. همان شترگاوپلنگی که از سوار کردن موتور پیکان روی بدنهی پژو شاهدش بودیم برای اینکه مدعی شویم ما هم صنعت خودرو داریم! مملکتی که «حقوق بشر اسلامی» تولید میکند، البته همچنان میتواند مدعی شود که مقادیری هم نخبهی «بومی» تولید کرده، اما اینکه جدیجدی باورش بشود که این ماکتهای خودساخته واقعا قرار است کارکردهای مدل اصلی را داشته باشند، مرحلهای از خودفریبی است که به نظرم خطرناکتر از تلاش برای فریب دیگران است.
نیم قرن حکومت «خودیساز» و حاکمیت رانتیر، البته که قشری از نخبگان «خودی» را هم درست کرده و جالب (و حتی دردناک) اینکه از این نخبگان خودی، بخش بزرگیشان حتی هزینههایی از جنس زندان و محرومیت را هم پرداختهاند، اینقدری که اصلا یادشان رفته که این رقابت «خودی و غیرخودی»، در چهارچوب یک آکواریوم محدودی است به نام «نظام جمهوری اسلامی»، که پیشاپیش بخش بزرگی از جامعه را از هست و نیست ساقط کرده! حالا چرا باید نگران کننده باشد که بالاخره کاسهی اعتبار و شعبدههای بیمسمای این الیت رانتی هم درست به اندازهی گفتمان کلان حکومت ته کشیده باشد؟
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 446
آرمان امیری @armanparian - جناب علویتبار، در یادداشتی، به مشاهدات خود از صحنهی انتخابات اخیر پرداختهاند و برخی نگرانیهایی را که از فرآیند امور احساس کردهاند با مخاطبان در میان گذاشتهاند. یادداشت کامل ایشان را میتوانید از وبسایت مشق نو (اینجا) بخوانید. من فقط میخواهم در مورد سه نمونه از نگرانیهای ایشان، سه پرسش طرح کنم:
نخستین مشاهده نگرانکننده آقای علویتبار از فرآیند این انتخابات «تنزل سطح سیاستورزی در ایران امروز است» و من به شخصه بیشتر از این نمیتوانم با کسی همنظر و موافق باشم. من از ۳ سال پیش در باب همین نگرانی با تعبیر «هدم سیاست» هشدار دادم و اتفاقا در انتخابات همین امسال هم دلیل اصلی رای ندادن خودم را «نه» گفتن به فرآیند «سیاستزدایی از چالشهای اصلی کشور» معرفی کردم. اما تعجب میکنم جناب علویتبار که نگاه تحلیلی عمیقی در تشخیص ریشههای مشکلات کشور دارد، چطور در توصیف تنزل سطح سیاست کشور، به موارد نامربوطی همچون حضور نامزدهای پوششی اشاره کردهاند؟ ابتذال سیما و هویت این نامزدها را که عموم مردم خیلی خوب میفهمند و جوابش را هم میدهند. توقعی اگر از امثال آقای علویتبار میرود، انگشت گذاشتن بر ابتذال سیاستورزی در اردوگاهی است که به ظاهر مورد حمایت ایشان و یا دستکم دوستانشان قرار دارد.
سوال مشخص من از ایشان این است که اولا چرا وضعیت سیاست ما به اینجا کشیده است؟ این سقوط آزاد محصول کنشگری چه جریاناتی بوده؟ من به شخصه و اتفاقا در گفتگوی مکتوبی با جناب علویتبار، از دو سال پیش روی همین تناقض عجیب در ادعاها و استراتژیهای دوستان اصلاحطلب انگشت گذاشتم. (از اینجا بخوانید) لطفا یک نگاهی به عقب بیندازید و ببینید آیا عین همین وضعیت انسداد و بحران بیمعنایی پیشتر پیشبینی شده بود یا نه؟ چرا فکر کردید با مسکوت گذاشتن آن تناقضهای قدیمی، وقتی تمامی پیشبینیها به تحقق پیوست، حق دارید در جایگاه مدعی و منتقد وضعیتی قرار بگیرید که خودتان سنگ بنای تحققش را گذاشتید؟
سوال دوم این است که چرا همین امروز هم انگشت اتهام را به سوی دیگران اشاره میروید؟ چرا گروهی را با عنوان «راست افراطی» متهم میکنید؟ چرا نمیگویید نامزدی که به صورت ضمنی مورد حمایت شما بود، افتخارش این بود که اصلا شعاری ندارد؟ آیا ابتذال سیاست محصول یک جناح رادیکال افراطی است که حداقل باب اهداف خودش طرح و ایدههای سیاسی مطرح میکند؟ یا جناحی که ژست معتدل و منطقی به خودش میگیرد اما تمام افتخارش این است که هیچ ایده، هیچ برنامه، هیچ شعار و هیچ چشماندازی را دنبال نمیکند؟
دومین نگرانی جناب علویتبار، مشاهدهی تقویت «نوعی اقتدارستیزی سیاسی در جامعه» بوده است. در یک معنا نگرانی ایشان قابل درک است. هر جامعهی بالغی، نیازمند سطحی از نهادینه شدن مراکز و نهادهای مرجع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است؛ اما این فقط یک سوی ماجراست. سوی دیگر ماجرا، وضعیت نیم قرن «شبیهسازی» در تمامی ساحتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور ماست. همان شترگاوپلنگی که از سوار کردن موتور پیکان روی بدنهی پژو شاهدش بودیم برای اینکه مدعی شویم ما هم صنعت خودرو داریم! مملکتی که «حقوق بشر اسلامی» تولید میکند، البته همچنان میتواند مدعی شود که مقادیری هم نخبهی «بومی» تولید کرده، اما اینکه جدیجدی باورش بشود که این ماکتهای خودساخته واقعا قرار است کارکردهای مدل اصلی را داشته باشند، مرحلهای از خودفریبی است که به نظرم خطرناکتر از تلاش برای فریب دیگران است.
نیم قرن حکومت «خودیساز» و حاکمیت رانتیر، البته که قشری از نخبگان «خودی» را هم درست کرده و جالب (و حتی دردناک) اینکه از این نخبگان خودی، بخش بزرگیشان حتی هزینههایی از جنس زندان و محرومیت را هم پرداختهاند، اینقدری که اصلا یادشان رفته که این رقابت «خودی و غیرخودی»، در چهارچوب یک آکواریوم محدودی است به نام «نظام جمهوری اسلامی»، که پیشاپیش بخش بزرگی از جامعه را از هست و نیست ساقط کرده! حالا چرا باید نگران کننده باشد که بالاخره کاسهی اعتبار و شعبدههای بیمسمای این الیت رانتی هم درست به اندازهی گفتمان کلان حکومت ته کشیده باشد؟
برای خواندن ادامهی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegraph
A446
به صورت کلانتر، من میتوانم ادعا کنم که بین «اقتدارستیزی» و «تعبدگریزی» تفاوتی هست و این دومی اتفاقا نه مایهی نگرانی، بلکه نشانهی بلوغ اجتماعی است. ای کاش حالا که اضطرار رقابتهای انتخاباتی به پایان رسیده و فضای احساسی و هیجانی فروکش کرده، آقای علویتبار…