Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن سیزدهم :
امــــان از شـــام!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃 به عنایت ساقی بزم معرفت، حضرت اباالفضل العبّاس (روحی لذکره الفداء) در مقالات قبل بیان شد که وقایع و حوادث عالمِ اشارات، مَدّ الظلّی از حقائق عالم لااشاره است. و این دو، دو عالَم در کنار هم نیست. بلکه بُعدِ زمان و مکان است که ذهن را در این دوئیت و ترتّب میکشاند.
عالَم لااشارۀ میثاق (أ لـَـست)، باطنِ عالمِ اشاره است. دَم به دَم، و بلکه یک دَم، دَمی ممدود و در وحدتِ حقیقیِ اطلاقی (که 【وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ «واحِدَةٌ» كَلَمْحٍ بِالْبَصَر】 و فرمان ما يک امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن. / سورۀ قمر، آیۀ 50) ؛ حقّ تعالی در جلوۀ ولیّش(ع)در این سؤال است (و این سؤال است) که 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸 (آیا من پروردگار شما نیستم؟! / سورۀ اعراف، آیۀ 172) و ماسوایِ این سائلِ حقیقی، "طَوْعاً أَوْ كَرْهاً" (از روی رغبت و یا با کراهت/ سورۀ فصلت، آیۀ 83) در این جوابند (و این جوابند) که🔹【 بَلیٰ】🔹 (سورۀ اعراف، آیۀ 172).
این حقیقت عالَم است که هر موجودی؛ به سؤالِ جلالی، و جوابِ جمالی، حیاتی ممدود دارد. و این حقیقت که در آیاتِ الهی متجلّی است؛ جلوهای از حضرتِ ذو الآیه یعنی الله تعالی است که وجودِ مطلق و بسیطِ او ؛ "لا هو الا هو"ست.
سائلِ 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸در جوشش و تجلّیِ "لا هو"ئی است و مجیبِ 🔹【 بَلیٰ】🔹 در جوشش و تجلّیِ "إلّا هو"ئی است.
حضرتِ "هو" (عزّوجلّ) به وحدانیّت و صمدیّتش که ائمۀ اطهار (ع) میباشند عالَم را پُر کرده است :
💠〖 فَبِهِمْ مَلأْتَ سَماءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ [أَنْ] لا إِلهَ إِلَّا أَنْت〗💠
خداوند به شما آل الله علیهم السلام(که صمدیّتِ او هستید) آسمان و زمینش را پُر کرد تا "لا اله الا انت" ظاهر شد.
(مناجات رجبیه - 📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج2، ص: 646)
پس هر واقعهای و حادثهای، از عالَمِ علوی تا عالَمِ سُفلی، ممدوداً بایستی نظر کرد.
عالَم عالیِ علوی در قیاس با عالمِ دانیِ سفلی؛ مقام باطن، وحدت، و جلال است. و عالم دانی که مدّ الظلّ عالمِ عالی است؛ مقام ظاهر، کثرت ، و جمال است.
آنچه از کربلا و عاشورا به عنوانِ وقائع تصوّر میشود و اشارات و نامها و آثارِ آن؛ حقائقِ هستی است که از باطن البواطن عالم، به ظاهر الظواهرِ آن جلوه کرده. که در قیاس و تحلیل بیان میشود :
◼️ کربلا و عاشورا و شهادت حضرتِ "سیّد الشهدا"، «اباعبد الله»، امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت عصمت و یارانشان (ع)؛ کرب و بلایِ جلال و عَشَرۀ کاملۀ اطلاق است. و مَدَّ الظلّ آن؛ اساراتِ حضرت "تاجُ البکّائین"، «زَینُ العابدین» امام سجّاد(ع) و اهل بیت عصمت و یارانشان (ع) است.
(تناسب القابِ جاری شده برای اهل دقت، لطیفه دارد!)
🔲 ترسیم و تجمیع عالَم، از نقطۀ عقل و جنودِ آن و تقابلِ با جهل و جنودِ آن؛ در چِلۀ عاشورا تا اربعینِ حسینی(ع) است. که 20 روز آن، از عاشورایِ اطلاق و جلال، در ماه محرّم که حُرمَتِ جلالیِ حقّ است، میباشد. و 20 روز آن در ماه صَفَر است، که توضیح آنرا در دنباله خواهید خواند.
این اعداد و ایّام، و اشارات آن، از احدیّت و #ایام_الله بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، تا اعداد و ایّامِ عالَم معدودات و زمانیّات، متجلّی است. پس به عنایتِ حضرتشان؛ توسّلی و تعمّقی باید، تا لطائف و اسرارِ این خصوص، رخْ عیان کند.
🍃 به دل همراهی نمائید ...
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🔰 در بیانی، از تحلیلِ حقائقِ چِلّۀ «عاشورا تا اربعین» ؛ ماه محرّم و ماه صفر با هم اینطور قیاس میشوند :
👁🗨 محَرَّم از ماههای حرام است.
(ماههای حرام؛ #محرم ، #رجب، #ذی_القعده ، #ذی_الحجه ).
این چهار ماه؛ جلالِ ماههایِ قمری هستند. و سایر ماههای قمری؛ جمالِ ماههای حرامند.
"محرّم" از نامهایِ باریتعالی است. و در روایات از ماه محرّم به "شهر الله المحرّم" اسم میبرند (📚 بحار الأنوار، ج94، ص: 40).
صفتِ حُرمَتِ حقّ، به ماهِ #محرم ، در جلوۀ #اسم، ظاهر شده است. به عبارتی؛ عَلَمِ «حُرمَت» از باطنِ مُسمّا تا ظاهرِ اسم، ماهِ محرّم است. و به بیانی؛ ماهِ محرّم، اوّلِ ماههایِ قمری است که اوّل بودنِ آن، به شاخصۀ حرمت بودنش، حقیقی است. یعنی سایر ماههای قمری از حیثیّتِ جلال و جمال، جمالِ ماه محرّم محسوب میشوند.
(دقت شود که با "رأس السنه" بودنِ ماه رمضان که مقالات آن با عنوانِ «صــیام، سرّی از اسرار الهی» بیان شد، منافات ندارد)
🔲
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن سیزدهم :
امــــان از شـــام!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃 به عنایت ساقی بزم معرفت، حضرت اباالفضل العبّاس (روحی لذکره الفداء) در مقالات قبل بیان شد که وقایع و حوادث عالمِ اشارات، مَدّ الظلّی از حقائق عالم لااشاره است. و این دو، دو عالَم در کنار هم نیست. بلکه بُعدِ زمان و مکان است که ذهن را در این دوئیت و ترتّب میکشاند.
عالَم لااشارۀ میثاق (أ لـَـست)، باطنِ عالمِ اشاره است. دَم به دَم، و بلکه یک دَم، دَمی ممدود و در وحدتِ حقیقیِ اطلاقی (که 【وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ «واحِدَةٌ» كَلَمْحٍ بِالْبَصَر】 و فرمان ما يک امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن. / سورۀ قمر، آیۀ 50) ؛ حقّ تعالی در جلوۀ ولیّش(ع)در این سؤال است (و این سؤال است) که 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸 (آیا من پروردگار شما نیستم؟! / سورۀ اعراف، آیۀ 172) و ماسوایِ این سائلِ حقیقی، "طَوْعاً أَوْ كَرْهاً" (از روی رغبت و یا با کراهت/ سورۀ فصلت، آیۀ 83) در این جوابند (و این جوابند) که🔹【 بَلیٰ】🔹 (سورۀ اعراف، آیۀ 172).
این حقیقت عالَم است که هر موجودی؛ به سؤالِ جلالی، و جوابِ جمالی، حیاتی ممدود دارد. و این حقیقت که در آیاتِ الهی متجلّی است؛ جلوهای از حضرتِ ذو الآیه یعنی الله تعالی است که وجودِ مطلق و بسیطِ او ؛ "لا هو الا هو"ست.
سائلِ 🔸【 أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ؟!】🔸در جوشش و تجلّیِ "لا هو"ئی است و مجیبِ 🔹【 بَلیٰ】🔹 در جوشش و تجلّیِ "إلّا هو"ئی است.
حضرتِ "هو" (عزّوجلّ) به وحدانیّت و صمدیّتش که ائمۀ اطهار (ع) میباشند عالَم را پُر کرده است :
💠〖 فَبِهِمْ مَلأْتَ سَماءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ [أَنْ] لا إِلهَ إِلَّا أَنْت〗💠
خداوند به شما آل الله علیهم السلام(که صمدیّتِ او هستید) آسمان و زمینش را پُر کرد تا "لا اله الا انت" ظاهر شد.
(مناجات رجبیه - 📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج2، ص: 646)
پس هر واقعهای و حادثهای، از عالَمِ علوی تا عالَمِ سُفلی، ممدوداً بایستی نظر کرد.
عالَم عالیِ علوی در قیاس با عالمِ دانیِ سفلی؛ مقام باطن، وحدت، و جلال است. و عالم دانی که مدّ الظلّ عالمِ عالی است؛ مقام ظاهر، کثرت ، و جمال است.
آنچه از کربلا و عاشورا به عنوانِ وقائع تصوّر میشود و اشارات و نامها و آثارِ آن؛ حقائقِ هستی است که از باطن البواطن عالم، به ظاهر الظواهرِ آن جلوه کرده. که در قیاس و تحلیل بیان میشود :
◼️ کربلا و عاشورا و شهادت حضرتِ "سیّد الشهدا"، «اباعبد الله»، امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت عصمت و یارانشان (ع)؛ کرب و بلایِ جلال و عَشَرۀ کاملۀ اطلاق است. و مَدَّ الظلّ آن؛ اساراتِ حضرت "تاجُ البکّائین"، «زَینُ العابدین» امام سجّاد(ع) و اهل بیت عصمت و یارانشان (ع) است.
(تناسب القابِ جاری شده برای اهل دقت، لطیفه دارد!)
🔲 ترسیم و تجمیع عالَم، از نقطۀ عقل و جنودِ آن و تقابلِ با جهل و جنودِ آن؛ در چِلۀ عاشورا تا اربعینِ حسینی(ع) است. که 20 روز آن، از عاشورایِ اطلاق و جلال، در ماه محرّم که حُرمَتِ جلالیِ حقّ است، میباشد. و 20 روز آن در ماه صَفَر است، که توضیح آنرا در دنباله خواهید خواند.
این اعداد و ایّام، و اشارات آن، از احدیّت و #ایام_الله بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، تا اعداد و ایّامِ عالَم معدودات و زمانیّات، متجلّی است. پس به عنایتِ حضرتشان؛ توسّلی و تعمّقی باید، تا لطائف و اسرارِ این خصوص، رخْ عیان کند.
🍃 به دل همراهی نمائید ...
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🔰 در بیانی، از تحلیلِ حقائقِ چِلّۀ «عاشورا تا اربعین» ؛ ماه محرّم و ماه صفر با هم اینطور قیاس میشوند :
👁🗨 محَرَّم از ماههای حرام است.
(ماههای حرام؛ #محرم ، #رجب، #ذی_القعده ، #ذی_الحجه ).
این چهار ماه؛ جلالِ ماههایِ قمری هستند. و سایر ماههای قمری؛ جمالِ ماههای حرامند.
"محرّم" از نامهایِ باریتعالی است. و در روایات از ماه محرّم به "شهر الله المحرّم" اسم میبرند (📚 بحار الأنوار، ج94، ص: 40).
صفتِ حُرمَتِ حقّ، به ماهِ #محرم ، در جلوۀ #اسم، ظاهر شده است. به عبارتی؛ عَلَمِ «حُرمَت» از باطنِ مُسمّا تا ظاهرِ اسم، ماهِ محرّم است. و به بیانی؛ ماهِ محرّم، اوّلِ ماههایِ قمری است که اوّل بودنِ آن، به شاخصۀ حرمت بودنش، حقیقی است. یعنی سایر ماههای قمری از حیثیّتِ جلال و جمال، جمالِ ماه محرّم محسوب میشوند.
(دقت شود که با "رأس السنه" بودنِ ماه رمضان که مقالات آن با عنوانِ «صــیام، سرّی از اسرار الهی» بیان شد، منافات ندارد)
🔲
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
◼️
حُرمَت ماههای حرام، حرمَتِ جلالیِ حقّ است. که جلالِ حضرتِ باریتعالی؛ ائمۀ اطهار (ع) در اسمِ "علی" هستند (🔻"نَحْنُ جَلَالُ اللَّه"🔺/ 📚 بحار الأنوار، ج24، ص: 196).
این حقیقتِ لاهوتی است که تا عالَم ناسوت به اشاره آمده. و از این جهت، تأخیر انداختن (یعنی هر دخل و تصرّفی) در ماههای حرام، نشانی از کفر است و بلکه کفرِ در کفر است که قرآن میفرماید :
💎"إِنَّمَا النَّسيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا "💎
جز اين نيست كه جابهجا كردن [ماههاى حرام] افزونى در كفر است كه كافران با آن گمراه مىشوند.
(سورۀ توبه، آیۀ 37)
🔹" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَنَا فِي عُلُوِّهِ وَ عَلَا فِي دُنُوِّهِ وَ «تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْءٍ لِجَلَالِهِ»"🔹
شکر خدائی که در علوّ و بالائی، پائین است ، و در پائینی، بالاست و هر شیئی برای جلالِ او متواضع است.
(📚 مستدرك الوسائل ، ج6، ص: 29)
هر شیئی و امری، در نفسِ شیئیّتش، متواضعِ جلالِ حقّ یعنی ائمۀ اطهار(ع) است ولی کافر، در عینِ ارتزاق و جیرهخواری از ائمۀ اطهار(ع)، پوشاننده و منکرِ رزّاقِ علی الاطلاق (علیهم السلام) است.
حقّ تعالی، به قهر و جلالش (که لا تعیّنیِ اوست) در ظاهر است که حضرتِ جلال الله، مولی #علی علیه السلام میفرمایند 🔸"الظَّاهِرِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بِالْقَهْــرِ"🔸(خداوند به قهّاریّت، بر هر شیئی ظاهر است./📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص: 142).
ماههای حرام؛ جلوۀ حُرمتِ جلالیِ حضرت باریتعالی هستند.
🌙 و امّا ...
جلالَتِ حُرمت، به جلوۀ ماهِ محرّم، به ماهِ صَفَر میرسد.
"صِفر" یعنی خالی و تهی که با آن آشنا هستید. با اینکه اعداد، «حقیقتاً» از 2 شروع میشود ولی آن شاخصهای که اعلامِ «هیچ بودن» میکند و به شکلِ دایرهای کوچک و توخالی نوشته میشود (0)؛ صِفر است.
صِفر ؛ عدم و هیچ بودنی است که در خلوَت عدَم نمانده. بلکه آنقدری آمده تا بگوید "نیستم".
"صَفَر"( بر وزنِ "فَعَل") ؛ در حقیقت، اسمِ فعل است. یعنی اسمی است که معنایِ فعل در آن نهفته شده است.
«عدم» و «هیچ»، نیستی است. و این اسماء، بیانی از آن است وگرنه؛ «هیچ»، اسم ندارد ("اسم"؛ از ریشۀ "سُمُوّ" که به معنایِ رفعت است). بلکه اسمِ آن، چنان داغی است که بر حیوانی بزنند که گم نشود ("اسم" آن ؛ از ریشۀ "وَسم" به معنایِ علامت و داغ گذاشتن است).
"صَفَر" اسمِ فعلِ برای "صِفر" و عدم است. یعنی در مقابلِ فعلیّت محضه که وجودِ ذی جودِ باریتعالی است و شدّتِ "وجود بودن" است ؛ "صَفَر" شدّتِ عدم بودن است. که اگر صحیح بود که برای بیحدّیِ عدم، فعلیّتی در بیان بیاوریم، گفته میشد که :
صَفَر؛ فعلیّتِ محضه در عدم است. که همان قابلیّتِ صِرف است.
🔲 "صَفَر" وقتی در کنارِ محرّم بودن ائمۀ اطهار(ع) مورد اشاره قرار میگیرد؛ معدومیّتِ دشمنانِ خداست. که به مجالِ محرّم بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، جولانی داده و به در برهۀ ایّام، به صورتِ "صَفَر" آمده.
🔰 در حقیقت؛
پوچی و هیچیِ دشمنان خدا، در مقابلِ مقامِ خلوَتِ آل الله(ع) ؛ «عدم» است. و در مقابلِ مقامِ جمع الجمعِ آل الله علیهم السلام (که فعلیّتِ اطلاقی است)؛ «صَفَر» است.
ائمۀ اطهار(ع) از "سِعه" و اطلاق خویش، و به اینکه حقیقتِ "الساعة" میباشند، از خلوَتِ جلالیِ محرّم، مطلقِ مجال را میدهند. و عدوّ از این مجال، به «جولان دادن» میافتد.
🍂 عاشورایِ اطلاق و جلالِ شهادتِ حضرتِ "سیّد الشهدا" «اباعبد الله» امام حسین(ع) و فرزندان و یاران مطهّرشان، به "يَدُ اللَّهِ الْبَاسِطَة" (که【يَداهُ مَبْسُوطَتان】 / مائده، 64) حضرت "تاجّ البکّائین"، «زین العابدین» امام سجاد(ع)، دو دهۀ چلّۀ ترسیم را طیّ میکند تا به مرزِ "صَفَر" در اَدنیٰ مرتبۀ عالَمِ اشارات میرسد.
حضرت «زَین العابدین»(ع)، که حقیقت و نَفْسِ حضرت معبود(عزّوجلّ)، و [مدّالظلّ آن،] نَفْس و نَفَسِ همۀ موجوداتند؛ مجالِ میدهند و اسارَت را [به سلطنت و سلطۀ خویش] به جان میخرند تا عالَم کثرات ترسیم گردد.
🔲
حُرمَت ماههای حرام، حرمَتِ جلالیِ حقّ است. که جلالِ حضرتِ باریتعالی؛ ائمۀ اطهار (ع) در اسمِ "علی" هستند (🔻"نَحْنُ جَلَالُ اللَّه"🔺/ 📚 بحار الأنوار، ج24، ص: 196).
این حقیقتِ لاهوتی است که تا عالَم ناسوت به اشاره آمده. و از این جهت، تأخیر انداختن (یعنی هر دخل و تصرّفی) در ماههای حرام، نشانی از کفر است و بلکه کفرِ در کفر است که قرآن میفرماید :
💎"إِنَّمَا النَّسيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا "💎
جز اين نيست كه جابهجا كردن [ماههاى حرام] افزونى در كفر است كه كافران با آن گمراه مىشوند.
(سورۀ توبه، آیۀ 37)
🔹" الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي دَنَا فِي عُلُوِّهِ وَ عَلَا فِي دُنُوِّهِ وَ «تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْءٍ لِجَلَالِهِ»"🔹
شکر خدائی که در علوّ و بالائی، پائین است ، و در پائینی، بالاست و هر شیئی برای جلالِ او متواضع است.
(📚 مستدرك الوسائل ، ج6، ص: 29)
هر شیئی و امری، در نفسِ شیئیّتش، متواضعِ جلالِ حقّ یعنی ائمۀ اطهار(ع) است ولی کافر، در عینِ ارتزاق و جیرهخواری از ائمۀ اطهار(ع)، پوشاننده و منکرِ رزّاقِ علی الاطلاق (علیهم السلام) است.
حقّ تعالی، به قهر و جلالش (که لا تعیّنیِ اوست) در ظاهر است که حضرتِ جلال الله، مولی #علی علیه السلام میفرمایند 🔸"الظَّاهِرِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بِالْقَهْــرِ"🔸(خداوند به قهّاریّت، بر هر شیئی ظاهر است./📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص: 142).
ماههای حرام؛ جلوۀ حُرمتِ جلالیِ حضرت باریتعالی هستند.
🌙 و امّا ...
جلالَتِ حُرمت، به جلوۀ ماهِ محرّم، به ماهِ صَفَر میرسد.
"صِفر" یعنی خالی و تهی که با آن آشنا هستید. با اینکه اعداد، «حقیقتاً» از 2 شروع میشود ولی آن شاخصهای که اعلامِ «هیچ بودن» میکند و به شکلِ دایرهای کوچک و توخالی نوشته میشود (0)؛ صِفر است.
صِفر ؛ عدم و هیچ بودنی است که در خلوَت عدَم نمانده. بلکه آنقدری آمده تا بگوید "نیستم".
"صَفَر"( بر وزنِ "فَعَل") ؛ در حقیقت، اسمِ فعل است. یعنی اسمی است که معنایِ فعل در آن نهفته شده است.
«عدم» و «هیچ»، نیستی است. و این اسماء، بیانی از آن است وگرنه؛ «هیچ»، اسم ندارد ("اسم"؛ از ریشۀ "سُمُوّ" که به معنایِ رفعت است). بلکه اسمِ آن، چنان داغی است که بر حیوانی بزنند که گم نشود ("اسم" آن ؛ از ریشۀ "وَسم" به معنایِ علامت و داغ گذاشتن است).
"صَفَر" اسمِ فعلِ برای "صِفر" و عدم است. یعنی در مقابلِ فعلیّت محضه که وجودِ ذی جودِ باریتعالی است و شدّتِ "وجود بودن" است ؛ "صَفَر" شدّتِ عدم بودن است. که اگر صحیح بود که برای بیحدّیِ عدم، فعلیّتی در بیان بیاوریم، گفته میشد که :
صَفَر؛ فعلیّتِ محضه در عدم است. که همان قابلیّتِ صِرف است.
🔲 "صَفَر" وقتی در کنارِ محرّم بودن ائمۀ اطهار(ع) مورد اشاره قرار میگیرد؛ معدومیّتِ دشمنانِ خداست. که به مجالِ محرّم بودنِ ائمۀ اطهار(ع)، جولانی داده و به در برهۀ ایّام، به صورتِ "صَفَر" آمده.
🔰 در حقیقت؛
پوچی و هیچیِ دشمنان خدا، در مقابلِ مقامِ خلوَتِ آل الله(ع) ؛ «عدم» است. و در مقابلِ مقامِ جمع الجمعِ آل الله علیهم السلام (که فعلیّتِ اطلاقی است)؛ «صَفَر» است.
ائمۀ اطهار(ع) از "سِعه" و اطلاق خویش، و به اینکه حقیقتِ "الساعة" میباشند، از خلوَتِ جلالیِ محرّم، مطلقِ مجال را میدهند. و عدوّ از این مجال، به «جولان دادن» میافتد.
🍂 عاشورایِ اطلاق و جلالِ شهادتِ حضرتِ "سیّد الشهدا" «اباعبد الله» امام حسین(ع) و فرزندان و یاران مطهّرشان، به "يَدُ اللَّهِ الْبَاسِطَة" (که【يَداهُ مَبْسُوطَتان】 / مائده، 64) حضرت "تاجّ البکّائین"، «زین العابدین» امام سجاد(ع)، دو دهۀ چلّۀ ترسیم را طیّ میکند تا به مرزِ "صَفَر" در اَدنیٰ مرتبۀ عالَمِ اشارات میرسد.
حضرت «زَین العابدین»(ع)، که حقیقت و نَفْسِ حضرت معبود(عزّوجلّ)، و [مدّالظلّ آن،] نَفْس و نَفَسِ همۀ موجوداتند؛ مجالِ میدهند و اسارَت را [به سلطنت و سلطۀ خویش] به جان میخرند تا عالَم کثرات ترسیم گردد.
🔲
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
◼️
این دو دهه از چلّۀ عاشورائی تا آغازِ صَفَر، به پشتِ دروازۀ "شام" و "باب ساعات" میرسد.
آن سلطان مطلقه، ولیّ خدا(ع) که خود، حقیقت و سعۀ #ساعت است؛ به اطلاق و مجالِ خویش، مجالِ جولانِ #ساعات را میدهد.
🔳 دروازۀ "ساعات"؛ جولانِ صَفَر و هیچ بودنِ عالَمِ کثرات است و مادّه و هیأتِ "ساعات" با این معنا بایستی توجه شود که جمعِ آن، جمعِ تشتّتیِ کثرتی است و "سعه" بودنِ آن، بیحدّی در «هیچ بودن» و معدومیّت است که :
▪️"أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِه"▪️
يا مانند تاريكىهايى در درياى عميق و پهناور است كه موجى از فوقِ موجی، آن را مىپوشاند.
(سورۀ نور، آیۀ 40)
کربلایِ جلالت، با اِستیلا و اطلاقِ خویش، به سرزمینِ "شام" رسید. و «مظلومیّت در خلوَتِ وحدت»، به «جلوَتِ کثرت» کشیده شد.
🔆 چنانچه «وحدتِ حقیقی» به «کثرت» جلوه کند؛ چون در مظنّۀ کثرت آمده امّا به پاکی و حقیقتِ وحدتِ خویش باقیست؛ بنابراین کثرتِ آن، اشدّ از وحدت است. و به عبارتی؛ کثرتِ نوری، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ نوری است.
یعنی مثلاً شدّتِ احد بودنِ الله عزّ و جلّ، این است که در #چهارده معصوم علیهم السلام ظاهر گردد. که در عینِ تعدّد، به وحدانیّت خویش باقیست. که ائمۀ اطهار(ع) که خودْ وحدانیّتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند ("هُمُ الْوَحْدَانِيَّةُ الْكُبْرَیٰ" / 📚 بحار الأنوار ، ج25، ص: 172)؛ در جلوۀ تعدّدِ نوریِ «چهارده»، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند.
🔰به همان قوّت و بیان :
ظلمی که در کثرتِ نوری، به نور میشود؛ اشدّ از ظلمی است که در وحدتِ نوری، به نور میشود.
▪️کربلای آل الله (علیهم السلام)، وحدت است و اسارت آل الله (علیهم السلام)، کثرتِ آن وحدت است.
▪️اگر برای کربلا در زیارت عاشورا؛ "مُصیبةً ما أعظمَها" میخوانیم؛ این "ما أعظمها" در اسارت آل الله (علیهم السلام) در اشدّ وجه، ظاهر می گردد. برای همین با تمام آن مصیبتهایی که در عاشورا میباشد (که عاشورا، عشره و کامل و اکمل بودن است) و اطلاقِ ظلم به خاندانِ نور و بلکه حقیقتِ نور یعنی ائمۀ اطهار(ع) شد که حضرت امام سجّاد(ع) فرمودند ... 🔻:
◼️و اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا.◼️
به خدا قسم اگر پيامبر خدا -ص- (که راسِم عوالِم هستیاند) آن طور كه به اين مردم دربارۀ ما سفارشِ [به مودّت و نیکی] فرمود، راجع به كشتن ما توصيه میكرد؛ اينان بيشتر از اين به ما ظلم نمیكردند و ما را نمیكشتند.
(📚 بحار الأنوار، ج۴۵، ص: ۱۴۹)
👈 خداوند برای مشاهدۀ مصائبِ کربلا، پرده بر دیدگانِ هرذی وجودی انداخته. حدیثِ مذکور، اگر بر کسی معلوم شود؛ دَم به دَم، و به حالِ جنون، جان میدهد و در جان دادنش هم جان میدهد و حدِّ یَقِفی بر مُردنی بعد از مُردنش نیست. بلکه مطلب فراتر است !
عرشِ الهی و خدائیتِ خدا بر آن، دائماً میلرزد که 🔹️اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ🔹️(براى آن سقفهاى عرش در لرزش است./ 📚الكافي، ج ۴، ص: ۵۷۶).
( سهل است سَر خود را بر دار زدن، ليکن!
اســرار سَـر عـارف گـر دار نـدانـد بـه )
🍃 این کربلاست!
کربلائی که حتّی ملائکۀ مقرّب، به نفْسِ خویش، قادر به رؤیتِ مصائبِ عظیمِ آن نیستند.
و در مقالات «یوم الطفوف» بیانی از آن جاری گشته و اشاره شده که این ذاتِ باریتعالی است که عزادارِ حسین(ع) است و هر روضهای و عزائی، فقط تعزّیِ به عزاءِ الهیست.
🔲 🔺️ ... با تمامِ اینها و در حالِ عظیم بودنِ مصائبِ کربلا؛ وقتی از حضرت علی ابن الحسین امام سجّاد علیه السلام سؤال میشود که کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟
میفرمایند:
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
صبح من شام غریبان است، از شامم مپرس!
تا به کام غـــم در ایـن غربـتْسرا افتادهام
🔲
این دو دهه از چلّۀ عاشورائی تا آغازِ صَفَر، به پشتِ دروازۀ "شام" و "باب ساعات" میرسد.
آن سلطان مطلقه، ولیّ خدا(ع) که خود، حقیقت و سعۀ #ساعت است؛ به اطلاق و مجالِ خویش، مجالِ جولانِ #ساعات را میدهد.
🔳 دروازۀ "ساعات"؛ جولانِ صَفَر و هیچ بودنِ عالَمِ کثرات است و مادّه و هیأتِ "ساعات" با این معنا بایستی توجه شود که جمعِ آن، جمعِ تشتّتیِ کثرتی است و "سعه" بودنِ آن، بیحدّی در «هیچ بودن» و معدومیّت است که :
▪️"أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِه"▪️
يا مانند تاريكىهايى در درياى عميق و پهناور است كه موجى از فوقِ موجی، آن را مىپوشاند.
(سورۀ نور، آیۀ 40)
کربلایِ جلالت، با اِستیلا و اطلاقِ خویش، به سرزمینِ "شام" رسید. و «مظلومیّت در خلوَتِ وحدت»، به «جلوَتِ کثرت» کشیده شد.
🔆 چنانچه «وحدتِ حقیقی» به «کثرت» جلوه کند؛ چون در مظنّۀ کثرت آمده امّا به پاکی و حقیقتِ وحدتِ خویش باقیست؛ بنابراین کثرتِ آن، اشدّ از وحدت است. و به عبارتی؛ کثرتِ نوری، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ نوری است.
یعنی مثلاً شدّتِ احد بودنِ الله عزّ و جلّ، این است که در #چهارده معصوم علیهم السلام ظاهر گردد. که در عینِ تعدّد، به وحدانیّت خویش باقیست. که ائمۀ اطهار(ع) که خودْ وحدانیّتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند ("هُمُ الْوَحْدَانِيَّةُ الْكُبْرَیٰ" / 📚 بحار الأنوار ، ج25، ص: 172)؛ در جلوۀ تعدّدِ نوریِ «چهارده»، مُشدِّد و مؤکـِّـدِ وحدتِ حضرتِ احد(عزّوجلّ) هستند.
🔰به همان قوّت و بیان :
ظلمی که در کثرتِ نوری، به نور میشود؛ اشدّ از ظلمی است که در وحدتِ نوری، به نور میشود.
▪️کربلای آل الله (علیهم السلام)، وحدت است و اسارت آل الله (علیهم السلام)، کثرتِ آن وحدت است.
▪️اگر برای کربلا در زیارت عاشورا؛ "مُصیبةً ما أعظمَها" میخوانیم؛ این "ما أعظمها" در اسارت آل الله (علیهم السلام) در اشدّ وجه، ظاهر می گردد. برای همین با تمام آن مصیبتهایی که در عاشورا میباشد (که عاشورا، عشره و کامل و اکمل بودن است) و اطلاقِ ظلم به خاندانِ نور و بلکه حقیقتِ نور یعنی ائمۀ اطهار(ع) شد که حضرت امام سجّاد(ع) فرمودند ... 🔻:
◼️و اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا.◼️
به خدا قسم اگر پيامبر خدا -ص- (که راسِم عوالِم هستیاند) آن طور كه به اين مردم دربارۀ ما سفارشِ [به مودّت و نیکی] فرمود، راجع به كشتن ما توصيه میكرد؛ اينان بيشتر از اين به ما ظلم نمیكردند و ما را نمیكشتند.
(📚 بحار الأنوار، ج۴۵، ص: ۱۴۹)
👈 خداوند برای مشاهدۀ مصائبِ کربلا، پرده بر دیدگانِ هرذی وجودی انداخته. حدیثِ مذکور، اگر بر کسی معلوم شود؛ دَم به دَم، و به حالِ جنون، جان میدهد و در جان دادنش هم جان میدهد و حدِّ یَقِفی بر مُردنی بعد از مُردنش نیست. بلکه مطلب فراتر است !
عرشِ الهی و خدائیتِ خدا بر آن، دائماً میلرزد که 🔹️اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ🔹️(براى آن سقفهاى عرش در لرزش است./ 📚الكافي، ج ۴، ص: ۵۷۶).
( سهل است سَر خود را بر دار زدن، ليکن!
اســرار سَـر عـارف گـر دار نـدانـد بـه )
🍃 این کربلاست!
کربلائی که حتّی ملائکۀ مقرّب، به نفْسِ خویش، قادر به رؤیتِ مصائبِ عظیمِ آن نیستند.
و در مقالات «یوم الطفوف» بیانی از آن جاری گشته و اشاره شده که این ذاتِ باریتعالی است که عزادارِ حسین(ع) است و هر روضهای و عزائی، فقط تعزّیِ به عزاءِ الهیست.
🔲 🔺️ ... با تمامِ اینها و در حالِ عظیم بودنِ مصائبِ کربلا؛ وقتی از حضرت علی ابن الحسین امام سجّاد علیه السلام سؤال میشود که کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟
میفرمایند:
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
صبح من شام غریبان است، از شامم مپرس!
تا به کام غـــم در ایـن غربـتْسرا افتادهام
🔲
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
◼️
🔔 یادآوری:
اسم اکثر اشیاء، بعد از بودنِ آن اشیاء، و از بیرونشان، به آنها منسوب میشود. شیئی را داریم، بعد آن را بین خودمان قرارداد میکنیم که نامش چنین باشد.
امّا بعضی از اشیاء که در اعلی درجه یا در مقابل، در أَدنیٰ دَرَکه هستند، نامشان، وصفشان است. یعنی از اینکه وصفشان خاصّ است، نامشان خاصّ خواهد شد.
(شرحِ این مطلب را در #کانال_معرفة_الحق مطالعه بفرمائید 👈 https://t.me/ehsannil1/186 )
⬛️ "شام"؛
نام این سرزمین، از عالَمِ باطن، تا عالَمِ ظاهر، آمده است. و وصفی است که به اسم، ظاهر شده. دقت بفرمائید :
◾️"شامّ"؛ اسم فاعل از ریشۀ "شَئَم" به معنای بدبختی است که در فارسی هم برگرفته از عربی میگوئیم: فلان چیز «#شوم» است که این لفظ، لغتی عربی است که بصورتِ "الشُّؤم" نوشته و خوانده میشود.
اسم فاعل وقتی بیزمان ذکر شود؛ صفتِ حالیه واقع میشود و دوام آن صفت را میرساند.
"شامّ" صفتِ بدبختی است. و الف و لامِ "الشامّ"؛ تمام الف و لامهایِ متصوّر است. یعنی از اینکه شخصِ «شوم بودن» است (با الف و لامِ معرفه)؛ الف و لامِ جنس نیز هست که جنسِ "شوم" بودن میباشد. و نیز الف و لامِ استغراق نیز هست که هر بدی و شرّی و شومی، چیزی از آن است.
◾️این واژه (الشامّ)؛ بر ضدّ "الیُمْن" و "البرکة" است. "مَشئَمَة" نیز از همین مادّه است که در قرآن میخوانیم:
💎 【و أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ» ما أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى!
(سورۀ واقعه،آیۀ 9)
▪️بیان "ما"ی استفهامی در "«ما» أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ" نشان از بی حدّ و حصر بودنِ مشئمت و شوم بودن دشمنان آل الله(ع) است. که در یافتنِ شوم بودنِ این خبیثان، متوقّف به حدّی مَشو. که به بیحدّی حضرات آل الله(ع)، دشمنانشان در عداوت، بی حدّ هستند.
◾️ قرآن "أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»" را معرفی میفرماید:
💎 【و الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
🔹و آنها كه به #آيات ما كافر شدند اهل شومى و شقاوتند.
(سورۀ بلد، آیۀ ۱۹)
👈🏻 آیۀ اکبر خداوند، که حقیقتِ آیاتِ الهی است؛ ائمۀ اطهار(ع) هستند که حضرت مولی(ع) میفرمایند:
🔅『 مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي』🔅
برای خدای عزّوجلّ آیهای بزرگتر از من نیست.
(📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 207)
«اصحابِ مشئمه» کسانیاند که کافر به ائمۀ اطهار(ع) هستند.
◾️پس ؛
کسانی که کافر به اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شدند و به کفرشان، خودشان از سلسلۀ هستی خارج بوده، امّا حقیقة الحقائق، اصل الدین، حضرت سیّد الشهدا(ع) را خارج از دین نامیدند و «خارجی» خطاب کردند؛ اینها "أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ" هستند و "شامّ" که از همین ریشۀ "شئم" است سرزمینی است که وَسمِ نامِ خویش را از اصحابش دارد
(یعنی داغی از اصحابِ مشئمه بر این سرزمین خورده و نامش "شامّ" شده).
▪️حضرت سیّدالشهداء (علیه السلام)، "ابا عبد الله" یعنی پدرِ عبودیّت و عبادت میباشند؛ فرزند بزرگوار ایشان که سرّ حضرتشان است ("الولدُ سِرُّ ابیه")، حضرتِ "زین العابدین"(علیه السلام) هستند.
🌕 زینت در عالم نور، باطنُ البواطن و جلال را به ظاهرُ الظّواهر و جمال، ممدود ساخته و ظاهر میکند. یعنی او اشدّ از باطن و جلال، ظاهر میگردد.
کربلا و عاشورای ابا عبد الله (عليه السلام) حقیقت است و در وحدتِ "لا هو الا هو"، مصائبش به فرمایش خداوندِ عظیم، "مصیبةً ما اعظمها" است.
مصیبت، جلال است و در خلوت. امّا عزا و اسارتِ جمالِ آن جلال است، و در جلوت.
از این رو عزا و اسارت، حقیقتاً اشدِّ مصیبت است و این است که تاج البَکّائین حضرت «زین العابدین» اسارت و عزای «اباعبد الله» (علیهم السلام) را در اشدّ بودن معرفی میفرمایند که :
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
◾️ولیّ خدا (علیه السلام) به سعه و اطلاقی که دارد به دشمنان مجال میدهد. امّا مطلقِ مجال را میدهد؛ نه اینکه میدان برای ظلم داده شود. امّا دشمنان خدا در تمام مراتبِ وجودی (فعل، صفات، ذات) شوم بودن و دشمنی را ادامه میدهند.
🔲
🔔 یادآوری:
اسم اکثر اشیاء، بعد از بودنِ آن اشیاء، و از بیرونشان، به آنها منسوب میشود. شیئی را داریم، بعد آن را بین خودمان قرارداد میکنیم که نامش چنین باشد.
امّا بعضی از اشیاء که در اعلی درجه یا در مقابل، در أَدنیٰ دَرَکه هستند، نامشان، وصفشان است. یعنی از اینکه وصفشان خاصّ است، نامشان خاصّ خواهد شد.
(شرحِ این مطلب را در #کانال_معرفة_الحق مطالعه بفرمائید 👈 https://t.me/ehsannil1/186 )
⬛️ "شام"؛
نام این سرزمین، از عالَمِ باطن، تا عالَمِ ظاهر، آمده است. و وصفی است که به اسم، ظاهر شده. دقت بفرمائید :
◾️"شامّ"؛ اسم فاعل از ریشۀ "شَئَم" به معنای بدبختی است که در فارسی هم برگرفته از عربی میگوئیم: فلان چیز «#شوم» است که این لفظ، لغتی عربی است که بصورتِ "الشُّؤم" نوشته و خوانده میشود.
اسم فاعل وقتی بیزمان ذکر شود؛ صفتِ حالیه واقع میشود و دوام آن صفت را میرساند.
"شامّ" صفتِ بدبختی است. و الف و لامِ "الشامّ"؛ تمام الف و لامهایِ متصوّر است. یعنی از اینکه شخصِ «شوم بودن» است (با الف و لامِ معرفه)؛ الف و لامِ جنس نیز هست که جنسِ "شوم" بودن میباشد. و نیز الف و لامِ استغراق نیز هست که هر بدی و شرّی و شومی، چیزی از آن است.
◾️این واژه (الشامّ)؛ بر ضدّ "الیُمْن" و "البرکة" است. "مَشئَمَة" نیز از همین مادّه است که در قرآن میخوانیم:
💎 【و أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ» ما أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى!
(سورۀ واقعه،آیۀ 9)
▪️بیان "ما"ی استفهامی در "«ما» أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ" نشان از بی حدّ و حصر بودنِ مشئمت و شوم بودن دشمنان آل الله(ع) است. که در یافتنِ شوم بودنِ این خبیثان، متوقّف به حدّی مَشو. که به بیحدّی حضرات آل الله(ع)، دشمنانشان در عداوت، بی حدّ هستند.
◾️ قرآن "أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»" را معرفی میفرماید:
💎 【و الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ «الْمَشْئَمَةِ»】💎
🔹و آنها كه به #آيات ما كافر شدند اهل شومى و شقاوتند.
(سورۀ بلد، آیۀ ۱۹)
👈🏻 آیۀ اکبر خداوند، که حقیقتِ آیاتِ الهی است؛ ائمۀ اطهار(ع) هستند که حضرت مولی(ع) میفرمایند:
🔅『 مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي』🔅
برای خدای عزّوجلّ آیهای بزرگتر از من نیست.
(📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 207)
«اصحابِ مشئمه» کسانیاند که کافر به ائمۀ اطهار(ع) هستند.
◾️پس ؛
کسانی که کافر به اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شدند و به کفرشان، خودشان از سلسلۀ هستی خارج بوده، امّا حقیقة الحقائق، اصل الدین، حضرت سیّد الشهدا(ع) را خارج از دین نامیدند و «خارجی» خطاب کردند؛ اینها "أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ" هستند و "شامّ" که از همین ریشۀ "شئم" است سرزمینی است که وَسمِ نامِ خویش را از اصحابش دارد
(یعنی داغی از اصحابِ مشئمه بر این سرزمین خورده و نامش "شامّ" شده).
▪️حضرت سیّدالشهداء (علیه السلام)، "ابا عبد الله" یعنی پدرِ عبودیّت و عبادت میباشند؛ فرزند بزرگوار ایشان که سرّ حضرتشان است ("الولدُ سِرُّ ابیه")، حضرتِ "زین العابدین"(علیه السلام) هستند.
🌕 زینت در عالم نور، باطنُ البواطن و جلال را به ظاهرُ الظّواهر و جمال، ممدود ساخته و ظاهر میکند. یعنی او اشدّ از باطن و جلال، ظاهر میگردد.
کربلا و عاشورای ابا عبد الله (عليه السلام) حقیقت است و در وحدتِ "لا هو الا هو"، مصائبش به فرمایش خداوندِ عظیم، "مصیبةً ما اعظمها" است.
مصیبت، جلال است و در خلوت. امّا عزا و اسارتِ جمالِ آن جلال است، و در جلوت.
از این رو عزا و اسارت، حقیقتاً اشدِّ مصیبت است و این است که تاج البَکّائین حضرت «زین العابدین» اسارت و عزای «اباعبد الله» (علیهم السلام) را در اشدّ بودن معرفی میفرمایند که :
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
◾️ولیّ خدا (علیه السلام) به سعه و اطلاقی که دارد به دشمنان مجال میدهد. امّا مطلقِ مجال را میدهد؛ نه اینکه میدان برای ظلم داده شود. امّا دشمنان خدا در تمام مراتبِ وجودی (فعل، صفات، ذات) شوم بودن و دشمنی را ادامه میدهند.
🔲
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
◼️
🔲 سه بار بیان کردنِ "الشّام"ِ ولیّ خدا (ع)؛
▪️اوّلاً اشاره به سرسلسلۀ عداوت، یعنی ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) است که اصلِ جهل و شرارتند و سایر دشمنان آل الله(ع)، جنود این ملعونها هستند.
▪️ثانیاً مجالِ حضرات ولیّ الله (علیهم السلام) به اصحاب مشئمه است. که در #فعل ، مجال میدهند، امّا آن عدوّ خبیث، پیش میرود، و به فعل، بسنده نکرده و علاوه بر فعل، وارد بر #صفات میشود. و بی حیا، از صفات هم عبور میکند، و جسارت را به مرتبۀ #ذات میرساند. پس ؛
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
(اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار)
▪️هر تیرگی و ظلمتی، از ظلمی است که به خاندانِ عترت (علیهم السلام) شده است. اگر شبْ هنگام، به تیرگی و ضلالت، "شـــام" نامیده شده است؛ یادآور و چیزی از تیرگی و ظلمت و ظلمی است که در سرزمین "شـــام" بر خاندانِ خداوند (علیهم السلام) وارد میشود.
👁🗨 زمان و مکان #ابعاد عالَمِ محدودات هستند. و «بُعد» بودنشان؛ دوری از حقیقت یعنی امام(ع) است.
بُعد بودنِ زمان در جلوۀ ظاهر؛ «صَفَر» است.
و بُعد بودنِ مکان در جلوۀ ظاهر؛ «شام» است.
⚠️ «بُعد بودن» صفت است و صفتِ بُعد است و اشدّ از آن.
⚫️ بیحدّیِ ظلمِ دشمنانِ خدا؛ در نقطۀ جمع شدنِ «بُعد بودنِ» زمان و مکان، یعنی در «صَفَرِ» زمان، و «شامِ» مکان، در پشتِ دروازۀ «ساعات» ظاهر شد.
"باب ساعات" :
به «باب» بودن ؛ مکان شوم بودن است.
به «ساعات» بودن ؛ زمان شوم بودن است.
شام و دروازۀ ساعات، صرفاً قطعهای از مکان نیست. بلکه «شوم بودن» اصحابِ مشئمه است که به سرزمین شام، ظاهر شده است.
و صَفَر ، صرفاً برههای از زمان نیست. بلکه معدومیّت اصحابِ مشئمه است که به ماهِ صَفَرِ سالِ 61 هجری ظاهر شده است.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.
#یوم_الطفوف_سخن_سیزدهم
#لطائف_صفر
#امان_از_شام
#الشام
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
📧 @ehsannil
─┈••✾•◆🔲◆•✾••┈─
🔲 سه بار بیان کردنِ "الشّام"ِ ولیّ خدا (ع)؛
▪️اوّلاً اشاره به سرسلسلۀ عداوت، یعنی ابابکر و عمر و عثمان (لعنة الله علیهم اجمعین) است که اصلِ جهل و شرارتند و سایر دشمنان آل الله(ع)، جنود این ملعونها هستند.
▪️ثانیاً مجالِ حضرات ولیّ الله (علیهم السلام) به اصحاب مشئمه است. که در #فعل ، مجال میدهند، امّا آن عدوّ خبیث، پیش میرود، و به فعل، بسنده نکرده و علاوه بر فعل، وارد بر #صفات میشود. و بی حیا، از صفات هم عبور میکند، و جسارت را به مرتبۀ #ذات میرساند. پس ؛
◼️الشّام الشّام الشّام◼️
(اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار)
▪️هر تیرگی و ظلمتی، از ظلمی است که به خاندانِ عترت (علیهم السلام) شده است. اگر شبْ هنگام، به تیرگی و ضلالت، "شـــام" نامیده شده است؛ یادآور و چیزی از تیرگی و ظلمت و ظلمی است که در سرزمین "شـــام" بر خاندانِ خداوند (علیهم السلام) وارد میشود.
👁🗨 زمان و مکان #ابعاد عالَمِ محدودات هستند. و «بُعد» بودنشان؛ دوری از حقیقت یعنی امام(ع) است.
بُعد بودنِ زمان در جلوۀ ظاهر؛ «صَفَر» است.
و بُعد بودنِ مکان در جلوۀ ظاهر؛ «شام» است.
⚠️ «بُعد بودن» صفت است و صفتِ بُعد است و اشدّ از آن.
⚫️ بیحدّیِ ظلمِ دشمنانِ خدا؛ در نقطۀ جمع شدنِ «بُعد بودنِ» زمان و مکان، یعنی در «صَفَرِ» زمان، و «شامِ» مکان، در پشتِ دروازۀ «ساعات» ظاهر شد.
"باب ساعات" :
به «باب» بودن ؛ مکان شوم بودن است.
به «ساعات» بودن ؛ زمان شوم بودن است.
شام و دروازۀ ساعات، صرفاً قطعهای از مکان نیست. بلکه «شوم بودن» اصحابِ مشئمه است که به سرزمین شام، ظاهر شده است.
و صَفَر ، صرفاً برههای از زمان نیست. بلکه معدومیّت اصحابِ مشئمه است که به ماهِ صَفَرِ سالِ 61 هجری ظاهر شده است.
ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.
#یوم_الطفوف_سخن_سیزدهم
#لطائف_صفر
#امان_از_شام
#الشام
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
📧 @ehsannil
─┈••✾•◆🔲◆•✾••┈─
Forwarded from آخرین خبر
🔺مسیر پیاده روی عاشقان امام حسین علیه السلام برای زیارت اربعین - امروز - شهر بصره
@akharinkhabar
@akharinkhabar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز اولین جمعه ماه صفر
به یاد قافله اشک😔😔😔😔😉
#دیـــوانگان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_اصفهان
#حلقه_سینه_زنان_تا_به_ابد_محکم_باد
به یاد قافله اشک😔😔😔😔😉
#دیـــوانگان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_اصفهان
#حلقه_سینه_زنان_تا_به_ابد_محکم_باد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنونس برنامه تكيه بين الحرمين - بزودي از #شبكه_جهاني_امام_حسين_عليه_السلام
🚩مراسم عزاداری
#دوم_صفر_۱۴۴۰
جلسه هفتگی
💾 دانلود از کانال دیوانگان زینب سلام الله علیها👇👇👇
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @divaneganezeinab
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
#دوم_صفر_۱۴۴۰
جلسه هفتگی
💾 دانلود از کانال دیوانگان زینب سلام الله علیها👇👇👇
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @divaneganezeinab
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
#پرتويي_از_عاشورا (4) 1️⃣
⚫️سیر وسلوک و عرفان حسینی
▪️١- برپایی شعائر حسینی خصوصا گریه، تب و تاب، سوز و گداز قلبی و اندوه شدید هر یک به نوبه خود تعاملی با مفاهیم وصال و ولاء اهلبیت میباشد.
▪️٢- گریه و تب وتاب ( که از جمله مفاهیم اقتباس یافته از مداحان و سخنرانانی است که زبان حال وقائع عاشورا را بیان کردهاند و موجب برانگیخته شدن عواطف انسان میشود) خود سیر و سلوکی عرفانی و حسینی است. گریه و تب و تاب وردی معنوی و سیری در منازل روحی میباشد که موجب مکاشفه و دخول در ملکوت از طریق کوتاهترین و ثمربخشترین راهها و موجب ارتباط با برزخ میشود؛ بنابراین اشک و گریه باب عظیمی از ابواب ریاضت و تربیت نفس است.
▪️٣- و تصویری که شعرا، مداحان، سخنرانان و نویسندگان با آن سر وکار دارند، ترسیمی پرحرارت و برافروخته از مفاهیم فضائل به طور زنده است به نحوی که فضائل اخلاقی در نفس گریهکننده شعلهور میشود، البته این فرآیند تنها به شکل یک تفکر جامد وسیع رخ نمیدهد، بلکه احساسی زنده و روحی، نسبت به حقیقت فضائل بوده و تعاملی قلبی و ذوقی با حقیقت صفات نیکو میباشد، و یا اینکه ناخشنودی صادقی از رذائل امویان به فرد دست میدهد.
▪️٤- از همین رو، تعامل روحی با وقائع کربلا، کورهای نفسانی برای برطرف کردن صفات رذیله، و تبدیل آن به صفات نیکو میباشد، بنابراین تعامل نفسانی با مصائب و وقائع عاشورا، نفس را طاهر گردانده و خود، پیمودن منازل و مقامات در کوتاهترین مسافت به شمار میرود.
▪️٥- امام جواد علیه السلام میفرمایند: قصد و تقرّب به خداوند متعال به وسيله قلب ها و دلها، بسيار رساننده تر از رنج و سختي دادن به اعضا و جوارح به وسيله اعمال است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله میفرمایند: همانا خداوند متعال در زمين ظرفهايى دارد. بدانيد كه آن ظرفها، همان دلهايند. پس دوست داشتنى ترين دلها نزد خداوند، نازكترين و صافترين و سختترين آنهاست: نازكترين آنها براى برادران و صافترين آنها از گناهان و سخت ترين آنها در راه خدا.
امام على عليه السلام میفرمایند: خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل خويش به سوى منزلهاى نيكوكاران ره مى سپارد.
امام صادق عليه السلام میفرمایند: ره سپردن به سوى خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوى او با بدن ، و حركتهاى دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حركتهاى اعمال است.
و نیز امام صادق علیه السلام میفرماید: وقتي پوست بدنت لرزيد و اشكت جاري شد و قلبت خاشع شد پس آن لحظه را غنيمت شمار كه مقصود تو فراهم شده است.
و دردعا آمده است: قلبی که آن را در دنیا از محبت تو پر کردهام، چگونه بر آن آتش فروزان میافکنی؟
در حدیثی قدسی آمده است: ای موسی! اگر خواستی کاری بکنی که بر تو سخت بود، در قلب خود توجه به محمد و آل محمد کن، و پیش از خواستهات آنان را به یاد آور، در این صورت دعوتت را استجابت و حاجتت را بر آورده و حجتت را مبرهن میکنم، به راستی که محمد و آل او، نوری هستند که نزد مشیئت من متلألئ اند و پرتویی میباشند که نزد سخن من میدرخشند، به وسیله ایشان زمین را آشکار کردم و آن را از انوار ایشان پر نمودم و قدرتم را نشان دادم.
و نیز در دعا آمدهاست: قلب مرا آکنده از خشیت خود کن و مرا در همه حالات متوجه خود ساز.
این عبارات، نشان میدهد که توجه به خداوند به وسیله قلب، نسبت به اعمال بدن، انسان را سریعتر به کمال میرساند و خستگی افعال قلبی، اثر بیشتری نسبت به خستگی بدن دارد. ناگفته نماند که گریه، تب وتاب و سوز و گداز همگی افعالی قلبی بوده و توجه متمرکز به ملکوت والاتر از تأثیر حرکات بدن میباشد.
▪️٦- روایاتی که از امام صادق علیه السلام وارد شده که یک قطره اشک، همه آتش جهنم را خاموش میکند، به خاطر آن است که اشک در بردارنده رحمتی است که غالب بر جهنم میباشد و منظور از رحمت، کمال نفس شخص گریهکننده و ارتقا او از حضیض حیوانیت به اوج انسانیت میباشد. گریه، سوز و گداز، تب و تاب و اندوه، ریاضتهایی است که روح و نفس را از رذائل اخلاقی پاک
می کند.
🔸🔸🔸ادامه دارد
مرجع عاليقدر حضرت ايت الله شيخ محمد سند دام ظله
⚫️سیر وسلوک و عرفان حسینی
▪️١- برپایی شعائر حسینی خصوصا گریه، تب و تاب، سوز و گداز قلبی و اندوه شدید هر یک به نوبه خود تعاملی با مفاهیم وصال و ولاء اهلبیت میباشد.
▪️٢- گریه و تب وتاب ( که از جمله مفاهیم اقتباس یافته از مداحان و سخنرانانی است که زبان حال وقائع عاشورا را بیان کردهاند و موجب برانگیخته شدن عواطف انسان میشود) خود سیر و سلوکی عرفانی و حسینی است. گریه و تب و تاب وردی معنوی و سیری در منازل روحی میباشد که موجب مکاشفه و دخول در ملکوت از طریق کوتاهترین و ثمربخشترین راهها و موجب ارتباط با برزخ میشود؛ بنابراین اشک و گریه باب عظیمی از ابواب ریاضت و تربیت نفس است.
▪️٣- و تصویری که شعرا، مداحان، سخنرانان و نویسندگان با آن سر وکار دارند، ترسیمی پرحرارت و برافروخته از مفاهیم فضائل به طور زنده است به نحوی که فضائل اخلاقی در نفس گریهکننده شعلهور میشود، البته این فرآیند تنها به شکل یک تفکر جامد وسیع رخ نمیدهد، بلکه احساسی زنده و روحی، نسبت به حقیقت فضائل بوده و تعاملی قلبی و ذوقی با حقیقت صفات نیکو میباشد، و یا اینکه ناخشنودی صادقی از رذائل امویان به فرد دست میدهد.
▪️٤- از همین رو، تعامل روحی با وقائع کربلا، کورهای نفسانی برای برطرف کردن صفات رذیله، و تبدیل آن به صفات نیکو میباشد، بنابراین تعامل نفسانی با مصائب و وقائع عاشورا، نفس را طاهر گردانده و خود، پیمودن منازل و مقامات در کوتاهترین مسافت به شمار میرود.
▪️٥- امام جواد علیه السلام میفرمایند: قصد و تقرّب به خداوند متعال به وسيله قلب ها و دلها، بسيار رساننده تر از رنج و سختي دادن به اعضا و جوارح به وسيله اعمال است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله میفرمایند: همانا خداوند متعال در زمين ظرفهايى دارد. بدانيد كه آن ظرفها، همان دلهايند. پس دوست داشتنى ترين دلها نزد خداوند، نازكترين و صافترين و سختترين آنهاست: نازكترين آنها براى برادران و صافترين آنها از گناهان و سخت ترين آنها در راه خدا.
امام على عليه السلام میفرمایند: خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل خويش به سوى منزلهاى نيكوكاران ره مى سپارد.
امام صادق عليه السلام میفرمایند: ره سپردن به سوى خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوى او با بدن ، و حركتهاى دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حركتهاى اعمال است.
و نیز امام صادق علیه السلام میفرماید: وقتي پوست بدنت لرزيد و اشكت جاري شد و قلبت خاشع شد پس آن لحظه را غنيمت شمار كه مقصود تو فراهم شده است.
و دردعا آمده است: قلبی که آن را در دنیا از محبت تو پر کردهام، چگونه بر آن آتش فروزان میافکنی؟
در حدیثی قدسی آمده است: ای موسی! اگر خواستی کاری بکنی که بر تو سخت بود، در قلب خود توجه به محمد و آل محمد کن، و پیش از خواستهات آنان را به یاد آور، در این صورت دعوتت را استجابت و حاجتت را بر آورده و حجتت را مبرهن میکنم، به راستی که محمد و آل او، نوری هستند که نزد مشیئت من متلألئ اند و پرتویی میباشند که نزد سخن من میدرخشند، به وسیله ایشان زمین را آشکار کردم و آن را از انوار ایشان پر نمودم و قدرتم را نشان دادم.
و نیز در دعا آمدهاست: قلب مرا آکنده از خشیت خود کن و مرا در همه حالات متوجه خود ساز.
این عبارات، نشان میدهد که توجه به خداوند به وسیله قلب، نسبت به اعمال بدن، انسان را سریعتر به کمال میرساند و خستگی افعال قلبی، اثر بیشتری نسبت به خستگی بدن دارد. ناگفته نماند که گریه، تب وتاب و سوز و گداز همگی افعالی قلبی بوده و توجه متمرکز به ملکوت والاتر از تأثیر حرکات بدن میباشد.
▪️٦- روایاتی که از امام صادق علیه السلام وارد شده که یک قطره اشک، همه آتش جهنم را خاموش میکند، به خاطر آن است که اشک در بردارنده رحمتی است که غالب بر جهنم میباشد و منظور از رحمت، کمال نفس شخص گریهکننده و ارتقا او از حضیض حیوانیت به اوج انسانیت میباشد. گریه، سوز و گداز، تب و تاب و اندوه، ریاضتهایی است که روح و نفس را از رذائل اخلاقی پاک
می کند.
🔸🔸🔸ادامه دارد
مرجع عاليقدر حضرت ايت الله شيخ محمد سند دام ظله
اعلام مراسم عزاداری
شب شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام
#دیوانگان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_اصفهان
#محبین_اهل_بیت_علیهم_السلام
👇👇👇
شب شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام
#دیوانگان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_اصفهان
#محبین_اهل_بیت_علیهم_السلام
👇👇👇