کانال دیوانگان حضرت زینب سلام الله علیها-اصفهان
327 subscribers
1.76K photos
529 videos
95 files
1.45K links
شام جمعه ی هر هفته
و مناسبتهای مذهبی اعیاد و عزاداری آل الله علیهم السلام
مکان:
اصفهان-خیابان بعثت-خیابان ابوریحان (غرب)-کوی۱/۱(فدڪ)

https://telegram.me/divaneganezeinab


خادم کانال:
http://telegram.me/sayedahmad1001
Download Telegram
تمامی عزیزان و سرورانی که هرگونه انتقاد و پیشنهادی در مورد ڪانال و برنامه های هیات #دیوانگان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_اصفهان
دارند ، می توانند با آی دی زیر مطرح نمایند.
@divaneganezeinabesfahan
💢 سیستان و بلوچستان رکورد دار ولادت در کشور

♦️ سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور:بالاترین میزان عمومی ولادت مربوط به استان سیستان و بلوچستان است
♦️نسبت جنسی در ثبت ولادت، 105 دختر به ازای 100 پسر است.
🚩مراسم #جلسه_هفتگی شب #هجدهم_ربیع_الثانی۱۴۳۹

💾 دانلود از کانال دیوانگان زینب سلام الله علیها👇👇👇

. . . . . .

🆔 @divaneganezeinab
.
شرّ را ریشه‌کَن کُن!
(زیر مجموعۀ مباحث روح و نفْس)
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🔷 حضرت مولیٰ امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠『 صدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏»』💠
🔹 سینۀ خردمند، صندوق سرّ اوست و گشاده‌روئی، دامِ دوستی، و بردباری، گور زشتی‌هاست.

(📚 نهج البلاغة ،للصبحي صالح، ص: 469)

•┈••✾◆♦️◆✾••┈•

🔷 «توحید»، حقیقتی یکپارچه است که در عالم ساری و جاری است. موجودات جدای از یکدیگر نیستند.

🔹 «موجود»، اسم مفعول است. بدین معنا که «موجود»، بهره و حظّ از «وجود» دارد. و «وجود»، حضرت حقّ‌تعالی جلّ‌جلاله است که حقیقت و شیئیّتِ تمام اشیاء می‌باشد.
چنان‌چه فرمودند؛
💠 أنَّهُ شَيْ‏ءٌ بِحَقِيقَةِ الشَّيْئِيَّةِ.
(📚 الكافي، ط-الإسلامية، ج‏۱، ص۸۰)

🔹 اوست خدایی که در وصفش آمده است؛
💠『 أوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ』
(📚 إقبال الأعمال، ط-القديمة، ج‏۱، ص۴۲۸)

🔷 در اشعار سعدی می‌خوانیم؛
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز «یک» گوهرند

👈🏻 شاید این بیت؛ عضو عضو بودن و جدا بودنِ انسان‌ها و اشیاء را به ذهن تداعی کند، ولی به واقعِ امر این‌طور نیست، بلکه تنها «یک» حقیقت است که جاری و ساری می‌باشد وُ آن حضرت احدِ واحد جلّ‌جلاله است که اوست؛
💠『 واحِدُ الْبَاقِي «أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ»』
(📚 إقبال الأعمال، ط-القديمة، ج‏۱، ص۸۰)

🔷 توحید، بیان کنندۀ این است که در عالم، «یک» وجود هست و آن حقّ‌تعالی است که در هر کسی و هر شیئی جلوه‌گر است. بنابراین هر «موجودی»، به اندازۀ بهره‌اش از وجودِ حقّ، تجلّیِ آن «وجود» است وُ فطرت و کینونتِ هر شیئی نشانگر این حقیقت است.
حضرت امام حسن عسکری علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠『 أحْسِنْ ظَنَّكَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ يَطْرَحُ اللَّهُ فِيهِ سِرَّهُ - فَتَتَنَاوَلَ نَصِيبَكَ مِنْه -.』
🔹 گمانت را نیکو کن اگر چه به سنگی باشد. که خداوند سرّش را در آن سنگ می‌افکند. -پس بهرۀ خود را از آن سنگ دریاب-.
(📚 بحارالأنوار، ج۷۲ ص۱۹۷)

🔷 سرّ خداوند، محدود و جزء جزء نیست، بلکه سرّ خداوند، خودیّت خداوندی است که او، بسیط است و مرکّب نیست.
نیز حضرتِ حقّ تعالی، حُسن مطلق است و نیکو گرداندنِ «ظنّ» (أَحْسِنْ ظَنَّكَ)، فانی شدنِ ظنّ در حضرتِ حقّ است.
🔹 پس؛
حُسْنِ‌ظنّ پیدا کردن در امری، یعنی یقین پیدا کردن به این‌که در آن امر، حضرتِ حقّ تعالی وجود دارد. و این نحوۀ وجود، نه حلول در شیء است، و نه اتحاد با آن. بلکه هر شیئی، جلوه‌ای از جلواتِ حضرت حقّ است که بیانات آن در #مباحث_توحید در #کانال_معرفة_الحق گذشت.

(رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/213)

🔹 اشخاص و افراد، در عالم به صورت پراکنده نیستند، بلکه تجلیّاتِ «یک» وجودند. پس حقیقتشان یک چیز است زیرا تجلّی، چیزی نیست جز ظهورِ حضرت متجلّی (⦅ يَا مُتَجَلِّي‏⦆ / المصباح للكفعمي ، ص: 357).
که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند:

💠 『 أتزعم انــّـکَ جرمٌ صغیرٌ؟ و فیکَ انْطَویٰ العالَمُ الاکبرُ.』
🔹 آیا [ای انسانِ مؤمن] گمان می‌کنی ناچیز هستی؟ در حالی که عالَم اکبر در تو پیچیده شده است.
(📚 الوافي، ج۲، ص۳۱۹)

#عالم_اکبر چگونه در اشخاص پیچیده شده است؟
👈🏻 به فطرت.

🔹 که #فطرت؛ همان #توحید، همان #وجود و همان #ولایت است که تمام مخلوقات و موجودات، به اندازۀ حظّی که از «وجود» دارند، فطرت دارند، چنان‌چه در حدیث آمده است؛

💠『 فطَرَهُم جميعاً على التّوحيد.』
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۳۴۲)

امّا فطرت کیست؟
حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند؛

🔻『 أنا فِطرةُ العالمین.』🔺
(📚 خطبةالبیان)

🔹 پس #عالم_اکبر ، خودِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام هستند که تمام عوالمِ مُلکی و ملکوتی، نسبت به ایشان #عالم_اصغر بوده و چیزی از ظهور عالم اکبر است.

🔹 وصف حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام را در سورۀ یس بخوانیم که می‌فرماید؛
💎 『 کلُّ شیءٍ احْصیناهُ في «امامٍ مُبین»』
(📘 سورهٔ‌یس، آیهٔ۱۲)

♦️ به اینجا که رسیدیم، حلقۀ گم شده پیدا شد. بدین صورت که اگر هر شخصی را به نورِ ولایت در عالَم ببینیم، «فطرت» او را مشاهده می‌کنیم. در نتیجه نه تنها تمام اشخاص، بلکه تمام اشیاء در فطرتِ آن شخص ، بالوافع جمع شده است.

👈🏻 پس اگر فطرت را بشناسیم [ که معیّت حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است با هر موجودی و این، #قیومیت_معیه است و به این قیّومیّتِ معیّه است که هر موجودی، موجود است]، خواهیم دانست که به آن معیّت، عالم اکبر در فطرتِ هر شیئی جمع است.

🔹
🔹

🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند؛

💠 『 الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏.』
🔹 بردباری، گورِ زشتی‌هاست.

🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.

(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)

محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحه‌ٔ حُسن باید به آن‌ها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]


🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرموده‌اند. یعنی نمی‌فرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان می‌فرمایند.

پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چه حملی را بیان فرموده است؟

👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.

🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛

💎 【 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】
🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏‌ها و زمين و كوه‌‏ها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔ‌احزاب، آیهٔ۷۲)

🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق می‌فرمایند؛

💠 『 هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليه‌السّلام』
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۴۹۹)

🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.


حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.

🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، می‌توانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛

https://t.me/ehsannil1/336

👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.

🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر می‌رود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل می‌کند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.


🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمی‌کند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است.‌ به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.

🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیق‌تر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت می‌باشد.

🔹
🔹

امّا بعد از مقدّمات فوق، چطور می‌شود که «الِاحْتِمَالُ»، «قَبْرُ الْعُيُوب‏» می‌شود؟

🍃 اوّلاً؛
اگر وجود را به حقیقتش که حُسن مطلق است، درک کنیم، می‌بینیم که عیب چون «عدمِ حُسن» است، از بیخ و بُن اصلاً وجود ندارد و حیثیتی عدمی است.

🍃 ثانیاً؛
باید ابتدا به این سؤال پاسخ داده شود که پس این شرارت‌ها که در عالم عیان است، چیست؟

🔷 پاسخْ آنکه؛
عیب، عدمِ حُسن است. یعنی در حقیقت؛ #عیب، مضافاً به حُسن، مجالِ جولان پیدا می‌کند و به اصطلاح، عدمِ مضاف است (مضاف به وجود). پس منکر معایب نیستیم و عدمِ آنها، به معنایِ موهوم بودنِ آن نیست. بلکه معایب، جولانی است که به مجالِ «وجود»، به ظهور آمده که فرمودند ▪️『 إن للباطل‏ جولة و للحق دولة』▫️ (مشارق الانوار، ص: 261).

پس عیب در صفحۀ حُسن، بایستی دیده شود که قرآن می‌فرماید؛

💎 【 قـُــلْ كُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه 】💎
🔹 بگو: هر كس بر شاکله‌اش عمل مى‌‏كند.
📘 سورهٔ‌اسراء، آیهٔ‌۸۴

⛲️ «قـُــلْ»، سلطنتِ وَلوی حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است و در آیۀ فوق بدین معناست که هر امری حتّی امور شرّ، در سیطرهٔ حکومتِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام است.
بایستی دقّت بشود که بعد از «قـُــلِْ» حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله است 💎 【کُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه 】💎 آمده است‌. که در دعای کمیل فرمودند؛

💠 『 لا يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِك‏』
🔹 الهٰا! گریزی از سیطرهٔ حکومتت نیست.

👈🏻 یعنی کلّاً و به طور مطلق، چه خَیر و چه شرّ، امکان فرار از حکومتِ خداوند را ندارد. یعنی هم خیر (که ماهیّت وجودی دارد)، و هم شرّ (که گرچه ماهیّت عدمی دارد، امّا مضاف به وجود است‌) تحت سیطرهٔ حکومت حق‌ جلّ‌وعلا واقع می‌شوند.

حال این سؤال هم به مناسبت، پاسخ داده شود که آن کسی که فعلِ شرّ انجام می‌دهد، حول و قوّه‌اش را از کجا آورده است؟
آیا از خدایِ دیگری حول و قوۀ را اخذ کرده؟!

🔹 پاسخْ اینکه؛ خیر!
به طور مطلق؛
『 لاحولَ و لاقوّة الا بالله』
یعنی به طور مطلق، هر حول و قوّه‌ای از خداوندست که قرآن فرمود؛

💎 【 کلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً 】💎
🔹و ما به هر دو فرقه (از دنیاطلبان و آخرت‌طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ کس دریغ نخواهد شد.
📘 سورهٔ‌اسراء، آیهٔ ۲۰


🍃 الغرض؛
اگر بر فرضِ محال، «قـُــلْ» وَلوی حذف بشود، نه خَیری هست و نه شرّی. نه عملِ خوبی هست و نه عمل بَدی. چرا که خوبی‌ها، از ولایت، خوبی است و بدی‌ها از مقابلۀ با ولایت، بدی است.
و همه چیز حولِ محوریّت ولایت، معنا پیدا می‌کند.

🔹 به عنوان مثال؛
سگ که نجسُ‌العین است، به حسَبِ چه کسی نجس‌ُالعین و مَنْهیٌ‌عنه است؟
👈🏻 به حسَبِ انسان. که اگر انسان نبود، نجاست و پاکیِ شرعی معنایی نداشت.

حالا فرض کنیم که انسان را حذف کنیم. آیا سگ برای خودش نجسُ‌العین و منهیٌ‌ّعنه است؟
🔹 خیر.
بنابراین نجس و پاکی برای #انسان و حولِ محوریّت انسان معنا می‌شود.
و مطلب دیگر اینکه؛
نجس بودنِ سگ، در اضافه به طهارتِ مطلق معنا پیدا می‌کند. یعنی؛
👈🏻 باید «طهارت» باشد، که نجاست به عنوانِ عدم طهارت، معنا بشود.

🔹 به همین صورت؛ عیب نیز در اضافۀ به حُسن معنا دارد. و حُسن و عیب هر دو تحتِ «قـُــلْ» وَلوی وَ ولایت معنا می‌شوند.

🔹
🔹

🍃 در موقعِ ظهورِ حضرتِ بقیّةالله علیه‌السّلام، «قـُــلِْ» وَلوی ظهور می‌کند و ایشان باطن‌ها‌ را آشکارا نشان می‌دهند که هر ناعدالتی و ظلمی، در صفحۀ عدلِ مطلق بوده است. یعنی همه در صفحۀ «قـُــلِْ» ولوی، اعمال و افعال را انجام می‌دادند، نه اینکه بیرون از آن مشغول بوده باشند.

🔷 حال در ادامۀ بحث،
اگر عدل به مطلق‌علی‌الإطلاق دیده شود، یعنی این‌طور که؛

🔹 حقیقت، عدل است. و ظلم به عنوان یک امری کنار عدل نیست، بلکه؛
«#ظلم ؛ جولانی است که عدل در اطلاقِ‌علی‌الإطلاق، مجال داده است.»
پس؛
عدل آنچنان مطلقی است که به علی‌الإطلاق بودن، به مقابلش هم (که ظلم به عنوانِ عدمِ مضاف به عدل می‌باشد) مجالِ جولان می‌دهد، پس به سعۀ اطلاقِ #عدل است که ظلم، مجالِ جولان یافته است.

👈🏻 و آنگاه در عَلَی‌الإطلاق بودنِ عدل، ظلم را ببینیم، این نوعِ نگاه، همان «اَلإحتمال» است که «قبرُ العیوب» است.

🔰 پس اگر کسی #شر را مستقل از وجود ندید، بلکه مشاهده کرد که #وجود (یعنی ولایت، یعنی حُسن، یعنی خَیر) مطلقِ‌علی‌الإطلاقی است که به «عَلَی‌الإطلاقْ بودن»، مجال به جولانِ شرّ داده است؛
👆🏻 این نوعِ نگاه، «الإحتمال» است وُ «قبرُالعیوب».

🔰 به دیگر بیان؛
شرّ و عیب، عدمِ مُضاف به خَیرند و به سعۀ مجالِ خَیر و در صفحۀ خَیر است که جولان می‌دهند.
👆🏻 این نوعِ نگاه، «الإحتمال» است وُ «قبرُالعیوب».

🔹 البته ذکر این نکته، خالی از لطف نیست که اگر هر کسی را اعمّ از خَیِّر و شَرور، «مستقلّ» از وجودِ حق ببنیم، آن شخص، شرّ و عیب است که :

💠 یا بنی آدم! وجودُکَ ذنبٌ لایُقاسُ بِه ذنبٌ.
🔹 ای فرزندِ آدم! وجود داشتنِ تو، گناهی است که قابل مقایسه با گناه دیگر نیست!

🔷 الغرض؛
بایستی دقّت شود که بیانِ «الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏» بصورتِ «خبری» است.
👈🏻 بدین معنا که حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، به صورت جملۀ شرطیه نفرمودند که اگر ولایت را حمل کنی ، عیوب را دفن کنی! بلکه از قبرُالعیوب بودنِ الإحتمال، خبر داده‌اند.

یعنی چه؟
🔹 یعنی؛ «الإحتمال» مبتدا است وَ خبرش «قبرُالعیوب». پس مطلب در دوئیّتِ بینِ حملِ ولایت و قبرُالعیوب نیست. بلکه قبرُالعیوب در همان نقطۀ حملِ ولایت است (به یک حقیقت، و نه در دوئیّت).

🔹
🔹

🔰 با بیانی که تا بدین‌جا گذشت، فرمایش حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را بخوانیم که می‌فرمایند:

💠『 احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِك‏.』
🔹 بدی را از سینۀ غیرِ خود برکَن، با ریشه‌کَن کردنِ آن از سینۀ خودت.
(📚 نهج البلاغة، للصّبحی صالح، ص۵۰۱)

🔹 در روایتِ فوق، «الشرّ» با الف و لامِ استغراق یا الف و لام جنس آمده که بسیار بدتر از «عیوب» و در واقع ریشۀ تمام عیوب است.

🔹 و حضرت مولی علیه‌السّلام، واژۀ «حصد» را بیان فرمودند که به معنایِ درو کردن است. و در درو کردن، ریشۀ آن چیزی که درو شده است، می‌ماند.
امّا در رابطه با شرّ در خودمان، واژهٔ «قلع» را به کار برده‌اند که به معنای ریشه‌کَن کردن می‌باشد.

🍃 الغرض؛
این قلع کردنِ شرّ از سینۀ خودمان وقتی است که «الإحتمال» در جانمان باشد و ولایت را حمل کنیم. ولایتی که از اطلاقِ حقیقی و سعۀ خویش، به شرّ و مقابلِ خود هم مجال می‌دهد که قرآن می‌فرماید؛

💎【 و كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّاً】💎
🔹 و بدين‏‌گونه براى هر پيامبرى دشمنانى‏ قرار دادیم.
📘 سورهٔ‌انعام، آیهٔ۱۱۲

🔹 یعنی؛ به وسیلۀ ❖『 الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏』❖ و دیدِ با نورِ ولایت، که بالاتر از این شرحش گذشت، شرّ را از سینۀ خویش ریشه‌کَن باید کرد.
👈🏻 و این قلعِ شرّ از صدر خویش، همان اَلإحتمالی‌ ست «قَبْرُالْعُيُوب» است.

💢 و نیز «اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ» با «ِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِك» دو چیز نیست. بلکه ظهورِ قلع شرّ از صدر تو، همان درو کردن شرّ از صدر دیگری است.

حال چرا قلع و ریشه‌کن کردنِ شرّ از صدر ما، شرّ را از صدر دیگران، «درو» می‌کند نه «ریشه‌کن»؟

🔹 چون شرّ در حقیقت جایی نرفته و مثلاً خباثتِ شمر ملعون پابرجاست و قلع و ریشه‌کن نشده است، منتها حاملِ ولایت، در جانِ «الإحتمال»، ولایت را به مطلق‌علی‌الإطلاق بودن درک کرده‌ است و سیطرۀ حکومت ولایت را شناخته است.
لذا؛
👈🏻 در همان نقطه‌ای که شرّ جولان می‌دهد و تماماً شرّ است، در نطفه ، «خفه بودن» و عدمی بودنش را یافته است.
چرا که شرّ، نحوِ استقلالی ندارد و در سیطره و سلطۀ ولایت مجالِ جولان یافته است.


حال سؤال این است که غاصبینِ خلافت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام یعنی ابابکر و عمر و عثمان و پیروانشان (لعنةالله‌علیهم‌اجمعین) که اصلِ عیب و شرّ هستند، چگونه در «قبر» شوند؟
آیا اگر ذیلِ «قبرُ العیوب» واقع شوند، دیگر خبری از این‌ها نیست و لعنشان نیز، بی‌محلّ است؟

🔹 پاسخْ آن‌که؛
اگر ولایت، مطلقی بود که مطلق بودن، حدّ آن بود، در این‌صورت با «الإحتمال» که «قبرُالعیوب» است، یک طرفِ قضیه رخ می‌داد و آن این بود که دیگر خبری از ملعونین نبود.
امّا ولایت، مطلقِ حقیقی است و مطلق بودنِ ولایت، بیانِ آن است، در نتیجه به قید اطلاق هم نمی‌ماند و بر خود نیز اطلاق دارد. یعنی؛
#مطلق_علی_الإطلاق است.
در نتیجه به دشمنِ خویش تا أدْنیَ دَرَکهٔ أسفل (اسفل سافلین) نیز مهلت و مجال می‌دهد.

👈🏻 پس هرچند «الإحتمال» به طور مطلق است و «قبرُالعیوب» هم به طور مطلق، ولی آن ملعون‌های ازل و ابد، به سعۀ مجال ولیّ‌الله علیه‌السّلام ذیل مطلقِ «علی‌الاطلاق» بودنِ ولایت،
در قبر هم در نهایتِ دشمنی و نفاق باقی مانده و مستحقّ لعن و عذاب ابدی، و مخلّد در نار هستند.

🔹 به دیگر بیان؛
هرچند ولایت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام به هیچ وجه غصب کرده نمی‌شود، ولی چون حضرات آل‌الله علیهم‌السّلآم مطلق‌عَلی‌الإطلاق هستند، به دشمنان خود نهایتِ مجال را می‌دهند و در همان نقطه که می‌گوئیم ولایت غصب کرده نمی‌شود، در اطلاقِ مجالِ ولی‌ّالله علیه‌السّلام، تماماً توسّط این ملعون‌ها غصب شده است و الی الابد ملعون هستند.
لعنةالله‌عليهم‌أجمعین.

🔹
🔹

در جمع بندی مطلب تا بدین‌جا، سؤال مهمّی مطرح می‌شود که آیا ما عیب را مستقلّاً می‌بینیم یا با عینکِ ولایت؟

🔹 اگر عیب را مستقلّاً ببینیم، نقطۀ استقلالِ هر چیزی از خداوند، تماماً شرّ است، حتّی اگر ظاهرِ امر، خَیر باشد!

🔹 ولی اگر با عینکِ ولایت ببینیم، این اعتقاد به همان «قـُــلْ» وَلوی است پس؛
💎 【 قـُــلْ كُــلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَـتِــه 】💎

🍃 چشم که چشمِ ولیّ‌الله علیه‌السّلام شد، خواهیم یافت که هر چیزی در جای خودش و شاکلۀ خودش عمل می‌کند.

🔹 همین‌جا ممکن است عدّه‌ای که مطلب را متوجه نشده باشند و جبری بشوند! و این می‌شود که مثلاً شمر ملعون را می‌بخشند!
👈🏻 تمام این اشکالات برای این است که مقامِ جمعُ‌الجمع و مطلق‌علی‌الإطلاق درک نشده است.

🔹 اگر با عینک ولایت سراغِ عملِ شمر ملعون رفتید، می‌بینید که این، جزءِ شاکلۀ این ملعون و ذیل سعۀ «قُلِ ولوی» است، امّا شاکله‌ای که خودش آن را شکل داده است. یعنی؛
👈🏻 به محض اینکه ولایت را «اختیار» نکرده و نپذیرفته است، لاجَرَم شَرور شده است و ملعون گشته.

🔹 بنابراین بینش ولایی، شرّ و عیب را تماماً می‌بیند وُ قبول هم دارد که شرّ و عیب است وُ منکرِ آن نیست، ولی ولایت را به مطلق‌عَلی‌الإطلاق بودن درک کرده است و مجال دادنِ مطلقِ ولایت را می‌بیند.
یعنی؛
👈🏻 مجالِ ولایت را تا نهایتِ شرّ، شاهد است و در حقیقت، حکومتِ ولایت [حتّی در شرّ ] برایش مشهود است.
پس هم قوّتِ به ولایت دارد و هم لاعنِ ملعونین است.



🔰 اگر این مطلب معلوم شده باشد، خواهیم دانست که؛

🌕 یاران اباعبدالله‌الحسین علیه‌السّلام، دردِ شمشیر را بتمامِه داشتند و در عین حال «ألَم حدید» از آنها برداشته شد.
🌕 فریادِ «العطش» ایشان بلند بود و این حقیقت بود.
🌕 کمر مبارکِ حضرت زینب سلام الله‌ علیها خمیده شد و تمام گیسوانِ مبارکشان یک‌باره سپید گشت.
🌕 همین‌طور تمام محاسنِ حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السّلام دفعتاً سفید شد و تمام این مصائب حقیقتِ محض بود.
👈🏻 ولی در عینِ حال چون آن وجود نازنین، مطلقِ‌علی‌الإطلاقند،🔻〖ما رأیتُ الّا جمیلاً 〗🔺 در لسان ایشان حقیقی است.


آیا این بینش سخت است؟
🔹 بله سخت است.
این بینش، «اقامۀ ولایتِ حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام» است که در حدیث معرفة بالنّورانیة فرموده‌اند؛

💠 『 إقَامَةُ وَلَايَتِي صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ «لَا يَحْتَمِلُهُ» إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان‏.』
🔹اقامۀ ولایت من صعب مستصعب است و ولایت را «حمل» نمی‌کند مگر ملک مقرّب یا نبیّ مرسل یا عبدی که خداوند قلبش را برای ایمان، امتحان کرده است.
📚 بحارالأنوار، ط-بيروت، ج‏۲۶، ص۲

🔹 «لَا يَحْتَمِلُهُ» که در حدیث فوق فرمودند، همان «الإحتمال» در حدیث مذکور است. و در همان حدیثِ معرفةٌ بالنّورانیة فرموده‌اند که بایستی معرفةّ بالنّورانیة پیدا کنیم تا حملِ ولایت صورت بگیرد.

🔹 و راجع به کسی که معرفة بالنّورانیة دارد، فرموده‌اند که او مؤمنی است که قلبش به ایمان امتحان شده است.

💠 『 فإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً』
📚 بحار الأنوار، ط-بيروت، ج۲۶، ص۱

🔹 و در نتیجه حمل کنندۀ ولایت است و صاحبِ مقامِ «الإحتمالُ قبرُ العیوب».

🌕 و چنین کسی است صاحبِ «الْقَلْبُ الْمُجْتَمَع»‏.
(📚 الأمالي، للصّدوق، ص۴)







"الحمد للّه الّذی مَلَأَ السَّمٰوات و الأرضين."
(صحیفۀ علویّه علیه السّلام)


#ریشه‌ی_شر_را_بکن
🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده

📧 @ehsannil
💎🔹💎🔹💎🔹💎🔹 💎
چه رنجی می ڪشد این مادر

که به جای یخچال؛

از سطل آشغال برای

بچه هایش غذا بر می دارد... 😔
💢وجوب حفظ جان پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام💢


سؤال: آیا وجوب حفظ جان پیامبر‌(‌ص) یا امام علیه السلام حکمی تکلیفی است یا از جمله حقوقی می‌باشد که قابل اسقاط است؟ همانطور که رسول الله صلی الله و علیه و آله طبق روایتی معتبر در غزوه احد به ابی دجانه فرمودند:‌« به قوم خود ملحق شو چرا که تو آزاد هستی» و همانند این سخن را امام حسین (روحی فداه) در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند که در کتاب «الارشاد» نقل شده‌است؟

🖊جواب: وجوب حفظ جان پیامبر صلوات الله علیه و آله و امام معصوم علیه السلام حکم تکلیفی مطلق است.
اين حكم علاوه بر این است كه پیامبر صلی الله علیه و آله و امام معصوم علیه السلام حق دیگري (به خاطر بیعتی که مسلمانان با ایشان می‌کنند) بر مسلمانان دارند.

🔹بنابراین هیچ‌گاه مسلمانان از تکلیف اوّلی خود-( كه حفاظت از جان پیامبر صلی الله و آله و امام معصوم علیه السلام) و اين وجوب حفاظت از جان پيامبر صلوات الله عليه واله و اهل بيت عليهم السلام اصلی از اصول دین می‌باشد- معاف نمی‌شوند.

@divaneganezeinab
🚩مراسم #جلسه_هفتگی شب #بیست_و_پنجم_ربیع_الثانی۱۴۳۹

💾 دانلود از کانال دیوانگان زینب سلام الله علیها👇👇👇

. . . . . .

🆔 @divaneganezeinab