Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🌙
🌕֎⇯ یعنی سالک؛ در هر شب ماه مبارک رمضان افطار میکند به نیّتِ «امساکِ فردا»، نه اینکه افطار بکند به نیّت «قُوُت».
🌙֎⇦ امّا در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ وقتی سالک افطار میکند، با افطارهای شبهای قبل متفاوت است؛ چرا که به نیّتِ «قوُت فردا»، افطار میکند.
[بدین معنا که؛ فردایش عید فطر است و روزه حرام است.]
🌙֎⇯⇦ به دیگر بیان؛
در ۲۸ منزلِ ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار میکند تا فردایش از همین اَکْل و شُرب امساک کند، اما در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار میکند که دیگر افطار باشد.
بدین معنا که؛
❖☀️☜ در #عید_فطر؛ به خودِ «#امساک»، افطار میکند که این افطارِ آخر؛ قُوُتِ فردانیّت است.
❖🍃☜ و برای همین است که روزۀ عید فطر حرام است، زیرا سالک؛ وارد به «امساکِ از امساک» شده است و این عبودیّتِ اوست که بایستی از امساکِ در راه دوست نیز؛ امساک کند.
[إن شاء الله برای شرحِ این مطلب، به لطیفۀ #عید_فطر مراجعه بفرمائید. ❂☜ https://t.me/ehsannil2/196]
🍃۞ و امّا دقّت کنیم ...!
֎⇦ سالکِ حقّﷻ در سلوکَش؛ ظاهر کنندۀ حقّﷻ است وُ سیر سالک؛ ترسیم تجلّـیِ خداوندﷻ میباشد.
🔰 حضرت حقّﷻ در حدیث قدسی خود را این گونه معرّفی مینماید:
🔷 『 كُنْتُ كَنزاً مخفيّاً
فأحْبَبْتُ أن أُعْرَف
فَخَلَقْتُ الخَلقَ لِكَي أُعْرَف』🔷
✾ من گنج مخفی بودم،
پس دوست داشتم که شناخته شوم،
پس خلق را خلق کردم، تا شناخته شوم.
📚 بحار الأنوار، ج۸۴، ص۱۹۹
🍃۞ خداوندﷻ؛ وجودی بسیط است وُ #افطار و #امساکِ اوﷻ؛ به #عین_شخصی یکدیگر است، امّا برای تحلیلِ حالِ سالک، و بیان مراتبِ سلوکِ او در ماه رمضان، این طور بیان میشود:
𒆳
🌑⇯⇦ عبارت اوّل:
🔻『 كنتُ كنزاً مخفيّاً 』🔺
❖☜ «کَـنْـزاً»؛ مطلقِ قُـــوَّت و قوُت است و #جمال.
❖☜ «مخفیّاً»؛ مطلقِ امساک است و #جلال. [زیرا در تحلیل؛ جلوه در اسمِ «فاطر» نکرده است تا به【فاطرُ السّموات و الأرض】بودن، خود را نشان بدهد.]
🍃۞ دقّت شود که در مقامِ «کنزِ مخفی» بودنِ حقّﷻ؛
֎⇦ همۀ اشیاء به بساطتِ علم حقّﷻ بودند، منتها بدون اسم و رسمِ مخلوقی، چنان که قرآن میفرماید:
🔹【هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ
لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً】🔹
✾ مگر نه اين است كه مدّت زمانى بر انسان گذشت
كه چيز قابل ذكرى نبود؟!
📘 سورۀ انسان، آیۀ ۱
❂☜ که برای این آیۀ شریفه؛ حضرات آلالله (علیهم السّلام) میفرمایند:
🔻〖كان مذكوراً في العلم،
و لم يكن مذكوراً في الخلق〗🔺
✾ مذکور در علم بود
و مذکور در خلق نبود.
📚البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۷۲۶
❖⫸ بنابراین بودِ سالک در رسمِ سلوک؛
֎⇦ به بودِ «کنز مخفی» بوده است؛ اما غافل از بودِ خداوندﷻ، بدین معنا که؛ قبل از ماه مبارک رمضان در قُــوُتِ غفلت به سر میبرده است که البتّه آن هم از شدّت قوّتِ حضور است و نه از فقدان.
🐬☜ که چنان ماهیای میمانده که در آبِ حیاتش غوطهور است در حالی که غافل از وجودِ علّت هستیاش (آب) میباشد ...
↲❖🌑☜ این مکانت، «محاقّ» است.
یعنی؛ مقامِ حقّﷻ که خبر و اسمی از غیرِ او نیست. و بلکه اسم و رسمی از خودِ حقّﷻ هم نیست که اوﷻ در این مکانت؛
֎⇦ «لا اسمَ له و لا رسمَ له و لا نَعتَ له و لا ...» است، و از آن به نامِ مقامِ «#عماء» نیز یاد میشود.
🌗֎⇯⇦ عبارت دوّم:
🔻『 فأحببتُ أن أعرف 』🔺
❖☜ صوم؛ صفت صمدیّت خداوندﷻ است و اوﷻ؛ «صیام» است که به بیانی؛
֎⇦ شدّت صوم (صمدیّتِ حقّﷻ) در صیام (حقّﷻ) است که موجبِ امرِ به صوم برای سالک میشود.
𒆳
❖☜ به «أحببتُ»؛ حقیقتِ صیام (صمدیّتِ حقّﷻ) در ظهورِ اسمِ《مُمْسکِ》خداوندﷻ، عبد را امر به #امساک از مفطرات مینماید.
❖☜ و به « أن اُعرَف»؛ خداوند در اسمِ 《فـاطــر》؛ عالم را ترسیم مینماید، که اوﷻ『 فاطرُ السّموات و الارض』است وُ در مَدّ این حقیقت؛ به صائم، امر به «افطار» میکند.
❖☜ و خداوندﷻ با «امر به افطار»، به سالک نشان میدهد که؛
🍃֎⇦ تو نیستی که صائم هستی و صوم؛ کار تو نیست، و اگر کار تو بود، در همان حالِ صائم بودن میماندی و در خوردن نمیآمدی،
بلکه من تا تو هستم. مرا بشناس.
از این رو؛
🍃֎⇦ خداوندﷻ خواست که شناخته شود و «أن أعرف»؛ آن حقیقت را نشان میدهد.
❖☜ پس سالک به محضِ خارج شدن از امساک و مشغولِ قُوُت و غذا شدن؛ از بودِ خدایی به بود و إنیّتِ خودش سیر میکند، اما با این تفاوت که الآن خدا را میشناسد و قُوُت و غذایش، قُوُتِ غفلتی نیست.
🔔 این لطیفه را باید قدم به قدم پیش بروید و ذرّه ذرّه نوش کنید. چون مطلب، ظرافت دارد و نیازمند دقّت و تأمّل افزون است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🌙
🌕֎⇯ یعنی سالک؛ در هر شب ماه مبارک رمضان افطار میکند به نیّتِ «امساکِ فردا»، نه اینکه افطار بکند به نیّت «قُوُت».
🌙֎⇦ امّا در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ وقتی سالک افطار میکند، با افطارهای شبهای قبل متفاوت است؛ چرا که به نیّتِ «قوُت فردا»، افطار میکند.
[بدین معنا که؛ فردایش عید فطر است و روزه حرام است.]
🌙֎⇯⇦ به دیگر بیان؛
در ۲۸ منزلِ ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار میکند تا فردایش از همین اَکْل و شُرب امساک کند، اما در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار میکند که دیگر افطار باشد.
بدین معنا که؛
❖☀️☜ در #عید_فطر؛ به خودِ «#امساک»، افطار میکند که این افطارِ آخر؛ قُوُتِ فردانیّت است.
❖🍃☜ و برای همین است که روزۀ عید فطر حرام است، زیرا سالک؛ وارد به «امساکِ از امساک» شده است و این عبودیّتِ اوست که بایستی از امساکِ در راه دوست نیز؛ امساک کند.
[إن شاء الله برای شرحِ این مطلب، به لطیفۀ #عید_فطر مراجعه بفرمائید. ❂☜ https://t.me/ehsannil2/196]
🍃۞ و امّا دقّت کنیم ...!
֎⇦ سالکِ حقّﷻ در سلوکَش؛ ظاهر کنندۀ حقّﷻ است وُ سیر سالک؛ ترسیم تجلّـیِ خداوندﷻ میباشد.
🔰 حضرت حقّﷻ در حدیث قدسی خود را این گونه معرّفی مینماید:
🔷 『 كُنْتُ كَنزاً مخفيّاً
فأحْبَبْتُ أن أُعْرَف
فَخَلَقْتُ الخَلقَ لِكَي أُعْرَف』🔷
✾ من گنج مخفی بودم،
پس دوست داشتم که شناخته شوم،
پس خلق را خلق کردم، تا شناخته شوم.
📚 بحار الأنوار، ج۸۴، ص۱۹۹
🍃۞ خداوندﷻ؛ وجودی بسیط است وُ #افطار و #امساکِ اوﷻ؛ به #عین_شخصی یکدیگر است، امّا برای تحلیلِ حالِ سالک، و بیان مراتبِ سلوکِ او در ماه رمضان، این طور بیان میشود:
𒆳
🌑⇯⇦ عبارت اوّل:
🔻『 كنتُ كنزاً مخفيّاً 』🔺
❖☜ «کَـنْـزاً»؛ مطلقِ قُـــوَّت و قوُت است و #جمال.
❖☜ «مخفیّاً»؛ مطلقِ امساک است و #جلال. [زیرا در تحلیل؛ جلوه در اسمِ «فاطر» نکرده است تا به【فاطرُ السّموات و الأرض】بودن، خود را نشان بدهد.]
🍃۞ دقّت شود که در مقامِ «کنزِ مخفی» بودنِ حقّﷻ؛
֎⇦ همۀ اشیاء به بساطتِ علم حقّﷻ بودند، منتها بدون اسم و رسمِ مخلوقی، چنان که قرآن میفرماید:
🔹【هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ
لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً】🔹
✾ مگر نه اين است كه مدّت زمانى بر انسان گذشت
كه چيز قابل ذكرى نبود؟!
📘 سورۀ انسان، آیۀ ۱
❂☜ که برای این آیۀ شریفه؛ حضرات آلالله (علیهم السّلام) میفرمایند:
🔻〖كان مذكوراً في العلم،
و لم يكن مذكوراً في الخلق〗🔺
✾ مذکور در علم بود
و مذکور در خلق نبود.
📚البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۷۲۶
❖⫸ بنابراین بودِ سالک در رسمِ سلوک؛
֎⇦ به بودِ «کنز مخفی» بوده است؛ اما غافل از بودِ خداوندﷻ، بدین معنا که؛ قبل از ماه مبارک رمضان در قُــوُتِ غفلت به سر میبرده است که البتّه آن هم از شدّت قوّتِ حضور است و نه از فقدان.
🐬☜ که چنان ماهیای میمانده که در آبِ حیاتش غوطهور است در حالی که غافل از وجودِ علّت هستیاش (آب) میباشد ...
↲❖🌑☜ این مکانت، «محاقّ» است.
یعنی؛ مقامِ حقّﷻ که خبر و اسمی از غیرِ او نیست. و بلکه اسم و رسمی از خودِ حقّﷻ هم نیست که اوﷻ در این مکانت؛
֎⇦ «لا اسمَ له و لا رسمَ له و لا نَعتَ له و لا ...» است، و از آن به نامِ مقامِ «#عماء» نیز یاد میشود.
🌗֎⇯⇦ عبارت دوّم:
🔻『 فأحببتُ أن أعرف 』🔺
❖☜ صوم؛ صفت صمدیّت خداوندﷻ است و اوﷻ؛ «صیام» است که به بیانی؛
֎⇦ شدّت صوم (صمدیّتِ حقّﷻ) در صیام (حقّﷻ) است که موجبِ امرِ به صوم برای سالک میشود.
𒆳
❖☜ به «أحببتُ»؛ حقیقتِ صیام (صمدیّتِ حقّﷻ) در ظهورِ اسمِ《مُمْسکِ》خداوندﷻ، عبد را امر به #امساک از مفطرات مینماید.
❖☜ و به « أن اُعرَف»؛ خداوند در اسمِ 《فـاطــر》؛ عالم را ترسیم مینماید، که اوﷻ『 فاطرُ السّموات و الارض』است وُ در مَدّ این حقیقت؛ به صائم، امر به «افطار» میکند.
❖☜ و خداوندﷻ با «امر به افطار»، به سالک نشان میدهد که؛
🍃֎⇦ تو نیستی که صائم هستی و صوم؛ کار تو نیست، و اگر کار تو بود، در همان حالِ صائم بودن میماندی و در خوردن نمیآمدی،
بلکه من تا تو هستم. مرا بشناس.
از این رو؛
🍃֎⇦ خداوندﷻ خواست که شناخته شود و «أن أعرف»؛ آن حقیقت را نشان میدهد.
❖☜ پس سالک به محضِ خارج شدن از امساک و مشغولِ قُوُت و غذا شدن؛ از بودِ خدایی به بود و إنیّتِ خودش سیر میکند، اما با این تفاوت که الآن خدا را میشناسد و قُوُت و غذایش، قُوُتِ غفلتی نیست.
🔔 این لطیفه را باید قدم به قدم پیش بروید و ذرّه ذرّه نوش کنید. چون مطلب، ظرافت دارد و نیازمند دقّت و تأمّل افزون است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🌙
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
༺✾صــیام، سرّی از اسرار الهی✾༻
❖ لطیفۀ دوازدهم:
#عید_فطر؛ کمال اخلاص
┅─┅─═•🌙📖• ═─┅─┅
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/196
┅─┅─═•🌙📖• ═─┅─┅
🌿۞ بیان شد که؛
❖☜ «#رمضان» نام مبارکِ حقّﷻ است. و اسماء حقّﷻ؛ #توقیفی، و برخاسته از ذات…
༺✾صــیام، سرّی از اسرار الهی✾༻
❖ لطیفۀ دوازدهم:
#عید_فطر؛ کمال اخلاص
┅─┅─═•🌙📖• ═─┅─┅
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/196
┅─┅─═•🌙📖• ═─┅─┅
🌿۞ بیان شد که؛
❖☜ «#رمضان» نام مبارکِ حقّﷻ است. و اسماء حقّﷻ؛ #توقیفی، و برخاسته از ذات…
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🌙
🍃֎⇯⇦ این ۲۸ منزل سالک؛ ظهورِ ۲۸ منزل قمر در اوست، که سالک با ۱۴ منزل؛ نزول میکند وُ با 14 منزل؛ صعود میکند وُ مرتّباً بین اِمساکِ جلال و افطارِ جمالِ حضرت حقّﷻ، در انقلاب و سیر است.
🔰 که این منقلب شدن؛ همان است که در حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) میفرمایند:
❤️ «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ
مِن أَصَابِعِ الرَّحْمَن
يُقَلِّبها كيفَ يَشاء» ❤️
✾ قلبِ مؤمن، بین دو انگشت از انگشتانِ حضرت رحمان (یعنی جلال و جمال) است
که هر طور میخواهد، آن را میگرداند.
📚 مرآة العقول، ج۱۰، ص۳۹۴
֎🌑⇯⇦ انگشتِ #جلال - که در اینجا؛ #صوم است و امساک -؛ به اسمِ «مُمسِک» خداوندﷻ ظاهر میشود.
֎🌕⇯⇦ انگشتِ #جمال - که در اینجا؛ #افطار است و قُوُت -؛ به اسمِ «فاطر» خداوندﷻ ظاهر میشود.
❖⇯☜ این ۲۸ منزل را ان شاء الله درست بیابیم که ظهورِ 🔻【 قابَ قَوْسَيْنِ】🔺 (سورۀ نجم، آیۀ ۹) حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه و آله) در #معراج میباشد.
🌕֎⇯⇦ عبارت سوّم:
🔻『 فخلقتُ الخلق لكي أعرف』🔺
❖☜ عبارتِ فوق؛ در واقع روزِ آخر ماه مبارک رمضان است. که؛
֎⇦ به «فخلقتُ الخلقِ» خداوندﷻ؛ سیر ترسیمیِ عالمِ کثرات، کامل میشود.
֎⇦ و به «لِكَي أُعرَف»؛ به غایت خود میرسد و عالَم، در یوم الجمعِ #قیامت - که وجود «جامع الشّتات»یِ ولیّالله (ع) است -؛ #جمع میشود.
❖☜ قیامتی که منقطع بودن و صوری و اعتباری بودنِ تمامِ حَـسَبها و نَسَبها هویدا میشود، الّا؛
💫֎⇦ حَسَب و نَسَبِ حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه و آله) که نسبتِ خداوندﷻ با خویش است.
🔰 چنان که حضرت پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
🔹 «كُلُّ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُنْقَطِعٌ
إِلَّا حَسْبِي وَ نَسَبِي» 🔹
✾ روز قیامت؛ هر حَسَب و نَسَبی قطع است
الّا حَسب و نَسب من.
📚 شواهد التنزيل، ج۱، ص۵۳۰
🔰 و قرآن میفرماید:
🔸『 فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ
«فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ»
يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ』🔸
✾ پس آنگاه كه در صور دميده شود؛
ديگر آن روز ميانشان نسبتِ خويشاوندى وجود ندارد،
و از حال يكديگر نمىپرسند.
📘 سورۀ مؤمنون، آیۀ ۱۰۱
↲❖🌑☜ که این مکانت؛ محاقِّ در بازگشتن و فنای در حقّﷻ است وُ همان🔻【 أَوْ أَدْنیٰ】🔺 (یا نزدیکتر؛ سورۀ نجم، آیۀ ۹) در معراجِ حضرت رسول اکرم (ص) است.
♻️ جمع بندی:
🔺◉ شبِ اوّل ماه مبارک رمضان؛
❖☜سالک از قُوُتِ #غفلت، به #امساک میآید.
🔺◉ سپس ۲۸ منزل؛ در جلال (صوم) وُ جمالِ (افطار) حقّﷻ منقلب شده وُ سیر میکند وُ مرتّباً؛
❖☜ در اسمِ «مُمْسِکِ» حقّﷻ؛
در امساکِ『 اَحبَبتُ』وَ به قصدِ افطار و قُوُتِ『 اُعرَف』
❖☜ و در اسمِ «فاطر» حقّﷻ؛
از قُوُت و افطارِ『 اُعرَف』به قصدِ امساکِ『 اَحبَبتُ』
سِیْر میکند وُ مرتّباً؛
🍃☜ محبّتِ『 اَحبَبتُ』و معرفتِ『 اُعرَف』را دور میزند.
🔺◉ و در شبِ آخر ماه مبارک رمضان؛
❖☜ از امساکِ『 فخلقتُ الخلق』، به افطار و قُوُتِ فنا و معرفتِ『 لكي أعرف』سیر میکند.
↲❖🌑☜ و این؛ تنها گوشهای از سیرِ ماه مبارک رمضان بود که به لطف حقّﷻ در حدّ بضاعت و مجال این مقالات، به غایتِ تلخیص بیان شد.
🌙«الْحَمْدُللهِ الرَّازِقِ الْبَارِئِ الرَّحِيمِ
فالِقُ الْإِصْباحِ
وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً
وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً»☀️
📚 الدروع الواقية؛ سیّد إبن طاووس، ص۱۷۶
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
#لطیفه_منازل_القمر_و_سیر_سالک
─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 #کانال_معرفة_الحق
🆔 @ehsannil2 #کانال_اللطائف_الالهیة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
🍃֎⇯⇦ این ۲۸ منزل سالک؛ ظهورِ ۲۸ منزل قمر در اوست، که سالک با ۱۴ منزل؛ نزول میکند وُ با 14 منزل؛ صعود میکند وُ مرتّباً بین اِمساکِ جلال و افطارِ جمالِ حضرت حقّﷻ، در انقلاب و سیر است.
🔰 که این منقلب شدن؛ همان است که در حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) میفرمایند:
❤️ «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ
مِن أَصَابِعِ الرَّحْمَن
يُقَلِّبها كيفَ يَشاء» ❤️
✾ قلبِ مؤمن، بین دو انگشت از انگشتانِ حضرت رحمان (یعنی جلال و جمال) است
که هر طور میخواهد، آن را میگرداند.
📚 مرآة العقول، ج۱۰، ص۳۹۴
֎🌑⇯⇦ انگشتِ #جلال - که در اینجا؛ #صوم است و امساک -؛ به اسمِ «مُمسِک» خداوندﷻ ظاهر میشود.
֎🌕⇯⇦ انگشتِ #جمال - که در اینجا؛ #افطار است و قُوُت -؛ به اسمِ «فاطر» خداوندﷻ ظاهر میشود.
❖⇯☜ این ۲۸ منزل را ان شاء الله درست بیابیم که ظهورِ 🔻【 قابَ قَوْسَيْنِ】🔺 (سورۀ نجم، آیۀ ۹) حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه و آله) در #معراج میباشد.
🌕֎⇯⇦ عبارت سوّم:
🔻『 فخلقتُ الخلق لكي أعرف』🔺
❖☜ عبارتِ فوق؛ در واقع روزِ آخر ماه مبارک رمضان است. که؛
֎⇦ به «فخلقتُ الخلقِ» خداوندﷻ؛ سیر ترسیمیِ عالمِ کثرات، کامل میشود.
֎⇦ و به «لِكَي أُعرَف»؛ به غایت خود میرسد و عالَم، در یوم الجمعِ #قیامت - که وجود «جامع الشّتات»یِ ولیّالله (ع) است -؛ #جمع میشود.
❖☜ قیامتی که منقطع بودن و صوری و اعتباری بودنِ تمامِ حَـسَبها و نَسَبها هویدا میشود، الّا؛
💫֎⇦ حَسَب و نَسَبِ حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه و آله) که نسبتِ خداوندﷻ با خویش است.
🔰 چنان که حضرت پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
🔹 «كُلُّ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُنْقَطِعٌ
إِلَّا حَسْبِي وَ نَسَبِي» 🔹
✾ روز قیامت؛ هر حَسَب و نَسَبی قطع است
الّا حَسب و نَسب من.
📚 شواهد التنزيل، ج۱، ص۵۳۰
🔰 و قرآن میفرماید:
🔸『 فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ
«فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ»
يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ』🔸
✾ پس آنگاه كه در صور دميده شود؛
ديگر آن روز ميانشان نسبتِ خويشاوندى وجود ندارد،
و از حال يكديگر نمىپرسند.
📘 سورۀ مؤمنون، آیۀ ۱۰۱
↲❖🌑☜ که این مکانت؛ محاقِّ در بازگشتن و فنای در حقّﷻ است وُ همان🔻【 أَوْ أَدْنیٰ】🔺 (یا نزدیکتر؛ سورۀ نجم، آیۀ ۹) در معراجِ حضرت رسول اکرم (ص) است.
♻️ جمع بندی:
🔺◉ شبِ اوّل ماه مبارک رمضان؛
❖☜سالک از قُوُتِ #غفلت، به #امساک میآید.
🔺◉ سپس ۲۸ منزل؛ در جلال (صوم) وُ جمالِ (افطار) حقّﷻ منقلب شده وُ سیر میکند وُ مرتّباً؛
❖☜ در اسمِ «مُمْسِکِ» حقّﷻ؛
در امساکِ『 اَحبَبتُ』وَ به قصدِ افطار و قُوُتِ『 اُعرَف』
❖☜ و در اسمِ «فاطر» حقّﷻ؛
از قُوُت و افطارِ『 اُعرَف』به قصدِ امساکِ『 اَحبَبتُ』
سِیْر میکند وُ مرتّباً؛
🍃☜ محبّتِ『 اَحبَبتُ』و معرفتِ『 اُعرَف』را دور میزند.
🔺◉ و در شبِ آخر ماه مبارک رمضان؛
❖☜ از امساکِ『 فخلقتُ الخلق』، به افطار و قُوُتِ فنا و معرفتِ『 لكي أعرف』سیر میکند.
↲❖🌑☜ و این؛ تنها گوشهای از سیرِ ماه مبارک رمضان بود که به لطف حقّﷻ در حدّ بضاعت و مجال این مقالات، به غایتِ تلخیص بیان شد.
🌙«الْحَمْدُللهِ الرَّازِقِ الْبَارِئِ الرَّحِيمِ
فالِقُ الْإِصْباحِ
وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً
وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً»☀️
📚 الدروع الواقية؛ سیّد إبن طاووس، ص۱۷۶
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
#لطیفه_منازل_القمر_و_سیر_سالک
─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 #کانال_معرفة_الحق
🆔 @ehsannil2 #کانال_اللطائف_الالهیة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from آخرین خبر (M.B)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺تجربه واقعی فرد بازگشته از مرگ مجری برنامه را شوکه کرد
@akharinkhabar
@akharinkhabar
Forwarded from سی جز قرآن کریم
1_70986041.pdf
1.6 MB
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بسمه تعالی شانه و جلت عظمته
نجف اشرف ، سحر بیست و یکم ماه رمضان، حرم امیرالمومنین علیه السلام، دقایقی قبل از اذان صبح.
صحن و سرای حرم مملو از جمعیت است. همه در سکوت و آرامش نشستهاند در صف نماز.
هیاهویی نیست. نزدیک اذان است.
مؤذن عباراتی عربی میخواند. همه آرام نشستهاند و گوش میدهند.
ناگاه مؤذن میخواند {انا لله و انا الیه راجعون} .
چشم ها تر میشود.
جمعیت روی پا ایستادهاند. رو به ضریح.
چراغهای حرم همه قرمزند. گویی همه حرم را خون فرا گرفته است. از مناره تا گنبد. از صحن تا ضریح. همه رنگ خون است.
... مؤذن ادامه میدهد: اشهد ان محمدا رسول الله.
بغض ها میترکد. سرها به زیر است. چشم ها اشک آلود. تو گویی کسی رویش نمیشود که سر بالا کند. نکند چشم در چشم رسول الله شود؛ که چه بد مرمانی بودیم پس از رحلتش. چه بد امانتدارانی بودیم برای عترتش.
مؤذن ادامه میدهد ولی این بار او هم گریه میکند: {اشهد ان علیا ولی الله}
نمیدانم دیگران چه حس و حالی داشتند که حال نزارشان داد میزد که چه حالند.
اما من یک جمله آمد بر زبانم:
که یتیم شدیم ...
انا لله و انا الیه راجعون
نجف اشرف ، سحر بیست و یکم ماه رمضان، حرم امیرالمومنین علیه السلام، دقایقی قبل از اذان صبح.
صحن و سرای حرم مملو از جمعیت است. همه در سکوت و آرامش نشستهاند در صف نماز.
هیاهویی نیست. نزدیک اذان است.
مؤذن عباراتی عربی میخواند. همه آرام نشستهاند و گوش میدهند.
ناگاه مؤذن میخواند {انا لله و انا الیه راجعون} .
چشم ها تر میشود.
جمعیت روی پا ایستادهاند. رو به ضریح.
چراغهای حرم همه قرمزند. گویی همه حرم را خون فرا گرفته است. از مناره تا گنبد. از صحن تا ضریح. همه رنگ خون است.
... مؤذن ادامه میدهد: اشهد ان محمدا رسول الله.
بغض ها میترکد. سرها به زیر است. چشم ها اشک آلود. تو گویی کسی رویش نمیشود که سر بالا کند. نکند چشم در چشم رسول الله شود؛ که چه بد مرمانی بودیم پس از رحلتش. چه بد امانتدارانی بودیم برای عترتش.
مؤذن ادامه میدهد ولی این بار او هم گریه میکند: {اشهد ان علیا ولی الله}
نمیدانم دیگران چه حس و حالی داشتند که حال نزارشان داد میزد که چه حالند.
اما من یک جمله آمد بر زبانم:
که یتیم شدیم ...
انا لله و انا الیه راجعون
ساقی ای فلک ماوا نُه فلک تو را حیران
آشنای عشق تو گشته عبد سرگردان
سِرّ لی مع الّهی در صحیفه ی عنوان
گفته از وجوب تو با عبارت امکان
لا مغیث الا هو لا اله الا الله.......
هر که در بیان تو جرعه ای زند صهبا
میشود ز بد مستی شان واژه ی شیدا
نفی جز تو بنماید در مظاهر معنا
شرح نفی غیر تو رد نص استثنا
لا مغیث الا هو لا اله الاالله
خالقی تو یا مخلوق عابدی تو یا معبود
در تحیرم بر گو قاصدی تو یا مقصود
خالق ارنئی خود گو واجبی تو یا موجود
کاینچنین به هر جلوه شاهدی تو بر مشهود
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
از چه روتو در بلغ رتبه ات شده تنزیل
یا مقام غیب تو گشته معنی تاویل
از چه با ولای تو دین حق شده تکمیل
وحی اگر ز غیر تو حامل چه بُد جبرییل
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
سینه تو خُم شد تا ماء و تین به جوش آمد
سِرّ ذات تو موجب تا نفخت نوش آمد
بر وجوب تو امکان راز پرده پوش آمد
امر سجده بر آدم سوی می فروش آمد
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
مَظهری عجائب را ای به مصطفی تالی
مُظهری غرائب را ای به مرتبت عالی
ذات مطلق ذاتی کعبه را تویی والی
هر چه باید و شاید ز عشق تو منم غالی
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
ای حقیقت مطلق مطلق حقیقت جاه
واجبی و بر ممکن ای حقیقت دلخواه
من تو را خدا خوانم رغم زاهد گمراه
این سخن بود معلوم آنچنان که در شب ماه
لا مغیث الا اله هو لا اله الله
لا یَکادُ ان یوصف غیر طور و نجم و تین
صاد و قاف و احقاف از نام شده تزئین
نور و هود و لقمان شد با مدیح تو تضمین
نحل و نصر و قدر نوح شد ز مدح تو رنگین
لا مغیث الا هو لا اله الله
وقت وصف تو هر دم نعره می کشد یا هو
زین جهت که بنشسته آئینه تو را بر رو
این تجلی ذات است همچو عارض و گیسو
میشود عیان وقتی بر کشی تو تار مو
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
حی لا یموتی تو خود به خود تو برهانی
درفنا بود باقی هر که شد تو را فانی
رب لایزالی تو سِرّ ذات سبحانی
شان تو به هر عنوان عین نص قرآنی
لامغیث الا هو لا اله الله
ز عشق تو شراب هر که خورده شد شرابستان
در صف جزا باشد در ره خرابستان
در مدیح تو گردد جان او کتابستان
غیر از آن خورد هر کس می رود سرابستان
لا مغیث الا هو لا اله الله
یا علی تو یکتایی بی قرین و همتایی
دشت و کوه و صحرایی موج و آب و دریایی
شرح فهم و معنایی سِر سوز سودایی
تو نهان و پیدایی آذر سویدایی
لا مغیث الا هو لا اله الله
طره را ز لطف خود ساقیا شرابش کن
تا که میبرد نامت واله و خرابش کن
در مدیح خود او را همچنان کتابش کن
در ره ولای خود فارغ از حجابش کن
لا مغیث الا هو لا اله الله
طره اصفهانی
آشنای عشق تو گشته عبد سرگردان
سِرّ لی مع الّهی در صحیفه ی عنوان
گفته از وجوب تو با عبارت امکان
لا مغیث الا هو لا اله الا الله.......
هر که در بیان تو جرعه ای زند صهبا
میشود ز بد مستی شان واژه ی شیدا
نفی جز تو بنماید در مظاهر معنا
شرح نفی غیر تو رد نص استثنا
لا مغیث الا هو لا اله الاالله
خالقی تو یا مخلوق عابدی تو یا معبود
در تحیرم بر گو قاصدی تو یا مقصود
خالق ارنئی خود گو واجبی تو یا موجود
کاینچنین به هر جلوه شاهدی تو بر مشهود
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
از چه روتو در بلغ رتبه ات شده تنزیل
یا مقام غیب تو گشته معنی تاویل
از چه با ولای تو دین حق شده تکمیل
وحی اگر ز غیر تو حامل چه بُد جبرییل
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
سینه تو خُم شد تا ماء و تین به جوش آمد
سِرّ ذات تو موجب تا نفخت نوش آمد
بر وجوب تو امکان راز پرده پوش آمد
امر سجده بر آدم سوی می فروش آمد
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
مَظهری عجائب را ای به مصطفی تالی
مُظهری غرائب را ای به مرتبت عالی
ذات مطلق ذاتی کعبه را تویی والی
هر چه باید و شاید ز عشق تو منم غالی
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
ای حقیقت مطلق مطلق حقیقت جاه
واجبی و بر ممکن ای حقیقت دلخواه
من تو را خدا خوانم رغم زاهد گمراه
این سخن بود معلوم آنچنان که در شب ماه
لا مغیث الا اله هو لا اله الله
لا یَکادُ ان یوصف غیر طور و نجم و تین
صاد و قاف و احقاف از نام شده تزئین
نور و هود و لقمان شد با مدیح تو تضمین
نحل و نصر و قدر نوح شد ز مدح تو رنگین
لا مغیث الا هو لا اله الله
وقت وصف تو هر دم نعره می کشد یا هو
زین جهت که بنشسته آئینه تو را بر رو
این تجلی ذات است همچو عارض و گیسو
میشود عیان وقتی بر کشی تو تار مو
لا مغیث الا هو لا اله الا الله
حی لا یموتی تو خود به خود تو برهانی
درفنا بود باقی هر که شد تو را فانی
رب لایزالی تو سِرّ ذات سبحانی
شان تو به هر عنوان عین نص قرآنی
لامغیث الا هو لا اله الله
ز عشق تو شراب هر که خورده شد شرابستان
در صف جزا باشد در ره خرابستان
در مدیح تو گردد جان او کتابستان
غیر از آن خورد هر کس می رود سرابستان
لا مغیث الا هو لا اله الله
یا علی تو یکتایی بی قرین و همتایی
دشت و کوه و صحرایی موج و آب و دریایی
شرح فهم و معنایی سِر سوز سودایی
تو نهان و پیدایی آذر سویدایی
لا مغیث الا هو لا اله الله
طره را ز لطف خود ساقیا شرابش کن
تا که میبرد نامت واله و خرابش کن
در مدیح خود او را همچنان کتابش کن
در ره ولای خود فارغ از حجابش کن
لا مغیث الا هو لا اله الله
طره اصفهانی
ای مهر مختفی ای شمس مستتر با نه فلک قرین
ای باده ی کهن ای خُم جام جان ای آب آتشین
ای قاهرالعدو ای والی الولی ای پیر متقین
هم مصحف زمین هم منطق زمان لطف تو را رهین
دیار نُه فلک خُدام تو مَلک در دست تو زمام
در اوج اقتدار چون کوه استوار بنشسته در حجاب
موسای دل پریش کی میکشی ز رخ یا مرتضانقاب
نزد جمال تو ای جلوه ی جمیع شرمنده آفتاب
از زمزم رخت منعم نکن علی تا کی پی سراب
در خلوت دلم ای نیر منیر چون آهویی خرام
آنجا که جلوه ات تابنده شد به کوه بگسسته شد گسیل
من حاضرم به جد تا در منای قرب ز عشقت شوم ذلیل
در آتشم بکش زیرا نصیریت باشد مرا دلیل
ای حضرت شراب همتای تو فقط باشد خدا عدیل
با تیغ ابرویت بر خنجرم بکش قتاله ی حسام
ای مُستعد به رزم ای بدر روز بدر هستی تو ذوالوقار
گردونه ی زمین از حکم تو مکین زامر تو پایدار
ای حد تو فزون زآنجا که جبرییل سوزد به یک شرار
بدر از تو مفتخر گردیده تا زدی دستی به ذوالفقار
یا لافتی علی وصف تو را خدا شد خاتم کلام
تیغ تو دیده بود در عرصه ی قتال در جوشش و خروش
خونت میان خم چون خوشه های تاک آید به جنب و جوش
در وقت سر زدن از خصم بی صفت تیغ تو کرده نوش
نازم به ساغرت نازم به باده ات ای پیر می فروش
ای آنکه در یدت بسپرده گرگ دهر وقت گذر لگام
ای محتشم مدار چون ذات کردگار ریحانه الریاح
ز عشق تو زنده ام بهر تو جان دهم هر شام و هر صباح
در اوج بی دلی در وادی نجف بگشوده ام جناح
الکن زبان من باشد به مدح تو پیوسته در نیاح
بی ذکر تو اگر یک روز من رود کارم شود تمام
ای نور مُنطوی در منتهی الیه دیوانه ی توام
هر کس به منصبی من هم سگ سگ میخانه ی توام
هر کس به مشربی من بی قرار یک پیمانه ی توام
هر کس به جلوه ای من نای استون حنانه ی توام
بی انتها عدد گیرم ز تو مدد تا لب زنم به جام
دنیا بدون تو عقبی جدا زتو باشد مرا قفس
یا مرتضا علی چون در هوای تو من میکشم نفس
زاهد اگر زند طعنه به حال من با خُذلت از هوس
خوانم تو را خدا جز تو نیاورم من التجا به کس
زیرا گرفته ام در دست حیرتم از لطف تو قوام
ای لا شریک له ای واحد احد ای سر اشتیاق
ای رف رف حضور ای ناطق ودود ای ناظر براق
ای لامکان ترین بهر طواف تو کعبه در انشقاق
بر پا نموده ای در سینه ام زعشق پیوسته احتراق
بی اذن تو اگر گردد مدار دهر افتد در انهزام
در گیر و دار بدر گاهی به میسره گاهی به میمنه
بر پا نموده ای با ضرب تیغ خود غوغا به هیمنه
عاجز شده عدو از اقتدار تو زان رزم یک تنه
از ضرب شصت تو محشر به پا شده با عز و طنطنه
یا ذات ذوالجلال یا رزم مرتضا با عز و احتشام
از الطفات می شد انتخاب من عشق تو با شعف
در موسم طواف سمت نگاه من میخانه ی نجف
آنجا که قدسیان طوف تو محرمند پیوسته صف به صف
ای میر مقتدر ای روح اقتدار ای شاه لو کشف
ای معنی صلات طره به عشق تو آرد ره قیام
طره اصفهانی
ای باده ی کهن ای خُم جام جان ای آب آتشین
ای قاهرالعدو ای والی الولی ای پیر متقین
هم مصحف زمین هم منطق زمان لطف تو را رهین
دیار نُه فلک خُدام تو مَلک در دست تو زمام
در اوج اقتدار چون کوه استوار بنشسته در حجاب
موسای دل پریش کی میکشی ز رخ یا مرتضانقاب
نزد جمال تو ای جلوه ی جمیع شرمنده آفتاب
از زمزم رخت منعم نکن علی تا کی پی سراب
در خلوت دلم ای نیر منیر چون آهویی خرام
آنجا که جلوه ات تابنده شد به کوه بگسسته شد گسیل
من حاضرم به جد تا در منای قرب ز عشقت شوم ذلیل
در آتشم بکش زیرا نصیریت باشد مرا دلیل
ای حضرت شراب همتای تو فقط باشد خدا عدیل
با تیغ ابرویت بر خنجرم بکش قتاله ی حسام
ای مُستعد به رزم ای بدر روز بدر هستی تو ذوالوقار
گردونه ی زمین از حکم تو مکین زامر تو پایدار
ای حد تو فزون زآنجا که جبرییل سوزد به یک شرار
بدر از تو مفتخر گردیده تا زدی دستی به ذوالفقار
یا لافتی علی وصف تو را خدا شد خاتم کلام
تیغ تو دیده بود در عرصه ی قتال در جوشش و خروش
خونت میان خم چون خوشه های تاک آید به جنب و جوش
در وقت سر زدن از خصم بی صفت تیغ تو کرده نوش
نازم به ساغرت نازم به باده ات ای پیر می فروش
ای آنکه در یدت بسپرده گرگ دهر وقت گذر لگام
ای محتشم مدار چون ذات کردگار ریحانه الریاح
ز عشق تو زنده ام بهر تو جان دهم هر شام و هر صباح
در اوج بی دلی در وادی نجف بگشوده ام جناح
الکن زبان من باشد به مدح تو پیوسته در نیاح
بی ذکر تو اگر یک روز من رود کارم شود تمام
ای نور مُنطوی در منتهی الیه دیوانه ی توام
هر کس به منصبی من هم سگ سگ میخانه ی توام
هر کس به مشربی من بی قرار یک پیمانه ی توام
هر کس به جلوه ای من نای استون حنانه ی توام
بی انتها عدد گیرم ز تو مدد تا لب زنم به جام
دنیا بدون تو عقبی جدا زتو باشد مرا قفس
یا مرتضا علی چون در هوای تو من میکشم نفس
زاهد اگر زند طعنه به حال من با خُذلت از هوس
خوانم تو را خدا جز تو نیاورم من التجا به کس
زیرا گرفته ام در دست حیرتم از لطف تو قوام
ای لا شریک له ای واحد احد ای سر اشتیاق
ای رف رف حضور ای ناطق ودود ای ناظر براق
ای لامکان ترین بهر طواف تو کعبه در انشقاق
بر پا نموده ای در سینه ام زعشق پیوسته احتراق
بی اذن تو اگر گردد مدار دهر افتد در انهزام
در گیر و دار بدر گاهی به میسره گاهی به میمنه
بر پا نموده ای با ضرب تیغ خود غوغا به هیمنه
عاجز شده عدو از اقتدار تو زان رزم یک تنه
از ضرب شصت تو محشر به پا شده با عز و طنطنه
یا ذات ذوالجلال یا رزم مرتضا با عز و احتشام
از الطفات می شد انتخاب من عشق تو با شعف
در موسم طواف سمت نگاه من میخانه ی نجف
آنجا که قدسیان طوف تو محرمند پیوسته صف به صف
ای میر مقتدر ای روح اقتدار ای شاه لو کشف
ای معنی صلات طره به عشق تو آرد ره قیام
طره اصفهانی
از قِدَم تا حدوث حیّ در دارد عنوان خارق العاده
خلقت نوریش اساسا بود نص برهان خارق العاده
اینکه در یک شب او چهل منزل در سکون طی راه میکرده
اینچنین میشود شود اطلاق بوده انسان خارق العاده
نفی و اثبات کثرت و وحدت شد هویدا زهیبتش الحق
نوع جنگش به عرصه ی میدان رعد و طوفان خارق العاده
شمه ای از هیاکل التوحید نص غیب الغیوب را معنا
فانتذر را تجلی مطلق عین ایمان خارق العاده
در مقام ولی مطلق حق اسدالله غالب کرّار
هل اتی مرتبت امیری که بوده سلطان خارق العاده
شانه هایی که در مصاف نبرد بوده ماوای رایت التوحید
در نگاه غریب طفل یتیم دارد احسان خارق العاده
کیسه کیسه کشیده وقت سحر هر طرف دست نان و خرما را
داده بر داد بیوه ی رنجور حد تاوان خارق العاده
برگرفته تبر ز دست خلیل در مصاف اریکه ی نمرود
آنچنان شمه ای که در اعجاز شد گلستان خارق العاده
قصه ی عشق او در احببت کنز پیدا و راز پنهان است
یوسف حب مرتضا دارد پیر کنعان خارق العاده
سکه ای از خزانه ی علمش بر ملا کرده راز سَلّونی
عَلَّمَ در قیاس عِلم اوست وصف عرفان خارق العاده
گرچه اسرار خود نهان کرده صد نُصیری به مدح او دارد
یکهزار از هزار و صد جلوه راز پنهان خارق العاده
بدر و صفین و خندق و خیبر جلوه ای از جلال اجلالیش
غضب از انتهای ابروی او تیغ بران خارق العاده
در کمیت فمن یمت یرنی جان عاشق به می گره خورده
حلقه حلقه برای قربانی خیل مستان خارق العاده
در فنای منای قرب علی کعبه و مشعر و حرم مُحرم
همه مشغول ذکر یامن هو همه حیران خارق العاده
طره هم زین میان غریبانه همچو برگی خزان زده بر خاک
مست و مدهوش حضرت حیدر شد مسلمان خارق العاده
خلقت نوریش اساسا بود نص برهان خارق العاده
اینکه در یک شب او چهل منزل در سکون طی راه میکرده
اینچنین میشود شود اطلاق بوده انسان خارق العاده
نفی و اثبات کثرت و وحدت شد هویدا زهیبتش الحق
نوع جنگش به عرصه ی میدان رعد و طوفان خارق العاده
شمه ای از هیاکل التوحید نص غیب الغیوب را معنا
فانتذر را تجلی مطلق عین ایمان خارق العاده
در مقام ولی مطلق حق اسدالله غالب کرّار
هل اتی مرتبت امیری که بوده سلطان خارق العاده
شانه هایی که در مصاف نبرد بوده ماوای رایت التوحید
در نگاه غریب طفل یتیم دارد احسان خارق العاده
کیسه کیسه کشیده وقت سحر هر طرف دست نان و خرما را
داده بر داد بیوه ی رنجور حد تاوان خارق العاده
برگرفته تبر ز دست خلیل در مصاف اریکه ی نمرود
آنچنان شمه ای که در اعجاز شد گلستان خارق العاده
قصه ی عشق او در احببت کنز پیدا و راز پنهان است
یوسف حب مرتضا دارد پیر کنعان خارق العاده
سکه ای از خزانه ی علمش بر ملا کرده راز سَلّونی
عَلَّمَ در قیاس عِلم اوست وصف عرفان خارق العاده
گرچه اسرار خود نهان کرده صد نُصیری به مدح او دارد
یکهزار از هزار و صد جلوه راز پنهان خارق العاده
بدر و صفین و خندق و خیبر جلوه ای از جلال اجلالیش
غضب از انتهای ابروی او تیغ بران خارق العاده
در کمیت فمن یمت یرنی جان عاشق به می گره خورده
حلقه حلقه برای قربانی خیل مستان خارق العاده
در فنای منای قرب علی کعبه و مشعر و حرم مُحرم
همه مشغول ذکر یامن هو همه حیران خارق العاده
طره هم زین میان غریبانه همچو برگی خزان زده بر خاک
مست و مدهوش حضرت حیدر شد مسلمان خارق العاده
عالی اعلا علی چه بنویسم ظل این نام خارق العاده
لام الف لااله الا الله مست این جام خارق العاده
صدهزاران همام آشفته از یقین در طریق علیین
در کنایه به رسم سیمرغ اند جلد این بام خارق العاده
صفوت و خلت و کلیمیت نجنا نوح و اهدنا یعقوب
طوف میزان حب او بسته جمله احرام خارق العاده
برسریر شکوه توفیقش سیر اسفار اربعه مفتون
لاجرم در حصول توفیقات فکر اقدام خارق العاده
عجز الواصفون من وصفِ یعنی الا علی و ما اُعرَف
کز عرفت فقد عرف پیدا شده اعلام خارق العاده
نشعه ی مستجارُ فُزتُ برب هریکی نص سیر توحیدش
آن شکاف آن حضور ربانی شرح انجام خارق العاده
رب سلمان و مالک و قنبر پیر عمار و میثم و جندب
هر یکی محو هو هویت هو صید این دام خارق العاده
آن خروشی که عبدود را کشت آن سکوتی که بیوه زن میدید
متحیر نموده عالم را مرد آرام خارق العاده
ماه برقع زده به رخساره در خرابه چه میکند آیا
مثل روز این قضیه معلوم است عشق گمنام خارق العاده
شکوه از اینکه دهرُ انزلنی نزلونا عن الربوبیه
شهد شیرین و تلخ و بی معنا ذکر آن کام خارق العاده
یک نظر چشم تیز شمشیرش ضربه را فرصتی دگر داده
زان نجات و هلاکت او داده نقد انعام خارق العاده
هیبت ذوالجلالیش کرار وجهه ذوالجمالیش حیدر.....
یعنی از درب قلعه خیبر نشر اسلام خارقالعاده
ماجرای فدک سکوت و سکوت یعنی این مرتضای غمدیده
مرکب خاک و نشتر عریان یعنی ایام خارق العاده
غسل و دفن شبانه یا زهرا قامت فاتح احد خم شد
لحظه ی کفن آیه ی کوثر قلب و آلام خارق العاده
نُه فلک شد غلام هندویش سلسله بنده طره ی مویش
مرشد جبرییل و میکائیل لطف الهام
لام الف لااله الا الله مست این جام خارق العاده
صدهزاران همام آشفته از یقین در طریق علیین
در کنایه به رسم سیمرغ اند جلد این بام خارق العاده
صفوت و خلت و کلیمیت نجنا نوح و اهدنا یعقوب
طوف میزان حب او بسته جمله احرام خارق العاده
برسریر شکوه توفیقش سیر اسفار اربعه مفتون
لاجرم در حصول توفیقات فکر اقدام خارق العاده
عجز الواصفون من وصفِ یعنی الا علی و ما اُعرَف
کز عرفت فقد عرف پیدا شده اعلام خارق العاده
نشعه ی مستجارُ فُزتُ برب هریکی نص سیر توحیدش
آن شکاف آن حضور ربانی شرح انجام خارق العاده
رب سلمان و مالک و قنبر پیر عمار و میثم و جندب
هر یکی محو هو هویت هو صید این دام خارق العاده
آن خروشی که عبدود را کشت آن سکوتی که بیوه زن میدید
متحیر نموده عالم را مرد آرام خارق العاده
ماه برقع زده به رخساره در خرابه چه میکند آیا
مثل روز این قضیه معلوم است عشق گمنام خارق العاده
شکوه از اینکه دهرُ انزلنی نزلونا عن الربوبیه
شهد شیرین و تلخ و بی معنا ذکر آن کام خارق العاده
یک نظر چشم تیز شمشیرش ضربه را فرصتی دگر داده
زان نجات و هلاکت او داده نقد انعام خارق العاده
هیبت ذوالجلالیش کرار وجهه ذوالجمالیش حیدر.....
یعنی از درب قلعه خیبر نشر اسلام خارقالعاده
ماجرای فدک سکوت و سکوت یعنی این مرتضای غمدیده
مرکب خاک و نشتر عریان یعنی ایام خارق العاده
غسل و دفن شبانه یا زهرا قامت فاتح احد خم شد
لحظه ی کفن آیه ی کوثر قلب و آلام خارق العاده
نُه فلک شد غلام هندویش سلسله بنده طره ی مویش
مرشد جبرییل و میکائیل لطف الهام
یک نگاه از ورای مافیها شرح معنای خارق العاده
زیرورو میکند حقیقت را وصف رویای خارق العاده
خاصه این که علی بود منظور در نظربازی خراباتی
میشود اینکه دل به دریا زد دل شیدای خارق العاده
موج و طوفان سکون و آرامش عشق شور و جنون و سرمستی
یک نظر میبرد دل و دین را سمت دنیای خارق العاده
خالقش هو و نص مخلوقش در جمال جمیل جمع الجمع
نکتبوا قدموا که آثارش دارد امضای خارق العاده
ناخدا عرشه دست کشتیبان بادبان دل تلاطم از حیرت
کل شی دلیل احصینا عمق دریای خارق العاده
فرصتی یونس و نهنگ و بلا فستجبنا له و نجینا
مهلتی مور و ران سلیمان را خوانده صحرای خارق العاده
ذکر سرشار ذروالفقاریه یسئلون عن العلی العظیم
لافتی محو درک الاها مدح مولای خارق العاده
خیبر و لیله المبیت و رسول وجعلنا خفی و پیدا اوست
فبای از اینکه آلاء اوست مدح آقای خارق العاده
رب کَ کُم کُما اشاره بر اوست ها هی هم هما علی حق
اقراء یعنی بخوان علی احمد نص انشای خارق العاده
کثرت و وحدت و وجود و جماد یا نبات و ممات هر موجود
قالب از او گرفته در خلقت اصل فحوای خارق العاده
نستعینوا به حق شاه نجف نعبدوا حی لن ترانی را
با علی حق عیان شود بر حق حق پیدای خارق العاده
این تجلی یکون و کائن و کن متجلی شد از علی در عرش
ظاهر و باطن اول و اخر جام صهبای خارق العاده
ها علی بشر و کیف بشر ربنا آنتا شراب و شراب
یک شبی در نجف به عشق عشق نزد مینای خارق العاده
صرف و نحو و اصول اصل و فرع ابتدا انتها مرا بسته
در کلام خطیب خطبه ی حسن شرح ایمای خارق العاده
علت غایی از قوام قِدَم تا حدیث حدوث مافیها
با علی یا علی خلاصه شده حکم ملجای خارق العاده
احول و کور و ناقص و کامل همه در کیف و کم و صدر و وهم
ترک غارتگر نگاه علی ست نص یغمای خارق العاده
طور و موسی و امکثوا گاهی رب آتانی عشق حیدر بود
لن ترانی بهانه بوده علی ست ید بیضای خارق العاده
شام آخر دلیل عیسی شد نزد حواریون که زد نعره
من اگر مرده زنده شد حیدر بوده احیای خارق العاده
گندم آدم چرا نباید خورد نان جو مرتضا چرا گندم
جو و گندم علی و امر محال عشق سودای خارق العاده
گفته ها وافر است و در مانده طره وقت سحر به حیرانی
این نم از بحر بی کرانی ها شده املای حارق العاده
طره اصفهانی
زیرورو میکند حقیقت را وصف رویای خارق العاده
خاصه این که علی بود منظور در نظربازی خراباتی
میشود اینکه دل به دریا زد دل شیدای خارق العاده
موج و طوفان سکون و آرامش عشق شور و جنون و سرمستی
یک نظر میبرد دل و دین را سمت دنیای خارق العاده
خالقش هو و نص مخلوقش در جمال جمیل جمع الجمع
نکتبوا قدموا که آثارش دارد امضای خارق العاده
ناخدا عرشه دست کشتیبان بادبان دل تلاطم از حیرت
کل شی دلیل احصینا عمق دریای خارق العاده
فرصتی یونس و نهنگ و بلا فستجبنا له و نجینا
مهلتی مور و ران سلیمان را خوانده صحرای خارق العاده
ذکر سرشار ذروالفقاریه یسئلون عن العلی العظیم
لافتی محو درک الاها مدح مولای خارق العاده
خیبر و لیله المبیت و رسول وجعلنا خفی و پیدا اوست
فبای از اینکه آلاء اوست مدح آقای خارق العاده
رب کَ کُم کُما اشاره بر اوست ها هی هم هما علی حق
اقراء یعنی بخوان علی احمد نص انشای خارق العاده
کثرت و وحدت و وجود و جماد یا نبات و ممات هر موجود
قالب از او گرفته در خلقت اصل فحوای خارق العاده
نستعینوا به حق شاه نجف نعبدوا حی لن ترانی را
با علی حق عیان شود بر حق حق پیدای خارق العاده
این تجلی یکون و کائن و کن متجلی شد از علی در عرش
ظاهر و باطن اول و اخر جام صهبای خارق العاده
ها علی بشر و کیف بشر ربنا آنتا شراب و شراب
یک شبی در نجف به عشق عشق نزد مینای خارق العاده
صرف و نحو و اصول اصل و فرع ابتدا انتها مرا بسته
در کلام خطیب خطبه ی حسن شرح ایمای خارق العاده
علت غایی از قوام قِدَم تا حدیث حدوث مافیها
با علی یا علی خلاصه شده حکم ملجای خارق العاده
احول و کور و ناقص و کامل همه در کیف و کم و صدر و وهم
ترک غارتگر نگاه علی ست نص یغمای خارق العاده
طور و موسی و امکثوا گاهی رب آتانی عشق حیدر بود
لن ترانی بهانه بوده علی ست ید بیضای خارق العاده
شام آخر دلیل عیسی شد نزد حواریون که زد نعره
من اگر مرده زنده شد حیدر بوده احیای خارق العاده
گندم آدم چرا نباید خورد نان جو مرتضا چرا گندم
جو و گندم علی و امر محال عشق سودای خارق العاده
گفته ها وافر است و در مانده طره وقت سحر به حیرانی
این نم از بحر بی کرانی ها شده املای حارق العاده
طره اصفهانی
Forwarded from آخرین خبر (K.E)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سی جز قرآن کریم
1_71004168.pdf
1.5 MB
بسمه تعالی شانه و جلت عظمته
#دیوانگانحضرتزینبسلاماللهعلیها
اعلام مراسم هفتگی
به نیابت حضرت ولی عصر عجل الله
تعالی فرجه الشریف و تعجیل در فرج
جمعه ۰۹ اردیبهشت۱۴۰۱ - ساعت ۲۱:۳۰
اصفهان - میدان لاله - خیابان بعثت -
خیابانابوریحان(غرب)-کوی۱/۱(فدک )
#ویــــــــــژه_بــــــــــــــــــرادران
#به_ساعت_شروع_مراسم_دقت_کنید
#دیوانگانحضرتزینبسلاماللهعلیها
#لطفا_راس_ساعت_مشرف_شوید
#رسانه_جلسات_اهل_بیت_باشید
#دیوانگانحضرتزینبسلاماللهعلیها
اعلام مراسم هفتگی
به نیابت حضرت ولی عصر عجل الله
تعالی فرجه الشریف و تعجیل در فرج
جمعه ۰۹ اردیبهشت۱۴۰۱ - ساعت ۲۱:۳۰
اصفهان - میدان لاله - خیابان بعثت -
خیابانابوریحان(غرب)-کوی۱/۱(فدک )
#ویــــــــــژه_بــــــــــــــــــرادران
#به_ساعت_شروع_مراسم_دقت_کنید
#دیوانگانحضرتزینبسلاماللهعلیها
#لطفا_راس_ساعت_مشرف_شوید
#رسانه_جلسات_اهل_بیت_باشید