.
هیچ انسانی بدونِ شب بخیر،
تا صبح بیدار نمانده...!
اما گاهی انسانها
به یادِ یک شب بخیر
سالها بیداری میکشند...!
#نرگس_حریری
شبتون مهتابی🌙✨
هیچ انسانی بدونِ شب بخیر،
تا صبح بیدار نمانده...!
اما گاهی انسانها
به یادِ یک شب بخیر
سالها بیداری میکشند...!
#نرگس_حریری
شبتون مهتابی🌙✨
.َ
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب
آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم
آتش انگیخته در سینه افسرده آب
#هوشنگ ابتهاج
صبحتون پرطراوت🌸💜
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب
آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم
آتش انگیخته در سینه افسرده آب
#هوشنگ ابتهاج
صبحتون پرطراوت🌸💜
دی باد صبح بوی تو آورد سوی من
امروز دل به سوی تو برباد دادهام
گفتی دل شکسته بنه بر دو زلف من
من خود شکسته وار بر این دل نهادهام
#امیرخسرو_دهلوی
امروز دل به سوی تو برباد دادهام
گفتی دل شکسته بنه بر دو زلف من
من خود شکسته وار بر این دل نهادهام
#امیرخسرو_دهلوی
.
و هر بامداد
از خاکستر خویش بر میخیزم
و با صدای خویشتن
بیدار میشوم
تو را میگویم:
شادیا! صبحات عاشقانه باد
#غادة_السمان
و هر بامداد
از خاکستر خویش بر میخیزم
و با صدای خویشتن
بیدار میشوم
تو را میگویم:
شادیا! صبحات عاشقانه باد
#غادة_السمان
.
من اما
برای تو
کلمه کم میآورم
بانوی من!
شعر بلد نیستم...
وقتی آمدی با چشمهام میگویم...
#عباس_معروفی
من اما
برای تو
کلمه کم میآورم
بانوی من!
شعر بلد نیستم...
وقتی آمدی با چشمهام میگویم...
#عباس_معروفی
محفل اشعار
. "شاعران در مکانی میرویند که حقیقتی بیپناه وجود داشته باشد، حقیقتی که باید از آن دفاع کرد." دوم خرداد زادروز فریدون رهنما، فیلمساز ، روزنامه نگارو شاعر بزرگ اما مهجور ایران. .
.
(زاده ۲ خرداد ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۱۷ امرداد ۱۳۵۴ پاریس) شاعر و سینماگر🌹
او در سال ۱۳۲۳ در رشته ادبیات در دانشگاه سوربن فرانسه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۲۶ نخستین دفتر شعرش را بهزبان فارسی باعنوان «هیچ» با نام مستعار «کوچه» منتشر کرد. «منظومه برای ایران» نام نخستین دفتر شعرش بهزبان فرانسه بود که با نام کاوه طبرستانی توسط انتشارات پییرسگرس در پاریس در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. در سال ۱۹۵۹ مجموعه اشعار «سرودهای کهنه» (Poems Anciens) را با مقدمهای از پل الوار شاعر سورئالیست فرانسوی در پاریس منتشر کرد. «آوازهای رهایی» نیز نام آخرین دفتر شعر او بهزبان فرانسوی بود که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد.
وی در سال ۱۳۳۶ پس از پایان تحصیلات دانشگاهیاش در دانشکده ادبیات سوربن و فارغالتحصیلی از مدرسه فیلمسازی پاریس به ایران بازگشت و در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول بهکار شد. کتاب واقعیت گرایی فیلم، پایاننامه تحصیلات سینمایی اوست که در سال ۱۳۵۱ بهوسیله انتشارت بوف در ایران منتشر شد. رهنما با اینکه عشق ساختن فیلم داشت اما کار در فضای فیلمفارسی برای او قابل تحمل نبود. او در گفتوگویی در این باره گفته است: «با آنکه بهمن پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.»
با این حال موفق شد در سال ۱۳۳۹ نخستین فیلمش، یعنی مستند "تخت جمشید" را با سرمایه شخصی بسازد. در این فیلم او با نگاه شاعرانهای در دل ویرانههای تخت جمشید، بهدنبال سازندگی و شناخت هویت تاریخی ایرانی است. فیلم بعدی وی "سیاوش در تخت جمشید"، که در سال ۱۳۴۶ ساخته شد با واکنشهای غالباً منفی منتقدان سینمایی ایرانی آن روزگار مواجه شد و بهعنوان اثری "روشنفکرانه" و "فضل فروشانه" به آن حمله شد. منتقدان، فیلم رهنما را پر از عیب و بدون خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را "هذیانها و کابوسهای فیلمسازی دانستند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست میشناخت. با این حال فیلم مورد تحسین برخی صاحب نظران غربی از جمله هانری لانگلوا فیلمشناس برجسته فرانسوی و مدیر سینما تک پاریس و هانری کوربن فیلسوف و ایران شناس مشهور فرانسوی قرار گرفت و توانست جایزه ژان اپستاین برای پیشبرد زبان سینما را از جشنواره لوکارنو در سال ۱۹۶۶ دریافت کند. فیلمبرداری فیلم "پسر ایران از مادرش بی خبر است" در سال ۱۳۴۸ آغاز شد اما نزدیک بهپنج سال طول کشید تا در سال ۱۳۵۳ آماده نمایش شود. اولین نمایش این فیلم در خرداد ۱۳۵۴ در سینماتک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک و فیلمشناس برجسته فرانسوی آن را معرفی کرد و پس از آن در تیرماه همان سال، برای نخستین بار در جشنواره توس در ایران بهنمایش درآمد.
فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه عالی تلویزیون و سینما نقش مهمی داشت. او بههمراه فرخ غفاری از مدرسان مدرسه عالی تلویزیون و سینما بود. با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶ او نیز جذب تلویزیون شد و بخش مستندسازی و پژوهش در مورد ایران زمین را راه انداخت. بهکوشش وی در همین بخش بود که سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، ناصر تقوایی، منوچهر طیاب، هژیر داریوش و پرویز کیمیاوی توانستند نخستین فیلمهای مستند خود را بسازند. فیلمهایی چون «جام حسنلو»، «بادجن» «یا ضامن آهو» «تپههای قیطریه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح» محصول همین دوره است و زیر نظر رهنما ساخته شدهاند. نوآوریهای زبانی او حتی در ترجمه واژگان سینمایی نیز دیده میشود. او نخستین کسی بود که واژههای سینمایی فارسی را بهجای واژههای انگلیسی و فرانسوی پیشنهاد کرد. نما به جای پلان یا شات، نمای درشت به جای کلوزآپ، نمای دور بهجای لانگ شات و راه دوربین بهجای تراولینگ شات، از ابداعات رهنما در این زمینه است،
.
(زاده ۲ خرداد ۱۳۰۹ تهران -- درگذشته ۱۷ امرداد ۱۳۵۴ پاریس) شاعر و سینماگر🌹
او در سال ۱۳۲۳ در رشته ادبیات در دانشگاه سوربن فرانسه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۲۶ نخستین دفتر شعرش را بهزبان فارسی باعنوان «هیچ» با نام مستعار «کوچه» منتشر کرد. «منظومه برای ایران» نام نخستین دفتر شعرش بهزبان فرانسه بود که با نام کاوه طبرستانی توسط انتشارات پییرسگرس در پاریس در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. در سال ۱۹۵۹ مجموعه اشعار «سرودهای کهنه» (Poems Anciens) را با مقدمهای از پل الوار شاعر سورئالیست فرانسوی در پاریس منتشر کرد. «آوازهای رهایی» نیز نام آخرین دفتر شعر او بهزبان فرانسوی بود که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد.
وی در سال ۱۳۳۶ پس از پایان تحصیلات دانشگاهیاش در دانشکده ادبیات سوربن و فارغالتحصیلی از مدرسه فیلمسازی پاریس به ایران بازگشت و در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول بهکار شد. کتاب واقعیت گرایی فیلم، پایاننامه تحصیلات سینمایی اوست که در سال ۱۳۵۱ بهوسیله انتشارت بوف در ایران منتشر شد. رهنما با اینکه عشق ساختن فیلم داشت اما کار در فضای فیلمفارسی برای او قابل تحمل نبود. او در گفتوگویی در این باره گفته است: «با آنکه بهمن پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.»
با این حال موفق شد در سال ۱۳۳۹ نخستین فیلمش، یعنی مستند "تخت جمشید" را با سرمایه شخصی بسازد. در این فیلم او با نگاه شاعرانهای در دل ویرانههای تخت جمشید، بهدنبال سازندگی و شناخت هویت تاریخی ایرانی است. فیلم بعدی وی "سیاوش در تخت جمشید"، که در سال ۱۳۴۶ ساخته شد با واکنشهای غالباً منفی منتقدان سینمایی ایرانی آن روزگار مواجه شد و بهعنوان اثری "روشنفکرانه" و "فضل فروشانه" به آن حمله شد. منتقدان، فیلم رهنما را پر از عیب و بدون خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را "هذیانها و کابوسهای فیلمسازی دانستند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست میشناخت. با این حال فیلم مورد تحسین برخی صاحب نظران غربی از جمله هانری لانگلوا فیلمشناس برجسته فرانسوی و مدیر سینما تک پاریس و هانری کوربن فیلسوف و ایران شناس مشهور فرانسوی قرار گرفت و توانست جایزه ژان اپستاین برای پیشبرد زبان سینما را از جشنواره لوکارنو در سال ۱۹۶۶ دریافت کند. فیلمبرداری فیلم "پسر ایران از مادرش بی خبر است" در سال ۱۳۴۸ آغاز شد اما نزدیک بهپنج سال طول کشید تا در سال ۱۳۵۳ آماده نمایش شود. اولین نمایش این فیلم در خرداد ۱۳۵۴ در سینماتک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک و فیلمشناس برجسته فرانسوی آن را معرفی کرد و پس از آن در تیرماه همان سال، برای نخستین بار در جشنواره توس در ایران بهنمایش درآمد.
فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه عالی تلویزیون و سینما نقش مهمی داشت. او بههمراه فرخ غفاری از مدرسان مدرسه عالی تلویزیون و سینما بود. با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶ او نیز جذب تلویزیون شد و بخش مستندسازی و پژوهش در مورد ایران زمین را راه انداخت. بهکوشش وی در همین بخش بود که سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، ناصر تقوایی، منوچهر طیاب، هژیر داریوش و پرویز کیمیاوی توانستند نخستین فیلمهای مستند خود را بسازند. فیلمهایی چون «جام حسنلو»، «بادجن» «یا ضامن آهو» «تپههای قیطریه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح» محصول همین دوره است و زیر نظر رهنما ساخته شدهاند. نوآوریهای زبانی او حتی در ترجمه واژگان سینمایی نیز دیده میشود. او نخستین کسی بود که واژههای سینمایی فارسی را بهجای واژههای انگلیسی و فرانسوی پیشنهاد کرد. نما به جای پلان یا شات، نمای درشت به جای کلوزآپ، نمای دور بهجای لانگ شات و راه دوربین بهجای تراولینگ شات، از ابداعات رهنما در این زمینه است،
.
Telegram
attach 📎
.
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد
با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد
#حافظ
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد
با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد
#حافظ
آدم وقتی
دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها میرود،
آرزوهایش ڪه محال شد،
غرق میشود در خاطراتش ...!!
#ميلان_کوندرا
دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها میرود،
آرزوهایش ڪه محال شد،
غرق میشود در خاطراتش ...!!
#ميلان_کوندرا
ای که شمشیرِ جفا بر سرِ ما آختهای
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
من ز فکرِ تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا! تو دل از من به که پرداختهای؟
چند شبها به غمِ روی تو روز آوردم
که تو یک روز نپرسیده و ننواختهای
گفته بودم که دل از دستِ تو بیرون آرَم
باز دیدم که قویپنجه درانداختهای
تا شکاری ز کمندِ سرِ زلفت نَجَهد
ز ابروان و مُژهها تیر و کمان ساختهای
لاجرم صیدِ دلی در همه شیراز نماند
که نه با تیر و کمان در پیِ او تاختهای
ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچاند که سر بر همه افراختهای
با همه جلوهٔ طاووس و خرامیدنِ کبک
عیبت آن است که بی مِهرتر از فاختهای
هر که میبیندم از جورِ غمت میگوید؛
سعدیا! بر تو چه رنج است که بگداختهای؟
بیمِ مات است در این بازیِ بیهوده مرا
چه کنم دست، تو بُردی که دغل باختهای
#سعدی
دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
من ز فکرِ تو به خود نیز نمیپردازم
نازنینا! تو دل از من به که پرداختهای؟
چند شبها به غمِ روی تو روز آوردم
که تو یک روز نپرسیده و ننواختهای
گفته بودم که دل از دستِ تو بیرون آرَم
باز دیدم که قویپنجه درانداختهای
تا شکاری ز کمندِ سرِ زلفت نَجَهد
ز ابروان و مُژهها تیر و کمان ساختهای
لاجرم صیدِ دلی در همه شیراز نماند
که نه با تیر و کمان در پیِ او تاختهای
ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت
همه هیچاند که سر بر همه افراختهای
با همه جلوهٔ طاووس و خرامیدنِ کبک
عیبت آن است که بی مِهرتر از فاختهای
هر که میبیندم از جورِ غمت میگوید؛
سعدیا! بر تو چه رنج است که بگداختهای؟
بیمِ مات است در این بازیِ بیهوده مرا
چه کنم دست، تو بُردی که دغل باختهای
#سعدی
از میان همهٔ شغلهای جهان، عاشقی را برگزیدم
که شغلی تماموقت است،
کارفرمایی به جز خداوند ندارم
و همکارم با درخت که میرویَد
و با خورشید که میتابد و با زمین که میگردد.
همهٔ روزها، روزِ عشق است؛
نه پنجشنبهها تعطیلم و نه جمعهها.
شُغلم حقوقِ ثابتی ندارد،
بیمه و بازنشستگی هم؛
اما تا بخواهی مزایا دارد.
و چه مزیتی از آن بالاتر که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا ادارهاش میکند.
#عرفان_نظرآهاری
که شغلی تماموقت است،
کارفرمایی به جز خداوند ندارم
و همکارم با درخت که میرویَد
و با خورشید که میتابد و با زمین که میگردد.
همهٔ روزها، روزِ عشق است؛
نه پنجشنبهها تعطیلم و نه جمعهها.
شُغلم حقوقِ ثابتی ندارد،
بیمه و بازنشستگی هم؛
اما تا بخواهی مزایا دارد.
و چه مزیتی از آن بالاتر که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا ادارهاش میکند.
#عرفان_نظرآهاری
.
اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش رود.
اگر خدا میخواست که انسان به گذشته باز گردد یک چشم، پشت سر او میگذاشت!
#ویکتور_هوگو
💢۲۲ مه سالروز درگذشت "ویکتور هوگو" شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی.
او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگوکننده تاریخ معاصر فرانسه است. از برجستهترین آثار او "بینوایان"، "گوژپشت نتردام" و "مردی که میخندد" است.
در سینما براساس داستانها و رمانهای ویکتور هوگو فیلمهای زیادی ساخته شدهاست.
.
اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش رود.
اگر خدا میخواست که انسان به گذشته باز گردد یک چشم، پشت سر او میگذاشت!
#ویکتور_هوگو
💢۲۲ مه سالروز درگذشت "ویکتور هوگو" شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی.
او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده و بازگوکننده تاریخ معاصر فرانسه است. از برجستهترین آثار او "بینوایان"، "گوژپشت نتردام" و "مردی که میخندد" است.
در سینما براساس داستانها و رمانهای ویکتور هوگو فیلمهای زیادی ساخته شدهاست.
.
جامعه ای ...
که به فقر تن دهد...
دینی که دوزخ داشته باشد...
و کشوری که ستم کند،فرومایه اند...
من جامعه ای بدون شاه، دینی بدون تحمیل،
و کشوری بدون مرز می خواهم.من این چنین هستم!
و به همین خاطر کتاب بینوایان را نوشتم...
#ویکتور_هوگو
که به فقر تن دهد...
دینی که دوزخ داشته باشد...
و کشوری که ستم کند،فرومایه اند...
من جامعه ای بدون شاه، دینی بدون تحمیل،
و کشوری بدون مرز می خواهم.من این چنین هستم!
و به همین خاطر کتاب بینوایان را نوشتم...
#ویکتور_هوگو
ترک کردن جایی که
میدانی هیچ تعلقی به آنجا نداری
یعنی پُختگی،
فقط عاجزها به ماندن اصرار میکنند.
#ویکتور_هوگو
میدانی هیچ تعلقی به آنجا نداری
یعنی پُختگی،
فقط عاجزها به ماندن اصرار میکنند.
#ویکتور_هوگو
.
عاشقی؟
عاشقی کرده ای؟
همین کفایت میکند،
بیش از این نخواه!
به جُز عشق!
هیچ مروارید دیگری
در چینهای تاریک
زندگی پیدا نمیشود.
#ویکتور_هوگو
عاشقی؟
عاشقی کرده ای؟
همین کفایت میکند،
بیش از این نخواه!
به جُز عشق!
هیچ مروارید دیگری
در چینهای تاریک
زندگی پیدا نمیشود.
#ویکتور_هوگو
هیچکس بار غمت را به دوش نمیکشد
جز شانهی خودت
دیگران فقط دوست دارند
از ماجرایت سر در آورند!
#نجیب محفوظ
جز شانهی خودت
دیگران فقط دوست دارند
از ماجرایت سر در آورند!
#نجیب محفوظ
خوشا و خرما آن دل
که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم
دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد
از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل
برون از نم نمیبینم
#سعــــدی
که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم
دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد
از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل
برون از نم نمیبینم
#سعــــدی
.
به هرکس دل ببندم بعد از این
خود نیز می دانم
به جز اندوهِ دل کندن
ندارد حاصلی دیگر ...
#فاضل_نظری
شبتون بی ملال🌙✨
به هرکس دل ببندم بعد از این
خود نیز می دانم
به جز اندوهِ دل کندن
ندارد حاصلی دیگر ...
#فاضل_نظری
شبتون بی ملال🌙✨
.
چو از بنفشه ی شب بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوتر دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد ...
#فریدون_مشیری
چو از بنفشه ی شب بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوتر دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد ...
#فریدون_مشیری