دیده بان انقلاب
16.7K subscribers
61.4K photos
44K videos
998 files
52.4K links
تو روزهایی که تشخیص حق و باطل سخته اومدیم یکم روشنگری کنیم
تاریخ تاسیس: ۹۴/۷/۳

ربات ارتباط با ما
@didebanenghelabbot

دیده بان انقلاب در تلگرام، بله، ایتا ،سروش ،توئیتر :
@didebane_enghelab


اینستاگرام
https://www.instagram.com/didebane_enghelab
Download Telegram
در میدان، می مانم، تا نفس آخرم | حاج میثم مطیعی
@MeysamMotiee_ir
شهادت آرزوی عشاق:
در میدان می مانم تا نفس آخرم
راهی راه حسین هم قدم رهبرم

#مداحی_حماسی
🎤 با نوای #حاج_میثم_مطیعی

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
شهدا شرمنده ایم میثم مطیعی
<unknown>
شهدا شرمنده ایم....

رفقا نشینن دست روی دست بذارن بعد که کار از کار گذشت بگن شهدا شرمنده ایم!
والله اون دنیا شهدا یقه همه مون رو میگیرن
شهدا شرمندگی هیچکسی رو نمیخوان
شما بلند شو
یه حرکت بزن
اون دنیا شرمنده شهدا هم نمیشی
بعضی هیچ قدمی برای اسلام و انقلاب بر نمیدارند فقط یاد گرفتن بگن شهدا شرمنده ایم. شرمندگی شما به چه درد شهدا و نظام و انقلاب میخوره؟
شهدا رهرو میخوان
ادامه دهنده راه میخوان
تماشاچی نمیخوان
t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
طلائیه
Bayat
طلائیه 😭😭😭
قطعه ای از بهشت

شفاعت شهدا شامل حال همه ما🙏🙏🌺🌺

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
زنده زنده سوخت....
اما آخ نگفت....‍
😭😭
حسین خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!

من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!

بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!

آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!

آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟

زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.

بعد از شهدا ما چه کردیم؟
شهدا شرمنده ایم!

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚡️‌ پسر ۱۳ساله با گریه میرفت جبهه

اونوقت ما عرضه نداریم دو تا کار فرهنگی کنیم جوون نره سمت دشمن...

ما شرمنده نیستیم شهدا
ما بی عرضه ایم...
http://t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
ما مدّعیان حفظ خون‌ها بودیم
از قاب معابر، شهدا را چیدند...

#کوچه_شهید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دختر ۳ ساله دلش بابا میخواد

نوحه / محمود کریمی
تقدیم به دختران مظلوم و محجوب شهداء
#فرزندان_شهدا_شرمنده_ییم😭😭

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نقل از پدر شهید:
در کار و کاسبی در خیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه به حلال خوری مشهور شده بود. ذره ای پول اضافی از کسی نمیگرفت. گفته بود که من میخواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش می رفت. آموزش های سخت. خیلی دیر وقت می آمد. من خوابیده بودم. می آمد می گفت بابا...! وقتی میدید من خوابیدم مرا میبوسید و می رفت. من گاهی که بیدار بودم اخم میکردم که چرا اینقدر دیر می آیی؟

وقتی خبر شهادتش را آوردند در این چند شب اخیر خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم یعنی دیگر نمی آید؟ بعد خدا شاهد است یکدفعه چشمانم را باز کردم و دیدم توی اتاق است. لبخند میزند من بیدار بودم. او گفت بابا...! یک لبخندی به من زد اصلا غمش از دلم رفت.

شهیدی که چیزی از پیکرش باقی نمانده بود که برگردانند.
شادی ارواح طیبه امام و شهدا صلوات
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_میثم_نظری
#خانطومان

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
شرمندگی از شهدا دگر بس است!!

گر مرد رهی بسم الله..
میدان عمل باز است...
از شرمندگی بدرآ...!!

شهدا فقط "شرمنده" نمی خواهند!!
بدون شرح

شادی ارواح طیبه امام و شهدا صلوات

دیده بان انقلاب را به دوستان خود معرفی کنید
t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
💠راز شهیدی که بعد ۲۷ سال گمنامی
آدرس مزارش را داد.

۲۷ سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود، خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت، رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد، گفت: به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده، خواهرش با گریه تعریف می‌کرد: فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند، صدای حمیدرضا را شنیدم گفت: خواهر این‌ها همه برای تشییع پیکر من آمده‌اند و به اذن خدا همه آنها را شفاعت خواهم کرد، بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.
از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کرده‌اند، بعدها با پیگیری خانواده شهید و آزمایشات دی ان ای هویت این شهید اثبات شد.

اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به شهید حمیدرضا ملاحسنی🌷است.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات

دیده بان انقلاب را به دوستان خود معرفی کنید
t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5
🔹پیکر سالم !!!

چهارده سال بیشتر نداشت. برای جبهه رفتن اقدام کرد ولی قبول نمی کردند.بالاخره با دست بردن در شناسنامه راهی منطقه شد. نوزده سالگی برای آخرین بار اعزام شد.
رفته بود کلی تسبیح و ... برای دوستانش خریده بود. مادرش گفته بود: چیکار میکنی؟ تو بعدها خرج داری زندگی باید تشکیل بدی، خونه میخوای و ...
گفته بود: خونه من یک متر جا هست که نه آهن میخواد نه گچ! بالاخره خداحافظی کرد و رفت🍂
از نیروهای واحد تخریب لشگر علی ابن ابی طالب بود. عملیات کربلای چهار آخرین عملیات او بود. دوستانش میگفتند به سختی مجروح شد و پیکرش جاماند.
#محمدرضا_شفیعی به جرگه شهدای گمنام پیوست. برخی میگفتند او اسیر شده چون دوستانی که در کنار او بودند همگی اسیر شدند. اما خانواده چشم انتظار او بود♥️
آزادگان به میهن بازگشتند اما خبری از او نشد. یکی از آزادگان گفته بود: ما دیدیم که #محمدرضا اسیر شد اما خبری از او نداریم.
سال هشتاد عراق و ایران برای تبادل اجساد توافق کردند. مرداد هشتاد و یک خبر بازگشت پیکر محمدرضا اعلام شد.
[پیکر محمدرضا بعد از ۱۶ سال سالم است]
او در کربلای چهار مجروح و سپس اسیر میشود. یازده روز او را به همین وضع نگه میدارند. بعد میگویند: باید به امام توهین کنی. او هم فریاد میزند:#مرگ_بر_صدام
او به شهادت میرسد و پیکر او در قبرستانی در نزدیکی کربلا به خاک سپرده میشود. حالا بعد از ۱۶ سال که بدن او از خاک خارج شده، بدن او سالم مانده، گویی که به خواب رفته است!
💢فرمانده اش میگفت: نماز شبش هیچگاه ترک نمیشد. همیشه غسل جمعه را انجام میداد. وقتی برای امام حسین گریه می کرد قطرات اشک خود را به محاسن و صورت و سینه اش می مالید. راز سالم ماندن پیکر این شهید اینهاست🍃
خدا خواست که #محمدرضا_شفیعی از گمنامی خارج شود تا برای همیشه تاریخ، سندی باشد بر حقانیت یاران مظلوم روح الله😔
روحش شاد و یادش گرامی

📚منبع: کتاب شهید گمنام_چاپ سی ام

🍂°•|#شهیدگمنام|•°🍂

دیده بان انقلاب را به دوستان خود معرفی کنید
t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقا یک گمنام شصت و یکی داری؟ هجده ساله.. اره هجده ساله.. سومار..-کجا؟ -سومار.. -نه حاج خانم سومار ندارم..

آخ ببین این بچه چقدر خوشگله.. آمدم دوست هاش را بدرقه کنم. شاید تو همین ها باشد. نمی دانم.. آدم ببینم اسکلتش هست یا نیست. به هر کی گفتیم گفت نیست. ولی عروسی اش را دیروز برگزار کردیم.. خیلی با شکوه بود. داماد بی نام و نشان دیده بودید تا حالا؟ فامیل ها جمع شدند حنا بندانش کردیم.. داماد نبود. عروسش را نیاورده بود..

مامان آمدم دوستهات را دیدم مامان. تو نبودی مامان.. دیگر می روم خانه مامان..مامان.. مامان جان.. امشب بیا به خوابم عزیزم.. بگو کجایی عزیزم..

———-
🔸مراسم #تشییع هم تمام شد. بیچاره مادرهایی که ازین شهدا هم چیزی نصیب شان نشد و بعدازظهر دوباره دست خالی بر می‌گردند خانه....
ما به وسعت قطره قطره همه این اشک‌ها به شما بدهکاریم...
شادی ارواح امام و شهدا صلوات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 مصاحبه ای جالب با یک پسر ۸ ساله در تشیع شهدای گمنام☝️

▪️اگه پدرت بره [با آمریکا] بجنگه ناراحت میشی؟
🔺 آره..!!
▪️واسه چی ناراحت میشی؟
🔺خودم میخوام برم بجنگم!!
...و سپس شروع به گریه میکند!

دیده بان انقلاب را به دوستان خود معرفی کنید
t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
‍ نوشتیم #بسیجی
کوفیان خواندند #لباس_شخصی_نظام

نوشتیم #شهید
کوفیان خواندند #مزدوران_نظام

نوشتیم #امام_خامنه‌ای
کوفیان خواندند #رهبری

نوشتیم #جمهوری_اسلامی
کوفیان خواندند #جمهوری_ایرانی

هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان #کربلا را بخواند...

گر #کرب و #بلا نبوده ایم، حال هستیم
گر #شام_بلا نبوده ایم، حال هستیم

ای مردم عالم همگی گوش کنید
#تا_آخرخون_مطیع_رهبر_هستیم...

#مگر_میشود_عشق_را_تحریم_کرد؟

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
به نظرشما کدام شهید، انسان را متحول می کند؟

انتخاب
خیلی سخته،
درسته...؟

🌷
👈 شهیدی که نشانی قبر خود را داد
**شهید حمید (حسین) عرب نژاد*

🌷
👈 شهیدی که قرضهای شخص بدهکاری را بدون آنکه فرد بدهکار بداند پرداخت کرد.
شهید سید مرتضی دادگر درمزاری

🌷
👈 شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
*شهید محمدرضا شفیعی*

🌷
👈 شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
شهید محمود رضا ساعتیان

🌷
👈 شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
*شهید عباس صابری*

🌷
👈 شهیدی که روز تولدش شهید شد
*شهید سید مجتبی علمدار*

🌷
👈 شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
*شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی*

🌷
👈 شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
*شهید علیرضا حقیقی*

🌷
👈 شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
*شهید نادر مهدوی*

🌷
👈 شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
*شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله*

🌷
👈 شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد

🌷
👈 شهیدی که بعد از ده سال قبرش را نبش و تعمیر نموده و دیدند که بدنش کاملا" سالم و حتی خون تازه از آن می آید !
*شهید عبدالنبی یحیایی اهل* شهر تنگ ارم دشتستان.

🌷
👈 شهیدی که سید حسن نصرالله سخنرانی خود را به نام او نامگذاری کرد
*شهید احمد علی یحیی*

🌷
👈 شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
*شهید سیداحمد پلارک*

🌷
👈 شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
*شهید رجبعلی غلامی از افغانستان*

🌷
👈 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
*شهید علی اکبر دهقان*

🌷
👈 شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
*شهید بروجعلی شکری*

🌷
👈 شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
*شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز*

🌷
👈 شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
*شهید مهدی خندان*

🌷
👈 شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" به شهادت رسید و ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند

🌷
👈 شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود
ایشان از شهدای غواص بودند و دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند

🌷
👈 شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید
*شهید حاج اکبر صادقی*

🌷
👈 شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
*شهید حاج علی محمدی پور*
فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان .
🌷

شهیدی که کارنامه دخترش را امضا کرد
شهید سید مجتبی صالحی

👈 شهیدی که باصلابت واستوارومقاوم مانندمولایش امام حسین(ع)سرش راداعشی های خبیث مظلومانه ازتن جداکردند *شهید محسن حججی*
و چه بسیارند

*👈 نثار ارواح طیبه شهدا صلوات*

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

🌹😭🌹😭🌹
آری
بخونید و لذت ببرید که ما اکنون به حرمت خون چه شهیدانی داریم نفس می کشیم و احساس امنیت و آرامش می کنیم.

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
شهید یوسف حیدری سرباز 20 ساله تبریزی یکی از شهدایی است که 31 تیرماه سال 67 با بستن نارنجک به زیر تانک‌هایی که در حال نزدیک شدن به مقر فرماندهی گردان 744 تیپ 2لشکر 85 ذوالفقاردر نفت شهر بودند رفت و با منهدم کردن سه تانک عراقی مانع پیشروی آن‌ها شد. این شهید نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 4 روز پس از قبول قطعنامه 598از سوی ایران زمانی که متوجه یورش ارتش بعثی شد با منهدم کردن تانک‌های آن‌ها نقشه شوم دشمن را که تصرف بخشی از خاک ایران بود نقش بر آب کرد.
18 دی‌ماه سال65 به خدمت سربازی اعزام شد و دوره آموزشی را در تهران سپری کرد و از آنجا به گردان 744 تیپ 2 لشکر 58ذوالفقار پیوست و پس از مدتی به جبهه اعزام شد. ساعت 6صبح تانک‌های عراقی در نفت شهر گردان 744 لشکر ذوالفقار را به محاصره درآورده بودند.
یوسف حیدری با شجاعت خاص خودش و پس از انهدام دو تانک خود نیز با تانک سوم‌منفجر شد
روحشان شاد و یادشان‌ گرامی باد
@didebane_enghelab.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM