دنج
1.29K subscribers
29.6K photos
27.8K videos
162 files
4.74K links
کانالی متفاوت
Download Telegram
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش چهارم 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکان‌پذیر است که دارای نظام حقوقی…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش پنجم

🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)

ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است و همه می‌توانیم در درون مشروطه، چیزهایی نظیر #آزادی و #عدالت و #برابری حقوق را که به دنبالش هستیم بیابیم، واجد یک نظری شده‌ایم که دارای یک دستگاه حقوقی از پیش موجود است.
در درون همین دستگاه حقوقی مشروطه است که ما می‌توانیم هم دولت موقت تشکیل دهیم، هم مجلس مؤسسان تشکیل بدهیم و هم تکلیف قوای نظامی را مشخص کنیم، تا بتوانیم نظمی را برقرار کنیم. منظور این نیست که بدون هیچ نوع درگیری و هرج و مرجی، ما می‌توانیم گذار را عملی کنیم، منظور این است که یک نوع امکاناتی در داخل نظام حقوقی مشروطه نهفته است که با فعال کردن آن می‌شود جلوی آشوب‌ها و درگیری‌ها را گرفت و خشونت‌ها را کنترل کرد و تجربۀ زیستۀ ما هم در مشروطه، عبور بدون خشونت است؛چون توانستیم با حداقل خشونت عبور کنیم.
بسیاری از مقاماتی که در دورۀ استبداد بوده‌اند اما شخصیت‌هایی کارا و مفید بودند (همچون محمدعلی فروغی)، در دورۀ مشروطه آمدند و به کار گرفته شدند، قزاق‌ها توانستند بیایند و در ارتش ملی ما جای بگیرند.

ما یک تجربه‌ای داریم که این تجربه ارزشمند است. یک دستگاه نظری داریم که می‌توانیم به آن برگردیم. فراموش نکنیم که در دورۀ #رنسانس، رجعت و بازگشت به یونان مهم بود، نه اینکه بتوانند به یونان برگردند –که امکان‌پذیر نبود- بلکه می‌شد به چیزی که در فکر یونان وجود داشت بازگشت، چیزی که اندیشیدن به یونان می‌توانست در اختیار رنسانس و به طور کلی دوران جدید قرار دهد. سده‌های ۱۵ و ۱۶ که سده‌های زایش رنسانس هست و به طور کلی نوین است، به شرطی امکان‌پذیر شد که توانستند در مبانی نظری خودشان به یک چیزی بازگشت کنند و با کمک مفاهیمی که در آن بازگشت وجود داشت بیایند و دنیای جدید خودشان را استوار کنند.

ما برای استوار کردن دنیای جدید خودمان، مفاهیمی را نیاز داریم که این مفاهیم داخل مشروطه است. این مفاهیم نه صرفِ دموکراسی یا سکولاریسم است، بلکه همۀ اینها با هم در درون مشروطه وجود دارد. یعنی ضمن اینکه به یک سنت کهن بر‌می‌گردیم، می‌توانیم آیندۀ خودمان و نو شدن خودمان را در درون آن و با مفاهیم آن ادامه دهیم.

ادامه دارد

#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه

برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست

@DeNnJj
من آدم حساسی نيستم ؛

وقتی خانه‌ی والدينم را ترک كردم گريه نكردم ، وقتی گربه‌ام مرد گريه نكردم ، وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم !!
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی می‌کردم از آن فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانه ‌ی گرد آبی ، با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند ؟!
انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کره زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم ...!!


#نيل_آرمسترانگ ( فضانورد )

@DeNnJj 📚
ساخت تندیس کسی که F_14 ایرانی را سرنگون کرد در عراق !

يک فروند میگ_21 عراقی به خلبانی ستوان‏ يکم خلبان منصور موفق شد يک فروند تامکت را به وسيله مسلسل 23 ميليمتری خود مورد اصابت قرار دهد. اين موفقيت از چنان اهميتی برای عراق برخوردار است که بعد از مرگ اين خلبان تندیس او ساخته شد.

در پائین پای مجسمه این خلبان عراقی
لاشه F_14 ایرانی قرار داده است.

ایرانی ها می توانند هنگام پیاده روی اربعین از این مکان نیز بازدید کنند!

به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیخ حسن الخزعل در تلویزیون پان ترکها وعده تجزیه ایران را میدهد!

@DeNnJj
📑آیا در ایران انقلاب می‌شود؟

شاید این پرسش مهمی باشد که هر مخالف جمهوری‌اسلامی از خود و یا از دیگران پرسیده باشد. حتا طرفداران نظام هم بی‌شک این پرسش را در خلوت خود از خود پرسیده‌اند که آیا به راستی انقلاب اسلامی به انقلاب «قائم آل محمد» وصل خواهد شد یا نه.

شاید پرسش دقیق‌تر این باشد که آیا انقلاب‌ها اساسا قابل پیش‌بینی‌اند یا نه و آیا شرایطی وجود دارد که اگر محقَّق بشود می‌شود گفت که زمان انقلاب فرا رسیده است؟

فرض کنیم ما برای وقوع یک انقلاب در یک جامعه، شرایطی را مورد نظر داشته باشیم و مثلا بر این نظر باشیم که وجود یک حکومت ناکارآمد، گستردگی فقر عمومی در جامعه و این‌که علت‌العلل این فقر وجود حکومت ناتوان یا ستمگر است، وجود نارضایتی گسترده از حکومت، معتقدبودن که برافتادن حکومت می‌تواند شرایط زندگی مردم را بهتر کند و مانند این‌ها به‌وجودآورنده‌ی انقلاب است.
در این‌صورت ما می‌توانیم جوامعی را نشان بدهیم که با داشتن چنین شرایطی انقلاب نکرده‌اند.
بنابراین می‌شود گفت که انقلاب‌ها قابل پیش‌بینی نیستند و چه بگوییم ایران در آستانه‌ی انقلاب است و چه بگوییم نیست در واقع حدس و گمانی زده‌ایم که هیچ مشخص نیست درست از کار در بیاید. حتا اگر وقوع یک انقلاب را پیش‌بینی کنیم و انقلاب هم به وقوع بپیوندد باز هم می‌شود گفت که فقط این شانس را داشته‌ایم که پیش‌بینی‌ای کرده‌ایم و از قضا درست درآمده است.

آری! انقلاب‌ها غیرقابل پیش‌بینی و محصول شانس و بیش‌تر هم‌زمانی غیرارادی اتفاق‌ها هستند.

وقتی تزار روسیه با فشارهای مردم از سلطنت کناره‌گیری کردند، انقلابیانی مانند لنین، تروتسکی، بوخارین خارج از کشور بودند. لنین در زوریخ به سر می‌برد. او وقتی خبر انقلاب را شنید به همسرش کروپسکایا با شگفت‌زدگی گفت: «حیرت‌انگیز است. اصلا نمی‌توان باور کرد.» جالب است بدانیم لنین که خود رهبر انقلاب ۱۹۱۷ بود در ژانویه همین سال و تنها کمی چند قبل از انقلاب در سخنرانی‌ای در جلسه‌ی سوسیالیست‌های جوان سوئیسی در فولکشائوس زوریخ گفت:

«ما، آدم‌های پیر، شاید آنقدر زنده نمانیم که نبردهای سرنوشت‌ساز انقلاب آتی را ببینیم.ام چنین به ذهنم خطور می‌کند که می‌توانم با اعتماد به‌نفس بسیار از این امید سخن بگویم که جوانانی که چنین عالی در جنبش‌ سوسیالیستی سوییس و کل جهان کار می‌کنند نه فقط شادمانی نبرد، بلکه شادمانی پیروزی در انقلاب پرولتری را تجربه خواهندکرد.»

در انقلاب اسلامی ایران هم بسیاری از تحلیل‌گران غربی و همینطور انقلابیان به رخ‌دادن انقلاب امیدی نداشتند.

دکتر استراکا، سفیر چکسلواکی در ایران در سال ۱۹۷۳ (۶ سال قبل از انقلاب) بر این نظر بود که «رژیم ایران بسیار مستحکم است و در ایران اپوزیسیونی که استخوان‌دار باشد وجود ندارد. (سال‌های مهاجرت حزب توده ایران در آلمان شرقی، قاسم شفیع‌نورمحمدی ص۱۲۹)
بسیاری از انقلابیان حتا در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی معتقد بودند که هیچ‌گاه فکر نمی‌کردند که انقلاب بشود و تنها به وظیفه خود در مبارزه علیه شاه عمل می‌کرده‌اند.

📍برخی مانند رمون آرون، فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی، معتقدند که حتا برای انقلاب نیاز به نارضایتی گسترده در جامعه نیست. او در مطلبی با عنوان «اسطوره انقلاب» می‌آورد:

«وقوع انقلاب‌ها بیش‌تر ناشی از نومیدی یا امید (به تغییر) است تا نارضایتی.» (رمون آرون-افسون روشن‌فکران،ترجمه: پیروز ایزدی، نشر فرهنگ جاوید، ص۱۰۲)

آرون در همین مقاله می‌آورد:
«میل به بهبود وضعیت اجتماعی همواره یا منطقا به اراده معطوف به انقلاب منتهی نمی‌شود و نیز به میزانی از خوش‌بینی و ناشکیبایی محتاج است.» (همان، ص ۱۰۷)

کسانی هستند که زمانی که حرکت‌های اعتراضی در ایران راه می‌افتد - مانند دی‌ماه ۹۶- در قالب یک دانای کل می‌روند و قاطعانه می‌گویند که در ایران شرایط انقلاب وجود ندارد و انقلابی رخ نخواهد داد که معلوم نیست مبانی تئوریک آن‌ها برای این پیش‌بینی قاطعانه چیست.

برای انقلاب به تعبیر آرون بیش از نارضایتی، نیاز به امید یا ناامیدی از تغییر است و همینطور میزانی از خوش‌بینی و ناشکیبایی.

از بین بردن این خوش‌بینی، خصوصا در زمانی که نارضایتی عمومی به اوج رسیده و فشارهای جهانی، حکومت را ضربه‌پذیر کرده است خواسته یا ناخواسته امید به تغییر را در جامعه ضعیف می‌کند. این امید و خوش‌بینی و ناشکیبایی را برای انقلاب باید زنده نگاه داشت؛ برای انقلابی براندازانه و بی‌خشونت برای نیل به حقوق بشر و آزادی و دموکراسی.ب-مهرانی

@DeNnJj

🔴 مقر اندیشمندان تلگرام 🔺
🔰روایت مارکسیستی نظریه دسیسه کاری کوردلانه

📃روایت مارکسیستی نظریه دسیسه کاری کوردلانه که بسیار رایج است،شامل این ادعا است که دسیسه های مطبوعات کاپیتالیستی وجود دارند که حقیقت را دگرگونه می سازند و ممیزی می کنند تا ایدئولوژی باطل را در ذهن کارگران جایگیر سازند.

طبق این نظریه مسلمن در میان ایدئولوژی های باطل ،آیین های مذهبی جای برجسته ایی دارند.شگفت آورست که در می یابیم که این نظریه چقدر بی اصالت است.

چهرۀ کشیش مکار و گمراه که مردم را در نادانی نگه می دارد یکی از نمونه های شاخص قرن 18 و یکی از عناوین اندیشۀ لیبرال بود.ریشۀ این چهره در تصور مذهبِ پروتستان از دسیسه کاری های کلیسای کاتولیک و نیز اندیشۀ مرتدانی بود که نظرات همانندی دربارۀ کلیسای انگلیسی داشتند.

📍اعتقاد شگفت به وجود یک دسیسه ،نتیجۀ تقریبن گریز ناپذیر تصور خوشبینانه ایی است بر پایۀ این ادعا که اگر به حقیقت فرصت مناسب داده شود حق،و به تبع آن نیکی،پیروز خواهد شد.

شعری از میلتون میگوید:
"بگذار حق و باطل رودررو شوند؛آیا هرگز دیده شده که حقیقت در رودررویی منصفانه و مشروع،شکست بخورند؟"

و از این حقیقت میلتونی باید نتیجه گرفت که برخورد با آن حقیقت منصفانه و مشروع نبوده است:پس اگر حقیقت که هویداست،برنده نشود نیروهای خبیثی آن را عقب رانده اند.

🔻بنابراین پیداست که تساهل و مدارا هنگامی که پایه در اعتماد خوش بینانه به پیروزی حقیقت داشته باشد مبانی محکمی ندارد.
و می تواند به نظریۀ دسیسه بینجامد ، که مشکل با مدارا و تساهل سازگار خواهد بود.

من ادعا نمیکنم دسیسه هرگز ذره ایی واقعیت نداشته اما بر این نظرم که بخش عمدۀ آن افسانه است و نظریۀ خصلتِ هویداییِ حقیقت نیز که منشا آن است همین حال را دارد...
Karl.R.Popper
📚کارل ریموند پوپر فیلسوف لیبرال

@DeNnJj
🔴کمک فوری- ساعتی پیش بهار بهاری که بارها در برنامه ها و مسابقات خود《 جاوید شاه》 گفته، از مردم کمک خواست که با پلیس فرودگاه مانیل فیلیپین تماس بگیرند و نگذارند که به ایران دیپورت شود.
+63.2.8833-3163
🔞 روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت:

مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟

از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.
همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و …
استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.

14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود مردود!

برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم. استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟
همه گفتیم آری!
گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟!
پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟
گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده، پاسخ صحیح "نمیدانم" بود. همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمیدانم"!
ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای نمیدانم آشنا شوید، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد…

ما گرفتار نادانی خود شدیم…

@DeNnJj
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.

کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟

جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.

زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل انسانی زندگی کنیم..

@DeNnJj
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش پنجم 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش ششم

🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان

برای اینکه در ایران دموکراسی رخ می‌داد، برای اینکه ما می‌توانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را هم تغییر بدهیم. ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ استبداد به سر می‌برد.
در دوره‌ای بودیم که جمعیت شهری ما به شدت پایین بود، - ما می‌دانیم که دموکراسی پدیدۀ شهری و صنعتی است، یک پدیده‌ای نیست که بشود با جمعیت عشایری و یا روستایی به آن عمل کرد، دموکراسی شیوۀ حکومت شهری است. در اروپا با گسترش شهرهای بزرگ، دموکراسی حاصل شده است- در ایران آن زمان بر اساس آمار و ارقام ما بیست درصد دارای جمعیت شهری بودیم و بیشترِ جمعیت ایران دارای الگوهای زندگی روستایی و عشایری بودند و شیوۀ تولید و مالکیت آنها شدیداً به زمین و کوچ وابسته بود. از این هشتاد درصد که در روستاها وابسته به زمین و یا در ساختار اجتماعی پیشامدرن ایلی زندگی می‌کردند، اغلب فاقد سواد و به طور بیشینه فاقد مالکیت بر روی زمین بودن و آن 20% هم در شهر بودند، اساساً بخشی از آنها بانوان بودند و بخشی هم کودکان و پیران و آن تعداد از مردانی هم که می‌توانستند وارد سیاست شوند، بیشترشان فاقد سواد بودند.
یعنی ما زیرساخت‌هایی که از طریق آن بتوانیم آن دموکراسی‌ای را که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه برقرار بود در ایران پیاده کنیم، نه امکاناتش وجود داشت و نه ساخت سیاسی و اقتصادی ما از آن تبعیت می‌کرد. یعنی آن چیزی که اغلب روشنفکران ما با وقوع مشروطه مطالبه می‌کردند، نوعی ندانستن الزامات و ضروریات دموکراسی بود. وقتی ما وارد مشروطه شده بودیم، وقتی که ساختار اجتماعی و اقتصادی ما اجازه و اقتضاءِ این را نداشت که ما بتوانیم یک دموکراسی را درست کنیم، طبیعتاً نمی‌توانستیم دموکراسی هم‌عرض و هم‌عیار با انگلیس یا فرانسه و یا دموکراسی هم‌تراز با دموکراسی‌های اروپای غربی درست کنیم. اما با توجه به این که ملت عهده‌دار این وظیفه شده بود که مسیر سیاست را در برابر جامعه هموار کند، انتظار می‌رفت که ساختارها و سازمان‌هایی درون مردم شکل بگیرد و این حرکت‌ها را به عنوان برنامه بر عهده بگیرد و پیش ببرد. اما بعد از جنگ جهانی اول که مورد حملۀ کشورهای قدرت‌مند قرار گرفتیم، سامانۀ اقتصادی و سیاسی‌مان به طور کامل فروپاشید و ایران دچار بحران‌های بسیاری شد. در آن شرایط، مسأله‌ای که به وجود آمد این بود که بایستی کسی که بتواند نمایندۀ ارادۀ ملی باشد به صحنه بیاید و این نمایندۀ ارادۀ ملی آن چیزهایی که لازمه و اقتضاءِ دموکراسی است را ایجاد کند.
آن دیکتاتوری مصلحی که در دورۀ رضاشاه توانستیم به آن دست یابیم، حاصل این بحران عمیق بود و جامعه متوجۀ این نکته شده بود که خودش نمی‌تواند به نیازها و اقتضائات زمانه پاسخ دهد و نمی‌تواند زیرساخت‌های لازم برای بهبود وضعیت و حرکت در مسیر #دموکراسی و تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. دقیقاً زمانی که #رضاشاه به قدرت می‌رسد، نه تنها این #دیکتاتوری مصلحانه چیزی برخلاف ارادۀ ملی نبود بلکه به طور دقیق همراه با ارادۀ ملی و در جهت انکشاف دموکراسی بود.
به طور کلی، اگر قرار بود که مشروطه به سمت دموکراسی حرکت کند، می‌بایستی اتفاقاتی در ساخت‌ اجتماعی، اقتصادی و نیروی انسانی رخ بدهد که رضاشاه توانست بخش مهمی از این مسأله را پاسخ بدهد، به ویژه در حوزۀ تحصیلات و همین‌طور توانست بسیاری از مسائل مورد نیاز مشروطه از جمله در حوزۀ قضائیه - یعنی تشکیل عدالت‌خانه، قوۀ قضاییه و تبدیل قوانین شرعی و فقه به قانون مدنی و جزاء و آیین‌های دادرسی- را انجام دهد؛ چیزی که در دورۀ مشروطه و در دورۀ اول و دوم مجلس متوقف شده بود و رضاشاه توانست به این مسأله جامۀ عمل بپوشاند.
اگر یک جمع‌بندی مختصر انجام دهیم، ما بعد از اینکه به مشروطه رسیدیم، اقتضاءِ طبیعی مشروطه بر هم خوردن و تعییر ساخت اجتماعی و اقتصادی و تغییراتی در نیروی انسانی و فرهنگی بود اما با توجه به اینکه جامعه نمی‌توانست به این نیازها پاسخ دهد، لازم بود کسی به نام ارادۀ ملت این کار را انجام دهد که اکنون در غرب به آن می‌گویند #دیکتاتوری_مصلح، و این مسأله را ما گامی ضروری در انکشاف دموکراسی می‌فهمیم. آن چیزی که مهم است این است که در سطح کلان، اراده‌ای در حوزۀ سیاست به وجود آمد که توانست به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهد و البته در حوزۀ میکرو و ریزتر می‌شود انتقاداتی به نحوۀ عملکرد و نحوۀ اجرا یا کاستی‌هایی که در بوروکراسی وجود داشت و یا هر برنامۀ دیگری وارد کرد. انتقاداتی را که در حوزۀ ریز یا روشی اتفاق می‌افتد، نمی‌توان معادل قرار داد با آن معنایی که در سطح کلان به وقوع پیوسته است و ما توانسته‌ایم در چارچوب آن، گام مهمی را در مسیر دموکراسی با رضاشاه برداریم.

ادامه دارد

@DeNnJj
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش ششم 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان برای اینکه در ایران دموکراسی رخ می‌داد، برای اینکه ما می‌توانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش هفتم

(پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱)


🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)

اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی به عنوان کیفرخواست علیه #رضاشاه صادر شده، بیشتر به این خاطر است که نه اقتضائات جامعۀ ایران به درستی بررسی شده و نه اینکه با کشورهای منطقه و اروپا و جهان بررسی و مقایسۀ تطبیقی به عمل آمده است.
اساساً این کیفرخواستی که در تاریخ معاصر بر علیه رضاشاه توسط روشنفکری صادر شده - و یک طرفه هم صادر شده است و مجال کافی برای پاسخگویی به این کیفرخواست هم به وجود نیامده- یک کیفرخواستی است که می‌تواند واقعی باشد اما با ارزش‌های انتزاعی داوری شده که نمی‌شود معادلش را در دنیای واقعی پیدا کرد. وقتی که رضاشاه در ایران کارهای سازندگی را انجام می‌داد و متهم به سرکوب شده است، ما در کشورهای همسایۀ خودمان مانند ترکیه #آتاترک را داشتیم که قبلش ترکان جوان بودند. ترکان جوان در دورۀ عثمانی، یونانی‌ها را به شدت سرکوب کردند، ارمنی‌ها را نسل‌کشی کردند و سپس آمدند یک دولت جدید درست کردند با یک ملت جدید. در این دولت جدید ترکیه، مسألۀ زبان، تاریخ و هویت، همۀ اینها، ابداع شد و توان سرکوب و نیروی سرکوبی در جامعه اعمال شد. کردها را به عنوان ترک‌های کوهستان اعلام کردند، هویت‌زدایی بزرگی به وقوع پیوست و جامعه اساساً زیر فشار سنگینی بود و بخش عمده‌ای از جامعۀ ترکیه یعنی آن آناتولی که ترک نبودند، مجبور شدند که خودشان را ترک بنامند و در یک هویت رسمی و ابداع و اعلام‌شده مستحیل شوند. از طرف دیگر در کشورهای منطقۀ ما هیچ کشوری وجود ندارد که بشود به عنوان الگو برای دموکراسی در نظر گرفت. در حوزۀ اروپا هم ما وقتی معاصر دورۀ رضاشاه را بررسی می‌کنیم، در دهۀ سی، فاشیست‌ها در ایتالیا و نازیست‌ها در آلمان به قدرت می‌رسند، یعنی همان دوره‌ای که داریم از استبداد و خشونت صحبت می‌کنیم، همان دوره‌ای است که اروپا خشن‌ترین سرکوب‌ها را دارد تجربه می‌کند. حتی در آمریکا هم نیروهای چپ مورد سرکوب قرار می‌گیرند. در دورۀ رضاشاه، مخصوصاً با برخوردی که با چپ‌ها شده، یک بزرگ‌نمایی وحشتناکی صورت گرفته که لازم است به این بخش نیز پاسخ داده شود، چون در بازگشت به مشروطه همۀ این موارد لازم است.
دانستن این موارد بسیار مهم است، زیرا ما اگر ندانیم که چه راهی را طی کرده‌ایم و از کجا وارد کژراهه شده‌ایم، و نتوانیم علیه بیانیه و کیفرخواستی که علیه نظام مشروطه و حکومت پهلوی نوشته شده و خوانده شده، پاسخ‌های درستی ارائه بدهیم، نمی‌توانیم از کژراهه خارج شویم و به دولت ملی برگردیم، چرا که خروج از کژراهه، بازگشت به نظام مشروطه و قانون اساسی مشروطه است، یعنی هر اصلاحی با بازگشت به نظام و قانون اساسی مشروطه امکان‌پذیر است و بیرون از آن تعدادی شعار و اشعار و وعده و آرمان‌های خوب وجود دارد که بودن‌شان خیلی زیبا است اما تا چه میزان می‌توانند تحقق پیدا کنند و اینکه ما را به کدام سمت خواهند برد، محل شک و تردید است. در حالی‌که ما یک تجربۀ زیسته به نام مشروطه داریم که حتی در دورۀ پهلوی قابل دفاع است و آن چیزی که تبلیغ شده که پهلوی‌ها نظام مشروطه را از بین برده‌اند (که طرح مسأله در یک روایت کلان می‌باشد) اشتباه بزرگ و غیرواقعی است.
در سال 1886 در آمریکا، بعد از اینکه شورش‌های ماه می در شیکاگو اتفاق می‌افتد، همۀ رهبران دستگیر می‌شوند و چهار تن از رهبران این جریان چپ و کمونیستی بلافاصله اعدام می‌شوند. در جنگ جهانی اول توسط دولت سرکوب شد و همۀ رهبران زندانی شدند و روزنامه‌های جریان چپ ممنوع شد. این اشارات به این خاطر است که بگویم تا زمانی که ما این روش مقایسه‌ای را انجام ندهیم -که فکر می‌کنیم که فقط در ایران بوده که ۵۳ نفر را بردند توی زندان یا مرام اشتراکی را ممنوع کردند - نمی‌توانیم تصویر درستی ارایه بدهیم.
البته من متأسفم که ۵۳ نفر زندانی شدند و این موارد هم به معنای دفاع از زندانی نیست. مسأله آن ۵۳ نفر نیست بلکه مسأله این هست ما نمی‌توانیم چیزی را در آن دوره بخواهیم که در دنیای مدرن هم وجود نداشته، در دموکراسی‌های موجود هم وجود نداشته است، اما آن موارد را فهرست کنیم و از دولتی نوپا در ایران بخواهیم.

ادامه دارد

#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه

برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست

@DeNnJj
🚺در جستجوی «مشکل اصلی زنان»!

«#مشکل_اصلی_زنان ما حجاب است? اصلاح موی بدن است? آیا همه مشکلات زنان حل شده که برای ورود زنان به استادیوم تجمع میکنند?». جواب دادن به این سوالها، مشروط بر این است که شما بتوانید به این سوال مبنایی پاسخ بدهید: مشکل اصلی زنان چیست?
به باور من هر جوابی به این سوال اشتباه است، چون به یک سوال غلط، جز یک جواب غلط نمی توان داد. این سوال مستلزم این است که بتوان برای همه زنان، یا حداقل همه #زنان_ایرانی، یعنی حدود چهل میلیون انسان، اولویت های اصلی در مشکلاتشان را تشخیص داد.

واقعیت این است که زنان یک قشر اجتماعی مثل سالمندان، یا محصلین یا توانخواهان نیستند. زنان یک صنف اجتماعی مثل معلمین یا کارگران هم نیستند. زنان را نمی توان حتی یک گروه اجتماعی یا یک اقلیتی درون جامعه هم دانست. زنان، خود جامعه اند. نیمی از بدنه اصلی جامعه اند و نه در سن، نه طبقه اجتماعی، نه موقعیت اقتصادی، نه وضعیت فرهنگی، نه گروه قومی یا دینی، در هیچکدام همه با هم مشترک نیستند. پس ما زنان هرچند که همگی در رنج و #تبعیضهای_جنسیتی با هم همدردیم، ولی این دردها و رنجها و مشکلات ما، در مصداقها و اولویتهایش بسیار بسیار متنوع و متکثرند. یکبار دیگر فکر کنیم "مشکل اصلی زنان ایران چیست?". جواب، این سوال دیگر است: "منظور از زنان ایرانی چه کسانی اند?". یک زن میانسال بلوچ? یک دختربچه در جنوب غربی که ناقص سازی جنسی می شود? یک جوان در شهری بزرگ که بیکار است? یک نوجوان پشت کنکوری که خانواده اش اجازه تحصیل در شهری دیگر به او نمی دهند? زن ایرانی کیست?

این نقد که فلان گروه و بهمان شخص به "مشکل اصلی #زنان" نمی پردازد، نقدی در واقع تقلیلگرایانه است که می خواهد چهل میلیون زن ایرانی را با دایره بسیار متنوعی از نیازها و مطالبات، به یک «گروه اقلیت» تقلیل دهد و انواع مسائل زنان را ساده سازی کند. خشونت، حقوق مدنی و سیاسی، حقوق خانواده، اشتغال، کار خانگی، تبعیضهای فرهنگی، ابژه سازی در مد و آرایش، حجاب، بهداشت قاعدگی، بارداری و سقط جنین، آزار خیابانی، تجاوز، قتلهای ناموسی، محرومیتهای ورزشی، سهمیه بندی های آموزشی... مشکلات زنان یکی و دو تا و ده تا و پنجاه تا نیستند. مسائل زنان به انواع شاخه ها و حوزه های مختلف تقسیم می شود و در این میان پیدا کردن "مشکل اصلی" بلاموضوع است چون برای هر بخشی از جامعه ی زنان ممکن است یکی از این ده ها مسئله، اولویت اصلی باشد.
قبلتر می گفتند مسائل زنان اصلا اولویت جامعه نیست! اگر نخواهیم باز هم داخل صف برویم، با این بهانه جدید که فلان مشکل اولویت نیست، اجازه دهیم همه مسائل به موازات همدیگر مطرح شوند.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
نجمه واحدی

@DeNnJj
#اشرف_دهقانی ازرهبران و اسطوره‌های چریکهای فدایی بیان می‌کندیکی ازراههای شکنجه ما در رژیم شاه این بودکه شرایط زندان قصرراچنان مرفه وآسوده کرده بودند(که حتی خانه خودمان این رفاه وجودنداشت) تاروحیه انقلابی مارا درهم شکنند!!(خاطرات،ص۲۳۶)
#از_مصائب_رژیم_ستمشاهی

@DeNnJj
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش هفتم (پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱) 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش هشتم

📌( پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۲)


🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)

در سال ۱۹۱۹ که داریم به دوره‌ای نزدیک می‌شویم که رضاشاه دارد بر سر کار می‌آید، در آمریکا با تشکیل دو حزب کمونیستی و با یورش پالبر ده هزار نفر بازداشت و پانصد نفر از کار اخراج می‌شوند. در سال ۱۹۳۲، در تظاهراتی که بیکاران به رهبری «جو_یورک» بر پا کردند، پلیس چهار جوان #کمونیست را کشت. از سال ۱۹۴۷، سرکوب‌های هیستریک آمریکا شروع می‌شود و قانون‌هایی وضع می‌شود که کمونیست‌ها از برپایی هر نوع اتحادیه‌ای منع می‌شدند. از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۳ ، آمریکا رونق اقتصادی پایداری را تجربه می‌کند. حقوق کارگران افزایش پیدا می‌کند اما کماکان با خشن‌ترین شکلِ سرکوب #جنبش_چپ در آمریکا مواجه هستیم. در این میان با مسألۀ «#مک‌_کارتی» روبرو هستیم، مسألۀ «#کمیسیون_پارلمانی» هست که به دنبال خرابکاران علیه آمریکا می‌گردند.

سیاهۀ مهمی علیه هنرپیشه‌های هالیوودی مطرح می‌شود و ده‌ها هنرپیشۀ معروف به دادگاه کشیده می‌شود و برخی از بازیگرانی هم که مورد ظن بوده‌اند، به صورت مشکوکی توسط CIA و یا FBI حذف می‌شوند. در آن زمان، هم‌زمان با تبعیض علیه چپ‌ها، تبعیض سنگینی هم علیه سیاهان وجود دارد. یعنی در دهۀ ۱۹۵۰ بحث حقوق مدنی به رهبری «#مارتین_لوترکینگ» مطرح می‌شود و دانشجویان سیاه‌پوست در دهۀ ۱۹۶۰ است که وارد رستواران‌ها می‌شوند و آن جنبش بزرگ را درست می‌کنند و قوانین در ۱۹۶۵ به بحث تفکیک نژادی پایان می‌دهد.
در سال ۱۹۷۴ تنها ۴۱ کشور دموکراتیک داشتیم. نه آنچنان در اروپا رواداری وجود دارد با مخالفان – از جمله چپ‌ها- و نه آمریکا چپ را تحمل می‌کند و همه جا به صورت گسترده‌ای برخورد با چپ‌ها صورت می‌گیرد و روش‌های پلیسی گسترده‌ای وجود دارد. FBI تمام کسانی را که مشکوک به همکاری با شوروی هستند را زیر نظر گرفته، جنبش‌ها و جریان‌های کارگری و سندیکایی به شدت مشکوک و زیرنظر هستند و سرکوب می‌شوند و سعی می‌شود از تشکیل آنها جلوگیری شود.
دانستن این مورد مهم است که موج اول دموکراسی در ۱۹۲۰ تحت تأثیر انقلاب فرانسه و آمریکا شروع می‌شود و تا پس از جنگ جهانی اول فعال است و پس از اینکه به موج #نازیسم و #فاشیسم که گستره‌ای بزرگ از اروپا را دربرگرفته بود برمی‌خورد، عقب‌نشینی می‌کند. تا اینکه شاهد موج بعدی گسترش دموکراسی پس از جنگ جهانی دوم هستیم. اما واقعیت این است که اروپای جنوبی – پرتغال، اسپانیا و یونان- در پایان دهۀ ۷۰ [میلادی] است که وارد مدار #دموکراسی می‌شوند. آمریکای لاتین از اواخر دهۀ ۸۰ است که وارد مدار دموکراسی می شود. (برزیل ۱۹۸۸، شیلی ۱۹۸۹)
بسیاری از آن چیزهایی که علیه سیستم پهلوی گفته می‌شود نظیر اینکه اینها مانع دموکراسی بوده‌اند، واقعیت ندارد و سعی می‌شود که بدون مقایسه و روش‌های تطبیقی با سایر دموکراسی‌های موجود در جهان یا اتفاقاتی که در جهان مدرن رخ داده، بررسی شود و به همین خاطر روشنفکری ما در خلأ توانسته یک کیفرخواست بلندبالایی را علیه رضاشاه و شاه فقید قرائت کند، بدون آنکه توضیح مشخصی از وضعیت سایر نقاط جهان ارائه دهد.

یادآوری نکته‌هایی ضروری است برای روشن‌تر شدن این موضوع. برای نمونه، وقتی زوج آمریکایی (روزنبرگ‌ها) در آمریکا به جرم خیانت اعدام می‌شوند، هوشنگ ابتهاج شعری را در وصف آنها و آمریکای دهۀ ۵۰ می‌سراید:
«دروغ و دشمنی فرمانروایی می‌کند آنجا، طلا این کیمیای انسان‌ها خدایی می‌کند آنجا...»
یعنی روشنفکری ما یک تصور انتزاعی و رمانتیک و به طور کلی شاعرانه از سیاست داشت و از آن دریچه دربارۀ دموکراسی آمریکایی و اتفاقاتی که در ایران می‌افتاد، ارزیابی می‌کرد. در دهۀ ۵۰ میلادی و دهۀ ۳۰ خورشیدی، روشنفکری ایرانی در آن دوره، اعدام روزنبرگ‌ها را که مشکوک به جاسوسی برای شوروی بودند، به عنوان خون شهدایی می‌دانست که منجر به آبیاری درخت آزادی خواهد شد!

ادامه دارد

#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه

برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست

@DeNnJj
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش هشتم 📌( پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۲) 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) در سال ۱۹۱۹ که داریم…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش نهم

📌 پاسخی علمی تاریخی به کیفرخواست علیه #رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۳


🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)

ما مخالفتی با اینکه نویسندگان و شاعران ایرانی دارای یک ایدۀ آزاد‌اندیشی و یک رویایی از آزادی بوده‌اند نداریم، اما بحث این است که این نگاه و این رویا به صورت مستقیم و بلاواسطه وارد سیاست شد و نمی‌توانست راهی را که در آن قرار گرفته بود را بفهمد و تحلیل کند.
روشنفکری ما نمی‌توانست این را تحلیل کند که از درون دنیای استبداد و از درون نظام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی سنتی استبدادی آمده بودیم و در گام نخست و پلۀ اولِ دموکراسی قرار گرفته‌ایم و موانع بی‌شماری بر سر راه آن وجود دارد و از جمله کاستی‌هایی که در حوزۀ فرهنگی، اقتصادی و در حوزۀ ساخت اجتماعی وجود داشت، بلکه بلاواسطه از عالم شعر شروع به خلق بیانیه‌های سیاسی می‌کردند به عنوان راهنمای عمل! یعنی روشنفکری ما هیچ نسبتی با آزادی و دموکراسی برقرار نمی‌کرد و به این دلیل ساده‌ که داخل تاریخ و امور واقع جاری بحث نمی‌کرد، بیرون از تاریخ ایستاده بود و نمی‌توانست با تاریخ ایران و راهی که ما در آن قرار گرفتیم، ارتباط برقرار کند.
پس از رضاشاه، وقتی در دورۀ #محمدرضاشاه، انقلاب شاه و ملت (#انقلاب_سفید) رخ می‌دهد، یکی از اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران روی می‌دهد، یعنی ساخت اقتصادی و اجتماعی ما در ارتباط با دموکراسی تغییر پیدا می‌کند.
دانستن این مورد مهم است که مسألۀ آزادی و مسألۀ دموکراسی با مالکیت و با داشتن سواد سروکار دارد. در این دوره، هم وارد بحث مدرسه می‌شویم و هم دانشگاه و اینها گسترش می‌یابند. از طرف دیگر، دموکراسی در درون نظام ارباب-رعیتی ممکن نیست. مسأله‌ای که مصدق هم فکر می‌کرد که دموکراسی را درون همان نظام ارباب-رعیتی پیش ببرد اما ما دیدیم که وقتی او مجلس را منحل کرد و انتخابات جدیدی برگزار کرد، برخلاف انتظارش همۀ آنهایی که دوست نداشت در مجلس باشند، به مجلس راه پیدا کردند. در حالی که داشت از دموکراسی صحبت می‌کرد، متوجۀ این نکته شد که نمی‌شود از درون آن نظام اجتماعی و اقتصادی، آن دموکراسی که مدنظرش هست را پیدا کند. به همین دلیل به سرعت رفت و به بهارستان تکیه کرد و گفت مجلس آنجاست که مردم آنجا هستند و منظورش از مردم همان مردم تهران در خیابان بهارستان بودند! ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران اجازه نمی‌داد که ما به سمت یک دموکراسی از نوع اروپایی غربی حرکت کنیم.

ذکر دوبارۀ این نکته ضروری است که ساخت اقتصادی و اجتماعی ما ارباب-رعیتی بوده و اساساً بدنۀ روستایی ما و اکثر جمعیت ایران در روستاها ساکن بودند و زندگی و معیشت‌شان در کنترل ارباب قرار داشت و فاقد سواد بودند. در این وضعیت، نمی‌شد انتظار داشت که آنها مناسباتی ایجاد کنند که حاصل آن مناسبات، دموکراسی باشد. به همین دلیل مسألۀ مهمی را که در مسیر دموکراسی لازم بود اجرا شود، یعنی تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را محمدرضاشاه توانست از طریق انقلاب شاه و ملت ایجاد کند.

نکتۀ مهم در آن دوره آن است که ما توانستیم ساخت اجتماعی و اقتصادی کشور را تغییر دهیم و مناسبات ارباب-رعیتی را بر هم بزنیم و جامعۀ آزاد درست کنیم. اما در سال ۵۷ ما وارد یک نوع نظام ولایت فقیهی شدیم که هم خلاف سلطنت ملت و مشروطه بوده و هم خلاف شیعۀ سنتی. این نظام معتقد است که ملت حق تصمیم‌گیری ندارد و نمی‌تواند تصمیم بگیرد و اساساً ادارۀ کشور از طریق حقوق شهروندی اتفاق نمی‌افتد، یعنی سیاست داخل مناسبات شهروندی درست نمی‌شود بلکه سیاست احکام و قوانینی دارد که این احکام و قوانین را باید از درون فقه پیدا کرد و از درون فقه هم فقط ولی فقیه می‌تواند آن آحکام و قوانین را پیدا کند. نظام ولایت فقیه دارای افکاری است که از یک‌سو ریشه در چپ دارد و از سوی دیگر با اخوان‌المسلمین و امت‌گرایی گره خورده است، یعنی هم علیه مشروطه است و هم علیه شیعۀ سنتی.

ادامه دارد

#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه

برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست

@DeNnJj
دنج
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش نهم 📌 پاسخی علمی تاریخی به کیفرخواست علیه #رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۳ 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما مخالفتی با اینکه نویسندگان…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش دهم


🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)

قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ ملت بودنِ قدرت)، ملت و شهروندان هستند که سیاست را باید درست کنند و تعریف بکنند و خیر مملکت و شرّ تهدیدکنندۀ حال و آیندۀ ملت و کشور را تشخیص بدهند. چیزهای دیگری که درون قانون اساسی به عنوان اصول می‌آید، اینها حاصل مناسبات اجتماعی و حوزۀ سیاست عملی هستند، یعنی رقابت‌ها و مناسباتی که نیروهای سیاسی پیدا می‌کنند. برای نمونه، در برهه‌ای که روحانیت دارای قدرت بوده، توانسته یک حقی را بگیرد و آن حق را در آنجا تثبیت کند (که نمونه‌اش را در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به نام اصل نوری شاهد هستیم). اما از آنجایی که قانون اساسی مشروطه اساسی دارد و آن اساس اجازه می‌دهد که این قانون پویا باشد، نمی‌شود اصل‌ها را به عنوان اصول ابدی در نظر گرفت بلکه همۀ آنها قابل اصلاح و تصحیح و متمم هستند.
قانون اساسی مشروطه بر پایۀ همین اساس خود (یعنی شهریاری ملت و دادن قدرت و اختیار به مردم برای تعیین سرنوشت خود و کشور خود و تشخیص منافع و مصالح عمومی)، در بنیان، سکولار بود. و برای فهم ماهیت سکولار قانون اساسی مشروطه لازم است که به دو موضوع مهم پرداخته شود: یکی؛ شیعۀ سنتی، و دیگری؛ مسألۀ آزادی‌خواهی مشروطه.
قانون اساسی مشروطه از یک‌سو تکیه داشت بر شیعۀ سنتی. بحث شیعۀ سنتی این بود که در غیبت امام زمان، امکان تشکیل و تأسیس حکومت شرعی و دینی وجود ندارد، چون اگر بشود در غیبت امام، حکومت شرعی و دینی تشکیل داد، دیگر برای چه منظور امام ظهور کند. در درون شیعه، هم جهاد و جنگ و هم حکومت از شئون امام معصوم است. زمانی که معصوم حضور نداشته باشد، نمی‌توان حکومت شرعی درست کرد بلکه باید اجازه داد که سلطان و یا پادشاه این کار را انجام دهد. دقیقاً با تکیه بر این مسأله بود که آخوند خراسانی و نائینی آمدند بحث کردند که وقتی امام غایب است، نمی‌توان حکومت عدل درست کرد و همۀ حکومت‌ها در غیبت امام حکومتِ جور است، اما مسأله این است که کدام یک از حکومت‌ها بیشتر جور است و یا کمتر. اینها گفتند که در غیبت امام، حکومتی که عرفی است (یعنی حکومتی که در آن مردم دربارۀ خودشان تصمیم می‌گیرند) کمتر جور وجود دارد و کمتر ستم دارد. پس، در درون شیعه مسأله این بود که مردم در مورد سرنوشت خودشان و ادارۀ کشور فکر و عمل کنند. یعنی مسأله در حوزۀ عرف رخ می‌داد که می‌بایستی از محل عقل برای ادارۀ کشور راهکار پیدا شود، و این هم جهت با منطق اساسی مشروطه بود. به طور کلی، شیعه، در زمان غیبت امام، معتقد و تابعِ حکومت سکولار است، به خاطر اینکه نمی‌تواند در حکومت دخالت کند.
از سوی دیگر، چون انقلاب مشروطه انقلاب برای آزادی بود، قانون در انقلاب مشروطه و در منطق مشروطۀ ما محدودیت است، نه آزادی. یعنی مسأله این است که مردم هر کاری را که دل‌شان بخواهد می‌توانند انجام دهند، مگر اینکه قانون منع کند. چون اصل بر آزادی است، بحث اساسی در منطق مشروطۀ ما این است که قانون چه چیزهایی را محدود می‌کند.

به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار بود و آن ایرادهایی که ما امروز با نگاه‌مان به آن می‌توانیم پیدا کنیم، همه قابل اصلاح بود و متمم به آن می‌خورد و می‌تواند بخورد. اما آن چیزی که در سال 57 به نام حکومت اسلامی تأسیس شد، بی‌اعتنا به این اساس و مباحث و بی‌اعتنا به قابلیت اصلاحیِ قانون اساسی مشروطه بوده، و حکومتی بود از یک‌سو در غصب حق امام به لحاظ کلام و منطق شیعی، و از سوی دیگر، الهام گرفته شده از اخوان‌المسلمین و اتحاد اسلام. این در حالی است که ما در دورۀ مشروطه، حکومت عرفی داشتیم و توانسته بودیم گام‌های اساسی به سمت دموکراسی برداریم. انقلاب 57 گسستی است در این مسیر رو به جلو، و ورودی است به یک کژراهه. یعنی حکومتی است که مسألۀ ملت را نفی می‌کند و بر روی امت تأکید می‌کند. سیستمی است که به لحاظ مفهومی غلط طراحی شده و روی خلأ ایستاده، به این دلیل که تاریخ ایران را نفی می‌کند و منطق دیوانسالاری ایرانی را نمی‌فهمد. به جای آن، ایدئولوژی خودش را از اخوان‌المسلمین و تفکرات سید قطب گرفته و راهنمای سیاست خارجی خود را وحدت جهان اسلام یعنی تشکیل امت اسلامی قرار داده است. در نتیجۀ این بنیان‌ها و جهت‌یابی‌های غلط و ناهمخوان با ماهیت و تاریخ ایران، منابع و امکانات کشور را هدر داده و در حوزۀ سیاست بین‌المللی‌اش در بن‌بست قرار دارد.


ادامه دارد

#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه

برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
قدر خودتان‌ را بدانید.
چون‌ که، عباراتی‌ مانند مردها گریه نمی‌کنند و زنان‌نمی‌توانند که کسب درآمد کنند و یا پولدار شوند
عقایدی محدود کننده و بی‌محتوا است
"که نمی‌شه، با اون‌ها زندگی‌کرد"
عقاید پوچت‌ رو از خودت دور کن‌کاملاً

@DeNnJj
در مقطع فوق‌لیسانس استادی داشتیم كه بسیار باسواد و البته بد‌اخلاق بود.

یكی از دانشجویان که بسیار دیر‌فهم و در عین‌حال جوانی جاه‌طلب بود برای رسیدن به مقطع پایان نامه نیاز به یک نمره ارفاق از درس آن استاد داشت و استاد سالخوردۀ ما هم به هیچ وجه زیر بار آن نمی‌رفت...

من علیرغم میل باطنی به سراغ استاد رفتم و گفتم:
ایشان پسر خوبیست و فقیر است، پرداختن اجارۀ منزل در اینجا برایش دشوار است اگر می‌شود برای قبول شدن کمکش کنید.

آن روز استاد حرفی زد كه بعدها عمقش را فهمیدم.

ایشان فرمود: تركیب بی‌سوادی و جاه‌طلبی و فقر می‌تواند فاجعه به پا كند، شما از كجا می‌دانید كه این آدم در آینده به پست و مقام مهمی نرسد،

بگذار تو و من عامل این فاجعه نباشیم.

@DeNnJj
🔴انقلاب و گذار از دیکتاتوری توتالیتر کمونیستی به دموکراسی

مطالعه موردی: #لهستان
🇵🇱🇵🇱🇵🇱
در لهستان نوع رژیم پیش از گذار دیکتاتوری کمونیستی با آزادی های محدود بود.
در ساختار قدرت سیاسی مولفه های چند تاثیر مهمی داشتند همچنین در دل جامعه نیز تحولاتی رخ داد که به انقلاب منجر شد.
🔘در دل قدرت:
1️⃣- بحران مشروعیت :ورشکستگی اخلاقی و سیاسی هیئت حاکمه،کشتار کارگران و دانشجویان توسط کمونیستها،ضربه به مشروعیت رژیم با انتصاب ژان پل دوم پاپ جدید و دیدارش از لهستان،تظاهرات گستردۀ ضد رژیم و محکومیت رژیم به دلیل سرکوب در سطح جهان.همبستگی مخالفان.

2️⃣-بحران کارایی:شکست در تامین رفاه اجتماعی از طریق وارد کردن کالای غربی از طریق غرب و بحران اقتصادی که باعث شورش کارگران در 1976 شد.افزایش مداوم قیمت مواد غذایی و بروز پی درپی اعتصابات و بایکوت و #تحریم اقتصادی رژیم و تشدید بحران اقتصادی.

3️⃣-بحران همبستگی:نارضایتی جناح های تجدیدنظر طلب لیبرال مسلک از حزب کمونیست.

4️⃣-بحران سلطه:رژیم تحت فشار مسکو به حمله و دستگیری سران مخالفان مبادرت کرد و نهادهای مدنی را هر چه بیشتر سرکوب کرد.ناتوانی از سرکوب بیشتر و تن به مصالحه دادن و برگزاری انتخابات آزاد.

🔘عوامل مهم گذار در سطح جامعه:

1️⃣-نارضایتی های اجتماعی:احساسات ناسیونالیستی بر ضد شوروی.اعتراضات روشنفکری و دانشجویی علیه سیاستهای فرهنگی و اعتراضات کارگری علیه افزایش قیمتها و سرکوب خونین آن.تقاضای اصلاحات اقتصادی و شورش کارگران در 1976،مخالفت کلیسای کاتولیک با رژیم.
2️⃣-سازماندهی و ساختار اجتماعی:نقش برجستۀ کلیسای کاتولیک به ویژه پس از 1956.اهمیت طبقه دهقان به دلیل اشتراکی نشدن کشاورزی.تداوم اهمیت نسبی بخش #خصوصی در اقتصاد.فعالیت نسبی طبقه کارگر صنعتی.اعتصابات گسترده با توجه به ضعف حزب کمونیست.سازماندهی منظم اعتصابات کارگری.شبکه های ارتباطی کارگران .بسیج سیاسی و ظهور همبستگی به عنوان نهاد قانونی و تاثیر آن در پیدایش جامعۀ مدنی و تقاضای آزادی و مشارکت.
3️⃣-ایدئولوژی مقاومت:شامل آزادی مذهبی و سیاسی و آزادی های مدنی و دموکراسی و مشارکت سیاسی
4️⃣-نوع رهبری: شامل اتحاد کلیسای کاتولیک و کارگران و روشنفکران و ظهور همبستگی در نتیجه امضای توافق کارگران با حزب کمونیست.

با این شرایط بود که دیکتاتوری توتالیتر کمونیستی لهستان به سوی دموکراسی گذر کرد و همبستگی پیروز شد و انتخابات پارلمانی و طرح اصلاحات سیاسی و اقتصادی به ثمر نشست.مجموع این عوامل زمینه فروپاشی نظام را فراهم آورد.

📚گذار به دموکراسی

@DeNnJj
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد رضا شاه پهلوی فقط پروپاگاندا نداشت
مرد عمل بودن را از پدرش به ارث برده بود
به همین منظور است که بعد از چهل سال هنوز کاملا از خدمات ایشان آگاهی نداریم .
آنچه میدانیم قطره ایی از دریاست .

#جاویدشاه
سخنان #محمدرضاشاه_پهلوی شاهنشاه #آریامهر درباره انقلاب سپید

@DeNnJj
وقتی با صدای #جاویدشاه ملت روبرو شدند، چاره‌ای نداشتند جز اینکه دست ب دامان دشمنان شاه بشوند؛ پس سراسیمه از زباله‌دانی فاجعه57، رفقای قدیمی خود را بازیافت نمودند و در لباس "اپوزیسیون" برای متوقف کردن #بازگشت_به_مشروطه، موازی با جریان حقیقی اپوزیسیون رها کردند!
#بازگشت_از_کژراهه۵۷

@DeNnJj