ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
4.13K subscribers
859 photos
1 video
12 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
تـو ای زیباترین آلاله ای عشـق
سلامت میکنم هر صبح باعشـق

توکه لیلای بی مجنونی ای عشق
سلامـم را پـذیرا باش بـا عشـق


#شاهرخ_صفرنژاد
خامـوش شـدہ چـراغ دنیا، تو بیـا
شب خلوت‌و من دوبارہ تنها، تو بیا

موسیقی و شمع و خاطری آزرده
شیرینی بزم تلـخ شب‌ها ،تـو بیـا


#احسان‌_حق‌شناس
خورشید سحرگه که به عالم تابید
در رهگذرش ذرّه‌ی کوچک را دید

کز خاک به افلاک شتابان، می‌گفت
ای عشق مدد کن که رِسَـم تا خورشید


#حسین_منزوی
ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکنده‌ایم
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکنده‌ایم

گر به طوفان می‌سپارد یا به ساحل می‌برد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکنده‌ایم


#سعدی
بـی رنج، زین پیـاله کسی می نمی‌خورد
بـی دود، زین تنـور به کس نان نمی‌دهند

تیمار کار خویش تـو خود خور، که دیگران
هرگـز برای جُـرم تـو، تـــاوان نمی‌دهند


#پروین_اعتصامی
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا


#وحشی_بافقی
آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری

من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری


#علی_نوری
ای مایه هر لطافت ای در خوشاب
از هر سخنی چو آتش تیز متاب

گر آتش و آب خوانمت هست صواب
پاکیزه چو آتشی و بایسته چو آب


#ادیب_صابر
در دل ما عشقش از جان خوشتر است
جان چه باشد عشق جانان خوشتر است

عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او در کنج ویران خوشتر است


#شاه_نعمت_الله_ولی
چون صبح دمید و دامن شب شد چاک
برخیز و صبوح کن چرائی غمناک ،

می نوش دمی  که صبح بسیار دمد
او روی به ما کرده ، و ما روی به خاک...


#عطار
آن‌ها که دل از عشق بپردازندت
واندر دل و دیده جای می‌سازندت

در دست، چو گل گرفته‌اندت شب و روز
ترسم که ببویند و بیندازندت!


#اثیر_اومانی
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها

خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها


#فاضل_نظری  
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست

تو چہ رازی که به هر شیوہ تو را می‌جویم
تازہ می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست


#محمدعلی_بهمنی
روز نیکو دیده‌ایم از روزگار
آب رحمت خورده‌ایم اندر بهار

نی که ما را دست فضلش کاشتست
از عدم ما را نه او بر داشتست


#مولانا
هم چنان سرمه که دخت خوب روی
هم به سان گرد بردارد ز روی

گرچه هر روز اندکی برداردش
بافدم روزی به پایان آردش


#رودکی
گفته بودن هم جفا کاری و هم نا مهربان
عاقبت دیدم هزاران چهره داری درجهان

رفتی و با رفتنت شد مونس شب‌های من
درد و غصه ماتم و خنجر میان استخوان


#برانوش
نثار خاک تو خواهم به هر دمی دل و جان
که خاک بر سر جانی که خاک پای تو نیست

مبارکست هوای تو بر همه مرغان
چه نامبارک مرغی که در هوای تو نیست


#مولانا
شناختند عاميان من و تو را به اين نشان
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام

چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام


#سیدتقی_سیدی
گر نمی آمیخت با ظاهر پرستی دین ما
سایه ی نفرین نمی افتاد بر آمین ما

در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه ی سنگین ما


#فاضل_نظری
امروز ز ما یار جنون میخواهد
ما مجنون و او فزون می‌خواهد

گر نیست چنین پرده چرا میدرد
رسوا شده او پرده برون میخواهد


#مولانا