@ddrreamm

قدر وصالش اکنون
دانی که در فراقی !

#سعدی

@ddrreamm



یه دقیقه کتاب بخونیم 😋

@ddrreamm

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

هر سروقد که بر مه و خور حسن می‌فروخت
چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت

زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

#حافظ

@ddrreamm

برسان  سلام  ما  را  به  رفوگران  هجران

که هنوز پاره‌ی دل دو سه بخیه کار دارد

#شهریار

@ddrreamm

قلم به‌دست گرفتم، ولی چه بنویسم؟

که شرحِ بی‌کسی‌ام در خطوطِ پیشانی‌ست


#حسین_دهلوی

@ddrreamm


دیده اشک است وزِهرشکوه وغم خاموشیم

پیِ وصلِ تو در این بادیه مِی مینوشیم

#نادیا_خاموشی

@ddrreamm


رنگ چشمش را چه میپرسی ز من
رنگ چشمش کی مرا پا بند کرد

آتشی کز دیدگانش سر کشید
این دل دیوانه را دربند کرد

#فروغ_فرخزاد

@ddrreamm

‏گفت: به چه کار آمده‌ای؟
‏گفت: تا از تو آسایشی یابم و مؤانستی.

#عطار، در این مکالمهٔ ساده، رازِ دوست داشتن را برملا می‌کند: در دوست‌داشتن اُنسی هست که آسایش به ارمغان می‌آورد. به همین‌خاطر، وقتی، به تعبیر عطار، «اندوهی طویل» داریم، سراغ خانهٔ دوست را می‌گیریم: به امیدِ انس و آسایش

@ddrreamm

‏از نشانه‌های عاشق بودن یکیش همینه که #طارق_خراسانی گفته :

هرچه کنم نمی‌شود، تا بروی تو از دلم
از تو فرار می‌کنم، باز تویی مقابلم

@ddrreamm


دردا و حسرتا که عِنانَم ، ز دست رفت

دستم نمی رسد که بگیرم عِنانِ دوست

#سعدی

@ddrreamm

#عراقی

روز اول که دیدمش گفتم:
آن که روزم سیه کند این است ♥️

@ddrreamm

مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی

#سعدی

@ddrreamm

جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود

گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود

#حافظ

@ddrreamm

به پا خیزیید ، ای ؛ قهرمانانِ جنگل نشین
گُرازان تباه کرده سرسبزی این زمین

نمانده است لطفی ز سرشاخه شمشاد را
تماشا بس است ؛ ای شماها که دلواپسین

همه چشمه های زلال ات شده خشکرود
ای آنان ز تاراج جنگل همه خشمگین

تو ؛ ای جنگلی از چه اینگونه مستاصلی
که دشمن برِ خانهِ ی تو نشسته کمین

به پا خیز چون سروِ آزاده ؛ ای جنگلی
چرا حال و روز تو گردیده است اینچنین

تبر را بگیرید ز دستانِ هیزم شکن
تو؛ای جنگلی؛جنگلت گُلستان کن؛ همین

#امیر_مومنی

‌@ddrreamm

عشق بازان همیشه می‌بازند

طالب_آملی

‌

در کارگه کوزه‌گری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای

میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای

#خیام

@ddrreamm

نار خندان که دهان بگشادست
چونک در پوست نگنجد چه کند؟

عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند؟

دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد نترنگد چه کند؟

#مولانا