_میتونستیم خوشحال تر زندگی کنیم.
+آره، اما سوال اینجاست، ما واقعا حق انتخابش رو داشتیم؟
_ما هیچ وقت حق انتخاب نداشیم، برای همین نمیخوام توام مثل من مردگی کنی و فقط چون نفس میکشی جز زنده ها به حساب بیای.
+آره، اما سوال اینجاست، ما واقعا حق انتخابش رو داشتیم؟
_ما هیچ وقت حق انتخاب نداشیم، برای همین نمیخوام توام مثل من مردگی کنی و فقط چون نفس میکشی جز زنده ها به حساب بیای.
𝐒𝐭𝐮𝐫𝐦𝐟𝐫𝐞𝐢
ولی ماه بعد اینکه درخششو از دست داد تک تک ستاره هاش رفتن کنار خورشید
و تو نمیدونستی که بعد مرگ ماهت رفتن کنار خورشید خودت رو نابود میکنه.
تو نورت رو از کسی میخواستی که توی روشنایی روز به چشم میومد و تو توی تاریکی شب..
یا باید با ماهت میمردی..
یا تنها بدون ماهی که عاشقت نبود ولی پرستیدت.
تو نورت رو از کسی میخواستی که توی روشنایی روز به چشم میومد و تو توی تاریکی شب..
یا باید با ماهت میمردی..
یا تنها بدون ماهی که عاشقت نبود ولی پرستیدت.
_یه روز تمام نبودناتو میبرم کنار همون دریا که فریاد زدی میریزم دور!
پاک میکنم با آب شورِ موج دارش گذشته ی تلخمونو! حداقل این بار مزه اش تلخ نیست عمرِ من!
این بار بهتره حالمون ...
پاک میکنم با آب شورِ موج دارش گذشته ی تلخمونو! حداقل این بار مزه اش تلخ نیست عمرِ من!
این بار بهتره حالمون ...
_ احساساتم رنگ دلگیری و غم گرفت، درست مثل همه چیز و من متوجه شدم ترس اون همیشه از گفتن حقایق بخاطر واکنش های من بود، بخاطر این که رهاش میکنم یا نه، بهش آسیب میزنم یا نه ...
+ آسیب زدی؟
_ با سکوت کردنم، شاید.
_ وقتی روی ایوون کلبه پیداش کردم که فهمیدم چقدر بهش درد دادم و درکش نکردم، فهمیدم چقدر تمام مدت توی سکوت تماشاش کردم و منتظر شدم از رازهایی که فکر میکرد من رو از خودش میگیره حرف بزنه و بی فایده بود ...
من اونجا فهمیدم چقدر زمان از دست دادم وقتی اون تنها چیزی که فریاد میزد شدت عشقی بود که من نتونسته بودم ببینم و درک کنم.
+ آسیب زدی؟
_ با سکوت کردنم، شاید.
_ وقتی روی ایوون کلبه پیداش کردم که فهمیدم چقدر بهش درد دادم و درکش نکردم، فهمیدم چقدر تمام مدت توی سکوت تماشاش کردم و منتظر شدم از رازهایی که فکر میکرد من رو از خودش میگیره حرف بزنه و بی فایده بود ...
من اونجا فهمیدم چقدر زمان از دست دادم وقتی اون تنها چیزی که فریاد میزد شدت عشقی بود که من نتونسته بودم ببینم و درک کنم.