تمام غم ها و زخم ها به همین زودی به خاطرات تبدیل شدن
همیشه بعد از تمام اتفاقاتی که پشتسر رهاشون میکرد اولین سوالش از خودش این بود:
«روح کی داره توی بدن من زندگی میکنه و میتونه انقدر کِش بیاد؟»
«روح کی داره توی بدن من زندگی میکنه و میتونه انقدر کِش بیاد؟»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
I DON'T CARE ABOUT
NO FUCKING RULES.
NO FUCKING RULES.
توو به تصویر کشیدنِ دردا بدون اینکه تجربه کرده باشمشون. کافی بود که فقط فکر کنم بهشون. فکر، باعثِ دیدن میشد. دیدن باعثِ شنیدن. شنیدن باعث حس کردن و حس کردن باعثِ فهمیدن!
و فهمیدن، باعثِ کشیدن. من مجبور بودم دردایی رو بکشم که تجربشون نه، زندگیشون کرده بودم. ولی نه توو این زندگی.