#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال۱۳۹۶ شنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۱
dastannevis.com
dastannevis.com
🌻🍃🌾
هرروز
حداقل ۵ اتفاق خوشایند
حتی کوچک رابنویسید
این دفترچه می تواند به عنوان دفترچه ایده برای شروع داستان نویسی مورد استفاده شما قرار گیرد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
هرروز
حداقل ۵ اتفاق خوشایند
حتی کوچک رابنویسید
این دفترچه می تواند به عنوان دفترچه ایده برای شروع داستان نویسی مورد استفاده شما قرار گیرد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🌻🍃🌾
نوشتن به عنوان یک روند واحد برای بیان آرزوی بنیادی و به فرم در آوردن خاطرات و بیان خود است.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
نوشتن به عنوان یک روند واحد برای بیان آرزوی بنیادی و به فرم در آوردن خاطرات و بیان خود است.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
استاپ موشن چیست؟
استاپ موشن یکی از تکنیکهای انیمیشنسازی است که در آن شیء را فریم به فریم حرکت داده و تصویر آن را توسط دوربین ضبط میکنند. از توالی این تصاویر به نظر میرسد که شیء به خودی خود در حال حرکت است. عروسکهایی با مفاصل متحرک یا عروسکهای ساخته شده با خمیر ویا لگو در این تکنیک کاربرد زیادی دارند. در بسیاری از موارد به جای عروسک از انسان، وسایل خانه، گیاهان و… هم استفاده میشود.
انیماتور استاپ موشن باید در ذهنش همه اجسام اطراف را زنده کرده، به آنها حرکت بدهد و هر کار خارق العاده که در دنیای عادی نمیشود با آنها انجام داد را رویشان پیاده میکند؛ و همین راهی را آغاز میکند برای به وجود آوردن همه آنچه که درون ذهن خلاق انیماتور میگذرد. چرا که در استاپ موشن شما از جادوی حرکت دادن به اشیاء حقیقیِ اطرافتان به جای نقاشی و کاراکترهای نرمافزاری استفاده میکنید.
در استاپ موشن اجسام اطرافتان میتوانند به روایت داستان شما کمک کنند و شما را به یک انیمیشن جذاب و خلاقانه برسانند. استاپ موشن میتواند گوشی شما را به یکباره در فضای اتاقتان ظاهر کند و آن را به یک لپتاپ تبدیل کند. به وسایل درون اتاق شما حرکت دهد تا هرکدام خودشان به وظایفشان رسیدگی کنند و یا تخت خواب اتاق شما بدون اینکه از جایتان حرکتی کنید خودش خود به خود مرتب شود. حتی خودتان میتوانید به راحتی بدون اینکه قدمی از قدم بردارید تنها با یک اشاره، وسیلهای را به سمت خودتان بکشید . تنها کافی است که بخواهید.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
استاپ موشن یکی از تکنیکهای انیمیشنسازی است که در آن شیء را فریم به فریم حرکت داده و تصویر آن را توسط دوربین ضبط میکنند. از توالی این تصاویر به نظر میرسد که شیء به خودی خود در حال حرکت است. عروسکهایی با مفاصل متحرک یا عروسکهای ساخته شده با خمیر ویا لگو در این تکنیک کاربرد زیادی دارند. در بسیاری از موارد به جای عروسک از انسان، وسایل خانه، گیاهان و… هم استفاده میشود.
انیماتور استاپ موشن باید در ذهنش همه اجسام اطراف را زنده کرده، به آنها حرکت بدهد و هر کار خارق العاده که در دنیای عادی نمیشود با آنها انجام داد را رویشان پیاده میکند؛ و همین راهی را آغاز میکند برای به وجود آوردن همه آنچه که درون ذهن خلاق انیماتور میگذرد. چرا که در استاپ موشن شما از جادوی حرکت دادن به اشیاء حقیقیِ اطرافتان به جای نقاشی و کاراکترهای نرمافزاری استفاده میکنید.
در استاپ موشن اجسام اطرافتان میتوانند به روایت داستان شما کمک کنند و شما را به یک انیمیشن جذاب و خلاقانه برسانند. استاپ موشن میتواند گوشی شما را به یکباره در فضای اتاقتان ظاهر کند و آن را به یک لپتاپ تبدیل کند. به وسایل درون اتاق شما حرکت دهد تا هرکدام خودشان به وظایفشان رسیدگی کنند و یا تخت خواب اتاق شما بدون اینکه از جایتان حرکتی کنید خودش خود به خود مرتب شود. حتی خودتان میتوانید به راحتی بدون اینکه قدمی از قدم بردارید تنها با یک اشاره، وسیلهای را به سمت خودتان بکشید . تنها کافی است که بخواهید.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
Petra y el sol (پترا و خورشید) - کوتاه (شیلی)
این استاپ موشن کوتاه برنده جایزه کارگاه باز جلسات پیتینگ شده و داستان آن به پترای ۶۶ ساله ای می پردازد که به تنهایی در کوهستان زندگی می کند. در جریان آب شدن برف در منطقه، او جسد یک کوهنورد را که کاملاً حفظ شده بود پیدا میکند و با اصرار سگش تصمیم میگیرد او را به خانه ببرد. در حالی که پلیس به دنبال جسد گم شده می گردد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
این استاپ موشن کوتاه برنده جایزه کارگاه باز جلسات پیتینگ شده و داستان آن به پترای ۶۶ ساله ای می پردازد که به تنهایی در کوهستان زندگی می کند. در جریان آب شدن برف در منطقه، او جسد یک کوهنورد را که کاملاً حفظ شده بود پیدا میکند و با اصرار سگش تصمیم میگیرد او را به خانه ببرد. در حالی که پلیس به دنبال جسد گم شده می گردد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🌻🍃🌾
بعضی از روانشناسان مقدمات زیر را برای شروع نوشتن پیشنهاد می کنند.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🍃✨ موسیقی ملایم و ترجیحا بیکلام گوش کنید.
🍃✨ دمنوش های آرامبخش بنوشید ( ترجیحا چای سبز یا گل گاو زبان)
🍃✨ پیاده روی کنید.
🍃✨ بنویسید(با نوشتن احساسات خود را برروی کاغذ جاری کنید)
🍃✨ یک رایحه را بو کنید( زیبایی و بوی گل های تازه آرامبخش هستند، در محیط کار یا منزل داشته باشید)
🍃✨ بخندید( خنده نشانه شادی درونی است و با استرس تعارض دارد)
🍃✨ نفس عمیق بکشید ( در کاهش استرس و بهبود شرایط روانی شگفت انگیز است )
🍃✨ به کسی که دوستش دارید زنگ بزنید.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
بعضی از روانشناسان مقدمات زیر را برای شروع نوشتن پیشنهاد می کنند.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🍃✨ موسیقی ملایم و ترجیحا بیکلام گوش کنید.
🍃✨ دمنوش های آرامبخش بنوشید ( ترجیحا چای سبز یا گل گاو زبان)
🍃✨ پیاده روی کنید.
🍃✨ بنویسید(با نوشتن احساسات خود را برروی کاغذ جاری کنید)
🍃✨ یک رایحه را بو کنید( زیبایی و بوی گل های تازه آرامبخش هستند، در محیط کار یا منزل داشته باشید)
🍃✨ بخندید( خنده نشانه شادی درونی است و با استرس تعارض دارد)
🍃✨ نفس عمیق بکشید ( در کاهش استرس و بهبود شرایط روانی شگفت انگیز است )
🍃✨ به کسی که دوستش دارید زنگ بزنید.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
۶ روش برای خلق شخصیتهای جذاب داستانی
۱. در صحنه ابتدایی داستان اطلاعات بیشتری از بیان ظاهر شخصیت به مخاطب بدهید. به این نکته توجهداشته باشید که قرار است برای شخصیت شما از جایی که داستان شروع میشود تا جایی که به پایان میرسد، تغییری رخ دهد.
۲. لیستی تهیه کنید تا از آن برای تقویت معرفی شخصیت هایتان استفاده کنید. برای هر شخصیت برچسبهایی انتخاب کنید. حقه باز است؟ بیفکر است؟ غیر قابل اعتماد است؟ یا ترسو؟ میتوانید از برچسبهای متناقض هم استفاده کنید تا لایههای عمیقتر شخصیت را درک کنیم.
۳.موقعیتهایی را در اختیار ما بگذارید که شخصیت را تحسین کنیم یا با او همدردی کنیم.
۴. به هر شخصیت چهارخصلت راز، آسیبپذیری، تناقض، خواسته و میل بدهید. این کمک میکند تا شخصیتهایتان باورپذیرتر شود.
۵. شخصیت مخالفی خلق کنید تا شخصیتها با هم درگیر شوند. اگر همه شخصیتها در داستان با هم موافق باشند حاصل خلق صحنههای بیروح و ملال آور است.
۶. از محیط و فضای اطراف شخصیتها استفاده کنید. راهایی پیدا کنید که در صحنه درگیری و تعلیق به وجود بیاورید. مثلا وسط سؤال جواب، شخصیت از طرف فردی برای کاری فوری احضار میشود یا تلفن زنگ میخورد و داستان به تعلیق میافتد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
۱. در صحنه ابتدایی داستان اطلاعات بیشتری از بیان ظاهر شخصیت به مخاطب بدهید. به این نکته توجهداشته باشید که قرار است برای شخصیت شما از جایی که داستان شروع میشود تا جایی که به پایان میرسد، تغییری رخ دهد.
۲. لیستی تهیه کنید تا از آن برای تقویت معرفی شخصیت هایتان استفاده کنید. برای هر شخصیت برچسبهایی انتخاب کنید. حقه باز است؟ بیفکر است؟ غیر قابل اعتماد است؟ یا ترسو؟ میتوانید از برچسبهای متناقض هم استفاده کنید تا لایههای عمیقتر شخصیت را درک کنیم.
۳.موقعیتهایی را در اختیار ما بگذارید که شخصیت را تحسین کنیم یا با او همدردی کنیم.
۴. به هر شخصیت چهارخصلت راز، آسیبپذیری، تناقض، خواسته و میل بدهید. این کمک میکند تا شخصیتهایتان باورپذیرتر شود.
۵. شخصیت مخالفی خلق کنید تا شخصیتها با هم درگیر شوند. اگر همه شخصیتها در داستان با هم موافق باشند حاصل خلق صحنههای بیروح و ملال آور است.
۶. از محیط و فضای اطراف شخصیتها استفاده کنید. راهایی پیدا کنید که در صحنه درگیری و تعلیق به وجود بیاورید. مثلا وسط سؤال جواب، شخصیت از طرف فردی برای کاری فوری احضار میشود یا تلفن زنگ میخورد و داستان به تعلیق میافتد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
اختیار را کشتیم
و قورتش دادیم با کمی جبر.
قسمتِ اختیار
مُردن بود
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
و قورتش دادیم با کمی جبر.
قسمتِ اختیار
مُردن بود
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
حتی در صحنه هایی که شخصیت های موافق و متحد هم حضور دارند، مثلا در صحنه ای که دو شخصیت بایک هدف مشترکاند، باید تنش وجود داشته باشد. در غیر اینصورت حاصل کار شما صحنه ای پر از گفتگوهای خسته کننده برای تبادل اطلاعات بین دو نفر خواهدشد. حتی در صحنه های آرام میشود افکار و دیدگاههای شخصیت را که بیانگر نگرانی و اضطراب های اوست در صحنه برملا کرد و تنش احساسی صحنه را بالا برد.
جیمز اسکات بل
طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جیمز اسکات بل
طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال۱۳۹۶ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۱
dastannevis.com
dastannevis.com
در این دنیا نوشتن میتواند به شما لذت دیدن دارکوبی را بدهد که در تنه درخت، سوراخی برای آشیانه ساختن شما ایجاد میکند تا به خود بگویید «این مأوای من است، خانه من است، جایی که به آن تعلق دارم.» این آشیانه شاید کوچک و تاریک است اما از آن شماست.
آن لموت
پرنده به پرنده
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
آن لموت
پرنده به پرنده
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
دیوارنوشتهای یک نویسنده
رولد دال از آن دست نویسندههایی است که از میز کنار صندلی و دیوار پشت آن، به عنوان دفترچه خاطرات استفاده میکند. او یادداشتها و ایدههای یکخطیاش را روی کاغذهای کوچک مینویسد و به دیوار نصب میکند و داستانهایش را به تدریج کامل میکند.
درباره نوشتن داستانهایش میگوید :«نویسندگی مانند قدم نهادن در یک پیادهروی طولانی است. در طول این پیادهروی، شما نخستین منظرهای را که میبینید، دربارهاش یادداشت میکنید، سپس کمی جلوتر میروید، به بالای تپهای میرسید، آن را هم یادداشت میکنید و به همین ترتیب هر روز ادامه میدهید و از زاویههای مختلف، همان چشمانداز را میبینید. وقتی به قلهی بلندترین کوه میرسید، کتاب به پایان میرسد. چرا که از آن بالا بهترین منظره را خواهید دید. همه چیز را در کنار هم میبینید. اما این مسیر، بسیار طولانی و حرکت، بسیار کُند است.
ممکن است شما به مدت یک سال در این سو و آن سو پرسه بزنید تا بذر ایدهای خوب پیدا کنید. وقتی ایدهای خوب پیدا میکنم، سریع آن را یادداشت میکنم تا از یادم نرود. اما عجله نمیکنم و بلافاصله شروع به نوشتن داستان نمیکنم. خیلی با دقت دور و بر آن بذر ایده قدم میزنم و نگاهش میکنم. آن را بو میکنم تا ببینم آیا این بذر قابل رشد است یا نه. چرا که وقتی شروع به نوشتن داستان کردید، قدم به سفری یک ساله گذاشتهاید و این تصمیمی بزرگ است.
هر داستان من حدود شش ماه طول میکشد. هر روز صبح و هفت روز هفته کار میکنم. از ده صبح تا موقع ناهار و از چهار تا ۶ بعدازظهر. به نویسندههایی که سریع کار میکنند، اعتماد ندارم. البته «دی اچ لورنس» یک استثنا بود. او نبوغ داشت. موضوع مهم این است که شتاب نکنم. معمولا شش ماه تا یک سال زمان میبرد تا داستانی بنویسم و اولین صفحه آن بیش از همه، شاید نزدیک به یک ماه وقت میبرد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
رولد دال از آن دست نویسندههایی است که از میز کنار صندلی و دیوار پشت آن، به عنوان دفترچه خاطرات استفاده میکند. او یادداشتها و ایدههای یکخطیاش را روی کاغذهای کوچک مینویسد و به دیوار نصب میکند و داستانهایش را به تدریج کامل میکند.
درباره نوشتن داستانهایش میگوید :«نویسندگی مانند قدم نهادن در یک پیادهروی طولانی است. در طول این پیادهروی، شما نخستین منظرهای را که میبینید، دربارهاش یادداشت میکنید، سپس کمی جلوتر میروید، به بالای تپهای میرسید، آن را هم یادداشت میکنید و به همین ترتیب هر روز ادامه میدهید و از زاویههای مختلف، همان چشمانداز را میبینید. وقتی به قلهی بلندترین کوه میرسید، کتاب به پایان میرسد. چرا که از آن بالا بهترین منظره را خواهید دید. همه چیز را در کنار هم میبینید. اما این مسیر، بسیار طولانی و حرکت، بسیار کُند است.
ممکن است شما به مدت یک سال در این سو و آن سو پرسه بزنید تا بذر ایدهای خوب پیدا کنید. وقتی ایدهای خوب پیدا میکنم، سریع آن را یادداشت میکنم تا از یادم نرود. اما عجله نمیکنم و بلافاصله شروع به نوشتن داستان نمیکنم. خیلی با دقت دور و بر آن بذر ایده قدم میزنم و نگاهش میکنم. آن را بو میکنم تا ببینم آیا این بذر قابل رشد است یا نه. چرا که وقتی شروع به نوشتن داستان کردید، قدم به سفری یک ساله گذاشتهاید و این تصمیمی بزرگ است.
هر داستان من حدود شش ماه طول میکشد. هر روز صبح و هفت روز هفته کار میکنم. از ده صبح تا موقع ناهار و از چهار تا ۶ بعدازظهر. به نویسندههایی که سریع کار میکنند، اعتماد ندارم. البته «دی اچ لورنس» یک استثنا بود. او نبوغ داشت. موضوع مهم این است که شتاب نکنم. معمولا شش ماه تا یک سال زمان میبرد تا داستانی بنویسم و اولین صفحه آن بیش از همه، شاید نزدیک به یک ماه وقت میبرد.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
آیا شروع داستان بیش از حد کند نیست؟
پنجاه کلمه نخست داستان خود را روی یک ورق کاغذ سفید بنویسید و روز بعد نگاهی سریع به آن بیندازید. به همان طریق که خواننده ضمن ورق زدن مجله این کار را میکند. اگر کلمات شما را به خود جلب نمیکند و فقط باعث تأسف میشوند، چیز بیشتری در آن وجود ندارد و بهتر است فورا آن را عوض کنید. شاید تعداد خوانندگان بالقوهای که طی پنجاه کلمه نخست داستان از دست میروند، بیشتر از هر قسمت دیگر داستان باشد.
آلن اکرت
از مقاله «فهرستی از اشکالات احتمالی داستانهایی که خریدار ندارند»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
پنجاه کلمه نخست داستان خود را روی یک ورق کاغذ سفید بنویسید و روز بعد نگاهی سریع به آن بیندازید. به همان طریق که خواننده ضمن ورق زدن مجله این کار را میکند. اگر کلمات شما را به خود جلب نمیکند و فقط باعث تأسف میشوند، چیز بیشتری در آن وجود ندارد و بهتر است فورا آن را عوض کنید. شاید تعداد خوانندگان بالقوهای که طی پنجاه کلمه نخست داستان از دست میروند، بیشتر از هر قسمت دیگر داستان باشد.
آلن اکرت
از مقاله «فهرستی از اشکالات احتمالی داستانهایی که خریدار ندارند»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
کتاب بلندیهای بادگیر، تنها رمان امیلی برونته است که شهرتی جهانی یافته است. امیلی برونته خواهر کوچکتر شارلوت برونته و خواهر بزرگتر ان برونته بود که آنها نیز امروزه از بزرگترین نویسندگان کلاسیک جهان به حساب میآیند.
کتاب بلندی های بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبهرو نشد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۸، امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.
این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است و اینکه این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند. هیثکلیف کولیزادهای است که موفق به ازدواج با کتی نمیشود و پس از مرگ کتی به انتقامگیری روی میآورد. داستان رمان از زبان خدمتکار عمارت برای مسافری به نام لاکوود تعریف شدهاست و او آن را به اول شخص روایت میکند.
در بخشی از کتاب بلندیهای بادگیر میخوانیم:
براى لحظهاى فکر کردم او خطاب به من سخن مىگوید و در حالىکه بسیار خشمگین بودم، به سوى این آدم رذل سالخورده پیش رفتم و چیزى نمانده بود که با لگد او را از اتاق بیرون بیندازم. اما خانم هیتکلیف با جوابى که داد، مرا متوقف کرد. او گفت: پیرمرد ریاکار نفرتانگیز! وقتى اسم جهنم را مىآورى نمىترسى از این که خودت هم به آنجا بروى؟ به تو اخطار مىکنم که از عصبانى کردن من بپرهیزى والا بلایى به سرت مىآورم که حظ کنى. صبر کن ببینم جوزف، ببین.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
کتاب بلندی های بادگیر در سال ۱۸۴۷ منتشر شد، اما آن زمان با استقبال فوری خوانندگان روبهرو نشد. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۸۴۸، امیلی برونته بر اثر بیماری سل از دنیا رفت.
این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است و اینکه این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند. هیثکلیف کولیزادهای است که موفق به ازدواج با کتی نمیشود و پس از مرگ کتی به انتقامگیری روی میآورد. داستان رمان از زبان خدمتکار عمارت برای مسافری به نام لاکوود تعریف شدهاست و او آن را به اول شخص روایت میکند.
در بخشی از کتاب بلندیهای بادگیر میخوانیم:
براى لحظهاى فکر کردم او خطاب به من سخن مىگوید و در حالىکه بسیار خشمگین بودم، به سوى این آدم رذل سالخورده پیش رفتم و چیزى نمانده بود که با لگد او را از اتاق بیرون بیندازم. اما خانم هیتکلیف با جوابى که داد، مرا متوقف کرد. او گفت: پیرمرد ریاکار نفرتانگیز! وقتى اسم جهنم را مىآورى نمىترسى از این که خودت هم به آنجا بروى؟ به تو اخطار مىکنم که از عصبانى کردن من بپرهیزى والا بلایى به سرت مىآورم که حظ کنى. صبر کن ببینم جوزف، ببین.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇