پرستوهای مهاجر
دیگر به شهر ما کوچ نمیکنند.
به گمانم فهمیدهاند
که بهار
با شهر ما قهر کرده است.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
دیگر به شهر ما کوچ نمیکنند.
به گمانم فهمیدهاند
که بهار
با شهر ما قهر کرده است.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
این چه شهری است؟
که در آن عاشق قلب خود را در محاصرهی هوس میبیند.
ومعشوق خود را برای چشمانی بیدروازه آماده میکند.
درختان زیتونش آرزوی مرگ دارند
و سرو هایش خود را به طوفان عدم میسپارند.
این چه شهری است؟
که پروانه هایش در بهار خوابند و در زمستان هوشیار.
و تنها دلشکسته ها اجازهی خروج از این شهر را دارند.
در این شهر
غنچه ها،برای چیده شدن شکوفا میشوند.
و میوه ها برای گندیدن رسیده میشوند.
جویبارها برای پیوستن به مرداب ها از یکدیگر سبقت میگیرند
و دریا در تنهایی خود میمیرد.
در حوالی این شهر
گورستانی است
که مردههایش به جرم عاشقی اعدام گشتهاند.
نوجوانی در میان مردگان افتاده بود.
پرسیدم:جرم او چیست؟
گفتند:بیجرمی.
این همان شهری است که
به رایحهی خوش وصال معروف بود؟!
وکوچه هایش میعادگاه رسیدن نسترن به یاس بود؟!
اکنون چه بلایی سرش آمده است؟
شهری که
روزگاری بر آن
قوانین عاشقی حاکم بود.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
که در آن عاشق قلب خود را در محاصرهی هوس میبیند.
ومعشوق خود را برای چشمانی بیدروازه آماده میکند.
درختان زیتونش آرزوی مرگ دارند
و سرو هایش خود را به طوفان عدم میسپارند.
این چه شهری است؟
که پروانه هایش در بهار خوابند و در زمستان هوشیار.
و تنها دلشکسته ها اجازهی خروج از این شهر را دارند.
در این شهر
غنچه ها،برای چیده شدن شکوفا میشوند.
و میوه ها برای گندیدن رسیده میشوند.
جویبارها برای پیوستن به مرداب ها از یکدیگر سبقت میگیرند
و دریا در تنهایی خود میمیرد.
در حوالی این شهر
گورستانی است
که مردههایش به جرم عاشقی اعدام گشتهاند.
نوجوانی در میان مردگان افتاده بود.
پرسیدم:جرم او چیست؟
گفتند:بیجرمی.
این همان شهری است که
به رایحهی خوش وصال معروف بود؟!
وکوچه هایش میعادگاه رسیدن نسترن به یاس بود؟!
اکنون چه بلایی سرش آمده است؟
شهری که
روزگاری بر آن
قوانین عاشقی حاکم بود.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇