مزیت نگه داشتن دفترچه یادداشت این است که شما با وضوح و اطمینان خاطر از تغییراتی که دائماً از سر میگذرانید، آگاه میشوید.
دفترچه یادداشت اثبات میکند که در شرایطی که غیر قابل تحمل به نظر میرسید، زندگی کردهاید، به اطراف نگاه میکردید و مشاهداتتان را مینوشتید، ما میتوانیم امروز عاقلتر باشیم زیرا قادریم به عقب نگاه کنیم و شجاعتمان را بپذیریم که حتی در جهالت محض پابرجا بودیم.
dastannevis.com
دفترچه یادداشت اثبات میکند که در شرایطی که غیر قابل تحمل به نظر میرسید، زندگی کردهاید، به اطراف نگاه میکردید و مشاهداتتان را مینوشتید، ما میتوانیم امروز عاقلتر باشیم زیرا قادریم به عقب نگاه کنیم و شجاعتمان را بپذیریم که حتی در جهالت محض پابرجا بودیم.
dastannevis.com
گفتگو نویسی
وقتی گفت و گویی بین دو نفر صورت می گیرد، در اثنای گفت و گو صدای آدم های دیگر هم باید به گوش برسد. این ها داستان را رنگین می کند، داستان را پرداخت می دهد. یک نویسنده بی تجربه فقط می تواند خط داستان را بگیرد و پیش برود، حال آنکه یک نویسنده باتجربه داستان را می پردازد، می آراید و رنگین می کند.
احمد محمود
منبع: حکایت حال «گفتگو با احمد محمود» نوشته لیلی گلستان
dastannevis.com
وقتی گفت و گویی بین دو نفر صورت می گیرد، در اثنای گفت و گو صدای آدم های دیگر هم باید به گوش برسد. این ها داستان را رنگین می کند، داستان را پرداخت می دهد. یک نویسنده بی تجربه فقط می تواند خط داستان را بگیرد و پیش برود، حال آنکه یک نویسنده باتجربه داستان را می پردازد، می آراید و رنگین می کند.
احمد محمود
منبع: حکایت حال «گفتگو با احمد محمود» نوشته لیلی گلستان
dastannevis.com
داستان پلیسی
در این ژانر قواعد، بسیار شاخص اما سختگیرانه است. در سینمای پلیسی یک طرف ماجرا قطعا یک پلیس است و آدمهای دیگر داستان شخصیتهایی هستند که به نحوی مشخص با پلیس قصه سرو کار پیدا میکنند.
همین روند و شاخصهها باعث میشود ژانر پلیسی بسیار به ملودرام اجتماعی نزدیک باشد. با این تفاوت که در ملودرام صرف اجتماعی شخصیتهای منفی،تاریک و بد ذات قصه از اول مشخص هستند و به موازات آن قهرمان ماجرا نیز معرفی شده است.
اما در گونهی پلیسی هرگز نمی توان کاراکترهای مثبت و منفی را از همان ابتدا به ساکن شناخت. چرا که دیگر جذابیتی برای ادامه داستان وجود نخواهد نداشت و این از قواعد ژانر پلیسی است که با تزریق تعلیق؛ تماشاگر را مدام به پرسش و پاسخ وابدارد.یعنی ممکن است در اواسط و یا حتی در پایان ماجرا خود پلیس قصه شخص منفی از کار دربیاید. ضمن اینکه داستانکهای معمایی نیز روند شکل گیری کل قصه را پی میگیرند.داستانکهایی که میتوانند معماهای جنایی نیز خلق کنند.
ژانر پلیسی بسیار به ادبیات مدیون است. عمده فیلمهای سینمایی روایتهایی از رمانهای پلیسی هستند و به تبع آن بسیاری از سریالهای پلیسی نیز از این کتب داستانی بهرهها بردهاند.
#پلیسی
dastannevis.com
در این ژانر قواعد، بسیار شاخص اما سختگیرانه است. در سینمای پلیسی یک طرف ماجرا قطعا یک پلیس است و آدمهای دیگر داستان شخصیتهایی هستند که به نحوی مشخص با پلیس قصه سرو کار پیدا میکنند.
همین روند و شاخصهها باعث میشود ژانر پلیسی بسیار به ملودرام اجتماعی نزدیک باشد. با این تفاوت که در ملودرام صرف اجتماعی شخصیتهای منفی،تاریک و بد ذات قصه از اول مشخص هستند و به موازات آن قهرمان ماجرا نیز معرفی شده است.
اما در گونهی پلیسی هرگز نمی توان کاراکترهای مثبت و منفی را از همان ابتدا به ساکن شناخت. چرا که دیگر جذابیتی برای ادامه داستان وجود نخواهد نداشت و این از قواعد ژانر پلیسی است که با تزریق تعلیق؛ تماشاگر را مدام به پرسش و پاسخ وابدارد.یعنی ممکن است در اواسط و یا حتی در پایان ماجرا خود پلیس قصه شخص منفی از کار دربیاید. ضمن اینکه داستانکهای معمایی نیز روند شکل گیری کل قصه را پی میگیرند.داستانکهایی که میتوانند معماهای جنایی نیز خلق کنند.
ژانر پلیسی بسیار به ادبیات مدیون است. عمده فیلمهای سینمایی روایتهایی از رمانهای پلیسی هستند و به تبع آن بسیاری از سریالهای پلیسی نیز از این کتب داستانی بهرهها بردهاند.
#پلیسی
dastannevis.com
داستان: کتابخانه عجیب محله ما
نویسنده: حسین یزدانی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21964/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: حسین یزدانی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21964/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
داستان: کِش لیمویی
نویسنده: وانیا رحیمی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21978/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: وانیا رحیمی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21978/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
داستان: خوشنام
نویسنده: محمد یکتاپرست
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21962/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: محمد یکتاپرست
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21962/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نثر ادبی: سیرهی سیِر
نویسنده: علی پرواسی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/22000/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: علی پرواسی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/22000/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نثر ادبی: اسب سرکش
نویسنده: پارسا مهرابی فرد
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/22008/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: پارسا مهرابی فرد
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/22008/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نثر ادبی: امام علی (ع)
نویسنده: فردوس اولادامرعلی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21958/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
نویسنده: فردوس اولادامرعلی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/21958/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک نثر های ادبی (دلنوشته و شعر) هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/new-post
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳
dastannevis.com
پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳
dastannevis.com
هاروکی موراکامی: "نویسندگی مانند جستجو در یک غار تاریک است. باید چراغ قوه خود را روشن کنید و به جلو بروید."
dastannevis.com
dastannevis.com
تنها توصیهای که هرکسی میتواند به شما کند این است که اگر میخواهید نویسنده شوید، به نوشتن ادامه دهید و هرچه میتوانید بخوانید، همه چیز را بخوانید.
استنلی مارتین لیبر
dastannevis.com
استنلی مارتین لیبر
dastannevis.com
امروز به خودت دو ساعت وقت بده که بنشینی و بنویسی. سالهاست که ایده نوشتن چیزی را در سر دارید، اما کارهایی سر راهتان قرار گرفتند یا به احتمال بیشتر صدای تردیدآور پسِ سرتان به شما گفته «زحمت نکش، فکر میکنی کی هستی؟» این دقیقا همان حسی است که وقتی میخواستم «باشگاه قتل پنجشنبه» را بنویسم داشتم. میدانستم که ایدهاش را دوست دارم. ایدهای که صبح زود بیدارم میکرد، در اتوبوس همراهم بود و وسط جلسات حواسم را پرت میکرد. اگرچه کافی بود یک رمان فوقالعاده از کیت اتکینسون یا یان رنکین بخوانم. هرگز نمیتوانستم مثل آنها بنویسم. اما بعد با خودم معاملهای کردم، و شما هم باید همین کار را بکنید. تصمیم گرفتم به مدت یک ماه آن صدای تردیدآور را نادیده بگیرم. فقط یک ماه. خودم را مجبور کردم که هر روز دو ساعت بنشینم و بنویسم. برای من هر بار حدود هزار کلمه میشد. برنگشتم و کار روزهای گذشتهام را مرور نکردم. با جمله آغازین وَر نرفتم. آن ماه ۲۰ هزار کلمه نوشتم و صادقانه بگویم در آن مقطع دیگر راه برگشت نبود. دیگر داستانم وجود داشت، کاراکترهایم وجود داشتند و روالی داشتم که میدانستم میتوانم دنبالش کنم. و اینطور بود که ادامه دادم. به هیچکس نگفتم، به غیر از نزدیکترین آدمهای زندگیام. هرچه کار بیشتر پیش میرفت زمان بیشتری به عقب برمیگشتم تا ببینم چه نوشتهام، ویرایش میکردم، اصلاح میکردم، و تعداد کلمات آرام آرام بیشتر میشد. اتکینسون یا رنکین نبود اما فهمیدم که چیز خوبی است. ۱۸ ماه بعد ۹۰ هزار کلمه داشتم؛ یک رمان واقعی. افتخارآمیزترین، دشوارترین و خلاقانهترین دستاورد زندگیام. فرآیندی طولانی، سخت و دردناک. مسلما همانطور که خیلی از مردم به شما خواهند گفت، اصلا نیازی نیست که رمان خودتان را بنویسید. اما هیچکس دیگر نمیتواند کتابی را که الان در ذهن شماست بنویسد. پس چرا شروع نمیکنید؟ همین امروز به خودتان دو ساعت وقت بدهید، بنشینید و بنویسید: ۲۰۰ کلمه، ۵۰۰ کلمه، هزار کلمه، مهم نیست. از اول شروع کنید، از وسط شروع کنید، باز هم مهم نیست. بعد فردا هم همین کار را تکرار کنید.
ریچارد اُسمان
dastannevis.com
ریچارد اُسمان
dastannevis.com
آبی آسمان مانند سکه ی طلایی است که از جیبتان می افتد و من با نوشتن آن را به شما باز میگردانم.
کریستین بوبن
dastannevis.com
کریستین بوبن
dastannevis.com
قدرت تخیل
تخیل با تمرین بهبود پیدا میکند. هر نویسندهای میداند ایدهها فقط شروع کار هستند و به تنهایی کافی نیستند. برای تبدیل شدن به داستان نیاز است روی آنها کار کنیم.
گاهی خستگی درکردن، به ذهن شلوغ و سرگردانمان اجازه میدهد تا تخیلمان مجال بروز پیدا کند. مشاهده یک درخت عجیب که از پنجره اتوبوس در سفر اخیرم دیدم ایده ای برای نوشتن یک داستان کوتاه را در من برانگیخت. ذهنم دو روز است که این ایده را مورد بررسی قرار داده، تا جایی که امکان بیان یک داستان کوتاه داشته باشد. داستانی که در حال حاضر قصد دارم آن را بنویسم.
فناوریهایی چون تلفن های همراه، تلویزیون و... ذهن مان را انباشته کرده و نقش تخیل را در زندگی ما کاهش داده است. بنابراین آنچه بیش از همه برای شما اهمیت دارد، ایجاد فضای ذهنی مناسب است، در مقابل هر چیز دیگری که توجه شما را به خود جلب میکند. چون شما برای ادامه کار به مجوز ذهنی نیاز دارید.
به عنوان یک نویسنده، میدانم که باید مدام دو کار را انجام دهم:
۱. به خودم اجازه نوشتن بدهم.
۲. فضای ذهنم را پاک کنم تا بتوانم این کار را انجام دهم.
اجازه نوشتن به خود دادن به معنای نادیده گرفتن همه کارهایی است که باید برای مدت زمان کوتاهی انجام بدهم. ممکن است یک ساعت باشد. ممکن است ده دقیقه باشد. هرچه که باشد، اگر به خودم اجازه انجام آن را ندهم، نمیتوانم بنویسم. من طرفدار نوشتن منظم هستم و واقعاً معتقدم وقتی مرتباً قلم را روی کاغذ میگذارم یا با انگشتانم روی صفحه کلید ضربه میزنم، ایدههای بیشتری دارم و میتوانم کارهای بیشتری انجام دهم و الهام هم بزودی به همراه آن میآید.
زارا کوئنتین
dastannevis.com
تخیل با تمرین بهبود پیدا میکند. هر نویسندهای میداند ایدهها فقط شروع کار هستند و به تنهایی کافی نیستند. برای تبدیل شدن به داستان نیاز است روی آنها کار کنیم.
گاهی خستگی درکردن، به ذهن شلوغ و سرگردانمان اجازه میدهد تا تخیلمان مجال بروز پیدا کند. مشاهده یک درخت عجیب که از پنجره اتوبوس در سفر اخیرم دیدم ایده ای برای نوشتن یک داستان کوتاه را در من برانگیخت. ذهنم دو روز است که این ایده را مورد بررسی قرار داده، تا جایی که امکان بیان یک داستان کوتاه داشته باشد. داستانی که در حال حاضر قصد دارم آن را بنویسم.
فناوریهایی چون تلفن های همراه، تلویزیون و... ذهن مان را انباشته کرده و نقش تخیل را در زندگی ما کاهش داده است. بنابراین آنچه بیش از همه برای شما اهمیت دارد، ایجاد فضای ذهنی مناسب است، در مقابل هر چیز دیگری که توجه شما را به خود جلب میکند. چون شما برای ادامه کار به مجوز ذهنی نیاز دارید.
به عنوان یک نویسنده، میدانم که باید مدام دو کار را انجام دهم:
۱. به خودم اجازه نوشتن بدهم.
۲. فضای ذهنم را پاک کنم تا بتوانم این کار را انجام دهم.
اجازه نوشتن به خود دادن به معنای نادیده گرفتن همه کارهایی است که باید برای مدت زمان کوتاهی انجام بدهم. ممکن است یک ساعت باشد. ممکن است ده دقیقه باشد. هرچه که باشد، اگر به خودم اجازه انجام آن را ندهم، نمیتوانم بنویسم. من طرفدار نوشتن منظم هستم و واقعاً معتقدم وقتی مرتباً قلم را روی کاغذ میگذارم یا با انگشتانم روی صفحه کلید ضربه میزنم، ایدههای بیشتری دارم و میتوانم کارهای بیشتری انجام دهم و الهام هم بزودی به همراه آن میآید.
زارا کوئنتین
dastannevis.com