ده قانون نویسندگی «مایکل مورکاک»
۱) اولین قانونم را از تی. اچ. وایت گرفتهام، نویسنده کتاب «شمشیر در سنگ» و سایر داستانهای فانتزی درباره شاه آرتور. و آن قانون این است: بخوانید... هر چیزی را که به دستتان میرسد، بخوانید!
۲) من همیشه به کسانی که میخواهند داستان علمی و تخیلی یا عاشقانه بنویسند، توصیه میکنم که از خواندن داستانهایی در این ژانرها دست نگه دارند و شروع کنند به خواندن هر چیز دیگری؛ از بانیان گرفته تا بایات.
۳) نویسندهای را که بیش از همه تحسین میکنید در نظر داشته باشید (نویسنده محبوب من کنراد بود) و برای گفتن داستان خود، پیرنگ و شخصیتهای او را کپی کنید، مثل هنرجویان نقاشی که کارشان را با کپی کردن از روی استاد آغاز میکنند.
۴) شخصیتها و تم اصلیتان را در یکسوم اول رمان ارائه کنید.
۵) اگر یک رمان عامهپسند بر اساس پیرنگ مینویسید، حتماً مولفههای پیرنگ یا تم اصلی را در یکسوم اول، که به آن «درآمد» میگویند، ارائه کنید.
۶) تمها و شخصیتها را در یکسوم میانی، که به آن «بسط» میگویند، بپرورانید.
۷) تمها، رموز و غیره داستان را در یکسوم پایانی، که به آن «خاتمه» میگویند، به سرانجام برسانید.
۸) برای نوشتن یک ملودرام خوب «دستورالعمل جامع پیرنگ» لستر دنت را مطالعه کنید. میتوانید از طریق اینترنت نیز به آن دسترسی پیدا کنید. این دستورالعمل برای نوشتن یک داستان کوتاه عامهپسند است، اما میتوان بیشتر داستانها را در هر ژانر و با هر طولی از روی آن با موفقیت نوشت.
در صورت ممکن هنگامی که شخصیت داستان در حال نظریه دادن یا فلسفهپردازی است، ماجرایی را ترتیب دهید. این کار به حفظ تنش دراماتیک کمک میکند.
۹) از روش ترغیب و تهدید استفاده کنید، قهرمان داستان را تحت تعقیب (توسط یک مشغله ذهنی یا یک شخصیت منفی) و در حال تعقیب (یک فکر، شی، شخص، راز) قرار دهید.
۱۰)تمام قوانین از پیش تعیینشده را نادیده بگیرید و قوانین خود را که مناسب با حرفتان است، وضع کنید.
dastannevis.com
۱) اولین قانونم را از تی. اچ. وایت گرفتهام، نویسنده کتاب «شمشیر در سنگ» و سایر داستانهای فانتزی درباره شاه آرتور. و آن قانون این است: بخوانید... هر چیزی را که به دستتان میرسد، بخوانید!
۲) من همیشه به کسانی که میخواهند داستان علمی و تخیلی یا عاشقانه بنویسند، توصیه میکنم که از خواندن داستانهایی در این ژانرها دست نگه دارند و شروع کنند به خواندن هر چیز دیگری؛ از بانیان گرفته تا بایات.
۳) نویسندهای را که بیش از همه تحسین میکنید در نظر داشته باشید (نویسنده محبوب من کنراد بود) و برای گفتن داستان خود، پیرنگ و شخصیتهای او را کپی کنید، مثل هنرجویان نقاشی که کارشان را با کپی کردن از روی استاد آغاز میکنند.
۴) شخصیتها و تم اصلیتان را در یکسوم اول رمان ارائه کنید.
۵) اگر یک رمان عامهپسند بر اساس پیرنگ مینویسید، حتماً مولفههای پیرنگ یا تم اصلی را در یکسوم اول، که به آن «درآمد» میگویند، ارائه کنید.
۶) تمها و شخصیتها را در یکسوم میانی، که به آن «بسط» میگویند، بپرورانید.
۷) تمها، رموز و غیره داستان را در یکسوم پایانی، که به آن «خاتمه» میگویند، به سرانجام برسانید.
۸) برای نوشتن یک ملودرام خوب «دستورالعمل جامع پیرنگ» لستر دنت را مطالعه کنید. میتوانید از طریق اینترنت نیز به آن دسترسی پیدا کنید. این دستورالعمل برای نوشتن یک داستان کوتاه عامهپسند است، اما میتوان بیشتر داستانها را در هر ژانر و با هر طولی از روی آن با موفقیت نوشت.
در صورت ممکن هنگامی که شخصیت داستان در حال نظریه دادن یا فلسفهپردازی است، ماجرایی را ترتیب دهید. این کار به حفظ تنش دراماتیک کمک میکند.
۹) از روش ترغیب و تهدید استفاده کنید، قهرمان داستان را تحت تعقیب (توسط یک مشغله ذهنی یا یک شخصیت منفی) و در حال تعقیب (یک فکر، شی، شخص، راز) قرار دهید.
۱۰)تمام قوانین از پیش تعیینشده را نادیده بگیرید و قوانین خود را که مناسب با حرفتان است، وضع کنید.
dastannevis.com
#آموزشی
👈توصیه ده مرحله ای ریچارد برانسون برای دستیابی به هر هدفی:
1️⃣ تک تک ایده هایی که دارید را روی کاغذ بیاورید. هیچ ایده ای بیش از اندازه کوچک یا بیش از حد بزرگ نیست.
2️⃣ همیشه یک دفترچه ی یادداشت همراه خود داشته باشید؛ باید جایی برای نوشتن ایده هایتان دم دستتان باشد. داشتن یک فولدر روی موبایل می تواند از ننوشتن بهتر باشد، اما نوشتن روی کاغذ از هر گزینه ی دیگری بهتر است.
3️⃣ برای فهرست بندی آنها از روشی استفاده کنید که فکر می کنید برایتان مناسب است؛ نوشتن به صورت خطی، فهرست های بولت دار، جدول، هر کدام که برایتان راحت تر است. خود من با ترکیبی از جملات کوتاه و تصویر های در هم و برهم احساس راحتی بیشتری دارم.
4️⃣ هر روز فهرستی از کارهای کوچک و قابل مدیریت تهیه کنید و آنها را به انجام برسانید. روز خود را به چند قسمت تقسیم کنید، به این شیوه قادر به انجام کارهای بیشتری خواهید بود.
5️⃣ کارهایی که انجام داده اید را از فهرست خود خط بزنید. کارهای کمی هست که بتواند به اندازه ی خط زدن یک کار انجام شده برای انسان لذتبخش باشد.
6️⃣ هدف های خود را قابل اندازه گیری کنید تا بتوانید بفهمید آیا نقشه هایتان جواب می دهند یا نه. اگر نتوانید بفهمید به اهدافتان رسیده اید یا نه، هدفگذاری معنایی نخواهد داشت.
7️⃣ اهداف بلندپروازانه و دوردستی برای خود در نظر بگیرید. هدفگذاری های شما نباید فقط کوتاه مدت باشند. از خودتان بپرسید ۵ سال آینده کجا می خواهید باشید. ۵۰ سال دیگر چطور؟
8️⃣ در فهرست خود هدف های شخصی هم بگنجانید، فقط هدف های کاری مد نظر نیست. میان کار و زندگی هیچ تفکیک حقیقی ای وجود ندارد؛ به تمام اینها می گویند زندگی. فهرست شما هم از این قائده مستثنی نیست.
9️⃣ اهداف خود را با دیگران در میان بگذارید. می توانید به یکدیگر انگیزه بدهید و سراغ هدف های همدیگر را بگیرید. اما به یاد داشته باشید که در نهایت این خود شما هستید که باید برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
🔟 موفقیت های خود را جشن بگیرید، سپس فهرست تازه ای از اهداف جدید برای خود بنویسید. این چرخه با دست پیدا کردن به پیشرفت های بیشتر و بیشتر باید ادامه پیدا کند. من چندین جعبه یادداشت های گذشته ام را هنوز دارم که پر هستند از فهرست های قدیمی. هنوز هم مشغول نوشتن فهرست های تازه هستم.
اگر پیش از این نیز از این دست توصیه های بهره ورانه خوانده باشید، هیچ یک از موارد ذکر شده موجب تعجب شما نخواهد شد. متخصصین متعددی توصیه کرده اند زمان خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید. خیلی از سرمایه گذاران برجسته و مؤسسین شرکت های بزرگ هستند که می گویند به جای فهرست کارهای انجام دادنی، فهرستی از کارهای انجام شده دارند.
اما آنچه که توصیه ی برانسون را متمایز می کند این است که او نه تنها این ایده های خوب را در قالب یک طرح قدم به قدم در کنار هم قرار داده است، بلکه شخصاً آن را تضمین می کند. وقتی شخص موفقی نظیر برانسون می گوید این شیوه نتیجه بخش است، شاید حد اقل ارزش امتحان کردن را داشته باشد.
dastannevis.com
👈توصیه ده مرحله ای ریچارد برانسون برای دستیابی به هر هدفی:
1️⃣ تک تک ایده هایی که دارید را روی کاغذ بیاورید. هیچ ایده ای بیش از اندازه کوچک یا بیش از حد بزرگ نیست.
2️⃣ همیشه یک دفترچه ی یادداشت همراه خود داشته باشید؛ باید جایی برای نوشتن ایده هایتان دم دستتان باشد. داشتن یک فولدر روی موبایل می تواند از ننوشتن بهتر باشد، اما نوشتن روی کاغذ از هر گزینه ی دیگری بهتر است.
3️⃣ برای فهرست بندی آنها از روشی استفاده کنید که فکر می کنید برایتان مناسب است؛ نوشتن به صورت خطی، فهرست های بولت دار، جدول، هر کدام که برایتان راحت تر است. خود من با ترکیبی از جملات کوتاه و تصویر های در هم و برهم احساس راحتی بیشتری دارم.
4️⃣ هر روز فهرستی از کارهای کوچک و قابل مدیریت تهیه کنید و آنها را به انجام برسانید. روز خود را به چند قسمت تقسیم کنید، به این شیوه قادر به انجام کارهای بیشتری خواهید بود.
5️⃣ کارهایی که انجام داده اید را از فهرست خود خط بزنید. کارهای کمی هست که بتواند به اندازه ی خط زدن یک کار انجام شده برای انسان لذتبخش باشد.
6️⃣ هدف های خود را قابل اندازه گیری کنید تا بتوانید بفهمید آیا نقشه هایتان جواب می دهند یا نه. اگر نتوانید بفهمید به اهدافتان رسیده اید یا نه، هدفگذاری معنایی نخواهد داشت.
7️⃣ اهداف بلندپروازانه و دوردستی برای خود در نظر بگیرید. هدفگذاری های شما نباید فقط کوتاه مدت باشند. از خودتان بپرسید ۵ سال آینده کجا می خواهید باشید. ۵۰ سال دیگر چطور؟
8️⃣ در فهرست خود هدف های شخصی هم بگنجانید، فقط هدف های کاری مد نظر نیست. میان کار و زندگی هیچ تفکیک حقیقی ای وجود ندارد؛ به تمام اینها می گویند زندگی. فهرست شما هم از این قائده مستثنی نیست.
9️⃣ اهداف خود را با دیگران در میان بگذارید. می توانید به یکدیگر انگیزه بدهید و سراغ هدف های همدیگر را بگیرید. اما به یاد داشته باشید که در نهایت این خود شما هستید که باید برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
🔟 موفقیت های خود را جشن بگیرید، سپس فهرست تازه ای از اهداف جدید برای خود بنویسید. این چرخه با دست پیدا کردن به پیشرفت های بیشتر و بیشتر باید ادامه پیدا کند. من چندین جعبه یادداشت های گذشته ام را هنوز دارم که پر هستند از فهرست های قدیمی. هنوز هم مشغول نوشتن فهرست های تازه هستم.
اگر پیش از این نیز از این دست توصیه های بهره ورانه خوانده باشید، هیچ یک از موارد ذکر شده موجب تعجب شما نخواهد شد. متخصصین متعددی توصیه کرده اند زمان خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید. خیلی از سرمایه گذاران برجسته و مؤسسین شرکت های بزرگ هستند که می گویند به جای فهرست کارهای انجام دادنی، فهرستی از کارهای انجام شده دارند.
اما آنچه که توصیه ی برانسون را متمایز می کند این است که او نه تنها این ایده های خوب را در قالب یک طرح قدم به قدم در کنار هم قرار داده است، بلکه شخصاً آن را تضمین می کند. وقتی شخص موفقی نظیر برانسون می گوید این شیوه نتیجه بخش است، شاید حد اقل ارزش امتحان کردن را داشته باشد.
dastannevis.com
قفسه کتابهای من
کتابی که اخیرا درباره داستاننویسی خواندهام: کتاب اندیشههای نو در رمان نویسی بوده. در این کتاب نویسندگان از فرایند آفرینششان میگویند. کتابی که برایم سرگرم کننده وشیرین بود.
از کتابهای فارسی در زمینهٔ داستاننویسی که باید خواند: «حرکت در مه» محمد حسن شهسواری، کتابی است جامع درباره نویسندگی و با مثالهای روشنی که از داستانهای فارسی میآورد، میتواند کمک خوبی برای نویسندگان جوان باشد.
نوشتههای حسین سناپور از جمله کتاب «شگردهای داستاننویسی» کتاب بسیار مفیدی است. سناپور در کتابهایش به نکاتی اشاره میکند که اگر شاگرد کلاسهایش باشی آنها را میشنوی. متأسفانه آقای سناپور ویدئویی درباره داستان ندارند و واقعا حیف است که نویسندگان ایرانی چندان در پی مصاحبه نیستند و از آن ابا دارند در حالی که نویسندگان خارجی، بخش بزرگی از تجربههای خود را از این طریق به نسل جوان انتقال میدهند.
در میان کتابهای جهان که در ایران منتشر شدهاند، نشر عصر داستان و سوره مهر کارهای ارزشمندی در زمینه آموزش نویسندگی چاپ کردهاند. من زمانی «میانبرهای رمان» را از نشر عصر داستان همینجا معرفی کردهام و بخشهای مفید و الهام بخشی از کتاب «طرح و ساختار رمان» انتشارات سوره مهر را در کانال منتشر کردهام اما هنوز این کتاب نکات تازهای دارد که سزاوار خوانده شدن است.
از داستانهای ایرانی که این روزها بارها خواندهام: داستان کوتاه «سیاسنبو» از محمدرضا صفدری و داستان کوتاه «پونه» کیهان خانجانی است. هدفم یادگیری از زبان این دو داستان بود. البته اعتقاد ندارم که آثار داستانی را به ایرانی و خارجی تقسیم کنیم. ادبیات یک کل منسجم بدون مرزبندی است و باید از همه آنها آموخت. چیزی که گوته بدان باور داشت یعنی ایده «ادبیات جهانی» چیزی است که من هم عمیقا به آن معتقدم. اما گاهی برای یادگیری بهتر زبان داستانی، خواندن داستانهای خوب ایرانی میتواند بسیار مفید باشد.
داستانی که به تازگی نوشتهام: داستان«عشق روی چرخ و فلک» است و آن را با خواندن خبری به این قرار نوشتم:
«بلندترین چرخ و فلک جهان در دبی با ۲۵۰ متر ارتفاع افتتاح شد. این چرخ و فلک ۲۴ ساعته بازه و تقریبا یک نمای ۳۶۰ درجه از دبی برای کسایی که سوار میشن نشون میده. ۱۱۰۰۰ تن فولاد برای ساخت این چرخ فلک استفاده شده. فولاد برج ایفل حدود ۷۰۰۰ تنه.»
ارتفاع چرخ و فلک در داستانم ۳۰۰ متر بود و جغرافیای آن مطلقا اهمیت نداشت ولی صحنه پردازی و فضاسازی چرا. برای آن یک آغاز، یک میانه و یک پایان ساختم و جزییات داستانی لازم را در آن قرار دادم تا فضاهای خالی را پرکنم و بخشهای مختلف داستانی را به هم مرتبط کنم. با پایان بندی کاملا غافلگیرانه و دیالوگهای حساب شده، به یکی از بهترین داستانهایم تبدیل شد.
آیا نوشتن از مطلبی برایم سخت بوده؟ اغلب به راحتی مینویسم اما این روزها مشغول جمع آوری یادداشتهایم از کتاب «نامههای خصوصی یک کتابخوان» هستم. وقتی به نوشتن از آثار جک لندن رسیدم؛ پروراندن جملات درباره او برایم سخت بود. من «سپید دندان» جک لندن را به سادگی نخواندم و خواندن آن را مدتها به تعویق میانداختم در نوشتن دربارهٔ او هم نظیر چنین حسی داشتم. بنابراین آثار جک لندن و نوشتن از او به یکمیزان برایم دشوار بود و با اینکه میدانستم میخواهم از چه بگویم اما حتی جمله بندی درباره او هم برایم سخت بود و این شاید به خصلت نوشتاری خود جک لندن بازمیگردد.
فیلمی که اخیرا درباره نویسندگی دیدهام: فیلم سینمایی «عجیب تر از داستان» به کارگردانی مارک فورستر است. فیلم درباره شخصیتی است که میخواهد نویسندهاش را مجاب کند تا از مرگ محتومش صرف نظر کند.
کار تأثیرگذاری که هر روز در زمینه نوشتن انجام میدهم: هر روز صبح، دو کار را با اشتیاق انجام میدهم؛ نوشتن نامه به خودم و جهان تا با آنچه پیش رویم است، هماهنگی بیشتری داشته باشم. علاوه بر این، این کار را برای فرستادن نجوایی به جهان و به قصد تأثیر گذاری بر آن انجام میدهم و این به نوعی به منزلهٔ اعلام وجود خودم در جهان است.
dastannevis.com
کتابی که اخیرا درباره داستاننویسی خواندهام: کتاب اندیشههای نو در رمان نویسی بوده. در این کتاب نویسندگان از فرایند آفرینششان میگویند. کتابی که برایم سرگرم کننده وشیرین بود.
از کتابهای فارسی در زمینهٔ داستاننویسی که باید خواند: «حرکت در مه» محمد حسن شهسواری، کتابی است جامع درباره نویسندگی و با مثالهای روشنی که از داستانهای فارسی میآورد، میتواند کمک خوبی برای نویسندگان جوان باشد.
نوشتههای حسین سناپور از جمله کتاب «شگردهای داستاننویسی» کتاب بسیار مفیدی است. سناپور در کتابهایش به نکاتی اشاره میکند که اگر شاگرد کلاسهایش باشی آنها را میشنوی. متأسفانه آقای سناپور ویدئویی درباره داستان ندارند و واقعا حیف است که نویسندگان ایرانی چندان در پی مصاحبه نیستند و از آن ابا دارند در حالی که نویسندگان خارجی، بخش بزرگی از تجربههای خود را از این طریق به نسل جوان انتقال میدهند.
در میان کتابهای جهان که در ایران منتشر شدهاند، نشر عصر داستان و سوره مهر کارهای ارزشمندی در زمینه آموزش نویسندگی چاپ کردهاند. من زمانی «میانبرهای رمان» را از نشر عصر داستان همینجا معرفی کردهام و بخشهای مفید و الهام بخشی از کتاب «طرح و ساختار رمان» انتشارات سوره مهر را در کانال منتشر کردهام اما هنوز این کتاب نکات تازهای دارد که سزاوار خوانده شدن است.
از داستانهای ایرانی که این روزها بارها خواندهام: داستان کوتاه «سیاسنبو» از محمدرضا صفدری و داستان کوتاه «پونه» کیهان خانجانی است. هدفم یادگیری از زبان این دو داستان بود. البته اعتقاد ندارم که آثار داستانی را به ایرانی و خارجی تقسیم کنیم. ادبیات یک کل منسجم بدون مرزبندی است و باید از همه آنها آموخت. چیزی که گوته بدان باور داشت یعنی ایده «ادبیات جهانی» چیزی است که من هم عمیقا به آن معتقدم. اما گاهی برای یادگیری بهتر زبان داستانی، خواندن داستانهای خوب ایرانی میتواند بسیار مفید باشد.
داستانی که به تازگی نوشتهام: داستان«عشق روی چرخ و فلک» است و آن را با خواندن خبری به این قرار نوشتم:
«بلندترین چرخ و فلک جهان در دبی با ۲۵۰ متر ارتفاع افتتاح شد. این چرخ و فلک ۲۴ ساعته بازه و تقریبا یک نمای ۳۶۰ درجه از دبی برای کسایی که سوار میشن نشون میده. ۱۱۰۰۰ تن فولاد برای ساخت این چرخ فلک استفاده شده. فولاد برج ایفل حدود ۷۰۰۰ تنه.»
ارتفاع چرخ و فلک در داستانم ۳۰۰ متر بود و جغرافیای آن مطلقا اهمیت نداشت ولی صحنه پردازی و فضاسازی چرا. برای آن یک آغاز، یک میانه و یک پایان ساختم و جزییات داستانی لازم را در آن قرار دادم تا فضاهای خالی را پرکنم و بخشهای مختلف داستانی را به هم مرتبط کنم. با پایان بندی کاملا غافلگیرانه و دیالوگهای حساب شده، به یکی از بهترین داستانهایم تبدیل شد.
آیا نوشتن از مطلبی برایم سخت بوده؟ اغلب به راحتی مینویسم اما این روزها مشغول جمع آوری یادداشتهایم از کتاب «نامههای خصوصی یک کتابخوان» هستم. وقتی به نوشتن از آثار جک لندن رسیدم؛ پروراندن جملات درباره او برایم سخت بود. من «سپید دندان» جک لندن را به سادگی نخواندم و خواندن آن را مدتها به تعویق میانداختم در نوشتن دربارهٔ او هم نظیر چنین حسی داشتم. بنابراین آثار جک لندن و نوشتن از او به یکمیزان برایم دشوار بود و با اینکه میدانستم میخواهم از چه بگویم اما حتی جمله بندی درباره او هم برایم سخت بود و این شاید به خصلت نوشتاری خود جک لندن بازمیگردد.
فیلمی که اخیرا درباره نویسندگی دیدهام: فیلم سینمایی «عجیب تر از داستان» به کارگردانی مارک فورستر است. فیلم درباره شخصیتی است که میخواهد نویسندهاش را مجاب کند تا از مرگ محتومش صرف نظر کند.
کار تأثیرگذاری که هر روز در زمینه نوشتن انجام میدهم: هر روز صبح، دو کار را با اشتیاق انجام میدهم؛ نوشتن نامه به خودم و جهان تا با آنچه پیش رویم است، هماهنگی بیشتری داشته باشم. علاوه بر این، این کار را برای فرستادن نجوایی به جهان و به قصد تأثیر گذاری بر آن انجام میدهم و این به نوعی به منزلهٔ اعلام وجود خودم در جهان است.
dastannevis.com
اگر اطلاعات مهمی دربارهٔ شخصيت اصلی وجود دارد كه خودش نمیتواند بداند، ولی برای داستان يا روابط متقابل اشخاص ضروری است و خواننده را بايد از آن مطلع كرد، شيوه مؤثر براي اين كار، دادن اطلاعات از زوايه ديد شخصيت فرعی است.
لئونارد بیشاپ
📚درسهایی درباره داستاننویسی
dastannevis.com
لئونارد بیشاپ
📚درسهایی درباره داستاننویسی
dastannevis.com
📗⏰
توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خودِ من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمیرنجم. وقتی نمیتوانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟
رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته.
🖌 #ماکسیم_گورکی
📒 #مادر
dastannevis.com
توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خودِ من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمیرنجم. وقتی نمیتوانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟
رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته.
🖌 #ماکسیم_گورکی
📒 #مادر
dastannevis.com
حرفهای از کمک گرفتن ابایی ندارد
تایگر وودز بزرگترین گلف باز جهان است ولی هنوز مربی دارد. ژرف ترین لذت او این است که هر روز همراه مربی به زمین تمرین برود و چیزهای بیشتری از ورزشی که دوست دارد یاد بگیرد.
او یک حرفهای تمام عیار است. هرگز برایش پیش نیامده مثل تازهکارها فکر کند که همه چیز را یاد گرفته یا خودش تنهایی میتواند به همه چیز سروسامان بدهد. برعکس داناترین مربی را پیدا کرده و با تمام وجود به او گوش میدهد. او میداند یادگیری رموز بازی محبوبش، سطوح متفاوت دارد و مثل سایر حرفهها بیپایان است.
📚نبرد هنرمند
استیون پرسفیلد
dastannevis.com
تایگر وودز بزرگترین گلف باز جهان است ولی هنوز مربی دارد. ژرف ترین لذت او این است که هر روز همراه مربی به زمین تمرین برود و چیزهای بیشتری از ورزشی که دوست دارد یاد بگیرد.
او یک حرفهای تمام عیار است. هرگز برایش پیش نیامده مثل تازهکارها فکر کند که همه چیز را یاد گرفته یا خودش تنهایی میتواند به همه چیز سروسامان بدهد. برعکس داناترین مربی را پیدا کرده و با تمام وجود به او گوش میدهد. او میداند یادگیری رموز بازی محبوبش، سطوح متفاوت دارد و مثل سایر حرفهها بیپایان است.
📚نبرد هنرمند
استیون پرسفیلد
dastannevis.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
dastannevis.com
جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
dastannevis.com
🍃 هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای ٢١ روز ادامه دهید.
"سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی
(حتی بیشتر از حس موفقیت)
باعث خوشحالی شما می شود و نوشتن شما را ارتقا می دهد.
dastannevis.com
🍃 هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای ٢١ روز ادامه دهید.
"سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی
(حتی بیشتر از حس موفقیت)
باعث خوشحالی شما می شود و نوشتن شما را ارتقا می دهد.
dastannevis.com
اگرتلویزیون نمیبینید ، چیزی از دست نخواهید داد . اما اگر کتاب نخوانید خیلی چیزها هست که از به دست آوردنشان محروم خواهید ماند....
dastannevis.com
dastannevis.com
🍃 هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند
همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت
یک لاک پشت حسود
او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟
در انتظار پاسخ هستم ، با احترام تمام، لاک پشت
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد!
سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی و حسادت می تواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود
👤 یوستین گاردر
📚دنیای سوفی
dastannevis.com
همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت
یک لاک پشت حسود
او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟
در انتظار پاسخ هستم ، با احترام تمام، لاک پشت
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد!
سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی و حسادت می تواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود
👤 یوستین گاردر
📚دنیای سوفی
dastannevis.com
نامههای خصوصی یک کتابخوان
«این من هستم که مینویسم، من که نمیتوانم دستم را از روی زانویم بلند کنم. این من هستم که فکر میکنم، فقط آنقدر که بتوانم بنویسم.»
آیا این جملهها برایت آشنا نیست؟ رمان «نام ناپذیر» ساموئل بکت را میخوانم. تا الان از بکت فقط داستانهای کوتاهش را خواندهام. این کتاب این روزها مرا تعقیب میکرد. بازی در نمیآورم این کتاب چند روزی بود که به هر طرف میرفتم، با من بود و جملات و کلماتش را به دنبالم میفرستاد.
میگفت :«پس داری کتاب داستانهای ملال انگیز را میخوانی؟ عجب!»
و من بیتوجه به او ادامه داستانم را میخواندم. بعد جملهای از آن، مرا به دام میانداخت و متوجه میشدم دارم هوسبازانه به «نام ناپذیر» فکر میکنم واین موضوع که نمیتوانستم آن را اکنون بخوانم باعث میشد تا بیشتر دربارهاش خیالبافی کنم. به قول آن نویسنده معروف که میگوید:
وقتی متنی را انتخاب میکنیم، احضار میشویم: احضار متون خاص را لبیک میگوییم یا سایر متون طردمان میکنند.
بنابراین تصمیم گرفتم بخوانمش و باید اعتراف کنم این من بودم که گوشه چشمی به او داشتم و گرنه او داشت کار خودش را انجام میداد: گشت وگذار در جهان واژگان؛ واژگانی که در جهان میگردند و به راه خویش میروند. پس این منم که به قلمرو او پا گذاشتهام. بله بگذار این امکان را هم تخیل کنیم! تخیل اینکه قدرت اراده من، او را به کانون توجهام کشانده و باعث شده تا از آن برایت بنویسم.با اینهمه فکر میکنم باید هرچه زودتر این کتاب را دستگیر کرد.
آ.ن
باعشق و احترام بینهایت
از کتاب نامههای خصوصی یک کتابخوان
dastannevis.com
«این من هستم که مینویسم، من که نمیتوانم دستم را از روی زانویم بلند کنم. این من هستم که فکر میکنم، فقط آنقدر که بتوانم بنویسم.»
آیا این جملهها برایت آشنا نیست؟ رمان «نام ناپذیر» ساموئل بکت را میخوانم. تا الان از بکت فقط داستانهای کوتاهش را خواندهام. این کتاب این روزها مرا تعقیب میکرد. بازی در نمیآورم این کتاب چند روزی بود که به هر طرف میرفتم، با من بود و جملات و کلماتش را به دنبالم میفرستاد.
میگفت :«پس داری کتاب داستانهای ملال انگیز را میخوانی؟ عجب!»
و من بیتوجه به او ادامه داستانم را میخواندم. بعد جملهای از آن، مرا به دام میانداخت و متوجه میشدم دارم هوسبازانه به «نام ناپذیر» فکر میکنم واین موضوع که نمیتوانستم آن را اکنون بخوانم باعث میشد تا بیشتر دربارهاش خیالبافی کنم. به قول آن نویسنده معروف که میگوید:
وقتی متنی را انتخاب میکنیم، احضار میشویم: احضار متون خاص را لبیک میگوییم یا سایر متون طردمان میکنند.
بنابراین تصمیم گرفتم بخوانمش و باید اعتراف کنم این من بودم که گوشه چشمی به او داشتم و گرنه او داشت کار خودش را انجام میداد: گشت وگذار در جهان واژگان؛ واژگانی که در جهان میگردند و به راه خویش میروند. پس این منم که به قلمرو او پا گذاشتهام. بله بگذار این امکان را هم تخیل کنیم! تخیل اینکه قدرت اراده من، او را به کانون توجهام کشانده و باعث شده تا از آن برایت بنویسم.با اینهمه فکر میکنم باید هرچه زودتر این کتاب را دستگیر کرد.
آ.ن
باعشق و احترام بینهایت
از کتاب نامههای خصوصی یک کتابخوان
dastannevis.com
لحظات الهامبخش خیلی مهم هستند اما به نظر من یک نویسنده تازهکار به جای الهام گرفتن از این و آن باید سخت کار کند. گاهی فقط باید بنویسید حتی اگر منبع الهامی ندارید.
جی. کی. رولینگ
dastannevis.com
جی. کی. رولینگ
dastannevis.com
بازنویسی همان تغییر سبک زندگی است.
جرج ساندرز دربارهٔ نوشتن و بازنویسی داستانهایش میگوید:
«وقتی دانشجو بودم اولین داستانم را برای مجله فرستادم و آنها محترمانه آن را رد کردند. آنها از من نخواستند که دوباره داستان را بازنویسی کنم و البته من هم آدمی نبودم که یک داستان را دوبار بنویسم. سال ها بعد که دوباره داستانی برای آنها فرستادم برایم نوشته بودند که چیز دیگری بنویس و برای ما بفرست. تغییر دادن داستان چیزی شبیه عوض کردن سبک زندگی است و همین موضوع باعث میشود بازنویسی سخت باشد.
شاید برای بعضی از آنها چهار یا پنج ماه وقت میگذاشتم. گاهی اوقات یک پاراگراف را چند بار مینوشتم. پیشرفت داستان همراه با ویرایش بود. معمولاً داستانها که از نیمه میگذشتند راحتتر میشد. کمی تفریح میکردم و از نوشتن لذت میبردم.
گاهی هم انتهای داستانی را ۲۰ یا ۳۰ مرتبه بازنویسی کردهام. در واقع وقتی تعداد بازنویسیها از انگشتان دست تجاوز میکند به طور حتم باید انتظار تعداد بیشتری از آن را داشته باشید. هر بار که مینویسی احساس میکنی بهتر شده و همینطور ادامه پیدا میکند.»
دو روز از تمام شدن داستانم گذشته و وقت ویرایش کارم رسیده است. معمولا بهترین زمان برای بازنویسی و ویرایش کار، فاصلهٔ دو روز تا یک هفته پس از نوشتن داستانتان است. در این فاصله شما میتوانید از نویسنده به خوانندهاش تبدیل شوید و نکات اضافی و بخشهای غیرواقعی و ملاآور متنتان را ببینید. به گفتهٔ زادی اسمیت : «برای ویرایش یک رمان، به سری روی شانههایتان نیاز دارید که نه مال نویسندهٔ داغ رمان باشد و نه مال ویراستاری که دوازده نسخهٔ مختلف از آن خوانده. یعنی باید فراموش کنید که چنین متنی نوشتهاید.» و دو روز فاصله گرفتن، این امکان را به شما میدهد تا در این جایگاه قرار بگیرید که بنظرم زمان منصفانهای است.
dastannevis.com
جرج ساندرز دربارهٔ نوشتن و بازنویسی داستانهایش میگوید:
«وقتی دانشجو بودم اولین داستانم را برای مجله فرستادم و آنها محترمانه آن را رد کردند. آنها از من نخواستند که دوباره داستان را بازنویسی کنم و البته من هم آدمی نبودم که یک داستان را دوبار بنویسم. سال ها بعد که دوباره داستانی برای آنها فرستادم برایم نوشته بودند که چیز دیگری بنویس و برای ما بفرست. تغییر دادن داستان چیزی شبیه عوض کردن سبک زندگی است و همین موضوع باعث میشود بازنویسی سخت باشد.
شاید برای بعضی از آنها چهار یا پنج ماه وقت میگذاشتم. گاهی اوقات یک پاراگراف را چند بار مینوشتم. پیشرفت داستان همراه با ویرایش بود. معمولاً داستانها که از نیمه میگذشتند راحتتر میشد. کمی تفریح میکردم و از نوشتن لذت میبردم.
گاهی هم انتهای داستانی را ۲۰ یا ۳۰ مرتبه بازنویسی کردهام. در واقع وقتی تعداد بازنویسیها از انگشتان دست تجاوز میکند به طور حتم باید انتظار تعداد بیشتری از آن را داشته باشید. هر بار که مینویسی احساس میکنی بهتر شده و همینطور ادامه پیدا میکند.»
دو روز از تمام شدن داستانم گذشته و وقت ویرایش کارم رسیده است. معمولا بهترین زمان برای بازنویسی و ویرایش کار، فاصلهٔ دو روز تا یک هفته پس از نوشتن داستانتان است. در این فاصله شما میتوانید از نویسنده به خوانندهاش تبدیل شوید و نکات اضافی و بخشهای غیرواقعی و ملاآور متنتان را ببینید. به گفتهٔ زادی اسمیت : «برای ویرایش یک رمان، به سری روی شانههایتان نیاز دارید که نه مال نویسندهٔ داغ رمان باشد و نه مال ویراستاری که دوازده نسخهٔ مختلف از آن خوانده. یعنی باید فراموش کنید که چنین متنی نوشتهاید.» و دو روز فاصله گرفتن، این امکان را به شما میدهد تا در این جایگاه قرار بگیرید که بنظرم زمان منصفانهای است.
dastannevis.com
کاشف دنیای جدید
«مهم نیست در دنیای خارج چه میگذرد، بلکه مهم چگونگی تشریح کیفیات برای خواننده است.»
مارک تواین
حتما کتاب «سفرهای مارکو پولو» را خواندهاید، چرا مارکو در میان انبوه سفیران، مورد توجه خاص قوبیلای قاآن بود؟ چه چیز او را مورد ستایش خان میکرد و موجب میشد تا در نظرش فردی خردمند و با فراست جلوه کند؟
در واقع آنچه مارکو را در نظر قوبیلای قاآنارزشمند میکرد دقتش در بازگو کردن جزییات وقایع سفرهایش بود.
سفیران دیگر در حد رفع تکلیف به گزارش سیاسی و مالی میپرداختند مارکو اما در سفرهایش به روایات کهن هر سرزمین توجه میکرد و از سرزمینها و مردمانش برای پادشاه قصه میگفت.
به همین خاطر گزارش سفرهای او همواره آمیزهای دلفریب از افسانه، افشاگریهای شگفت، حقایق، شرححالها و بصیرتی زیرکانه بود.
باید گفت راوی سفرهای مارکو پولو، بیش از هر چیز از مجموع دیدهها و شنیدهها، برای به هیجان آوردن مخاطبش استفاده میکرد و این کلید اصلی یک روایت جذاب و دلنشین است.
آیا شما هم میتوانید از میان آنچه میبینید و میشنوید، دنیای جدیدی برای مخاطبتان تصویر کنید و روایتی زیرکانه و هیجان آور از آن ارائه دهید؟
dastannevis.com
«مهم نیست در دنیای خارج چه میگذرد، بلکه مهم چگونگی تشریح کیفیات برای خواننده است.»
مارک تواین
حتما کتاب «سفرهای مارکو پولو» را خواندهاید، چرا مارکو در میان انبوه سفیران، مورد توجه خاص قوبیلای قاآن بود؟ چه چیز او را مورد ستایش خان میکرد و موجب میشد تا در نظرش فردی خردمند و با فراست جلوه کند؟
در واقع آنچه مارکو را در نظر قوبیلای قاآنارزشمند میکرد دقتش در بازگو کردن جزییات وقایع سفرهایش بود.
سفیران دیگر در حد رفع تکلیف به گزارش سیاسی و مالی میپرداختند مارکو اما در سفرهایش به روایات کهن هر سرزمین توجه میکرد و از سرزمینها و مردمانش برای پادشاه قصه میگفت.
به همین خاطر گزارش سفرهای او همواره آمیزهای دلفریب از افسانه، افشاگریهای شگفت، حقایق، شرححالها و بصیرتی زیرکانه بود.
باید گفت راوی سفرهای مارکو پولو، بیش از هر چیز از مجموع دیدهها و شنیدهها، برای به هیجان آوردن مخاطبش استفاده میکرد و این کلید اصلی یک روایت جذاب و دلنشین است.
آیا شما هم میتوانید از میان آنچه میبینید و میشنوید، دنیای جدیدی برای مخاطبتان تصویر کنید و روایتی زیرکانه و هیجان آور از آن ارائه دهید؟
dastannevis.com
روی متن خود، کار کنید.
سبک عمدتا نتیجه سالها پشتکار و تلاش آگاهانه است. برای اینکه سبک خودتان را پیدا کنید چه کار میتوانید انجام دهید؟ چند توصیه وجود دارد که مثل نقشه راه است و به شما کمک می کند تا بدانید زیاد از مسیر پرت نشدهاید و وقتتان را هدر نمیدهید:
یک توصیه جهانی درباره نوشتن میگوید: «بهتر است یک چیز را بنویسید تا بفهمید چه چیزی، برای چه کسی، چرا و چه زمانی اتفاق میافتد.» نوشتن زبالههای مزخرف فراوان، میتواند جریانی از آگاهی به وجود بیاورد تا از طرحتان رمزگشایی کنید. اگر ایده و طرح کاملی وجود نداشته باشد با تعداد زیادی کلمه و جمله، ایده و طرح به صورت واضح ظاهر میشوند. اگر چه این کار (نوشتن بدون درک واضح از چرایی داستان) سبکی به وجود نمیآورد اما اگر پشتکار داشته باشید و روی متنتان کار کنید، سرانجام سبک شما شکل میگیرد.
روند پیشرفت سبکتان، شامل پنجاصل است:
۱. خود واقعیتان باشید، سعی نکنید خود را با کسی مقایسه کنید. عمل کردن به این توصیه اغلب اوقات سختترین کار است؛
۲. آنچه را که میخواهی بگویی، بگو و تلاش کن بدانی چه میخواهی بگویی؛
۳.درک کن برای چه کسی میخواهی بگویی؛
۴. روش مناسب برای بیان آن پیدا کن؛
۵. از نوشتن لذت ببر.
به این ترتیب با هر جمله جدید میفهمید که طرح مناسب شما کدام است و شیوه نویسندگی شما آگاهانه شکل می گیرد.
در اینجا ممکن است افراط و تفریط به وجود بیاید. از یک طرف باید آنچه را که فکر می کنید درست است انجام دهید و
از طرف دیگر باید به یاد داشته باشید که چه کسی ممکن است آن را بخواند. بنابراین ، پیدا کردن تعادل مهم است.
و هنوز نکته اصلی این است که در مسیر پیش بروید و از آن لذت ببرید. از شخصیتها، از رشد اندیشهتان، از افکار واز هر کلمه. و به تدریج و بخش به بخش، کار آگاهانه به این واقعیت منجر میشود که سبکتان شکل بگیرد.
dastannevis.com
سبک عمدتا نتیجه سالها پشتکار و تلاش آگاهانه است. برای اینکه سبک خودتان را پیدا کنید چه کار میتوانید انجام دهید؟ چند توصیه وجود دارد که مثل نقشه راه است و به شما کمک می کند تا بدانید زیاد از مسیر پرت نشدهاید و وقتتان را هدر نمیدهید:
یک توصیه جهانی درباره نوشتن میگوید: «بهتر است یک چیز را بنویسید تا بفهمید چه چیزی، برای چه کسی، چرا و چه زمانی اتفاق میافتد.» نوشتن زبالههای مزخرف فراوان، میتواند جریانی از آگاهی به وجود بیاورد تا از طرحتان رمزگشایی کنید. اگر ایده و طرح کاملی وجود نداشته باشد با تعداد زیادی کلمه و جمله، ایده و طرح به صورت واضح ظاهر میشوند. اگر چه این کار (نوشتن بدون درک واضح از چرایی داستان) سبکی به وجود نمیآورد اما اگر پشتکار داشته باشید و روی متنتان کار کنید، سرانجام سبک شما شکل میگیرد.
روند پیشرفت سبکتان، شامل پنجاصل است:
۱. خود واقعیتان باشید، سعی نکنید خود را با کسی مقایسه کنید. عمل کردن به این توصیه اغلب اوقات سختترین کار است؛
۲. آنچه را که میخواهی بگویی، بگو و تلاش کن بدانی چه میخواهی بگویی؛
۳.درک کن برای چه کسی میخواهی بگویی؛
۴. روش مناسب برای بیان آن پیدا کن؛
۵. از نوشتن لذت ببر.
به این ترتیب با هر جمله جدید میفهمید که طرح مناسب شما کدام است و شیوه نویسندگی شما آگاهانه شکل می گیرد.
در اینجا ممکن است افراط و تفریط به وجود بیاید. از یک طرف باید آنچه را که فکر می کنید درست است انجام دهید و
از طرف دیگر باید به یاد داشته باشید که چه کسی ممکن است آن را بخواند. بنابراین ، پیدا کردن تعادل مهم است.
و هنوز نکته اصلی این است که در مسیر پیش بروید و از آن لذت ببرید. از شخصیتها، از رشد اندیشهتان، از افکار واز هر کلمه. و به تدریج و بخش به بخش، کار آگاهانه به این واقعیت منجر میشود که سبکتان شکل بگیرد.
dastannevis.com
🍃 انواع زاویه دید
زاویه دید دانای کل
در این جایگاه راوی خدایگان داستان است و چون فکری برتر از نزدیک و دور شاهد اعمال و افکار گفتار شخصیت های داستان است، برگذشته، حال، آینده و احساسات آشکار و نهان شخصیت های داستان اشراف کامل دارد، حتی گاه در مسند قضاوت و داوری درباره وقایع و آدم های داستان می نشیند و به خواننده پند و موعظه اخلاقی می دهد.
بیشتر آثار کلاسیک، کتب مقدس و داستان های حماسی و عاشقانه با این زاویه دید به رشته تحریر در آمده اند.
رمان هایی نظیر ژان کریستف اثر رومن رولان، بینوایان ویکتور هوگو، برادران کارامازوف داستایوفسکی، کلیدر محمود دولت آبادی و شوهر آهو خانم علی محمد افغانی به این شیوه نگارش یافته اند.
@dastannevisenojavan
زاویه دید دانای کل
در این جایگاه راوی خدایگان داستان است و چون فکری برتر از نزدیک و دور شاهد اعمال و افکار گفتار شخصیت های داستان است، برگذشته، حال، آینده و احساسات آشکار و نهان شخصیت های داستان اشراف کامل دارد، حتی گاه در مسند قضاوت و داوری درباره وقایع و آدم های داستان می نشیند و به خواننده پند و موعظه اخلاقی می دهد.
بیشتر آثار کلاسیک، کتب مقدس و داستان های حماسی و عاشقانه با این زاویه دید به رشته تحریر در آمده اند.
رمان هایی نظیر ژان کریستف اثر رومن رولان، بینوایان ویکتور هوگو، برادران کارامازوف داستایوفسکی، کلیدر محمود دولت آبادی و شوهر آهو خانم علی محمد افغانی به این شیوه نگارش یافته اند.
@dastannevisenojavan