نوشتن داستانهایی درباره موضوع صبر و شکیبایی نیاز به درک عمیق از این مفاهیم و توانایی ایجاد شخصیتها و موقعیتهایی دارد که این ارزشها را به خوبی به تصویر بکشند. در اینجا چند راهنمایی برای نوشتن داستانهایی با این موضوع آورده شده است:
۱- انتخاب شخصیتها و موقعیتهای مناسب
- شخصیت اصلی: شخصیتی را خلق کنید که در ابتدا با مشکلات و چالشهای بزرگی روبروست و باید از صبر و شکیبایی برای عبور از این مشکلات استفاده کند.
- موقعیتها: موقعیتهایی را انتخاب کنید که نیازمند صبر و شکیبایی هستند، مانند بیماری طولانی مدت، تلاش برای رسیدن به هدفی بزرگ، یا مواجهه با شرایط سخت زندگی.
۲- ایجاد تنش و چالشها
- داستان شما باید شامل تنشها و چالشهایی باشد که شخصیت اصلی باید با آنها مقابله کند. این چالشها میتوانند شامل مشکلات مالی، موانع شخصی، یا فشارهای اجتماعی باشند.
- با نشان دادن تلاشها و تلاشهای شخصیت اصلی برای حل این مشکلات، میتوانید اهمیت صبر و شکیبایی را به خوبی نشان دهید.
۳- پیشرفت شخصیت
- شخصیت اصلی باید در طول داستان رشد و پیشرفت کند. این پیشرفت میتواند از طریق تجربهها و درسهایی که از مشکلات خود میگیرد، باشد.
- نشان دهید که چگونه صبر و شکیبایی به شخصیت اصلی کمک میکند تا قویتر و بهتر شود.
۴- پایانبندی
- پایان داستان باید نتیجهی مثبت یا ارزشمندی از صبر و شکیبایی شخصیت اصلی را نشان دهد. این میتواند شامل رسیدن به هدف، حل مشکلات، یا دستیابی به آرامش و رضایت باشد.
نمونه داستان:
عنوان: "باغبان صبور
روزی روزگاری در روستایی کوچک، مردی به نام علی زندگی میکرد که عاشق باغبانی بود. او باغچهای کوچک داشت که هر روز با عشق و علاقه به آن رسیدگی میکرد. علی آرزو داشت تا باغچهاش را به بزرگترین و زیباترین باغ روستا تبدیل کند.
اما مشکلی وجود داشت؛ خاک باغچهی علی بسیار خشک و بیحاصل بود. هر بذر که میکاشت، به بار نمینشست. همسایگان او را مسخره میکردند و میگفتند که تلاشهایش بیفایده است.
اما علی ناامید نشد. هر روز صبح زود بیدار میشد، خاک را آب میداد و با دقت به گیاهان رسیدگی میکرد. او میدانست که برای رسیدن به هدفش، باید صبور باشد و تلاش کند.
ماهها گذشت و علی همچنان به کار خود ادامه داد. در این بین، او چیزهای زیادی درباره خاک و گیاهان یاد گرفت. یک روز، علی متوجه شد که گیاهان کوچک شروع به رشد کردهاند. او با خوشحالی به مراقبت از آنها پرداخت و هر روز بیشتر از قبل تلاش کرد.
پس از چند سال، باغچهی علی تبدیل به باغی زیبا و سرسبز شد. مردم روستا از دیدن باغ علی حیرتزده شدند و از او برای داشتن چنین باغ زیبایی تحسین کردند. علی با لبخندی گفت: "صبر و شکیبایی کلید موفقیت است."
با استفاده از این روشها و اصول، میتوانید داستانهایی جذاب و آموزنده درباره صبر و شکیبایی بنویسید که خوانندگان را تحت تأثیر قرار دهد و به آنها درسهای ارزشمندی بیاموزد.
dastannevis.com
۱- انتخاب شخصیتها و موقعیتهای مناسب
- شخصیت اصلی: شخصیتی را خلق کنید که در ابتدا با مشکلات و چالشهای بزرگی روبروست و باید از صبر و شکیبایی برای عبور از این مشکلات استفاده کند.
- موقعیتها: موقعیتهایی را انتخاب کنید که نیازمند صبر و شکیبایی هستند، مانند بیماری طولانی مدت، تلاش برای رسیدن به هدفی بزرگ، یا مواجهه با شرایط سخت زندگی.
۲- ایجاد تنش و چالشها
- داستان شما باید شامل تنشها و چالشهایی باشد که شخصیت اصلی باید با آنها مقابله کند. این چالشها میتوانند شامل مشکلات مالی، موانع شخصی، یا فشارهای اجتماعی باشند.
- با نشان دادن تلاشها و تلاشهای شخصیت اصلی برای حل این مشکلات، میتوانید اهمیت صبر و شکیبایی را به خوبی نشان دهید.
۳- پیشرفت شخصیت
- شخصیت اصلی باید در طول داستان رشد و پیشرفت کند. این پیشرفت میتواند از طریق تجربهها و درسهایی که از مشکلات خود میگیرد، باشد.
- نشان دهید که چگونه صبر و شکیبایی به شخصیت اصلی کمک میکند تا قویتر و بهتر شود.
۴- پایانبندی
- پایان داستان باید نتیجهی مثبت یا ارزشمندی از صبر و شکیبایی شخصیت اصلی را نشان دهد. این میتواند شامل رسیدن به هدف، حل مشکلات، یا دستیابی به آرامش و رضایت باشد.
نمونه داستان:
عنوان: "باغبان صبور
روزی روزگاری در روستایی کوچک، مردی به نام علی زندگی میکرد که عاشق باغبانی بود. او باغچهای کوچک داشت که هر روز با عشق و علاقه به آن رسیدگی میکرد. علی آرزو داشت تا باغچهاش را به بزرگترین و زیباترین باغ روستا تبدیل کند.
اما مشکلی وجود داشت؛ خاک باغچهی علی بسیار خشک و بیحاصل بود. هر بذر که میکاشت، به بار نمینشست. همسایگان او را مسخره میکردند و میگفتند که تلاشهایش بیفایده است.
اما علی ناامید نشد. هر روز صبح زود بیدار میشد، خاک را آب میداد و با دقت به گیاهان رسیدگی میکرد. او میدانست که برای رسیدن به هدفش، باید صبور باشد و تلاش کند.
ماهها گذشت و علی همچنان به کار خود ادامه داد. در این بین، او چیزهای زیادی درباره خاک و گیاهان یاد گرفت. یک روز، علی متوجه شد که گیاهان کوچک شروع به رشد کردهاند. او با خوشحالی به مراقبت از آنها پرداخت و هر روز بیشتر از قبل تلاش کرد.
پس از چند سال، باغچهی علی تبدیل به باغی زیبا و سرسبز شد. مردم روستا از دیدن باغ علی حیرتزده شدند و از او برای داشتن چنین باغ زیبایی تحسین کردند. علی با لبخندی گفت: "صبر و شکیبایی کلید موفقیت است."
با استفاده از این روشها و اصول، میتوانید داستانهایی جذاب و آموزنده درباره صبر و شکیبایی بنویسید که خوانندگان را تحت تأثیر قرار دهد و به آنها درسهای ارزشمندی بیاموزد.
dastannevis.com
نوشتن داستانهایی درباره افقهای دور و آیندهای خوب میتواند شامل موضوعات مختلفی باشد که به ایدهآلها، آرزوها و اهداف بلندمدت انسانها میپردازند. این داستانها میتوانند الهامبخش و امیدبخش باشند و به خوانندگان نشان دهند که چگونه میتوانند به آیندهای بهتر دست یابند. در اینجا چند راهنمایی برای نوشتن داستانهایی با این موضوع آورده شده است:
۱- انتخاب موضوعات مناسب
- تحقق رویاها: داستانهایی درباره افرادی که با تلاش و پشتکار به رویاهای خود میرسند.
- پیشرفت علمی و فناوری: داستانهایی درباره کشفیات علمی و فناوریهای جدید که زندگی انسانها را بهبود میبخشند.
- جامعهای بهتر: داستانهایی که نشاندهنده تلاشها برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و بهتر هستند.
- محیط زیست پایدار: داستانهایی درباره تلاشهای موفقیتآمیز برای حفظ و بهبود محیط زیست.
۲- شخصیتهای الهامبخش
- شخصیتهای اصلی شما باید دارای ویژگیهایی مانند امید، پشتکار، هوش و مهربانی باشند.
- این شخصیتها باید با چالشها و موانعی روبرو شوند که به آنها کمک میکند رشد کنند و به اهداف خود نزدیک شوند.
۳- طرح داستان
- شروع: داستان را با معرفی شخصیت اصلی و آرزوها و اهداف او شروع کنید. میتوانید نشان دهید که او در چه شرایطی زندگی میکند و چه چیزی او را به سمت آیندهای بهتر سوق میدهد.
- میانه: شخصیت اصلی با چالشها و موانع روبرو میشود. این بخش از داستان باید پر از تنش و تلاش باشد و نشان دهد که چگونه شخصیت اصلی از مشکلات عبور میکند.
- پایان: پایان داستان باید نشاندهنده دستیابی به اهداف و آیندهای بهتر باشد. این میتواند یک پایان خوش و الهامبخش باشد که نشان میدهد تلاشها و پشتکار شخصیت اصلی به ثمر نشسته است.
نمونه داستان:
عنوان: "رویای سبز"
مریم دختری جوان بود که در یک شهر کوچک زندگی میکرد. او همیشه به آیندهای فکر میکرد که در آن شهرشان سبزتر و پاکتر باشد. مریم عاشق طبیعت بود و آرزو داشت روزی بتواند درختان بیشتری در شهر بکارد و آلودگی هوا را کاهش دهد.
مریم تصمیم گرفت در رشته محیطزیست تحصیل کند. با تلاش و پشتکار فراوان، او موفق شد بورسیه تحصیلی بگیرد و به دانشگاه برود. در طول تحصیل، مریم با پروژههای مختلفی درباره حفظ محیط زیست آشنا شد و به تحقیقات مهمی دست یافت.
پس از فارغالتحصیلی، مریم به شهر خود بازگشت و با کمک دوستان و همکلاسیهای قدیمیاش، یک سازمان غیرانتفاعی برای حفاظت از محیط زیست تاسیس کرد. آنها کمپینهای مختلفی برای کاشت درختان، پاکسازی رودخانهها و آموزش مردم درباره اهمیت محیط زیست راهاندازی کردند.
سالها گذشت و تلاشهای مریم و تیمش به ثمر نشست. شهر کوچک آنها اکنون پر از درختان سبز و زیبا شده بود. آلودگی هوا کاهش یافته و مردم شهر به اهمیت محیط زیست پی برده بودند. مریم با لبخندی بر لب به شهر نگاه کرد و فهمید که رویای او به حقیقت پیوسته است.
این نمونه نشان میدهد که چگونه میتوان داستانی الهامبخش درباره آیندهای بهتر نوشت. با تمرکز بر شخصیتهای مثبت و تلاشهای آنها برای دستیابی به اهداف بزرگ، میتوانید داستانهایی خلق کنید که نه تنها سرگرمکننده، بلکه آموزنده و امیدبخش باشند.
dastannevis.com
۱- انتخاب موضوعات مناسب
- تحقق رویاها: داستانهایی درباره افرادی که با تلاش و پشتکار به رویاهای خود میرسند.
- پیشرفت علمی و فناوری: داستانهایی درباره کشفیات علمی و فناوریهای جدید که زندگی انسانها را بهبود میبخشند.
- جامعهای بهتر: داستانهایی که نشاندهنده تلاشها برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و بهتر هستند.
- محیط زیست پایدار: داستانهایی درباره تلاشهای موفقیتآمیز برای حفظ و بهبود محیط زیست.
۲- شخصیتهای الهامبخش
- شخصیتهای اصلی شما باید دارای ویژگیهایی مانند امید، پشتکار، هوش و مهربانی باشند.
- این شخصیتها باید با چالشها و موانعی روبرو شوند که به آنها کمک میکند رشد کنند و به اهداف خود نزدیک شوند.
۳- طرح داستان
- شروع: داستان را با معرفی شخصیت اصلی و آرزوها و اهداف او شروع کنید. میتوانید نشان دهید که او در چه شرایطی زندگی میکند و چه چیزی او را به سمت آیندهای بهتر سوق میدهد.
- میانه: شخصیت اصلی با چالشها و موانع روبرو میشود. این بخش از داستان باید پر از تنش و تلاش باشد و نشان دهد که چگونه شخصیت اصلی از مشکلات عبور میکند.
- پایان: پایان داستان باید نشاندهنده دستیابی به اهداف و آیندهای بهتر باشد. این میتواند یک پایان خوش و الهامبخش باشد که نشان میدهد تلاشها و پشتکار شخصیت اصلی به ثمر نشسته است.
نمونه داستان:
عنوان: "رویای سبز"
مریم دختری جوان بود که در یک شهر کوچک زندگی میکرد. او همیشه به آیندهای فکر میکرد که در آن شهرشان سبزتر و پاکتر باشد. مریم عاشق طبیعت بود و آرزو داشت روزی بتواند درختان بیشتری در شهر بکارد و آلودگی هوا را کاهش دهد.
مریم تصمیم گرفت در رشته محیطزیست تحصیل کند. با تلاش و پشتکار فراوان، او موفق شد بورسیه تحصیلی بگیرد و به دانشگاه برود. در طول تحصیل، مریم با پروژههای مختلفی درباره حفظ محیط زیست آشنا شد و به تحقیقات مهمی دست یافت.
پس از فارغالتحصیلی، مریم به شهر خود بازگشت و با کمک دوستان و همکلاسیهای قدیمیاش، یک سازمان غیرانتفاعی برای حفاظت از محیط زیست تاسیس کرد. آنها کمپینهای مختلفی برای کاشت درختان، پاکسازی رودخانهها و آموزش مردم درباره اهمیت محیط زیست راهاندازی کردند.
سالها گذشت و تلاشهای مریم و تیمش به ثمر نشست. شهر کوچک آنها اکنون پر از درختان سبز و زیبا شده بود. آلودگی هوا کاهش یافته و مردم شهر به اهمیت محیط زیست پی برده بودند. مریم با لبخندی بر لب به شهر نگاه کرد و فهمید که رویای او به حقیقت پیوسته است.
این نمونه نشان میدهد که چگونه میتوان داستانی الهامبخش درباره آیندهای بهتر نوشت. با تمرکز بر شخصیتهای مثبت و تلاشهای آنها برای دستیابی به اهداف بزرگ، میتوانید داستانهایی خلق کنید که نه تنها سرگرمکننده، بلکه آموزنده و امیدبخش باشند.
dastannevis.com
چه کسی میتواند نکتهٔ بدی درباره آخرین روز یک رمان بگوید؟ چنان شادمانی در آن است که صفتی برایش پیدا نمیکنم. گاهی فکر میکنم بهترین دلیل برای رمان نویسی تجربهٔ آن چهار ساعت و نیم بعد از نوشتن آخرین کلمه است.
آخرین باری که برایم اتفاق افتاد رفتم حیاط پشتی، مدتها روی سنگ فرش دراز کشیدم و گریه کردم. اواخر پاییز بود و هوا آفتابی و همه جا پر از سیبهای ترشیدهٔ بدبو.
زادی اسمیت
dastannevis.com
آخرین باری که برایم اتفاق افتاد رفتم حیاط پشتی، مدتها روی سنگ فرش دراز کشیدم و گریه کردم. اواخر پاییز بود و هوا آفتابی و همه جا پر از سیبهای ترشیدهٔ بدبو.
زادی اسمیت
dastannevis.com
موقعیتهای مشکوک در نوشتن
تا جایی که میتوانید از جملات کوتاه استفاده کنید. جمله طولانی جملهای است که نتوانید بدون مکثی برای نفس کشدن آن را تمام کنید. روی جملات دقت کنید و افکار متفاوت درون یک جمله را با علامت مشخص کنید. بسیار مهم است این خطر را در جملهبندی فورا تشخیص دهید. تنها به یک نکته در هر جمله اشاره کنید. بعد طبق مفهومش زوائد آن را در جملات بعدی بیاورید. اگر هر جمله بیش از یک عملکرد دارد ودر آن به بیش از یک موضوع میپردازید، به آن جمله مشکوک باشید و با جملات کوتاهتری آن موقعیت را توضیح دهید.
چگونه نقد بنویسیم
دیوید.بی. پیری
البته در داستاننویسی به مقتضای موقعیت و برای ایجاد لحن و ریتم از جملات طولانی با صفتها و توصیفات فراوان و گاهی از جملات منقطع و کوتاه کوتاه استفاده میکنیم و توصیه بالا بیشتر در نثر نویسی کاربرد دارد.
dastannevis.com
تا جایی که میتوانید از جملات کوتاه استفاده کنید. جمله طولانی جملهای است که نتوانید بدون مکثی برای نفس کشدن آن را تمام کنید. روی جملات دقت کنید و افکار متفاوت درون یک جمله را با علامت مشخص کنید. بسیار مهم است این خطر را در جملهبندی فورا تشخیص دهید. تنها به یک نکته در هر جمله اشاره کنید. بعد طبق مفهومش زوائد آن را در جملات بعدی بیاورید. اگر هر جمله بیش از یک عملکرد دارد ودر آن به بیش از یک موضوع میپردازید، به آن جمله مشکوک باشید و با جملات کوتاهتری آن موقعیت را توضیح دهید.
چگونه نقد بنویسیم
دیوید.بی. پیری
البته در داستاننویسی به مقتضای موقعیت و برای ایجاد لحن و ریتم از جملات طولانی با صفتها و توصیفات فراوان و گاهی از جملات منقطع و کوتاه کوتاه استفاده میکنیم و توصیه بالا بیشتر در نثر نویسی کاربرد دارد.
dastannevis.com
کلر ژوبرت:
- "ننهکلاغه و بچههایش": این مجموعه داستان درباره ماجراهای ننهکلاغه و بچههایش است که به موضوعات اخلاقی و تربیتی در قالب داستانهای کوتاه و جذاب میپردازد. ژوبرت که یک نویسنده فرانسویتبار و مسلمان است، داستانهای خود را با نگاهی به فرهنگ و ارزشهای اسلامی نوشته است.
dastannevis.com
- "ننهکلاغه و بچههایش": این مجموعه داستان درباره ماجراهای ننهکلاغه و بچههایش است که به موضوعات اخلاقی و تربیتی در قالب داستانهای کوتاه و جذاب میپردازد. ژوبرت که یک نویسنده فرانسویتبار و مسلمان است، داستانهای خود را با نگاهی به فرهنگ و ارزشهای اسلامی نوشته است.
dastannevis.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهر توکیو، پایتخت ژاپن و یکی از شهرهای پرجمعیت و پرتنوع جهان است. این شهر پر از رنگ و زندگی است و همچنین محل زندگی بسیاری از نویسندگان برجسته جهان بوده است.
یکی از نویسندگان معروف توکیو، هاروکی موراکامی است. او نویسنده ای ژاپنی است که با آثار خود در سبک رئالیسم سحرآمیز شناخته شده است. داستانهای او معمولاً در توکیو و محیطهای شهری دیگر ژاپن روایت میشوند و با جذابیت و عمق شخصیتهاشان، خوانندگان را به دنیای خود جذب میکنند.
دیگر یک نویسنده برجسته توکیو، هاروکی موراکامی است. او نویسندهای است که با آثار خود در زمینه رمان و داستان کوتاه شناخته شده است. داستانهای او اغلب در محیطهای شهری توکیو و با تمرکز بر روابط انسانی و مسائل روزمره، خوانندگان را به تفکر و تأمل در مسائل اجتماعی و فرهنگی میاندازد.
در کل، شهر توکیو به عنوان محل زندگی بسیاری از نویسندگان برجسته جهان، به عنوان منبع الهام و الهام بخش برای آثار آنها شناخته میشود.
dastannevis.com
یکی از نویسندگان معروف توکیو، هاروکی موراکامی است. او نویسنده ای ژاپنی است که با آثار خود در سبک رئالیسم سحرآمیز شناخته شده است. داستانهای او معمولاً در توکیو و محیطهای شهری دیگر ژاپن روایت میشوند و با جذابیت و عمق شخصیتهاشان، خوانندگان را به دنیای خود جذب میکنند.
دیگر یک نویسنده برجسته توکیو، هاروکی موراکامی است. او نویسندهای است که با آثار خود در زمینه رمان و داستان کوتاه شناخته شده است. داستانهای او اغلب در محیطهای شهری توکیو و با تمرکز بر روابط انسانی و مسائل روزمره، خوانندگان را به تفکر و تأمل در مسائل اجتماعی و فرهنگی میاندازد.
در کل، شهر توکیو به عنوان محل زندگی بسیاری از نویسندگان برجسته جهان، به عنوان منبع الهام و الهام بخش برای آثار آنها شناخته میشود.
dastannevis.com
Audio
#داستان_شبانه 🌙
🔹 داستان خواهی که بر ریشَت نخندند بفرما تا خَرَت محکم ببندند
🔸 گوینده: #گلنازتقوایی
داستان نویس نوجوان😎
🔹 داستان خواهی که بر ریشَت نخندند بفرما تا خَرَت محکم ببندند
🔸 گوینده: #گلنازتقوایی
داستان نویس نوجوان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
dastannevis.com
پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
dastannevis.com
ویکتور هوگو: "نوشتن راهی است برای فرار از واقعیت و ورود به جهانی دیگر، جهانی که ما خودمان میسازیم."
dastannevis.com
dastannevis.com
هدف امروز من، نوشتن یک پیش نویس ساده از داستانم بود. آن را با یک مشت کلمات سست و بیمزه شروع کردم. هدف بعدی تجدید نظر روی کلمات و جملات است. این روند به من کمک میکند تا به فرایند نوشتنم اطمینان کنم، چون میدانم قرار است هر جمله در بازبینی بهتر شود.
شروع هر داستان همیشه سخت است اما پیشنویسهای بعدی در مقایسه با زندگی قبلیشان بهتر میشوند. ما در هر پیشنویس بیآنکه متوجه شویم کارهای مهمی انجام دهیم و پیشنویسها به ما مجال میدهند تا سرانجام بتوانیم حس درونیمان را در قالب الفاظی مناسبتر بیان کنیم.
✍️معصومه حامیدوست
dastannevis.com
شروع هر داستان همیشه سخت است اما پیشنویسهای بعدی در مقایسه با زندگی قبلیشان بهتر میشوند. ما در هر پیشنویس بیآنکه متوجه شویم کارهای مهمی انجام دهیم و پیشنویسها به ما مجال میدهند تا سرانجام بتوانیم حس درونیمان را در قالب الفاظی مناسبتر بیان کنیم.
✍️معصومه حامیدوست
dastannevis.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان زندگی( جی کی رولینگ) از فقر تا ثروتمندترین فرد اروپا در سال۲۰۱۷ در آمد سالانه جی کی رولینگ از دارایی ملکه بریتانیا از محل در آمد شخصی ومیراث خانوادگی اش بیشتر است.
زندگی نامه کامل او را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:
https://blog.dastannevis.com/jk-rowling/
dastannevis.com
زندگی نامه کامل او را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:
https://blog.dastannevis.com/jk-rowling/
dastannevis.com
چرا داستان میخوانیم؟
انسان در داستان زندگی میکند مانند ماهی که در آب. داستانها به جهان انسانها شکل دادهاند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعهای از روایتهاست. انسان از طريق داستان با جهان زمانمندش مواجه میشود و زندگیاش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت میکند. در نتیجه:
۱- هر داستانی از تکنیکها ساخته میشود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد میتواند زندگی گستردهتر و عمیقتری بسازد و بالقوگیهای بیشتری را در زندگیاش بالفعل کند.
۲- داستانها بستر امکان تجربهاند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق میکند و در داستان غرق میشود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه میکند. این خصیصهی داستان موقعیتی را فراهم میآورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه میشود که تجربهشان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل میکند که تجربهی موقعیتهای خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسانها از طریق داستانها میتوانند تجربهی موقعیتهای خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسلهای بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند.
٣- نحوهی ارائهی ایدهها و اندیشهها در داستانها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستانها بیمسئولیت، آزاد و چندصداییاند. خواننده مجبور نیست هیچ ایدهی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانهای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده میتواند تفکرات و ایدههای مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستانها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعهاند.
۴- جهان داستان میتواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گستردهتر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسانها از طريق داستانهای تازه جهان خود را گستردهتر میکنند و به زندگیشان وسعت میبخشند. هر مشخصهی تازهای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) میتواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد.
على شاهی | کتابخانه بابل
dastannevis.com
انسان در داستان زندگی میکند مانند ماهی که در آب. داستانها به جهان انسانها شکل دادهاند: هویت هر انسان یک داستان است، سکونت گاه او تاریخی در قالب روایت دارد و فرهنگش مجموعهای از روایتهاست. انسان از طريق داستان با جهان زمانمندش مواجه میشود و زندگیاش چیزی نیست جز داستانی که قسمت بزرگی از آن را خودش روایت میکند. در نتیجه:
۱- هر داستانی از تکنیکها ساخته میشود و یادگیری هر تکنیک تازه برابر است با به دست آوردن توانایی برای روایت داستانی تازه و توان روایت داستان تازه برابر است با یک زندگی تازه. یک انسان هر چه بهتر داستان بگوید و ذهن داستان پردازتری داشته باشد میتواند زندگی گستردهتر و عمیقتری بسازد و بالقوگیهای بیشتری را در زندگیاش بالفعل کند.
۲- داستانها بستر امکان تجربهاند. خواننده زمانی که باورش را تعلیق میکند و در داستان غرق میشود، رویدادها و ارتباطات درون داستان را بهتر و عمیق تر تجربه میکند. این خصیصهی داستان موقعیتی را فراهم میآورد که در آن، خواننده با رویدادهایی مواجه میشود که تجربهشان در جهان واقعی پرهزینه، خطرناک یا غیرممکن است. از این نظر، داستان مانند یک «شبیه ساز» عمل میکند که تجربهی موقعیتهای خطرناک در آن عملی و کم هزینه است. انسانها از طریق داستانها میتوانند تجربهی موقعیتهای خطرناک، پیچیده یا شگفت را به دیگران آموزش دهند و نسلهای بعد را برای مواجهه با خطرات زندگی آماده کنند.
٣- نحوهی ارائهی ایدهها و اندیشهها در داستانها با متون علمی و فلسفی متفاوت است. داستانها بیمسئولیت، آزاد و چندصداییاند. خواننده مجبور نیست هیچ ایدهی مشخصی را بپذیرد یا باور کند. هیچ حقیقت یکه و یگانهای وجود ندارد و داستان، آزمایشگاهی است که در آن، خواننده میتواند تفکرات و ایدههای مختلف را در کنار هم بیازماید و محک بزند. داستانها ابزار بسیار مهمی برای آموزش دموکراسی و چندصدایی در یک جامعهاند.
۴- جهان داستان میتواند به جهان خواننده اضافه شود و جهان او را گستردهتر کند. هر داستان تازه، یک یا چند زندگی تازه در جهانی است که احتمالا مختصات و مشخصات آن با جهان خواننده متفاوت است. در نتیجه هر داستان تازه نویدبخش امکانات تازه ای برای زندگی خواننده است. انسانها از طريق داستانهای تازه جهان خود را گستردهتر میکنند و به زندگیشان وسعت میبخشند. هر مشخصهی تازهای در جهان یک داستان (هر چقدر هم که غیرواقعی) میتواند یک امکان تازه در جهان خواننده باشد.
على شاهی | کتابخانه بابل
dastannevis.com
نیل گیمن گفته :«تالکین برای نوشتن هابیت و اربابحلقهها، کتابهای سبک فانتزی نمیخواند، او کتاب های ریشه شناسی زبان فنلاندی میخواند. چیزی غیر منتظره را بخوانید.»
نویسندگی فقط نوشتن نیست، برای نوشتن یک شاهکار شنیدن موسیقیهای درجه یک، دیدن فیلمهای ارزشمند، رقص، درست زندگی کردن، خواندن کتابهای خوب و دانستن دربارهٔ انواع و اقسام رشتهها تاریخ، روانشناسی، اسطورهشناسی و... ضروری است.
dastannevis.com
نویسندگی فقط نوشتن نیست، برای نوشتن یک شاهکار شنیدن موسیقیهای درجه یک، دیدن فیلمهای ارزشمند، رقص، درست زندگی کردن، خواندن کتابهای خوب و دانستن دربارهٔ انواع و اقسام رشتهها تاریخ، روانشناسی، اسطورهشناسی و... ضروری است.
dastannevis.com
ده قانون نویسندگی «مایکل مورکاک»
۱) اولین قانونم را از تی. اچ. وایت گرفتهام، نویسنده کتاب «شمشیر در سنگ» و سایر داستانهای فانتزی درباره شاه آرتور. و آن قانون این است: بخوانید... هر چیزی را که به دستتان میرسد، بخوانید!
۲) من همیشه به کسانی که میخواهند داستان علمی و تخیلی یا عاشقانه بنویسند، توصیه میکنم که از خواندن داستانهایی در این ژانرها دست نگه دارند و شروع کنند به خواندن هر چیز دیگری؛ از بانیان گرفته تا بایات.
۳) نویسندهای را که بیش از همه تحسین میکنید در نظر داشته باشید (نویسنده محبوب من کنراد بود) و برای گفتن داستان خود، پیرنگ و شخصیتهای او را کپی کنید، مثل هنرجویان نقاشی که کارشان را با کپی کردن از روی استاد آغاز میکنند.
۴) شخصیتها و تم اصلیتان را در یکسوم اول رمان ارائه کنید.
۵) اگر یک رمان عامهپسند بر اساس پیرنگ مینویسید، حتماً مولفههای پیرنگ یا تم اصلی را در یکسوم اول، که به آن «درآمد» میگویند، ارائه کنید.
۶) تمها و شخصیتها را در یکسوم میانی، که به آن «بسط» میگویند، بپرورانید.
۷) تمها، رموز و غیره داستان را در یکسوم پایانی، که به آن «خاتمه» میگویند، به سرانجام برسانید.
۸) برای نوشتن یک ملودرام خوب «دستورالعمل جامع پیرنگ» لستر دنت را مطالعه کنید. میتوانید از طریق اینترنت نیز به آن دسترسی پیدا کنید. این دستورالعمل برای نوشتن یک داستان کوتاه عامهپسند است، اما میتوان بیشتر داستانها را در هر ژانر و با هر طولی از روی آن با موفقیت نوشت.
در صورت ممکن هنگامی که شخصیت داستان در حال نظریه دادن یا فلسفهپردازی است، ماجرایی را ترتیب دهید. این کار به حفظ تنش دراماتیک کمک میکند.
۹) از روش ترغیب و تهدید استفاده کنید، قهرمان داستان را تحت تعقیب (توسط یک مشغله ذهنی یا یک شخصیت منفی) و در حال تعقیب (یک فکر، شی، شخص، راز) قرار دهید.
۱۰)تمام قوانین از پیش تعیینشده را نادیده بگیرید و قوانین خود را که مناسب با حرفتان است، وضع کنید.
dastannevis.com
۱) اولین قانونم را از تی. اچ. وایت گرفتهام، نویسنده کتاب «شمشیر در سنگ» و سایر داستانهای فانتزی درباره شاه آرتور. و آن قانون این است: بخوانید... هر چیزی را که به دستتان میرسد، بخوانید!
۲) من همیشه به کسانی که میخواهند داستان علمی و تخیلی یا عاشقانه بنویسند، توصیه میکنم که از خواندن داستانهایی در این ژانرها دست نگه دارند و شروع کنند به خواندن هر چیز دیگری؛ از بانیان گرفته تا بایات.
۳) نویسندهای را که بیش از همه تحسین میکنید در نظر داشته باشید (نویسنده محبوب من کنراد بود) و برای گفتن داستان خود، پیرنگ و شخصیتهای او را کپی کنید، مثل هنرجویان نقاشی که کارشان را با کپی کردن از روی استاد آغاز میکنند.
۴) شخصیتها و تم اصلیتان را در یکسوم اول رمان ارائه کنید.
۵) اگر یک رمان عامهپسند بر اساس پیرنگ مینویسید، حتماً مولفههای پیرنگ یا تم اصلی را در یکسوم اول، که به آن «درآمد» میگویند، ارائه کنید.
۶) تمها و شخصیتها را در یکسوم میانی، که به آن «بسط» میگویند، بپرورانید.
۷) تمها، رموز و غیره داستان را در یکسوم پایانی، که به آن «خاتمه» میگویند، به سرانجام برسانید.
۸) برای نوشتن یک ملودرام خوب «دستورالعمل جامع پیرنگ» لستر دنت را مطالعه کنید. میتوانید از طریق اینترنت نیز به آن دسترسی پیدا کنید. این دستورالعمل برای نوشتن یک داستان کوتاه عامهپسند است، اما میتوان بیشتر داستانها را در هر ژانر و با هر طولی از روی آن با موفقیت نوشت.
در صورت ممکن هنگامی که شخصیت داستان در حال نظریه دادن یا فلسفهپردازی است، ماجرایی را ترتیب دهید. این کار به حفظ تنش دراماتیک کمک میکند.
۹) از روش ترغیب و تهدید استفاده کنید، قهرمان داستان را تحت تعقیب (توسط یک مشغله ذهنی یا یک شخصیت منفی) و در حال تعقیب (یک فکر، شی، شخص، راز) قرار دهید.
۱۰)تمام قوانین از پیش تعیینشده را نادیده بگیرید و قوانین خود را که مناسب با حرفتان است، وضع کنید.
dastannevis.com
#آموزشی
👈توصیه ده مرحله ای ریچارد برانسون برای دستیابی به هر هدفی:
1️⃣ تک تک ایده هایی که دارید را روی کاغذ بیاورید. هیچ ایده ای بیش از اندازه کوچک یا بیش از حد بزرگ نیست.
2️⃣ همیشه یک دفترچه ی یادداشت همراه خود داشته باشید؛ باید جایی برای نوشتن ایده هایتان دم دستتان باشد. داشتن یک فولدر روی موبایل می تواند از ننوشتن بهتر باشد، اما نوشتن روی کاغذ از هر گزینه ی دیگری بهتر است.
3️⃣ برای فهرست بندی آنها از روشی استفاده کنید که فکر می کنید برایتان مناسب است؛ نوشتن به صورت خطی، فهرست های بولت دار، جدول، هر کدام که برایتان راحت تر است. خود من با ترکیبی از جملات کوتاه و تصویر های در هم و برهم احساس راحتی بیشتری دارم.
4️⃣ هر روز فهرستی از کارهای کوچک و قابل مدیریت تهیه کنید و آنها را به انجام برسانید. روز خود را به چند قسمت تقسیم کنید، به این شیوه قادر به انجام کارهای بیشتری خواهید بود.
5️⃣ کارهایی که انجام داده اید را از فهرست خود خط بزنید. کارهای کمی هست که بتواند به اندازه ی خط زدن یک کار انجام شده برای انسان لذتبخش باشد.
6️⃣ هدف های خود را قابل اندازه گیری کنید تا بتوانید بفهمید آیا نقشه هایتان جواب می دهند یا نه. اگر نتوانید بفهمید به اهدافتان رسیده اید یا نه، هدفگذاری معنایی نخواهد داشت.
7️⃣ اهداف بلندپروازانه و دوردستی برای خود در نظر بگیرید. هدفگذاری های شما نباید فقط کوتاه مدت باشند. از خودتان بپرسید ۵ سال آینده کجا می خواهید باشید. ۵۰ سال دیگر چطور؟
8️⃣ در فهرست خود هدف های شخصی هم بگنجانید، فقط هدف های کاری مد نظر نیست. میان کار و زندگی هیچ تفکیک حقیقی ای وجود ندارد؛ به تمام اینها می گویند زندگی. فهرست شما هم از این قائده مستثنی نیست.
9️⃣ اهداف خود را با دیگران در میان بگذارید. می توانید به یکدیگر انگیزه بدهید و سراغ هدف های همدیگر را بگیرید. اما به یاد داشته باشید که در نهایت این خود شما هستید که باید برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
🔟 موفقیت های خود را جشن بگیرید، سپس فهرست تازه ای از اهداف جدید برای خود بنویسید. این چرخه با دست پیدا کردن به پیشرفت های بیشتر و بیشتر باید ادامه پیدا کند. من چندین جعبه یادداشت های گذشته ام را هنوز دارم که پر هستند از فهرست های قدیمی. هنوز هم مشغول نوشتن فهرست های تازه هستم.
اگر پیش از این نیز از این دست توصیه های بهره ورانه خوانده باشید، هیچ یک از موارد ذکر شده موجب تعجب شما نخواهد شد. متخصصین متعددی توصیه کرده اند زمان خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید. خیلی از سرمایه گذاران برجسته و مؤسسین شرکت های بزرگ هستند که می گویند به جای فهرست کارهای انجام دادنی، فهرستی از کارهای انجام شده دارند.
اما آنچه که توصیه ی برانسون را متمایز می کند این است که او نه تنها این ایده های خوب را در قالب یک طرح قدم به قدم در کنار هم قرار داده است، بلکه شخصاً آن را تضمین می کند. وقتی شخص موفقی نظیر برانسون می گوید این شیوه نتیجه بخش است، شاید حد اقل ارزش امتحان کردن را داشته باشد.
dastannevis.com
👈توصیه ده مرحله ای ریچارد برانسون برای دستیابی به هر هدفی:
1️⃣ تک تک ایده هایی که دارید را روی کاغذ بیاورید. هیچ ایده ای بیش از اندازه کوچک یا بیش از حد بزرگ نیست.
2️⃣ همیشه یک دفترچه ی یادداشت همراه خود داشته باشید؛ باید جایی برای نوشتن ایده هایتان دم دستتان باشد. داشتن یک فولدر روی موبایل می تواند از ننوشتن بهتر باشد، اما نوشتن روی کاغذ از هر گزینه ی دیگری بهتر است.
3️⃣ برای فهرست بندی آنها از روشی استفاده کنید که فکر می کنید برایتان مناسب است؛ نوشتن به صورت خطی، فهرست های بولت دار، جدول، هر کدام که برایتان راحت تر است. خود من با ترکیبی از جملات کوتاه و تصویر های در هم و برهم احساس راحتی بیشتری دارم.
4️⃣ هر روز فهرستی از کارهای کوچک و قابل مدیریت تهیه کنید و آنها را به انجام برسانید. روز خود را به چند قسمت تقسیم کنید، به این شیوه قادر به انجام کارهای بیشتری خواهید بود.
5️⃣ کارهایی که انجام داده اید را از فهرست خود خط بزنید. کارهای کمی هست که بتواند به اندازه ی خط زدن یک کار انجام شده برای انسان لذتبخش باشد.
6️⃣ هدف های خود را قابل اندازه گیری کنید تا بتوانید بفهمید آیا نقشه هایتان جواب می دهند یا نه. اگر نتوانید بفهمید به اهدافتان رسیده اید یا نه، هدفگذاری معنایی نخواهد داشت.
7️⃣ اهداف بلندپروازانه و دوردستی برای خود در نظر بگیرید. هدفگذاری های شما نباید فقط کوتاه مدت باشند. از خودتان بپرسید ۵ سال آینده کجا می خواهید باشید. ۵۰ سال دیگر چطور؟
8️⃣ در فهرست خود هدف های شخصی هم بگنجانید، فقط هدف های کاری مد نظر نیست. میان کار و زندگی هیچ تفکیک حقیقی ای وجود ندارد؛ به تمام اینها می گویند زندگی. فهرست شما هم از این قائده مستثنی نیست.
9️⃣ اهداف خود را با دیگران در میان بگذارید. می توانید به یکدیگر انگیزه بدهید و سراغ هدف های همدیگر را بگیرید. اما به یاد داشته باشید که در نهایت این خود شما هستید که باید برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
🔟 موفقیت های خود را جشن بگیرید، سپس فهرست تازه ای از اهداف جدید برای خود بنویسید. این چرخه با دست پیدا کردن به پیشرفت های بیشتر و بیشتر باید ادامه پیدا کند. من چندین جعبه یادداشت های گذشته ام را هنوز دارم که پر هستند از فهرست های قدیمی. هنوز هم مشغول نوشتن فهرست های تازه هستم.
اگر پیش از این نیز از این دست توصیه های بهره ورانه خوانده باشید، هیچ یک از موارد ذکر شده موجب تعجب شما نخواهد شد. متخصصین متعددی توصیه کرده اند زمان خود را به بخش های کوچکتر تقسیم کنید. خیلی از سرمایه گذاران برجسته و مؤسسین شرکت های بزرگ هستند که می گویند به جای فهرست کارهای انجام دادنی، فهرستی از کارهای انجام شده دارند.
اما آنچه که توصیه ی برانسون را متمایز می کند این است که او نه تنها این ایده های خوب را در قالب یک طرح قدم به قدم در کنار هم قرار داده است، بلکه شخصاً آن را تضمین می کند. وقتی شخص موفقی نظیر برانسون می گوید این شیوه نتیجه بخش است، شاید حد اقل ارزش امتحان کردن را داشته باشد.
dastannevis.com
قفسه کتابهای من
کتابی که اخیرا درباره داستاننویسی خواندهام: کتاب اندیشههای نو در رمان نویسی بوده. در این کتاب نویسندگان از فرایند آفرینششان میگویند. کتابی که برایم سرگرم کننده وشیرین بود.
از کتابهای فارسی در زمینهٔ داستاننویسی که باید خواند: «حرکت در مه» محمد حسن شهسواری، کتابی است جامع درباره نویسندگی و با مثالهای روشنی که از داستانهای فارسی میآورد، میتواند کمک خوبی برای نویسندگان جوان باشد.
نوشتههای حسین سناپور از جمله کتاب «شگردهای داستاننویسی» کتاب بسیار مفیدی است. سناپور در کتابهایش به نکاتی اشاره میکند که اگر شاگرد کلاسهایش باشی آنها را میشنوی. متأسفانه آقای سناپور ویدئویی درباره داستان ندارند و واقعا حیف است که نویسندگان ایرانی چندان در پی مصاحبه نیستند و از آن ابا دارند در حالی که نویسندگان خارجی، بخش بزرگی از تجربههای خود را از این طریق به نسل جوان انتقال میدهند.
در میان کتابهای جهان که در ایران منتشر شدهاند، نشر عصر داستان و سوره مهر کارهای ارزشمندی در زمینه آموزش نویسندگی چاپ کردهاند. من زمانی «میانبرهای رمان» را از نشر عصر داستان همینجا معرفی کردهام و بخشهای مفید و الهام بخشی از کتاب «طرح و ساختار رمان» انتشارات سوره مهر را در کانال منتشر کردهام اما هنوز این کتاب نکات تازهای دارد که سزاوار خوانده شدن است.
از داستانهای ایرانی که این روزها بارها خواندهام: داستان کوتاه «سیاسنبو» از محمدرضا صفدری و داستان کوتاه «پونه» کیهان خانجانی است. هدفم یادگیری از زبان این دو داستان بود. البته اعتقاد ندارم که آثار داستانی را به ایرانی و خارجی تقسیم کنیم. ادبیات یک کل منسجم بدون مرزبندی است و باید از همه آنها آموخت. چیزی که گوته بدان باور داشت یعنی ایده «ادبیات جهانی» چیزی است که من هم عمیقا به آن معتقدم. اما گاهی برای یادگیری بهتر زبان داستانی، خواندن داستانهای خوب ایرانی میتواند بسیار مفید باشد.
داستانی که به تازگی نوشتهام: داستان«عشق روی چرخ و فلک» است و آن را با خواندن خبری به این قرار نوشتم:
«بلندترین چرخ و فلک جهان در دبی با ۲۵۰ متر ارتفاع افتتاح شد. این چرخ و فلک ۲۴ ساعته بازه و تقریبا یک نمای ۳۶۰ درجه از دبی برای کسایی که سوار میشن نشون میده. ۱۱۰۰۰ تن فولاد برای ساخت این چرخ فلک استفاده شده. فولاد برج ایفل حدود ۷۰۰۰ تنه.»
ارتفاع چرخ و فلک در داستانم ۳۰۰ متر بود و جغرافیای آن مطلقا اهمیت نداشت ولی صحنه پردازی و فضاسازی چرا. برای آن یک آغاز، یک میانه و یک پایان ساختم و جزییات داستانی لازم را در آن قرار دادم تا فضاهای خالی را پرکنم و بخشهای مختلف داستانی را به هم مرتبط کنم. با پایان بندی کاملا غافلگیرانه و دیالوگهای حساب شده، به یکی از بهترین داستانهایم تبدیل شد.
آیا نوشتن از مطلبی برایم سخت بوده؟ اغلب به راحتی مینویسم اما این روزها مشغول جمع آوری یادداشتهایم از کتاب «نامههای خصوصی یک کتابخوان» هستم. وقتی به نوشتن از آثار جک لندن رسیدم؛ پروراندن جملات درباره او برایم سخت بود. من «سپید دندان» جک لندن را به سادگی نخواندم و خواندن آن را مدتها به تعویق میانداختم در نوشتن دربارهٔ او هم نظیر چنین حسی داشتم. بنابراین آثار جک لندن و نوشتن از او به یکمیزان برایم دشوار بود و با اینکه میدانستم میخواهم از چه بگویم اما حتی جمله بندی درباره او هم برایم سخت بود و این شاید به خصلت نوشتاری خود جک لندن بازمیگردد.
فیلمی که اخیرا درباره نویسندگی دیدهام: فیلم سینمایی «عجیب تر از داستان» به کارگردانی مارک فورستر است. فیلم درباره شخصیتی است که میخواهد نویسندهاش را مجاب کند تا از مرگ محتومش صرف نظر کند.
کار تأثیرگذاری که هر روز در زمینه نوشتن انجام میدهم: هر روز صبح، دو کار را با اشتیاق انجام میدهم؛ نوشتن نامه به خودم و جهان تا با آنچه پیش رویم است، هماهنگی بیشتری داشته باشم. علاوه بر این، این کار را برای فرستادن نجوایی به جهان و به قصد تأثیر گذاری بر آن انجام میدهم و این به نوعی به منزلهٔ اعلام وجود خودم در جهان است.
dastannevis.com
کتابی که اخیرا درباره داستاننویسی خواندهام: کتاب اندیشههای نو در رمان نویسی بوده. در این کتاب نویسندگان از فرایند آفرینششان میگویند. کتابی که برایم سرگرم کننده وشیرین بود.
از کتابهای فارسی در زمینهٔ داستاننویسی که باید خواند: «حرکت در مه» محمد حسن شهسواری، کتابی است جامع درباره نویسندگی و با مثالهای روشنی که از داستانهای فارسی میآورد، میتواند کمک خوبی برای نویسندگان جوان باشد.
نوشتههای حسین سناپور از جمله کتاب «شگردهای داستاننویسی» کتاب بسیار مفیدی است. سناپور در کتابهایش به نکاتی اشاره میکند که اگر شاگرد کلاسهایش باشی آنها را میشنوی. متأسفانه آقای سناپور ویدئویی درباره داستان ندارند و واقعا حیف است که نویسندگان ایرانی چندان در پی مصاحبه نیستند و از آن ابا دارند در حالی که نویسندگان خارجی، بخش بزرگی از تجربههای خود را از این طریق به نسل جوان انتقال میدهند.
در میان کتابهای جهان که در ایران منتشر شدهاند، نشر عصر داستان و سوره مهر کارهای ارزشمندی در زمینه آموزش نویسندگی چاپ کردهاند. من زمانی «میانبرهای رمان» را از نشر عصر داستان همینجا معرفی کردهام و بخشهای مفید و الهام بخشی از کتاب «طرح و ساختار رمان» انتشارات سوره مهر را در کانال منتشر کردهام اما هنوز این کتاب نکات تازهای دارد که سزاوار خوانده شدن است.
از داستانهای ایرانی که این روزها بارها خواندهام: داستان کوتاه «سیاسنبو» از محمدرضا صفدری و داستان کوتاه «پونه» کیهان خانجانی است. هدفم یادگیری از زبان این دو داستان بود. البته اعتقاد ندارم که آثار داستانی را به ایرانی و خارجی تقسیم کنیم. ادبیات یک کل منسجم بدون مرزبندی است و باید از همه آنها آموخت. چیزی که گوته بدان باور داشت یعنی ایده «ادبیات جهانی» چیزی است که من هم عمیقا به آن معتقدم. اما گاهی برای یادگیری بهتر زبان داستانی، خواندن داستانهای خوب ایرانی میتواند بسیار مفید باشد.
داستانی که به تازگی نوشتهام: داستان«عشق روی چرخ و فلک» است و آن را با خواندن خبری به این قرار نوشتم:
«بلندترین چرخ و فلک جهان در دبی با ۲۵۰ متر ارتفاع افتتاح شد. این چرخ و فلک ۲۴ ساعته بازه و تقریبا یک نمای ۳۶۰ درجه از دبی برای کسایی که سوار میشن نشون میده. ۱۱۰۰۰ تن فولاد برای ساخت این چرخ فلک استفاده شده. فولاد برج ایفل حدود ۷۰۰۰ تنه.»
ارتفاع چرخ و فلک در داستانم ۳۰۰ متر بود و جغرافیای آن مطلقا اهمیت نداشت ولی صحنه پردازی و فضاسازی چرا. برای آن یک آغاز، یک میانه و یک پایان ساختم و جزییات داستانی لازم را در آن قرار دادم تا فضاهای خالی را پرکنم و بخشهای مختلف داستانی را به هم مرتبط کنم. با پایان بندی کاملا غافلگیرانه و دیالوگهای حساب شده، به یکی از بهترین داستانهایم تبدیل شد.
آیا نوشتن از مطلبی برایم سخت بوده؟ اغلب به راحتی مینویسم اما این روزها مشغول جمع آوری یادداشتهایم از کتاب «نامههای خصوصی یک کتابخوان» هستم. وقتی به نوشتن از آثار جک لندن رسیدم؛ پروراندن جملات درباره او برایم سخت بود. من «سپید دندان» جک لندن را به سادگی نخواندم و خواندن آن را مدتها به تعویق میانداختم در نوشتن دربارهٔ او هم نظیر چنین حسی داشتم. بنابراین آثار جک لندن و نوشتن از او به یکمیزان برایم دشوار بود و با اینکه میدانستم میخواهم از چه بگویم اما حتی جمله بندی درباره او هم برایم سخت بود و این شاید به خصلت نوشتاری خود جک لندن بازمیگردد.
فیلمی که اخیرا درباره نویسندگی دیدهام: فیلم سینمایی «عجیب تر از داستان» به کارگردانی مارک فورستر است. فیلم درباره شخصیتی است که میخواهد نویسندهاش را مجاب کند تا از مرگ محتومش صرف نظر کند.
کار تأثیرگذاری که هر روز در زمینه نوشتن انجام میدهم: هر روز صبح، دو کار را با اشتیاق انجام میدهم؛ نوشتن نامه به خودم و جهان تا با آنچه پیش رویم است، هماهنگی بیشتری داشته باشم. علاوه بر این، این کار را برای فرستادن نجوایی به جهان و به قصد تأثیر گذاری بر آن انجام میدهم و این به نوعی به منزلهٔ اعلام وجود خودم در جهان است.
dastannevis.com