چهارصد صفحه نوشتن یکباره را بیخیال شوید و روزی یک صفحه بنویسید. این به دردتان میخورد.
جان اشتاین بک
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جان اشتاین بک
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
کل راز این است که در ترس، عجله، هیجان و بیحوصلگیها و خستگی لحظهای بنویسید، ضبط همه چیز بدون فکر کردن، بدون نگرانی در مورد سبک و بدون انتظار برای زمان و مکان مناسب. من هميشه اين کار را کردم. اولین تکه کاغذی را که بدستم رسیده برداشتم و پشت میز نشستم، نوشتم، نوشتم و نوشتم... هنگامی که تحت تاثیر لحظهای مینویسید، میتوانید هر تپش و ضربان قلب زندگی را منتقل کنید.
والت ویتمن
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
والت ویتمن
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
حتی اگر چیزی ننویسم باز هم هر روز پشت میز کارم مینشینم و تمرکز میکنم. استقامت فیزیکی برای یک نویسنده حرفه ای بسیار حیاتی است.
ریموند چندلر
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ریموند چندلر
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
۱۳ اوت روز جهانی چپدستها است. از جمله هدفهای نامگذاری این روز انتقاد به باورهای خرافی و رفع محدودیتهایی است که چپ دستها گاه در جامعه یا محیط کار با آن مواجه میشوند
+ هرکی رو ببخشم اونی رو که اولین بار گفت چپ دستا باهوشن رو نمیبخشم
بیشترین ضربه رو موقع امتحانات کلاسی از همین جمله خوردم
لامصب بگو استثنا هم توشون تا همیشه کنار یه چپ دست نشینم و به فنا نرم..
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
+ هرکی رو ببخشم اونی رو که اولین بار گفت چپ دستا باهوشن رو نمیبخشم
بیشترین ضربه رو موقع امتحانات کلاسی از همین جمله خوردم
لامصب بگو استثنا هم توشون تا همیشه کنار یه چپ دست نشینم و به فنا نرم..
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
برای اینکه شخصیت پردازی خوبی داشته باشید لازم است روی شخصیت خود قدری کار کنید. برای کار کردن روی اطلاعات و ویژگیها درباره شخصیتتان چند روزی وقت بگذارید. سعی کنید ویژگیهای چشمگیر و جانداری برای شخصیت تان در نظر بگیرید، چون این ویژگیها، امکاناتی برای ایجاد صحنههای مختلف در اختیار شما میگذارد. ریزکردن و گذاشتن همهٔ اطلاعات و ویژگیهای شخصیت در جدولی شبیه جدول بالا کار مفیدی است.
جیمز اسکات بل
📚طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جیمز اسکات بل
📚طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جک لندن و مشقت نویسندگی
جک لندن در ابتدا هر روز از ساعت ۶ صبح تا ۷ بعدازظهر در کارخانه گونی بافی کار میکرد و فرصت مختصری که کار کارخانه برای استراحت او باقی میگذاشت، صرف تدوین و انشا آثار ادبی اولیهاش میشد.
همان وقتها یکی از روزنامههای سانفرانسیسکو برای تهیه مقاله ای درباره مناظر بدیع طبیعت که از دو هزار کلمه بیشتر نباشد جایزهای تعیین کرد. مادر جک او را تشویق کرد که بخت خود را بیازماید، جک شروع به نوشتن کرد و مقالهای تحت عنوان «توفانی مهیب در سواحل ژاپن» در همان شب نوشت. شب دوم از مقاله خود خوشش نیامد و دو هزار کلمه دیگر نوشت. شب سوم از تلفیق دو نوشته قبلی خود مقاله دیگری تألیف کرد که خودش پسندید و از قضا جایزه اول به او تعلق گرفت.
پس از آن مقاله دیگری برای همان روزنامه فرستاد ولی اینبار با ناکامی مواجه شد و راه شمال کلوندیک در پیش گرفت. سفرهای او توأم با حوادث و ماجراهای هیجان انگیز بود قلم سست او که تاکنون در خیالبافی ورمانتیسم سرگردان بود قدرتی یافت و با واقعیات زندگی سروکار پیدا کرد.
جک مدتها سر به جیب تفکر فرو برد و راه قطعی خود را به سوی ادبیات گشود. وی با تألیف داستانی از سفر خود راه جدیدش را پی گرفت ولی از این کتاب استقبال نشد. رمان دیگری نوشت و آن نیز با شکست مواجه شد. سرانجام یکی از مجلات کالیفرنیا داستانی از او را چاپ کرد و پنج دلار مزد به او داد. خوشبختانه این داستانگرفت و یک مجله دیگر داستان دیگری از او خواست و چهل و پنج دلار به او مزد پرداخت. و روزهای خوش و سعادتبارتر به روی جک لبخند زد.
خودش میگوید: « در آن زمان اگر میخواستم روزنامه نویس شوم ثروت هنگفتی به دست میآوردم ولی به دنبال این کار نرفتم زیرا روزنامه نویسی را کشنده فضایل اخلاقی میدانستم وآن را با روحیه جوانی مثل خودم که در پی کسب علم وکمال بودم و قوای عقلی و فکریام در حال رشد و تکوین بود، مناسب نمیدیدم.»
جک لندن به نویسندگی ادامه داد و آثارش را بیش از پنجاه جلد یکی پس از دیگری تألیف کرد. او را گورکی آمریکا لقب دادهاند و مانند گورکی طی زندگی پرآشوب خود در گردابهایی فرورفت و قدراست کرد و امکان تدوین شاهکاری را یافت که در اصالت و قدرت بیان در تجسم صحنههای زندگی بینظیر است و تقریبا به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.
پیشگفتار کتاب «سپید دندان»
نوشته محمد قاضی
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
جک لندن در ابتدا هر روز از ساعت ۶ صبح تا ۷ بعدازظهر در کارخانه گونی بافی کار میکرد و فرصت مختصری که کار کارخانه برای استراحت او باقی میگذاشت، صرف تدوین و انشا آثار ادبی اولیهاش میشد.
همان وقتها یکی از روزنامههای سانفرانسیسکو برای تهیه مقاله ای درباره مناظر بدیع طبیعت که از دو هزار کلمه بیشتر نباشد جایزهای تعیین کرد. مادر جک او را تشویق کرد که بخت خود را بیازماید، جک شروع به نوشتن کرد و مقالهای تحت عنوان «توفانی مهیب در سواحل ژاپن» در همان شب نوشت. شب دوم از مقاله خود خوشش نیامد و دو هزار کلمه دیگر نوشت. شب سوم از تلفیق دو نوشته قبلی خود مقاله دیگری تألیف کرد که خودش پسندید و از قضا جایزه اول به او تعلق گرفت.
پس از آن مقاله دیگری برای همان روزنامه فرستاد ولی اینبار با ناکامی مواجه شد و راه شمال کلوندیک در پیش گرفت. سفرهای او توأم با حوادث و ماجراهای هیجان انگیز بود قلم سست او که تاکنون در خیالبافی ورمانتیسم سرگردان بود قدرتی یافت و با واقعیات زندگی سروکار پیدا کرد.
جک مدتها سر به جیب تفکر فرو برد و راه قطعی خود را به سوی ادبیات گشود. وی با تألیف داستانی از سفر خود راه جدیدش را پی گرفت ولی از این کتاب استقبال نشد. رمان دیگری نوشت و آن نیز با شکست مواجه شد. سرانجام یکی از مجلات کالیفرنیا داستانی از او را چاپ کرد و پنج دلار مزد به او داد. خوشبختانه این داستانگرفت و یک مجله دیگر داستان دیگری از او خواست و چهل و پنج دلار به او مزد پرداخت. و روزهای خوش و سعادتبارتر به روی جک لبخند زد.
خودش میگوید: « در آن زمان اگر میخواستم روزنامه نویس شوم ثروت هنگفتی به دست میآوردم ولی به دنبال این کار نرفتم زیرا روزنامه نویسی را کشنده فضایل اخلاقی میدانستم وآن را با روحیه جوانی مثل خودم که در پی کسب علم وکمال بودم و قوای عقلی و فکریام در حال رشد و تکوین بود، مناسب نمیدیدم.»
جک لندن به نویسندگی ادامه داد و آثارش را بیش از پنجاه جلد یکی پس از دیگری تألیف کرد. او را گورکی آمریکا لقب دادهاند و مانند گورکی طی زندگی پرآشوب خود در گردابهایی فرورفت و قدراست کرد و امکان تدوین شاهکاری را یافت که در اصالت و قدرت بیان در تجسم صحنههای زندگی بینظیر است و تقریبا به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.
پیشگفتار کتاب «سپید دندان»
نوشته محمد قاضی
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
چطور یک داستان کوتاه عالی بنویسیم؟
«کیت دوال» برای بیرون کشیدن داستان از ذهن به روی کاغذ این راهکار را ارائه میدهد: «بیش از حد فکر نکنید، بهجایش بازنویسی کنید. گاهی یک جفت دستکش یا یک گل را در خیابان میبینید که به طرز خاصی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. این همان نقطه تحریک شماست. آن احساس یا چیزی پیرامون آن ایده را یادداشت کنید. در این مرحله چیز زیادی نمیدانید پس فقط این روند را دنبال کنید. تا انتها دنبالش کنید. ممکن است یک روز، یک هفته یا یک سال طول بکشد. آن را بازنویسی کنید، بعد بنشینید و از خودتان بپرسید: «جادویش کجاست؟ چه دارم میگویم؟ چه کسی دارد حرف میزند؟» وقتی این کار را انجام دادید داستان خودتان را دارید و میتوانید ساخت و ویرایش آن را شروع کنید.»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
«کیت دوال» برای بیرون کشیدن داستان از ذهن به روی کاغذ این راهکار را ارائه میدهد: «بیش از حد فکر نکنید، بهجایش بازنویسی کنید. گاهی یک جفت دستکش یا یک گل را در خیابان میبینید که به طرز خاصی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. این همان نقطه تحریک شماست. آن احساس یا چیزی پیرامون آن ایده را یادداشت کنید. در این مرحله چیز زیادی نمیدانید پس فقط این روند را دنبال کنید. تا انتها دنبالش کنید. ممکن است یک روز، یک هفته یا یک سال طول بکشد. آن را بازنویسی کنید، بعد بنشینید و از خودتان بپرسید: «جادویش کجاست؟ چه دارم میگویم؟ چه کسی دارد حرف میزند؟» وقتی این کار را انجام دادید داستان خودتان را دارید و میتوانید ساخت و ویرایش آن را شروع کنید.»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
اگر ناگهان تخیلتان از کار بیفتد چه میکنید؟ همه نویسندهها گاهگاهی با این وضع روبرو میشوند. باتری خلاقیتتان را شارژ کنید. یکتمرین برای این کار استفادهٔ تصادفی از فرهنگ لغت است:
فرهنگ لغت را به طور تصادفی باز کنید و یک لغت جاندار انتخاب کنید. حال از صفحه دیگر آن یک لغت جاندار دیگر انتخاب کنید. چیزی بنویسید که این دو واژه را به هم ربط دهد. اینگونه دوباره تکانی به عضلات ادبی خود بدهید. مطلبی که نوشتهاید چه چیزی دربارهٔ داستان به ذهنتان میآورد؟
جیمز اسکات بل
📚طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
فرهنگ لغت را به طور تصادفی باز کنید و یک لغت جاندار انتخاب کنید. حال از صفحه دیگر آن یک لغت جاندار دیگر انتخاب کنید. چیزی بنویسید که این دو واژه را به هم ربط دهد. اینگونه دوباره تکانی به عضلات ادبی خود بدهید. مطلبی که نوشتهاید چه چیزی دربارهٔ داستان به ذهنتان میآورد؟
جیمز اسکات بل
📚طرح و ساختار رمان
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
از ویلیام استنفورد پرسیدند به کسی که دچار بازماندگی ذهنی شده چه توصیه ای میکند، گفت:«از توقعات خود کم کن و بچسب به کار.» خردمندانهترین حرفی که در اینباره زده شد همین است. بیخود نیست که به شاگردانم سفارش میکنم:«فقط به فکر کار همان روز باش.» هر کتاب خوب، بد و حتی کتابهای عالی را هم به تدریج نوشتهاند؛ هر روزی کار همان روز را کردهاند؛ بی وقفه ماهها و حتی سالها. نگرانی درباره نتایج یا اینکه نویسنده دیگری چه میکند، موقوف. فقط «کار همان روز» «امروز کاری از پیش بردم؟» این تنها چیزی است که حق داری از خودت بپرسی و بخواه که بیشتر روزها بتوانی به آن پاسخ مثبت بدهی و بقیه کار را به فردا موکول کنی.
ریچارد باوش
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ریچارد باوش
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
در باغ قدم میزدم دو اناری که روی یک شاخه جا خوش کرده بودند،توجهم را جلب کرد.
یکی از آنها غلاف محکمی به دور خودش پیچیده بود و مشخص بود که هنوز رنج بله،چشم قربان را نچشیده بود.حتی خورشید هم شیفتهاش شده بودو به او مایل میتابید تا مبادا پوست لطیفش آسیبی ببیند.
پدرم میگوید:اگر این انارها نباشن توازن جعبهها به هم میخوره و بار ما دیگه فروش نمیره.باید خیلی مواظبشون باشیم.
نگاهم را به سمت انار دیگر میچرخانم.آن انار رفیق همه در همه حال و تنهای تنهاست.کسی به او محل نمیگذارد و خورشید هم برایش مهم نیست که چگونه به او میتابد. با این همه او همچنان میخندد بعضی وقتها که غنچهها به خاطر تشنگی لهله میزنند او خودش را میفشارد و لب های ترک خوردهٔ غنچهها را سیراب میکند. من باطنش را میبینم.زلالتر از آبی دریا.
من با انار شکسته عکس میگیرم.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
یکی از آنها غلاف محکمی به دور خودش پیچیده بود و مشخص بود که هنوز رنج بله،چشم قربان را نچشیده بود.حتی خورشید هم شیفتهاش شده بودو به او مایل میتابید تا مبادا پوست لطیفش آسیبی ببیند.
پدرم میگوید:اگر این انارها نباشن توازن جعبهها به هم میخوره و بار ما دیگه فروش نمیره.باید خیلی مواظبشون باشیم.
نگاهم را به سمت انار دیگر میچرخانم.آن انار رفیق همه در همه حال و تنهای تنهاست.کسی به او محل نمیگذارد و خورشید هم برایش مهم نیست که چگونه به او میتابد. با این همه او همچنان میخندد بعضی وقتها که غنچهها به خاطر تشنگی لهله میزنند او خودش را میفشارد و لب های ترک خوردهٔ غنچهها را سیراب میکند. من باطنش را میبینم.زلالتر از آبی دریا.
من با انار شکسته عکس میگیرم.
#دژم
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ملت عشق - قسمت سی و چهارم
داستان نویس نوجوان
#داستان_شبانه 🌙
🔹 ملت عشق ❤️
🔸 قسمت سی و چهارم (بخش دوم: آب - قسمت دوازدهم: اللا، بوستون، ۳ ژوئن ۲۰۰۸)
📕 پرفروشترین کتاب رمان در ترکیه و ایران
تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان
داستان نویس نوجوان 😎
🔹 ملت عشق ❤️
🔸 قسمت سی و چهارم (بخش دوم: آب - قسمت دوازدهم: اللا، بوستون، ۳ ژوئن ۲۰۰۸)
📕 پرفروشترین کتاب رمان در ترکیه و ایران
تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان
داستان نویس نوجوان 😎
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال۱۳۹۶ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱
dastannevis.com
dastannevis.com
ر🍃🌸🍃
گنجطلایی نویسنده
«هیچ عناصری در نویسندگی به اندازه نظم و «مهلت و ضرب الاجل» در اتمام کار مؤثر نیست. نویسنده در گوشه های تنگ و زمان دار و استرس برای تحویل کار است که به زوایای خلاق خود پی می برد و اثری می نگارد که شاید برای خودش هم تعجب آور باشد. آن گوشه خلوت و زمان دار برای نویسنده، کنج طلایی گنج است. من دوسال هر پنج هفته یکبار مجبور بودم سی صفحه نوشته تازه به علاوه ویرایش نوشته های قبلی و دو جستار مدون روی دو کتابی که خوانده بودم تحویل دهم. هیچ موقعیتی جز این زمان فشرده نمی توانست مرا در دنیای نویسندگی به جلو پرتاب کند.»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
گنجطلایی نویسنده
«هیچ عناصری در نویسندگی به اندازه نظم و «مهلت و ضرب الاجل» در اتمام کار مؤثر نیست. نویسنده در گوشه های تنگ و زمان دار و استرس برای تحویل کار است که به زوایای خلاق خود پی می برد و اثری می نگارد که شاید برای خودش هم تعجب آور باشد. آن گوشه خلوت و زمان دار برای نویسنده، کنج طلایی گنج است. من دوسال هر پنج هفته یکبار مجبور بودم سی صفحه نوشته تازه به علاوه ویرایش نوشته های قبلی و دو جستار مدون روی دو کتابی که خوانده بودم تحویل دهم. هیچ موقعیتی جز این زمان فشرده نمی توانست مرا در دنیای نویسندگی به جلو پرتاب کند.»
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃🌸🍃
خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط
بسیاری از داستان ها و رمانهای مهم داخلی و خارجی برگرفته از خاطرات هستند. مثلا در نمونههای داخلی می توان به داستانهای کوتاه احمد محمود به ویژه رمان «همسایه ها»ی او، همین طور داستان های اولیهٔ جمال زاده مثل «دوستی خاله خرسه» و نیز رمان «کلیدر» دولت آبادی که بر اساس خاطرات خود نویسنده نوشته شده اشاره نمود.
🔅یکی از عمدهترین تفاوتهای خاطره و داستان، زاویه دید است. در خاطره اولین و آخرین قالب بیان خاطره همان «من راوی» و اول شخص است اما در داستان با توجه به شرایط و هدف، از نظرگاههای متنوع استفاده میشود.
🔅راوی خاطره در ماجرا و اتفاق، دخل و تصرف نمیکند و حتی اگر جزئی از آن ماجرا باشد باز هم صرفاً بازگو کننده است. چرا که در داستان، طرح ماجرا با نویسنده است اما در خاطره، سیر وقایع از منظر خود یا یکی از شاهدان آن حادثه است.
🔅خاطره یک حادثهٔ اصلی (شخصیت اصلی) دارد که قبل و بعد این شخصیت مهم نیست بلکه اتفاق جاری و موجود دارای اهمیت است و یک پیام اخلاقی یا احساسی همراه دارد که در شفاف ترین حالت ممکن بیان میشود.
🔅 در خاطره، عناصر داستانی برای برای عبور از واقعه استفاده میشود و نه پرورش آن. یعنی فضا داریم ولی فضاسازی نه، شخصیت داریم ولی شخصیت پردازی نه. اما در داستان همه اجزاء، همدیگر را برای رسیدن به یک انسجام حسی و اندیشهای حمایت میکنند.
🔅در داستان، شما حوادث را گلچین و چینش میکنید اما در خاطره به این دلیل که حادثه محور است همه چیز در بیان حادثه مورد نظر و رسیدن به این حادثه انتخاب میشود و رابطه اجزا و علل و عوامل رخدادها اهمیت جدی ندارد.
یادداشتی از سیدحسین موسوینیا
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
خاطره و داستان، دو جهان متفاوت و مرتبط
بسیاری از داستان ها و رمانهای مهم داخلی و خارجی برگرفته از خاطرات هستند. مثلا در نمونههای داخلی می توان به داستانهای کوتاه احمد محمود به ویژه رمان «همسایه ها»ی او، همین طور داستان های اولیهٔ جمال زاده مثل «دوستی خاله خرسه» و نیز رمان «کلیدر» دولت آبادی که بر اساس خاطرات خود نویسنده نوشته شده اشاره نمود.
🔅یکی از عمدهترین تفاوتهای خاطره و داستان، زاویه دید است. در خاطره اولین و آخرین قالب بیان خاطره همان «من راوی» و اول شخص است اما در داستان با توجه به شرایط و هدف، از نظرگاههای متنوع استفاده میشود.
🔅راوی خاطره در ماجرا و اتفاق، دخل و تصرف نمیکند و حتی اگر جزئی از آن ماجرا باشد باز هم صرفاً بازگو کننده است. چرا که در داستان، طرح ماجرا با نویسنده است اما در خاطره، سیر وقایع از منظر خود یا یکی از شاهدان آن حادثه است.
🔅خاطره یک حادثهٔ اصلی (شخصیت اصلی) دارد که قبل و بعد این شخصیت مهم نیست بلکه اتفاق جاری و موجود دارای اهمیت است و یک پیام اخلاقی یا احساسی همراه دارد که در شفاف ترین حالت ممکن بیان میشود.
🔅 در خاطره، عناصر داستانی برای برای عبور از واقعه استفاده میشود و نه پرورش آن. یعنی فضا داریم ولی فضاسازی نه، شخصیت داریم ولی شخصیت پردازی نه. اما در داستان همه اجزاء، همدیگر را برای رسیدن به یک انسجام حسی و اندیشهای حمایت میکنند.
🔅در داستان، شما حوادث را گلچین و چینش میکنید اما در خاطره به این دلیل که حادثه محور است همه چیز در بیان حادثه مورد نظر و رسیدن به این حادثه انتخاب میشود و رابطه اجزا و علل و عوامل رخدادها اهمیت جدی ندارد.
یادداشتی از سیدحسین موسوینیا
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃🌸🍃
🍃 نویسندگی
✍️ به جای فکر کردن به اینکه چرا نویسنده نیستم، به این فکر کنید که چگونه میتوانم نویسنده بشوم؟
▪️وقتی پرسش درست از خودتان بپرسید، جوابهای درست یکی یکی خودشان را نشان میدهند.
▪️اگر صد سال از خودتان درباره علت نبودن چیزی سوال کنید، هیچ یک از جوابهایی که پیدا میکنید، نمیتواند باعث بوجود آمدن آن چیز بشوند.
▪️دنبال چرایی نبودن چیزی نباشید،
چگونگی بودن آن را جستجو کنید
@dastannevisenojavan
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃 نویسندگی
✍️ به جای فکر کردن به اینکه چرا نویسنده نیستم، به این فکر کنید که چگونه میتوانم نویسنده بشوم؟
▪️وقتی پرسش درست از خودتان بپرسید، جوابهای درست یکی یکی خودشان را نشان میدهند.
▪️اگر صد سال از خودتان درباره علت نبودن چیزی سوال کنید، هیچ یک از جوابهایی که پیدا میکنید، نمیتواند باعث بوجود آمدن آن چیز بشوند.
▪️دنبال چرایی نبودن چیزی نباشید،
چگونگی بودن آن را جستجو کنید
@dastannevisenojavan
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃🌸🍃
شکارچی های ترسو
قورباغه توی برکه ای در کمین نشسته بود تا حشره ای را شکار کند. حشره از این طرف به آن طرف می پرید و قورباغه هم بی صدا می جهید و حشره را دنبال می کرد.
ولی خبر نداشت که یک لک لک هم قصد شکار او را داشت، حشره می رفت و قورباغه هم دنبال او، لک لک هم بی صدا به دنبال قورباغه. هر سه تای آنها بدون آن که دیگری بداند به دنبال هم بودند. روباهی لک لک را دید و هوس خوردن او را کرد. پس روباه هم به قصد شکار لک لک دنبال او راه افتاد.
هر چهارتای آنها بی خبر از همدیگر به دنبال هم می رفتند تا به یک جنگل رسیدند. یک شکارچی با تفنگ خود در جنگل به دنبال شکار بود تا چشمش به روباه افتاد. او هم می خواست یک روباه را به خاطر پوست و دم زیبایش شکار کند، پس به دنبال او به راه افتاد. تفنگش را به سوی او نشانه گرفت و تیری به طرفش شلیک کرد.
گلوله به خطا رفت. روباه از ترس جیغ بلندی کشید و از روی لک لک پرید و فرار کرد و رفت. لک لک هم از دیدن روباه وحشت کرد و سروصدایی کرد که قورباغه متوجه حضور او شد.
قورباغه هم از ترس جستی زد و لای بوته ها پنهان شد. این وسط حشره آزادانه و بدون ترس پرواز کرد و رفت و مرد شکارچی هم از شکار خود بی نصیب ماند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شکارچی های ترسو
قورباغه توی برکه ای در کمین نشسته بود تا حشره ای را شکار کند. حشره از این طرف به آن طرف می پرید و قورباغه هم بی صدا می جهید و حشره را دنبال می کرد.
ولی خبر نداشت که یک لک لک هم قصد شکار او را داشت، حشره می رفت و قورباغه هم دنبال او، لک لک هم بی صدا به دنبال قورباغه. هر سه تای آنها بدون آن که دیگری بداند به دنبال هم بودند. روباهی لک لک را دید و هوس خوردن او را کرد. پس روباه هم به قصد شکار لک لک دنبال او راه افتاد.
هر چهارتای آنها بی خبر از همدیگر به دنبال هم می رفتند تا به یک جنگل رسیدند. یک شکارچی با تفنگ خود در جنگل به دنبال شکار بود تا چشمش به روباه افتاد. او هم می خواست یک روباه را به خاطر پوست و دم زیبایش شکار کند، پس به دنبال او به راه افتاد. تفنگش را به سوی او نشانه گرفت و تیری به طرفش شلیک کرد.
گلوله به خطا رفت. روباه از ترس جیغ بلندی کشید و از روی لک لک پرید و فرار کرد و رفت. لک لک هم از دیدن روباه وحشت کرد و سروصدایی کرد که قورباغه متوجه حضور او شد.
قورباغه هم از ترس جستی زد و لای بوته ها پنهان شد. این وسط حشره آزادانه و بدون ترس پرواز کرد و رفت و مرد شکارچی هم از شکار خود بی نصیب ماند.
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃🌸🍃
موضوعاتی برای نوشتن خاطره
یکی از راههای نوشتن خاطره، انتخاب موضوع است. ممکن است انتخاب یک خاطره از میان انبوه خاطرات برایتان سخت باشد، برای راحتی کار بهتر است اول موضوعی را انتخاب کنید و سپس براساس موضوع یکی از خاطراتتان را به یاد بیاورید و تلاش کنید آن را روی کاغذ بنویسید. اینجا چند موضوع به شما پیشنهاد میشود تا براساس آن خاطرهتان را بنویسید:
۱. یکی از خاطراتتان را درباره یک شی بنویسید. از کودکی تا الان چه خاطره خاصی از یک شی دارید؟
۲. شیطنت خودتان یا فرد دیگری را به صورت خاطره روی کاغذ بیاورید.
۳. خاطرهتان را از یک مکان بنویسید.
۴. آیا خاطره خاصی از روز اول مدرسهتان دارید؟
۵. مهمترین تشویقی که در کودکی دریافت کردید چه بوده و چه نقشی در زندگی الان شما دارد؟
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
موضوعاتی برای نوشتن خاطره
یکی از راههای نوشتن خاطره، انتخاب موضوع است. ممکن است انتخاب یک خاطره از میان انبوه خاطرات برایتان سخت باشد، برای راحتی کار بهتر است اول موضوعی را انتخاب کنید و سپس براساس موضوع یکی از خاطراتتان را به یاد بیاورید و تلاش کنید آن را روی کاغذ بنویسید. اینجا چند موضوع به شما پیشنهاد میشود تا براساس آن خاطرهتان را بنویسید:
۱. یکی از خاطراتتان را درباره یک شی بنویسید. از کودکی تا الان چه خاطره خاصی از یک شی دارید؟
۲. شیطنت خودتان یا فرد دیگری را به صورت خاطره روی کاغذ بیاورید.
۳. خاطرهتان را از یک مکان بنویسید.
۴. آیا خاطره خاصی از روز اول مدرسهتان دارید؟
۵. مهمترین تشویقی که در کودکی دریافت کردید چه بوده و چه نقشی در زندگی الان شما دارد؟
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃🌸🍃
🍃 یادداشت روزانه
این نوع نوشتن، سابقه و پیشینه چندانی ندارد. یادداشت روزانه نویسی از یک نظر، قالبی همگانی است.
همه ما در روز شاهد رویدادهای ریز و درشت هستیم که یکی از ساده ترین راههای جلوگیری از فراموشی آنها یادداشت نویسی است.
یادداشت نویسی با آن که کم ترین جنبه های فنی و هنری را دارد، اگر به صورت یک عادت و یک برنامه منظم و روزانه در آید شکل یک نوع و قالب نوشتن را به خود می گیرد.
@dastannevisenojavan
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃 یادداشت روزانه
این نوع نوشتن، سابقه و پیشینه چندانی ندارد. یادداشت روزانه نویسی از یک نظر، قالبی همگانی است.
همه ما در روز شاهد رویدادهای ریز و درشت هستیم که یکی از ساده ترین راههای جلوگیری از فراموشی آنها یادداشت نویسی است.
یادداشت نویسی با آن که کم ترین جنبه های فنی و هنری را دارد، اگر به صورت یک عادت و یک برنامه منظم و روزانه در آید شکل یک نوع و قالب نوشتن را به خود می گیرد.
@dastannevisenojavan
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇