داستان نویس نوجوان
1.19K subscribers
12.5K photos
1.01K videos
42 files
17.4K links
تجربه خوب نوشتن!
کانال رسمی داستان نویس نوجوان
آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی

آدرس وب‌سایت:
dastannevis.com
آدرس ایمیل پشتیبانی:
support@dastannevis.com
ارتباط با ما و تبلیغات:
@ashkanhasebi
@firouzirad
Download Telegram
یک نویسنده حتی پشت درهای قفل شده می‌نویسد. او بدون هر گونه اتصالی به فضای بیرون می‌نویسد. چون او کتابش را در اعماق قلبش دارد. هنری میلر می‌گوید:« از زمانی که با جدیت شروع به نوشتن کردم، یکی از آرزوهایم این بوده که کتابی را که در اعماق شکمم، در تمام عرض‌ها و طول‌های جغرافیایی، در تمام دردها و فراز و نشیب‌های زندگی با خود به همه جا برده‌ام، خالی کنم. همیشه هدف و اشتیاقم این بوده که این کتاب را از درون بدنم بیرون بیاورم و گرم و زنده و ملموسش کنم.»



dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
درام تاریخی نایولا زمان خود را بین سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۱۱ در کشور آفریقای جنوب غربی آنگولا، مستعمره سابق پرتغال، تقسیم می‌کند تا زخم‌های نسلی ناشی از درگیری‌های مسلحانه نه چندان دور را تشریح کند. کارگردان خوزه میگل ریبیرو از فیلمنامه ای که ویرجیلیو آلمیدا نوشته و از نمایشنامه صحنه ای خوزه ادواردو آگوالوسا و میا کوتو به نام جعبه سیاه اقتباس شده است، داستانی غنی و قدرتمند درباره رها کردن می سازد.

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
اگر نویسنده‌ای نتواند در بدترین شرایط حرفش را بزند، نویسنده نیست؛ منتها چگونگی طرح آن‌ها مهم است. ذهن نویسنده مثل قلاب ماهی‌گیری است. موج‌های جامعه حرکت می‌کنند و قلاب یک نویسنده ممکن است چندین موضوع را شکار کند. بعضی از این موضوعات خام‌اند و به سرعت از بین می‌روند، اما برخی دیگر سمج‌اند و پیوسته به نویسنده می‌گویند من را بنویس، بنویس. این موضوع باعث می‌شود تا در ذهن نویسنده اتفاقی بیافتد که تا آن‌ها را تعریف نکند، ذهنش آرام نمی‌گیرد. پس وقتی دربارهٔ آنچه می‌بیند و آنچه می‌شنود، ننویسد، آرام و قرار ندارد. نویسنده با موضوع داستان‌هایش زندگی می‌کند. من کارهایی بوده که ۴۰ بار پایان‌شان را عوض کرده‌ام تا بتوانم کار خواندنی داشته باشم.

من به عنوان یک هنرمند سعی کرده‌ام آن‌چه را از جامعه گرفته‌ام، با تار و پود وجودم عجین کنم و آن‌ها را در کتابی مثل «شما که غریبه نیستید» ثبت کنم. من راوی این کتاب بودم و با تمام ناتوانی‌هایم سعی کردم در آن صداقت داشته باشم، یعنی راهنمای من در این کتاب صداقتم بود.

من قلم در دست نگرفته‌ام مگر آن‌که با صداقت توأم باشد. هیچ‌وقت به سفارش وکیل و وزیر دست به قلم نشده‌ام. در عین حال از کسی هم خرده و کینه به دل نگرفته‌ام. هنرمند آنچه را خود می‌گیرد، از صافی وجودش رد می‌کند و اثری ماندگار پدید می‌آورد. این رمز خلق آثار هنری است.


هوشنگ مرادی کرمانی


dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🍃 خلاصه مراحل نوشتن یک داستان

1️⃣ خریدن دفتر یادداشت

2️⃣ استارت فکر کردن

3️⃣ شرح مختصر داستان را بنویسید. نکات مهم درباره شخصیت های داستان و مکان ها، همینطور خلاصه تمام جزئیات.

4️⃣ تمام شخصیت هایی را که معنای خاصی به داستان می دهند را در یک جدول یا نمودار بنویسید.

5️⃣ رئوس مطالب را بنویسید. مقدمه، طرح یا پیرنگ، شخصیت ها، صحنه های منتهی به کشمکش های بزرگ یا نقطه اوج داستان، نتیجه نهایی یا پایان داستان.

6️⃣ در آخر بی رحمانه ویرایش کنید.

🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
@dastannevisenojavan
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
اصل طلایی چخوف برای داستان نویسی


یکی از شش اصل طلایی آنتوان چخوف برای نوشتن داستان، «شفقت داشتن» است. نویسندگان بزرگ همواره نسبت به آدمهای اطرافشان شفقت داشته‌‌اند. شفقت به معنای دلسوزی محض نیست بلکه منظور این است که نگاه همه جانبهٔ نویسنده باید شامل همه افراد داستانی‌اش بشود. یک نویسنده خوب، حتی نسبت به آدم رذل هم حسی انسان‌دوستانه دارد. این خصلت به او کمک می‌کند تا اعمال و حرکات و گفتار شخصیت‌های نیک و بد داستانش را به طور دقیق توصیف کند و همین نکتهٔ به ظاهر بدیهی نویسندگان واقعی و با تجربه را از نویسندگان مبتدی متمایز می‌کند.


dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
«خاطرات می‌توانند بن‌مایه‌های خوبی برای نوشتن داستان باشند. چه خاطرات خودمان و چه خاطرات دیگران. یک داستان‌نویس، علاقمند درجه یک خاطرات است.»

محمد رضا شرفی خبوشان

اگر خاطره‌ای دارید که به هر دلیلی در ذهن‌تان جا خوش کرده، بهترین مواد را برای نوشتن داستانی جذاب دارید. راه تبدیل یک خاطره به داستان هم این است که حسّی را که از یک خاطره دارید، به صورت چند تصویر، گفت‌وگو و شخصیت های داستانی بنویسید. فقط از طریق نوشتن است که می‌توانید به یک عمل داستانی دست بزنید، موانعی ایجاد کنید، یا موقعیّتی برساخته را شکل دهید.

پس فقط اجازه دهید خاطرهٔ‌تان، شما را به عوالم داستان ببرد و سررشته‌ی این تخّیل را بگیرید و آن را توسعه بدهید و به هزار و یک موقعیّت داستانی تبدیلش کنید.

یک داستان‌نویس این مجوز را دارد تا خاطرات را تغییر بدهد و آن‌ها را به مدد تخیل به چیز دیگری تبدیل کند. بنابراین تخیل‌تان را آزاد بگذارید و نترسید از این که ماهیّت خاطره‌ی‌تان عوض بشود.


dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🔹 چند نکته درباره کتاب خوانی
🔸 این مقاله را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:

https://blog.dastannevis.com/a-few-tips-about-reading-books/

داستان نویس نوجوان 😎
#عزیز_نسین

مَحمَت نُصرَت معروف به عَزیز نَسین
(۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئیه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است.
پس از خدمت افسری حرفه‌ای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهده‌دار شد. دیدگاه‌های سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰۰ زبان گوناگون ترجمه شده‌اند. بسیاری از داستان‌های کوتاه او را ثمین باغچه‌بان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کرده‌اند. عزیز نام پدرش بود و او این نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. همچنین نسین در زبان ترکی به معنای تو چه کاره‌ای یا تو چه هستی است.
جوایز:
۱۹۵۶، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بین‌المللی طنز در ایتالیا برای داستان حمدی فیل.
۱۹۵۷، نخل طلا، جایزهٔ مسابقهٔ بین‌المللی طنز در ایتالیا برای داستان مراسم دیگ.
۱۹۶۶، خارپشت طلایی، جایزهٔ مسابقهٔ بین‌المللی طنز در بلغارستان.


📖 ... در ادامه یکی از داستانک‌های کتاب "بخاطر چی با من ازدواج کردی" را با هم می‌خوانیم که از سری کتاب‌های جیبی دهه ۶۰ به شمار می‌آید و حاوی داستان‌های کوتاه (طنز اجتماعی) به نویسندگی عزیز نسین است...

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
#داستانک

صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم


صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ايم و نفس می‌کشیم ...

سال ۱۸۹۷
سلطان عبدالعزیز شاه است. پیرمردی بنام "شمی" به اتفاق پسر شانزده ساله‌اش بنام" ممتاز" از سراشیبی خیابان باب عالی عبور می کنند .‌ . .
مرد جوانی بنام " باکی" از پایین بطرف بالا می‌آید.
آقای "باکی" از طرفداران آزادی ترکیه است، با مستبدين مخالف می‌باشد او تصمیم دارد دو سه روز دیگر به اروپا فرار کند.
هنگامیکه آقای شمی با آقای باکی روبرو می‌شود چون از دوستان قدیمی هستند با یکدیگر دست می‌دهند و روبوسی می‌کنند.
آقای باکی می‌گوید:
"حالت چطوره دوست گرامی؟ . . ."
شمی جواب می‌دهد:
"ا . . .ا . . . ی . . . الحمدالله . . . صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم و نفس می‌کشیم ."

سال ۱۹۰۸
سلطان عبدالحمید شاه است، آقای باکی که زمانی جزء آزادیخواهان بود حالا پیر شده است. به اتفاق پسرش "راسم" از سراشیبی خیابان باب عالی بطرف پائین می‌آید . . .
آقای شمی مدتی است مرحوم شده، پسرش ممتاز که با مستبدين می‌جنگد جوان نیرومندی است هنگامیکه با آقای باکی روبرو می‌شود بخاطر دوستی که با پدرش داشت به او سلام می‌کند و می‌پرسد:
" قربان حالتان چطور است؟ . . ."
آقای باکی پیرمرد نورانی جواب می‌دهد:
"ا . . . ا . . . ی . . . الحمدالله . . . صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم و نفس می‌کشیم ."

سال ۱۹۱۷
حزب اتحاد و ترقی روی کار آمده است . . . آقای ممتاز خیلی زود پیر شده است به اتفاق آقای "تحسین" از سراشیبی خیابان باب عالی بطرف پائین می‌روند. آقای باکی هم مرحوم شده، پسرش "راسم" که جوان خوش قیافه و نیرومندی شده از پائین بطرف بالا می‌آید هنگامی که با آقای ممتاز روبرو می‌شود دست او را می‌بوسد و می‌پرسد:
"قربان حال شما چطوره؟ . . ."
آقای ممتاز جواب می‌دهد:
"ا . . . ا . . . ی . . . الحمدالله . . . صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم و نفس می‌کشیم."

سال ۱۹۳۰
حزب خلق در مسند قدرت است . . . آقای "راسم " که پیر شده همراه پسرش "جميل" از سراشیبی خیابان باب عالی پائین می‌آید.
آقای ممتاز به رحمت ایزدی پیوسته، پسرش تحسین که جز مخالفین سرسخت حزب آزادیخواهان است و در ضمن جوان زیبا و تنومندی هم هست از پائین خیابان بطرف بالا می‌رود . . . هنگامی که با آقای راسم روبرو می‌شود دست او را می‌بوسد و می‌پرسد:
قربان حالتان چطوره؟ . . ."
آقای راسم جواب می‌دهد:
"ا . . . ای . . . الحمدالله . . . خوبم . . . انشاءالله تمام کارها بزودی خوب می‌شود، صد هزار مرتبه شکر که زندایم و نفس می‌کشیم . . ."

سال ۱۹۴۶
حزب خلق هنوز بر سر کار است، آقای" تحسین" پیر شده است به اتفاق پسرش "متین" از سراشیبی خیابان باب عالی پائین می‌آید . . .
آقای راسم هم فوت کرده، پسرش جمیل که یک مخالف دو آتشه دولت و در ضمن جوان نیرومندی هم هست با دیدن آقای تحسین دست او را می‌بوسد و حالش را می‌پرسد:
" قربان حالتان چطوره؟ . . ."
آقای تحسین جواب می‌دهد:
" . . . ه . . . ه . . . ی . . . الحمداله که زنده‌ایم ونفس می‌کشیم، انشاءاله بزودی کارها روبراه می‌شود . . ."

سال ۱۹۵۸
حزب دمکرات به قدرت رسیده . . . آقای جمیل هم پیر شده است، همراه پسرش از سراشیبی خیابان باب عالی عبور می‌کند . . .
متین جوان خوش قیافه از پائین بطرف بالای خیابان می‌رود با دیدن آقای جمیل دست او را می‌بوسد و حالش را می‌پرسد.
" قربان حالتان چطوره؟"
آقای جمیل جواب می‌دهد:
ا . . . ای . . . الحمدالله پسرجان، صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم و نفس می‌کشیم. انشاءاله بزودی همه چیز روبراه می‌شود . . ."
سال . . .
سال . . .
همه به هم می‌گویند . . . صد هزار مرتبه شکر که زنده‌ایم و نفس می‌کشیم انشاءاللہ تمام کارها درست می‌شه . . .
اما چه وقت؟ و کی این آرزو را برآورده می‌شود فقط خداوند می‌داند و بس!


نویسنده: #عزیز_نسین
مترجم: #رضا_همراه


داستان‌های کوتاه جهان...!
dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شاهنامه - قسمت ۲۷
داستان نویس نوجوان
#داستان_شبانه 🌙
🔹 شاهنامه
🔸 قسمت ۲۷
🎙 راوی: ایران‌دخت

داستان نویس نوجوان 😎
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال۱۳۹۶ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱
dastannevis.com
قدم اول و اساس ورود به زندگی نویسندگی، نوشتن یادداشت‌ های روزانه است. خوب نوشتن نیازمند تمرین است.درست همان طور که یک دونده پیوسته تمرین می‌کند، یک نویسنده نیز همواره باید بنویسد.

سوزان م. تبیرگ

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
🔍چه زمانی از زاویه دید اول شخص استفاده کنیم؟


زاویه دید اول شخص برای بیان افکار و نشان دادن اعمال داستانی، از ضمیر «من» استفاده می‌کند.( پیش از این در مبحث زاویه دیدها از آن صبحت شده است.)

در صورتی که نویسنده‌ی مبتدی هستید استفاده از زاویه دید اول شخص به شما کمک می‌کند تا آسانتر در جلد شخصیت داستانی خلق شده بر‌وید و می‌توانید احساسی تر بنویسید.

به این مثال توجه کنید:

پدرم گفت « یادم می‌آید وقتی که بچه بودم، یک کوزه بزرگ شیرینی روی طاقچه، پهلوی جعبه نان داشتیم. آن جا جایی بود که هربار که از مدرسه به خانه می‌رسیدیم، به طرفش یورش می‌بردیم.»


در این مثال کودک در همه‌کنش ها ظاهر می‌شود و ماجرا را با ضمیر «من» بیان می‌کند. این نوع زاویه دید وقتی استفاده می‌شود که بخواهید مسائلی درونی را بیان کنید. با انتخاب زاویه دید اول شخص می‌توانید میان خواننده و شخصیت داستان نزدیکی و همدلی بیشتر به وجود آورید تا خواننده در ماجراهای او درگیر ‌شود. همچنین کار پروراندن شخصیت داستان را برایتان آسان می‌کند.


البته برای اینکه بدانید چگونه بهترین زاویه دید را انتخاب کنید، نیاز دارید تا انواع زاویه دید ها را به طور دقیق‌ مطالعه کنید.

🔅نکته مهم:

نویسندگان باتجربه، اشخاص داستانی تصویر شده در یک داستان را در نظر می‌گیرند و چندین پاراگراف از زاویه دید هر یک از آنها می‌نویسند، سپس زاویه دیدی را انتخاب می‌کنند که کلمات از دهان آن شخص داستانی آسانتر جاری می‌شود.


⭕️ در کارگاههای داستان نویسی هم از هنرآموزان می‌خواهند تا یک داستان را با چند زاویه دید بنویسند. این تمرین به هنر آموز کمک می‌کند تا در به کارگیری زاویه دیدها مهارت کسب کند. شما هم می‌توانید برای یادگیری مؤثرتر یکی از داستان‌هایتان را با زاویه دید‌های متفاوت بازنویسی کنید.



dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
دکتر سیمین دانشور در ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ در شهر ادب پرور شیراز به دنیا آمد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور (احیاءالسلطنه) همان کسی است که سیمین دانشور در رمان «سووشون» از او به نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند؛ احیاءالسلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب‌های جمعه بر سر مزار حافظ جمع می‌شدند و یاد حافظ را زنده می‌داشتند. مادر سیمین دانشور قمرالسلطنه حکمت نام داشت. بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می‌آموخت و مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود. سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت. ..... ادامه در بخش زندگی نامه سایت داستان نویسی نوجوان
🔰🔰🔰🔰🔰🔰

dastannevis.com
نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇