من و شوهر خواهر شوهرم
#اقوام #زن_شوهردار
اسمم شیرینه. یادتونه حدود ده سال پیش خاطره اولین سکسم رو با امیر شوهر خواهر شوهرم که با نقشه کشوندمش خونه به بهونه ترکیده شدن شیر حموم و سکس باهاش رو براتون نوشتم. از اون به بعد تا بهمن 1402 ما نتونستیم باهم سکس داشته باشیم و اون خاطره همیشه توی ذهنم بود. البته ماساژ و ماچ و بوسه و اینا رو داشتیم. خلاصه خواهر شوهرم مریض شد و امیر اونو برد تهران برای درمان. یکی دو روز بعد بهمون اطلاع داد که باید عمل بشه. پس خواست که کسی برای کمک بهش بره تهران. همه خانمهای فامیل بهونه داشتن یکی شوهرشو یکی بچه هاشو یکی کارشو بهونه کردن و من از خدا خواسته انتخاب شدم که برم تهران. بچمو به شوهر و کادر شوهرم سپردم و رفتم. توی هواپیما همش به اولین سکسم با امیر و لذتی که برده بودم فکر میکردم.تهران که رسیدم امیر اومده بود فرودگاه و منتظرم بود. منو که دید باهام دست و بغلم کرد و گفت میبینی چه گرفتاری برای زنم درست شده. گفتم نگران نباش درست میشه و خوب میشه. مستقیم رفتیم بیمارستان ولی چون امیر همش توی فکر بود نشد کاری بکنم. شب رو موندم بیمارستان و امیر بیچاره همش توی لابی بیمارستان بود و نگران. صبح اول وقت خواهر شوهرم رو بردن اتاق عمل و حوالی ساعت 2 ظهر بیرون آوردن و مستقیم ای سی یو. منو امیر رفتیم دیدیمش و کمی باهاش حرف زدیم. حالش بد نبود ولی خب نذاشتن پیشش باشیم. تا شب چند باری با خواهش رفتیم دیدنش که گفتن دیگه نمیشه ببینید و باید مریض بخوابه و خودمون حواسمون بهش هست. خیلی خسته بودیم و تصمیم گرفتیم بریم هتل تا صبح. رسیدیم هتل و امیر روی تخت دراز کشید و چشماشو بست. منم مانتوم رو در اوردم و ابی به دست و صورتم زدم و اومدم کنارش نشستم. کمی بازو هاشو مالوندم و رفتم سراغ پاهاش کمی مالیدم که گفت آخیش چه خوبه.دستت درد نکنه. بیشتر مالیدم و ساقهاشو مالیدم و یواش یواش رفتم بالاتر تا به روناش رسیدم. چشماشو باز کرد و بهم نگاه کرد و گفت چه خوبه. آروم دستم رو بردم روی کیرش برق از چشمانش بیرون زد. آروم مالوندمش همون کیر بزرگی که توی حموم همش توی کسم بود الان بازم توی دستام بود.بعد از حدودا ده سال دوباره میشد که توی خودم حسش کنم. یواش یواش احساس میکردم که شورتم داره خیس میشه. هر چی بیشتر میمالیدم بزرگتر و کلفتتر میشد و آب منم بیشتر میشد. تحمل نداشتم رفتم سراغ کمربندشو و بازش کردم. دکمه رو باز کردم و زیپ رو پایین کشیدم شلوارشو پایین آوردم و رونای سفید و ماهیچه ای بی موشو دوباره دیدم. از حشریت دیونه شده بودم. ی شورت قرمز تنش بود که بیشتر دیوونم میکرد و ی کیر بزرگ شق شده زیر شورت که چشامو میخکوب خودش کرده بود. یهو امیر یه نوازش آرومی از سینم کرد و ی آه بلندی ناخودآگاه ازم بلند شد. به چشماش نگاه کردم که منو به طرف خودش کشید و بلافاصله ازم لب گرفت. امیر خیلی قشنگ لب میخورد و گاهی زبونش رو فرو میکرد توی دهنم و با این کارش منم زبونم رو بیرون می فرستادم و بعد زبونم رو می مکید و انکارش ی حسگر مانند و ی حال خیلی عالی توی قسمت پایین شکمم درست میکرد که باعث میشد از خودم بیخود بشم شکمم رو به شکمش میچسبوندم و سرم رو عقب میکشیدم و امیر با دستاش کمرم رو محکم میگرفت و بلافاصله سینه هامو میمکید و دیوونه ترم میکرد. آب از کسم فوران کرده بود و خیس خیس بود. گاهی که تکون میخوردن کیر کلفتش که با شورت به از روی شلوار چسابم به کسم میخورد آه و اوهم رو بیشتر میکرد.نفهمیدم چقدر سینه هامو خورد ولی یهو متوجه شدم که به پشت رو تخت خوابیدم و لخت لختم و پاهام به سمت کمم جمع شدن و امیر داره کسم رو میخوره و لیس میزنه. وقتی زبونش رو از روی خط کسم از پایین تا چوچولم میکشید به قدری حشری میشدم که مجبور میشدم کمرم رو از روی تخت جدا کنم و سرم رو دیوانه وار به تشک فشار بدم اما با این کارم لبه های کسم باز میشدن زبونش به در ورودی کسم میخورد و دیوونه تر میشدم. برای یه لحظه به قدری این حرکات حال آور شدن که دیگه طاقت نیاوردم و با جیغ در حالی که بالش رو گذاشتم روی دهنم ارضا شدم و نفسم دیگه بند اومد و راحت شدم. حسی عالی که هیچ وقت با شوهرم تجربش نکرده بودم. امیر عالی بود. اون بدون اینکه کیرش رو بزاره توی کسم منو ارضا کرده بود.حسی که همیشه به یادم میمونه. اومد و کنارم دراز کشید و منو بغل کرد و لبم رو بوسید. نگاش کردم و گفتم عالی بود عزیزم. بدجور ارضام کردی. پنج شیش دقیقه ای دراز کشیدیم و یهو کیر شق شدشو روی رونم احساس کردم. یادم افتاد که اون ارضا نشده. آروم اومدم روش و ازش لب گرفتم و لبش رو خوردم و شروع به بوسیدنش کردم.سینه هاشو خوردم و آهش در اومد فکر کردم دروغ میگه ولی قسم خورد که با مکیدن سینه هاش ی حالتی میشه. پایین تر اومدم تا نافش. از نافش که گذشتم و بوسیدم و مکیدم آهش بیشتر شد و وقتی کشاله رونش زیر بیضه هاشو لیس میز
#اقوام #زن_شوهردار
اسمم شیرینه. یادتونه حدود ده سال پیش خاطره اولین سکسم رو با امیر شوهر خواهر شوهرم که با نقشه کشوندمش خونه به بهونه ترکیده شدن شیر حموم و سکس باهاش رو براتون نوشتم. از اون به بعد تا بهمن 1402 ما نتونستیم باهم سکس داشته باشیم و اون خاطره همیشه توی ذهنم بود. البته ماساژ و ماچ و بوسه و اینا رو داشتیم. خلاصه خواهر شوهرم مریض شد و امیر اونو برد تهران برای درمان. یکی دو روز بعد بهمون اطلاع داد که باید عمل بشه. پس خواست که کسی برای کمک بهش بره تهران. همه خانمهای فامیل بهونه داشتن یکی شوهرشو یکی بچه هاشو یکی کارشو بهونه کردن و من از خدا خواسته انتخاب شدم که برم تهران. بچمو به شوهر و کادر شوهرم سپردم و رفتم. توی هواپیما همش به اولین سکسم با امیر و لذتی که برده بودم فکر میکردم.تهران که رسیدم امیر اومده بود فرودگاه و منتظرم بود. منو که دید باهام دست و بغلم کرد و گفت میبینی چه گرفتاری برای زنم درست شده. گفتم نگران نباش درست میشه و خوب میشه. مستقیم رفتیم بیمارستان ولی چون امیر همش توی فکر بود نشد کاری بکنم. شب رو موندم بیمارستان و امیر بیچاره همش توی لابی بیمارستان بود و نگران. صبح اول وقت خواهر شوهرم رو بردن اتاق عمل و حوالی ساعت 2 ظهر بیرون آوردن و مستقیم ای سی یو. منو امیر رفتیم دیدیمش و کمی باهاش حرف زدیم. حالش بد نبود ولی خب نذاشتن پیشش باشیم. تا شب چند باری با خواهش رفتیم دیدنش که گفتن دیگه نمیشه ببینید و باید مریض بخوابه و خودمون حواسمون بهش هست. خیلی خسته بودیم و تصمیم گرفتیم بریم هتل تا صبح. رسیدیم هتل و امیر روی تخت دراز کشید و چشماشو بست. منم مانتوم رو در اوردم و ابی به دست و صورتم زدم و اومدم کنارش نشستم. کمی بازو هاشو مالوندم و رفتم سراغ پاهاش کمی مالیدم که گفت آخیش چه خوبه.دستت درد نکنه. بیشتر مالیدم و ساقهاشو مالیدم و یواش یواش رفتم بالاتر تا به روناش رسیدم. چشماشو باز کرد و بهم نگاه کرد و گفت چه خوبه. آروم دستم رو بردم روی کیرش برق از چشمانش بیرون زد. آروم مالوندمش همون کیر بزرگی که توی حموم همش توی کسم بود الان بازم توی دستام بود.بعد از حدودا ده سال دوباره میشد که توی خودم حسش کنم. یواش یواش احساس میکردم که شورتم داره خیس میشه. هر چی بیشتر میمالیدم بزرگتر و کلفتتر میشد و آب منم بیشتر میشد. تحمل نداشتم رفتم سراغ کمربندشو و بازش کردم. دکمه رو باز کردم و زیپ رو پایین کشیدم شلوارشو پایین آوردم و رونای سفید و ماهیچه ای بی موشو دوباره دیدم. از حشریت دیونه شده بودم. ی شورت قرمز تنش بود که بیشتر دیوونم میکرد و ی کیر بزرگ شق شده زیر شورت که چشامو میخکوب خودش کرده بود. یهو امیر یه نوازش آرومی از سینم کرد و ی آه بلندی ناخودآگاه ازم بلند شد. به چشماش نگاه کردم که منو به طرف خودش کشید و بلافاصله ازم لب گرفت. امیر خیلی قشنگ لب میخورد و گاهی زبونش رو فرو میکرد توی دهنم و با این کارش منم زبونم رو بیرون می فرستادم و بعد زبونم رو می مکید و انکارش ی حسگر مانند و ی حال خیلی عالی توی قسمت پایین شکمم درست میکرد که باعث میشد از خودم بیخود بشم شکمم رو به شکمش میچسبوندم و سرم رو عقب میکشیدم و امیر با دستاش کمرم رو محکم میگرفت و بلافاصله سینه هامو میمکید و دیوونه ترم میکرد. آب از کسم فوران کرده بود و خیس خیس بود. گاهی که تکون میخوردن کیر کلفتش که با شورت به از روی شلوار چسابم به کسم میخورد آه و اوهم رو بیشتر میکرد.نفهمیدم چقدر سینه هامو خورد ولی یهو متوجه شدم که به پشت رو تخت خوابیدم و لخت لختم و پاهام به سمت کمم جمع شدن و امیر داره کسم رو میخوره و لیس میزنه. وقتی زبونش رو از روی خط کسم از پایین تا چوچولم میکشید به قدری حشری میشدم که مجبور میشدم کمرم رو از روی تخت جدا کنم و سرم رو دیوانه وار به تشک فشار بدم اما با این کارم لبه های کسم باز میشدن زبونش به در ورودی کسم میخورد و دیوونه تر میشدم. برای یه لحظه به قدری این حرکات حال آور شدن که دیگه طاقت نیاوردم و با جیغ در حالی که بالش رو گذاشتم روی دهنم ارضا شدم و نفسم دیگه بند اومد و راحت شدم. حسی عالی که هیچ وقت با شوهرم تجربش نکرده بودم. امیر عالی بود. اون بدون اینکه کیرش رو بزاره توی کسم منو ارضا کرده بود.حسی که همیشه به یادم میمونه. اومد و کنارم دراز کشید و منو بغل کرد و لبم رو بوسید. نگاش کردم و گفتم عالی بود عزیزم. بدجور ارضام کردی. پنج شیش دقیقه ای دراز کشیدیم و یهو کیر شق شدشو روی رونم احساس کردم. یادم افتاد که اون ارضا نشده. آروم اومدم روش و ازش لب گرفتم و لبش رو خوردم و شروع به بوسیدنش کردم.سینه هاشو خوردم و آهش در اومد فکر کردم دروغ میگه ولی قسم خورد که با مکیدن سینه هاش ی حالتی میشه. پایین تر اومدم تا نافش. از نافش که گذشتم و بوسیدم و مکیدم آهش بیشتر شد و وقتی کشاله رونش زیر بیضه هاشو لیس میز
رام کردن مارال وحشی
#خانم_معلم #خیانت #زن_شوهردار
شاید یه کم کلیشه باشه ولی اینی که مینویسم کاملا واقعیه و اصلا زایده تخیلات یک کیر راست شده نیست
کاوه هستم ۴۱ ساله یه آدم در ظاهر کاملا معمولی ولی با هوش و خوش سرزبون که همیشه به کارم اومده
سال ۹۶ اواخر پاییز بود خونه تنها بودم توی برنامه بی تاک میچرخیدم و با افراد نشناس چت میکردم حدودای ۲ صبح بود که یه نفر با آیدی مارال شانسی با من وصل شد و تقریبا تا صبح با هم صحبت کردیم و درد و دل یه خانم معلم بود که توی یکی از شهرهای کوچیک جنوبی ریاضی درس میداد شوهرش که اسمشو علی میزارم اینجا نظامی بود و به خاطر شوهرش اونجا زندگی میکردن و خودشون مال شهر دیگه ای بودن خلاصه آخرش به هم ای دی تلگرام دادیم و ارتباطمون ادامه پیدا کرد حرفامون معمولی و حول و حوش زندگی بود و مشکلات روزمره ولی خوب هردومون به هم علاقه مند شده بودیم اون نمیخواست به زبون بیاره منم خوب میترسیدم بگم کات کنه یه یادگاری براش درست کردم و فرستادم که خیلی خوشش اومد همیشه حرفامون به یه جایی میرسید که یه کم راست میشد کیرم تمومش میکرد گفت تو تنهایی و نمیخوام اذیت بشی و من نیستم توی این خطها منو با دوستش مریم آشنا کرد که اونم معلم ریاضی بود و توی بندر عباس خدمت میکرد با مریم راحتتر بودم ولی ارتباطم با مارال به عنوان دوست ادامه داشت مریم آدم مذهبی بود و روزه میگرفت و معمولا برا سکس چت باید صبر میکردیم تا بلد اذان خلاصه قرار شد برم بندر عباس پیش مریم و مارال بیاد ولی روز قبلش بچش مریم شد و نیومد و منو مریم سه روز به یاد موندنی داشتیم با هم و کلی سکس کردیم البته چون دختر بود و باکره فقط از کون میکردمش ولی بعد از اون سه روز مریم با حس زنانش فهمید که من عاشق مارال هستم و اونو میخوام و کم کم روابطمون سرد و کات شد نهایتا با مارال هم جسته و گریخته در ارتباط بودم ولی نه دائم گاهی از هم خبر میگرفتیم یه چند روزی چت میکردیم و دوباره تا چند ماه بعد تا اینکه سال ۱۴۰۰ شوهرش منتقل شد به کرمان و وقتی خبرشو داد دوباره رابطمون گرم و گرمتر شد ولی همیشه سوالهای خاصی میپرسید که تو منو دوست داری روم عیرت داری و ازین حرفا تا اینکه یه شب خیلی ناراحت بود و حالش خوش نبود تلفن زد و کلی گریه که شوهر من چندین ساله اصرار داره که من به مرد دیگه ای باید کص بدم اون شبم این برای اینکه از دستش خلاص بشه گفته بود دارم میرم به همکارم بدم و اومده بود خونه دوستش و ازونجا به من زنگ زد و من فهمیدم که شوهرش روش بی هست و حس کاکولد داره ولی این اصلا رضایت نمیده و از رفتار شوهرش شاکی و ناراحته خلاصه کشش ندم کم کم روابطمان صمیمی تر شد و تقریبا هر شب با هم سکسچت میکردیم خیلی پایه بود توی چت و میگفت وقتی با تو چت میکنم و خودمو میمالم خیلی بیشتر از کیر شوهرم بهم حال میده اوایل وقتی شوهرش شیفت بود میموند ولی کم کم وقتی شوهرش میخوابید کنار اون با من چت میکرد و کصشو میمالید و از کصش برام فیلمو عکس میفرستاد خلاصه کار به جایی رسید که وسط روز وقتی شوهرش داشت تی وی میدید میومد تو اتاق خواب تا ارضاش کنم شوهرش از همون اوایل از ارتباط ما خبر داشت و من همیشه عجیب بود برام که میگه علی سلام داره و ازین حرفا ولی اینطوری نشون داده بود که ما دوست معمولی هستیم
چند بار شوهرش بهش گفته بود بگو کاوه بیاد کرمان ولی این نمیدونم از سر لج یا هرچی قبول نمیکرد منم نمیخواستم اصرار کنم خیلی و ناراحتش کنم
یه روز بعد از یه سکس چت توپ که حسابی خیس شده بود شوهرش دستشو تو شورتش کرده بود و فهمیده بود بله خانوم معلم داره با من حال میکنه گوشیشو گرفته بود و خونده بود و سه بار کرده بودش گویا خیلی کیف کرده بود که زنش با کیر من اینقدر خیس شده و همین باعث شد دیگه قطع بشه این نوع چت هامون چون مارال نمیخواست ولی بعد توی دو ماه توی دی ماه ۱۴۰۱ بود گفت دلم میخواد ببینمت بعد این همه سال منم از خدا خواسته بار سفر بستم و با قطار راهی کرمان شدم و یه هتل اپارتمان اجاره کردم که در مستقل داشت
مارال یه زن معمولی نه خیلی خوشگل و نه زشت بود قد متوسط سبزه ولی خیلی بانمک صبح خودش اومد ایستگاه قطار دنبالم و با هم رفتیم سوئیت اونجا اولین بار تو بغلم گرفتمش و لیمو رو لبش گذاشتم شاید باید مثل همه بگم سایز ۸۵ و کمر با یکی و و ولی فقط واقعیتو نوشتم یه هیکل معمولی مثل اکثر خانمهای ۳۵ تا ۴۰ ساله که دوتا بچه زاییدن و یکم شیکم داشت ولی هورمون بود یا شور عشق لبمو که رو لبش گذاشتم کیرم مثل فنر از جا پرید و همونجا دم در کلی همو بغل کردیم و من خودمو میمالید بهش اولش خودشو عقب کشید ولی بعد چند دقیقه آروم شد نشستیم روی مبل و دستمو تو سینه اش کردم دوتا ممه ۸۵…۹۰ معمولی بود ولی من خیلی دوست داشتم بخورمش داغی کسشو از رو شلوار حس میکردم و هرچی جلوتر می رفتیم نفسهاش داغ تر میشد ولی یهو خودشو عق
#خانم_معلم #خیانت #زن_شوهردار
شاید یه کم کلیشه باشه ولی اینی که مینویسم کاملا واقعیه و اصلا زایده تخیلات یک کیر راست شده نیست
کاوه هستم ۴۱ ساله یه آدم در ظاهر کاملا معمولی ولی با هوش و خوش سرزبون که همیشه به کارم اومده
سال ۹۶ اواخر پاییز بود خونه تنها بودم توی برنامه بی تاک میچرخیدم و با افراد نشناس چت میکردم حدودای ۲ صبح بود که یه نفر با آیدی مارال شانسی با من وصل شد و تقریبا تا صبح با هم صحبت کردیم و درد و دل یه خانم معلم بود که توی یکی از شهرهای کوچیک جنوبی ریاضی درس میداد شوهرش که اسمشو علی میزارم اینجا نظامی بود و به خاطر شوهرش اونجا زندگی میکردن و خودشون مال شهر دیگه ای بودن خلاصه آخرش به هم ای دی تلگرام دادیم و ارتباطمون ادامه پیدا کرد حرفامون معمولی و حول و حوش زندگی بود و مشکلات روزمره ولی خوب هردومون به هم علاقه مند شده بودیم اون نمیخواست به زبون بیاره منم خوب میترسیدم بگم کات کنه یه یادگاری براش درست کردم و فرستادم که خیلی خوشش اومد همیشه حرفامون به یه جایی میرسید که یه کم راست میشد کیرم تمومش میکرد گفت تو تنهایی و نمیخوام اذیت بشی و من نیستم توی این خطها منو با دوستش مریم آشنا کرد که اونم معلم ریاضی بود و توی بندر عباس خدمت میکرد با مریم راحتتر بودم ولی ارتباطم با مارال به عنوان دوست ادامه داشت مریم آدم مذهبی بود و روزه میگرفت و معمولا برا سکس چت باید صبر میکردیم تا بلد اذان خلاصه قرار شد برم بندر عباس پیش مریم و مارال بیاد ولی روز قبلش بچش مریم شد و نیومد و منو مریم سه روز به یاد موندنی داشتیم با هم و کلی سکس کردیم البته چون دختر بود و باکره فقط از کون میکردمش ولی بعد از اون سه روز مریم با حس زنانش فهمید که من عاشق مارال هستم و اونو میخوام و کم کم روابطمون سرد و کات شد نهایتا با مارال هم جسته و گریخته در ارتباط بودم ولی نه دائم گاهی از هم خبر میگرفتیم یه چند روزی چت میکردیم و دوباره تا چند ماه بعد تا اینکه سال ۱۴۰۰ شوهرش منتقل شد به کرمان و وقتی خبرشو داد دوباره رابطمون گرم و گرمتر شد ولی همیشه سوالهای خاصی میپرسید که تو منو دوست داری روم عیرت داری و ازین حرفا تا اینکه یه شب خیلی ناراحت بود و حالش خوش نبود تلفن زد و کلی گریه که شوهر من چندین ساله اصرار داره که من به مرد دیگه ای باید کص بدم اون شبم این برای اینکه از دستش خلاص بشه گفته بود دارم میرم به همکارم بدم و اومده بود خونه دوستش و ازونجا به من زنگ زد و من فهمیدم که شوهرش روش بی هست و حس کاکولد داره ولی این اصلا رضایت نمیده و از رفتار شوهرش شاکی و ناراحته خلاصه کشش ندم کم کم روابطمان صمیمی تر شد و تقریبا هر شب با هم سکسچت میکردیم خیلی پایه بود توی چت و میگفت وقتی با تو چت میکنم و خودمو میمالم خیلی بیشتر از کیر شوهرم بهم حال میده اوایل وقتی شوهرش شیفت بود میموند ولی کم کم وقتی شوهرش میخوابید کنار اون با من چت میکرد و کصشو میمالید و از کصش برام فیلمو عکس میفرستاد خلاصه کار به جایی رسید که وسط روز وقتی شوهرش داشت تی وی میدید میومد تو اتاق خواب تا ارضاش کنم شوهرش از همون اوایل از ارتباط ما خبر داشت و من همیشه عجیب بود برام که میگه علی سلام داره و ازین حرفا ولی اینطوری نشون داده بود که ما دوست معمولی هستیم
چند بار شوهرش بهش گفته بود بگو کاوه بیاد کرمان ولی این نمیدونم از سر لج یا هرچی قبول نمیکرد منم نمیخواستم اصرار کنم خیلی و ناراحتش کنم
یه روز بعد از یه سکس چت توپ که حسابی خیس شده بود شوهرش دستشو تو شورتش کرده بود و فهمیده بود بله خانوم معلم داره با من حال میکنه گوشیشو گرفته بود و خونده بود و سه بار کرده بودش گویا خیلی کیف کرده بود که زنش با کیر من اینقدر خیس شده و همین باعث شد دیگه قطع بشه این نوع چت هامون چون مارال نمیخواست ولی بعد توی دو ماه توی دی ماه ۱۴۰۱ بود گفت دلم میخواد ببینمت بعد این همه سال منم از خدا خواسته بار سفر بستم و با قطار راهی کرمان شدم و یه هتل اپارتمان اجاره کردم که در مستقل داشت
مارال یه زن معمولی نه خیلی خوشگل و نه زشت بود قد متوسط سبزه ولی خیلی بانمک صبح خودش اومد ایستگاه قطار دنبالم و با هم رفتیم سوئیت اونجا اولین بار تو بغلم گرفتمش و لیمو رو لبش گذاشتم شاید باید مثل همه بگم سایز ۸۵ و کمر با یکی و و ولی فقط واقعیتو نوشتم یه هیکل معمولی مثل اکثر خانمهای ۳۵ تا ۴۰ ساله که دوتا بچه زاییدن و یکم شیکم داشت ولی هورمون بود یا شور عشق لبمو که رو لبش گذاشتم کیرم مثل فنر از جا پرید و همونجا دم در کلی همو بغل کردیم و من خودمو میمالید بهش اولش خودشو عقب کشید ولی بعد چند دقیقه آروم شد نشستیم روی مبل و دستمو تو سینه اش کردم دوتا ممه ۸۵…۹۰ معمولی بود ولی من خیلی دوست داشتم بخورمش داغی کسشو از رو شلوار حس میکردم و هرچی جلوتر می رفتیم نفسهاش داغ تر میشد ولی یهو خودشو عق
سکس با شوهرم
1401/03/03
#شوهر #زن_شوهردار
سلام دوستان شهوانی
من سارام 25سالم سینه باسن پر و سفید ولی کمی شکم دارم
سایز سینه90 دور ناف109زیاد نیس ولی مانکن نیستم
هفت سال متاهلم و همسرم ـ 6ماه سال پیشمه بقیه اش ایران نیس
نمیدونم اون 6ماه ک نیس خیانت میکنه یا نه ولی فرصت خیانت هم به من نمیده همش با من چت میکنه قربون صدقه ام میره و عکس سکسی و سکس چت میخواد وقتی پیشمه هم خیلی خوبه من اصلا ب فکر خیانت نیستم
اما ماجرا این داستان
کرونا خورد پروازا کنسل شدب جای 6ماه11ماه گیر افتاد نتونس بیاد ب هزار بدبختی و بعد کلی ماجرا پرواز باز شد ب ایران خبر داد سه روز دیگه میاد
علی29سالشه و واقعا کیر کلفت ودراز دار ادم هاتی هس تقریبا ما جنوبیا همه هات هستیم
من سه روز وقت داشتم سریع نوبت ارایشگاه گرفتم موهامو کراتین کردم موی مشکی مشکی ولخت بدنم لیزر کردم قبلا یک تار موی ندار تقریبا ناخنام لاک ژل قرمز زدم
مژه نچرال کاشت کردم
رفتم کلی لباس زیر و سکسی خریدم دامن کوتاه شورت پشت باز بادی …
سه روز خیلی زود گذشت اول قورمه سبزی مورد علاقش پختم
بعد حمام رفتم ماسک و اسکراب بدن بعدش لوسیون موردعلاقه اش دایموند ویکتوریا زدم و ی شورت پشت باز مشکی راحت ازپشتش کیر میره تو کونم با ی سوتین توری مشکی پوشیدم روش ی دامن کلوش کوتاه با تاپ قرمز رژ لب قرمز کفش پاشنه دار مشکی …منتظر اقا علی
یهویی زنگ زد با خط ایرانش گف جلو درم
در رو باز کردم و تا وسایلش اورد تو
پریدم بغلش و کلی لب گرفتم ازش
چسبوندم ب دیوار تمام گردنم لیس میزد و ریز گاز میگرفت
توی گوشم اروم ازدلتنگی میگف
دستش کرد زیر دامنم دید شورتم پشتش بازه گف ای جنده کونت میخاره از اینا پوشیدی
در جوابش ی خنده سکسی و یه اه کشیدم زانو زدم و فوری کیرش دراوردم نشستم ساک زدن نذاشت زیاد بزنم گف بسه
ب اوپن اشپزخونه تکته دادم از پشت اول خوب کسم خورد نیاز نبود شورتم در بیاره راحت زبونش میرفت منم همش اه ناله میکردم علی تو رو خدا بکن جرم بده جنده ات کیر ندیده کلی وقته همزمان هم کسم میخورد هم کونم انگشت میکرد البته من خیلی ساله کون میدم بهش ولی چند وقته کیر ندیده دیگه تنگ شده
دوتا چک زو رو کونم پاشد اومد پشتم کیرش کرد تو کسم وب زور رفت تو من ی جیغ زدم ک گف جوون جنده خوشکل خودم ی جور جیغت در بیارم صدات تا خونه همسایه بره
دو طرف کونم باز کردم خودم ک قشنگ کیرش تا ته بره تو کسم تخماش بمال کونم هی میگفتم جووون قربون این کیر کلفتت محکم تر بکن کونمم بکن اومد کیرش دراورد اروم مالید سرش ب کونم بدونی ک بکنه توش فقط تف میریخت سر کیرش با سوراخم بازی میکرد همزمان خودم کسمو میمالیدم انگشت میکردم و اه ناله میکردم علی دو طرف کونم گرفته بود با کیرش با سوراخم ور میرفت من ب حدی حشری شدم ک فقط گفتم بکن کونم میخاره ولی علی اروماروم کرد توش تا جا باز کنه دیگه خودم کونم عقب جل و میکردم میگفم کونم اب میخواد اب کیرت باید همش بریزی توش درحالیکه دستش رو سینه ام بود محکم فشار میداد میمالید بهم ابشو تمام توی کونم خالی کرد
اون روز ظهر بعد از ناهار کلی سکس کردیم با فانتزی های مختلف و مجاز ولی تو ذهنمون با حرفه ن عملی دوست داشتین بقیه اش تعریف کنم
نوشته: سارا
@dastankadhi
1401/03/03
#شوهر #زن_شوهردار
سلام دوستان شهوانی
من سارام 25سالم سینه باسن پر و سفید ولی کمی شکم دارم
سایز سینه90 دور ناف109زیاد نیس ولی مانکن نیستم
هفت سال متاهلم و همسرم ـ 6ماه سال پیشمه بقیه اش ایران نیس
نمیدونم اون 6ماه ک نیس خیانت میکنه یا نه ولی فرصت خیانت هم به من نمیده همش با من چت میکنه قربون صدقه ام میره و عکس سکسی و سکس چت میخواد وقتی پیشمه هم خیلی خوبه من اصلا ب فکر خیانت نیستم
اما ماجرا این داستان
کرونا خورد پروازا کنسل شدب جای 6ماه11ماه گیر افتاد نتونس بیاد ب هزار بدبختی و بعد کلی ماجرا پرواز باز شد ب ایران خبر داد سه روز دیگه میاد
علی29سالشه و واقعا کیر کلفت ودراز دار ادم هاتی هس تقریبا ما جنوبیا همه هات هستیم
من سه روز وقت داشتم سریع نوبت ارایشگاه گرفتم موهامو کراتین کردم موی مشکی مشکی ولخت بدنم لیزر کردم قبلا یک تار موی ندار تقریبا ناخنام لاک ژل قرمز زدم
مژه نچرال کاشت کردم
رفتم کلی لباس زیر و سکسی خریدم دامن کوتاه شورت پشت باز بادی …
سه روز خیلی زود گذشت اول قورمه سبزی مورد علاقش پختم
بعد حمام رفتم ماسک و اسکراب بدن بعدش لوسیون موردعلاقه اش دایموند ویکتوریا زدم و ی شورت پشت باز مشکی راحت ازپشتش کیر میره تو کونم با ی سوتین توری مشکی پوشیدم روش ی دامن کلوش کوتاه با تاپ قرمز رژ لب قرمز کفش پاشنه دار مشکی …منتظر اقا علی
یهویی زنگ زد با خط ایرانش گف جلو درم
در رو باز کردم و تا وسایلش اورد تو
پریدم بغلش و کلی لب گرفتم ازش
چسبوندم ب دیوار تمام گردنم لیس میزد و ریز گاز میگرفت
توی گوشم اروم ازدلتنگی میگف
دستش کرد زیر دامنم دید شورتم پشتش بازه گف ای جنده کونت میخاره از اینا پوشیدی
در جوابش ی خنده سکسی و یه اه کشیدم زانو زدم و فوری کیرش دراوردم نشستم ساک زدن نذاشت زیاد بزنم گف بسه
ب اوپن اشپزخونه تکته دادم از پشت اول خوب کسم خورد نیاز نبود شورتم در بیاره راحت زبونش میرفت منم همش اه ناله میکردم علی تو رو خدا بکن جرم بده جنده ات کیر ندیده کلی وقته همزمان هم کسم میخورد هم کونم انگشت میکرد البته من خیلی ساله کون میدم بهش ولی چند وقته کیر ندیده دیگه تنگ شده
دوتا چک زو رو کونم پاشد اومد پشتم کیرش کرد تو کسم وب زور رفت تو من ی جیغ زدم ک گف جوون جنده خوشکل خودم ی جور جیغت در بیارم صدات تا خونه همسایه بره
دو طرف کونم باز کردم خودم ک قشنگ کیرش تا ته بره تو کسم تخماش بمال کونم هی میگفتم جووون قربون این کیر کلفتت محکم تر بکن کونمم بکن اومد کیرش دراورد اروم مالید سرش ب کونم بدونی ک بکنه توش فقط تف میریخت سر کیرش با سوراخم بازی میکرد همزمان خودم کسمو میمالیدم انگشت میکردم و اه ناله میکردم علی دو طرف کونم گرفته بود با کیرش با سوراخم ور میرفت من ب حدی حشری شدم ک فقط گفتم بکن کونم میخاره ولی علی اروماروم کرد توش تا جا باز کنه دیگه خودم کونم عقب جل و میکردم میگفم کونم اب میخواد اب کیرت باید همش بریزی توش درحالیکه دستش رو سینه ام بود محکم فشار میداد میمالید بهم ابشو تمام توی کونم خالی کرد
اون روز ظهر بعد از ناهار کلی سکس کردیم با فانتزی های مختلف و مجاز ولی تو ذهنمون با حرفه ن عملی دوست داشتین بقیه اش تعریف کنم
نوشته: سارا
@dastankadhi