🟢چگونه میتوان کابوس ندید؟🟢
📚 @darvishnameh
1️⃣ علیرضا امتیاز را سالهاست میشناسم؛ یک شیرازی خالص با همهی ویژگیهای دلپذیر و نادلپذیری که در مورد شیرازیهای دوستداشتنی شهره آفاق شده!
2️⃣ یک طراح خلاق، استاد معماری، به شدت شلخته، طرفدار دیدن نیمه خالی لیوان، حامی جدی اصل عدم قطعیت و عمیقاً عاشق روابط انسانی.
3️⃣ اگر نگویم هر هفته، دستکم هر ماه دل و روده یک کتاب را در استوریهای مشهورش پهن میکرد. با این وجود، همواره در پی یافتن خارها در بین شاخههای معطر گلها بود و عجیب کابوس میدید از بس که غصههایش را، غصههای آدمها را و ایران را میشمرد!
4️⃣ از من اغلب کفری بود! میگفت: راستش را بگو: تو چی میزنی؟ چرا و چگونه چنین پرامید و پرانرژی همچنان به تلاش برای بهبود محیطزیستی که به طرز رعبانگیزی رو به فناست، ادامه میدهی؟
5️⃣ تا اینکه در اثر حمایت از جنبش مهسا، یکی از سختترین دوران زندگیش را تجربه کرد و هفتاد و دو روز از پاییز هزار و چهارصد و یک را در زندان انفرادی گذراند.
6️⃣ حالا در عصر پسازندان، همه آنهایی که علیرضا امتیاز را میشناختند، با چهرهای دیگر از او مواجه شدهاند! کمتر مثل سابق غر میزند، کنج عزلت اختیار کرده و سپهر افسردگی برمیگزیند. سختتر کار میکند، سر موقع تعهدات خود را انجام میدهد، تلفنهایش را جواب داده و از همه مهمتر اینکه از من دیگر نمیپرسد: چی میزنی؟
7️⃣ راستش خیلی علیرضا را دوست دارم؛ چه آن موقع که در پی یافتن پرسشش بود و چه حالا که بینیاز از پاسخم شده!
8️⃣ مولانا در روزگار بدون شبکههای اجتماعی، رایانه، هوش مصنوعی و جیمز وب میگفت: تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست؛ چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند.
9️⃣ آینده شاید برپایه آنچه امروز میدانیم تلخ و تیره باشد؛ اما خبر خوب این است که اگر تاریخ بخوانیم، طعم تفکر اغلب متفکران از سقراط و افلاطون تا داروین و استفن واینبرگ از زهرمار هم تلختر بوده! با این وجود دنیا همچنان ادامه دارد درحالیکه افلاطون برپایه دانش تحسینبرانگیزش کابوسی را تصور میکرد که غذا برای زنبورها هم وجود نداشته باشد! بله، خبر خوب این است که خبر خوب هنوز نیامده و ما به یک بیلیونیوم از واقعیت هستی هم هنوز اشراف نیافتهایم. پس به آسمان آبی بنگر، چشم در آفتاب لبخند بزن و برای یک پرنده، یک نهال، یک کودک یا یک رهگذر هم که شده، روزگار را تغییر بده! چون مهم نفسِ حرکت است و نه مقصد که چیزی نیست جز توهم مسافری در راه مانده.
🔻 عکاس: محمود ارجمندی، ۲۸ اسفند ۱۴۰۱، در جوار تیرسنگ، محور رامیان به شاهرود.
#علیرضا_امتیاز
#دلنوشته_های_محمد_درویش
https://www.instagram.com/p/CqlmUTuNNr9/?igshid=MjljNjAzYmU=
📚 @darvishnameh
1️⃣ علیرضا امتیاز را سالهاست میشناسم؛ یک شیرازی خالص با همهی ویژگیهای دلپذیر و نادلپذیری که در مورد شیرازیهای دوستداشتنی شهره آفاق شده!
2️⃣ یک طراح خلاق، استاد معماری، به شدت شلخته، طرفدار دیدن نیمه خالی لیوان، حامی جدی اصل عدم قطعیت و عمیقاً عاشق روابط انسانی.
3️⃣ اگر نگویم هر هفته، دستکم هر ماه دل و روده یک کتاب را در استوریهای مشهورش پهن میکرد. با این وجود، همواره در پی یافتن خارها در بین شاخههای معطر گلها بود و عجیب کابوس میدید از بس که غصههایش را، غصههای آدمها را و ایران را میشمرد!
4️⃣ از من اغلب کفری بود! میگفت: راستش را بگو: تو چی میزنی؟ چرا و چگونه چنین پرامید و پرانرژی همچنان به تلاش برای بهبود محیطزیستی که به طرز رعبانگیزی رو به فناست، ادامه میدهی؟
5️⃣ تا اینکه در اثر حمایت از جنبش مهسا، یکی از سختترین دوران زندگیش را تجربه کرد و هفتاد و دو روز از پاییز هزار و چهارصد و یک را در زندان انفرادی گذراند.
6️⃣ حالا در عصر پسازندان، همه آنهایی که علیرضا امتیاز را میشناختند، با چهرهای دیگر از او مواجه شدهاند! کمتر مثل سابق غر میزند، کنج عزلت اختیار کرده و سپهر افسردگی برمیگزیند. سختتر کار میکند، سر موقع تعهدات خود را انجام میدهد، تلفنهایش را جواب داده و از همه مهمتر اینکه از من دیگر نمیپرسد: چی میزنی؟
7️⃣ راستش خیلی علیرضا را دوست دارم؛ چه آن موقع که در پی یافتن پرسشش بود و چه حالا که بینیاز از پاسخم شده!
8️⃣ مولانا در روزگار بدون شبکههای اجتماعی، رایانه، هوش مصنوعی و جیمز وب میگفت: تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست؛ چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند.
9️⃣ آینده شاید برپایه آنچه امروز میدانیم تلخ و تیره باشد؛ اما خبر خوب این است که اگر تاریخ بخوانیم، طعم تفکر اغلب متفکران از سقراط و افلاطون تا داروین و استفن واینبرگ از زهرمار هم تلختر بوده! با این وجود دنیا همچنان ادامه دارد درحالیکه افلاطون برپایه دانش تحسینبرانگیزش کابوسی را تصور میکرد که غذا برای زنبورها هم وجود نداشته باشد! بله، خبر خوب این است که خبر خوب هنوز نیامده و ما به یک بیلیونیوم از واقعیت هستی هم هنوز اشراف نیافتهایم. پس به آسمان آبی بنگر، چشم در آفتاب لبخند بزن و برای یک پرنده، یک نهال، یک کودک یا یک رهگذر هم که شده، روزگار را تغییر بده! چون مهم نفسِ حرکت است و نه مقصد که چیزی نیست جز توهم مسافری در راه مانده.
🔻 عکاس: محمود ارجمندی، ۲۸ اسفند ۱۴۰۱، در جوار تیرسنگ، محور رامیان به شاهرود.
#علیرضا_امتیاز
#دلنوشته_های_محمد_درویش
https://www.instagram.com/p/CqlmUTuNNr9/?igshid=MjljNjAzYmU=