مطرب خوش لهجه را بر لب نوای ارغنون/ ساقی گل چهره را بر کف شراب ارغوان/ ای که می لافی زلطف طبع خود انصاف ده/در چنین وقتی دمی پرهیز کردن چون توان....🌷🌷(برشی از یک صفحه زیبا از مرقعات درویش عبدالمجید طالقانی ره)
(برشی از یک مرقع زیبای درویش عبدالمجید طالقانی رحمت الله علیه ) چه خوش بُوَد دو دل آرام دست در گردن/ بهم نشستن و حلوای آشتی خوردن ... ...خواستم دو کلمه نوشته شود، چون تریاک نخورده بودم ، قلمی نخواهد شد
گذری کن بسر عاشق مهجور که هست محنت عاشقی و دولت خوبی گذران باخیال تو سحر معذرتی میگفتم کای شده مونس تنهایی خونین جگران ( برشی دیگر از یک مرقع زیبای درویش عبدالمجید طالقانی رحمت الله علیه )
وقت است که ترک پیر و استاد دهیم/ آموخته ها را همه از یاد دهیم/ با جام می دو ساله در میکده ها/ ناموس هزار ساله بر باد دهیم/ (برشی از یک صفحه فوق العاده زیبا و پرکار از مرقعات درویش عبدالمجید رحمت الله علیه)
جان فدایش که بدلجویی ما دلشدگان میرود کوی بکو دامن اجلال کشان در ره میکده آن به که شوی خاک ایدل شاید او مست بدین ره گذرد جرعه فشان (برشی از یک مرقع زیبا و شاهکار درویش ره)
آن دوست که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست میگفت که بعد ازاین به خوابم بینی پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست (برشی از یک مرقع زیبای درویش رحمت الله علیه) از رباعیاتی که هم به سعدی نسبت داده شده و هم به ابوسعید ابوالخیر🤔
من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم / اگر وحشی غزالی بودی او را رام میکردم/ در این مدت اگر اوقات من صرف ملک میشد / باو در بزمگاه عیش، می در جام میکردم....🌷🌷🌷🌷🌷 ( برشی از یک قطعه زیبا از درویش عبدالمجید رحمت الله علیه)
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت/بشرط آنکه نگوییم ازآنچه رفت حکایت/ملامت من بیدل کسی کند که نداند/که عشق تا بِچه حد است و حسن تا بِچه غایت...🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 (بُرش دو بیت بسیار زیبا و بی نظیر از یک صفحه از مرقعات درویش عبدالمجید ره)