درویش عبدالمجید طالقانی
732 subscribers
899 photos
19 videos
3 files
1 link
Download Telegram
از مهر به من نظر نداری افسوس/ جز کینه سر دگر نداری افسوس/ گفتی عاشق کسی به روز تو مباد/از حال شبم خبر ندارى افسوس......
عشقم بكف ، مايه سودم وفا / تا که شود مشتری تا چه دهد در بها / ما و دل بی نصیب هردو فقیر و غریب/ تا که شود مهربان تا که شود آشنا....‌
چلیپایی فوق العاده زیبا
و دیدنی در صفحه ای از مرقعات درویش عبدالمجید رحمت الله علیه/ صفحه ۳۱۴ آثار و احوال)...ملامتگر که گاهی همچو ماه از روزنت بیند/شبی کاش آید و از روزن چشم منت بیند/ سمن را رعشه درتابد گر از باد سحرگاهی/ بر اندام چو گل لرزیدن پیراهنت بیند....(محتشم کاشانی )
محب صمیمی بعداز اظهار دوستی مشهود رای مؤالفت اقتضا ميدارد که قطعه فرزندی میرزا کوچک را به عزم آنکه آنچه ازو ریخته درست کند گرفته و این مطلب بجهت آن که قطعه به نظر شریف برسد لهذا ارسال خدمت آنصاحب نمود و دیگر در خصوص انگشتر، بنده در حضور هم عرض کردم که کمترین این انگشتر را بدست نخواهم کرد یکی آنکه بزرگ است و دیگر آنکه بجهت فقیران هر چند کوچک هم باشد خالی از مناسبت می نماید لهذا ارسال خدمت شد. باقی ایام بکام باد
صفحه پایانی دیوان حافظ به قلم درویش عبدالمجید در اوج زیبایی و ملاحت /
قطعه ای زیبا از درویش عبدالمجید/ کتابخانه مجلس
به یک نگاه بجویم کشید غمزه تو/ بزخم میکشدت دل دگر نگاه مکن / نگویمت به عتابی دلم کباب مکن/ گرت بگوش فغانی رسد عتاب مکن.....
دوبیت زیبا از یک مرقع دیدنی و شاهکار از درویش عبدالمجید طالقانی
رحمت الله علیه
کشور عالم اسیری از تو پر آوازه شد/
تا بکوی عشق از رندی علم افراشتی/
مزد عشقت نیست هرکو شد پی دنیا و دین / ورنه سود هر دو عالم را زیان پنداشتی...
موسم عید و بهار خرم و شاه جوان/
سایه بید و کنار سبزه و آب روان/
مطرب خوش لهجه را برلب نوای ارغنون/ساقی خوش چهره را بر کف شراب ارغوان(دو بیت زیبای بهاریه ، از صفحه ای از مرقعات زیبای درویش عبدالمجید طالقانی ، تقدیم به اساتید و هنرمندان ارجمند شکسته نویس در آستانه سال نو شمسی) 🌷🌷🌷🌷
جامی علیه الرحمة :
از خرابات نشینان چه نشان می طلبی/ بی نشان ناشده زیشان نتوان یافت نشان/ هر یک از ماهوَشان مظهر شأن دگرند / شأن آن شاهد جان ، جلوه‏ گرى از همه‏ شان ....
دوبیت زیبا ( که استفاده از صنعت واج آرایی در این دو بیت در تکرار حرف "ش" قابل توجه است) در مرقعی پرکار از نابغه شکسته نویسی ایران زمین ، درویش عبدالمجید طالقانی "ره"
زلیلی مرا هیچگه یاد ناید/ که بر محنت و درد مجنون نگریم / نه خون جگر ماند و نه آب دیده / نه از بی غمی دان گر اکنون نگریم ( دو بیت زیبا در یکی از مرقعات شاهکار و محشر درویش)
.تن را دوا کردم طلب ، آسوده شد از تاب و تب / دارم بدل دردی عجب ، آنرا مداوا چون کنم/ حاشا که من غیر از ترا سازم درون سینه جا / خود گو بجای آشنا ، بیگانه را جا چون کنم؟ (جامی علیه الرحمه)
مرهم سینه بی کینه آشفته دلان
مردم دیده غم دیده صاحبنظران
تا کی افتم برهت آه کشان اشک فشان
تاکی آیم بدرت نعره زنان جامه دران
(برشی از دو بیت از اشعار مرقع زیبای درویش عبدالمجید)
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت/
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت/
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی /
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت /
پر از لاله است صحرا داغ هجران دیده ای گویا / گذشته است آنطرف ازدیده ما ، خون دل افشانان / تو خوش زی ای به بزم وصل در کف ساغر عشرت/
که من هم سر خوشم بیرونِ در ، از سنگِ دربانان....(برشی از یک صفحه از مرقعات شاهکار درویش عبدالمجید رحمت الله علیه)
ناله از بهر رهایی نکند مرغ اسیر
خورد افسوس زمانی که گرفتار نبود
به بدی در همه جا نام بدارم که مباد
خون من ریزی و گویند سزاوار نبود
طرح یکرنگی فکند آن بت به هر بد گوهری/ گوهر یکدانه همرنگ خزف شد حیف حیف / نوگلی کز صوت بلبل پنبه اش در گوش بود/ واله بانگ نی و آواز دف شد حیف حیف...
( برشی از یک قطعه زیبا و دیدنی از مرقعات درویش عبدالمجید طالقانی رحمت الله علیه)