— اشـك بـهار
تو از اين دشت خشك تشنه
روزى كوچ خواهى كرد
و اشك من تو را بدرود خواد گفت
تو با چشمان غمبارى خواهى رفت
و اشك من تو را بدرود خواهد گفت
تو را كوچيدن از اين خاك
دل بركندن از جان است
تو را با برگ برگ اين چمن
پيوند پنهان است
تو را اين ابر ظلمت گستر
بى رحم بى باران
تو را اين خشكسالى هاى پى در پى
نيمه ره برگشتن ياران
من اينجا ريشه در خاكم
من اينجا عاشق اين خاك
اگر آلوده يا پاكم
من اينجا ريشه در خاكم
من اينجا تا نفس باقيست
ميمانم ميخوانم
من از اينجا چه مى خواهم
نميدانم نميدانم
اميد روشنايى
گرچه در اين تيرگى ها نيست
من اينجا باز در اين
دشت خشك تشنه مى رانم
من اينجا تا نفس باقيست
ميمانم ميخوانم
من از اينجا چه مى خواهم
نميدانم نميدانم
تو از اين دشت خشك تشنه
روزى كوچ خواهى كرد
و اشك من تو را بدرود خواد گفت
تو با چشمان غمبارى خواهى رفت
و اشك من تو را بدرود خواهد گفت
تو را كوچيدن از اين خاك
دل بركندن از جان است
تو را با برگ برگ اين چمن
پيوند پنهان است
تو را اين ابر ظلمت گستر
بى رحم بى باران
تو را اين خشكسالى هاى پى در پى
نيمه ره برگشتن ياران
من اينجا ريشه در خاكم
من اينجا عاشق اين خاك
اگر آلوده يا پاكم
من اينجا ريشه در خاكم
من اينجا تا نفس باقيست
ميمانم ميخوانم
من از اينجا چه مى خواهم
نميدانم نميدانم
اميد روشنايى
گرچه در اين تيرگى ها نيست
من اينجا باز در اين
دشت خشك تشنه مى رانم
من اينجا تا نفس باقيست
ميمانم ميخوانم
من از اينجا چه مى خواهم
نميدانم نميدانم
__ آهسـته
نگار منی، کار منی خواب مرا آشفته کن
با نفسی بر تن شب خواب مرا آشفته کن
راز منی، آئینهای که روبهروی من نشستی
شادم از این حصار غمی که در برابرم شکستی
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
راز منی، آئینهای که روبهروی من نشستی
شادم از این حصار غمی که در برابرم شکستی
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
نگار منی، کار منی خواب مرا آشفته کن
با نفسی بر تن شب خواب مرا آشفته کن
راز منی، آئینهای که روبهروی من نشستی
شادم از این حصار غمی که در برابرم شکستی
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
راز منی، آئینهای که روبهروی من نشستی
شادم از این حصار غمی که در برابرم شکستی
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
آهسته رد شو از این ثانیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
— واویــلـــا —
خواننده و تنظیم کننده: داریوش آذر
ترانه سرا: احسان گودرزی
آهنگساز: خاطره حکیمی
نوازندهی تمام کنترباسها: داریوش آذر
(این آهنگ فقط با ساز کنترباس تنظیم شده)
میکس و مسترینگ: روزبه اسفندارمز
صدابردار: کاوه عابدین
طراح گرافیک: سپهر نعمتالهی
عکس: علی نصیری
خواننده و تنظیم کننده: داریوش آذر
ترانه سرا: احسان گودرزی
آهنگساز: خاطره حکیمی
نوازندهی تمام کنترباسها: داریوش آذر
(این آهنگ فقط با ساز کنترباس تنظیم شده)
میکس و مسترینگ: روزبه اسفندارمز
صدابردار: کاوه عابدین
طراح گرافیک: سپهر نعمتالهی
عکس: علی نصیری
— واویلا
چه نستعلیق میرقصی
مثِ ماهیچهی دریا
تو میخندی و میریزم
تو پا میشی و واویلا
چه برقی میزنه چشمت
در این بوسهی سرپایی
چه شمشیری بغل کردم
به قصد کشت زیبایی
ولم کن وسط عطرت
ولم کن وسط خنده
ولم کن وسط موهات
که این دنیا به مو بنده
تو نستعلیق میرقصی
مثِ روح یه گهواره
تویی مرکز این پرگار
منم دور تو آواره
چه شخمی میزنه دستت
به این مرتع پوسیده
چه زخمی میزنه لبهات
به این گردن بوسیده
ولم کن وسط عطرت
ولم کن وسط خنده
ولم کن وسط موهات
که این دنیا به مو بنده
چه نستعلیق میرقصی
مثِ ماهیچهی دریا
تو میخندی و میریزم
تو پا میشی و واویلا
چه برقی میزنه چشمت
در این بوسهی سرپایی
چه شمشیری بغل کردم
به قصد کشت زیبایی
ولم کن وسط عطرت
ولم کن وسط خنده
ولم کن وسط موهات
که این دنیا به مو بنده
تو نستعلیق میرقصی
مثِ روح یه گهواره
تویی مرکز این پرگار
منم دور تو آواره
چه شخمی میزنه دستت
به این مرتع پوسیده
چه زخمی میزنه لبهات
به این گردن بوسیده
ولم کن وسط عطرت
ولم کن وسط خنده
ولم کن وسط موهات
که این دنیا به مو بنده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Vaveyla
Director : Ehsan Goodarzi
Camera : Ali Nasiri
Edit : Amir Soltan beygi
Special thanks to Maryam Akhlaghi
Director : Ehsan Goodarzi
Camera : Ali Nasiri
Edit : Amir Soltan beygi
Special thanks to Maryam Akhlaghi
— شایـــد او
شاید او باز به شهر آمده آشوبم باز
که از آشفتگی پنجرهها میترسم
بوی زلفش همهجا هست ببینید مرا
من از آوارگیِ خاطرهها میترسم
در دلِ آینهام جانِ هوا زخمی بود
چشم بر راهِ وداع گریهکنان میرفتم
لحظهی رفتنِ تو وزشِ باران بود
خسته در سردترین فصلِ زمان میرفتم
پشتِ هر بوسه تو را یادِ تو را میجستم
دل به هر عطرِ غمِ خاطرهای میبستم
عشق در حافظهام پلک نمیزد تا صبح
چشم بر پنجرهی دلهرهای میبستم
شاید او باز به شهر آمده آشوبم باز
که از آشفتگی پنجرهها میترسم
بوی زلفش همهجا هست ببینید مرا
من از آوارگیِ خاطرهها میترسم
در دلِ آینهام جانِ هوا زخمی بود
چشم بر راهِ وداع گریهکنان میرفتم
لحظهی رفتنِ تو وزشِ باران بود
خسته در سردترین فصلِ زمان میرفتم
پشتِ هر بوسه تو را یادِ تو را میجستم
دل به هر عطرِ غمِ خاطرهای میبستم
عشق در حافظهام پلک نمیزد تا صبح
چشم بر پنجرهی دلهرهای میبستم
— وا کـــن گــره
بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها
سبک به هر سو بپر ،بپر چوو پروانه ها
ز عشوه ها تازه کن ،به سر جنون مرا
به ناله افکن دل چو ارغنون مرا
بیا بیا نگارا،بیا بیادر آغوش من
بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من
بیا نگارا،بیا بیادر آغوش من
بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من
ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به
بریز این مشک را بریز بر دوش من
به عشوه دامان خویش برون کش از دست من
مرا به دنبال خویش دوان چو دیوانه ها
بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه ها
سبک به هر سو بپر ،بپر چوو پروانه ها
ز عشوه ها تازه کن ،به سر جنون مرا
به ناله افکن دل چو ارغنون مرا
بیا بیا نگارا،بیا بیادر آغوش من
بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من
بیا نگارا،بیا بیادر آغوش من
بزن ز می آتشم ،ببر دل و هوش من
ز زلف وا کن گره که مست و آشفته به
بریز این مشک را بریز بر دوش من
به عشوه دامان خویش برون کش از دست من
مرا به دنبال خویش دوان چو دیوانه ها