Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه ویژه پل با داریوش آذر و گزارش مراسم رونمایی ازآلبوم « چهل »، تازه ترین اثر این هنرمند ، در مونترال کانادا
این آهنگساز، نوازنده و خواننده از چهرههای شناخته شده موسیقی در ایران است که در کارنامه حرفه ای اش تا به امروز تجربههای متفاوت و قابل تاملی از قبیل همکاری با استاد محمد رضا شجریان در گروه «شهناز» ، همکاری با همایون شجریان در گروه «سیاوش» ، همکاری با گروه « دنگ شو » و تاسیس گروه « پالت » به همراهی دوستانش به چشم میخورد.
داریوش آذر در حال حاضر در مونترال کانادا به سر میبرد و به تازگی از آلبوم دوم خود به نام « چهل » در این شهر رونمایی کرده است
عشق و اجتماع همواره دو کلید واژه در آثار این هنرمند هستند و این اثر مستقل نیز با همین رویکرد در ادامه ی آلبوم «آبی خاکستری» بر اساس یک داستان واقعی خلق شده است.
این آهنگساز، نوازنده و خواننده از چهرههای شناخته شده موسیقی در ایران است که در کارنامه حرفه ای اش تا به امروز تجربههای متفاوت و قابل تاملی از قبیل همکاری با استاد محمد رضا شجریان در گروه «شهناز» ، همکاری با همایون شجریان در گروه «سیاوش» ، همکاری با گروه « دنگ شو » و تاسیس گروه « پالت » به همراهی دوستانش به چشم میخورد.
داریوش آذر در حال حاضر در مونترال کانادا به سر میبرد و به تازگی از آلبوم دوم خود به نام « چهل » در این شهر رونمایی کرده است
عشق و اجتماع همواره دو کلید واژه در آثار این هنرمند هستند و این اثر مستقل نیز با همین رویکرد در ادامه ی آلبوم «آبی خاکستری» بر اساس یک داستان واقعی خلق شده است.
چه سازم
میخواستم تو ببینی
که شوق لحظه ها تا آخرین نفس باقیست
صدای خواهشم در سوز حنجره پیداست
که جای تو در این شعر ناتمام خالیست
میخواستم که ببینی
رقص این ترانه بر لبان تو چه زیباست
من اگر بار هستی تو میخواندی به مستی
دلم خواست بشم عاشق دلم خواست
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
با این دل طوفان زده آواز چه سازم
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
میخواستم که ببینی
رقص این ترانه بر لبان تو چه زیباست
من اگر بار هستی تو میخواندی به مستی
دلم خواست بشم عاشق دلم خواست
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
با این دل سودا زده آواز چه سازم
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
میخواستم تو ببینی
که شوق لحظه ها تا آخرین نفس باقیست
صدای خواهشم در سوز حنجره پیداست
که جای تو در این شعر ناتمام خالیست
میخواستم که ببینی
رقص این ترانه بر لبان تو چه زیباست
من اگر بار هستی تو میخواندی به مستی
دلم خواست بشم عاشق دلم خواست
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
با این دل طوفان زده آواز چه سازم
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
میخواستم که ببینی
رقص این ترانه بر لبان تو چه زیباست
من اگر بار هستی تو میخواندی به مستی
دلم خواست بشم عاشق دلم خواست
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
با این دل سودا زده آواز چه سازم
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
چهل
چهل سال صبر
چهل سال فرسودگی
چهل سال جبر
فرار از بیهودگی
چهل سال زندان
خمار آزادگی
در این سو بی جان
به هر سو آوارگی
شراب چهل ساله شد آن خموش
‘شرابی که از جان بر آرد خروش’
نمانده دگر ناله را فرصتی
در این تنگنا جام باده بنوش
شراب چهل ساله آن گه نکوست
که جان را باز هم تب جستجوست
زمان هم در رزم و ایستادگیست
‘هنوزم در این سینه یک آرزوست’
چهل سال چهل سالگی
نه درمان درماندگی
نه دلداد دلدادگی
نه دیوانه دیوانگی
چهل سال دل کنده ام
جوانی به جام کرده ام
شدم آن شرابی
کز آن زهر آکنده ام
چهل سال صبر
چهل سال فرسودگی
چهل سال جبر
فرار از بیهودگی
چهل سال زندان
خمار آزادگی
در این سو بی جان
به هر سو آوارگی
شراب چهل ساله شد آن خموش
‘شرابی که از جان بر آرد خروش’
نمانده دگر ناله را فرصتی
در این تنگنا جام باده بنوش
شراب چهل ساله آن گه نکوست
که جان را باز هم تب جستجوست
زمان هم در رزم و ایستادگیست
‘هنوزم در این سینه یک آرزوست’
چهل سال چهل سالگی
نه درمان درماندگی
نه دلداد دلدادگی
نه دیوانه دیوانگی
چهل سال دل کنده ام
جوانی به جام کرده ام
شدم آن شرابی
کز آن زهر آکنده ام