#تک_برگ
🔷 چراغِ روشنِ کشاورزی هستهای
روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هستهای در گفتگو با دکتر عمار افخمی
🔸 بخشی از متن:
داستان اصلاح ارقام برنج، از یک کار پژوهشی آغاز شد؛ چندین روش اصلاح کلاسیک، تلاقیهای چندگانه و هرمینمودن ژنها و همچنین استفاده از فناوری برنج هیبرید، در دستور کار پژوهشی ما قرار داشت. در سال 1389 طی انعقاد تفاهمنامهای با پژوهشکده کشاورزی هستهای سازمان انرژی اتمی، بذر 20 رقم بومی و اصلاحشده برنج کشور انتخاب شد تا با اشعه گاما و از طریق کُبالت 60 و دز 200 گری، پرتوتابی شوند.
🔸 رخداد جهش در طبیعت، در طول میلیونها سال، نسبت یک به میلیون است. ولی در پرتوتابی بذر با اشعه گاما، به دلیل ظرفیت انرژی هستهای، در لحظه ممکن است هزار رخداد اتفاق بیفتد که بخش عظیمی از این اتفاقات منفی است. با این حال، این کار ظرفیت بسیار بالایی در ایجاد تنوع دارد و به ما کمک میکند تا از میان این تنوعها، بهترینها انتخاب شوند. بذرها در طول دوره رشد و در نسلهای مختلف از صفر تا موقع برداشت، نسبت به بیماریها و تنشها و از نظر خصوصیات زراعی و عملکردی ارزیابی میشوند تا بهترین لاینها انتخاب و مراحل آزمونهای تکمیلی و پیشرفته بر روی آنها انجام شود.
🔸 روند اصلاح محصولات گیاهی این است که از زمان شروع تا رسیدن به نتیجه، حداقل ده تا دوازده سال زمان میبرد. ابتدا باید تنوع ایجاد شود و سپس خالصسازی صورت بگیرد و بعد هم ارزیابیهای متعدد انجام بشود. مرحله بعد، گرفتن تأییدیه از مؤسسه ثبت و گواهی نهال کشور است. دست آخر هم بذر تأییدشده باید توسط سازمان جهاد کشاورزی ترویج شود؛ همه این روند، حدود 12 سال طول میکشد.
🔸 ما قبل از اینکه بذرمان را ببریم برای ثبت، مقدار کمی از آن را به 70 کشاورز در نقاط مختلف کشور دادیم؛ به هر کشاورز حدود 2-3 کیلو. پهنهبندی کردیم؛ بخشهای مختلف هوای سرد و کوهپایهای، دشت، استانهای دیگر و جاهایی مثل خوزستان که به صورت نشاءکاری نیست و خشکهکاری میکنند، همه را در نظر گرفتیم. نتیجه کاشت را بررسی کردیم؛ هم مستنداتش را گرفتیم و هم از نزدیک بازدید کردیم و دیدیم بذر ما، جوابگوی بخش عمدهای از مناطق کشور هست.
🔸 بعد از تستهای متعدد و ارزیابیهای دقیق، نهایتاً تلاشهایمان در سال ۹۸، به 2 رقم برنج به نامهای روشن و شهریار منتج شد؛ برنجهایی که به افتخار دو دانشمند هستهای، شهید مصطفی احمدی روشن و شهید مجید شهریاری نامگذاری شده بودند. رقم روشن با استقبال کمنظیری از سوی کشاورزان و شالیکاران استانهای برنجخیز کشور مواجه شد و تقاضای بالایی برای این بذر به وجود آمد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #کتابخونه #روایت_پیشرفت #مجله_دانشمند
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 چراغِ روشنِ کشاورزی هستهای
روایتی از تولید اولین رقم برنج مبتنی بر دانش هستهای در گفتگو با دکتر عمار افخمی
🔸 بخشی از متن:
داستان اصلاح ارقام برنج، از یک کار پژوهشی آغاز شد؛ چندین روش اصلاح کلاسیک، تلاقیهای چندگانه و هرمینمودن ژنها و همچنین استفاده از فناوری برنج هیبرید، در دستور کار پژوهشی ما قرار داشت. در سال 1389 طی انعقاد تفاهمنامهای با پژوهشکده کشاورزی هستهای سازمان انرژی اتمی، بذر 20 رقم بومی و اصلاحشده برنج کشور انتخاب شد تا با اشعه گاما و از طریق کُبالت 60 و دز 200 گری، پرتوتابی شوند.
🔸 رخداد جهش در طبیعت، در طول میلیونها سال، نسبت یک به میلیون است. ولی در پرتوتابی بذر با اشعه گاما، به دلیل ظرفیت انرژی هستهای، در لحظه ممکن است هزار رخداد اتفاق بیفتد که بخش عظیمی از این اتفاقات منفی است. با این حال، این کار ظرفیت بسیار بالایی در ایجاد تنوع دارد و به ما کمک میکند تا از میان این تنوعها، بهترینها انتخاب شوند. بذرها در طول دوره رشد و در نسلهای مختلف از صفر تا موقع برداشت، نسبت به بیماریها و تنشها و از نظر خصوصیات زراعی و عملکردی ارزیابی میشوند تا بهترین لاینها انتخاب و مراحل آزمونهای تکمیلی و پیشرفته بر روی آنها انجام شود.
🔸 روند اصلاح محصولات گیاهی این است که از زمان شروع تا رسیدن به نتیجه، حداقل ده تا دوازده سال زمان میبرد. ابتدا باید تنوع ایجاد شود و سپس خالصسازی صورت بگیرد و بعد هم ارزیابیهای متعدد انجام بشود. مرحله بعد، گرفتن تأییدیه از مؤسسه ثبت و گواهی نهال کشور است. دست آخر هم بذر تأییدشده باید توسط سازمان جهاد کشاورزی ترویج شود؛ همه این روند، حدود 12 سال طول میکشد.
🔸 ما قبل از اینکه بذرمان را ببریم برای ثبت، مقدار کمی از آن را به 70 کشاورز در نقاط مختلف کشور دادیم؛ به هر کشاورز حدود 2-3 کیلو. پهنهبندی کردیم؛ بخشهای مختلف هوای سرد و کوهپایهای، دشت، استانهای دیگر و جاهایی مثل خوزستان که به صورت نشاءکاری نیست و خشکهکاری میکنند، همه را در نظر گرفتیم. نتیجه کاشت را بررسی کردیم؛ هم مستنداتش را گرفتیم و هم از نزدیک بازدید کردیم و دیدیم بذر ما، جوابگوی بخش عمدهای از مناطق کشور هست.
🔸 بعد از تستهای متعدد و ارزیابیهای دقیق، نهایتاً تلاشهایمان در سال ۹۸، به 2 رقم برنج به نامهای روشن و شهریار منتج شد؛ برنجهایی که به افتخار دو دانشمند هستهای، شهید مصطفی احمدی روشن و شهید مجید شهریاری نامگذاری شده بودند. رقم روشن با استقبال کمنظیری از سوی کشاورزان و شالیکاران استانهای برنجخیز کشور مواجه شد و تقاضای بالایی برای این بذر به وجود آمد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #کتابخونه #روایت_پیشرفت #مجله_دانشمند
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 پرتودهی، فناوری حیاتبخش
روایت اولین سایت دانشبنیان پرتودهی هستهای گاما در شهرکرد از زبان مهندس رفیعی
🔸 بخشی از متن:
صنعت پرتودهی یکی از کاربردهای کاملاً صلحآمیز انرژی هستهای برای ارتقاء سلامت جامعه، انسانها و محیطزیست است. در حوزهی تجهیزات پزشکی، محصولات باید پس از تولید استریل شوند. اقلامی که در جراحیها در ارتباط مستقیم با بدن ما هستند، نباید هیچگونه بار میکروبی داشته باشند وگرنه هر عفونت کوچکی میتواند کشنده باشد؛ دستکش جراح، نخ بخیه، پنبهها و گازهای استریل و هر چیز یکبار مصرفی که در عملهای جراحی از آن استفاده میشود. همچنین وسایلی که در بدن نصب میشود؛ ایمپلنتها، ارتزها، پروتزها، پیچهایی که در مهره و کمر نصب میشود، پلاتین، همهی اینها باید عاری از عفونت باشند.
🔸 روشهای مختلفی برای استریلکردن وجود دارد که هر روز در حال تغییر است. یکی از روشهایی مرسومِ قدیمی، استفاده از مواد شیمیایی برای استریلکردن است؛ بزرگترین ماده شیمیایی مصرفی برای این کار، اتیلن اکساید بود. اتیلن اکساید بهشدت سمی و سرطانزاست و جزو موادی است که قابل انفجار و اشتعال است و حتی در حملات تروریستی هم میتواند مورداستفاده قرار بگیرد. برای همین هم در ایران، اتیلن اکساید توسط وزارت دفاع توزیع میشود. استفاده از اتیلن اکساید برای استریلکردن هم دقت خیلی بالایی میخواهد؛ اگر میزان مصرفی از حد استاندارد بالاتر برود، احتمال موفقیت پایین میآید؛ یعنی آن تجهیزات پزشکی ماده سمی را دارد، ولی استریل نیست و میتواند موجب عفونتهای بیمارستانی بشود.
🔸 آفتاب اشعه گاما دارد و همهی میکروارگانیسمها را از بین میبرد. در مراکز پرتودهی هم از کُبالت ( Cobalt-60) برای ایجاد حجم بالایی از پرتوی گاما استفاده میشود. تولیدکننده محصول خودش را بستهبندی و کارتن میکند و آن را برای ما میفرستند؛ ما هم آن کارتن را بدون اینکه باز کنیم، در معرض میزان مناسب پرتوی گاما قرار میدهیم و برمیگردانیم. آن محصول چه خودش، چه بستهاش و چه کارتنش همه عاری از بار میکروبی میشود. مثلا ادویهها چون با خاک در ارتباطاند، بار میکروبی بسیار زیادی دارند؛ قبلتر به ادویهها سم میزدند و این سم در ادویه باقی میماند و وارد بدن ما میشد. الان بهترین برندهای ادویه کشور، محصولاتشان را در شرکت ما پرتودهی میکنند.
🔸 دنیا به طور جدی دنبال توسعهی سایتهای پرتودهی است، چراکه هر چه تعداد سایت پرتودهی در دنیا بیشتر بشود، مصرف مواد شیمیایی و سموم آن کم میشود و محیطزیست پاکتر میماند. ما فعلاً فقط در تجهیزات پزشکی و مواد غذایی در کشور کارکردهایم. از نظر حجمی و تناژی، بیشتر سفارش ما مربوط به مواد غذایی است ولی از نظر ارزشی، بیشترین سفارشهای مرکز ما مربوط به تجهیزات پزشکی میشود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 پرتودهی، فناوری حیاتبخش
روایت اولین سایت دانشبنیان پرتودهی هستهای گاما در شهرکرد از زبان مهندس رفیعی
🔸 بخشی از متن:
صنعت پرتودهی یکی از کاربردهای کاملاً صلحآمیز انرژی هستهای برای ارتقاء سلامت جامعه، انسانها و محیطزیست است. در حوزهی تجهیزات پزشکی، محصولات باید پس از تولید استریل شوند. اقلامی که در جراحیها در ارتباط مستقیم با بدن ما هستند، نباید هیچگونه بار میکروبی داشته باشند وگرنه هر عفونت کوچکی میتواند کشنده باشد؛ دستکش جراح، نخ بخیه، پنبهها و گازهای استریل و هر چیز یکبار مصرفی که در عملهای جراحی از آن استفاده میشود. همچنین وسایلی که در بدن نصب میشود؛ ایمپلنتها، ارتزها، پروتزها، پیچهایی که در مهره و کمر نصب میشود، پلاتین، همهی اینها باید عاری از عفونت باشند.
🔸 روشهای مختلفی برای استریلکردن وجود دارد که هر روز در حال تغییر است. یکی از روشهایی مرسومِ قدیمی، استفاده از مواد شیمیایی برای استریلکردن است؛ بزرگترین ماده شیمیایی مصرفی برای این کار، اتیلن اکساید بود. اتیلن اکساید بهشدت سمی و سرطانزاست و جزو موادی است که قابل انفجار و اشتعال است و حتی در حملات تروریستی هم میتواند مورداستفاده قرار بگیرد. برای همین هم در ایران، اتیلن اکساید توسط وزارت دفاع توزیع میشود. استفاده از اتیلن اکساید برای استریلکردن هم دقت خیلی بالایی میخواهد؛ اگر میزان مصرفی از حد استاندارد بالاتر برود، احتمال موفقیت پایین میآید؛ یعنی آن تجهیزات پزشکی ماده سمی را دارد، ولی استریل نیست و میتواند موجب عفونتهای بیمارستانی بشود.
🔸 آفتاب اشعه گاما دارد و همهی میکروارگانیسمها را از بین میبرد. در مراکز پرتودهی هم از کُبالت ( Cobalt-60) برای ایجاد حجم بالایی از پرتوی گاما استفاده میشود. تولیدکننده محصول خودش را بستهبندی و کارتن میکند و آن را برای ما میفرستند؛ ما هم آن کارتن را بدون اینکه باز کنیم، در معرض میزان مناسب پرتوی گاما قرار میدهیم و برمیگردانیم. آن محصول چه خودش، چه بستهاش و چه کارتنش همه عاری از بار میکروبی میشود. مثلا ادویهها چون با خاک در ارتباطاند، بار میکروبی بسیار زیادی دارند؛ قبلتر به ادویهها سم میزدند و این سم در ادویه باقی میماند و وارد بدن ما میشد. الان بهترین برندهای ادویه کشور، محصولاتشان را در شرکت ما پرتودهی میکنند.
🔸 دنیا به طور جدی دنبال توسعهی سایتهای پرتودهی است، چراکه هر چه تعداد سایت پرتودهی در دنیا بیشتر بشود، مصرف مواد شیمیایی و سموم آن کم میشود و محیطزیست پاکتر میماند. ما فعلاً فقط در تجهیزات پزشکی و مواد غذایی در کشور کارکردهایم. از نظر حجمی و تناژی، بیشتر سفارش ما مربوط به مواد غذایی است ولی از نظر ارزشی، بیشترین سفارشهای مرکز ما مربوط به تجهیزات پزشکی میشود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 نوآوری برای آبادانی همهی ایران
دکتر اسدی فرد معاونت توسعه شرکتهای دانشبنیان معاونت علمی ریاست جمهوری
🔸 بخشی از متن:
نوآوری فراگیر (Inclusive innovation) مفهوم جدید و نوپایی است که چند سالی است در دنیا مطرحشده و بهصورت روزافزون در حال گسترش است. نوآوری فراگیر به این معناست که فناوریهای جدید در تمامی بخشهای جامعه به کار گرفته شود و منافع آن به تمام اقشار برسد. این نوع نوآوری، برای رشد و توسعه پایدار جامعه بسیار حائز اهمیت است و میتواند به ارتقای بهبود کیفیت زندگی و افزایش رفاه جامعه کمک کند.
🔸برای مثال، بهکارگیری فناوریهای جدید در حوزه آموزش، میتواند به افزایش دسترسی به آموزشهای بهروز و همچنین برقراری عدالت آموزشی در کشور کمک کند یا حتی یک مرکز اقامتی بومگردی میتواند مصداقی از نوآوری فراگیر باشد که در حوزه گردشگری ایجادشده و مردم روستایی از منافع آن بهرهمند میشوند. باگذشت حدود 15 سال از شکلگیری زیستبوم علم و فناوری کشور لازم بود این زیستبوم فعالیتی جدی در راستای خدمت به عمده مردم کشور انجام دهد؛ ایده شکلگیری برنامه ملّی آبادیران نیز از همینجا شکل گرفت. حالا باید برای اجرای این ایده مدل مناسبی پیدا میکردیم.
🔸بگذارید با یک مثال توضیح بدهم، نمایشگاه تجهیزات و مواد آزمایشگاهی ایران ساخت که امسال وارد یازدهمین دوره خود خواهد شد از یک مدل کلی پیروی میکند: «تحریک تقاضا و ایجاد کشش بازار». درواقع پیدا کردن بازار مهمترین معضلی است که شرکتهای دانشبنیان با آن مواجهاند؛ از سوی دیگر با بررسی میدانی که در همان سالهای اولیه برگزاری نمایشگاه ایران ساخت انجام دادیم متوجه شدیم بسیاری از مراکز پژوهشی، دانشگاهها و شرکتهای خصوصی نیز به این ابزار و تجهیزات دانشبنیان نیازمندند؛ بنابراین مدلی را برای ايجاد بازاري كه در آن شرکتها بتوانند نيازهاي مراکز دانشگاهی را بشناسند و آنها را تأمین كنند با برگزاري نمايشگاه تجهيزات و مواد آزمايشگاهي ایران ساخت توسعه دادیم مضاف برآنکه در این مدل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، یارانه خریدی را نیز به خریداران از این نمایشگاه اختصاص میداد.
🔸اما برگردیم به آبادیران، این بار نیز باید مدلی برای ایجاد بازار برای شرکتهای دانشبنیان و همچنین تسهیل خرید برای متقاضیان ایجاد میکردیم. با دستگاههایی حاکمیتی و نهادهای حوزه محرومیتزدایی کشور وارد مذاکره شدیم. در رأس آنها ستاد اجرایی فرمان حضرت امام، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد مستضعفان و البته نهادهایی مثل صندوق نوآوری و شکوفایی بودند و هرکدام مدل و بسته حمایتی منحصربهفردی تعریف کردند. بهطور مثال موسسه دانشمند بنیاد مستضعفان طرحهای دانشبنیانی که در مناطق هدف این بنیاد به کار گرفته میشوند، از 25 تا 100 درصد هزینه آن طرح را با توجه به معیارهایی پرداخت میکند.
🔸در مجموع، 20 نوع حمایت منحصربهفرد برای نمایشگاه آبادیران تعریف شد. در نهایت 300 شرکت دانشبنیان، خلاق و فناور به همراه 28 نهاد و مجموعه دولتی و حاکمیتی دستبهدست هم دادند تا آبادیران به عنوان نهال یک شجره طیبه شکل بگیرد. این مشارکت و همافزاییِ بیندستگاهی که شاید برای اولین بار در کشور اتفاق میافتاد و در نوع خود کمنظیر بود، این پیام را به همراه دارد که برای آبادانی یک کشور ابتدا باید همصدا و همدل شویم آن موقع است که توانمندیها و نقاط قوتمان هم چند برابر میشود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 نوآوری برای آبادانی همهی ایران
دکتر اسدی فرد معاونت توسعه شرکتهای دانشبنیان معاونت علمی ریاست جمهوری
🔸 بخشی از متن:
نوآوری فراگیر (Inclusive innovation) مفهوم جدید و نوپایی است که چند سالی است در دنیا مطرحشده و بهصورت روزافزون در حال گسترش است. نوآوری فراگیر به این معناست که فناوریهای جدید در تمامی بخشهای جامعه به کار گرفته شود و منافع آن به تمام اقشار برسد. این نوع نوآوری، برای رشد و توسعه پایدار جامعه بسیار حائز اهمیت است و میتواند به ارتقای بهبود کیفیت زندگی و افزایش رفاه جامعه کمک کند.
🔸برای مثال، بهکارگیری فناوریهای جدید در حوزه آموزش، میتواند به افزایش دسترسی به آموزشهای بهروز و همچنین برقراری عدالت آموزشی در کشور کمک کند یا حتی یک مرکز اقامتی بومگردی میتواند مصداقی از نوآوری فراگیر باشد که در حوزه گردشگری ایجادشده و مردم روستایی از منافع آن بهرهمند میشوند. باگذشت حدود 15 سال از شکلگیری زیستبوم علم و فناوری کشور لازم بود این زیستبوم فعالیتی جدی در راستای خدمت به عمده مردم کشور انجام دهد؛ ایده شکلگیری برنامه ملّی آبادیران نیز از همینجا شکل گرفت. حالا باید برای اجرای این ایده مدل مناسبی پیدا میکردیم.
🔸بگذارید با یک مثال توضیح بدهم، نمایشگاه تجهیزات و مواد آزمایشگاهی ایران ساخت که امسال وارد یازدهمین دوره خود خواهد شد از یک مدل کلی پیروی میکند: «تحریک تقاضا و ایجاد کشش بازار». درواقع پیدا کردن بازار مهمترین معضلی است که شرکتهای دانشبنیان با آن مواجهاند؛ از سوی دیگر با بررسی میدانی که در همان سالهای اولیه برگزاری نمایشگاه ایران ساخت انجام دادیم متوجه شدیم بسیاری از مراکز پژوهشی، دانشگاهها و شرکتهای خصوصی نیز به این ابزار و تجهیزات دانشبنیان نیازمندند؛ بنابراین مدلی را برای ايجاد بازاري كه در آن شرکتها بتوانند نيازهاي مراکز دانشگاهی را بشناسند و آنها را تأمین كنند با برگزاري نمايشگاه تجهيزات و مواد آزمايشگاهي ایران ساخت توسعه دادیم مضاف برآنکه در این مدل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، یارانه خریدی را نیز به خریداران از این نمایشگاه اختصاص میداد.
🔸اما برگردیم به آبادیران، این بار نیز باید مدلی برای ایجاد بازار برای شرکتهای دانشبنیان و همچنین تسهیل خرید برای متقاضیان ایجاد میکردیم. با دستگاههایی حاکمیتی و نهادهای حوزه محرومیتزدایی کشور وارد مذاکره شدیم. در رأس آنها ستاد اجرایی فرمان حضرت امام، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد مستضعفان و البته نهادهایی مثل صندوق نوآوری و شکوفایی بودند و هرکدام مدل و بسته حمایتی منحصربهفردی تعریف کردند. بهطور مثال موسسه دانشمند بنیاد مستضعفان طرحهای دانشبنیانی که در مناطق هدف این بنیاد به کار گرفته میشوند، از 25 تا 100 درصد هزینه آن طرح را با توجه به معیارهایی پرداخت میکند.
🔸در مجموع، 20 نوع حمایت منحصربهفرد برای نمایشگاه آبادیران تعریف شد. در نهایت 300 شرکت دانشبنیان، خلاق و فناور به همراه 28 نهاد و مجموعه دولتی و حاکمیتی دستبهدست هم دادند تا آبادیران به عنوان نهال یک شجره طیبه شکل بگیرد. این مشارکت و همافزاییِ بیندستگاهی که شاید برای اولین بار در کشور اتفاق میافتاد و در نوع خود کمنظیر بود، این پیام را به همراه دارد که برای آبادانی یک کشور ابتدا باید همصدا و همدل شویم آن موقع است که توانمندیها و نقاط قوتمان هم چند برابر میشود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 86 که درسم تمام شد، بهطور رسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اصفهان شدم. خیلی انگیزه داشتم و دنبال کارهای تحقیقاتی بزرگتر از هدایت پروژههای معمول دانشجویی بودم. یکی از همکارانمان در دانشکده، آقای اقتداری، که میدانست رشته ما اصلاح نباتات است، آمد و گفت شما میتوانید فکری برای بذرهای هیبریدی صیفیجات بکنید؟ خودش کارشناسی ارشد زراعت بود و ده سالی میشد که در کار گلخانهداری و مشاورهی گلخانه بود و از نزدیک میدید که بذر خیار و گوجه، فلفل و بادمجان، همه وارداتی است. من هم تازهنفس و پرانرژی، قبول کردم که کارهای تحقیقاتیاش را شروع کنم و امکانسنجی کنیم که آیا میتوانیم چنین کاری انجام بدهیم یا نه.
🔸 همین تحقیق و بررسی منابع و نوشتن طرح پیشنهادی صیفیجات، دو سال از من زمان گرفت. بذر هیبرید خودش یک محصول با تکنولوژی و فرآیند پیچیده بود. شرکتهایی که بازار دنیا را در دست دارند هم به تعداد انگشتان دست میرسند و اینطور نیست که روشهای تولید اقتصادیشان را خیلی سرراست در متون علمی نوشته باشند. مثلا یک ماده ضروری در کار را در مقالات مختلف، هرکدام یک جور تعریف کرده بودند. باید همه را تست میکردم و هرکدام چندماه زمان میبرد تا فرمول تهیه و تولیدش تثبیت بشود و اثرش اندازهگیری بشود. چندین کتاب و صدها مقاله میخواندم و مانند درستکردن یک پازل، مراحل و قطعهها را کنار هم میچیدم تا به یک روند مشخص و کارآمد برسم.
🔸 بذر صیفیجاتی که کشاورزها استفاده میکنند چند نوع است؛ بذرهای بومی و استاندارد اغلب از لحاظ عملکرد و میزان باردهی و وزن محصول، چندان قوی نیستند و در گلخانهها که هزینه تولید بالایی دارند، مورداستفاده قرار نمیگیرند. بذرهای هیبرید، به خاطر اصلاح و تحقیقاتی که رویشان انجام شده است، باکیفیتترین بذر صیفیجات هستند؛ عملکرد و تناژ محصولشان خیلی بالاتر از انواع دیگر بذر است و کیفیت محصول هم بهخاطر یکنواختی و یکدستی بالاتر است. مثلا اگر گوجه است، همهی محصول آن گلخانه گِردند نه اینکه یکی گرد باشد و یکی تخممرغی و یکی پهن. از اینها مهمتر، مقاومتشان نسبت به آفات و بیماریهای رایج در گلخانه، خیلی بالاتر است. اینها همه بهخاطر فرآیند چندسالهای است که برای تولید و انتخاب گونه مقاومتر و بهتر صرف میشود و کاملا با روشهای دستکاری ژنتیک (تراریخته) متفاوت است.
🔸 هزینه این بهبود کیفیت این است که کشاورز هر سال باید این بذر را بخرد و اینطور نیست که بتواند از محصولات خودش دوباره بذر بگیرد. با این حال برای کشاورز و گلخانهداری که دارد هزینه بالایی میکند، نتیجه آنقدر خوب هست که این هزینه اولیه تأمین بذر را جبران کند؛ یعنی برداشت محصولش، از لحاظ وزنی، حداقل دو و سه برابر بذرهای دیگر است درحالیکه به دلیل آفت کمتر، نیاز به سمپاشی کمتری هم دارد. محصولش هم زیباتر و مشتریپسندتر است. در آن سالی که ما تحقیق روی بذر هیبرید را شروع کردیم، یعنی سالهای پایانی دهه هشتاد، همه بذرهای هیبریدی صیفیجات کشور وارداتی بود. اکثرا هم بذرهای اروپایی از کشورهای اسپانیا و آلمان و هلند و ایتالیا و فرانسه یا آمریکا بود. تولیدشان هم بهطور محدود دست چند شرکت بود که همه بازار را در دست داشتند و کاملا دانشبنیان به حساب میآمد؛ برای همین هم هیچکس باور نمیکرد که این کار شدنی باشد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 86 که درسم تمام شد، بهطور رسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اصفهان شدم. خیلی انگیزه داشتم و دنبال کارهای تحقیقاتی بزرگتر از هدایت پروژههای معمول دانشجویی بودم. یکی از همکارانمان در دانشکده، آقای اقتداری، که میدانست رشته ما اصلاح نباتات است، آمد و گفت شما میتوانید فکری برای بذرهای هیبریدی صیفیجات بکنید؟ خودش کارشناسی ارشد زراعت بود و ده سالی میشد که در کار گلخانهداری و مشاورهی گلخانه بود و از نزدیک میدید که بذر خیار و گوجه، فلفل و بادمجان، همه وارداتی است. من هم تازهنفس و پرانرژی، قبول کردم که کارهای تحقیقاتیاش را شروع کنم و امکانسنجی کنیم که آیا میتوانیم چنین کاری انجام بدهیم یا نه.
🔸 همین تحقیق و بررسی منابع و نوشتن طرح پیشنهادی صیفیجات، دو سال از من زمان گرفت. بذر هیبرید خودش یک محصول با تکنولوژی و فرآیند پیچیده بود. شرکتهایی که بازار دنیا را در دست دارند هم به تعداد انگشتان دست میرسند و اینطور نیست که روشهای تولید اقتصادیشان را خیلی سرراست در متون علمی نوشته باشند. مثلا یک ماده ضروری در کار را در مقالات مختلف، هرکدام یک جور تعریف کرده بودند. باید همه را تست میکردم و هرکدام چندماه زمان میبرد تا فرمول تهیه و تولیدش تثبیت بشود و اثرش اندازهگیری بشود. چندین کتاب و صدها مقاله میخواندم و مانند درستکردن یک پازل، مراحل و قطعهها را کنار هم میچیدم تا به یک روند مشخص و کارآمد برسم.
🔸 بذر صیفیجاتی که کشاورزها استفاده میکنند چند نوع است؛ بذرهای بومی و استاندارد اغلب از لحاظ عملکرد و میزان باردهی و وزن محصول، چندان قوی نیستند و در گلخانهها که هزینه تولید بالایی دارند، مورداستفاده قرار نمیگیرند. بذرهای هیبرید، به خاطر اصلاح و تحقیقاتی که رویشان انجام شده است، باکیفیتترین بذر صیفیجات هستند؛ عملکرد و تناژ محصولشان خیلی بالاتر از انواع دیگر بذر است و کیفیت محصول هم بهخاطر یکنواختی و یکدستی بالاتر است. مثلا اگر گوجه است، همهی محصول آن گلخانه گِردند نه اینکه یکی گرد باشد و یکی تخممرغی و یکی پهن. از اینها مهمتر، مقاومتشان نسبت به آفات و بیماریهای رایج در گلخانه، خیلی بالاتر است. اینها همه بهخاطر فرآیند چندسالهای است که برای تولید و انتخاب گونه مقاومتر و بهتر صرف میشود و کاملا با روشهای دستکاری ژنتیک (تراریخته) متفاوت است.
🔸 هزینه این بهبود کیفیت این است که کشاورز هر سال باید این بذر را بخرد و اینطور نیست که بتواند از محصولات خودش دوباره بذر بگیرد. با این حال برای کشاورز و گلخانهداری که دارد هزینه بالایی میکند، نتیجه آنقدر خوب هست که این هزینه اولیه تأمین بذر را جبران کند؛ یعنی برداشت محصولش، از لحاظ وزنی، حداقل دو و سه برابر بذرهای دیگر است درحالیکه به دلیل آفت کمتر، نیاز به سمپاشی کمتری هم دارد. محصولش هم زیباتر و مشتریپسندتر است. در آن سالی که ما تحقیق روی بذر هیبرید را شروع کردیم، یعنی سالهای پایانی دهه هشتاد، همه بذرهای هیبریدی صیفیجات کشور وارداتی بود. اکثرا هم بذرهای اروپایی از کشورهای اسپانیا و آلمان و هلند و ایتالیا و فرانسه یا آمریکا بود. تولیدشان هم بهطور محدود دست چند شرکت بود که همه بازار را در دست داشتند و کاملا دانشبنیان به حساب میآمد؛ برای همین هم هیچکس باور نمیکرد که این کار شدنی باشد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 86 که درسم تمام شد، بهطور رسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اصفهان شدم. خیلی انگیزه داشتم و دنبال کارهای تحقیقاتی بزرگتر از هدایت پروژههای معمول دانشجویی بودم. یکی از همکارانمان در دانشکده، آقای اقتداری، که میدانست رشته ما اصلاح نباتات است، آمد و گفت شما میتوانید فکری برای بذرهای هیبریدی صیفیجات بکنید؟ خودش کارشناسی ارشد زراعت بود و ده سالی میشد که در کار گلخانهداری و مشاورهی گلخانه بود و از نزدیک میدید که بذر خیار و گوجه، فلفل و بادمجان، همه وارداتی است. من هم تازهنفس و پرانرژی، قبول کردم که کارهای تحقیقاتیاش را شروع کنم و امکانسنجی کنیم که آیا میتوانیم چنین کاری انجام بدهیم یا نه.
🔸 همین تحقیق و بررسی منابع و نوشتن طرح پیشنهادی صیفیجات، دو سال از من زمان گرفت. بذر هیبرید خودش یک محصول با تکنولوژی و فرآیند پیچیده بود. شرکتهایی که بازار دنیا را در دست دارند هم به تعداد انگشتان دست میرسند و اینطور نیست که روشهای تولید اقتصادیشان را خیلی سرراست در متون علمی نوشته باشند. مثلا یک ماده ضروری در کار را در مقالات مختلف، هرکدام یک جور تعریف کرده بودند. باید همه را تست میکردم و هرکدام چندماه زمان میبرد تا فرمول تهیه و تولیدش تثبیت بشود و اثرش اندازهگیری بشود. چندین کتاب و صدها مقاله میخواندم و مانند درستکردن یک پازل، مراحل و قطعهها را کنار هم میچیدم تا به یک روند مشخص و کارآمد برسم.
🔸 بذر صیفیجاتی که کشاورزها استفاده میکنند چند نوع است؛ بذرهای بومی و استاندارد اغلب از لحاظ عملکرد و میزان باردهی و وزن محصول، چندان قوی نیستند و در گلخانهها که هزینه تولید بالایی دارند، مورداستفاده قرار نمیگیرند. بذرهای هیبرید، به خاطر اصلاح و تحقیقاتی که رویشان انجام شده است، باکیفیتترین بذر صیفیجات هستند؛ عملکرد و تناژ محصولشان خیلی بالاتر از انواع دیگر بذر است و کیفیت محصول هم بهخاطر یکنواختی و یکدستی بالاتر است. مثلا اگر گوجه است، همهی محصول آن گلخانه گِردند نه اینکه یکی گرد باشد و یکی تخممرغی و یکی پهن. از اینها مهمتر، مقاومتشان نسبت به آفات و بیماریهای رایج در گلخانه، خیلی بالاتر است. اینها همه بهخاطر فرآیند چندسالهای است که برای تولید و انتخاب گونه مقاومتر و بهتر صرف میشود و کاملا با روشهای دستکاری ژنتیک (تراریخته) متفاوت است.
🔸 هزینه این بهبود کیفیت این است که کشاورز هر سال باید این بذر را بخرد و اینطور نیست که بتواند از محصولات خودش دوباره بذر بگیرد. با این حال برای کشاورز و گلخانهداری که دارد هزینه بالایی میکند، نتیجه آنقدر خوب هست که این هزینه اولیه تأمین بذر را جبران کند؛ یعنی برداشت محصولش، از لحاظ وزنی، حداقل دو و سه برابر بذرهای دیگر است درحالیکه به دلیل آفت کمتر، نیاز به سمپاشی کمتری هم دارد. محصولش هم زیباتر و مشتریپسندتر است. در آن سالی که ما تحقیق روی بذر هیبرید را شروع کردیم، یعنی سالهای پایانی دهه هشتاد، همه بذرهای هیبریدی صیفیجات کشور وارداتی بود. اکثرا هم بذرهای اروپایی از کشورهای اسپانیا و آلمان و هلند و ایتالیا و فرانسه یا آمریکا بود. تولیدشان هم بهطور محدود دست چند شرکت بود که همه بازار را در دست داشتند و کاملا دانشبنیان به حساب میآمد؛ برای همین هم هیچکس باور نمیکرد که این کار شدنی باشد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 86 که درسم تمام شد، بهطور رسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اصفهان شدم. خیلی انگیزه داشتم و دنبال کارهای تحقیقاتی بزرگتر از هدایت پروژههای معمول دانشجویی بودم. یکی از همکارانمان در دانشکده، آقای اقتداری، که میدانست رشته ما اصلاح نباتات است، آمد و گفت شما میتوانید فکری برای بذرهای هیبریدی صیفیجات بکنید؟ خودش کارشناسی ارشد زراعت بود و ده سالی میشد که در کار گلخانهداری و مشاورهی گلخانه بود و از نزدیک میدید که بذر خیار و گوجه، فلفل و بادمجان، همه وارداتی است. من هم تازهنفس و پرانرژی، قبول کردم که کارهای تحقیقاتیاش را شروع کنم و امکانسنجی کنیم که آیا میتوانیم چنین کاری انجام بدهیم یا نه.
🔸 همین تحقیق و بررسی منابع و نوشتن طرح پیشنهادی صیفیجات، دو سال از من زمان گرفت. بذر هیبرید خودش یک محصول با تکنولوژی و فرآیند پیچیده بود. شرکتهایی که بازار دنیا را در دست دارند هم به تعداد انگشتان دست میرسند و اینطور نیست که روشهای تولید اقتصادیشان را خیلی سرراست در متون علمی نوشته باشند. مثلا یک ماده ضروری در کار را در مقالات مختلف، هرکدام یک جور تعریف کرده بودند. باید همه را تست میکردم و هرکدام چندماه زمان میبرد تا فرمول تهیه و تولیدش تثبیت بشود و اثرش اندازهگیری بشود. چندین کتاب و صدها مقاله میخواندم و مانند درستکردن یک پازل، مراحل و قطعهها را کنار هم میچیدم تا به یک روند مشخص و کارآمد برسم.
🔸 بذر صیفیجاتی که کشاورزها استفاده میکنند چند نوع است؛ بذرهای بومی و استاندارد اغلب از لحاظ عملکرد و میزان باردهی و وزن محصول، چندان قوی نیستند و در گلخانهها که هزینه تولید بالایی دارند، مورداستفاده قرار نمیگیرند. بذرهای هیبرید، به خاطر اصلاح و تحقیقاتی که رویشان انجام شده است، باکیفیتترین بذر صیفیجات هستند؛ عملکرد و تناژ محصولشان خیلی بالاتر از انواع دیگر بذر است و کیفیت محصول هم بهخاطر یکنواختی و یکدستی بالاتر است. مثلا اگر گوجه است، همهی محصول آن گلخانه گِردند نه اینکه یکی گرد باشد و یکی تخممرغی و یکی پهن. از اینها مهمتر، مقاومتشان نسبت به آفات و بیماریهای رایج در گلخانه، خیلی بالاتر است. اینها همه بهخاطر فرآیند چندسالهای است که برای تولید و انتخاب گونه مقاومتر و بهتر صرف میشود و کاملا با روشهای دستکاری ژنتیک (تراریخته) متفاوت است.
🔸 هزینه این بهبود کیفیت این است که کشاورز هر سال باید این بذر را بخرد و اینطور نیست که بتواند از محصولات خودش دوباره بذر بگیرد. با این حال برای کشاورز و گلخانهداری که دارد هزینه بالایی میکند، نتیجه آنقدر خوب هست که این هزینه اولیه تأمین بذر را جبران کند؛ یعنی برداشت محصولش، از لحاظ وزنی، حداقل دو و سه برابر بذرهای دیگر است درحالیکه به دلیل آفت کمتر، نیاز به سمپاشی کمتری هم دارد. محصولش هم زیباتر و مشتریپسندتر است. در آن سالی که ما تحقیق روی بذر هیبرید را شروع کردیم، یعنی سالهای پایانی دهه هشتاد، همه بذرهای هیبریدی صیفیجات کشور وارداتی بود. اکثرا هم بذرهای اروپایی از کشورهای اسپانیا و آلمان و هلند و ایتالیا و فرانسه یا آمریکا بود. تولیدشان هم بهطور محدود دست چند شرکت بود که همه بازار را در دست داشتند و کاملا دانشبنیان به حساب میآمد؛ برای همین هم هیچکس باور نمیکرد که این کار شدنی باشد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی 🔸 بخشی از متن: سال 86 که درسم تمام شد، بهطور رسمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اصفهان شدم. خیلی انگیزه داشتم و دنبال کارهای تحقیقاتی بزرگتر از هدایت پروژههای…
#تک_برگ
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم ۲
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 طرح تحقیقاتیمان را که به دانشگاه ارائه کردیم، رئیس وقت دانشگاه آزاد اصفهان و معاون پژوهشیاش خیلی استقبال کردند. با وجود اینکه برای اجرای طرح، بودجه زیادی نیاز بود و ما هم میگفتیم که اصلا نمیدانیم آیا به نتیجه میرسد یا نه، با دید باز و آیندهنگرانه برخورد کردند. برای تولید بذر هیبرید، نیاز به حداقل 8 تا 10 فصل کاشت پشتسر هم است. هر محصول هم دوره کشت متفاوتی دارد؛ مثلا برای خیار که هر دورهاش حدود 6 ماه است، حداقل 5 سال زمان لازم است که بتوانی به یک نمونه بذر هیبرید قابلعرضه برسی. دانشگاه یک گلخانه حدود 2000 متری را به ما اختصاص داد و سال 89، من و دکتر اقتداری فاز پایلوت و اجرایی تولید بذر هیبریدی را شروع کردیم. دکتر اقتداری دوندگیها و کارهای اداری و اجرایی را به عهده گرفتند و از من خواستند تا کار علمی و تحقیقاتی را پیش ببرم.
🔸 سال 90 اولین خیارمان بذر داد؛ اینقدر خوشحال شدیم که آقای اقتداری همانطور که خیار بازشده را دستش گرفته بود، بیمقدمه رفت داخل دفتر رئیس دانشگاه، میوه را جلویش باز کرد و گفت ببینید که تویش بذر تولید شده است. با اینکه نتایج اولیه طرحمان خیلی خوب بود، اما ناباوریها و انکارها همچنان ادامه داشت. ما سعی میکردیم از افراد مختلف دعوت کنیم تا نتیجه کارهایمان را ببینند و بدانند که این کار شدنی است. اغلب با توپ پُر و دعوا میآمدند توی جلسات و ایراد میگرفتند تا نشان بدهند که ما داریم اشتباه میکنیم و اصلا امکان ندارد که بتوان بذر هیبرید را در داخل تولید کرد. اما وقتی میآمدند گلخانه و روند کارمان را از نزدیک میدیدند و متوجه میشدند کاملا علمی و مبتنی بر اصول تحقیقاتی است، نرم میشدند و حتی بعدتر حمایت معنوی میکردند.
🔸 رسیدگی به تحقیقات عملی مشکلات و سختیهای خودش را دارد؛ کار گلخانه و مزرعه اصلا تعطیلبردار نیست. نهتنها گیاه منتظر ما نمیماند بلکه معمولا بهترین زمان رشد آنها و اوج کار ما هم بهار و تابستان بود که میشد زمان تعطیلات ما. عید نوروز که اساسا هیچ کسی، چه دانشجو و چه استاد و کارمند، از کنار دانشگاه رد هم نمیشود، ما مجبور بودیم که به گلخانه سر بزنیم و بالای سر بوته و گیاه باشیم. فقط گاهی همان چند روز اول عید را نبودیم و گاهی هم سرزدن به گلخانه را نوبتی و شیفتی میکردیم. هر کسی که این سختیها را میدید، اصلا خودش را وارد این تحقیق و پروژه نمیکرد و به همان روند معمولی و بیدردسر تحقیقات علمی و مقاله دادن دانشگاهی میپرداخت. اصلا یادم نمیآید که یک سال، همه تعطیلات عید، از 29 اسفند تا 14 فروردین را خانه یا در سفر بوده باشم.
🔸 سال 92 بود که برای توسعه کار و تجاریسازی آن، شرکت «نگین بذر دانش» را تأسیس کردیم. سرمایه چندانی هم نداشتیم؛ حتی خودمان هیچ حقوقی نمیگرفتیم و با نوشتن طرحهای تحقیقاتی برای سازمان جهاد کشاورزی و انجام آنها، درآمد کسب میکردیم تا خرج شرکت بکنیم. امیدوار بودیم با توجه به اینکه بذرهای صیفیجات حالت خصوصی دارد و بازارش بسیار وسیعی است، شرکت بتواند با فروش بذر هزینههای خودش را دربیاورد و با رسیدن به مرحله تولید تجاری بذر و ورود به بازار، کمکم روی پای خودمان بایستیم. سال 93 یعنی یک سال بعد از ثبت شرکت، دانشبنیان شدیم. یک سال بعد بود که بذر خیار سبا، اولین نمونه بذر تجاریسازیشده شرکت بعد از 5 سال تحقیق و کشت اجرایی، آماده ورود به بازار شد. برای رسیدن به فروش اما، باید همیشه یک تا دو سال صبر کنی تا کشاورز این بذری را که خریده بکارد و نتیجهاش را ببیند و بازخورد بدهد و بیاید دوباره بخرد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم ۲
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 طرح تحقیقاتیمان را که به دانشگاه ارائه کردیم، رئیس وقت دانشگاه آزاد اصفهان و معاون پژوهشیاش خیلی استقبال کردند. با وجود اینکه برای اجرای طرح، بودجه زیادی نیاز بود و ما هم میگفتیم که اصلا نمیدانیم آیا به نتیجه میرسد یا نه، با دید باز و آیندهنگرانه برخورد کردند. برای تولید بذر هیبرید، نیاز به حداقل 8 تا 10 فصل کاشت پشتسر هم است. هر محصول هم دوره کشت متفاوتی دارد؛ مثلا برای خیار که هر دورهاش حدود 6 ماه است، حداقل 5 سال زمان لازم است که بتوانی به یک نمونه بذر هیبرید قابلعرضه برسی. دانشگاه یک گلخانه حدود 2000 متری را به ما اختصاص داد و سال 89، من و دکتر اقتداری فاز پایلوت و اجرایی تولید بذر هیبریدی را شروع کردیم. دکتر اقتداری دوندگیها و کارهای اداری و اجرایی را به عهده گرفتند و از من خواستند تا کار علمی و تحقیقاتی را پیش ببرم.
🔸 سال 90 اولین خیارمان بذر داد؛ اینقدر خوشحال شدیم که آقای اقتداری همانطور که خیار بازشده را دستش گرفته بود، بیمقدمه رفت داخل دفتر رئیس دانشگاه، میوه را جلویش باز کرد و گفت ببینید که تویش بذر تولید شده است. با اینکه نتایج اولیه طرحمان خیلی خوب بود، اما ناباوریها و انکارها همچنان ادامه داشت. ما سعی میکردیم از افراد مختلف دعوت کنیم تا نتیجه کارهایمان را ببینند و بدانند که این کار شدنی است. اغلب با توپ پُر و دعوا میآمدند توی جلسات و ایراد میگرفتند تا نشان بدهند که ما داریم اشتباه میکنیم و اصلا امکان ندارد که بتوان بذر هیبرید را در داخل تولید کرد. اما وقتی میآمدند گلخانه و روند کارمان را از نزدیک میدیدند و متوجه میشدند کاملا علمی و مبتنی بر اصول تحقیقاتی است، نرم میشدند و حتی بعدتر حمایت معنوی میکردند.
🔸 رسیدگی به تحقیقات عملی مشکلات و سختیهای خودش را دارد؛ کار گلخانه و مزرعه اصلا تعطیلبردار نیست. نهتنها گیاه منتظر ما نمیماند بلکه معمولا بهترین زمان رشد آنها و اوج کار ما هم بهار و تابستان بود که میشد زمان تعطیلات ما. عید نوروز که اساسا هیچ کسی، چه دانشجو و چه استاد و کارمند، از کنار دانشگاه رد هم نمیشود، ما مجبور بودیم که به گلخانه سر بزنیم و بالای سر بوته و گیاه باشیم. فقط گاهی همان چند روز اول عید را نبودیم و گاهی هم سرزدن به گلخانه را نوبتی و شیفتی میکردیم. هر کسی که این سختیها را میدید، اصلا خودش را وارد این تحقیق و پروژه نمیکرد و به همان روند معمولی و بیدردسر تحقیقات علمی و مقاله دادن دانشگاهی میپرداخت. اصلا یادم نمیآید که یک سال، همه تعطیلات عید، از 29 اسفند تا 14 فروردین را خانه یا در سفر بوده باشم.
🔸 سال 92 بود که برای توسعه کار و تجاریسازی آن، شرکت «نگین بذر دانش» را تأسیس کردیم. سرمایه چندانی هم نداشتیم؛ حتی خودمان هیچ حقوقی نمیگرفتیم و با نوشتن طرحهای تحقیقاتی برای سازمان جهاد کشاورزی و انجام آنها، درآمد کسب میکردیم تا خرج شرکت بکنیم. امیدوار بودیم با توجه به اینکه بذرهای صیفیجات حالت خصوصی دارد و بازارش بسیار وسیعی است، شرکت بتواند با فروش بذر هزینههای خودش را دربیاورد و با رسیدن به مرحله تولید تجاری بذر و ورود به بازار، کمکم روی پای خودمان بایستیم. سال 93 یعنی یک سال بعد از ثبت شرکت، دانشبنیان شدیم. یک سال بعد بود که بذر خیار سبا، اولین نمونه بذر تجاریسازیشده شرکت بعد از 5 سال تحقیق و کشت اجرایی، آماده ورود به بازار شد. برای رسیدن به فروش اما، باید همیشه یک تا دو سال صبر کنی تا کشاورز این بذری را که خریده بکارد و نتیجهاش را ببیند و بازخورد بدهد و بیاید دوباره بخرد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت #کتابخونه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم ۲ گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی؛ اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی 🔸 طرح تحقیقاتیمان را که به دانشگاه ارائه کردیم، رئیس وقت دانشگاه آزاد اصفهان و معاون پژوهشیاش خیلی استقبال کردند. با وجود اینکه برای اجرای طرح، بودجه…
#تک_برگ
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم ۳
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 95، اتحادیهای از گلکاران که بذر ما را تست کرده و خیلی راضی بودند، با ما جلسه گذاشتند. گفتند که رقم شما به خشکی و شوری که معضل خیلی از خاکهای ایران است، تحمل خوبی نشان داده و کیفیت و وزن محصولش هم خیلی خوب بوده است و ما بذرتان را میخواهیم. همان جلسه 3 میلیون بذر سفارش دادند. آن سال، سه میلیون بذر برای ما یک عدد رویایی بود! آنقدری که ما نتوانستیم جلوی خودمان را بگیریم و از ذوقمان قضیه قرارداد و مبلغش را گفتیم؛ اولین قرارداد و درآمدی بود که شرکت به دست میآورد. همهجای دانشگاه پیچید که بله، شرکتشان قرارداد میلیاردی بسته است. البته قرار بود مرحله اول صدهزار بذر بهشان تحویل بدهیم که با بذری 200 تومان آن سال، میشد بیست میلیون تومان.
🔸 اما حقیقت ماجرا تلخیاش را خیلی زود به ما نشان داد؛ آنها بهخاطر مشکل داخلی با هم درگیری داشتند و همین اختلافنظرها باعث شد که خیلی زود اتحادیهشان منحل بشود و آن قراردادی هم که با ما داشتند رفت روی هوا. حتی یک دانه از بذرهایی که سفارش داده بودند را نبردند و ما مانده بودیم که با این بذرها چه کنیم. یک مدت هم کارهای تحقیقیمان را که روی بذرها و محصولات دیگر بود، تعطیل کرده بودیم و همه نیرویمان را گذاشته بودیم روی تولید این تعداد بذر سفارشی که به نتیجه نرسید. تعداد زیادی بستهبندی صدتایی از بذرمان را آماده کرده بودیم و بهطور مجانی بین کشاورزها توزیع میکردیم. در جلسات و همایشها و نمایشگاههای مختلفی که شرکت میکردیم، بذرمان را به عنوان نمونه و هدیه میدادیم.
🔸 از مدیرعامل یکی از شرکتهای خوشنام توزیعی که دوستی و ارتباط خوبی با آقای اقتداری داشت، دعوت کردیم که بیایند و از نزدیک شرکت ما و بذری که تولید کرده بودیم را ببینند. آن روزی که آنها آمدند، یک تیم خارجی که از کشورهای اروپایی بودند و با آنها تجارت بذر داشتند را همراهشان آوردند. ما هم همه جای شرکت و گلخانهها را نشانشان دادیم و روند کار و تولیدمان را توضیح دادیم. آن تیم خارجی هم تأیید کرده و گفته بود که روند کارشان علمی و درست است. این تأیید هم کمک کرد که به ما اعتماد کنند و با خوشنامی و قدرتی که در توزیع نهادههای کشاورزی در بازار داشتند، تعداد زیادی از بذرهای ما را توزیع کرده و بفروشند. سال اول بالاخره آن صدهزار بذر را فروختیم، سال بعدش فروش بذر خیارمان رسید به یک میلیون و بعد هم دو میلیون و 8 میلیون و 12 و 15 میلیون. اینها همه به این معنی بود که کشاورزها اعتماد پیدا کرده بودند وگرنه کشاورز را نمیتوانی مجبور کنی که از یک بذر خاص بکارد؛ چون بازگشت و سوددهی همه هزینههایی که صرف گلخانه میکند، بستگی به همین انتخاب اولش دارد.
🔸 توسعۀ محصولات:
از همان سال 92 که دیگر بذر خیارمان در روند تولید و تجاریسازی قرار گرفت، تحقیق روی بقیه محصولات را هم شروع کردیم. گوجه و فلفل و بادمجان اولین محصولاتی بود که بعد از خیار، تولید بذر هیبریدش را شروع کردیم؛ هم نوع گلخانهای و هم نوع مزرعهای و فضای بازش را. الان دیگر بذر گوجه و فلفل شرکتمان وارد بازار شده است و البته چندسالی طول میکشد تا بتواند جای پایی برای خودش باز کند. هندوانه و ملون هم بعدتر وارد تحقیقاتش شدیم و توانستیم بذر هیبریدش را تولید کنیم. چند سالی هم هست که وارد تحقیق و تولید بذرهای کدو و ذرت و دانه روغنی کنجد شدهایم. در حال حاضر 11 محصول داریم و از آن 5 محصولی که به بازار رسیدهاند، سه رقم به اسم شرکت ثبت شده است. تولید بذر سبای خیار که اولین محصول تولیدیمان بود، حدود 5 درصد نیاز داخلی را تأمین میکند و ما هم روزبهروز تلاش میکنیم تا زیرساختهای تولیدش را گسترش بدهیم. در چند سال اخیر تصمیم گرفتیم که با تثبیت تحقیق و تولید صیفیجات، به سمت تولید گیاهان دانه روغنی برویم که تأمینشان برای کشور یک موضوع حیاتی است.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 دانش کاشتیم و برکت گرفتیم ۳
گفتوگو با دکتر مریم گلآبادی اولین تولیدکننده بذر هیبرید ایرانی
🔸 بخشی از متن:
سال 95، اتحادیهای از گلکاران که بذر ما را تست کرده و خیلی راضی بودند، با ما جلسه گذاشتند. گفتند که رقم شما به خشکی و شوری که معضل خیلی از خاکهای ایران است، تحمل خوبی نشان داده و کیفیت و وزن محصولش هم خیلی خوب بوده است و ما بذرتان را میخواهیم. همان جلسه 3 میلیون بذر سفارش دادند. آن سال، سه میلیون بذر برای ما یک عدد رویایی بود! آنقدری که ما نتوانستیم جلوی خودمان را بگیریم و از ذوقمان قضیه قرارداد و مبلغش را گفتیم؛ اولین قرارداد و درآمدی بود که شرکت به دست میآورد. همهجای دانشگاه پیچید که بله، شرکتشان قرارداد میلیاردی بسته است. البته قرار بود مرحله اول صدهزار بذر بهشان تحویل بدهیم که با بذری 200 تومان آن سال، میشد بیست میلیون تومان.
🔸 اما حقیقت ماجرا تلخیاش را خیلی زود به ما نشان داد؛ آنها بهخاطر مشکل داخلی با هم درگیری داشتند و همین اختلافنظرها باعث شد که خیلی زود اتحادیهشان منحل بشود و آن قراردادی هم که با ما داشتند رفت روی هوا. حتی یک دانه از بذرهایی که سفارش داده بودند را نبردند و ما مانده بودیم که با این بذرها چه کنیم. یک مدت هم کارهای تحقیقیمان را که روی بذرها و محصولات دیگر بود، تعطیل کرده بودیم و همه نیرویمان را گذاشته بودیم روی تولید این تعداد بذر سفارشی که به نتیجه نرسید. تعداد زیادی بستهبندی صدتایی از بذرمان را آماده کرده بودیم و بهطور مجانی بین کشاورزها توزیع میکردیم. در جلسات و همایشها و نمایشگاههای مختلفی که شرکت میکردیم، بذرمان را به عنوان نمونه و هدیه میدادیم.
🔸 از مدیرعامل یکی از شرکتهای خوشنام توزیعی که دوستی و ارتباط خوبی با آقای اقتداری داشت، دعوت کردیم که بیایند و از نزدیک شرکت ما و بذری که تولید کرده بودیم را ببینند. آن روزی که آنها آمدند، یک تیم خارجی که از کشورهای اروپایی بودند و با آنها تجارت بذر داشتند را همراهشان آوردند. ما هم همه جای شرکت و گلخانهها را نشانشان دادیم و روند کار و تولیدمان را توضیح دادیم. آن تیم خارجی هم تأیید کرده و گفته بود که روند کارشان علمی و درست است. این تأیید هم کمک کرد که به ما اعتماد کنند و با خوشنامی و قدرتی که در توزیع نهادههای کشاورزی در بازار داشتند، تعداد زیادی از بذرهای ما را توزیع کرده و بفروشند. سال اول بالاخره آن صدهزار بذر را فروختیم، سال بعدش فروش بذر خیارمان رسید به یک میلیون و بعد هم دو میلیون و 8 میلیون و 12 و 15 میلیون. اینها همه به این معنی بود که کشاورزها اعتماد پیدا کرده بودند وگرنه کشاورز را نمیتوانی مجبور کنی که از یک بذر خاص بکارد؛ چون بازگشت و سوددهی همه هزینههایی که صرف گلخانه میکند، بستگی به همین انتخاب اولش دارد.
🔸 توسعۀ محصولات:
از همان سال 92 که دیگر بذر خیارمان در روند تولید و تجاریسازی قرار گرفت، تحقیق روی بقیه محصولات را هم شروع کردیم. گوجه و فلفل و بادمجان اولین محصولاتی بود که بعد از خیار، تولید بذر هیبریدش را شروع کردیم؛ هم نوع گلخانهای و هم نوع مزرعهای و فضای بازش را. الان دیگر بذر گوجه و فلفل شرکتمان وارد بازار شده است و البته چندسالی طول میکشد تا بتواند جای پایی برای خودش باز کند. هندوانه و ملون هم بعدتر وارد تحقیقاتش شدیم و توانستیم بذر هیبریدش را تولید کنیم. چند سالی هم هست که وارد تحقیق و تولید بذرهای کدو و ذرت و دانه روغنی کنجد شدهایم. در حال حاضر 11 محصول داریم و از آن 5 محصولی که به بازار رسیدهاند، سه رقم به اسم شرکت ثبت شده است. تولید بذر سبای خیار که اولین محصول تولیدیمان بود، حدود 5 درصد نیاز داخلی را تأمین میکند و ما هم روزبهروز تلاش میکنیم تا زیرساختهای تولیدش را گسترش بدهیم. در چند سال اخیر تصمیم گرفتیم که با تثبیت تحقیق و تولید صیفیجات، به سمت تولید گیاهان دانه روغنی برویم که تأمینشان برای کشور یک موضوع حیاتی است.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 حل فناورانه پسماند در مبدأ
گفتوگو با حمید عباسعلیزاده سازنده دستگاه کمپوست صنعتی و خانگی
🔸یکی از بزرگترین معضلات مدیریت شهری و محیط زیستیجهان، پسماندهای عادی شهری است. کل دنیا برای اینکه در یک خانواده، حتی روزانه 10 گرم پسماندکمتر تولید بشود، سرمایهگذاری میکنند؛ چون کاهش پسماند کمتر در خیلی از هزینههای جاری و کلان کشور تأثیرات بسیار زیادی میگذارد. شما حساب بکنید، هر 1 کیلو پسماند تر، حدود 400-500 میلی لیتر شیرابه تولید می¬کند. این 500 میلی لیتر شیرابه چیزی حدود 5 هزار لیتر آب را مسموم میکند؛ یعنی فقط کافی است وارد آبهای سطحیمان و وارد مزارع بشود تا 10 هکتار از مزارع ما را سمّی و محصول ما را نابود کند. اگر بتوانیم این شیرابه را در مبدأ کاهش بدهیم یا به صفر برسانیم، یک قدم بسیار بزرگ برای آیندۀ کلان کشور برداشتهایم.
🔸 دستگاههای ساخت شرکت ما در منزل نصب میشود و اپراتوریاش بسیار راحت است. با یک آموزش نیم ساعته هر کسی میتواند بهراحتی از دستگاه استفاده کند. سیستمش کاملا هوشمند است؛ یک فرآیند هوازی، حرارتی، بیولوژیکی دارد که کافی است مواد آلی را داخلش بریزید تا طی 24 ساعت، آن موادی که قرار بود تبدیل به معضل بود را تبدیل به فرصت کند. خروجی آن هم یک کود است که میتواند در فضای سبز و گلدان مورداستفاده قرار بگیرد، یا اصلا عرضه شود به بازار. خود شرکت ما این کود را خریداری میکند. پیچیدگی فناورانه دستگاه، قسمت بیولوژیکی آن است؛ میکروارگانیزمهایی را در این سیستم استفاده میکنیم که در دمای بالا قدرت فعالیت دارند. تمام پاتوژنهای میکروبی در دمای 55 درجه از بین میروند و تنها میکروارگانیزمهای مورداستفادۀ ما قادرند در این سیستم فعالیت خودشان را ادامه بدهند و بدون گاز متان، موجب فرآوری پسماند تر شوند. هر دستگاه دیگری هم که فیزیک مشابهی داشته باشد، تا زمانی که نتواند این بخش بیولوژیکی را تأمین کند، نمیتواند نتیجۀ درستی بگیرد.
🔸 دستگاههایی که ابتدا تولید میکردم، از 2 کیلوگرم تا 100 کیلوگرم ظرفیت روزانه بود. سال 1395 اولین دستگاهم را به شهرداری منطقه 22 تهران فروختم و فروش بالا میرفت تا اینکه کرونا آمد و بهخاطر بسته شدن رستورانها، دچار افت بازار شدیم چون محصولات آن زمان ما بیشتر به رستورانها مربوط میشد و آن ایام اکثر ارگان¬ها و سازمانها، رستورانهایشان را تعطیل کرده بودند. بعدتر دستگاه 300 کیلویی هم تولید کردم و الان هم بیشترین فروش ما مربوط به پتروشیمیها و پالایشگاهها و صنایع نفتی یا صنایع خودرو است.
🔸 دستگاههای کوچک، به این خاطر که یارانهای به آنها تعلق نمیگیرد، فعلا چندان اقتصادی نیستند. خود شرکت کود خروجی را خریداری میکند ولی درآمد این کود، توجیه اقتصادی نسبت به قیمت اولیه دستگاه ندارد؛ ولی میتواند در مسئولیت اجتماعی و بالابردن سطح فرهنگ کشوری اثر زیادی بگذارد. اکثر کشورها، برای انرژیهای تجدیدپذیر و مدیریت پسماند در مبدأ، به این جور دستگاهها یارانه میدهند؛ مثلا در ژاپن، شهرداری منطقه هزینه خرید این دستگاه را میدهد. برایش توجیه اقتصادی دارد چون میگوید اگر یک شهروند این دستگاه را در خانهاش نصب کند، بعد از 5 سال من 2 برابر آن پولی که برای خرید دادم را درمیآورم چون حمل نداشتم، دپو نداشتم، دفع نداشتم، شیرابه نداشتم، معظل شستشوی سطل نداشتم. درواقع افکار مدیریت بلندمدت میبیند که هزینههای جاری کاهش پیدا میکند؛ ولی در ایران متأسفانه این اتفاق نمیافتد چون در سطح کلان و بلندمدت بهش نگاه نمیکنند؛ به اینکه 5 سال دیگر چقدر از هزینههای تصفیه شیرابه، هزینه حمل و نقل و ...کاهش پیدا میکند، توجهی ندارند.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 حل فناورانه پسماند در مبدأ
گفتوگو با حمید عباسعلیزاده سازنده دستگاه کمپوست صنعتی و خانگی
🔸یکی از بزرگترین معضلات مدیریت شهری و محیط زیستیجهان، پسماندهای عادی شهری است. کل دنیا برای اینکه در یک خانواده، حتی روزانه 10 گرم پسماندکمتر تولید بشود، سرمایهگذاری میکنند؛ چون کاهش پسماند کمتر در خیلی از هزینههای جاری و کلان کشور تأثیرات بسیار زیادی میگذارد. شما حساب بکنید، هر 1 کیلو پسماند تر، حدود 400-500 میلی لیتر شیرابه تولید می¬کند. این 500 میلی لیتر شیرابه چیزی حدود 5 هزار لیتر آب را مسموم میکند؛ یعنی فقط کافی است وارد آبهای سطحیمان و وارد مزارع بشود تا 10 هکتار از مزارع ما را سمّی و محصول ما را نابود کند. اگر بتوانیم این شیرابه را در مبدأ کاهش بدهیم یا به صفر برسانیم، یک قدم بسیار بزرگ برای آیندۀ کلان کشور برداشتهایم.
🔸 دستگاههای ساخت شرکت ما در منزل نصب میشود و اپراتوریاش بسیار راحت است. با یک آموزش نیم ساعته هر کسی میتواند بهراحتی از دستگاه استفاده کند. سیستمش کاملا هوشمند است؛ یک فرآیند هوازی، حرارتی، بیولوژیکی دارد که کافی است مواد آلی را داخلش بریزید تا طی 24 ساعت، آن موادی که قرار بود تبدیل به معضل بود را تبدیل به فرصت کند. خروجی آن هم یک کود است که میتواند در فضای سبز و گلدان مورداستفاده قرار بگیرد، یا اصلا عرضه شود به بازار. خود شرکت ما این کود را خریداری میکند. پیچیدگی فناورانه دستگاه، قسمت بیولوژیکی آن است؛ میکروارگانیزمهایی را در این سیستم استفاده میکنیم که در دمای بالا قدرت فعالیت دارند. تمام پاتوژنهای میکروبی در دمای 55 درجه از بین میروند و تنها میکروارگانیزمهای مورداستفادۀ ما قادرند در این سیستم فعالیت خودشان را ادامه بدهند و بدون گاز متان، موجب فرآوری پسماند تر شوند. هر دستگاه دیگری هم که فیزیک مشابهی داشته باشد، تا زمانی که نتواند این بخش بیولوژیکی را تأمین کند، نمیتواند نتیجۀ درستی بگیرد.
🔸 دستگاههایی که ابتدا تولید میکردم، از 2 کیلوگرم تا 100 کیلوگرم ظرفیت روزانه بود. سال 1395 اولین دستگاهم را به شهرداری منطقه 22 تهران فروختم و فروش بالا میرفت تا اینکه کرونا آمد و بهخاطر بسته شدن رستورانها، دچار افت بازار شدیم چون محصولات آن زمان ما بیشتر به رستورانها مربوط میشد و آن ایام اکثر ارگان¬ها و سازمانها، رستورانهایشان را تعطیل کرده بودند. بعدتر دستگاه 300 کیلویی هم تولید کردم و الان هم بیشترین فروش ما مربوط به پتروشیمیها و پالایشگاهها و صنایع نفتی یا صنایع خودرو است.
🔸 دستگاههای کوچک، به این خاطر که یارانهای به آنها تعلق نمیگیرد، فعلا چندان اقتصادی نیستند. خود شرکت کود خروجی را خریداری میکند ولی درآمد این کود، توجیه اقتصادی نسبت به قیمت اولیه دستگاه ندارد؛ ولی میتواند در مسئولیت اجتماعی و بالابردن سطح فرهنگ کشوری اثر زیادی بگذارد. اکثر کشورها، برای انرژیهای تجدیدپذیر و مدیریت پسماند در مبدأ، به این جور دستگاهها یارانه میدهند؛ مثلا در ژاپن، شهرداری منطقه هزینه خرید این دستگاه را میدهد. برایش توجیه اقتصادی دارد چون میگوید اگر یک شهروند این دستگاه را در خانهاش نصب کند، بعد از 5 سال من 2 برابر آن پولی که برای خرید دادم را درمیآورم چون حمل نداشتم، دپو نداشتم، دفع نداشتم، شیرابه نداشتم، معظل شستشوی سطل نداشتم. درواقع افکار مدیریت بلندمدت میبیند که هزینههای جاری کاهش پیدا میکند؛ ولی در ایران متأسفانه این اتفاق نمیافتد چون در سطح کلان و بلندمدت بهش نگاه نمیکنند؛ به اینکه 5 سال دیگر چقدر از هزینههای تصفیه شیرابه، هزینه حمل و نقل و ...کاهش پیدا میکند، توجهی ندارند.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توانمند_سازی
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
💠 روی پاهای ایرانی 1
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸 تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود؛ یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم. اوایل کار بود که یک روز همکار و شریکم دکتر نصر آمد به من گفت که «حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان.» گفتم «دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟»
🔸 دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه میدیدم که معلولین حضور دارند؛ ورزش میکنند، فعالیتهای اجتماعی دارند، خیلی راحت سرکار میروند و خریدوفروششان را انجام میدهند. هميشه برایم سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیماریهای مختلف را داشته و داريم و قاعدتاً باید معلولین بیشتری هم داشته باشیم، چرا در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم میبینمشان. بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوریها و تکنولوژیهای پیشرفته دارند، معلولين خیلی راحت میتوانند در جامعه فعالیتهایشان را انجام بدهند. مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توانخواه وجود ندارد پس نمیتوانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع.»
🔸 گفتم خب ما چکار میتوانیم بکنيم؟
دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحيه پا قطع عضو شدهاند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیتها میتوانیم پنجههای کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل میکند.» خلاصه اينکه اين پيشنهاد و ايده دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولین برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.
🔸 توليد پنجه کربنی
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچخورده یا شکسته باشد و داخل گچ برود. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابتشده بود به چه صورتی راه میرفتید؛ نسل قدیم پنجهها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت. اما وقتی از پنجههای کربنی استفاده میشود عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا میشود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث میشود که شخص بتواند حرکات ورزشیاش را انجام بدهد و بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود و حتی خستگیاش کمتر بشود. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدودشده بودند.
🔸 زمانی که آقای دکتر ایده را دادند، دو سال تحقيق کرديم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم. همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصین ميداديم میگفتند «يک پیچ اين را در ایران نمیتوانند بسازند، بعد شما دنبال چی دارید میروید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟»
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
💠 روی پاهای ایرانی 1
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸 تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود؛ یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم. اوایل کار بود که یک روز همکار و شریکم دکتر نصر آمد به من گفت که «حمید آن پروژه را بگذار برای دنیایمان؛ من یک ایده دارم برای آخرتمان.» گفتم «دنیا؟ آخرت؟ کلید آخرت را بگو چی است؟»
🔸 دکتر نصر گفت: «من آن زمانی که خارج از کشور بودم خیلی در جامعه میدیدم که معلولین حضور دارند؛ ورزش میکنند، فعالیتهای اجتماعی دارند، خیلی راحت سرکار میروند و خریدوفروششان را انجام میدهند. هميشه برایم سؤال بود که چرا در کشور ما که تجربه جنگ، حوادث، تصادفات، زلزله، دیابت و بیماریهای مختلف را داشته و داريم و قاعدتاً باید معلولین بیشتری هم داشته باشیم، چرا در کشور خودمان در اجتماع خیلی کم میبینمشان. بعدازاینکه برگشتم با یک تحلیل ساده به این نتیجه رسیدم که دلیلش این است که آنجا با توجه به دسترسی که به فناوریها و تکنولوژیهای پیشرفته دارند، معلولين خیلی راحت میتوانند در جامعه فعالیتهایشان را انجام بدهند. مشکلی که ما اینجا داریم این است که تکنولوژی و فناوری مورد نیاز برای جامعه معلول یا توانخواه وجود ندارد پس نمیتوانند خودشان را عرضه بکنند و بیایند در اجتماع.»
🔸 گفتم خب ما چکار میتوانیم بکنيم؟
دکتر نصر ادامه داد: «یکسری از افراد از ناحيه پا قطع عضو شدهاند و یک مشکلی دارند که با استفاده از این تکنولوژی کامپوزیتها میتوانیم پنجههای کربنی برایشان درست کنیم که این مشکلشان را حل میکند.» خلاصه اينکه اين پيشنهاد و ايده دکتر نصر بود که برویم سراغ ساخت یک محصولی که بتوانیم حرکت را به معلولین برگردانیم و برای من هم خیلی جذاب شد.
🔸 توليد پنجه کربنی
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که مچ پایتان پیچخورده یا شکسته باشد و داخل گچ برود. راه رفتن آن موقعتان را تصور بکنید که به خاطر اینکه مچ پای شما ثابتشده بود به چه صورتی راه میرفتید؛ نسل قدیم پنجهها به این شکل بود که مچ پا ثابت بود و حرکتی نداشت. اما وقتی از پنجههای کربنی استفاده میشود عملکردش دقیقاً شبیه به مچ پا میشود. مچ آن انعطاف را داشت و آن انعطاف باعث میشود که شخص بتواند حرکات ورزشیاش را انجام بدهد و بتواند از شر کمردردهای زیاد خلاص بشود و حتی خستگیاش کمتر بشود. پنجه کربنی تحولی بود برای افرادی که با قطع پا محدودشده بودند.
🔸 زمانی که آقای دکتر ایده را دادند، دو سال تحقيق کرديم و کار را شروع کردیم و توانستیم نمونه اولیه را بسازیم. همزمان وقتی این پیشنهاد را به متخصصین ميداديم میگفتند «يک پیچ اين را در ایران نمیتوانند بسازند، بعد شما دنبال چی دارید میروید؟ شما دنبال ساخت پنجه کربنی هستید؟»
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 💠 روی پاهای ایرانی 1 به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد 🔸 تمرکزمان روی مباحث مربوط به کامپوزیتها بود؛ یک مشکلی پالایشگاهها داشتند که با استفاده از تکنولوژی کامپوزیتها میشد آن را رفع کرد و ما داشتیم روی آن پروژه کار میکردیم. اوایل کار بود…
#تک_برگ
🔷 روی پاهای ایرانی 2
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸 روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود بهعنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه میکردیم الآن چی میگوید؟ او هم جوابی نمیداد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی میرفت و برمیگشت. میدوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقارهعابد دارم پرواز میکنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه نابترین لحظههای ما است» میگفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرمتر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جملههایی است که در آرشیو ذهنیمان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژیمان میافتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال میآورد و پرانرژی میکند.
🔸 رفتیم یکی از ارگانهایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را میخواهیم. این تکنولوژی جزء تکنولوژیهایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا بههیچوجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر میکردند این سنگ آنقدر مانع بزرگی است که ما نمیتوانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آنها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ اینیک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان میکند.
🔸 یک روزی من در پلههای آن ارگانی دولتی که میخواست از ما خرید کند داشتم میرفتم و میآمدم. البته یکبار که نه؛ من آن پلهها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پلهها را بالا میروی و میآیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که ماندهای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانونگزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان میگویند ما کاری میکنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیدهای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجههای کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیهها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم.
🔸 فکر میکنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکتهای دانشبنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که میرسند عقبنشینی میکنند؛ یکی از اصلیترین دلیلهای اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً میرویم سراغ جنس خارجی را میگیریم و میگوییم خارجی یکچیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکنندهها هم کمکاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمیتوانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی بهسختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات میکنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطبهای صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 روی پاهای ایرانی 2
به روایت دکتر حمیدرضا مقارهعابد
🔸 روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود بهعنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه میکردیم الآن چی میگوید؟ او هم جوابی نمیداد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی میرفت و برمیگشت. میدوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقارهعابد دارم پرواز میکنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه نابترین لحظههای ما است» میگفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرمتر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جملههایی است که در آرشیو ذهنیمان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژیمان میافتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال میآورد و پرانرژی میکند.
🔸 رفتیم یکی از ارگانهایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را میخواهیم. این تکنولوژی جزء تکنولوژیهایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا بههیچوجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر میکردند این سنگ آنقدر مانع بزرگی است که ما نمیتوانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آنها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ اینیک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان میکند.
🔸 یک روزی من در پلههای آن ارگانی دولتی که میخواست از ما خرید کند داشتم میرفتم و میآمدم. البته یکبار که نه؛ من آن پلهها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پلهها را بالا میروی و میآیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که ماندهای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانونگزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان میگویند ما کاری میکنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیدهای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجههای کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیهها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم.
🔸 فکر میکنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکتهای دانشبنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که میرسند عقبنشینی میکنند؛ یکی از اصلیترین دلیلهای اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً میرویم سراغ جنس خارجی را میگیریم و میگوییم خارجی یکچیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکنندهها هم کمکاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمیتوانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی بهسختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات میکنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطبهای صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 همه چی فقط پول نیست
روایتی از مدیر یک شرکت دانشبنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم است
🔸 سوژههای پیشرفت آدمهای منحصربهفردی هستند. جدای از مسائل فنی و دستاوردهای علمی و فناوری، زیست این افراد هم قابلتأمل است. امیر پایدارثانی مدیر شرکت بهبود عضو ثانی یکی از این سوژهها است؛ او بهعنوان مخترع و تولیدکننده دست و بازوی مکانیکی و الکتریکی خودش زخمخورده معلولیت است. سال 89 که انگشتان دستش بر اثر حادثهای توسط دستگاه برش قطع شد، خودش را درون دنیایی از تاریکی و نامیدی حس کرد. از کودکی پیانو مینواخت و انگشتان دستش برایش ارزش دیگری داشت. فکر اینکه دیگر توانایی نواختن پیانو را ندارد آزارش میداد. تقلایش برای پیدا کردن جایگزینی برای انگشتان ازدسترفتهاش، او را به سمت طراحی و ساخت انگشت مکانیکی سوق داد. امید، تنها واژهای است که زندگی امیر را نجات داد. ارتباطی که امیر با مراجعینش دارد مانند دیگر متخصصان ارتز و پروتز نیست.
🔸امیر از داخل دنیای معلولیت با آنها ارتباط میگیرد. با مشکلات فقر و قطع عضو آشناست؛ و این روند درمان را تسریع میکند.«من چون با عمق وجودم قطع عضو را تجربه کردهام با مشکلات و مصائب اش آشنایی دارم. علاوه بر قطع فیزیکی که رخ میدهد مشکلات روحی و روانی بهمراتب بدتر از آن به دنبالش میآید. خود من تا ماهها بعد از قطع انگشتانم از نشان دادن دستم خجالت میکشیدم. با مقوا استوانهای هم قد انگشتانم برای دستم ساخته بودم و با جوراب زنانه روکش دوخته بودم و از آن برای حجم دادن دستم استفاده میکردم. بعدها که توانستم انگشت مکانیکی را طراحی کرده و بسازم، کمکم اعتمادبهنفسم بالاتر رفت. بهگونهای که حتی نیازی برای استفاده از انگشت مکانیکی و پروتز حس نمیکنم. پس بحث روانشناختی ماجرا بسیار مهم است. معمولاً با مراجعینم نزدیک ساعتها بر سر این موضوع صحبت میکنم تا مشکلش را حل کنم.»
🔸شهریور 1401 بود که از شهرک صنعتی اسکان داشتم برمیگشتم شرکت که تلفنم زنگ زد. خانمی بود که با گویش زیبای یزدی صحبت میکرد:«من از میبد یزد زنگ زدم. معلم پرورشی هستم. مدرسه ما اکثر بچهها از خانوادههای ضعیفی هستند. بعضی وقتها حتی صبحانه یا تغذیهای هم نمیتوانند با خود بیاورند. یکبار در هفته آش میپزیم برای بچهها. یک دانشآموزی داریم که مثل بقیه خانواده ایشان هم وضع مالی خوبی ندارند. دست او در کودکی قطعشده است و همه باهم کمک کردهایم تا پایان ابتدایی درسش را بخواند؛ اما الآن که میخواهد یه مقطع بالاتر برود و مدرسهاش را عوض کند از ترس مسخره شدن میخواهد ترک تحصیل کند. میبد خیّران زیادی دارد اما ما پیش هر کس رفتیم پاس داده به آنیکی. کمیک موشن شما را توی تلویزیون دیدم. باورم نمیشد که پاسخ تلفنمان را بدهید.» معمولاً چون با این افراد زیاد ارتباط داشتهام زیاد احساساتی نمیشوم. ولی بهقدری صحبتهای خانم پرورشی پراحساس بود که پشت فرمان گریهام گرفته بود. گفتم باید دختربچه بیاید تبریز تا قالب دستش را بگیرم و برایش پروتز زیبایی بسازم.
🔸چند روز بعد خانواده دختربچه زنگ زدند. گفتند که از فرط خوشحالی سه شب و روز است که خوابشان نبرده است. قرار شد تا شنبه هفته بعدش تبریزباشند. یک مقداری حلوا بهعنوان هدیه آورده بودند. دخترک هم یک نقاشی که برای من کشیده بود و یک اسکاچ کوچک ظرفشویی که میگفت خودم بافتهام برایم آورده بود. ابتدایی با انگشتان قطعشدهاش کنار آمده بود و چون مقطع تحصیلی جدید قرار بود به مدرسه جدیدی برود ترس از مسخره شدن باعث شده بود که ترک تحصیل کند. کلی از بافتش تعریف کردم. عکس گرفتم و گفتم عکسش را برای دوستانم حتماً ارسال میکنم. با این تعریف کردنها لبخند به لب دخترک نشست. سعی کردم روی اعتمادبهنفسش کارکنم. طوری رفتار کردم که احساس دِین بابت پروتزهایش نداشته باشد. گفتم من برایت میسازم به شرطی که درست را ادامه بدهی. پروتزش آماده است و قرار است بعد از امتحانات برای تحویلش بیاید تبریز.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 همه چی فقط پول نیست
روایتی از مدیر یک شرکت دانشبنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم است
🔸 سوژههای پیشرفت آدمهای منحصربهفردی هستند. جدای از مسائل فنی و دستاوردهای علمی و فناوری، زیست این افراد هم قابلتأمل است. امیر پایدارثانی مدیر شرکت بهبود عضو ثانی یکی از این سوژهها است؛ او بهعنوان مخترع و تولیدکننده دست و بازوی مکانیکی و الکتریکی خودش زخمخورده معلولیت است. سال 89 که انگشتان دستش بر اثر حادثهای توسط دستگاه برش قطع شد، خودش را درون دنیایی از تاریکی و نامیدی حس کرد. از کودکی پیانو مینواخت و انگشتان دستش برایش ارزش دیگری داشت. فکر اینکه دیگر توانایی نواختن پیانو را ندارد آزارش میداد. تقلایش برای پیدا کردن جایگزینی برای انگشتان ازدسترفتهاش، او را به سمت طراحی و ساخت انگشت مکانیکی سوق داد. امید، تنها واژهای است که زندگی امیر را نجات داد. ارتباطی که امیر با مراجعینش دارد مانند دیگر متخصصان ارتز و پروتز نیست.
🔸امیر از داخل دنیای معلولیت با آنها ارتباط میگیرد. با مشکلات فقر و قطع عضو آشناست؛ و این روند درمان را تسریع میکند.«من چون با عمق وجودم قطع عضو را تجربه کردهام با مشکلات و مصائب اش آشنایی دارم. علاوه بر قطع فیزیکی که رخ میدهد مشکلات روحی و روانی بهمراتب بدتر از آن به دنبالش میآید. خود من تا ماهها بعد از قطع انگشتانم از نشان دادن دستم خجالت میکشیدم. با مقوا استوانهای هم قد انگشتانم برای دستم ساخته بودم و با جوراب زنانه روکش دوخته بودم و از آن برای حجم دادن دستم استفاده میکردم. بعدها که توانستم انگشت مکانیکی را طراحی کرده و بسازم، کمکم اعتمادبهنفسم بالاتر رفت. بهگونهای که حتی نیازی برای استفاده از انگشت مکانیکی و پروتز حس نمیکنم. پس بحث روانشناختی ماجرا بسیار مهم است. معمولاً با مراجعینم نزدیک ساعتها بر سر این موضوع صحبت میکنم تا مشکلش را حل کنم.»
🔸شهریور 1401 بود که از شهرک صنعتی اسکان داشتم برمیگشتم شرکت که تلفنم زنگ زد. خانمی بود که با گویش زیبای یزدی صحبت میکرد:«من از میبد یزد زنگ زدم. معلم پرورشی هستم. مدرسه ما اکثر بچهها از خانوادههای ضعیفی هستند. بعضی وقتها حتی صبحانه یا تغذیهای هم نمیتوانند با خود بیاورند. یکبار در هفته آش میپزیم برای بچهها. یک دانشآموزی داریم که مثل بقیه خانواده ایشان هم وضع مالی خوبی ندارند. دست او در کودکی قطعشده است و همه باهم کمک کردهایم تا پایان ابتدایی درسش را بخواند؛ اما الآن که میخواهد یه مقطع بالاتر برود و مدرسهاش را عوض کند از ترس مسخره شدن میخواهد ترک تحصیل کند. میبد خیّران زیادی دارد اما ما پیش هر کس رفتیم پاس داده به آنیکی. کمیک موشن شما را توی تلویزیون دیدم. باورم نمیشد که پاسخ تلفنمان را بدهید.» معمولاً چون با این افراد زیاد ارتباط داشتهام زیاد احساساتی نمیشوم. ولی بهقدری صحبتهای خانم پرورشی پراحساس بود که پشت فرمان گریهام گرفته بود. گفتم باید دختربچه بیاید تبریز تا قالب دستش را بگیرم و برایش پروتز زیبایی بسازم.
🔸چند روز بعد خانواده دختربچه زنگ زدند. گفتند که از فرط خوشحالی سه شب و روز است که خوابشان نبرده است. قرار شد تا شنبه هفته بعدش تبریزباشند. یک مقداری حلوا بهعنوان هدیه آورده بودند. دخترک هم یک نقاشی که برای من کشیده بود و یک اسکاچ کوچک ظرفشویی که میگفت خودم بافتهام برایم آورده بود. ابتدایی با انگشتان قطعشدهاش کنار آمده بود و چون مقطع تحصیلی جدید قرار بود به مدرسه جدیدی برود ترس از مسخره شدن باعث شده بود که ترک تحصیل کند. کلی از بافتش تعریف کردم. عکس گرفتم و گفتم عکسش را برای دوستانم حتماً ارسال میکنم. با این تعریف کردنها لبخند به لب دخترک نشست. سعی کردم روی اعتمادبهنفسش کارکنم. طوری رفتار کردم که احساس دِین بابت پروتزهایش نداشته باشد. گفتم من برایت میسازم به شرطی که درست را ادامه بدهی. پروتزش آماده است و قرار است بعد از امتحانات برای تحویلش بیاید تبریز.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 برای راه رفتنِ دوباره
سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی
🔸 رباتهای اسکلت بیرونی برای اندامهای مختلف بالاتنه، پایینتنه و تمامتنه طراحی و تولید میشوند و در حوزههای مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. رباتهای پایینتنه شش مفصله که ربات اکسوپد هم یکی از آنهاست، اغلب برای اهداف درمانی و کمکحرکتی مورداستفاده قرار میگیرند. در دنیا حدود 24 شرکت در حوزه اسکلت بیرونی کار میکنند و محصولات کمتر از دهتای آنها که متعلق به کشورهای آمریکا، رژیم صهیونیستی، روسیه، کرهجنوبی و فرانسه هستند، تجاریسازی شده است. در خاورمیانه، در حال حاضر تنها ربات اسکلت بیرونیِ تجاری، اکسوپدِ ایرانی است.
🔸 چرا ربات اسکلت بیرونی
مهندس حوائجی: اینکه چرا ما ربات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این ربات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (ربات ریواک) معرفی شده بود. رباتهای دیگر مانند رباتهای صنعتی و کارخانهای، حدود شصت هفتاد سال سابقه دارند و اگر ما بهعنوان یک شرکت کوچک میخواستیم در این حوزهها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه میبرد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما بهطور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جادهها و اتومبیلها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است.
🔸 وقتی که ارتباط مغز بهعنوان کنترلکننده بدن، با عضلات پایینتر از محل آسیب نخاعی قطع میشود؛ عضلات بدن بهعنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار میافتند. در پایینتنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچها وجود دارد. کاری که رباتهای اسکلتبیرونی پایینتنه میکنند این است که در بخشهای بالای ران، زانوها و گاهی مچهای سازه مکانیکیشان، موتور یا عملگر فعال میگذارند و اراده کاربر که قبلا از طریق مغز به عضلات منتقل میشد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل میشود تا دستورات آن برای ربات قابل خواندن شود؛ مثلا با فشار دکمههای یک مچبند. سپس ربات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش میدهد و چون سازه پوشیدنی ربات به بدن انسان متصل شده، پایینتنه را حرکت میدهد. در فرد سالم، مغز انسان بهطور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ میکند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل سادهسازی کرده باشیم، نمیتوان بهصورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید بتواند با یک تجهیز حفظکننده مانند پارالل (سادهترین) یا واکر یا عصا(سختترین)، تعادل خودش را حفظ کند.
🔸 اولین قدمها
مهندس زادی: آن سالها همه ما یک سری دانشجوی کمکارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گامبهگام و یواشیواش با کنترل موتورها و ادغام آنها روی سازۀ مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش رفتیم. سالهای 94 و 95 نمونههای اولیه ربات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعهنخاعی. سال 95، با ربات اکسوپد در نمایشگاه «ایرانساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است، شرکت کردیم و یک سال بعد با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخۀ وقت ربات را به مراکز درمانی فروختیم. با فروشهای اولیه، امکان استفاده بیشتر توانیابان و تست واقعی ربات فراهم شد؛ تستهایی که نتایجش برای خود ما که میخواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 برای راه رفتنِ دوباره
سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی
🔸 رباتهای اسکلت بیرونی برای اندامهای مختلف بالاتنه، پایینتنه و تمامتنه طراحی و تولید میشوند و در حوزههای مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. رباتهای پایینتنه شش مفصله که ربات اکسوپد هم یکی از آنهاست، اغلب برای اهداف درمانی و کمکحرکتی مورداستفاده قرار میگیرند. در دنیا حدود 24 شرکت در حوزه اسکلت بیرونی کار میکنند و محصولات کمتر از دهتای آنها که متعلق به کشورهای آمریکا، رژیم صهیونیستی، روسیه، کرهجنوبی و فرانسه هستند، تجاریسازی شده است. در خاورمیانه، در حال حاضر تنها ربات اسکلت بیرونیِ تجاری، اکسوپدِ ایرانی است.
🔸 چرا ربات اسکلت بیرونی
مهندس حوائجی: اینکه چرا ما ربات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این ربات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (ربات ریواک) معرفی شده بود. رباتهای دیگر مانند رباتهای صنعتی و کارخانهای، حدود شصت هفتاد سال سابقه دارند و اگر ما بهعنوان یک شرکت کوچک میخواستیم در این حوزهها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه میبرد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما بهطور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جادهها و اتومبیلها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است.
🔸 وقتی که ارتباط مغز بهعنوان کنترلکننده بدن، با عضلات پایینتر از محل آسیب نخاعی قطع میشود؛ عضلات بدن بهعنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار میافتند. در پایینتنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچها وجود دارد. کاری که رباتهای اسکلتبیرونی پایینتنه میکنند این است که در بخشهای بالای ران، زانوها و گاهی مچهای سازه مکانیکیشان، موتور یا عملگر فعال میگذارند و اراده کاربر که قبلا از طریق مغز به عضلات منتقل میشد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل میشود تا دستورات آن برای ربات قابل خواندن شود؛ مثلا با فشار دکمههای یک مچبند. سپس ربات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش میدهد و چون سازه پوشیدنی ربات به بدن انسان متصل شده، پایینتنه را حرکت میدهد. در فرد سالم، مغز انسان بهطور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ میکند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل سادهسازی کرده باشیم، نمیتوان بهصورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید بتواند با یک تجهیز حفظکننده مانند پارالل (سادهترین) یا واکر یا عصا(سختترین)، تعادل خودش را حفظ کند.
🔸 اولین قدمها
مهندس زادی: آن سالها همه ما یک سری دانشجوی کمکارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گامبهگام و یواشیواش با کنترل موتورها و ادغام آنها روی سازۀ مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش رفتیم. سالهای 94 و 95 نمونههای اولیه ربات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعهنخاعی. سال 95، با ربات اکسوپد در نمایشگاه «ایرانساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است، شرکت کردیم و یک سال بعد با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخۀ وقت ربات را به مراکز درمانی فروختیم. با فروشهای اولیه، امکان استفاده بیشتر توانیابان و تست واقعی ربات فراهم شد؛ تستهایی که نتایجش برای خود ما که میخواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۱
روایت شرکت دانشبنیان ارومیهایی، تنها تولیدکننده میکروخازنهای سهفاز و تکفاز در ایران
🔸 بعد از دانشگاه در سال 1377 استخدام وزارت نیرو شدم. در کنار کار در وزارت نیرو برای زمانهای بیکاری یک دفتر الکتریکی باز کردم. مدتی نگذشت که دیدم هفده نفر از همکارانم در دفتر با من همکاری میکنند. بیشتر کارهای سیمکشی ساختمان انجام میدادم. کارمان خیلی خوب گرفته بود و بر این اساس سیمکشی گمرک ارومیه را هم به ما دادند. در این پروژه، سرویس ترانسهایشان را هم به ما واگذار کردند. در حین بررسی ترانسها متوجه شدیم که بانکهای خازنیاش منفجر شده است. اجازه گرفتیم تا بانک خازنی آنها را باز کنم. همزمان در شرکت مرغ طیور غرب هم پروژه داشتم. بانک خازنی آنها هم زیاد منفجر میشد. اجازه گرفتم تا بانک خازنی آنها را هم باز کنم.
🔸 کمکم با ترکیبات و اجزای بانک خازن آشنا شدم. همزمان یکی از دوستانم تعدادی آداپتور کاهنده برق برای فروش وارد کشور کرده بود. وقتی به پریز برق میزدند مصرف برق را کاهش میداد. چند تا از او گرفتم و بررسی کردم. حجم اینها خیلی کوچکتر از نمونههای صنعتی بود. با همان ترکیب تکفاز، سه تا از اینها را به هم وصل کردیم و تبدیل شد به سه فاز. عملکرد سیستم تکفازی که ساخته بودیم بالاتر از سه فاز صنعتی بود. از سوپرمارکتها شروع کردیم. نمونهها را میدادیم تا عملکرد سیستمهای جدیدمان را بررسی کنیم. به واسطه پدر همسرم که بازنشسته جهادکشاورزی بود و شناخت زیادی به این حوزه داشت، چند نمونه هم در مرغداریها نصب کردیم. عملکردشان خیلی خوب بود.
🔸 جرقهای شد تا پیاش را بگیرم. 289 تا مقاله در رابطه با این موضوع مطالعه کردم. آن موقع اینترنت هم خیلی کند بود. برای همین پول میدادم تا برایم مقاله پیدا کنند. ماهی میشد که تمام حقوقم را بابت مقاله خرج میکردم. یکی از اتاقهای خانه را تبدیل به کارگاه و آزمایشگاه کرده بودم. خازنها روغنی دارند که بسیار بدبو است. بعد از مدتی که کار کردم بوی بد روغن موجب شد تا گوشه حیاط برای خودم کارگاهی بسازم. علتهای خرابی خازنها را بررسی کردم. از اسفند سال 1389 به طور جدی شروع به تولید بانک خازنی ابداعی خودم کردم. اوایل اعتماد نمیکردند. برای همین به طور امانی و رایگان در چند تا از مرغداریهای ارومیه نصب کردم.
🔸 نتیجه به حدی خوب بود که چند مرغداری و شرکت دیگر هم سفارش دادند. متوجه شدیم فیشهای برق محلهایی که بانک خازنیمان را وصل کرده بودیم بهشدت کاهش یافته است. عملکرد بهتر خازنها باعث شد تا به سمت ارگانها و شرکتهای دیگر برویم. اما عدم اعتماد اولیه و کمبود سرمایه در گردش خیلی مشکل برایم ایجاد میکرد. برای مثال یکی از خازنها را در بیمارستان آذربایجان نصب کردم که بعد از هشت ماه پولم را دادند. برای ماندن در بازار باید سرمایه در گردش جور میکردم. مجبور شدم تا خانه و ماشینم را بفروشم.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #روایت_پیشرفت #مجله_دانشمند
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۱
روایت شرکت دانشبنیان ارومیهایی، تنها تولیدکننده میکروخازنهای سهفاز و تکفاز در ایران
🔸 بعد از دانشگاه در سال 1377 استخدام وزارت نیرو شدم. در کنار کار در وزارت نیرو برای زمانهای بیکاری یک دفتر الکتریکی باز کردم. مدتی نگذشت که دیدم هفده نفر از همکارانم در دفتر با من همکاری میکنند. بیشتر کارهای سیمکشی ساختمان انجام میدادم. کارمان خیلی خوب گرفته بود و بر این اساس سیمکشی گمرک ارومیه را هم به ما دادند. در این پروژه، سرویس ترانسهایشان را هم به ما واگذار کردند. در حین بررسی ترانسها متوجه شدیم که بانکهای خازنیاش منفجر شده است. اجازه گرفتیم تا بانک خازنی آنها را باز کنم. همزمان در شرکت مرغ طیور غرب هم پروژه داشتم. بانک خازنی آنها هم زیاد منفجر میشد. اجازه گرفتم تا بانک خازنی آنها را هم باز کنم.
🔸 کمکم با ترکیبات و اجزای بانک خازن آشنا شدم. همزمان یکی از دوستانم تعدادی آداپتور کاهنده برق برای فروش وارد کشور کرده بود. وقتی به پریز برق میزدند مصرف برق را کاهش میداد. چند تا از او گرفتم و بررسی کردم. حجم اینها خیلی کوچکتر از نمونههای صنعتی بود. با همان ترکیب تکفاز، سه تا از اینها را به هم وصل کردیم و تبدیل شد به سه فاز. عملکرد سیستم تکفازی که ساخته بودیم بالاتر از سه فاز صنعتی بود. از سوپرمارکتها شروع کردیم. نمونهها را میدادیم تا عملکرد سیستمهای جدیدمان را بررسی کنیم. به واسطه پدر همسرم که بازنشسته جهادکشاورزی بود و شناخت زیادی به این حوزه داشت، چند نمونه هم در مرغداریها نصب کردیم. عملکردشان خیلی خوب بود.
🔸 جرقهای شد تا پیاش را بگیرم. 289 تا مقاله در رابطه با این موضوع مطالعه کردم. آن موقع اینترنت هم خیلی کند بود. برای همین پول میدادم تا برایم مقاله پیدا کنند. ماهی میشد که تمام حقوقم را بابت مقاله خرج میکردم. یکی از اتاقهای خانه را تبدیل به کارگاه و آزمایشگاه کرده بودم. خازنها روغنی دارند که بسیار بدبو است. بعد از مدتی که کار کردم بوی بد روغن موجب شد تا گوشه حیاط برای خودم کارگاهی بسازم. علتهای خرابی خازنها را بررسی کردم. از اسفند سال 1389 به طور جدی شروع به تولید بانک خازنی ابداعی خودم کردم. اوایل اعتماد نمیکردند. برای همین به طور امانی و رایگان در چند تا از مرغداریهای ارومیه نصب کردم.
🔸 نتیجه به حدی خوب بود که چند مرغداری و شرکت دیگر هم سفارش دادند. متوجه شدیم فیشهای برق محلهایی که بانک خازنیمان را وصل کرده بودیم بهشدت کاهش یافته است. عملکرد بهتر خازنها باعث شد تا به سمت ارگانها و شرکتهای دیگر برویم. اما عدم اعتماد اولیه و کمبود سرمایه در گردش خیلی مشکل برایم ایجاد میکرد. برای مثال یکی از خازنها را در بیمارستان آذربایجان نصب کردم که بعد از هشت ماه پولم را دادند. برای ماندن در بازار باید سرمایه در گردش جور میکردم. مجبور شدم تا خانه و ماشینم را بفروشم.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #روایت_پیشرفت #مجله_دانشمند
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۱ روایت شرکت دانشبنیان ارومیهایی، تنها تولیدکننده میکروخازنهای سهفاز و تکفاز در ایران 🔸 بعد از دانشگاه در سال 1377 استخدام وزارت نیرو شدم. در کنار کار در وزارت نیرو برای زمانهای بیکاری یک دفتر الکتریکی…
#تک_برگ
🔷 تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۲
روایت شرکت دانشبنیان ارومیهایی، تنها تولیدکننده میکروخازنهای سهفاز و تکفاز در ایران
🔸 بخشی از متن:
خانه را که فروختم تن به اجارهنشینی دادیم. کمکم هر چه داشتم را فروختم. همسرم دیگر نمیتوانست با این شرایط زندگی کند. پدرزنم از من حمایت کرد و شغلاش را که در حوزه تولید و فروش داروهای دامپزشکی بود، رها کرد و با من همراه شد. چون خدمات برگشت پول فروش خیلی دیر بود و تعداد درخواستکنندهها زیاد شد، مهرماه 91 مجبور شدم تا طلاهای همسرم و فرش ابریشمی خانهام را هم بفروشم تا به عنوان افزایش سرمایه به شرکت تزریق کنم.
🔸 برای اینکه در بازار جا باز کنیم، با کمترین سود خازنها را میفروختیم. مشتریها برای اینکه از کیفیت خازنها مطمئن شوند شش ماه خازنها را نگه میداشتند و اگر موردی پیش نمیآمد، پول ما را میدادند. دو سال هم خدمات پشتیبانی و تعویض تقبل کرده بودیم. یک ماشین سمند خریده بودم. میزدم به جاده تا به استانهای دیگر هم سر بزنم. صندلی عقب ماشین برای خودم جای خوابی درست کرده بودم تا در فرصت اندکی که برای استراحت داشتم آنجا بخوابم. یزد، تهران، اصفهان و شهرهای مختلف را با ماشینم سر میزدم.
🔸 سال 1395 چند دستگاه خازن را در آبوفاضلاب شیراز نصب کردیم؛ آنجا 3 موتور 650 کیلووات داشتند. اولی و دومی که وارد مدار میشد ترانسش نمیکشید و سومی هم اصلا فرصت ورود به مدار پیدا نمیکرد. روز تست خازنهای ما مدیرکل آبفای استان فارس هم آمده بود. خازنها را نصب کردم. موتور اول را که روشن کردم دومی را هم همزمان استارت کردم. مشکلی پیش نیامد. گفتم سومی را هم روشن کنید. گفتند امکان ندارد، ترانس میسوزد. گفتم نگران نباشید. سومی را که روشن کردند بهتزده شدند و مشکلی هم پیش نیامد. اردیبهشت سال 96 که کنفرانس بینالمللی آبوفاضلاب در شیراز برگزار شد، مدیر فارس 20 دقیقه برای ارائه من زمان گرفت. بعد از آن جلسه، هفت منطقه از آبوفاضلاب کشور سفارش خرید دادند.
🔸 برای فروش به فولادمبارکه در دفاع از محصولمان با 7 دکتری برق و 4 مهندس برق بحث کردیم و بالاخره توانستیم توانایی خازنهایمان را برایشان ثابت کنیم. از سال 97 تا اسفند 99 بارها و بارها ما را تست کردند، تا بالاخره در اسفند 99 اولین خازن را از ما خریداری کردند. روز نصب خازن ما مدیر فنی فولاد مبارکه هم آمد تا خازنهای ما را تست کنند. هر گونه تست کردند نمونه ما خیلی بهتر از خازنهای خارجی بود. عملکرد خیلی خوبی از خودمان در فولاد به جا گذاشتیم که باعث پیشرفت کاری ما شد.
🔸 اواخر سال 97 وارد کشور آذربایجان شدیم. اولین محصول را به سیمان نُرم باکو دادیم. این پروژه باعث شد تا در عرض سه سال بالای 120 خازن به آذربایجان بفروشیم. متوجه شدیم که سیستم چند شرکت در آذربایجان نامتقارن است. همه جای دنیا سیستم متقارن استفاده میکنند. آمدیم و اولین خازنهای نامتقارن را در دنیا طراحی کرده و ساختیم. آن را هم ثبت اختراع کردیم و آنجا نصب کردیم. در ایران هم یک شرکت فولاد در نطنز اصفهان بود که سیستم آنها هم نامتقارن بود. مشکل آنها را هم حل کردیم.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۲
روایت شرکت دانشبنیان ارومیهایی، تنها تولیدکننده میکروخازنهای سهفاز و تکفاز در ایران
🔸 بخشی از متن:
خانه را که فروختم تن به اجارهنشینی دادیم. کمکم هر چه داشتم را فروختم. همسرم دیگر نمیتوانست با این شرایط زندگی کند. پدرزنم از من حمایت کرد و شغلاش را که در حوزه تولید و فروش داروهای دامپزشکی بود، رها کرد و با من همراه شد. چون خدمات برگشت پول فروش خیلی دیر بود و تعداد درخواستکنندهها زیاد شد، مهرماه 91 مجبور شدم تا طلاهای همسرم و فرش ابریشمی خانهام را هم بفروشم تا به عنوان افزایش سرمایه به شرکت تزریق کنم.
🔸 برای اینکه در بازار جا باز کنیم، با کمترین سود خازنها را میفروختیم. مشتریها برای اینکه از کیفیت خازنها مطمئن شوند شش ماه خازنها را نگه میداشتند و اگر موردی پیش نمیآمد، پول ما را میدادند. دو سال هم خدمات پشتیبانی و تعویض تقبل کرده بودیم. یک ماشین سمند خریده بودم. میزدم به جاده تا به استانهای دیگر هم سر بزنم. صندلی عقب ماشین برای خودم جای خوابی درست کرده بودم تا در فرصت اندکی که برای استراحت داشتم آنجا بخوابم. یزد، تهران، اصفهان و شهرهای مختلف را با ماشینم سر میزدم.
🔸 سال 1395 چند دستگاه خازن را در آبوفاضلاب شیراز نصب کردیم؛ آنجا 3 موتور 650 کیلووات داشتند. اولی و دومی که وارد مدار میشد ترانسش نمیکشید و سومی هم اصلا فرصت ورود به مدار پیدا نمیکرد. روز تست خازنهای ما مدیرکل آبفای استان فارس هم آمده بود. خازنها را نصب کردم. موتور اول را که روشن کردم دومی را هم همزمان استارت کردم. مشکلی پیش نیامد. گفتم سومی را هم روشن کنید. گفتند امکان ندارد، ترانس میسوزد. گفتم نگران نباشید. سومی را که روشن کردند بهتزده شدند و مشکلی هم پیش نیامد. اردیبهشت سال 96 که کنفرانس بینالمللی آبوفاضلاب در شیراز برگزار شد، مدیر فارس 20 دقیقه برای ارائه من زمان گرفت. بعد از آن جلسه، هفت منطقه از آبوفاضلاب کشور سفارش خرید دادند.
🔸 برای فروش به فولادمبارکه در دفاع از محصولمان با 7 دکتری برق و 4 مهندس برق بحث کردیم و بالاخره توانستیم توانایی خازنهایمان را برایشان ثابت کنیم. از سال 97 تا اسفند 99 بارها و بارها ما را تست کردند، تا بالاخره در اسفند 99 اولین خازن را از ما خریداری کردند. روز نصب خازن ما مدیر فنی فولاد مبارکه هم آمد تا خازنهای ما را تست کنند. هر گونه تست کردند نمونه ما خیلی بهتر از خازنهای خارجی بود. عملکرد خیلی خوبی از خودمان در فولاد به جا گذاشتیم که باعث پیشرفت کاری ما شد.
🔸 اواخر سال 97 وارد کشور آذربایجان شدیم. اولین محصول را به سیمان نُرم باکو دادیم. این پروژه باعث شد تا در عرض سه سال بالای 120 خازن به آذربایجان بفروشیم. متوجه شدیم که سیستم چند شرکت در آذربایجان نامتقارن است. همه جای دنیا سیستم متقارن استفاده میکنند. آمدیم و اولین خازنهای نامتقارن را در دنیا طراحی کرده و ساختیم. آن را هم ثبت اختراع کردیم و آنجا نصب کردیم. در ایران هم یک شرکت فولاد در نطنز اصفهان بود که سیستم آنها هم نامتقارن بود. مشکل آنها را هم حل کردیم.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 برای راه رفتنِ دوباره سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی 🔸 رباتهای اسکلت بیرونی برای اندامهای مختلف بالاتنه، پایینتنه و تمامتنه طراحی و تولید میشوند و در حوزههای مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. رباتهای پایینتنه…
#تک_برگ
🔷 برای راهرفتنِ دوباره ۲
سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی
🔸 مهندس حسینپور: وقتی که دیماه 97 و اواخر دورۀ کارشناسی ارشد، به پداسیس اضافه شدم، شرکت در شرایط خوبی نبود. یادم هست روز دومی که آمدم، یکی از بچههای قدیمی شرکت، با این جمله که «تو با چه امیدی به این مجموعه اضافه شدی؟» با من روبرو شد. آنزمان درگیر آزمونهای بالینی بودیم که برای اخذ مجوز تجهیزات پزشکی به ما الزام شده بود. هنوز نسخههای اولیه ربات بود؛ توانیاب بعد از پوشیدن ربات، صرفا میتوانست با گرفتن پارالل راه برود و با تجهیزهای جانبی زیادی که همراهش بود، القای حس راهرفتن کمرنگتر از الان بود.
🔸 ابتدای سال 99 که کلینیک موفقیان راهاندازی شد، چون دقیقا طبقه پایین محل شرکت ما بود و تست برایمان راحتتر بود، واکر را امتحان کردیم. تیرماه همان سال، از راهرفتن مستقلِ یک توانیاب ضایعه نخاعی با واکر و ربات اسکلت بیرونی اکسوپد فیلمبرداری کردیم. این اتفاق یک دستاورد و حرکت روبهجلوی مهمی برای پداسیس بود. ابتدای 1400 با نیروهای تازهنفسی که در بخش مکانیک آمده بودند و با همۀ تجربیات بهدستآمده در این مدت، یک بازطراحی اساسی الکترومکانیکی را شروع کردیم. هم فشار بالای کار بود که نسخه جدید و شخصی را سریعتر بسازیم، هم طبق معمول موضوعات جانبی همچون اخذ گواهینامه ایزو جهت تمدید مجوز تجهیزات پزشکی، انرژی نیروها را میگرفت.
🔸 آن موقع شرکت ما دو نفر نیروی برق و دونفر مکانیک و دو نفر هم در بخش بازار و تجربه کاربری داشت. اصلا قابلمقایسه با رقبای خارجیمان نیست که هم میلیونها دلار رویشان سرمایهگذاری میشود و هم نیروی انسانی بالایی دارند؛ بخش نرمافزارشان فقط پنج شش نفر نیرو دارد یا در بخش مارکتینگ که شامل تجربههای کاربری هم میشود، با دهها نفر نیرو کار را جلو میبرند. بالاخره با همه سختیها، اواخر سال 1400 نسخه ششم و شخصی ربات آماده شد. در شرکت ما ایده ساخت ربات اسکلت بیرونی، با دیدن عکس و فیلم نمونه خارجی شکل گرفته بود. چون کمترین قیمت نمونه خارجی، یعنی اسکلت بیرونی تجاریسازیشدهای که بتواند ضایعه نخاعی سینهای را راه ببرد، حدود 104 هزار دلار هست؛ ما هیچوقت امکان این را نداشتیم که نسخههای خارجی را ببینیم، مهندسی معکوس انجام بدهیم یا مقایسه کنیم. ربات را که ساختیم، بعدها توانستیم دوتا از نمونههای خارجی دستگاه را ببینیم.
🔸 یکی از آنها برند معتبر ریواک بود که اصالتا ساخت رژیم صهیونیستی است. خیلی اتفاقی هم این نسخه به دستمان رسید. یعنی یک فردی تماس گرفت و گفت من همچین دستگاهی را دارم و آمدهام ایران و شنیدم شما در این حوزه هستید، یک قسمتش خراب شده، میتوانید درست کنید یا نه؟ اولش که باور نمیکردم؛ فکر میکردم یکی از دوستانم تماس گرفته و من را سر کار گذاشته است! گفتیم حالا بیاورید بررسی کنیم. خیلی ساده و در حد یکی دو روز، ایراد ریواک را رفع کردیم اما با اجازه صاحبش، دستگاه بیشتر پیش ما ماند و توانستیم مقایسه کنیم. ما هیچوقت ادعا نمیکنیم که در مقایسه با رباتی که از سال 2004 شروع کرده و بعد از 14 سال تحقیقوتوسعه و سرمایهگذاری میلیوندلاری تجاریسازی شده است، جلوتریم! ولی به نظرم وقتی ریواکی را که برایمان بُت شده بود، از نزدیک دیدیم؛ خودباوری خوبی در شرکت شکل گرفت که از لحاظ تکنولوژی عقب نیستیم.
🔸 مورد دوم ربات اگزواتلت و ساخت لوکزامبورگ هست که روسی به شمار میآید. آن را که حداقل 140 هزار دلار قیمتش هست در یکی از کلینیکهای ترکیه دیدم. فیدبکی که درمانگر کلینیک به من داد خیلی عجیب بود؛ جملهاش این بود که دو هفته یکبار خراب میشود! کار رسانهای کشورهای پیشرفته اینقدر قوی هست که دیدگاه آدم را نسبت به محصولشان، بینقص میکنند و تا وقتی محصول را از نزدیک نبینی، باور نمیکنی. ما الان با سند ادعا میکنیم که کیفیت و عملکردمان نزدیک به نمونههای خارجی هست، در بعضی جهات مانند تعداد افرادی که با سطح آسیبهای متنوع و مختلف دستگاه را استفاده کردهاند، حتی سَرتر هم هستیم. قیمتمان هم کمتر از یکپنجم ارزانترین نمونه خارجی هست.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 برای راهرفتنِ دوباره ۲
سختوشیرینهای ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی
🔸 مهندس حسینپور: وقتی که دیماه 97 و اواخر دورۀ کارشناسی ارشد، به پداسیس اضافه شدم، شرکت در شرایط خوبی نبود. یادم هست روز دومی که آمدم، یکی از بچههای قدیمی شرکت، با این جمله که «تو با چه امیدی به این مجموعه اضافه شدی؟» با من روبرو شد. آنزمان درگیر آزمونهای بالینی بودیم که برای اخذ مجوز تجهیزات پزشکی به ما الزام شده بود. هنوز نسخههای اولیه ربات بود؛ توانیاب بعد از پوشیدن ربات، صرفا میتوانست با گرفتن پارالل راه برود و با تجهیزهای جانبی زیادی که همراهش بود، القای حس راهرفتن کمرنگتر از الان بود.
🔸 ابتدای سال 99 که کلینیک موفقیان راهاندازی شد، چون دقیقا طبقه پایین محل شرکت ما بود و تست برایمان راحتتر بود، واکر را امتحان کردیم. تیرماه همان سال، از راهرفتن مستقلِ یک توانیاب ضایعه نخاعی با واکر و ربات اسکلت بیرونی اکسوپد فیلمبرداری کردیم. این اتفاق یک دستاورد و حرکت روبهجلوی مهمی برای پداسیس بود. ابتدای 1400 با نیروهای تازهنفسی که در بخش مکانیک آمده بودند و با همۀ تجربیات بهدستآمده در این مدت، یک بازطراحی اساسی الکترومکانیکی را شروع کردیم. هم فشار بالای کار بود که نسخه جدید و شخصی را سریعتر بسازیم، هم طبق معمول موضوعات جانبی همچون اخذ گواهینامه ایزو جهت تمدید مجوز تجهیزات پزشکی، انرژی نیروها را میگرفت.
🔸 آن موقع شرکت ما دو نفر نیروی برق و دونفر مکانیک و دو نفر هم در بخش بازار و تجربه کاربری داشت. اصلا قابلمقایسه با رقبای خارجیمان نیست که هم میلیونها دلار رویشان سرمایهگذاری میشود و هم نیروی انسانی بالایی دارند؛ بخش نرمافزارشان فقط پنج شش نفر نیرو دارد یا در بخش مارکتینگ که شامل تجربههای کاربری هم میشود، با دهها نفر نیرو کار را جلو میبرند. بالاخره با همه سختیها، اواخر سال 1400 نسخه ششم و شخصی ربات آماده شد. در شرکت ما ایده ساخت ربات اسکلت بیرونی، با دیدن عکس و فیلم نمونه خارجی شکل گرفته بود. چون کمترین قیمت نمونه خارجی، یعنی اسکلت بیرونی تجاریسازیشدهای که بتواند ضایعه نخاعی سینهای را راه ببرد، حدود 104 هزار دلار هست؛ ما هیچوقت امکان این را نداشتیم که نسخههای خارجی را ببینیم، مهندسی معکوس انجام بدهیم یا مقایسه کنیم. ربات را که ساختیم، بعدها توانستیم دوتا از نمونههای خارجی دستگاه را ببینیم.
🔸 یکی از آنها برند معتبر ریواک بود که اصالتا ساخت رژیم صهیونیستی است. خیلی اتفاقی هم این نسخه به دستمان رسید. یعنی یک فردی تماس گرفت و گفت من همچین دستگاهی را دارم و آمدهام ایران و شنیدم شما در این حوزه هستید، یک قسمتش خراب شده، میتوانید درست کنید یا نه؟ اولش که باور نمیکردم؛ فکر میکردم یکی از دوستانم تماس گرفته و من را سر کار گذاشته است! گفتیم حالا بیاورید بررسی کنیم. خیلی ساده و در حد یکی دو روز، ایراد ریواک را رفع کردیم اما با اجازه صاحبش، دستگاه بیشتر پیش ما ماند و توانستیم مقایسه کنیم. ما هیچوقت ادعا نمیکنیم که در مقایسه با رباتی که از سال 2004 شروع کرده و بعد از 14 سال تحقیقوتوسعه و سرمایهگذاری میلیوندلاری تجاریسازی شده است، جلوتریم! ولی به نظرم وقتی ریواکی را که برایمان بُت شده بود، از نزدیک دیدیم؛ خودباوری خوبی در شرکت شکل گرفت که از لحاظ تکنولوژی عقب نیستیم.
🔸 مورد دوم ربات اگزواتلت و ساخت لوکزامبورگ هست که روسی به شمار میآید. آن را که حداقل 140 هزار دلار قیمتش هست در یکی از کلینیکهای ترکیه دیدم. فیدبکی که درمانگر کلینیک به من داد خیلی عجیب بود؛ جملهاش این بود که دو هفته یکبار خراب میشود! کار رسانهای کشورهای پیشرفته اینقدر قوی هست که دیدگاه آدم را نسبت به محصولشان، بینقص میکنند و تا وقتی محصول را از نزدیک نبینی، باور نمیکنی. ما الان با سند ادعا میکنیم که کیفیت و عملکردمان نزدیک به نمونههای خارجی هست، در بعضی جهات مانند تعداد افرادی که با سطح آسیبهای متنوع و مختلف دستگاه را استفاده کردهاند، حتی سَرتر هم هستیم. قیمتمان هم کمتر از یکپنجم ارزانترین نمونه خارجی هست.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
🔷 زرشک، با دستان مردم طلا شد ۱
ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 زرشک از همان کودکی برای من یک دغدغه بود. از روزهایی که برای تعطیلات به روستای پدریام، تختهجان میرفتم. از همان وقتهایی که پای گلایههای پدربزرگم مینشستم. شکایت اصلی او و بقیه باغداران ، از قیمت پایین زرشک بود. قیمتی که دلالها تعیینکننده اصلی آن بودند و برای باغدارها بهصرفه نبود. از طرفی همین درآمد کم، دیر به دست باغدارها میرسید؛ چون زرشک تر خریداری نداشت و حدود پنج- شش ماه طول میکشید تا زرشک، خشک و آماده فروش بشود. خشککردن به شیوه سنتی و غیرمکانیزه هم دردسرهای خودش را داشت. باغدارها برای نگهداری و خشککردن شاخههای زرشک به فضاهای سرپوشیده نیاز داشتند. مراقبت دائمی از زرشکهای انبار شده، برای جلوگیری از کپکزدگی و پلاسیدگی هم زحمت زیادی داشت. همه این مسائل درحالی بود که به خاطر فراگیرشدن خشکسالی، اهالی تختهجان و بقیه روستاهای استان، چارهای جز ادامۀ باغداری زرشک نداشتند.
🔸 ده یازده ساله بودم که از پدربزرگم پرسیدم چرا مثل انگور و زردآلو و بقیه محصولات کشاورزی روستا، زرشک را تازه و نوبرانه نمیفروشند؟ ایدۀ ترفروشی از ذهن پدربزرگم و بقیه باغدارها هم گذشته بود؛ اما از طرفی در آن سالها سردخانهای برای نگهداری زرشک به صورت تازه نداشتند و از طرفی، زرشک میوه سرسختی نبود و در نقل و انتقلات به بقیه شهرها، خیلی زود له و پلاسیده میشد. مهمتر اینکه آن سالها یعنی اواخر دهه هفتاد، زرشک غیر از مصرف غذایی تقریبا هیچ مصرف دیگری نداشت؛ همان هم محدود به یکی دو نوع غذا و مربا بود. فقر بعضی از هممدرسهایهایم را که میدیدم، برایم قابل تحمل نبود. وقتی سالهای طلبگی را در اصفهان میگذراندم، محبوبیت زغالاخته بین اصفهانیها و گردشگران باعث شد خیلی جدیتر به ایده تَرفروشی و فرآوری زرشک فکر کنم.
🔸 روستای اجدادی، برایم مرکز دنیا شد
هرطور حساب میکردم، فروش زرشک تَر بهصرفهتر بود. چهار کیلو زرشک تَر بعد از خشکشدن تبدیل به یک کیلو زرشک میشد. در واقع باغدارها برای تولید چهار کیلو زحمت میکشیدند اما درآمدشان برای یک کیلو زرشک بود. در هر تعطیلاتی که به تختهجان سر میزدم، مشکلات آنجا را بررسی میکردم و هر وقت به اصفهان برمیگشتم، آنها را ثبت و تحلیل میکردم. با همین بررسیها، یک «طرح تحول» تدوین کردم؛ طرحی که در آن، علاوهبر اینکه مشکلات شناساییشدۀ تختهجان رفع میشد، بلکه اوضاع مردم از نظر اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی هم بهتر میشد.
🔸در یکی از سفرهایم، طرح تکمیلشده را به دهیار و شورای تختهجان ارائه دادم تا بررسی و عملیاتی کنند. ماهها گذشت اما تغییری ایجاد نشد. باید تصمیم دیگری میگرفتم. تصمیمی که یکی از توصیههای رهبری در آن بیتاثیر نبود. ایشان سالها قبل گفته بودند «در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.». خوب که فکر کردم دیدم من نمیتوانم در جایی به بزرگی اصفهان یا حتی شهر بیرجند،تغییر خاصی ایجاد کنم اما شاید میتوانستم در روستایی به وسعت تختهجان منشأ اثر باشم. به این ترتیب تختهجان مرکز جهان من شد. سال 1395 زندگیام را از اصفهان جمع کردم و راهی تختهجان شدم؛ با این امید که هم برای رفع مشکلات روستای اجدادیام کاری بکنم، هم برای زرشک.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 زرشک، با دستان مردم طلا شد ۱
ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 زرشک از همان کودکی برای من یک دغدغه بود. از روزهایی که برای تعطیلات به روستای پدریام، تختهجان میرفتم. از همان وقتهایی که پای گلایههای پدربزرگم مینشستم. شکایت اصلی او و بقیه باغداران ، از قیمت پایین زرشک بود. قیمتی که دلالها تعیینکننده اصلی آن بودند و برای باغدارها بهصرفه نبود. از طرفی همین درآمد کم، دیر به دست باغدارها میرسید؛ چون زرشک تر خریداری نداشت و حدود پنج- شش ماه طول میکشید تا زرشک، خشک و آماده فروش بشود. خشککردن به شیوه سنتی و غیرمکانیزه هم دردسرهای خودش را داشت. باغدارها برای نگهداری و خشککردن شاخههای زرشک به فضاهای سرپوشیده نیاز داشتند. مراقبت دائمی از زرشکهای انبار شده، برای جلوگیری از کپکزدگی و پلاسیدگی هم زحمت زیادی داشت. همه این مسائل درحالی بود که به خاطر فراگیرشدن خشکسالی، اهالی تختهجان و بقیه روستاهای استان، چارهای جز ادامۀ باغداری زرشک نداشتند.
🔸 ده یازده ساله بودم که از پدربزرگم پرسیدم چرا مثل انگور و زردآلو و بقیه محصولات کشاورزی روستا، زرشک را تازه و نوبرانه نمیفروشند؟ ایدۀ ترفروشی از ذهن پدربزرگم و بقیه باغدارها هم گذشته بود؛ اما از طرفی در آن سالها سردخانهای برای نگهداری زرشک به صورت تازه نداشتند و از طرفی، زرشک میوه سرسختی نبود و در نقل و انتقلات به بقیه شهرها، خیلی زود له و پلاسیده میشد. مهمتر اینکه آن سالها یعنی اواخر دهه هفتاد، زرشک غیر از مصرف غذایی تقریبا هیچ مصرف دیگری نداشت؛ همان هم محدود به یکی دو نوع غذا و مربا بود. فقر بعضی از هممدرسهایهایم را که میدیدم، برایم قابل تحمل نبود. وقتی سالهای طلبگی را در اصفهان میگذراندم، محبوبیت زغالاخته بین اصفهانیها و گردشگران باعث شد خیلی جدیتر به ایده تَرفروشی و فرآوری زرشک فکر کنم.
🔸 روستای اجدادی، برایم مرکز دنیا شد
هرطور حساب میکردم، فروش زرشک تَر بهصرفهتر بود. چهار کیلو زرشک تَر بعد از خشکشدن تبدیل به یک کیلو زرشک میشد. در واقع باغدارها برای تولید چهار کیلو زحمت میکشیدند اما درآمدشان برای یک کیلو زرشک بود. در هر تعطیلاتی که به تختهجان سر میزدم، مشکلات آنجا را بررسی میکردم و هر وقت به اصفهان برمیگشتم، آنها را ثبت و تحلیل میکردم. با همین بررسیها، یک «طرح تحول» تدوین کردم؛ طرحی که در آن، علاوهبر اینکه مشکلات شناساییشدۀ تختهجان رفع میشد، بلکه اوضاع مردم از نظر اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی هم بهتر میشد.
🔸در یکی از سفرهایم، طرح تکمیلشده را به دهیار و شورای تختهجان ارائه دادم تا بررسی و عملیاتی کنند. ماهها گذشت اما تغییری ایجاد نشد. باید تصمیم دیگری میگرفتم. تصمیمی که یکی از توصیههای رهبری در آن بیتاثیر نبود. ایشان سالها قبل گفته بودند «در جمهوری اسلامی، هرجا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.». خوب که فکر کردم دیدم من نمیتوانم در جایی به بزرگی اصفهان یا حتی شهر بیرجند،تغییر خاصی ایجاد کنم اما شاید میتوانستم در روستایی به وسعت تختهجان منشأ اثر باشم. به این ترتیب تختهجان مرکز جهان من شد. سال 1395 زندگیام را از اصفهان جمع کردم و راهی تختهجان شدم؛ با این امید که هم برای رفع مشکلات روستای اجدادیام کاری بکنم، هم برای زرشک.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 زرشک، با دستان مردم طلا شد ۱ ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 🔸 زرشک از همان کودکی برای من یک دغدغه بود. از روزهایی که برای تعطیلات به روستای پدریام، تختهجان میرفتم. از همان وقتهایی که پای گلایههای پدربزرگم مینشستم. شکایت…
#تک_برگ
🔷 زرشک با دستان مردم طلا شد ۲
ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 بخشی از متن:
مشکلات تختهجان یکی دوتا نبود. مشکل کمآبی از همه مهمتر بود. مشکلی که بعد از رفتوآمدهای زیاد به آبفا، تا حدودی کمتر شد. قبل از آن روستا حدود دو ساعت آب داشت و بعد از پایان پروژه، حدود چهار ساعت شد. روزبهروز بقیه مشکلات خودشان را بیشتر نشان میدادند. مشکلاتی مثل اعتیاد، عدم ازدواج به خاطر مشکلات مالی و هزینههای بالای درمان. آوارهای برجای مانده از زلزله سال 1376 هم یکی از بزرگترین مشکلات روستا بود. مشکلاتی که بدون کمک مردم حل نمیشد. مردم را کشاندم پای کار روستا. در قدم اول با همکاری دو سه نفر دیگر از اهالی روستا، یک صندوق قرضالحسنه تأسیس کردم و برای هر مشکل یک طرح معرفی کردم. طرحهایی مثل احیاء برای ترک اعتیاد؛ برکت برای ارائه نان رایگان به خانوادههای کمبضاعت، فداء برای توزیع گوشتهای قربانیشده اهالی بین خانوادههای کمبضاعت و... . با کمک مردم روستا حدود 13 طرح را پایهگذاری و اجرا کردیم؛ طرحهایی که بعضی از آنها عمرانی بود و بعضیهایش فرهنگی.
🔸 مردم از قبل مسئولیتپذیرتر شده بودند و میزان مشارکتشان بیشتر از قبل شده بود. مشارکتها فقط مالی نبود. گاهی لازم بود برای ساختوسازها به صورت عملی وارد میدان بشوند؛ مثلا همه مراحل ساخت ساختمان خیریه، اعم از جوشکاری و بنایی و گچکاری، با کمک اهالی روستا انجام شد. در طرح یاقوتهای بهشتی باغدارها حدود 150 درخت زرشک را وقف امور خیریه روستا کردند. از کارآفرینی هم غافل نبودیم و برای چند نفر از زنان روستا کارگاه شیرینیپزی و تولید نبات راهاندازی کردیم. از رفع مشکلات روستا و پای کار بودن اهالی خوشحال بودم ولی هنوز نتوانسته بودم برای دغدغه اصلیام، زرشک کاری بکنم؛ دغدغهای که اگر حل میشد میتوانست خیلی از مشکلات روستا را به خودی خود حل کند.
🔸 خبر پیشرفتهای تختهجان خیلی زود به گوش اهالی بقیه مناطق هم رسید. من از اواخر سال 1398 مسئول نهاد پیشرفت شهرستان دَرمیان شدم. طبق برنامههای نهاد پیشرفت باید تعدادی کانون پیشرفت در شهرستان تشکیل میشد. هر کانون پنج شش روستا را تحت پوشش قرار میداد. تمام سندهای پیشرفت بر اساس مشارکت اهلی روستاها تدوین شده بود اما گاهی مردم تن به تغییر و تحول نمیدادند. ولی کمکم که پیشرفتهای عمرانی اتفاق افتاد و لذت تغییرات زیر زبان مردم نشست، مشارکتها هم بیشتر شد. با کمکهای مالی و تجهیزاتی که بنیاد علوی تأمین میکرد، پروژهها روی غلتک افتاده بود ولی شیوع کرونا در اواخر سال 1398، مسیر تازهای جلوی پایم گذاشت.
🔸 با کرونا تا جشنواره زرشک
با تعطیلی رستورانها بهخاطر کرونا، مصرف داخلی زرشک به شدت کم شد. زرشک حتی در قیمت پایین هم خریدار چندانی نداشت. زرشکهای تولید سال 1398 روی دست باغداران مانده بود و زمان فصل برداشت زرشک سال بعد رسیده بود. دیگر وقت دست روی دست گذاشتن نبود. اوضاع زرشک به حدی بحرانی شده بود که هر جا امکانش پیش میآمد درباره زرشک صحبت میکردم. طوریکه در جلسه با مدیر عامل وقت بنیاد علوی، طرحم برای حمایت از زرشککاران را ارائه دادم. طبق طرح حمایتی، بنیاد بودجهای به مبلغ دو میلیارد و هفتصد میلیون تومان را برای خرید زرشک از باغداران اختصاص داد.
🔸 سال 1400 که خطر کرونا کمتر شده بود و کسب و کارها کمکم داشتند رونق میگرفتند و وضعیت خرید زرشک از حالت بحرانی درآمده بود، تصمیم گرفتم با حمایت بنیاد و شرکت شهرکهای صنعتی استان، اولین جشنواره زرشک را با عنوان «یاقوت سرخ» در قُهستان برگزار کنم. مهمانهای جشنواره از مسئولین استانی، کشوری و حتی بینالمللی بودند. جشنواره بهخوبی پیش رفت و رئیس کانون ملی زرشک و عناب هم به آینده زرشک بهعنوان یک محصول استراتژیک خوشبین بود؛ محصولی که میشد از میوهاش 53 مکمل دارویی استخراج و از ساقه و برگ و پوست و ریشهاش 39 فرآورده غذایی و دارویی برداشت کرد.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 زرشک با دستان مردم طلا شد ۲
ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 بخشی از متن:
مشکلات تختهجان یکی دوتا نبود. مشکل کمآبی از همه مهمتر بود. مشکلی که بعد از رفتوآمدهای زیاد به آبفا، تا حدودی کمتر شد. قبل از آن روستا حدود دو ساعت آب داشت و بعد از پایان پروژه، حدود چهار ساعت شد. روزبهروز بقیه مشکلات خودشان را بیشتر نشان میدادند. مشکلاتی مثل اعتیاد، عدم ازدواج به خاطر مشکلات مالی و هزینههای بالای درمان. آوارهای برجای مانده از زلزله سال 1376 هم یکی از بزرگترین مشکلات روستا بود. مشکلاتی که بدون کمک مردم حل نمیشد. مردم را کشاندم پای کار روستا. در قدم اول با همکاری دو سه نفر دیگر از اهالی روستا، یک صندوق قرضالحسنه تأسیس کردم و برای هر مشکل یک طرح معرفی کردم. طرحهایی مثل احیاء برای ترک اعتیاد؛ برکت برای ارائه نان رایگان به خانوادههای کمبضاعت، فداء برای توزیع گوشتهای قربانیشده اهالی بین خانوادههای کمبضاعت و... . با کمک مردم روستا حدود 13 طرح را پایهگذاری و اجرا کردیم؛ طرحهایی که بعضی از آنها عمرانی بود و بعضیهایش فرهنگی.
🔸 مردم از قبل مسئولیتپذیرتر شده بودند و میزان مشارکتشان بیشتر از قبل شده بود. مشارکتها فقط مالی نبود. گاهی لازم بود برای ساختوسازها به صورت عملی وارد میدان بشوند؛ مثلا همه مراحل ساخت ساختمان خیریه، اعم از جوشکاری و بنایی و گچکاری، با کمک اهالی روستا انجام شد. در طرح یاقوتهای بهشتی باغدارها حدود 150 درخت زرشک را وقف امور خیریه روستا کردند. از کارآفرینی هم غافل نبودیم و برای چند نفر از زنان روستا کارگاه شیرینیپزی و تولید نبات راهاندازی کردیم. از رفع مشکلات روستا و پای کار بودن اهالی خوشحال بودم ولی هنوز نتوانسته بودم برای دغدغه اصلیام، زرشک کاری بکنم؛ دغدغهای که اگر حل میشد میتوانست خیلی از مشکلات روستا را به خودی خود حل کند.
🔸 خبر پیشرفتهای تختهجان خیلی زود به گوش اهالی بقیه مناطق هم رسید. من از اواخر سال 1398 مسئول نهاد پیشرفت شهرستان دَرمیان شدم. طبق برنامههای نهاد پیشرفت باید تعدادی کانون پیشرفت در شهرستان تشکیل میشد. هر کانون پنج شش روستا را تحت پوشش قرار میداد. تمام سندهای پیشرفت بر اساس مشارکت اهلی روستاها تدوین شده بود اما گاهی مردم تن به تغییر و تحول نمیدادند. ولی کمکم که پیشرفتهای عمرانی اتفاق افتاد و لذت تغییرات زیر زبان مردم نشست، مشارکتها هم بیشتر شد. با کمکهای مالی و تجهیزاتی که بنیاد علوی تأمین میکرد، پروژهها روی غلتک افتاده بود ولی شیوع کرونا در اواخر سال 1398، مسیر تازهای جلوی پایم گذاشت.
🔸 با کرونا تا جشنواره زرشک
با تعطیلی رستورانها بهخاطر کرونا، مصرف داخلی زرشک به شدت کم شد. زرشک حتی در قیمت پایین هم خریدار چندانی نداشت. زرشکهای تولید سال 1398 روی دست باغداران مانده بود و زمان فصل برداشت زرشک سال بعد رسیده بود. دیگر وقت دست روی دست گذاشتن نبود. اوضاع زرشک به حدی بحرانی شده بود که هر جا امکانش پیش میآمد درباره زرشک صحبت میکردم. طوریکه در جلسه با مدیر عامل وقت بنیاد علوی، طرحم برای حمایت از زرشککاران را ارائه دادم. طبق طرح حمایتی، بنیاد بودجهای به مبلغ دو میلیارد و هفتصد میلیون تومان را برای خرید زرشک از باغداران اختصاص داد.
🔸 سال 1400 که خطر کرونا کمتر شده بود و کسب و کارها کمکم داشتند رونق میگرفتند و وضعیت خرید زرشک از حالت بحرانی درآمده بود، تصمیم گرفتم با حمایت بنیاد و شرکت شهرکهای صنعتی استان، اولین جشنواره زرشک را با عنوان «یاقوت سرخ» در قُهستان برگزار کنم. مهمانهای جشنواره از مسئولین استانی، کشوری و حتی بینالمللی بودند. جشنواره بهخوبی پیش رفت و رئیس کانون ملی زرشک و عناب هم به آینده زرشک بهعنوان یک محصول استراتژیک خوشبین بود؛ محصولی که میشد از میوهاش 53 مکمل دارویی استخراج و از ساقه و برگ و پوست و ریشهاش 39 فرآورده غذایی و دارویی برداشت کرد.
مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 🔷 زرشک با دستان مردم طلا شد ۲ ماجرای یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 🔸 بخشی از متن: مشکلات تختهجان یکی دوتا نبود. مشکل کمآبی از همه مهمتر بود. مشکلی که بعد از رفتوآمدهای زیاد به آبفا، تا حدودی کمتر شد. قبل از آن روستا حدود دو ساعت…
#تک_برگ
💠 زرشک با دستان مردم طلا شد ۳
روایت یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 بخشی از متن:
اولین جشنواره ملی زرشک تأثیر خودش را گذاشت. طوری که دو ماه بعد، استانداری برای کمک به حوزه زرشک پا پیش گذاشت. آذرماه همان سال با شرکتهای دانشبنیان جلسهای با عنوان «بررسی طرحهای دانشبنیان در حوزه فرآوری زرشک» تشکیل داد و من هم درباره ایده ترفروشی و ظرفیت صنعتی و فناوری استان برای تحقق آن توضیح دادم. نتیجه رفتوآمدهای متعددم به پارک علم و فناوری خراسان جنوبی، شروع همکاری با دو شرکت بود. با شرکت «چاوش صنعت خاوران» که تولیدکننده دستگاه دانکن زرشک بود برای تولید پنجاه دستگاه به توافق اولیه رسیدم. همچنین قرار شد شرکت «فراساخت پویا ساینا» برای اولینبار در ایران یک دستگاه شستوشوی زرشک تولید کند. دستگاهی که کمکم تبدیل به یک خط تولید شد. به صورتیکه علاوه بر شستوشو، زرشکها رطوبگیری هم میشد. برای تأمین مالی طرح ترفروشی، اولین راه به بنیاد علوی ختم میشد؛ ولی بنیاد فقط میتوانست بخشی از اعتبار لازم را فراهم کند و آن هم شرطش راهاندازی یک شرکت تعاونی بود؛ جمعکردن چهلپنجاه عضوِ پای کار، ساده نبود.
🔸 نمایشگاه آبادیران
در مرحله مذاکرات با بنیاد بودم که یکی از دوستانم در بنیاد علوی پیشنهاد شرکت در نمایشگاه آبادیران را داد. در نمایشگاه توانستم بیواسطه و رودررو با مسئولین مؤسسه دانشمند که از زیرمجموعههای بنیاد مستضعفان بود و چندبار درخواست من را بیجواب گذاشته بود، حرف بزنم. بازدید از غرفههای دو شرکت همراهم موثر بود و توضیحات و گزارش من هم آنقدر تخصصی بود که مسئولان مؤسسه متقاعد شدند طرح من برای فرآوری زرشک فقط روی کاغذ نیست و قابلیت عملیاتیشدن دارد و چند گام اول را هم برداشتهام. مقدمات اولیه تعلق تسهیلات مؤسسه دانشمند در همان نمایشگاه انجام شد.
🔸 این مسیر خط پایان ندارد
بعداز نمایشگاه و گرفتن تسهیلات کارها شتاب بیشتری گرفت. باید تشکیل شرکت تعاونی را جدیتر دنبال میکردم. اول از خودم و اطرافیانم شروع کردم. قوموخویشها راحتتر از بقیه به من اعتماد میکردند و تعاونی زودتر راه میافتاد. اغلبشان از باغداران کوچک زرشک بودند. زندگیهای سطح متوسط و حتی پایینی داشتند و متراژ باغهای زرشکشان به هکتار نمیرسید. با هر مشقتی بود شرکت تعاونی «الماس سرخ مشکات» را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم و توانستیم 48 فقره تسهیلات خرد بگیریم. خیالم آسوده بود که توانسته بودیم بهعنوان یک حلقه میانی، ظرفیتهای حاکمیت را در مسیر توسعه قرار بدهیم و با تشکیل شرکت تعاونی از انحراف تسهیلات جلوگیری کنیم. این همان کاری بود که ژاپن سالهای قبل کرده بود؛ یعنی هدایت تسهیلات و منابع.
🔸 با پنجمیلیارد سرمایه اولیه شرکت تعاونی و یکمیلیارد وام مؤسسه دانشمند، توانستم بالاخره قرارداد دستگاههای دانکن زرشک و خط تولید شستوشوی زرشک را نهایی کنم. چند ماه بعد با آنکه هنوز مدت زیادی از راهاندازی شرکت تعاونی نگذشته بود، رضایت از بازدهی بالای دستگاهها و به صرفهتربودن ترفروشی شگفتانگیز بود. طوریکه هر جا میرفتم باغدارها با خوشحالی جلو میآمدند و قدردانی میکردند؛ بهخصوص آنهایی که توانسته بودند بدون واسطه زرشکهایشان را با قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی دلالها به بازارهای شهرها و حتی استانهای دیگر برسانند. خیر و برکت ایدۀ ترفروشی، حتی به کسانی که باغدار نبودند هم رسیده بود؛ مثلا شنیدم چند نفر با خرید دستگاه دانکن و خرید زرشک از باغدارها برای خودشان منبع درآمد ایجاد کرده بودند. حتی یکی از برندهای معروف تولید سوغاتی استان خراسان هم با خرید چند دستگاه، وارد میدان ترفروشی زرشک شدهبود.
🔸 همه این نتایج در حالی است که ما هنوز در ابتدای مسیر طرح ترفروشی زرشک هستیم. هنوز در حال تأمین دستگاههایی مثل انجماد سریع، دُمگیر زرشک و فریزدرایر هستیم. آشنایی با شرکت تولیدکننده دستگاه انجماد سریع و شرکت سازنده فریزدرایر هم از مواهب شرکت در نمایشگاه آبادیران است. همزمان که دارم بقیه ایدهها مثل سردخانههای اقتصادی و خرمن هوشمند را بررسی میکنم، برای تولید فرآوردههای متنوع خوراکی از زرشک هم تلاش میکنم. حالا نه تنها به افزایش اثرگذاری در حوزه زرشک فکر میکنم بلکه آمادهام تا اگر در هر حوزه دیگری نیاز فناورانهای به وجود بیاید، برای گرهگشایی از زندگی هماستانیهایم وارد میدان بشوم.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
💠 زرشک با دستان مردم طلا شد ۳
روایت یک نقشآفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید
🔸 بخشی از متن:
اولین جشنواره ملی زرشک تأثیر خودش را گذاشت. طوری که دو ماه بعد، استانداری برای کمک به حوزه زرشک پا پیش گذاشت. آذرماه همان سال با شرکتهای دانشبنیان جلسهای با عنوان «بررسی طرحهای دانشبنیان در حوزه فرآوری زرشک» تشکیل داد و من هم درباره ایده ترفروشی و ظرفیت صنعتی و فناوری استان برای تحقق آن توضیح دادم. نتیجه رفتوآمدهای متعددم به پارک علم و فناوری خراسان جنوبی، شروع همکاری با دو شرکت بود. با شرکت «چاوش صنعت خاوران» که تولیدکننده دستگاه دانکن زرشک بود برای تولید پنجاه دستگاه به توافق اولیه رسیدم. همچنین قرار شد شرکت «فراساخت پویا ساینا» برای اولینبار در ایران یک دستگاه شستوشوی زرشک تولید کند. دستگاهی که کمکم تبدیل به یک خط تولید شد. به صورتیکه علاوه بر شستوشو، زرشکها رطوبگیری هم میشد. برای تأمین مالی طرح ترفروشی، اولین راه به بنیاد علوی ختم میشد؛ ولی بنیاد فقط میتوانست بخشی از اعتبار لازم را فراهم کند و آن هم شرطش راهاندازی یک شرکت تعاونی بود؛ جمعکردن چهلپنجاه عضوِ پای کار، ساده نبود.
🔸 نمایشگاه آبادیران
در مرحله مذاکرات با بنیاد بودم که یکی از دوستانم در بنیاد علوی پیشنهاد شرکت در نمایشگاه آبادیران را داد. در نمایشگاه توانستم بیواسطه و رودررو با مسئولین مؤسسه دانشمند که از زیرمجموعههای بنیاد مستضعفان بود و چندبار درخواست من را بیجواب گذاشته بود، حرف بزنم. بازدید از غرفههای دو شرکت همراهم موثر بود و توضیحات و گزارش من هم آنقدر تخصصی بود که مسئولان مؤسسه متقاعد شدند طرح من برای فرآوری زرشک فقط روی کاغذ نیست و قابلیت عملیاتیشدن دارد و چند گام اول را هم برداشتهام. مقدمات اولیه تعلق تسهیلات مؤسسه دانشمند در همان نمایشگاه انجام شد.
🔸 این مسیر خط پایان ندارد
بعداز نمایشگاه و گرفتن تسهیلات کارها شتاب بیشتری گرفت. باید تشکیل شرکت تعاونی را جدیتر دنبال میکردم. اول از خودم و اطرافیانم شروع کردم. قوموخویشها راحتتر از بقیه به من اعتماد میکردند و تعاونی زودتر راه میافتاد. اغلبشان از باغداران کوچک زرشک بودند. زندگیهای سطح متوسط و حتی پایینی داشتند و متراژ باغهای زرشکشان به هکتار نمیرسید. با هر مشقتی بود شرکت تعاونی «الماس سرخ مشکات» را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم و توانستیم 48 فقره تسهیلات خرد بگیریم. خیالم آسوده بود که توانسته بودیم بهعنوان یک حلقه میانی، ظرفیتهای حاکمیت را در مسیر توسعه قرار بدهیم و با تشکیل شرکت تعاونی از انحراف تسهیلات جلوگیری کنیم. این همان کاری بود که ژاپن سالهای قبل کرده بود؛ یعنی هدایت تسهیلات و منابع.
🔸 با پنجمیلیارد سرمایه اولیه شرکت تعاونی و یکمیلیارد وام مؤسسه دانشمند، توانستم بالاخره قرارداد دستگاههای دانکن زرشک و خط تولید شستوشوی زرشک را نهایی کنم. چند ماه بعد با آنکه هنوز مدت زیادی از راهاندازی شرکت تعاونی نگذشته بود، رضایت از بازدهی بالای دستگاهها و به صرفهتربودن ترفروشی شگفتانگیز بود. طوریکه هر جا میرفتم باغدارها با خوشحالی جلو میآمدند و قدردانی میکردند؛ بهخصوص آنهایی که توانسته بودند بدون واسطه زرشکهایشان را با قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی دلالها به بازارهای شهرها و حتی استانهای دیگر برسانند. خیر و برکت ایدۀ ترفروشی، حتی به کسانی که باغدار نبودند هم رسیده بود؛ مثلا شنیدم چند نفر با خرید دستگاه دانکن و خرید زرشک از باغدارها برای خودشان منبع درآمد ایجاد کرده بودند. حتی یکی از برندهای معروف تولید سوغاتی استان خراسان هم با خرید چند دستگاه، وارد میدان ترفروشی زرشک شدهبود.
🔸 همه این نتایج در حالی است که ما هنوز در ابتدای مسیر طرح ترفروشی زرشک هستیم. هنوز در حال تأمین دستگاههایی مثل انجماد سریع، دُمگیر زرشک و فریزدرایر هستیم. آشنایی با شرکت تولیدکننده دستگاه انجماد سریع و شرکت سازنده فریزدرایر هم از مواهب شرکت در نمایشگاه آبادیران است. همزمان که دارم بقیه ایدهها مثل سردخانههای اقتصادی و خرمن هوشمند را بررسی میکنم، برای تولید فرآوردههای متنوع خوراکی از زرشک هم تلاش میکنم. حالا نه تنها به افزایش اثرگذاری در حوزه زرشک فکر میکنم بلکه آمادهام تا اگر در هر حوزه دیگری نیاز فناورانهای به وجود بیاید، برای گرهگشایی از زندگی هماستانیهایم وارد میدان بشوم.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #مجله_دانشمند #روایت_پیشرفت
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
#تک_برگ
💠 پا توی کفش فرانسویها ۱
🔷 خاطراتی از تعمیرات نیروگاههای برق کشور در ایام جنگ به روایت پروفسور خیراله حدیدی
🔸 بعد از انقلاب اسلامی، وزارت نیرو نیز مانند بقیه صنایع، شاهد ترک مهندسان و تکنسینهای غربی از کشور بود. در سالهای جنگ، صنعت برق با دشواریهای فراوانی روبهرو بود؛ توان تولید کاهش یافت و رشد مصرف موجب ناپایداری در تولید و مصرف شد. تحریمهای غربی نیز مانع از ورود قطعات و خدماتدهی به کشور بود. علاوه بر این، بمباران نیروگاهها توسط رژیم بعثی مزید بر علت ازکارافتادن آنها میشد. باوجود همه این کاستیها، متخصصان و کارشناسان نخبهای بودند که بهصورت جهادی تمامی مشکلات صنایع مختلف کشور را رفع کردند تا خللی در اعتلای انقلاب رخ ندهد. پروفسور خیراله حدیدی، دارای مدرک ارشد و دکتری برق از دانشگاه UCLA آمریکا است که سابقه همکاری با بزرگترین شرکتهای دنیا در رابطه با طراحی IC را دارد، یکی از این افراد است که بخشی از خاطراتش را میخوانید.
🔸 بعد از فارغالتحصیلی از شریف چهار سال در توانیر کار کردم. سال ۵۹ که امکان استخدام پیدا شد، گفتند که باید به نیروگاه زرند بروید. یادم هست اولین بمبی را که عراق انداخت، در تهران بودم و از پشتبام خانه دیدم و بعد دیگر به زرند رفتم. فرانسویها رفته بودند و کلی کارها خوابیده بود. کارشناسان فرانسوی ایران را ترک کرده بودند و شرکت توانیر بهناچار دست به دامان کارشناسان هندی شده بود که نسبت به فرانسویها دستمزدشان کمتر بود.
🔸 مدتی زیر نظر یک کارشناس هندی به نام «جوکت کار» کارکردم. خیلی کنجکاو بودم و چموخم کار را فراگرفتم. نیروگاه زرند با مازوت کار میکرد. نیروگاه مس سرچشمه هم پنج توربین داشت که با گازوئیل کار میکرد. تولید کافی گازوئیل سخت شده بود و درنتیجه، حمل مازوت به دلیل کمبود گازوئیل برای سوخت کامیونها، با مشکل همراه بود. فرانسویها هم رفته بودند و چون توربینهای سرچشمه بیشتر آلستوم فرانسه بود و تعمیرات زیر نظر آنها بود، نیروگاه با مشکل مضاعف سوخت و تعمیرات مواجه شده بود.
🔸 دو-سه ماهی که به نیروگاه زرند رفته بودم، کلی بورد دیدم که به علت خرابی گوشهای افتاده بودند. در مدت کوتاهی همهشان را تعمیر کردم. نیروگاه سرچشمه زیر نظر زرند بود. یکبار که مهندس پورنورانی رئیس نیروگاهمان داشت به آنجا میرفت به من گفت تا همراهش بروم. پنج توربین بود که فقط یکیاش کار میکرد! چهار تای دیگر، کارتهای کنترل ساخت شرکت جنرال الکتریک داشت که خرابشده بودند. من هم اولین بار بود که توربین گازی میدیدم.
🔸 بعد از بررسی بوردها فهمیدم فقط یک گیت منطقی هستند و چون طراحی دهه 60 بود، بهصورت ترانزیستوری بود. نمودار مداری یکسریشان را کشیدم. از روی نمودار متوجه شدم که کجایش ممکن است ورودیاش باشد و کجایش خروجی. در عرض یکی دو هفته، چیزی حدود سی_چهل بورد را تعمیر کردم که باعث شد دو واحد دیگر در مدار بیاید.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
💠 پا توی کفش فرانسویها ۱
🔷 خاطراتی از تعمیرات نیروگاههای برق کشور در ایام جنگ به روایت پروفسور خیراله حدیدی
🔸 بعد از انقلاب اسلامی، وزارت نیرو نیز مانند بقیه صنایع، شاهد ترک مهندسان و تکنسینهای غربی از کشور بود. در سالهای جنگ، صنعت برق با دشواریهای فراوانی روبهرو بود؛ توان تولید کاهش یافت و رشد مصرف موجب ناپایداری در تولید و مصرف شد. تحریمهای غربی نیز مانع از ورود قطعات و خدماتدهی به کشور بود. علاوه بر این، بمباران نیروگاهها توسط رژیم بعثی مزید بر علت ازکارافتادن آنها میشد. باوجود همه این کاستیها، متخصصان و کارشناسان نخبهای بودند که بهصورت جهادی تمامی مشکلات صنایع مختلف کشور را رفع کردند تا خللی در اعتلای انقلاب رخ ندهد. پروفسور خیراله حدیدی، دارای مدرک ارشد و دکتری برق از دانشگاه UCLA آمریکا است که سابقه همکاری با بزرگترین شرکتهای دنیا در رابطه با طراحی IC را دارد، یکی از این افراد است که بخشی از خاطراتش را میخوانید.
🔸 بعد از فارغالتحصیلی از شریف چهار سال در توانیر کار کردم. سال ۵۹ که امکان استخدام پیدا شد، گفتند که باید به نیروگاه زرند بروید. یادم هست اولین بمبی را که عراق انداخت، در تهران بودم و از پشتبام خانه دیدم و بعد دیگر به زرند رفتم. فرانسویها رفته بودند و کلی کارها خوابیده بود. کارشناسان فرانسوی ایران را ترک کرده بودند و شرکت توانیر بهناچار دست به دامان کارشناسان هندی شده بود که نسبت به فرانسویها دستمزدشان کمتر بود.
🔸 مدتی زیر نظر یک کارشناس هندی به نام «جوکت کار» کارکردم. خیلی کنجکاو بودم و چموخم کار را فراگرفتم. نیروگاه زرند با مازوت کار میکرد. نیروگاه مس سرچشمه هم پنج توربین داشت که با گازوئیل کار میکرد. تولید کافی گازوئیل سخت شده بود و درنتیجه، حمل مازوت به دلیل کمبود گازوئیل برای سوخت کامیونها، با مشکل همراه بود. فرانسویها هم رفته بودند و چون توربینهای سرچشمه بیشتر آلستوم فرانسه بود و تعمیرات زیر نظر آنها بود، نیروگاه با مشکل مضاعف سوخت و تعمیرات مواجه شده بود.
🔸 دو-سه ماهی که به نیروگاه زرند رفته بودم، کلی بورد دیدم که به علت خرابی گوشهای افتاده بودند. در مدت کوتاهی همهشان را تعمیر کردم. نیروگاه سرچشمه زیر نظر زرند بود. یکبار که مهندس پورنورانی رئیس نیروگاهمان داشت به آنجا میرفت به من گفت تا همراهش بروم. پنج توربین بود که فقط یکیاش کار میکرد! چهار تای دیگر، کارتهای کنترل ساخت شرکت جنرال الکتریک داشت که خرابشده بودند. من هم اولین بار بود که توربین گازی میدیدم.
🔸 بعد از بررسی بوردها فهمیدم فقط یک گیت منطقی هستند و چون طراحی دهه 60 بود، بهصورت ترانزیستوری بود. نمودار مداری یکسریشان را کشیدم. از روی نمودار متوجه شدم که کجایش ممکن است ورودیاش باشد و کجایش خروجی. در عرض یکی دو هفته، چیزی حدود سی_چهل بورد را تعمیر کردم که باعث شد دو واحد دیگر در مدار بیاید.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
شبکه کسب و کار دانش بنیان
#تک_برگ 💠 پا توی کفش فرانسویها ۱ 🔷 خاطراتی از تعمیرات نیروگاههای برق کشور در ایام جنگ به روایت پروفسور خیراله حدیدی 🔸 بعد از انقلاب اسلامی، وزارت نیرو نیز مانند بقیه صنایع، شاهد ترک مهندسان و تکنسینهای غربی از کشور بود. در سالهای جنگ، صنعت برق با…
#تک_برگ
🔷 پا توی کفش فرانسویها ۲
خاطراتی از تعمیرات نیروگاههای برق کشور در ایام جنگ به روایت پروفسور خیراله حدیدی
🔸 بخشی از متن:
در قسمتهای دیگر نیروگاه زرند بوردهای خیلی پیچیدهتری را دیدم. بوردی بود که حدود دویست المان داشت و دورویه بود. در خانه سازمانی که به ما داده بودند، غروبها که به خانهبر میگشتم مینشستم و روی آن بورد کار میکردم. یک هفته طول کشید تا مدار یکی از این بوردها را بر روی کاغذ آوردم. از روی نمودار متوجه شدم که تغذیهاش کجا میتواند باشد. بورد مربوط به ارتعاش توربین بود تا اگر ارتعاش زیاد باشد، آلارم بدهد. قطعاتی که ایراد پیداکرده بود را از تهران تهیه و جایگزین کردم. برایش یک روش آزمون درست و با آن بورد را تست کردم. بالاخره ایراد بورد رفع شد. هر دفعه به دفتر تهران میرفتم همکارهای باسابقه از دستم دلخور بودند که اضافهکاری و حق مأموریتمان را از دستمان گرفتهای. عادت کرده بودند که تکنیسین فرانسوی که برای تعویض بوردها به نیروگاه میآمد، اینها هم 120 ساعت بهعنوان ناظر اضافهکاری میزدند!
🔸 در نیروگاه سرچشمه یکی از ژنراتورها مشکل پیداکرده بود. بعد از دو سه بار بررسی متوجه شدم که ایراد از یکی از بوردهای کنترل است. مشکلش زیاد هم سخت نبود. ایراد از یک IC بود. تهران را زیرورو کردم. از آن شماره پیدا نکردم. عوضش یک IC پیدا کردم که پایههایش با بورد همخوانی نداشت اما کارم را راه میانداخت. مجبور شدم تغییراتی در اتصالات بورد بدهم و با سیم، پایههای IC را به بورد وصل کنم. با این کار مشکل ژنراتور حل شد و وارد مدار شد. این کار سروصدای زیادی کرد. مدیران نیروگاههای مختلف رفته و از نزدیک بورد دیده بودند. وقتی که بعدازاین اتفاق برای تعمیرات اساسی توربین گازی نیروگاه ری به آنجا رفته بودم، رئیس نیروگاه مرا صدا زد و پرسید: مهندس تعمیر آن بورد کار شما بود؟
گفتم: بله.
گفت: میدانستی اگر الآن فرانسویها بودند اخراجت میکردند؟!
گفتم: نیروگاه خوابیده و شما هیچ قطعهای ندارید تا راه بیفتد. گناه که نکردهام. تغییراتی دادهام که نیروگاه راه بیفتد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti
🔷 پا توی کفش فرانسویها ۲
خاطراتی از تعمیرات نیروگاههای برق کشور در ایام جنگ به روایت پروفسور خیراله حدیدی
🔸 بخشی از متن:
در قسمتهای دیگر نیروگاه زرند بوردهای خیلی پیچیدهتری را دیدم. بوردی بود که حدود دویست المان داشت و دورویه بود. در خانه سازمانی که به ما داده بودند، غروبها که به خانهبر میگشتم مینشستم و روی آن بورد کار میکردم. یک هفته طول کشید تا مدار یکی از این بوردها را بر روی کاغذ آوردم. از روی نمودار متوجه شدم که تغذیهاش کجا میتواند باشد. بورد مربوط به ارتعاش توربین بود تا اگر ارتعاش زیاد باشد، آلارم بدهد. قطعاتی که ایراد پیداکرده بود را از تهران تهیه و جایگزین کردم. برایش یک روش آزمون درست و با آن بورد را تست کردم. بالاخره ایراد بورد رفع شد. هر دفعه به دفتر تهران میرفتم همکارهای باسابقه از دستم دلخور بودند که اضافهکاری و حق مأموریتمان را از دستمان گرفتهای. عادت کرده بودند که تکنیسین فرانسوی که برای تعویض بوردها به نیروگاه میآمد، اینها هم 120 ساعت بهعنوان ناظر اضافهکاری میزدند!
🔸 در نیروگاه سرچشمه یکی از ژنراتورها مشکل پیداکرده بود. بعد از دو سه بار بررسی متوجه شدم که ایراد از یکی از بوردهای کنترل است. مشکلش زیاد هم سخت نبود. ایراد از یک IC بود. تهران را زیرورو کردم. از آن شماره پیدا نکردم. عوضش یک IC پیدا کردم که پایههایش با بورد همخوانی نداشت اما کارم را راه میانداخت. مجبور شدم تغییراتی در اتصالات بورد بدهم و با سیم، پایههای IC را به بورد وصل کنم. با این کار مشکل ژنراتور حل شد و وارد مدار شد. این کار سروصدای زیادی کرد. مدیران نیروگاههای مختلف رفته و از نزدیک بورد دیده بودند. وقتی که بعدازاین اتفاق برای تعمیرات اساسی توربین گازی نیروگاه ری به آنجا رفته بودم، رئیس نیروگاه مرا صدا زد و پرسید: مهندس تعمیر آن بورد کار شما بود؟
گفتم: بله.
گفت: میدانستی اگر الآن فرانسویها بودند اخراجت میکردند؟!
گفتم: نیروگاه خوابیده و شما هیچ قطعهای ندارید تا راه بیفتد. گناه که نکردهام. تغییراتی دادهام که نیروگاه راه بیفتد.
🖇️ مجله دانشمند: @daneshmand_mag
هشتگ راهنما: #بومی_سازی #توسعه
شبکه دانش بنیان | @daneshbonyan_isti