4_5869527797344502508.mp4
2.2 MB
شبِ یه مادر اینجور صبح میشه..❤️
👨🏫 @ 👩🦳
👨🏫 @ 👩🦳
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد... ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد.
مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم.
سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟!
بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید.
#امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید!👌
مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم.
سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟!
بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید.
#امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید!👌
No matter what, always put yourself first. It's not selfish. It's necessary.
مهم نیست چی باشه، همیشه خودت رو اولویت اول قرار بده. این کار تو خودخواهی نیست. یه امر ضروریه!
💟
مهم نیست چی باشه، همیشه خودت رو اولویت اول قرار بده. این کار تو خودخواهی نیست. یه امر ضروریه!
💟
🗓ئارۆ 👈 یه ره شه ممه
🌸 ۲۲"وو ئاوەوەرە وو ۲۷۲۲ی هـــــەورامی
🌸 ۲۲" وو خەرمانان وو ۲۷۲۲ی ســــۆرانی
🌸 ۲۲"وو شەهریوەر وو ۱۴۰۱ هەتاوی
🌸 ۱۳" وو سپتامبر و ۲۰۲۲ی زایینـی
┏━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━━━┓
📡 @dagaga
┗━━━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━┛
🌸 ۲۲"وو ئاوەوەرە وو ۲۷۲۲ی هـــــەورامی
🌸 ۲۲" وو خەرمانان وو ۲۷۲۲ی ســــۆرانی
🌸 ۲۲"وو شەهریوەر وو ۱۴۰۱ هەتاوی
🌸 ۱۳" وو سپتامبر و ۲۰۲۲ی زایینـی
┏━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━━━┓
📡 @dagaga
┗━━━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━┛
🍃🌼آرزو می کنم
🍃🌼سهمِ امروزتون از زندگی
🍃🌼 شادی
🍃🌼 آرامش
🍃🌼 رضایت
🍃🌼سه شنبه تون به زیبایی گلهای بهشتی 🌼🍃
🍃🌼سهمِ امروزتون از زندگی
🍃🌼 شادی
🍃🌼 آرامش
🍃🌼 رضایت
🍃🌼سه شنبه تون به زیبایی گلهای بهشتی 🌼🍃
ئەرێ ڕەندەكەم، ئەرێ ڕەندەكەم
ئەرێ هەی نازار شۆخی ڕەندەكەم
ئەرێ نازەنين دڵ پەسەندەكەم
تۆ هەر ئەو خواجەو من ئەو بەندەكەم
تۆ خۆ شەرتت كەرد بەينەت دارەكەم
واتت هەر تۆنی تاسەر يارەكەم
ئيسه سەبەب چێش؟ ئەرێ لەيلەكەم؟!
مەيلت كەردەن سەرد، هەی بێ مەيلەكەم
بينايی چەمان بەرگوزيدەكەم
من هەر ئەو غۆڵام، زەڕ خريدەكەم
شەرتم ئەو شەرتەن، هەتا من زيندەم
دڐانی تەمای تۆ هەر نەكەندەم
تۆ به دەستی قەسد، جه بەد وازەكەم
منت بێ ناز كەرد، ساحێب نازەكەم
من "سەيدی" غۆڵام قەڐيم زاڵەكەم
وەی من درێغا سيا تاڵەكەم
#سهیدی_ههورامی🌸
ئەرێ هەی نازار شۆخی ڕەندەكەم
ئەرێ نازەنين دڵ پەسەندەكەم
تۆ هەر ئەو خواجەو من ئەو بەندەكەم
تۆ خۆ شەرتت كەرد بەينەت دارەكەم
واتت هەر تۆنی تاسەر يارەكەم
ئيسه سەبەب چێش؟ ئەرێ لەيلەكەم؟!
مەيلت كەردەن سەرد، هەی بێ مەيلەكەم
بينايی چەمان بەرگوزيدەكەم
من هەر ئەو غۆڵام، زەڕ خريدەكەم
شەرتم ئەو شەرتەن، هەتا من زيندەم
دڐانی تەمای تۆ هەر نەكەندەم
تۆ به دەستی قەسد، جه بەد وازەكەم
منت بێ ناز كەرد، ساحێب نازەكەم
من "سەيدی" غۆڵام قەڐيم زاڵەكەم
وەی من درێغا سيا تاڵەكەم
#سهیدی_ههورامی🌸
📢 قانون : هر حسی خودمون نسبت به خودمون داشته باشیم ، دیگران هم دقیقا همون حس رو نسبت به ما دارن! پس وقتی میتونیم جوری باشیم که قدرتمند به نظر برسیم چرا باید خودمونو قربانی شرایط معرفی کنیم؟! 💛
✅ حس قدرت در کریستین رونالدو بسیار زیاده طوری که هر وقت میخواد عکس بگیره روی پنجه پا وایمیسته تا بلندتر به نظر برسه! چون کریستین این حسو نسبت به خودش داره ، اکثرمون هم دقیقا همین حسو نسبت بهش داریم مگه نه؟!❤️
✅ حس قدرت در کریستین رونالدو بسیار زیاده طوری که هر وقت میخواد عکس بگیره روی پنجه پا وایمیسته تا بلندتر به نظر برسه! چون کریستین این حسو نسبت به خودش داره ، اکثرمون هم دقیقا همین حسو نسبت بهش داریم مگه نه؟!❤️
بین این آدمها فقط باید
عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه ...!!
عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه ...!!
"بشنو و باور نکن"
در زمانهای دور، مرد خسیسی زندگی میکرد.
او تعدادی شیشه برای پنجرههای خانهاش سفارش داده بود.
شیشهبر، شیشهها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت: باربری را صداکن تا این صندوق را به خانهات ببرد من هم عصر برای نصب شیشهها میآیم.
از آنجا که مرد خسیس بود، چند باربر را صدا کرد...
ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید.!
چشمش به مرد جوانی افتاد، به او گفت:
اگر این صندوق را برایم به خانه ببری، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود، سخنان مرد خسیس را قبول کرد.
باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.
کمی که راه رفتند، باربر گفت:
بهتر است در راه یکییکی سخنانت را بگوئی.!
مرد خسیس کمی فکر کرد.
نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود.
به باربر گفت: اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است، بشنو و باور مکن!!
باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچهای این مطلب را میدانست، ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.!
همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند...
باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چیست؟!
مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را بمنزل میبردم.
یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت:
بله پسرم نصیحت دوم این است، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است، بشنو و باور مکن.!!
باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.
دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت:
نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد...
مرد خسیس از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت:
اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد، بشنو و باورمکن!!
مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که میخواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد...
بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت:
اگر کسی گفت که شیشههای این صندوق سالم است بشنو و باور مکن.!!
* از آن پس، وقتی کسی حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند، گفته میشود که؛ بشنو و باور مکن!! *
در زمانهای دور، مرد خسیسی زندگی میکرد.
او تعدادی شیشه برای پنجرههای خانهاش سفارش داده بود.
شیشهبر، شیشهها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت: باربری را صداکن تا این صندوق را به خانهات ببرد من هم عصر برای نصب شیشهها میآیم.
از آنجا که مرد خسیس بود، چند باربر را صدا کرد...
ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید.!
چشمش به مرد جوانی افتاد، به او گفت:
اگر این صندوق را برایم به خانه ببری، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود، سخنان مرد خسیس را قبول کرد.
باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.
کمی که راه رفتند، باربر گفت:
بهتر است در راه یکییکی سخنانت را بگوئی.!
مرد خسیس کمی فکر کرد.
نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود.
به باربر گفت: اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است، بشنو و باور مکن!!
باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچهای این مطلب را میدانست، ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.!
همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند...
باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چیست؟!
مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را بمنزل میبردم.
یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت:
بله پسرم نصیحت دوم این است، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است، بشنو و باور مکن.!!
باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.
دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت:
نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد...
مرد خسیس از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت:
اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد، بشنو و باورمکن!!
مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که میخواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد...
بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت:
اگر کسی گفت که شیشههای این صندوق سالم است بشنو و باور مکن.!!
* از آن پس، وقتی کسی حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند، گفته میشود که؛ بشنو و باور مکن!! *
🗓ئارۆ 👈 چوووار شه ممه
🌸 ۲۳"وو ئاوەوەرە وو ۲۷۲۲ی هـــــەورامی
🌸 ۲۳" وو خەرمانان وو ۲۷۲۲ی ســــۆرانی
🌸 ۲۳"وو شەهریوەر وو ۱۴۰۱ هەتاوی
🌸 ۱۴" وو سپتامبر و ۲۰۲۲ی زایینـی
غروب زیبای پارک جنگلی چیتگر (تهران)
┏━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━━━┓
📡 @dagaga
┗━━━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━┛
🌸 ۲۳"وو ئاوەوەرە وو ۲۷۲۲ی هـــــەورامی
🌸 ۲۳" وو خەرمانان وو ۲۷۲۲ی ســــۆرانی
🌸 ۲۳"وو شەهریوەر وو ۱۴۰۱ هەتاوی
🌸 ۱۴" وو سپتامبر و ۲۰۲۲ی زایینـی
غروب زیبای پارک جنگلی چیتگر (تهران)
┏━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━━━┓
📡 @dagaga
┗━━━━🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃━┛
عشق ،،،
نیاز به هیچ تعریف و توصیفی ندارد.
عشق ،،،
به خودی خود یک دنیاست.
یا درست در مرکزش هستی
یا خارج از آن، در حسرتش!
نیاز به هیچ تعریف و توصیفی ندارد.
عشق ،،،
به خودی خود یک دنیاست.
یا درست در مرکزش هستی
یا خارج از آن، در حسرتش!