♨️جدال با دلاوران میدان وهم (بخش سوم)
🖋بهزاد عطارزاده
🔸آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی که به ایرانیان میزنند خود را از استناد و ارائۀ شواهد بینیاز میبینند، اما شگفتا که به سخن هیتلر استناد میکنند! همانطور که گفتیم، آقای رنانی برای تحقیر ایرانیان با صفت نژادپرستی و تأیید اتهام موهوم مجبور است به موهومات پناه ببرند! به همین دلیل ادعایی سست را به هیتلر نسبت میدهند و در مغلطهای آشکار نتیجه میگیرند که ایرانیان هم مثل آلمان نازی نژادپرستند، بعد هم در یک قرینهسازی واهی میگویند آلمانیها نژادپرست بودند و «یک بار تمام ملت آلمان» هزینه داد و بهواسطۀ آن هزینه، «بالغ» شد. ما ایرانیان هم گویا بنا به اتهام آقای رنانی «نژادپرستیم» اما «بالغ» نشدهایم؛ لابد شق مغفول قرینهسازی آقای رنانی که همان «هزینه دادن» است باید محقق شود و «آهِ» رسولانه حضرت اُلمپمکان، خلدآشیان، محسن رنانی، دامن ما ایرانیان را بگیرد، بلکه «بالغ» شویم!
🔸در سالهای اخیر، «اظهار فضل»های توخالی مشابه و حتی تندتر از مورد اخیر نیز صادر شده است؛ خاصه در فضای نوظهور مجازی که میتوان به لطف جعل و «فتوشاپ» و انتشار انبوه حرف مفت، جعلیاتی را به زور تکرار فراوان جای حقیقت جا زد: از فلان مدرس دانشگاه که این روزها دغدغهای جز «مدیریت زبانی» کشور بر اساس ایدئولوژی قومگرایی و ستیز با هویت و وحدت ملی در پوشش «تکثر فرهنگی» ندارد تا پایگاههای اینترنتی رسانههای رسمی وابسته به دولتهای بریتانیا، ایالات متحده و جمهوری باکو و ... که چند سالی است داروی «حقوق بشر» در ایران را کثرت فرهنگی-قومی از راه تفکیک ملت ایران به گروههای زبانی و قومی مستقل تشخیص دادهاند؛ دارویی تقلبی که از بازار سیاه سیاست خریداری میشود (درباره تحلیل مستند و انتقادی برخی از این موهومات ایدئولوژیک میتوانید به تارنمای آذریها سری بزنید).
🔸باری، ملالتهای این روزگار ملت ایران کم نیست که مُد شده است هرکه هرچه فریاد دارد سر ایران میکشد. نسلهایی که مسئول نابسامانی و تباهیهای این روزگار کشور هستند، به جای پذیرش مسئولیت نابودی روزافزون محیط زیست و منابع آب کشور، کشاندن اقتصاد ایران به مرز فروپاشی و فرهنگ و اخلاقیات سیاسی به هاویۀ ابتذال، بیداد در حق ملت و ویرانی سرمایههای ملی ایران و ... تیشه به ریشه این کشور میکوبند.
(پایان)
@cppstehran
http://farhangemrooz.com/news/56529/جدال-با-دلاوران-میدان-وهم
🖋بهزاد عطارزاده
🔸آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی که به ایرانیان میزنند خود را از استناد و ارائۀ شواهد بینیاز میبینند، اما شگفتا که به سخن هیتلر استناد میکنند! همانطور که گفتیم، آقای رنانی برای تحقیر ایرانیان با صفت نژادپرستی و تأیید اتهام موهوم مجبور است به موهومات پناه ببرند! به همین دلیل ادعایی سست را به هیتلر نسبت میدهند و در مغلطهای آشکار نتیجه میگیرند که ایرانیان هم مثل آلمان نازی نژادپرستند، بعد هم در یک قرینهسازی واهی میگویند آلمانیها نژادپرست بودند و «یک بار تمام ملت آلمان» هزینه داد و بهواسطۀ آن هزینه، «بالغ» شد. ما ایرانیان هم گویا بنا به اتهام آقای رنانی «نژادپرستیم» اما «بالغ» نشدهایم؛ لابد شق مغفول قرینهسازی آقای رنانی که همان «هزینه دادن» است باید محقق شود و «آهِ» رسولانه حضرت اُلمپمکان، خلدآشیان، محسن رنانی، دامن ما ایرانیان را بگیرد، بلکه «بالغ» شویم!
🔸در سالهای اخیر، «اظهار فضل»های توخالی مشابه و حتی تندتر از مورد اخیر نیز صادر شده است؛ خاصه در فضای نوظهور مجازی که میتوان به لطف جعل و «فتوشاپ» و انتشار انبوه حرف مفت، جعلیاتی را به زور تکرار فراوان جای حقیقت جا زد: از فلان مدرس دانشگاه که این روزها دغدغهای جز «مدیریت زبانی» کشور بر اساس ایدئولوژی قومگرایی و ستیز با هویت و وحدت ملی در پوشش «تکثر فرهنگی» ندارد تا پایگاههای اینترنتی رسانههای رسمی وابسته به دولتهای بریتانیا، ایالات متحده و جمهوری باکو و ... که چند سالی است داروی «حقوق بشر» در ایران را کثرت فرهنگی-قومی از راه تفکیک ملت ایران به گروههای زبانی و قومی مستقل تشخیص دادهاند؛ دارویی تقلبی که از بازار سیاه سیاست خریداری میشود (درباره تحلیل مستند و انتقادی برخی از این موهومات ایدئولوژیک میتوانید به تارنمای آذریها سری بزنید).
🔸باری، ملالتهای این روزگار ملت ایران کم نیست که مُد شده است هرکه هرچه فریاد دارد سر ایران میکشد. نسلهایی که مسئول نابسامانی و تباهیهای این روزگار کشور هستند، به جای پذیرش مسئولیت نابودی روزافزون محیط زیست و منابع آب کشور، کشاندن اقتصاد ایران به مرز فروپاشی و فرهنگ و اخلاقیات سیاسی به هاویۀ ابتذال، بیداد در حق ملت و ویرانی سرمایههای ملی ایران و ... تیشه به ریشه این کشور میکوبند.
(پایان)
@cppstehran
http://farhangemrooz.com/news/56529/جدال-با-دلاوران-میدان-وهم
Farhangemrooz
جدال با دلاوران میدان وَهم
آقای رنانی میگویند «هیتلر درست میگفت که ایرانیها و نازیها [کذا] همخون هستند»؛ اولاً، کجا هیتلر چنین حرفی گفته است (در نبرد من اسمی از ایران نیامده است)؟ دوماً، اگر هم گفته، بر چه مبنایی آقای رنانی ادعای منتسب به هیتلر را درست میدانند؟ استاد در اتهاماتی…
Forwarded from نشريه كارخانهدار
💢تقی توکلی:
🔴من مأمور اجرای 3 طرح بزرگ بودم. یک: صنعتیکردن تبریز-آذربایجان از جمله تاسیس ماشینسازی و ...(از 43 تا 53)؛ دومی: مس سرچشمه(53تا56)؛ و سومی: یکسال وزارت نیرو(سال1356).
@karkhanedar_mag
🔴من مأمور اجرای 3 طرح بزرگ بودم. یک: صنعتیکردن تبریز-آذربایجان از جمله تاسیس ماشینسازی و ...(از 43 تا 53)؛ دومی: مس سرچشمه(53تا56)؛ و سومی: یکسال وزارت نیرو(سال1356).
@karkhanedar_mag
💢 بخشهایی از مقدمه کتاب دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران، اثر دکتر جواد طباطبایی (انتشارات مینوی خرد، 1395):
🔶 ایران، سرزمین همه ما ایرانیان است. ایرانیان ”نامعامِ” همه ”ما” یعنی مردمانی است که به طور تاریخی از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
💠 این “ما” هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود.
🔶 این “ما” بر همه مردم ایران شمول عام دارد و هیچ ایرانیای را نمیتوان به هیچ نامی و به هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
🔶 این “ما” فرآورده وحدت کلمهسیاسی نیست و به طور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه، مانند خود ایرانزمین به طور خودجوش وحدتی در کثرت است.
🔶 این “ما” کثرت همه ایرانیانی است که از هزارههای پیشین در زمانهایی و از مکانهای گوناگون مهاجرت کرده و این سرزمین را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند. همه ایرانیانی که از کهنترین روزگاران تاکنون در بخشهایی از ایرانزمین ساکن شدهاند، در گذر تاریخ، به 《ملت》در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شدهاند.
🔶 تبدیل ایرانیان به یک 《ملت》به لحاظ تاریخی بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه ملت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمونِ مفهومِ آن نیز در دوران جدید تعین پیدا کرده است، اما واقعیت آن در ایران، به سدههایی پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه و تعین مضمون آن ممکن شده است.
🔶 در ایران، که 《هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امت آن نبود》،فروپاشی امت شرط تکوین ملت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آن با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت 《ملّت》پیش از جعل واژه آن تکوین پیدا کند. این امر مُسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت برای وجدان ایرانیان مورد توجه قرار نگرفته است، اما باتوجه به بحران کنونی و دگرگونی در رابطه نیروها، و اینکه ایرانزمین دوره پرمخاطرهای را سپری میکند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی، معنای آن را روشن کرد تا به 《شالودهای برای تکوین هویت جدید در حال تکوین تبدیل شود》.
🔶 تصریح محمدبن جریر طبری، مبنی بر اینکه تاریخ ایران، تداومی خلاف آمد عادت داشته به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته 《تاریخ ملّی》 بوده است.
🔶 خاستگاه 《وحدت در کثرت》اقوام ساکن ایران، فرهنگ ایرانی است و فرهنگ ایرانیْ آن وحدت را به دولت، که از سدهای پیش، یعنی با تاخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت که با دشواریهایی به دولت ملی تبدیل شده است، تحمیل کرد.
💠 در سدههای گذشته، ایران موضوع تاملی در ادب فارسی و در دهههای گذشته ایران 《مسئلهای》در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرا رسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان 《مشکلی》 در اندیشیدن جدید مطرح کنیم. ایران به عنوان مسئله، موضوع شاخههایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و… آن را در دانشی با عنوان مسائل ایران بحث میکنند.
💠 ایران به عنوان «مشکل» ناظر بر فهم وضع پیچیده ایران و بازسازی آن به عنوان 《موضوع تامل نظری》در ظرف ذهن است.
🔶 قرون وسطای ایران به دنبال نوزایش آن آمده است نه برعکس؛ تشکیل دولت《ملّیِ》آن، همزمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛ تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پیآمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولتهای 《خود》را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدتسرزمینی و هویّت ایرانی بودهاند، اهداف 《ملّی》هویت ایرانی را پیش برده و تمدّن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمینهای دوردست برده و آنها را پراکندهاند؛
🔶 این مقولات تاریخی، برخی از خلاف آمد عادتهای تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آنها را نداریم. تاریخنویسی ناسیونالیستی، که جز تجلیل ایران خیالی، به عنوان قرینه 《شرقآرمانیِ》 ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمیکند، و تاریخنویسی 《کلنگستانی》 و نیز وجوه گوناگون تاریخنویسیهای ضد ناسیونالیستی، دو روی سکه بیوطنی هستند.
🔷 ایران، موضوع ایران به عنوان 《مشکل》، نه ایران ناسیونالیستی است نه ایران 《کلنگستان》. موضوع تاریخ ایران واقعی، تبیین حقیقت بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است.
🔶 تاریخنویسی جدید ایران باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به رغم اینکه تاریخهای بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشتهاند، اما هنوز 《تاریخ و تاریخنویسی ایرانی》امری عدمی است.
@cppstehran
🔶 ایران، سرزمین همه ما ایرانیان است. ایرانیان ”نامعامِ” همه ”ما” یعنی مردمانی است که به طور تاریخی از کهنترین روزگاران، در آن سکونت گزیده و تقدیر تاریخی آن سرزمین و تقدیر تاریخی خود را رقم زدهاند.
💠 این “ما” هیچ قید و تخصیصی ندارد و هیچ قید و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود.
🔶 این “ما” بر همه مردم ایران شمول عام دارد و هیچ ایرانیای را نمیتوان به هیچ نامی و به هیچ بهانهای از شمول عام آن خارج کرد.
🔶 این “ما” فرآورده وحدت کلمهسیاسی نیست و به طور تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه، مانند خود ایرانزمین به طور خودجوش وحدتی در کثرت است.
🔶 این “ما” کثرت همه ایرانیانی است که از هزارههای پیشین در زمانهایی و از مکانهای گوناگون مهاجرت کرده و این سرزمین را برای سکونت خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بد آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگ آن را آفریدهاند. همه ایرانیانی که از کهنترین روزگاران تاکنون در بخشهایی از ایرانزمین ساکن شدهاند، در گذر تاریخ، به 《ملت》در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شدهاند.
🔶 تبدیل ایرانیان به یک 《ملت》به لحاظ تاریخی بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه ملت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمونِ مفهومِ آن نیز در دوران جدید تعین پیدا کرده است، اما واقعیت آن در ایران، به سدههایی پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدارشدن واژه و تعین مضمون آن ممکن شده است.
🔶 در ایران، که 《هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امت آن نبود》،فروپاشی امت شرط تکوین ملت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آن با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت 《ملّت》پیش از جعل واژه آن تکوین پیدا کند. این امر مُسلّمِ تاریخی، از شدت بداهت برای وجدان ایرانیان مورد توجه قرار نگرفته است، اما باتوجه به بحران کنونی و دگرگونی در رابطه نیروها، و اینکه ایرانزمین دوره پرمخاطرهای را سپری میکند، باید با توضیح تاریخی و فلسفی، معنای آن را روشن کرد تا به 《شالودهای برای تکوین هویت جدید در حال تکوین تبدیل شود》.
🔶 تصریح محمدبن جریر طبری، مبنی بر اینکه تاریخ ایران، تداومی خلاف آمد عادت داشته به معنای آن است که تاریخ ایران پیوسته 《تاریخ ملّی》 بوده است.
🔶 خاستگاه 《وحدت در کثرت》اقوام ساکن ایران، فرهنگ ایرانی است و فرهنگ ایرانیْ آن وحدت را به دولت، که از سدهای پیش، یعنی با تاخیر بسیار نسبت به تکوین ملّت که با دشواریهایی به دولت ملی تبدیل شده است، تحمیل کرد.
💠 در سدههای گذشته، ایران موضوع تاملی در ادب فارسی و در دهههای گذشته ایران 《مسئلهای》در علوم اجتماعی بود. زمان آن فرا رسیده است که بتوانیم ایران را به عنوان 《مشکلی》 در اندیشیدن جدید مطرح کنیم. ایران به عنوان مسئله، موضوع شاخههایی از علوم اجتماعی است و اهل این علوم وضع توسعه ایران، نظام طبقاتی و آرایش طبقات، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، نیروی انسانی، سطح دانش عمومی و… آن را در دانشی با عنوان مسائل ایران بحث میکنند.
💠 ایران به عنوان «مشکل» ناظر بر فهم وضع پیچیده ایران و بازسازی آن به عنوان 《موضوع تامل نظری》در ظرف ذهن است.
🔶 قرون وسطای ایران به دنبال نوزایش آن آمده است نه برعکس؛ تشکیل دولت《ملّیِ》آن، همزمان با تکوین ملّت ممکن نشده است؛ تداوم تاریخی این کشور و ملّت آن از پیآمدهای تکوین دولت ملّی آن نیست، بلکه ملّت ایران دولتهای 《خود》را تا زمانی نگاه داشته است که در خدمت حفظ وحدتسرزمینی و هویّت ایرانی بودهاند، اهداف 《ملّی》هویت ایرانی را پیش برده و تمدّن و فرهنگ مردمان آن را به سرزمینهای دوردست برده و آنها را پراکندهاند؛
🔶 این مقولات تاریخی، برخی از خلاف آمد عادتهای تاریخ ایران است، اگرچه هنوز توان تبیین آنها را نداریم. تاریخنویسی ناسیونالیستی، که جز تجلیل ایران خیالی، به عنوان قرینه 《شرقآرمانیِ》 ادوارد سعید، هدفی را دنبال نمیکند، و تاریخنویسی 《کلنگستانی》 و نیز وجوه گوناگون تاریخنویسیهای ضد ناسیونالیستی، دو روی سکه بیوطنی هستند.
🔷 ایران، موضوع ایران به عنوان 《مشکل》، نه ایران ناسیونالیستی است نه ایران 《کلنگستان》. موضوع تاریخ ایران واقعی، تبیین حقیقت بغرنج ایران و مفهوم آبستن آن است.
🔶 تاریخنویسی جدید ایران باید این حقیقت بغرنج و این مفهوم آبستن را موضوع خود قرار دهد. از این دیدگاه، به رغم اینکه تاریخهای بسیاری برای ایران و فرهنگ آن نوشتهاند، اما هنوز 《تاریخ و تاریخنویسی ایرانی》امری عدمی است.
@cppstehran
متن کامل گفتگو با تقی توکلی، در تارنمای مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران:
📎https://bit.ly/2pTVlTR
🔵مصاحبه ماهنامه «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی، صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
💠ملیگرایی که تبریز را صنعتی کرد
🔺تقی توکلی:
🔹 فرزند حاج تقی توکلی، موسس کبریتسازی توکلی و نخستین کارخانه برق خصوصی ایران، تبریز
🔹مدیر عامل کبریت توکلی و موسس نخستین کارخانههای نئوپان، فورمیکاسازی، کابینتسازی و ...
🔹مدیر عامل آلمینیومسازی اراک
🔹از موسسان مجموعه کارخانههای ماشینسازی تبریز و نخستین مدیر عامل این شرکت به مدت 9 سال، که در دوره او علاوه بر آموزشگاه تخصصی ماشینسازی تبریز، چندین کارخانه کمپرسورسازی، پمپسازی و الکتروموتور و ... در کنار کارخانه اصلی تاسیس شد
🔹از نخستین اعضای هیات مدیره تراکتورسازی تبریز
🔹دومین مدیر عامل مجموعه صنعتی مس سرچشمه که کار راهاندازی و گسترش مجموعه را به عهده داشت
🔹وزیر نیرو، در دورهای که پایتخت با مشکل قطعی برق مواجه بود و کارنامهای موفق از خود به جا گذاشت
🔸توکلی خود را ناسیونالیست میداند و میگوید با عشق به ایران وارد حوزه صنعت شده است.
🛑گزیدههایی از گفتگو با توکلی:
🔸همه اموال و کارخانههایش را پس از انقلاب بدون دادگاه و تشریفات خاصی مصادره کردند و تنها پس از چند سال کبریت توکلی را که در آستانه ورشکستگی بود به او پس دادند. کارخانهای که یکبار دیگر احیا شد.
🔸توکلی در مصاحبه خود میگوید مطابق برنامه دولت، کوشیدند تا تبریز به قطب صنعتی ایران تبدیل شود و شاه در عرض پنج سال سه بار از تهران به تبریز آمد تا از ماشینسازی و تراکتورسازی بازدید کند.
🔸هیچکس حاضر به انتقال تکنولوژی تراکتورسازی به ایران نبود تنها چائوشسکو تکنولوژی این صنعت را به ما داد و ما به دانش تولید آن دست یافتیم
🔸در مس سرچشمه مثل نیروی نظامی کار میکردیم.
🔸توکلی: در یک مقطع تاریخی، خداوندِ ایران کسانی را همراه میکند برای پیشرفت ایران. همه آن افراد که گفتم عاشق کشور بودند و متخصص. یک عدهای تکنوکرات که هم باسواد و هم باورمند به آینده و پیشرفت ایران بودند،یک زمانی درکنار هم قدرت گرفتند در این مملکت؛ بدون توجه به حقوق و منافع شخصی...
🔸ما برای منافع شخصی و حقوق و اتومبیل و ... کار نمیکردیم. میخواستیم به کشور خدمت کنیم... وقتی وزیر نیرو بودم، اتومبیلم راه نمیرفت، مدیرعامل شرکت برق خودروی خود را به من میداد.
🔸در طرحهای ملی باید روحیه ملیگرایی ایجاد کرد. اگر کسی اینکاره نیست، بهتر است کنارهگیری کند.
🔸 طرحهای کلان ملی متعلق به ملت است، مال جد و آبا ٕ من که نیست، باید شبانهروز برای منافع ملت کار کرد.
🔸در دهه 1340 دولت ایران به آلمانها فشار آورد که مدیرعامل کروپ را بفرستید تا قرارداد ذوب آهن دوره قبل از جنگ جهانی دوم احیا شود ولی اینبار با تولید 200-300 هزار تن. درست در این زمان امریکاییها به آلمانیها فشار آوردند که کار را متوقف کنند. این خط منافع آمریکا بود. اساس حرفشان بود که نمیشود هم ایران را صنعتی کنید و از لحاظ صنعتی بینیاز شوید و هم اینکه به ما نفت بفروشید.
🔸در مس سرچشمه، امریکاییهایی را که کمکاری میکردند اخراج کردم. اگر متخصص خارجی کار نمیکند عذرش را میخواستیم.
🔸شما باید به این بیاندیشید که چطور تجار واردکننده تبدیل شدند به کارخانهدار تولیدکننده! امثال لاجوردی و برخوردار بازرگان بودند،چطور شد اینها تولیدکننده شدند و سپس صادرکننده! الان بازرگانهای ما 238 تن فندک وارد کردهاند؛ کلنگ وارد میکنند! اینکارها بیانصافی است. اقلا بگذارید یک عده که در محلههای شهرهایمان چکش میزنند و این اقلام را تولید میکنند، نانشان را بخورند! الان علاقه و مهر ایرانیت است که انگار مرده است. ببینید دیگر! جوانان امروز اکثرا دغدغه لذت فردی خود را دارند. پس ایران چه میشود؟ مملکت چه میشود؟
🔺متن کامل مصاحبه 👇👇
📎https://bit.ly/2pTVlTR
@cppstehran
📎https://bit.ly/2pTVlTR
🔵مصاحبه ماهنامه «کارخانهدار» با مهندس تقی توکلی، صنعتگر و تکنوکرات تبریزی
💠ملیگرایی که تبریز را صنعتی کرد
🔺تقی توکلی:
🔹 فرزند حاج تقی توکلی، موسس کبریتسازی توکلی و نخستین کارخانه برق خصوصی ایران، تبریز
🔹مدیر عامل کبریت توکلی و موسس نخستین کارخانههای نئوپان، فورمیکاسازی، کابینتسازی و ...
🔹مدیر عامل آلمینیومسازی اراک
🔹از موسسان مجموعه کارخانههای ماشینسازی تبریز و نخستین مدیر عامل این شرکت به مدت 9 سال، که در دوره او علاوه بر آموزشگاه تخصصی ماشینسازی تبریز، چندین کارخانه کمپرسورسازی، پمپسازی و الکتروموتور و ... در کنار کارخانه اصلی تاسیس شد
🔹از نخستین اعضای هیات مدیره تراکتورسازی تبریز
🔹دومین مدیر عامل مجموعه صنعتی مس سرچشمه که کار راهاندازی و گسترش مجموعه را به عهده داشت
🔹وزیر نیرو، در دورهای که پایتخت با مشکل قطعی برق مواجه بود و کارنامهای موفق از خود به جا گذاشت
🔸توکلی خود را ناسیونالیست میداند و میگوید با عشق به ایران وارد حوزه صنعت شده است.
🛑گزیدههایی از گفتگو با توکلی:
🔸همه اموال و کارخانههایش را پس از انقلاب بدون دادگاه و تشریفات خاصی مصادره کردند و تنها پس از چند سال کبریت توکلی را که در آستانه ورشکستگی بود به او پس دادند. کارخانهای که یکبار دیگر احیا شد.
🔸توکلی در مصاحبه خود میگوید مطابق برنامه دولت، کوشیدند تا تبریز به قطب صنعتی ایران تبدیل شود و شاه در عرض پنج سال سه بار از تهران به تبریز آمد تا از ماشینسازی و تراکتورسازی بازدید کند.
🔸هیچکس حاضر به انتقال تکنولوژی تراکتورسازی به ایران نبود تنها چائوشسکو تکنولوژی این صنعت را به ما داد و ما به دانش تولید آن دست یافتیم
🔸در مس سرچشمه مثل نیروی نظامی کار میکردیم.
🔸توکلی: در یک مقطع تاریخی، خداوندِ ایران کسانی را همراه میکند برای پیشرفت ایران. همه آن افراد که گفتم عاشق کشور بودند و متخصص. یک عدهای تکنوکرات که هم باسواد و هم باورمند به آینده و پیشرفت ایران بودند،یک زمانی درکنار هم قدرت گرفتند در این مملکت؛ بدون توجه به حقوق و منافع شخصی...
🔸ما برای منافع شخصی و حقوق و اتومبیل و ... کار نمیکردیم. میخواستیم به کشور خدمت کنیم... وقتی وزیر نیرو بودم، اتومبیلم راه نمیرفت، مدیرعامل شرکت برق خودروی خود را به من میداد.
🔸در طرحهای ملی باید روحیه ملیگرایی ایجاد کرد. اگر کسی اینکاره نیست، بهتر است کنارهگیری کند.
🔸 طرحهای کلان ملی متعلق به ملت است، مال جد و آبا ٕ من که نیست، باید شبانهروز برای منافع ملت کار کرد.
🔸در دهه 1340 دولت ایران به آلمانها فشار آورد که مدیرعامل کروپ را بفرستید تا قرارداد ذوب آهن دوره قبل از جنگ جهانی دوم احیا شود ولی اینبار با تولید 200-300 هزار تن. درست در این زمان امریکاییها به آلمانیها فشار آوردند که کار را متوقف کنند. این خط منافع آمریکا بود. اساس حرفشان بود که نمیشود هم ایران را صنعتی کنید و از لحاظ صنعتی بینیاز شوید و هم اینکه به ما نفت بفروشید.
🔸در مس سرچشمه، امریکاییهایی را که کمکاری میکردند اخراج کردم. اگر متخصص خارجی کار نمیکند عذرش را میخواستیم.
🔸شما باید به این بیاندیشید که چطور تجار واردکننده تبدیل شدند به کارخانهدار تولیدکننده! امثال لاجوردی و برخوردار بازرگان بودند،چطور شد اینها تولیدکننده شدند و سپس صادرکننده! الان بازرگانهای ما 238 تن فندک وارد کردهاند؛ کلنگ وارد میکنند! اینکارها بیانصافی است. اقلا بگذارید یک عده که در محلههای شهرهایمان چکش میزنند و این اقلام را تولید میکنند، نانشان را بخورند! الان علاقه و مهر ایرانیت است که انگار مرده است. ببینید دیگر! جوانان امروز اکثرا دغدغه لذت فردی خود را دارند. پس ایران چه میشود؟ مملکت چه میشود؟
🔺متن کامل مصاحبه 👇👇
📎https://bit.ly/2pTVlTR
@cppstehran
ملاحظهای درباره موانع توسعه در اندیشه سیدجواد طباطبایی
🖌بهزاد عطارزاده
💢ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین شماره خود به مناسبت صدسالگی کارخانه کبریت توکلی، گفتوگویی با تقی توکلی، تکنوکرات و کارآفرین برجسته تبریزی چاپ کرده و در کنار آن ضمن گزارشی از دیدار دکتر جواد طباطبایی و تقی توکلی، مطلبی درباره موانع توسعه از دیدگاه دکتر جواد طباطبایی منتشر کرده که توسط تارنمای فرهنگ امروز بازنشر شده است.
📎برای خواندن متن کامل به این نشانی مراجعه کنید:
https://goo.gl/fymVJW
🔺دکتر جواد طباطبایی مشکل اصلی «توسعه» در ایران را «فرهنگی» میداند. توسعه را نمیتوان تحولی مکانیکی دانست و گمان کرد که با تغییر پارهای از مناسبات و دستکاری اجزائی از جامعه توسط یک مرکز فرماندهی، مناسبات و کلیت جامعه هم تغییر پیدا کنند. آنچه را بیش از هر چیز مانع «توسعۀ» کشور است، باید در شیوه اندیشیدن ایرانیان و نحوه مواجهه آنان با جهان اجتماعی خود سراغ کرد.
🔺«توسعه» زمانی محقق میشود که فرهنگ عمومی و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی غالب نخبگان و مردم بر مدار خرد بگردد و جامعه بتواند دریافتی خردمندانه از موقعیت خود بهعنوان یک کلیت -و افراد بهعنوان اجزای تشکیلدهنده این کلیت- در تاریخ و در جهان مناسبات موجود بیابد؛ همگام با چنین فرایندی از خودآگاهی یافتن است که «توسعۀ» صنعتی و پیشرفت ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه میتواند سرانجامی داشته باشد.
🔺ورود به چنین فرایندی از اندیشیدن جامعه به خود، نیل به دریافتی خردمدارانه از جهان و موقعیت انسان در جهان و دستیابی به درکی از مفهوم مصلحت عمومی ملت که بالاتر از منافع گروهی و ایدئولوژیک است، کاری دشوار و پیچیده است؛
🔺چنانکه طباطبایی میگوید، دو پرسش در اینجا میتواند مطرح باشد: یکی اینکه «ما در زمان کنونی با این سنت فرهنگی گذشته یا سنت تاریخی اندیشه ایرانی چه نسبتی میتوانیم داشته باشیم؟» و دیگر اینکه «جهان کنونی چه نسبتی میتواند با جامعه ایران داشته باشد؟»
🔺در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. اگر زمانی بخت با این کشور چنان یار بود که سیاستگذارانی میهندوست، متخصص و باکفایت مصدر تصمیمهای اقتصادی و صنعتی کشور شدند و شرایط نیز برای اجرای اهداف آنان مهیا بود و توانستند صنعتگران و کارآفرینان میهندوست بخش خصوصی را با خود همداستان کنند تا جنبش شتابانی در توسعه صنایع کشور پدید آید، دیری نگذشت که «اراده ملوکانه» دامنه بلندپروازی را بیش از اندازه گستراند و خود عنان امور اقتصادی و صنعتی را در سودای «تمدن بزرگ» به دست گرفت و توسعه کشور را به بیراهه انداخت. آنگاه که اهل ایدئولوژی -«ایدئولوژی جامعهشناسانه» که با مهندسی مناسبات و نهادهای زندگی اجتماعی و اقتصادی ایرانیان سودای دگرگونی همه امور را داشت- بر کار مسلط شد، حتی مدافعان سنتی و مذهبی قداست مالکیت خصوصی هم توان عملی مقاومت در برابر سیل بنیانکنی را که به جان صنایع و صنعتگران کشور افتاده بود، نداشتند. در آگاهی کاذب ایدئولوژی مسلط، مالکیت فاقد اصالت بود و صنعتگران زائده روابط طبقاتی استثماری و وابستگی استعماری شمرده میشدند -آنچه از صنایع به جا مانده بود باید به روشنفکران و مدیران نودولتی میرسید که در بهترین حالت میخواستند با اکسیر الگوهای معجزهگر خود، کشور را در همهچیز خودکفا کنند. باز، هنگامی که سراب آن خیالات آشکار شد، صاحبمنصبان خیرخواه و صاحبنظر فرصت و مجال زیادی برای اقدام و اصلاح امور نداشتند.
متن کامل مقاله را در این نشانی می توانید بخوانید:
https://goo.gl/fymVJW
🖌بهزاد عطارزاده
💢ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین شماره خود به مناسبت صدسالگی کارخانه کبریت توکلی، گفتوگویی با تقی توکلی، تکنوکرات و کارآفرین برجسته تبریزی چاپ کرده و در کنار آن ضمن گزارشی از دیدار دکتر جواد طباطبایی و تقی توکلی، مطلبی درباره موانع توسعه از دیدگاه دکتر جواد طباطبایی منتشر کرده که توسط تارنمای فرهنگ امروز بازنشر شده است.
📎برای خواندن متن کامل به این نشانی مراجعه کنید:
https://goo.gl/fymVJW
🔺دکتر جواد طباطبایی مشکل اصلی «توسعه» در ایران را «فرهنگی» میداند. توسعه را نمیتوان تحولی مکانیکی دانست و گمان کرد که با تغییر پارهای از مناسبات و دستکاری اجزائی از جامعه توسط یک مرکز فرماندهی، مناسبات و کلیت جامعه هم تغییر پیدا کنند. آنچه را بیش از هر چیز مانع «توسعۀ» کشور است، باید در شیوه اندیشیدن ایرانیان و نحوه مواجهه آنان با جهان اجتماعی خود سراغ کرد.
🔺«توسعه» زمانی محقق میشود که فرهنگ عمومی و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی غالب نخبگان و مردم بر مدار خرد بگردد و جامعه بتواند دریافتی خردمندانه از موقعیت خود بهعنوان یک کلیت -و افراد بهعنوان اجزای تشکیلدهنده این کلیت- در تاریخ و در جهان مناسبات موجود بیابد؛ همگام با چنین فرایندی از خودآگاهی یافتن است که «توسعۀ» صنعتی و پیشرفت ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه میتواند سرانجامی داشته باشد.
🔺ورود به چنین فرایندی از اندیشیدن جامعه به خود، نیل به دریافتی خردمدارانه از جهان و موقعیت انسان در جهان و دستیابی به درکی از مفهوم مصلحت عمومی ملت که بالاتر از منافع گروهی و ایدئولوژیک است، کاری دشوار و پیچیده است؛
🔺چنانکه طباطبایی میگوید، دو پرسش در اینجا میتواند مطرح باشد: یکی اینکه «ما در زمان کنونی با این سنت فرهنگی گذشته یا سنت تاریخی اندیشه ایرانی چه نسبتی میتوانیم داشته باشیم؟» و دیگر اینکه «جهان کنونی چه نسبتی میتواند با جامعه ایران داشته باشد؟»
🔺در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. اگر زمانی بخت با این کشور چنان یار بود که سیاستگذارانی میهندوست، متخصص و باکفایت مصدر تصمیمهای اقتصادی و صنعتی کشور شدند و شرایط نیز برای اجرای اهداف آنان مهیا بود و توانستند صنعتگران و کارآفرینان میهندوست بخش خصوصی را با خود همداستان کنند تا جنبش شتابانی در توسعه صنایع کشور پدید آید، دیری نگذشت که «اراده ملوکانه» دامنه بلندپروازی را بیش از اندازه گستراند و خود عنان امور اقتصادی و صنعتی را در سودای «تمدن بزرگ» به دست گرفت و توسعه کشور را به بیراهه انداخت. آنگاه که اهل ایدئولوژی -«ایدئولوژی جامعهشناسانه» که با مهندسی مناسبات و نهادهای زندگی اجتماعی و اقتصادی ایرانیان سودای دگرگونی همه امور را داشت- بر کار مسلط شد، حتی مدافعان سنتی و مذهبی قداست مالکیت خصوصی هم توان عملی مقاومت در برابر سیل بنیانکنی را که به جان صنایع و صنعتگران کشور افتاده بود، نداشتند. در آگاهی کاذب ایدئولوژی مسلط، مالکیت فاقد اصالت بود و صنعتگران زائده روابط طبقاتی استثماری و وابستگی استعماری شمرده میشدند -آنچه از صنایع به جا مانده بود باید به روشنفکران و مدیران نودولتی میرسید که در بهترین حالت میخواستند با اکسیر الگوهای معجزهگر خود، کشور را در همهچیز خودکفا کنند. باز، هنگامی که سراب آن خیالات آشکار شد، صاحبمنصبان خیرخواه و صاحبنظر فرصت و مجال زیادی برای اقدام و اصلاح امور نداشتند.
متن کامل مقاله را در این نشانی می توانید بخوانید:
https://goo.gl/fymVJW
Telegraph
ملاحظهای درباره موانع توسعه در اندیشه سیدجواد طباطبایی؛ پرواز ناموفق غازها
در تغافل از اهمیت تلاش برای تأسیس «موضع جدید آگاهی» با تکیه بر نقادی «سنت» و تأمل بر الزامات زندگی اجتماعی و منطق سیاست در دوران جدید، توسعه و تحولات صنعتی در ایران بسیار شکننده و تابع بخت و تصادف بوده است. ماهنامه اقتصادی اجتماعیِ کارخانهدار، در نخستین…
🚙 چگونه ایران ناسیونال بنیانگذاری شد و چرا پیکان را برای تولید برگزید؟!
📌بخشی از مصاحبه مرحوم رضا نیازمند، معاون صنعتی وزارت اقتصاد در دوره وزارت عالیخانی، با تجارت فردا:
رضا نیازمند می گوید:
♦️بعد از اینکه گرفتاری من از طریق اصغر قندچی حل شد من به این فکر افتادم که به دنبال ساخت خودرو سواری برای عموم مردم در کشور باشیم. حدود دو ماه بعد از ماجرای من و قندچی منشی من گفت که دو نفر درخواست ملاقات با من را دارند که من آنها را نمیشناختم. وارد که شدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدیم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم. در پاسخ به پرسش من که آیا توانایی یا تجربه ساخت اتومبیل را دارید؟، گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیل را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم، فقط دنبال گرفتن پروانه هستیم تا اتومبیل تولید کنیم. برای این کار هم دو میلیون تومان سرمایه داریم که البته سرمایه کمی بود. گفتند که برای شروع وام میگیریم.
♦️وقتی علاقهمندی زیاد و واقعی آنها برای راهاندازی این کار را دیدم خواستم که سرمایه بیشتری جمع کنند و به آنها قول دادم که با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد و زمینه لازم برای کسب لیسانس از یک سازنده اروپایی را فراهم کنم که اتومبیل آن شرکت را بسازند. چند روز گذشت و من در روزنامه خواندم که دکاوه ورشکسته شده و اعلام کرده که تمام کارخانهاش را میفروشد و حاضر است تمام کارخانه خود را به هر محلی که خریدار بخواهد منتقل کرده و آنجا دوباره کارخانه را سرپا کند. برادران خیامی را خبر کردم که با دکاوه که اتومبیل آبروداری بود وارد مذاکره شوید که پذیرفتند. حدود ۲۰ روز بعد با یک قرارداد آمدند که یعنی دکاوه را خریدهاند. قبل از رفتن برای قرارداد به آنها گفته بودم که قرارداد را مشروط کنند به تصویب وزارت صنایع و معادن که اگر نخواستیم من بزنم زیرش و برای اسم شما مشکلی پیش نیاید که آن ماده را نیز لحاظ کرده بودند.
♦️تاکید کردم که مجوز این قرارداد فقط برای این به شما داده شد که شروعی برای ساخت اتومبیل در ایران باشد زیرا آن زمان طبق قوانینی که وجود داشت ورود دستگاههای قدیمی ممنوع بود. دستگاههای این کارخانه سالها در حال کار بودند و واردات آنها به کشور فقط بهعنوان نقطه شروع مجوز گرفت. در این مدت من تمام تولیدکنندههای خودرو در دنیا را بررسی میکردم که ببینم کدام یک حاضر است خودرو خود را در ایران تولید کند نه اینکه مثل مرسدس بدنه، شاسی و موتور را جداگانه وارد کشور کند و فقط سر هم کردن این سه تکه در کشور انجام شود.
♦️در ابتدای بررسیها دیدم از همه ضعیفتر همان فیات است که قبلا در ایران بود. برادران خیامی برای مذاکره با فیات رفتند. سه ماه بعد با قراردادی برای ساخت فیات در ایران آمدند اما ما با این قرارداد موافقت نکردیم زیرا در بررسیهای فنی متوجه شدیم که موتور فیات از آلومینیوم ساخته شده است که مقاوم نیست و برای جادههای ایران که کمتر آسفالت بودند مناسب نبود. بنابراین من گفتم بروید انگلستان، آنجا شرکتی است به نام روتس که موتورهایی که میسازد بهترین موتور دنیا است. با آنها قرارداد ببندید و بگویید که میخواهیم موتور آن را روی یک شاسی سوار کنیم که در داخل ایران خواهیم ساخت. یک ماه بعد قرارداد آن را امضا کردیم. میپرسید که چرا با مرسدس قرار داد نبستیم؟
♦️من آنها را نفرستادم سراغ بنز تا اگر در مذاکره با روتس مشکلی پیش میآمد یا در بررسیهای فنی اشکالی میدیدم، بعد آنها را میفرستادم تا با بنز مذاکره کنند، از طرف دیگر چند ماه قبل نماینده مرسدس در ایران با نگاهی تحقیرآمیز گفت که شما ایرانیها توان ساخت ستاره بنز را هم ندارید چه برسد به خود ماشین که به من خیلی برخورد و از آن آلمانی لجم گرفت. دو سال بعد برای بازدید از مرسدس رفتیم آلمان و همان فرد هنگام ناهار با ما سر یک میز بود و به او گفتم دیدی ما را تحقیر کردی، الان ایرانناسیونال تمام بدنه روتس را میسازد، اگر آن نگاه را نداشتی الان بازار ایران در اختیار شما بود. در ادامه مذاکرات با روتس، خیامیها از آنها نقشه برای کارخانه خواسته بودند و البته گفته بودند که میخواهیم از یک بانک ایرانی وام بگیریم، مسوولان روتس پیشنهاد داده بودند که وام را آنها پرداخت کنند ضمن اینکه تمام نقشهها را مهندسان انگلیسی به ایران میفرستند تا ناظر کار ایرانیها برای انجام درست باشند. برادران خیامی حقیقتا بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی میکردم و هر بار میرفتم تعجب میکردم که با چه نظمی کار پیش میرفت. همزمان با بالا رفتن ستونها و پیش از درست کردن سقف، پی کنده میشد برای پرسهای ماشین و تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره میدادند که در نتیجه آن بازار ایران را گرفتند.
@cppstehran
@karkhanedar_mag
📌بخشی از مصاحبه مرحوم رضا نیازمند، معاون صنعتی وزارت اقتصاد در دوره وزارت عالیخانی، با تجارت فردا:
رضا نیازمند می گوید:
♦️بعد از اینکه گرفتاری من از طریق اصغر قندچی حل شد من به این فکر افتادم که به دنبال ساخت خودرو سواری برای عموم مردم در کشور باشیم. حدود دو ماه بعد از ماجرای من و قندچی منشی من گفت که دو نفر درخواست ملاقات با من را دارند که من آنها را نمیشناختم. وارد که شدند خود را معرفی کردند؛ احمد و محمود خیامی. گفتند آمدیم پروانه ساخت اتومبیل بگیریم. در پاسخ به پرسش من که آیا توانایی یا تجربه ساخت اتومبیل را دارید؟، گفتند ما یک گاراژ در مشهد داریم و هر نوع اتومبیل را تعمیر میکنیم. اتومبیل را داغان و دوباره سوار میکنیم و با آن آشنایی کامل داریم، فقط دنبال گرفتن پروانه هستیم تا اتومبیل تولید کنیم. برای این کار هم دو میلیون تومان سرمایه داریم که البته سرمایه کمی بود. گفتند که برای شروع وام میگیریم.
♦️وقتی علاقهمندی زیاد و واقعی آنها برای راهاندازی این کار را دیدم خواستم که سرمایه بیشتری جمع کنند و به آنها قول دادم که با بانک توسعه صنعت صحبت کنم تا به آنها وام بدهد و زمینه لازم برای کسب لیسانس از یک سازنده اروپایی را فراهم کنم که اتومبیل آن شرکت را بسازند. چند روز گذشت و من در روزنامه خواندم که دکاوه ورشکسته شده و اعلام کرده که تمام کارخانهاش را میفروشد و حاضر است تمام کارخانه خود را به هر محلی که خریدار بخواهد منتقل کرده و آنجا دوباره کارخانه را سرپا کند. برادران خیامی را خبر کردم که با دکاوه که اتومبیل آبروداری بود وارد مذاکره شوید که پذیرفتند. حدود ۲۰ روز بعد با یک قرارداد آمدند که یعنی دکاوه را خریدهاند. قبل از رفتن برای قرارداد به آنها گفته بودم که قرارداد را مشروط کنند به تصویب وزارت صنایع و معادن که اگر نخواستیم من بزنم زیرش و برای اسم شما مشکلی پیش نیاید که آن ماده را نیز لحاظ کرده بودند.
♦️تاکید کردم که مجوز این قرارداد فقط برای این به شما داده شد که شروعی برای ساخت اتومبیل در ایران باشد زیرا آن زمان طبق قوانینی که وجود داشت ورود دستگاههای قدیمی ممنوع بود. دستگاههای این کارخانه سالها در حال کار بودند و واردات آنها به کشور فقط بهعنوان نقطه شروع مجوز گرفت. در این مدت من تمام تولیدکنندههای خودرو در دنیا را بررسی میکردم که ببینم کدام یک حاضر است خودرو خود را در ایران تولید کند نه اینکه مثل مرسدس بدنه، شاسی و موتور را جداگانه وارد کشور کند و فقط سر هم کردن این سه تکه در کشور انجام شود.
♦️در ابتدای بررسیها دیدم از همه ضعیفتر همان فیات است که قبلا در ایران بود. برادران خیامی برای مذاکره با فیات رفتند. سه ماه بعد با قراردادی برای ساخت فیات در ایران آمدند اما ما با این قرارداد موافقت نکردیم زیرا در بررسیهای فنی متوجه شدیم که موتور فیات از آلومینیوم ساخته شده است که مقاوم نیست و برای جادههای ایران که کمتر آسفالت بودند مناسب نبود. بنابراین من گفتم بروید انگلستان، آنجا شرکتی است به نام روتس که موتورهایی که میسازد بهترین موتور دنیا است. با آنها قرارداد ببندید و بگویید که میخواهیم موتور آن را روی یک شاسی سوار کنیم که در داخل ایران خواهیم ساخت. یک ماه بعد قرارداد آن را امضا کردیم. میپرسید که چرا با مرسدس قرار داد نبستیم؟
♦️من آنها را نفرستادم سراغ بنز تا اگر در مذاکره با روتس مشکلی پیش میآمد یا در بررسیهای فنی اشکالی میدیدم، بعد آنها را میفرستادم تا با بنز مذاکره کنند، از طرف دیگر چند ماه قبل نماینده مرسدس در ایران با نگاهی تحقیرآمیز گفت که شما ایرانیها توان ساخت ستاره بنز را هم ندارید چه برسد به خود ماشین که به من خیلی برخورد و از آن آلمانی لجم گرفت. دو سال بعد برای بازدید از مرسدس رفتیم آلمان و همان فرد هنگام ناهار با ما سر یک میز بود و به او گفتم دیدی ما را تحقیر کردی، الان ایرانناسیونال تمام بدنه روتس را میسازد، اگر آن نگاه را نداشتی الان بازار ایران در اختیار شما بود. در ادامه مذاکرات با روتس، خیامیها از آنها نقشه برای کارخانه خواسته بودند و البته گفته بودند که میخواهیم از یک بانک ایرانی وام بگیریم، مسوولان روتس پیشنهاد داده بودند که وام را آنها پرداخت کنند ضمن اینکه تمام نقشهها را مهندسان انگلیسی به ایران میفرستند تا ناظر کار ایرانیها برای انجام درست باشند. برادران خیامی حقیقتا بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی میکردم و هر بار میرفتم تعجب میکردم که با چه نظمی کار پیش میرفت. همزمان با بالا رفتن ستونها و پیش از درست کردن سقف، پی کنده میشد برای پرسهای ماشین و تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره میدادند که در نتیجه آن بازار ایران را گرفتند.
@cppstehran
@karkhanedar_mag
🖋 مبنای داوری دربارۀ سیاستمداران و سیاستگذاران، نتایج عمل آنهاست. اهل عمل باید نسبت به پیامدهای تصمیمهای خود مسئول باشند، نه نسبت به وجدان خود یا معیارهای اخلاق خصوصی. وبر این دو منطق متفاوت را با مفاهیم «اخلاق مبتنی بر مسئولیت» و «اخلاق مبتنی بر عقیده» توضیح میدهد. ... در سیاست باید به قواعدِ عمل گردن نهاد؛ هرچند این قواعد خلاف تمایلات درونی یا معیارهای اخلاق خصوصی باشد. حسن نیت یا خوشقلبی و ایمان برای رفع مسئولیت از عاملان کافی نیست. بر مبنای چنین منطقی بود که ماکیاوللیْ شهریار را از فضایلِ فردی و خصوصی که ممکن است به شرّی عمومی بینجامد، بر حذر میداشت. ... وبر در تمجید از سیاستمدار حقیقی میگفت:
عمیقاً خود را تحت تأثیر تفکر یک مرد پخته احساس میکنم که اعم از اینکه پیر باشد یا جوان، خود را واقعاً از عمق روح، مسئول عواقب اعمال خویش میداند و با عمل به اصول اخلاقِ مبتنی بر مسئولیت، در برههای خاص اعلام میکند: «غیر از این کاری نمیتوانم بکنم؛ بنابراین، همین جا به کار خود پایان میدهم».
📚از مقدمه مترجم بر کتاب درآمدی نظری بر سیاست عمومی (انتشارات علمی و فرهنگی، 1396)
@cppstehran
عمیقاً خود را تحت تأثیر تفکر یک مرد پخته احساس میکنم که اعم از اینکه پیر باشد یا جوان، خود را واقعاً از عمق روح، مسئول عواقب اعمال خویش میداند و با عمل به اصول اخلاقِ مبتنی بر مسئولیت، در برههای خاص اعلام میکند: «غیر از این کاری نمیتوانم بکنم؛ بنابراین، همین جا به کار خود پایان میدهم».
📚از مقدمه مترجم بر کتاب درآمدی نظری بر سیاست عمومی (انتشارات علمی و فرهنگی، 1396)
@cppstehran
Forwarded from نشريه كارخانهدار
✴️«وطندوستي»؛
مبنا و محرك توسعه در انديشه ايراني
@Karkhanedar_Mag
🔶هيچ جامعهاي با افكار ضد كشور و ضد دولت توسعه نيافته است
🔸اندرز نامهها، تكنيكيترين متون توسعه در انديشه ايراني است
ایران سه بار در زمان باستان به لحاظ فنون مملکتداری و حکومتمندی شاهنشاهیهای ملی شکل داده است که در کتابهای تاریخ مورد ستایش خردمندانی چون ابنخلدون، ماکیاول و هگل قرار گرفته است. تبلور این میراث در اندرزنامهها وجود دارد یعنی متونی که توسط شاهان، وزرا، دبیران، موبدان و سایر کارگزاران حکومتی نوشته شده است. از عهد اردشیر و نامه تنسر تا آثار ابن مقفع، مسکویه، خواجه نظامالملک، غزالی، سعدی و ... که فنون حکمرانی را شرح دادهاند.
🔸فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند
ایجاد حاکمیت مطلقه، سلطه مشروع نخبگان، چرخه عدالت، ارتباط دین و دولت، مولفههایی است که امروزه در اغلب کشورهای توسعهیافته به رسمیتشناخته است، مورد تاكيد اندرز نامه هاست. اندیشههای آنارشیستی، پسامدرنیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم و اغلب فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند و اگر در کشوری این افکار رواج یابد توسعه از میان خواهد رفت. به خصوص گاهی آرمانگرایان آنارشیست با ایدئولوژیهای فرقهای و قومیتی گره میخورند و کشور را در آستانه نابودی قرار میدهند.
@Karkhanedar_Mag
🔸اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند
تاكيد انديشه ايراني بر وطندوستي است. هیچ کشوری با افکار ضد دولت و ضد کشور توسعه پیدا نکرده است. منطق توسعه اجماع نخبگان ملی است که کشور را دوست دارند و برای توسعه یا آبادانی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکنند. این اندیشهها، وطندوستی و علقه مداوم مردم برای کشور را یادآوری میکند. بدون وطن انسانها آواره هستند و اغلبِ اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند.
@Karkhanedar_Mag
🔸فرهنگ ملی ایران، مغايرتي با فرهنگ جهاني توسعه ندارد
توسعه نیاز به خردمندان جهانی دارد که مجموعه ادب و فرهنگ آنها مغایرتی با فرهنگ توسعه نداشته باشد. مثلا منتسکیو برای فرانسه، ماکیاول برای ایتالیا، کانت برای آلمان، کنفوسیوس برای چین جایگاه اندیشهای توسعه را فراهم ساختهاند. در ایران نیز هنجارهای برآمده از بیشمار خردمندان چون خواجه نظامالملک، فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی شاخصهای فرهنگی به لحاظ توسعه دارند
🔸برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نكرد!
ذهنیتهای تکبعدی و تکخطی و ساده گمان میکنند تنها با سر در لاک خویش فروبردن، انزوای کشور و استراتژیهای هجومی میتوانند کشور را توسعه دهند، فارغ از آنکه گاهی برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد تا بتوان برای مصلحت کشور اقداماتی انجام داد. تلاش، فداکاری، از جان گذشتن و دست به هر کاری زدن برای توسعه کشور در اندیشه ایرانی وجود دارد.
🔸با ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواه فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
🔸با ذخيره ملي سنت قدمايي مي توان به سمت توسعه رفت
در نهایت، این گفته ریچارد فرای را یادآوری میکنم که اعتقاد داشت آمریکا را سیاستمداران مؤسسی به دنیای جدید وارد ساختند که اندیشه و کنش ملی داشتند. جالب آنکه جفرسون به عنوان یکی از مؤسسان آمریکا علاقه زیادی به کورش داشت و نسخههای کورشنامه گزنفون با تفسیرهای جفرسون مورد تحلیل فرای قرار گرفته است و اینکه چگونه مؤسسان آمریکا سیستم احترام به تکثرها، رواداری، تفکیک قوا و تمرکززدایی را از ایرانیان آموختهاند. با چنین ذخیره ملی سنت قدمایی در اندیشه ایرانی، میتوان به سمت توسعه حرکت کرد. ایران مبانی فکری و زیرساختهای نخبگانی تداومی دارد که در صورت فعالشدن در زندگی سیاسی، امکان توسعه را فراهم میسازد
📚بخشهايي از مقاله دكتر "روحاله اسلامی" عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد مندرج در ماهنامه #كارخانه_دار
http://uupload.ir/files/crcb_1.jpg
مبنا و محرك توسعه در انديشه ايراني
@Karkhanedar_Mag
🔶هيچ جامعهاي با افكار ضد كشور و ضد دولت توسعه نيافته است
🔸اندرز نامهها، تكنيكيترين متون توسعه در انديشه ايراني است
ایران سه بار در زمان باستان به لحاظ فنون مملکتداری و حکومتمندی شاهنشاهیهای ملی شکل داده است که در کتابهای تاریخ مورد ستایش خردمندانی چون ابنخلدون، ماکیاول و هگل قرار گرفته است. تبلور این میراث در اندرزنامهها وجود دارد یعنی متونی که توسط شاهان، وزرا، دبیران، موبدان و سایر کارگزاران حکومتی نوشته شده است. از عهد اردشیر و نامه تنسر تا آثار ابن مقفع، مسکویه، خواجه نظامالملک، غزالی، سعدی و ... که فنون حکمرانی را شرح دادهاند.
🔸فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند
ایجاد حاکمیت مطلقه، سلطه مشروع نخبگان، چرخه عدالت، ارتباط دین و دولت، مولفههایی است که امروزه در اغلب کشورهای توسعهیافته به رسمیتشناخته است، مورد تاكيد اندرز نامه هاست. اندیشههای آنارشیستی، پسامدرنیسم، مارکسیسم و سوسیالیسم و اغلب فرا روایتهای آرمانگرا، منطق اندرزنامهها را درک نمیکنند و اگر در کشوری این افکار رواج یابد توسعه از میان خواهد رفت. به خصوص گاهی آرمانگرایان آنارشیست با ایدئولوژیهای فرقهای و قومیتی گره میخورند و کشور را در آستانه نابودی قرار میدهند.
@Karkhanedar_Mag
🔸اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند
تاكيد انديشه ايراني بر وطندوستي است. هیچ کشوری با افکار ضد دولت و ضد کشور توسعه پیدا نکرده است. منطق توسعه اجماع نخبگان ملی است که کشور را دوست دارند و برای توسعه یا آبادانی آن از هیچ اقدامی دریغ نمیکنند. این اندیشهها، وطندوستی و علقه مداوم مردم برای کشور را یادآوری میکند. بدون وطن انسانها آواره هستند و اغلبِ اندیشههای ضد ملی توهمات بیوطنی هستند که نسبتی با توسعه ندارند.
@Karkhanedar_Mag
🔸فرهنگ ملی ایران، مغايرتي با فرهنگ جهاني توسعه ندارد
توسعه نیاز به خردمندان جهانی دارد که مجموعه ادب و فرهنگ آنها مغایرتی با فرهنگ توسعه نداشته باشد. مثلا منتسکیو برای فرانسه، ماکیاول برای ایتالیا، کانت برای آلمان، کنفوسیوس برای چین جایگاه اندیشهای توسعه را فراهم ساختهاند. در ایران نیز هنجارهای برآمده از بیشمار خردمندان چون خواجه نظامالملک، فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی شاخصهای فرهنگی به لحاظ توسعه دارند
🔸برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نكرد!
ذهنیتهای تکبعدی و تکخطی و ساده گمان میکنند تنها با سر در لاک خویش فروبردن، انزوای کشور و استراتژیهای هجومی میتوانند کشور را توسعه دهند، فارغ از آنکه گاهی برای توسعه باید ننگ فردی را خرید و حال عوام را رعایت نکرد تا بتوان برای مصلحت کشور اقداماتی انجام داد. تلاش، فداکاری، از جان گذشتن و دست به هر کاری زدن برای توسعه کشور در اندیشه ایرانی وجود دارد.
🔸با ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت
هیچ کشوری به توسعه دست نیافته است مگر آنکه نخبگانی وطنخواه فکر، جان، مال و همه هستی خویش را در راه آبادانی سرزمین خویش به کار گرفتهاند. برای توسعه نیاز به مبنا و جایگاه است و بر اساس تفنن و ایستادن بر ایدئولوژیهای توهمی نمیتوان به شاخصهای توسعه دست یافت. آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلستان و حتی چین و هندوستان نخبگانی ملی و وطن دوست دارند و هرگاه افکار ضد وطن رواج یابند، آشوب، خشونت، جنگ و بیثباتی را شکل میدهند.
🔸با ذخيره ملي سنت قدمايي مي توان به سمت توسعه رفت
در نهایت، این گفته ریچارد فرای را یادآوری میکنم که اعتقاد داشت آمریکا را سیاستمداران مؤسسی به دنیای جدید وارد ساختند که اندیشه و کنش ملی داشتند. جالب آنکه جفرسون به عنوان یکی از مؤسسان آمریکا علاقه زیادی به کورش داشت و نسخههای کورشنامه گزنفون با تفسیرهای جفرسون مورد تحلیل فرای قرار گرفته است و اینکه چگونه مؤسسان آمریکا سیستم احترام به تکثرها، رواداری، تفکیک قوا و تمرکززدایی را از ایرانیان آموختهاند. با چنین ذخیره ملی سنت قدمایی در اندیشه ایرانی، میتوان به سمت توسعه حرکت کرد. ایران مبانی فکری و زیرساختهای نخبگانی تداومی دارد که در صورت فعالشدن در زندگی سیاسی، امکان توسعه را فراهم میسازد
📚بخشهايي از مقاله دكتر "روحاله اسلامی" عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد مندرج در ماهنامه #كارخانه_دار
http://uupload.ir/files/crcb_1.jpg
بازی "دوراهی عوارضی"
این بات برای یک طرح تحقیقاتی در مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران طراحی شده و استفاده از آن توسط شما میتواند ما را در تحقق اهداف پژوهشیِ طرح یاری رساند. همچین این بات برای دقایقی شما را سرگرم خواهد کرد. برای شروع بازی روی لینک زیر کلیک کنید: 👇
@TollDilemmaBot
این بات برای یک طرح تحقیقاتی در مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران طراحی شده و استفاده از آن توسط شما میتواند ما را در تحقق اهداف پژوهشیِ طرح یاری رساند. همچین این بات برای دقایقی شما را سرگرم خواهد کرد. برای شروع بازی روی لینک زیر کلیک کنید: 👇
@TollDilemmaBot
Forwarded from هزاره خواجه نظامالملک طوسی
📄برنامه همايش بين المللي هزاره خواجه نظام الملك طوسي
⏳زمان: چهارشنبه ٣٠ آبان ماه
⏱ساعت: ٨:٣٠
🏢مكان: دانشكده علوم اداري و اقتصادي،تالار فارابي
🆔@ickhajenizam_fum
⏳زمان: چهارشنبه ٣٠ آبان ماه
⏱ساعت: ٨:٣٠
🏢مكان: دانشكده علوم اداري و اقتصادي،تالار فارابي
🆔@ickhajenizam_fum
Forwarded from Vahid Bahman وحید بهمن
📜🕯🖋در پاسخ به سخنان نسنجیدهی جلال محمودزاده، نمایندهی مهاباد در مجلس
◾️ وحید بهمن/ جلال محمودزاده در نطق میان دستور جلسه دیروز مجلس در بخشی از سخنان خود، ضمن قهرمانسازی، تلاش کرد تا عملکرد و کارنامهی تاریخی افرادی بمانند قاضی محمد و بارزانی را تطهیر کند. لازم دیدم خدمت ایشان و همفکرانشان نکاتی را متذکر شوم.
🔸 قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
🔸 قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرده و در شهر باکو با میر جعفر باقراف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
🔸 جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از یک سالهی خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی _ ایران : بحران آذربایجان و جنگ سرد» که شامل اسناد وزارت خارجه و امنیت داخلی اتحاد جماهیر شوروی نیز است مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. بمانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال
🔸 قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطهی بسیار نزدیکی داشت (بواسطه اهداف تجزیهطلبانه همراستا و نیز دستور مستقیم مسکو) بطوریکه بین طرفین در ماه می سال ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد که نشان از فرمانبرداری هر دو جریان از یک مرکز داشت. بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر، ندارد.
🔸 حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملا در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد، همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
https://goo.gl/K9M1T7
💠در این زمینه بیشتر بخوانید 👇
http://www.iranicaonline.org/articles/azerbaijan-v
🔸جمع بندی سخن در این بخش:
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسما ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱- رسما و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم «محمد حسین سیف قاضی» عموزاده اش بود. ۲- وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود. ٣- ارتش جدا تشکیل داده بود. ۴- درهیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
◾️ جناب محمود زاده در بخش دیگری از سخنان خود از تقسیم کردستان بدست کشورهای استکباری و غرب، بین چهار کشور منطقه سخن گفتهاند.
🔸 در طول تاریخ هیچگاه کشور مستقلی به اسم کردستان وجود نداشته است که حال استکبار جهانی بخواهد آن را تقسیم هم بکند.
🔸 مناطق غربی و شمالغربی فلات ایران از ۳۰۰۰ سال پیش بخشی از سرزمینهای ایرانی بوده و برای حفظ آن نیز ایرانیان جانفشانیها کردهاند.
🔸کُردها همواره در طول تاریخ، هویت، زبان، تاریخ و فرهنگی کاملا ایرانی داشتهاند و خواهند داشت.
🔸 بعد از پایان جنگ جهانی اول و در پی شکست دولت عثمانی و بر اساس قراردادهای سور و لوزان بخش اعظمی از سرزمینهای تحت حاکمیت عثمانی از جمله مناطق کُردنشین دولت عثمانی بین سه کشور نوساختهی ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شد و طبیعتا هیچ جابجایی قابل ذکر و مهمی در مرزهای کردستان ایران صورت نگرفته است.
🔸 مرزهای مناطق کُردنشین ایران تقریبا از اواسط دوران صفویه به همین شکل است و یکی از قدیمیترین مرزهای رسمی دنیا به شمار میرود.
🔸 سرزمینهای کُردنشین منطقهی خاورمیانه به ویژه بعد از جدایی از ایران در دورهی صفویه، هرگز تحت حاکمیت امیران محلی یکسان و مشترکی نبودهاند به طوری که هم زمان در مناطق کُردنشین ایران و عثمانی، خاندانهایی بمانند اردلان و محمودیان و شرفیان (روژکیها) بدلیس، تحت امر حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی، حکمرانی کردهاند.
🆔 @Ir_Bahman
◾️ وحید بهمن/ جلال محمودزاده در نطق میان دستور جلسه دیروز مجلس در بخشی از سخنان خود، ضمن قهرمانسازی، تلاش کرد تا عملکرد و کارنامهی تاریخی افرادی بمانند قاضی محمد و بارزانی را تطهیر کند. لازم دیدم خدمت ایشان و همفکرانشان نکاتی را متذکر شوم.
🔸 قاضی محمد و حکومت جمهوری مهاباد نیز بمانند سید جعفر پیشهوری و فرقه دمکرات آذربایجان، تحت امر کامل دولت شوروی بودند.
🔸 قاضی محمد به همراهان وابستگان خود در دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی به شوروی سفر کرده و در شهر باکو با میر جعفر باقراف «دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجانِ شوروی » دیدار و دستورات لازم را جهت اعلام خودمختاری (تجزیه کردستان) و تشکیل جمهوری مهاباد دریافت کرده بود.
🔸 جمهوری مهاباد نیز بمانند فرقه دمکرات آذربایجان در طول حیات کمتر از یک سالهی خود بارها از دولت شوروی کمکهای تسلیحاتی و مادی دریافت کرده بود. جمیل حسنلی در کتاب «اتحاد جماهیر شوروی _ ایران : بحران آذربایجان و جنگ سرد» که شامل اسناد وزارت خارجه و امنیت داخلی اتحاد جماهیر شوروی نیز است مواردی از این کمکهای تسلیحاتی و مالی را بر شمرده است. بمانند ارسال ۱۲۰۰ عدد تفنگ و مهمات در ماه ژانویه ۱۹۴۶ میلادی و نیز ارسال ۵۰۰۰ عدد تفنگ و مهمات دیگر در ماه فوریهی همان سال
🔸 قاضی محمد با پیشهوری و حکومت فرقه دمکرات آذربایجان رابطهی بسیار نزدیکی داشت (بواسطه اهداف تجزیهطلبانه همراستا و نیز دستور مستقیم مسکو) بطوریکه بین طرفین در ماه می سال ۱۹۴۶ میلادی توافقنامهای امضا شد که نشان از فرمانبرداری هر دو جریان از یک مرکز داشت. بر اساس ماده ۴ و ۵ این توافقنامه هر دو دولت در صورت نیاز باید به همدیگر کمک نظامی و اقتصادی بکنند و نیز هیچ یک از طرفین حق دیدار و گفتگو با حکومت مرکزی ایران را بدون هماهنگی با طرف دیگر، ندارد.
🔸 حوزهی نفوذ و اعمال حاکمیت جمهوری مهاباد محدود به مهاباد و چند شهر کوچک اطراف آن در استان آذربایجان غربی بود و عملا در کردستان ایران دامنهی نفوذ چندانی پیدا نکرد، همچنین برخی از خاندانها و طوایف بزرگ کُرد ایرانی نیز مخالف جمهوری مهاباد بودند.
https://goo.gl/K9M1T7
💠در این زمینه بیشتر بخوانید 👇
http://www.iranicaonline.org/articles/azerbaijan-v
🔸جمع بندی سخن در این بخش:
بر خلاف ادعاهای مرسوم قومگراها، قاضی محمد رسما ایران را تجزیه کرده بود و نمیتوان دولت وی را یک دولت خودگردان تحت حاکمیت دولت مرکزی ایران برشمرد. زیرا:
۱- رسما و بنام، وزیر جنگ داشت و وزیر جنگش هم «محمد حسین سیف قاضی» عموزاده اش بود. ۲- وزیر امور خارجه داشت و به تبریز و بادکوبه نماینده یا سفیر فرستاده بود. ٣- ارتش جدا تشکیل داده بود. ۴- درهیچ یک از مراسمهای که انجام میشد پرچم ایران در کنار پرچمی که برای حکومتش ساخته بود، دیده نمیشد.
◾️ جناب محمود زاده در بخش دیگری از سخنان خود از تقسیم کردستان بدست کشورهای استکباری و غرب، بین چهار کشور منطقه سخن گفتهاند.
🔸 در طول تاریخ هیچگاه کشور مستقلی به اسم کردستان وجود نداشته است که حال استکبار جهانی بخواهد آن را تقسیم هم بکند.
🔸 مناطق غربی و شمالغربی فلات ایران از ۳۰۰۰ سال پیش بخشی از سرزمینهای ایرانی بوده و برای حفظ آن نیز ایرانیان جانفشانیها کردهاند.
🔸کُردها همواره در طول تاریخ، هویت، زبان، تاریخ و فرهنگی کاملا ایرانی داشتهاند و خواهند داشت.
🔸 بعد از پایان جنگ جهانی اول و در پی شکست دولت عثمانی و بر اساس قراردادهای سور و لوزان بخش اعظمی از سرزمینهای تحت حاکمیت عثمانی از جمله مناطق کُردنشین دولت عثمانی بین سه کشور نوساختهی ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شد و طبیعتا هیچ جابجایی قابل ذکر و مهمی در مرزهای کردستان ایران صورت نگرفته است.
🔸 مرزهای مناطق کُردنشین ایران تقریبا از اواسط دوران صفویه به همین شکل است و یکی از قدیمیترین مرزهای رسمی دنیا به شمار میرود.
🔸 سرزمینهای کُردنشین منطقهی خاورمیانه به ویژه بعد از جدایی از ایران در دورهی صفویه، هرگز تحت حاکمیت امیران محلی یکسان و مشترکی نبودهاند به طوری که هم زمان در مناطق کُردنشین ایران و عثمانی، خاندانهایی بمانند اردلان و محمودیان و شرفیان (روژکیها) بدلیس، تحت امر حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی، حکمرانی کردهاند.
🆔 @Ir_Bahman
مهندس تقی توکلی، صنعتگر و تکنوکرات برجسته ایرانی، مدیر کارخانه کبریت توکلی و موسس ماشینسازی تبریز و چندین کارخانه دیگر، صبح روز 18 دی ماه در تبریز درگذشت.
یادش گرامی و روانش به مینو
@cppstehran
یادش گرامی و روانش به مینو
@cppstehran
Forwarded from نشريه كارخانهدار
📚خاطرات و مخاطرات تقي توكلي
🔶كبريت توكلي چگونه توانست 100 سال توي اين مملكت دوام بياورد ؟
▪️مرحوم مهندس تقي توكلي پايهگذار صنايع آذربايجان و ميراثدار كبريت سازي ايران، بنا به توصيه دكتر جواد طباطبايي در شهريور امسال گفتگويي مفصل با مجله كارخانه دار انجام داد كه به مناسبت در گذشت او، بخش هايي از اين مصاحبه خواندني را مجدد مرور مي كنيم:
🔶مهاجرت به تبريز و آمدن به تهران
📝 پدرم حاج آقا تبريزي نخستين كارخانه كبريتسازي را در تبريز احداث كرد اما برخي افراد براي او مزاحمت ايجاد كردند. عاقبت كار خانه ما را در تبريز مهر و موم كردند و پدرم در سال 1313 دست مرا گرفت و به تهران آمديم و در خیابان ناصرخسرو کوچه خدابندهلوها، منزل معتصمالملک، دو تا اتاق اجاره کردیم.
📝 در سال 1317 مجددا كبريت سازي را در تبريز احيا كرديم. در زمان اشغال ايران در شهريور 20 ما 800 نفر كارگر در كارخانه كبريت سازي داشتيم و كارها بصورت دستي و ماشيني انجام مي شد . با آمدن متفقين باز ما كتك خورديم و به زندان افتاديم و همه چيز به هم ريخت!
🔶ماجراي مصادره كبريت سازي توكلي و بازگرداندن آن با 410 ميليون بدهي!
📝در سال 1337 همزمان با درگذشت پدرم، از آمريكا به ایران بازگشتم و به همراه برادرانم دست به اصلاح ساختار و نوسازی کارخانه کبریت توکلی و توسعة کارخانة برق توکلی (نخستین کارخانة برق خصوصی ایران) زدیم.
📝در جريان مصادره سازي هاي سال 58 تمام اين كارخانه ها و تمام اموال و مایملک من از هرچه حاجآقا کبریتساز و قبل آن به میراث گذاشته بود تا آنچه تولید کردیم، مصادره و تصرف شد.
📝۱۳ سال بعد از مصادره، فقط کارخانة کبریت را ، به این عنوان که موروثی بوده به صاحبان اصلیاش که من و برادرانم بودیم، مسترد کردند. درحالیکه که اين کارخانه دیگر قراضه آهنآلات بود، با مبلغ 410 میلیون تومان بدهی و ضرر انباشته!
🎓دانشجوي پانايرانيست و ضد تودهاي
🔹فعالیتهای سیاسی من در بحبوحه جنبش ملیکردن صنعت نفت زیاد بود و خوب، آن سالها در عین جوانی خیلی فعال و به اصطلاح «گردنکلفت!» شده بودم. همین موجب شد که توسط تودهایها تهدید به قتل شوم.
🔹من یکی از همراهان حزب پان ايرانيست بودم. من نهمین فرد بودم. آقای عالیخانی سرگروه پانایرانیستها در دانشگاه تهران بود. منتها قدرت حرکت اعتصابات در اختیار من بود. عکسی از من در سال 1328 گرفته شده بود که زیر آن نوشته بودند: «تقی کبریتساز، رئیس اعتصابات تهران»!
❇️ به دنبال صنعتي سازي آذربايجان
🔸اساسا شاه حساسیت جدی پیدا کرده بود که تبریز تبدیل به یک قطب صنعتی در کشور شود. قرار شد تمام کارهای آهنی و ساختن برجها و ادوات کشاورزی و پانچکردن و خمیدن و سوراخ کردن در اراک انجام شود و صنایع دقیق را ببریم به تبریز. چنین هم شد و در سالهای بعد، صنایع آذربایجان بدل به ستون فقرات تکنولوژی ایران در آن وقت شد و بعدا به جاهای دیگر توسعه یافت.
🔸از این به بعد، رئیس من خود شاه بود و مستقیم زیر نظر شخص اول مملکت کار میکردم. تمام طرحهای بزرگ سازندگی تبریز مانند ماشینسازی به عهده من سپرده شد. توسعهای که ماشین سازی تبریز کرد و 18 تا کارخانهای که ایجاد کردم، در اثر همین شرایط بود.
✴️ دوران سخت كار در كرمان
🔹وقتی من به سرچشمه رفتم دیدم جنبوجوش لازم وجود ندارد. گزارش خواستم و دیدم که چند نفر اضافه هستند و به کارشان وارد نیستند. این افراد آمریکایی بودند. به من گزارش دادند «این مرکس [متخصص آمریکایی] نمیگذارد کار جلو برود و میگوید باشد برای فردا». گفتم تلفن را بده به مرکس. گفتم «آقای مرکس، شما فردا صبح لباسهایتان را جمع میکنید، میروید معدن و بعد بلیط تهیه میشود میروید تهران، از آنجا به آمریکا. ما متخصص نمیآوریم که بشيند هوا بخورد!»
🔰بيست ماه وزارت پردرد سر
🔹همان زمان كه وزير بودم، چند بار نصف شب رفتم کنار کارگران و تکنسینهایی که پای کار بودند. جوانان دیدند که نه، ما همه یکی هستیم، فقط اسم یکی وزیر است. ما نیامدهایم که فقط وزیر باشیم و دستور بدهیم. اتومبیلی داشتم که در خیابان نگه میداشتم. نه بادیگارد، نه چیز دیگری. در مس سرچشمه همینطور بود. آنجا یک شورلت ایران داشتم و یک آهوی بیابان.
💠توصيه هايي براي امروز
🔺نمیشود در خانه نشست و دستور داد. شما صرفا با مقررات خالی نمیتوانید تشکیلات را اداره کنید. ما در یک مملکت عاطفی هستیم. باید در روحیه و قلب کارگران و تکنیسینها رسوخ کرد.
#كارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
http://uupload.ir/files/n72z_054fc252-968f-4a2c-bbab-5da90c8d4b69.jpeg
🔶كبريت توكلي چگونه توانست 100 سال توي اين مملكت دوام بياورد ؟
▪️مرحوم مهندس تقي توكلي پايهگذار صنايع آذربايجان و ميراثدار كبريت سازي ايران، بنا به توصيه دكتر جواد طباطبايي در شهريور امسال گفتگويي مفصل با مجله كارخانه دار انجام داد كه به مناسبت در گذشت او، بخش هايي از اين مصاحبه خواندني را مجدد مرور مي كنيم:
🔶مهاجرت به تبريز و آمدن به تهران
📝 پدرم حاج آقا تبريزي نخستين كارخانه كبريتسازي را در تبريز احداث كرد اما برخي افراد براي او مزاحمت ايجاد كردند. عاقبت كار خانه ما را در تبريز مهر و موم كردند و پدرم در سال 1313 دست مرا گرفت و به تهران آمديم و در خیابان ناصرخسرو کوچه خدابندهلوها، منزل معتصمالملک، دو تا اتاق اجاره کردیم.
📝 در سال 1317 مجددا كبريت سازي را در تبريز احيا كرديم. در زمان اشغال ايران در شهريور 20 ما 800 نفر كارگر در كارخانه كبريت سازي داشتيم و كارها بصورت دستي و ماشيني انجام مي شد . با آمدن متفقين باز ما كتك خورديم و به زندان افتاديم و همه چيز به هم ريخت!
🔶ماجراي مصادره كبريت سازي توكلي و بازگرداندن آن با 410 ميليون بدهي!
📝در سال 1337 همزمان با درگذشت پدرم، از آمريكا به ایران بازگشتم و به همراه برادرانم دست به اصلاح ساختار و نوسازی کارخانه کبریت توکلی و توسعة کارخانة برق توکلی (نخستین کارخانة برق خصوصی ایران) زدیم.
📝در جريان مصادره سازي هاي سال 58 تمام اين كارخانه ها و تمام اموال و مایملک من از هرچه حاجآقا کبریتساز و قبل آن به میراث گذاشته بود تا آنچه تولید کردیم، مصادره و تصرف شد.
📝۱۳ سال بعد از مصادره، فقط کارخانة کبریت را ، به این عنوان که موروثی بوده به صاحبان اصلیاش که من و برادرانم بودیم، مسترد کردند. درحالیکه که اين کارخانه دیگر قراضه آهنآلات بود، با مبلغ 410 میلیون تومان بدهی و ضرر انباشته!
🎓دانشجوي پانايرانيست و ضد تودهاي
🔹فعالیتهای سیاسی من در بحبوحه جنبش ملیکردن صنعت نفت زیاد بود و خوب، آن سالها در عین جوانی خیلی فعال و به اصطلاح «گردنکلفت!» شده بودم. همین موجب شد که توسط تودهایها تهدید به قتل شوم.
🔹من یکی از همراهان حزب پان ايرانيست بودم. من نهمین فرد بودم. آقای عالیخانی سرگروه پانایرانیستها در دانشگاه تهران بود. منتها قدرت حرکت اعتصابات در اختیار من بود. عکسی از من در سال 1328 گرفته شده بود که زیر آن نوشته بودند: «تقی کبریتساز، رئیس اعتصابات تهران»!
❇️ به دنبال صنعتي سازي آذربايجان
🔸اساسا شاه حساسیت جدی پیدا کرده بود که تبریز تبدیل به یک قطب صنعتی در کشور شود. قرار شد تمام کارهای آهنی و ساختن برجها و ادوات کشاورزی و پانچکردن و خمیدن و سوراخ کردن در اراک انجام شود و صنایع دقیق را ببریم به تبریز. چنین هم شد و در سالهای بعد، صنایع آذربایجان بدل به ستون فقرات تکنولوژی ایران در آن وقت شد و بعدا به جاهای دیگر توسعه یافت.
🔸از این به بعد، رئیس من خود شاه بود و مستقیم زیر نظر شخص اول مملکت کار میکردم. تمام طرحهای بزرگ سازندگی تبریز مانند ماشینسازی به عهده من سپرده شد. توسعهای که ماشین سازی تبریز کرد و 18 تا کارخانهای که ایجاد کردم، در اثر همین شرایط بود.
✴️ دوران سخت كار در كرمان
🔹وقتی من به سرچشمه رفتم دیدم جنبوجوش لازم وجود ندارد. گزارش خواستم و دیدم که چند نفر اضافه هستند و به کارشان وارد نیستند. این افراد آمریکایی بودند. به من گزارش دادند «این مرکس [متخصص آمریکایی] نمیگذارد کار جلو برود و میگوید باشد برای فردا». گفتم تلفن را بده به مرکس. گفتم «آقای مرکس، شما فردا صبح لباسهایتان را جمع میکنید، میروید معدن و بعد بلیط تهیه میشود میروید تهران، از آنجا به آمریکا. ما متخصص نمیآوریم که بشيند هوا بخورد!»
🔰بيست ماه وزارت پردرد سر
🔹همان زمان كه وزير بودم، چند بار نصف شب رفتم کنار کارگران و تکنسینهایی که پای کار بودند. جوانان دیدند که نه، ما همه یکی هستیم، فقط اسم یکی وزیر است. ما نیامدهایم که فقط وزیر باشیم و دستور بدهیم. اتومبیلی داشتم که در خیابان نگه میداشتم. نه بادیگارد، نه چیز دیگری. در مس سرچشمه همینطور بود. آنجا یک شورلت ایران داشتم و یک آهوی بیابان.
💠توصيه هايي براي امروز
🔺نمیشود در خانه نشست و دستور داد. شما صرفا با مقررات خالی نمیتوانید تشکیلات را اداره کنید. ما در یک مملکت عاطفی هستیم. باید در روحیه و قلب کارگران و تکنیسینها رسوخ کرد.
#كارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
http://uupload.ir/files/n72z_054fc252-968f-4a2c-bbab-5da90c8d4b69.jpeg
Forwarded from نشريه كارخانهدار
🔳 در سوگ سرو آزاد تبریزی
📝 يادداشت دكتر جواد طباطبايي درباره مرحوم مهندس تقي توكلي
@Karkhanedar_Mag
✍️ خبر مرگ مهندس تقی توکلی را دوستی از تبریز در نیمههای شب به وقت شرق ایالات متحده به من داد. از چند روز پیش من در جریان بیماری و بستری شدن ایشان در بیمارستانی در تبریز قرار گرفته بودم. پس از دیداری با او در دفتر کارش در تهران، در اردیبهشت ماه سال جاری، از طریق دوستان به مسئولان اتاق بازرگانی پیشنهاد کرده بودم که مدال امینالضرب را که به نخبگان کارآفرینی و مدافعان اقتصاد آزاد اهدا میشود بر سینۀ آن سروِ آزاد تبریزی بیاویزند تا ما هم کلاهمان را به احترام یک سده کوشش بیوقفۀ یک خاندان اصیل و بزرگ آذربایجانی از سر برداریم و به بزرگ آن خاندان و وارث آن ادای احترام کنیم.
✍️ هفتهای پیش بود که دوستم حامد زارع خبر داد که اهدای مدال تصویب شده، اما نمیتوانند مهندس را پیدا کنند. من از طریق دوستان جوان تبریزی توانستم ردِّ پای او را در بیمارستانی در تبریز پیدا کنم. دیشب زمانی از خبر مرگ او اطلاع پیدا کردم و اینکه امروز قامت آن سرو آزاد برای همیشه خم شد و مانند همیشه این داغ بر دل ما ماند که، به قول شاملو، «تمام کلمات عالم را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید». البته نه به آن دلیل که شاعر گفته بود، بلکه چون ما مردمانی ناسپاس و نمک ناشناس هستم!
✍️ وقتی در اردیبهشت ماه، نیمروزی را به همراهی دو سه تن از دوستان جوان با او گذراندم از شنیدن آنچه بر او رفته بود در شگفت شدم، اما شگفتتر اینکه او همان سرو آزاد بود، خم شده بود، تا توفان بگذرد، اما نخمیده بود. داستان آن دیدار را دوستان حاضر در آن جلسه در نخستین شمارۀ مجله کارخانهدار گفتهاند و نیازی نیست که من آن قصۀ پرغصه را مکرر کنم.
✍️ آنچه به اجمال میتوانم گفت تکرار سخن میرزا ابوالقاسم قائممقام است که در نامهای به یکی از دوستان خود که میخواست از «عمل دولت» کنارهگیری کند، نوشته بود : «من خود از اين كارِ خونخوار بسيار ضرب خورده، و ضربخورده بسيار ديدهام، و از خونخوارى اين كار ترسيدهام». این تبریزی بزرگ نیز بسیار ضرب دیده بود و ضربدیده بسیارتر دیده بود، اما در هشتاد و هفت سالگی از خونخواری این کار نترسیده بود! شگفتا که در شبی روی در نقاب خاک کشید که میخواستیم به او بگوییم که او سروی است که در دل ما دیگر ضربدیدگان جای دارد و تبریز، آذربایجان و ایران به او افتخار میکند.
📰 (مندرج در روزنامه سازندگي – 23ديماه 97)
#كارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
http://uupload.ir/files/r06u_5.jpg
📝 يادداشت دكتر جواد طباطبايي درباره مرحوم مهندس تقي توكلي
@Karkhanedar_Mag
✍️ خبر مرگ مهندس تقی توکلی را دوستی از تبریز در نیمههای شب به وقت شرق ایالات متحده به من داد. از چند روز پیش من در جریان بیماری و بستری شدن ایشان در بیمارستانی در تبریز قرار گرفته بودم. پس از دیداری با او در دفتر کارش در تهران، در اردیبهشت ماه سال جاری، از طریق دوستان به مسئولان اتاق بازرگانی پیشنهاد کرده بودم که مدال امینالضرب را که به نخبگان کارآفرینی و مدافعان اقتصاد آزاد اهدا میشود بر سینۀ آن سروِ آزاد تبریزی بیاویزند تا ما هم کلاهمان را به احترام یک سده کوشش بیوقفۀ یک خاندان اصیل و بزرگ آذربایجانی از سر برداریم و به بزرگ آن خاندان و وارث آن ادای احترام کنیم.
✍️ هفتهای پیش بود که دوستم حامد زارع خبر داد که اهدای مدال تصویب شده، اما نمیتوانند مهندس را پیدا کنند. من از طریق دوستان جوان تبریزی توانستم ردِّ پای او را در بیمارستانی در تبریز پیدا کنم. دیشب زمانی از خبر مرگ او اطلاع پیدا کردم و اینکه امروز قامت آن سرو آزاد برای همیشه خم شد و مانند همیشه این داغ بر دل ما ماند که، به قول شاملو، «تمام کلمات عالم را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید». البته نه به آن دلیل که شاعر گفته بود، بلکه چون ما مردمانی ناسپاس و نمک ناشناس هستم!
✍️ وقتی در اردیبهشت ماه، نیمروزی را به همراهی دو سه تن از دوستان جوان با او گذراندم از شنیدن آنچه بر او رفته بود در شگفت شدم، اما شگفتتر اینکه او همان سرو آزاد بود، خم شده بود، تا توفان بگذرد، اما نخمیده بود. داستان آن دیدار را دوستان حاضر در آن جلسه در نخستین شمارۀ مجله کارخانهدار گفتهاند و نیازی نیست که من آن قصۀ پرغصه را مکرر کنم.
✍️ آنچه به اجمال میتوانم گفت تکرار سخن میرزا ابوالقاسم قائممقام است که در نامهای به یکی از دوستان خود که میخواست از «عمل دولت» کنارهگیری کند، نوشته بود : «من خود از اين كارِ خونخوار بسيار ضرب خورده، و ضربخورده بسيار ديدهام، و از خونخوارى اين كار ترسيدهام». این تبریزی بزرگ نیز بسیار ضرب دیده بود و ضربدیده بسیارتر دیده بود، اما در هشتاد و هفت سالگی از خونخواری این کار نترسیده بود! شگفتا که در شبی روی در نقاب خاک کشید که میخواستیم به او بگوییم که او سروی است که در دل ما دیگر ضربدیدگان جای دارد و تبریز، آذربایجان و ایران به او افتخار میکند.
📰 (مندرج در روزنامه سازندگي – 23ديماه 97)
#كارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
http://uupload.ir/files/r06u_5.jpg
Forwarded from Public Policy_Governance
تاريخ، انديشه، جامعه شناسي، الهيات، فلسفه، ادبيات مبنا علوم سياسي است و هيچ فاصله اي ميان انديشه و عمل وجود ندارد چرا كه فلسفه خود گزاره هاي كاربردي دارد. علوم سياسي در ايران به علت هاي مختلف از كاربردي بودن دور شده است.
وجه عمومي و تحليل شبكه هاي قدرت داخله و خارجه به علوم سياسي جايگاه استراتژيك مي بخشد. ما اساتيد و پژوهشگران علوم سياسي جايگاه سياست گذاري عمومي و علم حكومت داري را ناديده گرفته ايم.
البته استبداد و تصلب ساختارها و فرهنگ هاي عقب مانده نسبتي با علوم سياسي ندارد و مانع توسعه است.
در كتاب اقدام عمومي نحوه ورود امر عمومي و علمي شدن اقدام عمومي دولت در رشته سياست گذاري عمومي در فرانسه و امريكا تحليل شده است.
رجوع بخش هاي مختلف حكومت به دانشگاه و نياز آنها به اتاق فكر جهت پوشش علمي دادن به اقدامات و امور عمومي زمينه تولد سياست گذاري عمومي گرديد.
بايد فكري كرد اگر حكومت از كارگزاران ميانه اي شكل گرفته است كه علوم سياسي و روابط بين الملل را نمي شناسند بايد خودمان دست به كار شويم.
#سياست_گذاري_عمومي
#امر_عمومي
#رنو_پل
#ژيل_پله
#public_policy
#public_affairs
#political_science
وجه عمومي و تحليل شبكه هاي قدرت داخله و خارجه به علوم سياسي جايگاه استراتژيك مي بخشد. ما اساتيد و پژوهشگران علوم سياسي جايگاه سياست گذاري عمومي و علم حكومت داري را ناديده گرفته ايم.
البته استبداد و تصلب ساختارها و فرهنگ هاي عقب مانده نسبتي با علوم سياسي ندارد و مانع توسعه است.
در كتاب اقدام عمومي نحوه ورود امر عمومي و علمي شدن اقدام عمومي دولت در رشته سياست گذاري عمومي در فرانسه و امريكا تحليل شده است.
رجوع بخش هاي مختلف حكومت به دانشگاه و نياز آنها به اتاق فكر جهت پوشش علمي دادن به اقدامات و امور عمومي زمينه تولد سياست گذاري عمومي گرديد.
بايد فكري كرد اگر حكومت از كارگزاران ميانه اي شكل گرفته است كه علوم سياسي و روابط بين الملل را نمي شناسند بايد خودمان دست به كار شويم.
#سياست_گذاري_عمومي
#امر_عمومي
#رنو_پل
#ژيل_پله
#public_policy
#public_affairs
#political_science
♨️کاوه بیدرفش
🖌درباره اصغر قندچی، بنیانگذار کارخانه «ایرانکاوه»، نخستین کارخانه کامیونسازی خاورمیانه
⚜اصغر قندچی به سال 1307 در تهران زاده شد. پیشه پدرش وکالت بود و میخواست فرزندانش هم پی تحصیل علم و دانشگاه بروند. اما اصغر قندچی از همان نوجوانی درس را کنار گذاشت و به کار فنی در گاراژهای تهران روی آورد؛ پافشاری پدر بر تحصیل پسر هم به جایی نرسید. از 12 سالگی که وارد گاراژی روبهروی کافه شکوفه تهران شد، تا اواسط دهة 1340 که گذر «دولت» به «دروازه قزوین» افتاد و گره کار معاون وزیر اقتصاد به دست اصغر قندچی باز شد، «اوستا اصغر آهنگر» پیچ و خم کار بر روی خودرو و کامیون را چنان آموخته بود که میتوانست بدنه و شاسی کامیون ماک آمریکایی را خود بسازد و با سوارکردن موتور و گیربکس روی آن، کامیون بسازد. آشنایی او با رضا نیازمند هم زندگی او را دگرگون کرد، هم فصلی نو در صنعت کشور گشود.
⚜پدیده اصغر قندچی نتیجه اراده خود و تحولات اقتصادی جامعه بود. با آنکه فرزند خانوادهای اهل تحصیل علم بود، از مدرسه به بازار گریخت. از 12 سالگی در گاراژهای تعمیر خودرو شروع به کار کرد و در جوانی، به انگیزه بلندپروازی خود، بدنه کامیون ماک آمریکایی را در تعمیرگاهاش ساخت. آن زمان اصغر قندچی تعمیرکاری همهفنحریف در خیابان قزوین شناخته میشد. اما با فرایندهای اقتصادی-اجتماعی معمول جامعه ایران، تبدیل گاراژ اصغر قندچی به کارخانه «ایرانکاوه» ممکن نبود. خواست سیاستگذاران دولت بود که «استاد اصغر آهنگرِ» دروازه قزوین بنیانگذار بزرگترین کارخانه کامیونسازی خاورمیانه گردد.
⚜روایت رضا نیازمند، معاون وقت وزارت اقتصاد، اینگونه است که روزی نماینده شرکت مرسدس بنز پیش او میرود که برای مونتاژ خودروی مرسدس بنز در ایران، «پروانه» بگیرد. اما وزارت اقتصاد پیش از آن تصمیم گرفته بود که دیگر به صنایع مونتاژ پروانه ندهد. از اینرو، نیازمند از درخواست نماینده مرسدس بنز سرباز میزند. نماینده کمپانی آلمانی ــ که پیش از مراجعه به وزارت اقتصاد، خواست خود را با شاه در میان گذاشته بود ــ از نیازمند شکایت پیش شاه میبرد. شاه نیز 6 ماه وقت به نیازمند میدهد که یا خودرو در ایران بسازد، یا از منصب خود کنارهگیری کند. این میشود که رضا نیازمند در کارگاهها و گاراژهای تهران گِرد کسانی میگردد که بتوانند خودرو بسازند. به دروازه قزوین میرود و پس از پرسوجو، سرانجام، به اصغر قندچی میرسد. وقتی قندچی توانایی خود را اثبات میکند، نخستین پروانه ساخت کامیون را از دولت دریافت میکند و، بدینسان، کارخانه «ایرانکاوه» را بنیان میگذارد؛ کارخانهای که به سرعت گسترش مییابد و محصولات آن، جادههای ایران را درمینوردند. افتخار او این بود که قطعه ایرانی با کیفیت بالا میسازد و مشتریانْ قطعات و کامیونهای ساخت او را به نمونههای خارجی ترجیح میدهند.
⚜آنچه دیگران از قندچی یاد میکنند، جز نام نیک نیست. گویی از شمار جوانمردان قدیمی ایرانی است. «دست به خیر» داشته است. نه آنکه اهل صدقه باشد؛ بلکه میکوشید بیکاران را شغل دهد، با تسهیلات بسیار ارزان کامیون در اختیار رانندههای جویای کار قرار دهد، آنچه میدانست به کارگران آموزش دهد، بهترین امکانات را در اختیار کارگرانش قرار دهد. کارگر را سرمایهای میدانست؛ ارزش آن را به «تحصیلات» تشبیه میکرد که سالها فرد را آموزش میدهند تا به جایی برسد. همانطور که به آموزش آنها اهمیت میداد، به دستمزد و رفاه آنان هم میاندیشید. با آن همه توجه و رسیدگی که به کارگرانش داشت، هنگامی که اوضاع برگشت و در واحدهای صنعتی کشور هرجومرج افتاد، شماری از همان کارگران در حق قندچی بیرسمیها کردند.
⚜در دوره جنگ تحمیلی، همچون یک سرباز جنگید؛ اما در پشت جبهه. زمانی که ارتش برای رساندن تانکهای خود به جبهه نیاز به یاری داشت، اصغر قندچی دوباره برخاست! تانکبرهای زمینگیرِ ارتش را راه انداخت؛ موتورهای آنها را تعویض کرد که دود نکنند؛ تانکبرهای مازِ روسی در جادههای ایران داغ میکردند و قندچی، با ابتکار خود، تغییراتی روی رادیاتور و قطعات دیگر ایجاد کرد و مشکل را رفع کرد؛ صفحه ریش تریلی و چرخ پنجم زیر کمرشکن سوار کرد و ... تا کارآیی آنها بالاتر رود. زمانی که به ماشینهای سنگین برای حمل تجهیزات نیاز بود، قندچی رانندهها و صاحبان کامیونهایی را که از قدیم میشناخت فراخواند که همکاری کنند؛ شماری از همان رانندهها هنگام حمل تجهیزات به سوی جبههها، مورد حمله دشمن قرار گرفتند و شهید شدند. وانگهی، به اهواز رفت و کارگاهی در آنجا ساخت که کامیونها و تانکبرهای جنگ برای تعمیر به اهواز بیایند و دوباره به جبهه بازگردند.
گفتگوی مفصل ما با آقای قندچی را در شماره 2 مجله کارخانهدار بخوانید.
@Karkhanedar_Mag
@cppstehran
🖌درباره اصغر قندچی، بنیانگذار کارخانه «ایرانکاوه»، نخستین کارخانه کامیونسازی خاورمیانه
⚜اصغر قندچی به سال 1307 در تهران زاده شد. پیشه پدرش وکالت بود و میخواست فرزندانش هم پی تحصیل علم و دانشگاه بروند. اما اصغر قندچی از همان نوجوانی درس را کنار گذاشت و به کار فنی در گاراژهای تهران روی آورد؛ پافشاری پدر بر تحصیل پسر هم به جایی نرسید. از 12 سالگی که وارد گاراژی روبهروی کافه شکوفه تهران شد، تا اواسط دهة 1340 که گذر «دولت» به «دروازه قزوین» افتاد و گره کار معاون وزیر اقتصاد به دست اصغر قندچی باز شد، «اوستا اصغر آهنگر» پیچ و خم کار بر روی خودرو و کامیون را چنان آموخته بود که میتوانست بدنه و شاسی کامیون ماک آمریکایی را خود بسازد و با سوارکردن موتور و گیربکس روی آن، کامیون بسازد. آشنایی او با رضا نیازمند هم زندگی او را دگرگون کرد، هم فصلی نو در صنعت کشور گشود.
⚜پدیده اصغر قندچی نتیجه اراده خود و تحولات اقتصادی جامعه بود. با آنکه فرزند خانوادهای اهل تحصیل علم بود، از مدرسه به بازار گریخت. از 12 سالگی در گاراژهای تعمیر خودرو شروع به کار کرد و در جوانی، به انگیزه بلندپروازی خود، بدنه کامیون ماک آمریکایی را در تعمیرگاهاش ساخت. آن زمان اصغر قندچی تعمیرکاری همهفنحریف در خیابان قزوین شناخته میشد. اما با فرایندهای اقتصادی-اجتماعی معمول جامعه ایران، تبدیل گاراژ اصغر قندچی به کارخانه «ایرانکاوه» ممکن نبود. خواست سیاستگذاران دولت بود که «استاد اصغر آهنگرِ» دروازه قزوین بنیانگذار بزرگترین کارخانه کامیونسازی خاورمیانه گردد.
⚜روایت رضا نیازمند، معاون وقت وزارت اقتصاد، اینگونه است که روزی نماینده شرکت مرسدس بنز پیش او میرود که برای مونتاژ خودروی مرسدس بنز در ایران، «پروانه» بگیرد. اما وزارت اقتصاد پیش از آن تصمیم گرفته بود که دیگر به صنایع مونتاژ پروانه ندهد. از اینرو، نیازمند از درخواست نماینده مرسدس بنز سرباز میزند. نماینده کمپانی آلمانی ــ که پیش از مراجعه به وزارت اقتصاد، خواست خود را با شاه در میان گذاشته بود ــ از نیازمند شکایت پیش شاه میبرد. شاه نیز 6 ماه وقت به نیازمند میدهد که یا خودرو در ایران بسازد، یا از منصب خود کنارهگیری کند. این میشود که رضا نیازمند در کارگاهها و گاراژهای تهران گِرد کسانی میگردد که بتوانند خودرو بسازند. به دروازه قزوین میرود و پس از پرسوجو، سرانجام، به اصغر قندچی میرسد. وقتی قندچی توانایی خود را اثبات میکند، نخستین پروانه ساخت کامیون را از دولت دریافت میکند و، بدینسان، کارخانه «ایرانکاوه» را بنیان میگذارد؛ کارخانهای که به سرعت گسترش مییابد و محصولات آن، جادههای ایران را درمینوردند. افتخار او این بود که قطعه ایرانی با کیفیت بالا میسازد و مشتریانْ قطعات و کامیونهای ساخت او را به نمونههای خارجی ترجیح میدهند.
⚜آنچه دیگران از قندچی یاد میکنند، جز نام نیک نیست. گویی از شمار جوانمردان قدیمی ایرانی است. «دست به خیر» داشته است. نه آنکه اهل صدقه باشد؛ بلکه میکوشید بیکاران را شغل دهد، با تسهیلات بسیار ارزان کامیون در اختیار رانندههای جویای کار قرار دهد، آنچه میدانست به کارگران آموزش دهد، بهترین امکانات را در اختیار کارگرانش قرار دهد. کارگر را سرمایهای میدانست؛ ارزش آن را به «تحصیلات» تشبیه میکرد که سالها فرد را آموزش میدهند تا به جایی برسد. همانطور که به آموزش آنها اهمیت میداد، به دستمزد و رفاه آنان هم میاندیشید. با آن همه توجه و رسیدگی که به کارگرانش داشت، هنگامی که اوضاع برگشت و در واحدهای صنعتی کشور هرجومرج افتاد، شماری از همان کارگران در حق قندچی بیرسمیها کردند.
⚜در دوره جنگ تحمیلی، همچون یک سرباز جنگید؛ اما در پشت جبهه. زمانی که ارتش برای رساندن تانکهای خود به جبهه نیاز به یاری داشت، اصغر قندچی دوباره برخاست! تانکبرهای زمینگیرِ ارتش را راه انداخت؛ موتورهای آنها را تعویض کرد که دود نکنند؛ تانکبرهای مازِ روسی در جادههای ایران داغ میکردند و قندچی، با ابتکار خود، تغییراتی روی رادیاتور و قطعات دیگر ایجاد کرد و مشکل را رفع کرد؛ صفحه ریش تریلی و چرخ پنجم زیر کمرشکن سوار کرد و ... تا کارآیی آنها بالاتر رود. زمانی که به ماشینهای سنگین برای حمل تجهیزات نیاز بود، قندچی رانندهها و صاحبان کامیونهایی را که از قدیم میشناخت فراخواند که همکاری کنند؛ شماری از همان رانندهها هنگام حمل تجهیزات به سوی جبههها، مورد حمله دشمن قرار گرفتند و شهید شدند. وانگهی، به اهواز رفت و کارگاهی در آنجا ساخت که کامیونها و تانکبرهای جنگ برای تعمیر به اهواز بیایند و دوباره به جبهه بازگردند.
گفتگوی مفصل ما با آقای قندچی را در شماره 2 مجله کارخانهدار بخوانید.
@Karkhanedar_Mag
@cppstehran
🎤سخنرانی دکتر حبیباله فاضلی در همایش اصل ۱۵ قانون اساسی
«زبان پدری و زبان مادری در قوانین اساسی ایران»
🔺سیاست مدرن اساساً نمیتواند نسبت به زبان بیطرف باشد و در سیاسی شدن زبان تردیدی نیست. این یکی از پاشنه آشیلهای ماست، یعنی اگر موضوع زبان¬ها و گویش¬های محلی در ایران به «سیاست ابزاری» در داخل و سیاست جهانی در خارج گره بخورد وارد بازی میشویم که حاصل جمع آن برای ما صفر است و کشور ایران روی آرامش نخواهد دید، بر این اساس معتقدم باید از مسأله زبان در ایران تا حد ممکن «سیاستزدایی» شود و این مهم باید از حاکمیت شروع گردد.
🔺نظام جهانی، جمهوری اسلامی را برنخواهد تافت و یکی از ابزارهای آن برای دخالت و فشار بر دولت در ایران پرداختن به موضوع زبانهای قومی و محلی است. بعلاوه اینکه نظام سیاسی جمهوری اسلامی هم در داخل و خارج دغدغههایش بسیار متنوع است و هنوز این حوزه را به مثابه تهدید وجودی شناسایی نکرده و حساسیتی نسبت به آن ندارد به همین خاطر میتوان گفت که اکنون قلب قومگرایی و تجزیهطلبی در مجلس میتپد به گونهای که استفاده از واژگانی چون «ملت» برای گروهای زبانی در مجلس به امر رایجی تبدیل شده است. از زاویهای دیگر میتوان گفت که اکنون قومگرایی به مثابه «آبریزی» است که بسیاری از مشکلات اقتصادی مثل بیکاری، اجتماعی، جنسی، هویتی و... در آن سرریز شده است.
🔺تکلیف دولت به حمایت زبانی از تمامی لهجهها، زبانها و گروههای زبانی «تکلیف بمالایطاق» است. در واقع انجام آن برای دولت غیرممکن و در حد شعار و اعلام برنامه خواهد ماند و تجارب موجود هم آن را تایید می¬کند. به نظر من بهترین راهحل این است که دولتها از زبان ملی، تاریخی و مشترک خود حمایت و پاسداری کنند و با بیطرفی نسبت به سایر زبانها، لهجهها و گویشها حیات طبیعی آنها را شناسایی و تضمین کنند و مانع از اقدامات آگاهانه و سازمان یافته برای استحاله این زبانها به مثابه میراث ملی شوند.
🔺در بسیاری از نظریهها، فرهنگ برای تمدنهای بزرگ پدر محسوب میشود که مخزنالاسرار سیاست، اجتماع، سبک زندگی و جهان زیسته از اسطوره تا فلسفه و سیاست است، به همین دلیل است که فرهنگ پدر همه کنشها محسوب میشود. فرهنگ ایرانی پدر جهان ایرانی است و زبان فارسی برای تمام ایرانیان حوزه ایران فرهنگی و سیاسی رابط و خانه آن بوده است. این ادراک نهایی بازیگران دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی بود آنها بدرستی زبان فارسی را «زبان پدری» میدانستند که تعارض با زبان مادری ندارد مگر در سایه شابلون سیاست ابزاری و روایتهای کلان جامعهشناسانه.
🔺یکی از نشانگان قدرتمند این ادراک این است که هیچ یک از دو مجلس و حتی بازیگران انقلاب تصوری عددی از زبان فارسی به این معنا که زبان اکثریت و یا چه تعدادی از مردم ایران است نداشتند بلکه نگاهشان به این زبان به مثابه «امر مشاع» غیر قابل تقسیم بوده که نه تنها در تملک هیچ قوم یا گروه خاصی نبوده و نیست بلکه میراث و حقی است که بایستی همگان از آن برخوردار شوند. صدر اصل اشاره به این حق مشاع بر زبان فارسی دارد، به همین دلیل هم هست که در اصل ۱۵ تعبیر اکثریت نیامد و از واژه مشترک استفاده شد و برخلاف اکثر قوانین اساسی که «اقلیت زبانی(Minority Language)» را شناسایی میکنند قوانین اساسی ایران (مشروطه و جمهوری اسلامی) مفهومی بنام اقلیت زبانی وجود ندارد و تصادفی نیست که مفهوم اقلیت در دستگاههای حقوقی ایران تنها به ادیان و فرق غیراسلامی اشاره دارد و مفهوم «زبان قومی» در اصل ۱۵ نیز با پیشنهاد آقای خالاتیان و در اشاره به اقلیتهای مذهبی غیراسلامی بویژه گروه قومی ارامنه اشاره دارد و سایر گروههای زبانی با عنوان زبانهای محلیشناسایی شدهاند و اساسا واجد صفت اقلیت نیستند.
🔺طی سه دهه گذشته بویژه پس از جنگ تحمیلی این اصل سه دسته روایت را به خود دیده است، روایت تاریخی، حقوقی و سیاسی. دو روایت نخست میتوانند غایات اصل را منعکس کنند اما روایت سیاسی که بر منطق «دوست- دشمن»/ (زبان ملی – زبان محلی) استوار است و توسط گروههای نژادگرا و تجزیهطلب ارایه میشود خوانشی غیرعلمی، ساختارشکنانه و ضدتاریخی است. به نظرم باید همانند هوبرت شلایشرت کتابی با عنوان «شگردهای بحث با قومگرایان» نوشته شود.
🔺دستگاه معرفتشناسی قومگرایان در ایران همانند بنیادگرایان در جهان است، بنیادگرایان با نفی حال درصدد ساختن آینده در گذشتهاند و قومگرایان با جعل گذشته و بدون تعهد نسبت به آینده درصدد ساختن «اکنون» هستند. جعل گذشته، بیتعهدی نسبت به آینده و بهرهگیری ابزاری از مفاهیم شریف حقوق بشری سه ویژگی اصلی قومگرایی در ایران است که آنتاگونیسم زبانی، تنفر قومی و برادرکشی بر تارک آن پیداست
🔗متن کامل سخنرانی را در این نشانی بخوانید:
https://bit.ly/2tM0I9A
@cppstehran
«زبان پدری و زبان مادری در قوانین اساسی ایران»
🔺سیاست مدرن اساساً نمیتواند نسبت به زبان بیطرف باشد و در سیاسی شدن زبان تردیدی نیست. این یکی از پاشنه آشیلهای ماست، یعنی اگر موضوع زبان¬ها و گویش¬های محلی در ایران به «سیاست ابزاری» در داخل و سیاست جهانی در خارج گره بخورد وارد بازی میشویم که حاصل جمع آن برای ما صفر است و کشور ایران روی آرامش نخواهد دید، بر این اساس معتقدم باید از مسأله زبان در ایران تا حد ممکن «سیاستزدایی» شود و این مهم باید از حاکمیت شروع گردد.
🔺نظام جهانی، جمهوری اسلامی را برنخواهد تافت و یکی از ابزارهای آن برای دخالت و فشار بر دولت در ایران پرداختن به موضوع زبانهای قومی و محلی است. بعلاوه اینکه نظام سیاسی جمهوری اسلامی هم در داخل و خارج دغدغههایش بسیار متنوع است و هنوز این حوزه را به مثابه تهدید وجودی شناسایی نکرده و حساسیتی نسبت به آن ندارد به همین خاطر میتوان گفت که اکنون قلب قومگرایی و تجزیهطلبی در مجلس میتپد به گونهای که استفاده از واژگانی چون «ملت» برای گروهای زبانی در مجلس به امر رایجی تبدیل شده است. از زاویهای دیگر میتوان گفت که اکنون قومگرایی به مثابه «آبریزی» است که بسیاری از مشکلات اقتصادی مثل بیکاری، اجتماعی، جنسی، هویتی و... در آن سرریز شده است.
🔺تکلیف دولت به حمایت زبانی از تمامی لهجهها، زبانها و گروههای زبانی «تکلیف بمالایطاق» است. در واقع انجام آن برای دولت غیرممکن و در حد شعار و اعلام برنامه خواهد ماند و تجارب موجود هم آن را تایید می¬کند. به نظر من بهترین راهحل این است که دولتها از زبان ملی، تاریخی و مشترک خود حمایت و پاسداری کنند و با بیطرفی نسبت به سایر زبانها، لهجهها و گویشها حیات طبیعی آنها را شناسایی و تضمین کنند و مانع از اقدامات آگاهانه و سازمان یافته برای استحاله این زبانها به مثابه میراث ملی شوند.
🔺در بسیاری از نظریهها، فرهنگ برای تمدنهای بزرگ پدر محسوب میشود که مخزنالاسرار سیاست، اجتماع، سبک زندگی و جهان زیسته از اسطوره تا فلسفه و سیاست است، به همین دلیل است که فرهنگ پدر همه کنشها محسوب میشود. فرهنگ ایرانی پدر جهان ایرانی است و زبان فارسی برای تمام ایرانیان حوزه ایران فرهنگی و سیاسی رابط و خانه آن بوده است. این ادراک نهایی بازیگران دو قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی بود آنها بدرستی زبان فارسی را «زبان پدری» میدانستند که تعارض با زبان مادری ندارد مگر در سایه شابلون سیاست ابزاری و روایتهای کلان جامعهشناسانه.
🔺یکی از نشانگان قدرتمند این ادراک این است که هیچ یک از دو مجلس و حتی بازیگران انقلاب تصوری عددی از زبان فارسی به این معنا که زبان اکثریت و یا چه تعدادی از مردم ایران است نداشتند بلکه نگاهشان به این زبان به مثابه «امر مشاع» غیر قابل تقسیم بوده که نه تنها در تملک هیچ قوم یا گروه خاصی نبوده و نیست بلکه میراث و حقی است که بایستی همگان از آن برخوردار شوند. صدر اصل اشاره به این حق مشاع بر زبان فارسی دارد، به همین دلیل هم هست که در اصل ۱۵ تعبیر اکثریت نیامد و از واژه مشترک استفاده شد و برخلاف اکثر قوانین اساسی که «اقلیت زبانی(Minority Language)» را شناسایی میکنند قوانین اساسی ایران (مشروطه و جمهوری اسلامی) مفهومی بنام اقلیت زبانی وجود ندارد و تصادفی نیست که مفهوم اقلیت در دستگاههای حقوقی ایران تنها به ادیان و فرق غیراسلامی اشاره دارد و مفهوم «زبان قومی» در اصل ۱۵ نیز با پیشنهاد آقای خالاتیان و در اشاره به اقلیتهای مذهبی غیراسلامی بویژه گروه قومی ارامنه اشاره دارد و سایر گروههای زبانی با عنوان زبانهای محلیشناسایی شدهاند و اساسا واجد صفت اقلیت نیستند.
🔺طی سه دهه گذشته بویژه پس از جنگ تحمیلی این اصل سه دسته روایت را به خود دیده است، روایت تاریخی، حقوقی و سیاسی. دو روایت نخست میتوانند غایات اصل را منعکس کنند اما روایت سیاسی که بر منطق «دوست- دشمن»/ (زبان ملی – زبان محلی) استوار است و توسط گروههای نژادگرا و تجزیهطلب ارایه میشود خوانشی غیرعلمی، ساختارشکنانه و ضدتاریخی است. به نظرم باید همانند هوبرت شلایشرت کتابی با عنوان «شگردهای بحث با قومگرایان» نوشته شود.
🔺دستگاه معرفتشناسی قومگرایان در ایران همانند بنیادگرایان در جهان است، بنیادگرایان با نفی حال درصدد ساختن آینده در گذشتهاند و قومگرایان با جعل گذشته و بدون تعهد نسبت به آینده درصدد ساختن «اکنون» هستند. جعل گذشته، بیتعهدی نسبت به آینده و بهرهگیری ابزاری از مفاهیم شریف حقوق بشری سه ویژگی اصلی قومگرایی در ایران است که آنتاگونیسم زبانی، تنفر قومی و برادرکشی بر تارک آن پیداست
🔗متن کامل سخنرانی را در این نشانی بخوانید:
https://bit.ly/2tM0I9A
@cppstehran
فرهنگ امروز
دوگانه زبان پدری و مادری در قوانین اساسی ایران
طی سه دهه گذشته بویژه پس از جنگ تحمیلی این اصل سه دسته روایت را به خود دیده است، روایت تاریخی، حقوقی و سیاسی. دو روایت نخست میتوانند غایات اصل را منعکس کنند اما روایت سیاسی که بر منطق «دوست- دشمن»/ (زبان ملی – زبان محلی) استوار است و توسط گروههای نژادگرا…
🔴تاثير سقوط خانوادههاي بزرگ صنعتي
در تغيير ساختار مالكيت و تضعيف بخش خصوصي ايران
از گفتگوي دكتر علي اصغر سعيدي« بورژوازي در غربت» با مجله كارخانه دار :
🔸روابط خانوادگی به عنوان یک سرمایه مهمی که ما الان به آن «سرمایه اجتماعی» میگوییم، پیش از انقلاب اهمیت داشته است. در ایران، سطح اعتماد به عضو خانواده خیلی بالاتر از غیرعضو بوده است. خانوادهها تاثیر بسیار زیادی در گسترش صنایع و کارخانهها داشتند. اين خانواده ها مثل عميد حضورها، لاجوردي ها و خسروشاهي ها وقتي از كشور خارج شدند در آنجا هم آدم هاي موفق بودند
در ايران، خانوادهها توانستند از آن سرمایه [اجتماعی] استفاده کنند و فعالیتهای اقتصادی خود را گسترش دهند. در حال حاضر هم اکثریت بنگاههای کشور ما خانوادگی هستند ولی قابلیت بزرگ شدن را ندارند. چرا؟ این هم که چرا آنها توانستند و اینها نه، دلایل مختلفی دارد. یک علت قانون ارث است که اموال را بعد از مرگ تقسیم میکند و واحدهای اقتصادی و صنعتی به نسل دوم منتقل نمیشود. اما دلیل اصلیاش این بوده است که صنعتگران سابق، پیوندهای خانوادگیشان را به پیوندهای اقتصادی منفعتطلبانه ترجیح میدادند. این دو پیوند اصولا در تعارض با یکدیگرند، ولی آن گروه صاحبان صنایع قدیمی توانسته بودند شرایطی را به وجود آورند که میان این اضداد آشتیای به وجود آید.
🔸بعد از انقلاب، خانوادههاي صنعتي بزرگ از كشور رفتند و با از بین رفتن آن خانوادههای صنعتگر، ساختار مالکيت هم در کشور ما تغییر کرد و دیگر واحدهای بزرگی نداریم که خانواده محور باشند و از این سرمایهای که چطور خانواده میتواند ضمن حفظ پیوندهای خانوادگی، فعالیتهای اقتصادی بزرگی ایجاد کند، محروم شدیم. الان ما تنها نمونهای که از کسبوکار بزرگ خانوادگی در ایران داریم گروه صنعتی بوتان است که توانسته با محوریت آقای مهندس خلیلی سر جایش باشد و البته مدیران حرفهای خارج از خانواده هم در استخدام دارد. ولی به هر حال، معلوم نیست که بعد از مهندس خلیلی، کسبوکار خانوادگی ادامه پیدا کند یا خیر.
🔸میخواهم این را برای اولين بار بگویم: غیر از این که مشکلات اقتصادی ایران معلول دولتی بودن یا «خصولتی بودن» شرکتهاست و اینها هستند که ساختار مالکیتهای بزرگ را در اختیار دارند، یکی از معایب یا آفتهای تغییر ساختار مالکیت بعد از انقلاب برمیگردد به نادیده گرفتن پتانسیلهای خانواده در رشد بخش خصوصی. یعنی اگر بخش خصوصی هم جای مناسبی در ساختار مالکیت داشته باشد، با وجود فعالیتهای خانوادگی میتواند رشد بسیار بهتری داشته باشد و به طبع اقتصاد ایران هم میتواند از آن بهره ببرد.
#کارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
@cppstehran
http://uupload.ir/files/sm5_b89c5b72-66c9-41ab-95f7-78087c51ba3f.jpeg
در تغيير ساختار مالكيت و تضعيف بخش خصوصي ايران
از گفتگوي دكتر علي اصغر سعيدي« بورژوازي در غربت» با مجله كارخانه دار :
🔸روابط خانوادگی به عنوان یک سرمایه مهمی که ما الان به آن «سرمایه اجتماعی» میگوییم، پیش از انقلاب اهمیت داشته است. در ایران، سطح اعتماد به عضو خانواده خیلی بالاتر از غیرعضو بوده است. خانوادهها تاثیر بسیار زیادی در گسترش صنایع و کارخانهها داشتند. اين خانواده ها مثل عميد حضورها، لاجوردي ها و خسروشاهي ها وقتي از كشور خارج شدند در آنجا هم آدم هاي موفق بودند
در ايران، خانوادهها توانستند از آن سرمایه [اجتماعی] استفاده کنند و فعالیتهای اقتصادی خود را گسترش دهند. در حال حاضر هم اکثریت بنگاههای کشور ما خانوادگی هستند ولی قابلیت بزرگ شدن را ندارند. چرا؟ این هم که چرا آنها توانستند و اینها نه، دلایل مختلفی دارد. یک علت قانون ارث است که اموال را بعد از مرگ تقسیم میکند و واحدهای اقتصادی و صنعتی به نسل دوم منتقل نمیشود. اما دلیل اصلیاش این بوده است که صنعتگران سابق، پیوندهای خانوادگیشان را به پیوندهای اقتصادی منفعتطلبانه ترجیح میدادند. این دو پیوند اصولا در تعارض با یکدیگرند، ولی آن گروه صاحبان صنایع قدیمی توانسته بودند شرایطی را به وجود آورند که میان این اضداد آشتیای به وجود آید.
🔸بعد از انقلاب، خانوادههاي صنعتي بزرگ از كشور رفتند و با از بین رفتن آن خانوادههای صنعتگر، ساختار مالکيت هم در کشور ما تغییر کرد و دیگر واحدهای بزرگی نداریم که خانواده محور باشند و از این سرمایهای که چطور خانواده میتواند ضمن حفظ پیوندهای خانوادگی، فعالیتهای اقتصادی بزرگی ایجاد کند، محروم شدیم. الان ما تنها نمونهای که از کسبوکار بزرگ خانوادگی در ایران داریم گروه صنعتی بوتان است که توانسته با محوریت آقای مهندس خلیلی سر جایش باشد و البته مدیران حرفهای خارج از خانواده هم در استخدام دارد. ولی به هر حال، معلوم نیست که بعد از مهندس خلیلی، کسبوکار خانوادگی ادامه پیدا کند یا خیر.
🔸میخواهم این را برای اولين بار بگویم: غیر از این که مشکلات اقتصادی ایران معلول دولتی بودن یا «خصولتی بودن» شرکتهاست و اینها هستند که ساختار مالکیتهای بزرگ را در اختیار دارند، یکی از معایب یا آفتهای تغییر ساختار مالکیت بعد از انقلاب برمیگردد به نادیده گرفتن پتانسیلهای خانواده در رشد بخش خصوصی. یعنی اگر بخش خصوصی هم جای مناسبی در ساختار مالکیت داشته باشد، با وجود فعالیتهای خانوادگی میتواند رشد بسیار بهتری داشته باشد و به طبع اقتصاد ایران هم میتواند از آن بهره ببرد.
#کارخانه_دار
👇👇👇
🆔 @Karkhanedar_Mag
@cppstehran
http://uupload.ir/files/sm5_b89c5b72-66c9-41ab-95f7-78087c51ba3f.jpeg
🗞تقدیر از رئیس مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی به عنوان عضو هیات علمی فعال بین المللی
اولین جشنواره مشترک بینالملل دانشگاههای تهران و علوم پزشکی تهران، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ با حضور دکتر محمود نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران و با معرفی برترینهای عرصه بینالملل به کار خود پایان داد.
در این مراسم دکتر حمیرا مشیرزاده و دکتر مجید وحید به عنوان عضو هیات علمی فعال بین المللی در هدایت (راهنمایی و مشاوره) پایان نامه های تحصیلات تکمیلی مشترک، انعقاد و انجام طرح های پژوهشی مشترک موفق، عقد تفاهم نامه و جذب دانشجوی غیرایرانی برگزیده شدند و از آنان تقدیر و تشکر به عمل آمد.
@cppstehran
اولین جشنواره مشترک بینالملل دانشگاههای تهران و علوم پزشکی تهران، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ با حضور دکتر محمود نیلی احمدآبادی، رئیس دانشگاه تهران و با معرفی برترینهای عرصه بینالملل به کار خود پایان داد.
در این مراسم دکتر حمیرا مشیرزاده و دکتر مجید وحید به عنوان عضو هیات علمی فعال بین المللی در هدایت (راهنمایی و مشاوره) پایان نامه های تحصیلات تکمیلی مشترک، انعقاد و انجام طرح های پژوهشی مشترک موفق، عقد تفاهم نامه و جذب دانشجوی غیرایرانی برگزیده شدند و از آنان تقدیر و تشکر به عمل آمد.
@cppstehran
📌 جمله تكان دهنده تقي برخوردار (مدير پارس الكتريك) خطاب به مهندس بازرگان:
🔻 « ما را به پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و در ایران کارخانه نسازیم» !
🔹اكبر لاجوردي آخرين عضو خانواده بزرگ لاجورديان بود كه در سال 58 اموالش مصادره شد اما به همراه تعداد ديگري از صاحبان صنايع، مدتي در ايران ماند و تلاش كرد تا شايد در گفتگو با انقلابيون و مسئولان جديد كشور نظر آنها را تغيير دهد
🔹آنها بعد از ملاقات با ابوالحسن بني صدر و سيد محمد بهشتي و حتي امام خميني نهايتا به ديدار نخست وزير وقت يعني مهندس بازرگان رفتند.دیدار با مهندس بازرگان پس از دیدار با دکتر سحابی امکانپذیر شد. در این دیدار سحابی در جواب تاجران و صاحبان صنعت ایران که پرسیدند: «دلیل ملی شدن کارخانهجات چیست؟» گفت: «حق با شماست. در انقلاب چوب تر و خشک با هم میسوزد.» در همین دیدار وقت ملاقات با مهندس بازرگان گذاشتند و سایر اعضای لیست ۵۳ نفره نیز شرکت کردند.
🔹این جلسه با حضور بعضی از صاحبان صنایع و مهندس بازرگان و دکتر سحابی و احمدزاده وزیر صنایع، رضا صدر وزیر بازرگانی، معینفر رئیس سازمان برنامه و مهندس عزتالله سحابی برگزار شد. در این جلسه حاج محمدتقی برخوردار مدیرعامل پارس الکتریک و قوه پارس پرسید: «ما چه گناهی کردهایم، تعداد زیادی کارگر تعلیم دادیم، تعدادی مهندس استخدام و مشغول کار کردیم.»
🔹بازرگان البته به شوخی و جدی به او پاسخ داد: «شما نه تنها کارگران که مهندسان را هم استثمار کردید.» برخوردار در واکنش به این جمله گفت: «من پیشنهادی دارم. شما ده درصد سرمایه ما را به ما پس بدهید، بعد هم ما را به پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه نسازیم.»
🔹در این جلسه در نهایت قرار شد دکتر سحابی تصویبنامهای تهیه و به شورای انقلاب ارائه دهد تا وضعیت این صاحبان صنایع را روشن شود. اما نه شکایت این افراد و نه پیگیری دولت موقت به جایی نرسید.
↙️از كتاب اكبر لاجوردي « 110 سال پيدايش و گسترش گروه صنعتي بهشهر »
🔻@Karkhanedar_Mag
@cppstehran
🔻 « ما را به پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و در ایران کارخانه نسازیم» !
🔹اكبر لاجوردي آخرين عضو خانواده بزرگ لاجورديان بود كه در سال 58 اموالش مصادره شد اما به همراه تعداد ديگري از صاحبان صنايع، مدتي در ايران ماند و تلاش كرد تا شايد در گفتگو با انقلابيون و مسئولان جديد كشور نظر آنها را تغيير دهد
🔹آنها بعد از ملاقات با ابوالحسن بني صدر و سيد محمد بهشتي و حتي امام خميني نهايتا به ديدار نخست وزير وقت يعني مهندس بازرگان رفتند.دیدار با مهندس بازرگان پس از دیدار با دکتر سحابی امکانپذیر شد. در این دیدار سحابی در جواب تاجران و صاحبان صنعت ایران که پرسیدند: «دلیل ملی شدن کارخانهجات چیست؟» گفت: «حق با شماست. در انقلاب چوب تر و خشک با هم میسوزد.» در همین دیدار وقت ملاقات با مهندس بازرگان گذاشتند و سایر اعضای لیست ۵۳ نفره نیز شرکت کردند.
🔹این جلسه با حضور بعضی از صاحبان صنایع و مهندس بازرگان و دکتر سحابی و احمدزاده وزیر صنایع، رضا صدر وزیر بازرگانی، معینفر رئیس سازمان برنامه و مهندس عزتالله سحابی برگزار شد. در این جلسه حاج محمدتقی برخوردار مدیرعامل پارس الکتریک و قوه پارس پرسید: «ما چه گناهی کردهایم، تعداد زیادی کارگر تعلیم دادیم، تعدادی مهندس استخدام و مشغول کار کردیم.»
🔹بازرگان البته به شوخی و جدی به او پاسخ داد: «شما نه تنها کارگران که مهندسان را هم استثمار کردید.» برخوردار در واکنش به این جمله گفت: «من پیشنهادی دارم. شما ده درصد سرمایه ما را به ما پس بدهید، بعد هم ما را به پشت بخوابانید و صد ضربه شلاق بزنید که دیگر از این غلطها نکنیم و دیگر در ایران کارخانه نسازیم.»
🔹در این جلسه در نهایت قرار شد دکتر سحابی تصویبنامهای تهیه و به شورای انقلاب ارائه دهد تا وضعیت این صاحبان صنایع را روشن شود. اما نه شکایت این افراد و نه پیگیری دولت موقت به جایی نرسید.
↙️از كتاب اكبر لاجوردي « 110 سال پيدايش و گسترش گروه صنعتي بهشهر »
🔻@Karkhanedar_Mag
@cppstehran