مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران
393 subscribers
137 photos
7 videos
2 files
107 links
مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی مرکزی پژوهشی واقع در دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

تارنمای مرکز:
cpps.ut.ac.ir
صفحه اینستاگرام مرکز:
@cpps.ut
Download Telegram
📍سطح نازل گفتمان اقتصاد

🖋 محمد طبیبیان (اقتصاددان)

يك استاد قديمى از نسل پيش از من كه ده ها سال است در خارج زندگى مى كند، براى ديدار فاميلى به ايران آمده بود. با تعجب اين جمع بندى را مطرح كرد كه بسيارى نشريات كشور مطالب اقتصادى بى سر و ته وحتى خلاف منطق معمول مى نويسند چه رسد به منطق اقتصاد. چند نشريه اى هم كه مطالب معقول مى نويسند مطالب آنان از سطح دو سه فصل اول كتاب هاى اقتصاد بيشتر نيست. چرا حقيقتاً سطح گفتمان اقتصادى در اين مقياس پايين است؟ براى آن بزرگوار استاد، يافتن پاسخ به اين معما مشكل بود.
يادم افتاد به يك خاطره از تجربه شخصى. سال ها پيش زمانى مسئوليت يك نهاد آموزش عالى را به عهده داشتم. در محيط كار تلفن همراه را خاموش مى كردم تا بر امور كارى متمركز باشم. زمانى كه براى شركت در جلسه يا كار ديگرى از محل كار خارج مى شدم گوشى را روشن مى كردم، براى اين كه اگر ضرورتى بود از محل كار تماس بگيرند. محل كار ما راننده اى داشت بسيار محترم مرد ميان سال و با شخصيت و صميميتى كه مورد علاقه همه بود. در اين رفت و آمد ها زحمت رفت و آمد من با او بود. در همين فواصل هم بود كه دوستان روزنامه نگار از روزنامه هاى مختلف زنگ مى زدند و براى تهيه مطلب پرسش هايى را مطرح مى كردند. پرسش ها آنقدر تكرارى و جواب ها هم طبعاً تكرارى بود كه راننده هم ديگر جواب ها را مى دانست. برخى مواقع بعد از اتمام صحبت تلفنى من بر حسب موضوع پرسش خبر نگار و جواب هاى من به آن خبر نگار، راننده مثلا مى گفت آقاى دكتر در مورد اثر افزايش نقدينگى بر رفتار مصرفى خانوار صحبت نكرديد، يا در مورد اثر پايين نگه داشتن نرخ ارز بر بيمارى هلندى و اشتغال توضيح نداديد. يا اين كه سياست دولت در كنترل قيمت تقاضاى اضافى ايجاد مى كند را نگفتيد. .. پرسش ها ده ها سال است ابتدايى و تكرارى است و در نتيجه پاسخ ها هم تكرارى در حد همان چند فصل اول كتاب هاى اقتصاد مانده است. چرا سيستم تصميم گيرى نمى بيند و قبول نمى كند؟ مربوط به ضعف حواس بينايى و شنوايى و ادراك نيست!! چرا برخى اقتصاد دانان روانشناس و مردم شناس و فيلسوف و عارف شده اند و به جاى اين كه ذهنشان بر روى زمين باشد در هپروت است و مطالب آشفته مى سرايند؟ اين هم قاعدتا به آن مربوط مى شود. شايد جواب اين باشد، تصميم ها بر اساس منطق اقتصادى كه متضمن منافع عمومى است اتخاذ نمى شود، بلكه بر اساس منافع متشكل پر قدرت اتخاذ مى شود. مثلا نرخ ارز را نمى توان رها كرد چون چه به سر مردم بى چاره مى آيد؟ پشت پرده چيز ديگرى است مردم وجه المصالحه هستند. اخيرا در خبر ها بود كه مطالعاتى نشان داد كه تغيير تعرفه ارز واردات گوشت از ارز ٤٢٠٠ تومان نرخ گوشت را تغيير نداد، يعنى رانتبران ارز را با هر نرخى از دولت بگيرند كالا را با قيمت آزاد مى فروشند. مى گويند چرا دولت نظارت و كنترل نمى كند؟ چرا مى كند، آن هم مى شود زمينه فساد، زيرا معمولا هر لايه كنترل براى خودش از رانت سهمى مى طلبد. اين منطق ساده اى است كه هم تصميم گيران مى فهمند هم آن گروه شبه اقتصاد دانان حامى و توجيه كننده آنان. چنانكه يك راننده زير ديپلم هم مى فهميد. اماشبكه منافع خاص اجازه تصحيح نمى دهد.
اگر تاريخ اقتصاد ايران را مرور كنيم از زمان قاجار مطالب تكرارى را مى بينيم، توجه به توليد داخلى، رفع موانع توليد، حمايت از سرمايه گذار و توليد كننده، حفظ ارزش پول ملى، خود كفايى، اقتصاد غير وابسته به نفت، نقش راهبردى و برنامه ريزى بهينه دولت...، مطالبى كه از معنا تهى است. هيچ سٓمتى در سياست گذارى نشان نمى دهد اما براى خالى نبودن ميدان تكرار و تكرار مى شود.
@cppstehran
🔹تحلیل دنیای اقتصاد درباره یک ادعا؛

♨️نئولیبرالیسم؛ برچسب یا واقعیت؟

عده‌ای مشکلات اقتصادی سال‌های اخیر را ناشی از سیاست‌های لیبرالی و نئولیبرالی می‌دانند. هر چند واژه‌های لیبرال و نئولیبرال در حوزه‌های مختلف، معانی یکسانی ندارند، اما به نظر، مراد این گروه، نقد «اقتصاد آزاد و رقابتی» است. «دنیای‌اقتصاد» ادعاهای این گروه در سه حوزه سیاست‌های کلان، قیمتی و ارزی را سنجیده است. بررسی‌ها خلاف نظر منتقدان است. به‌عنوان مثال در حوزه قیمتی، مبانی اقتصاد آزاد، رقابتی کردن قیمت‌ها و پرهیز از برهم‌زدن موازنه قیمت‌های نسبی را توصیه می‌کند و راهکاری جز این را فراخ کردن بستر قاچاق و رانت می‌داند. مثال عینی آن در اقتصاد ایران قیمت بنزین است. اقتصاد رقابتی پیشنهاد می‌کند به جای حمایت از اقشار محروم از طریق دستکاری قیمت بنزین بهتر است قیمت آزاد شود و دولت از گروه‌های کم‌درآمد به صورت هدفمند حمایت کند. اما نتیجه روش اتخاذ شده در ایران این است که سهم پولدارها از یارانه پنهان بنزین ۱۷ برابر گروه کم‌بضاعت است. یا در مورد ارزش پول ملی، تاکید جریان اصلی علم اقتصاد، مدیریت نرخ تورم و پرهیز از ناتناسبی نرخ ارز با نرخ تورم است؛ چون ریسک جهش ارزی را به دنبال دارد. اما در ایران دولت‌ها همواره با تزریق پول نفت آثار تورم در نرخ ارز را سرکوب کرده‌اند. با توجه به این فاصله آیا نئولیبرالیسم یا لیبرالیسم واقعیت است یا برچسبی علیه مدافعان رقابتی شدن اقتصاد؟

یک گروه فکری، سیاست‌های دولت‌ها‌ در ۳ دهه اخیر را به‌طور عام و دولت یازدهم و دوازدهم را به‌طور خاص، به لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم ربط می‌دهند. برای بررسی صحت این ادعا، ابتدا باید شناسایی کرد که مدعیان دقیقا بر چه چیزی نقد دارند؟ لیبرالیسم، نئولیبرالیسم یا بازار آزاد. در هرحوزه‌ای، لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مفاهیم متعددی دارند. در حوزه اقتصاد، احتمالا از مقصود منتقدان می‌توان «اقتصاد آزاد» برداشت کرد. از این طریق، می‌توان به چارچوبی برای صحت‌سنجی انتقادات رسید و به این پرسش پاسخ داد که آیا بین سیاست‌هایی که در طول دهه‌های اخیر در اقتصاد ایران پیاده شده و مبانی اقتصاد آزاد ارتباطی برقرار است؟ گروه منتقد معتقد است نه تنها ارتباطی بین آنها وجود دارد، بلکه یک جریان لیبرالی نیز پشت همه دولت‌های پس از انقلاب وجود داشته و بی‌خانمانی‌های اقتصادی این سال‌ها را رقم زده است. در این گزارش، عیار این نقدها و نسبت سیاست‌های دولت‌ها با اقتصاد آزاد سنجیده خواهد شد.


🔹متن کامل این مقاله را در این نشانی بخوانید:
https://bit.ly/31K8Vum

@cppstehran
🔅داستان زبان مادری 🇮🇷🇮🇷
🖊میلاد عظیمی

💢در بهمن ماه 1324 کشور روزهای پر ‌ابهام و خطری را می گذراند. فرقه متجاسر پیشه وری به پشتوانه حمایتهای پنهان و آشکار شوروی خوابهای خطرناکی برای تمامیت ارضی ایران می دید و یکی از بهانه هایش «داستان زبان مادری» (تعبیر از استاد محمدعلی موحد) بود. در چنین هنگامه‌ای عباس اقبال آشتیانی پا به میدان گذاشت و مقاله ای ماندگار نوشت به نام «سیاست زبان» که هنوز هم خواندنی و تأمل برانگیز است.(یادگار، س2،ش6،صص1-7).
در این مقاله، که به قول علامه قزوینی، در «بحبوحه تلاطم امواج فتن» نوشته شده، اقبال، بی آنکه پایاب شکیبایی را از دست بدهد، با متانت و جامع نگری به "داستان زبان مادری" نگریسته و توصیه های مهمی به حکومت وقت برای اتخاذ "سیاست" سنجیده و معطوف به حفظ منافع ملی در زمینه "زبان"، کرده است.به اعتقاد اقبال وظیفه دولت در داخل و خارج کشور ، تقویت و تعمیم زبان فارسی است. در خارج از ایران، اولویت را توجه به قلمرو تاریخی زبان فارسی و فرهنگ ایران می داند و لزوم عنایت به ممالک مسلمان و به ویژه مناطق شیعه‌نشین را گوشزد می کند.

💢در داخل کشور هم به حکومت پیشنهاد می کند هوشیار و خوددار باشد. شانتاژهای سیاسی و امنیتی کشورهای بیگانه و عمال داخلی آنها را خوب بشناسد. به جامعه آگاهی بدهد که بدخواهان سیاستهای گریز از مرکز و تجزیه طلبانه خود را در پوشش دلسوزی برای زبان و فرهنگ بومی به پیش می برند. همچنین مؤکداً از دولت می خواهد خواسته‌های بحق توده های عظیم مردمی را محترم بشمارد. می گوید "مردم" محق هستند و به شکل طبیعی و غریزی به زبان مادری و فرهنگ قومی و بومی خود دلبستگی و ای بسا تعصب دارند. از دولت می‌خواهد در برابر مردم، نرمش نشان دهد و تمایل طبیعی آنها به زبان مادری خود را به رسمیت بشناسد. در کنار آن البته زبان فارسی و فرهنگ ایران و مؤلفه های ملیت ایرانی را در جامعه متنوع و متکثر ایران گسترش دهد و تقویت کند.

💢به نظر اقبال آنچه اهمیت کلیدی دارد این است که ملت ایران، به هر زبان و مذهب و قومی که هستند، "ایرانی" بار بیایند و به فرهنگ ایرانی دلبسته باشند و به آداب ایرانی متأدب باشند و خلق و خوی ایرانی داشته باشند و صدالبته بتوانند با زبان رسمی کشور – که زبان فارسی است – با هم ارتباط و مراوده داشته باشند. عین عبارتش را می‌نویسم تا درودی به روان پاکش نثار کنید:

💢«اصل مسئله در این است که ایرانی ایرانی بماند و ایرانی فکر کند و جز مصالح ایران چیزی دیگر نخواهد و عشق ایران در سراپای وجود او مستولی باشد؛ حال اگر ایرانی به فارسی تکلم کند یا به ترکی یا به عربی چندان اهمیت ندارد.
یکی ست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی».

💢در محیطی متین و معتدل و خرد‌مدار، زبان فارسی و زبانها و گویشهای اقوام ایرانی معارض هم نیستند که اثبات یکی منوط به نفی دیگری باشد. در فضایی که سیاست‌زده و امنیتی نیست، زبان فارسی و گویشهای بومی، دوست و هم‌افزا هستند.

💢چون صحبت از "سیاست زبان" و بالمآل نقش و وظیفه "دولت" به میان آمد باید بگویم که من با نظر استاد محمدعلی موحد موافقم که در مسئله آموزش و استفاده از زبان قومی و ملی «دولت نفیاً یا اثباتاً نباید مداخله کند.» به این معنا که دولت صرفاً باید به وظایف و تکالیف مصرّح قانونی خود عمل کند و پاسدار اصل پانزدهم قانون اساسی باشد که مقرر می دارد:«زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است.»

💢امروز بحمدالله، سیاستِ مجرا در مملکت ما در زمینه زبانهای محلی و فرهنگ قومی، اجمالاً درست و بسامان است . همه آزادند که به هر زبانی که دلشان می خواهد حرف بزنند و آن را بیاموزند و به فرزندان خود بیاموزانند. رسانه های مکتوب و مجازی و شنیداری و دیداری فراوانی برای گویشهای بومی وجود دارد. اگر در امر تدریس زبانهای محلی در مدارس، کم‌کاری شده، قابل جبران است و تازه مگر تمام اصول قانون اساسی کامل و درست اجرا شده است که اصل پانزدهم اجرا شده باشد. باید شکیبا بود. مهم این است که ملت و دولت ایران، زبانها و گویشهای بومی را به رسمیت می شناسند.

‼️ آنچه مغفول و مظلوم مانده و در معرض خطر جدی است، "زبان فارسی" است که دوست و دشمن هر یک به طریقی، به اعتبار و ابهت آن آسیب می زنند؛ نه صداوسیما به وظیفه اش در قبال حفظ و تقویت زبان فارسی عمل می کند و نه آموزش و پرورش و وزارت ارشاد و دانشکده های ادبیات و فرهنگستان زبان و ادب فارسی. زبان روزنامه ها و مجلات و سایتها و فیلمها روز به روز خرابتر می شود و دانش‌آموزان و دانشجویان از نوشتن چند سطر فارسی درست ناتوان شده اند... (منبع: کانال نور سیاه)

@cppstehran
⬛️ وداع با اصغر قندچی
🖋بهزاد عطارزاده

📃سرگذشت اصغر قندچی را شاید بتوان نموداری از احوال اقتصادی ایران در دهه‌های گذشته دانست! در دوره‌ای که سیاست‌گذاران، با تشخیص الزامات توسعه اقتصادی ایران، کوشیدند -- بجای سرک کشیدن در سراسر اقتصاد کشور و فعالیتهای مردم -- توان خود را صرف هدایت منابع به سوی نیروهای مولد و شناسایی استعدادهای کشور کنند، استعدادی بزرگ از گاراژی کوچک در دروازه قزوین با آرزوها و اهدافی محدود یکباره با دستاوردهایی بزرگ سربرآورد! مدتی درخشید و سپس ستاره اقبالش افول کرد.
@cppstehran

◼️اصغر قندچی، در سالهای پایانی عمر دراز خود، با چند کارمند وفادارش، گاه به ساختمان قدیمی ایران‌کاوه سر می‌زد. ساختمانی که اکنون با شیشه‌های شکسته و لوازم اداریِ فرسوده و پرونده‌های قدیمی تل‌انبار شده‌اش، تنها یادگاری خاک گرفته از رونق ایام بود. ساختمانی که دیگر حتی در مالکیت اصغر قندچی هم نبود و هرچه در سالهای دراز کوشش برای اعاده حق خود دوید، به او پس ندادند. قندچی برای حضور در آن ساختمان اجاره می‌پرداخت.

متن کامل را در نشانی زیر (Instant View)بخوانید 👇

https://telegra.ph/وداع-با-اصغر-قندچی-07-30
🖋یادداشت دکتر محمد طبیبیان درباره سیاست حذف چهار صفر از پول

اين مطلب مدت ها است مورد بحث بوده اما ظاهرا اخيرا دولت در مورد اجراى آن مصمم شده، عليرغم اين كه اين كار هيچ اثر واقعى مثبتى ندارد، در شرايط فعلى بار هزينه چاپ ميليون ها برگ اسكناس و ضرب ميليون ها سكه جديد را هم به همراه دارد كه به يك معضل جديد تبديل خواهد شد مثل تجديد كارت هاى ملى . خبر نگارى مى پرسيدند كه چه اشكالى دارد يك آپارتمان چهار ميليارد تومانى مى شود چهار صد هزار تومان. پرسيدم حقوق شما چقدر است گفت سه ميليون تومان گفتم اين هم مى شود ٣٠٠ تومان و آگر ده ميليون تومان پس انداز داشته باشيد مى شود هزار تومان. گفت خنده دار است. البته فعلا خنده دار است اما وقتى به خاطر فشار تورم موجود قيمت ها به طرف بالا گرد شد و فشار تورمى فرصتى براى خود نمايى يافت آن خبرنگار گرانقدر و همه خواهند ديد كه به زودى با سيصد تومان حقوق فقط سيصد شكلات خواهند خريد. علاوه بر آن، اين تغيير براى مدتى سر در گمى اساسى در تنظيم حساب هاى مالى و تعهدات مالى دولت وبخش خصوصى ايجاد خواهد كرد. در برخى كشور ها چنين اقداماتى انجام شده اما به عنوان بخشى از يك رفرم و اصلاح اقتصادى واقعى. با آن سابقه دولت در اعلام ارز٤٢٠٠ تومانى و شرايطى كه تصور اصلاحات اقتصادى هم مطرح نيست ايجاد يك بهم ريختگى جديد و طولانى مدت به چه معنى است؟ اين خبر همراه با خبر دو ساله شدن بودجه كه خود براى ناظر بيرونى يك معما است، اخبار خوشى نيستند آيا دولت در صحنه اقتصاد به ايجاد جلوه هاى ويژه نمايشى دست مى زند و يا در تدارك افزايش هاى كلان نقدينگى در چند سال آينده است و سعى مى كند با حذف صفر ها بر ابعاد آن سرپوش بگذارد و از طريق بودجه دو ساله هزينه دو سال را، در سال انتخابات، در يك سال انجام دهد يعنى فرصتى ايجاد شود براى پيش خور كردن؟ هر چه واقعيت هاى پشت پرده باشد در ظاهر تصوير خوبى نيست.

@cppstehran
تصویب لایحه تجارت را در مجلس متوقف کنید/ روش نگارش این لایحه برای کشور بسیار زیانبار و خسارت‌زاست

صادق الحسینی

🔹️‏مجلس در حال تغییر قدیمی‌ترین و مهمترین قانون اقتصادی کشور یعنی ‎قانون تجارت است که مصوب ۱۳۱۱ بود و به تناسب اصلاح شده و اقتصاد با آن خو گرفته بود.

🔹️به چند دلیل تصویب قانون باید سریعا متوقف شود:

۱. این تغییر تحت نظر چند حقوقدان و بدون مشورت اقتصاددانان یا فعالین اقتصادی انجام شده.

‏۲. اصلاح صورت نگرفته و انقلاب رخ داده بطوری که همه ۶۰۰ماده قانون قبلی کنار گذاشته شده و قانون جدیدی نوشته شده که ۱۲۲۶ماده دارد! این روش منطقی قانون‌نویسی نیست! یعنی بجای اصلاح مواد مشکل‌دار قانون قبلی یا اضافه کردن موادی برای موضوعات جدید، کلا ترجیح داده‌اند قانون جدید بنویسند.

۳.به ادعای نویسندگان، این قانون جدید بر مبنای نظام حقوقی عرفی (common law) نوشته شده در حالیکه قانون قبلی بر مبنای نظام حقوقی مدنی (civil law) نوشته شده بود! اصلا به درست و غلطش کار ندارم اما با چه منطقی نظام اقتصادی کشوری که ۸۰ سال با آن کار کرده را میخواهید یک شبه تغییر دهید؟

۴.از سال ۸۰ روی این لایحه کار شده و سال ۸۴ به مجلس فرستاده شده. در ۱۵ سال آنقدر این لایحه تغییر کرده که دیگر لایحه نیست!

🔹️اینها ایرادات محتوایی نیست ولی یکی از اینها برای زمین زدن کشور کافیست. ایرادات محتوایی لایحه هم بسیار زیاد است که فرصتی مفصل میخواهد و راجع به آن خواهم نوشت.

🔹️مجلس باید این فرآیند خطرناک را متوقف کرده و با دقت و درنظر گرفتن نظر اقتصاددانان و فعالین روی قانون تجارت فعلی، همان را اصلاح کند.
اگر مجلس بخواهد در ماههای پایانی با سرعت این قانون را تصویب کند دولت لایحه را پس بگیرد.

🔹️قانون تجارت شوخی بردار نیست.

@sadegh_alhosseini
دهه‌های گمشده اقتصاد ما

✍️ آماری که اخیرا توسط یک منبع معتبر منتشر شده و تغییرات تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه کشور‌ها را (بر اساس قیمت‌های ثابت دلاری سال پایه) نشان می‌دهد، به راستی نگران‌کننده است.

✍️ این آمارها بیش از چهار دهه را در بر می‌گیرد و نشان می‌دهد تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه در کشور ما، از سال ۱۹۷۷ تا سال ۲۰۱۸ بیش از ۳۰ درصد کاهش یافته است.

✍️ این در حالی است که در همین بازه زمانی ۴۱ ساله، میانگین تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه، در کره‌جنوبی 717.16 درصد، در مالزی ۳۲۴ درصد، در هندوستان 396.6 درصد، در چین ۲.۶۶۹ درصد و در ترکیه 177.2 افزایش یافته است.

✍️ هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که اقتصاد ایران در ۴۱ سال اخیر از «عوامل بیرونی» آسیب‌های فراوان دیده است؛ اما انصافا تا چه میزان به «عوامل درونی» توجه کرده‌ایم؛ از جمله سیاست‌گذاری‌های نسنجیده و خسارت‌بار توسط تصمیم‌سازان فاقد اهلیت حرفه‌ای، کارشناسان گوش به فرمان و مجریان ناکار‌آمدی که عمدتا بر اساس روابط و خویشاوندی و دوستی بر مسند قدرت نشسته بودند، به بازی نگرفتن خیل عظیمی از نیروهای متخصص و کاربلد که «خودمانی» تشخیص داده نشدند و کنار گذاشته شدند و بالاخره فساد گسترده و فراگیر.

✍️ اکثر مردم نمی‌دانند که ۴۱ سال قبل، تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه در ایران نزدیک به ۳ برابر(دقیقا 2.9 برابر) کره‌جنوبی بود و اکنون GDP واقعی سرانه ما یک چهارم (۲۵ درصد GDP واقعی سرانه کره‌جنوبی) است.

✍️ در حقیقت کمتر اقتصادی را می‌توان یافت که به‌رغم موهبات کم نظیر خدادادی و موقعیت ویژه سوق‌الجیشی کشور ما، عملکردی چنین ناامید‌کننده داشته باشد.

✍️ نکته‌ای که نیاز به تاکید دارد، ضرورت بازنگری حکمرانان اقتصادی کشور در عملکرد خود، کنار گذاردن منازعات پایان‌ناپذیر و خسارت‌بار میان گروه‌های حاکم، مبارزه قاطع و جدی با فسادی که کمر اقتصاد را خم کرده است و اولویت دادن به منافع ملی به جای نفع شخصی یا گروهی است.

✍️ اگر مسیر سیاست‌گذاری اصلاح نشود تاریخ در مورد سکاندارانی که دهه‌های گمشده اقتصاد ما را رقم زدند، قضاوت سختی خواهد داشت.

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir
@cppstehran
yon.ir/kh7qA
yon.ir/2bQ0g
🖋درباره علم سیاست و سیاست عمومی

🔺تئودُر لُوی می‌گفت «علم سیاست در آمریکا یکی از محصولات دولت-کشور آمریکایی است». اینکه به درستی گفته‌اند دانشگاه در ایران (مشخصا در رشته‌های علوم انسانی) باید «دانشگاه ملّی» باشد، همچنانکه دانشگاه‌های جوامع پیشرفتهْ دانشگاه‌های «ملّی» این جوامع بوده‌اند، وجه دیگر حقیقتی است که لُوی در وصف علم سیاست در آمریکا گفته است. [آشکار است که در اینجا، مراد از دولت، قوه مجریه یا هیات حاکمه نیست، بلکه state یا سازمان سیاسی کشور است.]

🔺اگر علم سیاست آمریکایی محصول دولت آمریکایی است، یعنی موضوع آن علمْ دولت ایالات متحده و اساس و نیازها و اقتضائات آن کشور و سرانجام کمک به بهبودی سامان و عملکرد آن است، علم سیاست در ایران نیز نمی‌تواند تکرار علمِ برخاسته از نیازهای دیگران باشد و باید نسبت به جایگاه خود خودآگاهی یابد. سیاستْ علمِ تبیین مناسبات قدرت و محک واقعیت موجود این مناسبات با مصلحت عمومی است.

🔺علم سیاست در ایران باید به جای تمرکز بر تعمیم ناروا و غیرعینی و غیرتاریخی نظریه‌های وارداتی، تبدیل شدن به بلندگوی جناح‌ها و نیروهای سیاسی، و گرفتاری در سلایقِ بعضا ناسنجیده فردی، موضعی روشن درباره اصل «مصلحت عمومی» و نیازهای ملّی ایران داشته باشد و دستور کاری برای پژوهش علمی ــ و نه «سیاسی» در معنای ایدئولوژیکی ــ از چشم‌انداز منافع ملّی و مصالح کشور فراهم کند تا، دست‌کم، بخشی از ظرفیت پژوهشی و آموزشی کشورْ صرف کشور شود!

🔺مطالعات سیاست عمومی به عنوان یکی از زمینه‌های پژوهشی علم سیاست که بر دولت و عملِ دولت متمرکز است می‌تواند از زمینه مفیدی باشد که به پیشبرد پژوهش با محوریت «مصلحت عمومی» کشور یاری دهد: چه در سطح پژوهش کلان درباره بنیانهای تاریخی و فرهنگی شکل‌گیری دولت ایران، اساس حقوقی و سیاسی دولت، نظریه دولت، سازمان دولت، مطالعات فساد، قانون‌گذاری، فرایند سیاست‌گذاری و مانند آن، چه در سطوح خُرد مانند مطالعات موردی و مقایسه‌ای در حوزه‌هایی چون امنیت ملّی، فرهنگ، بهداشت، اقتصاد، آموزش عمومی، محیط زیست، جرم و جز آن، از منظر چارچوب‌هایی مانند تحلیل سیاست، ارزیابی سیاست و اجرای سیاست.

🔺اگر علم سیاست در جوامع غربیْ علم ملّی آنها بوده و چنانکه به درستی گفته‌اند علم سیاست در آمریکا علم «دولت آمریکایی» است، تعمیم و کاربست چارچوب‌ها، نظریه‌ها و یافته‌های پژوهش‌هایی که برای توضیح یک شرایط خاص در یک جامعه خاص به کار رفته است بر جامعه‌ای با ویژگی‌ها و شرایطی دیگر، مشکلات و پیچیدگی‌های روش‌شناختی خواهد داشت. یا باید با ملاحظات و اصلاحاتی، کاربرد آن چارچوب‌ها و نظریه‌های وام‌گرفته شده را توجیه کرد و وجوه خطای آن را بازشناخت، یا مانند شماری از تببین‌های مارکسیستی یا شبه‌مارکسیستی از تاریخ ایران و دولت در ایران بر اساس مراحل تاریخی تحول اجتماعات سیاسی در غرب، به دام ادعاهای باطل می‌افتیم.

🔺نظراتی مانند آنکه مفهوم ایران پدیده‌ای یکسره معاصر است زیرا باید آن را تابع منطق پدیداری دولت‌های مدرن غربی در سده‌های جدید که حاصل افول فئودالیسم، تغییر شیوه تولید، ظهور جنبش‌های ناسیونالیستی و دیگر عوامل در آن جوامع بوده‌اند، دانست و توضیح داد، بی‌اعتبار هستند، چراکه چنین ادعاها و تعمیم‌هایی غیرتاریخی درباره ایران، به قیمت نادیده گرفتن انبوه داده‌های تاریخی ایران مطرح می‌شوند. پاره‌ای از این تعمیم‌ها، مانند این ادعا که «سیاست‌های فرهنگی و آموزشی در ایران معاصر تقلیدِ سیاست‌های یکسان‌سازی فرهنگی و نابودی خرده‌فرهنگ‌ها در غرب بوده است» بیش از آنکه تعمیم‌ غیرتاریخی تجربه برخی کشورهای غربی در مورد ایران باشد، پروژه‌ای سیاسی علیه کیان کشور ایران است و شگفت آنکه در برخی نهادهای آموزشی کشور که با بودجه عمومی اداره می‌شوند و ــ با تأسف فراوان ــ حتی در بعضی نهادهای حکومتی کشور به شیوه‌ای بازتاب و مبلغ می‌یابد.

🖋از کتاب در دست چاپ بهزاد عطارزاده، پژوهشگر مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی، با عنوان "جستاری درباره درهم‌تنیدگی مطالعات سیاست عمومی و علم سیاست"
Forwarded from آذری‌ها |Azariha
📍ماکیاولی: از وطن باید دفاع کرد؛به نام یا به ننگ📌

گفتارها

🆔 @Ir_Azariha
پیش‌بینی ۲۰ سال پیش یک اقتصاددان؛
خصوصی‌سازی چرا شکست خورد؟

🔴دکتر موسی غنی‌نژاد جزو معدود اقتصاددانانی است که به تقدم آزادسازی بر خصوصی‌سازی اعتقاد دارد. او ۲۰ سال پیش پس از اولین تجربیات خصوصی‌سازی اعلام کرد بدون رعایت این تقدم، خصوصی‌سازی عملا به بازتوزیع اموال عمومی و رانت‌های انحصاری به تعدادی از افراد نزدیک به قدرت خواهد انجامید و هدف واقعی آن که بالا بردن توان تولیدی و بهره‌وری بنگاه است تحقق نخواهد یافت.

🔴بخشی از این نوشته دکتر غنی‌نژاد که در سال ۱۳۷۷ چاپ شده است عینا نقل می‌شود👇🏻
«سیاست‌های خصوصی‌سازی طی برنامه اول و دوم توسعه، به‌رغم نیات خیر مبتکران آن نتایج مورد انتظار و مطلوبی را به بار نیاورد. بررسی هر چند اجمالی علل شکست این سیاست‌ها می‌تواند برای سیاست‌گذاری‌های آینده مفید باشد. شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین این علل، غفلت از مساله مهم حقوق مالکیت فردی بوده است. در ایران به شیوه کشورهای پیشرفته صنعتی همانند انگلستان نمی‌توان خصوصی‌سازی کرد؛ زیرا ساختار مالی، اقتصادی و حقوقی مناسب برای این کار در کشور ما وجود ندارد. تازمانی که بازار سرمایه واقعی وجود نداشته باشد، ارزش‌گذاری دارایی‌ها و سهام واحدهای صنعتی مبنای درستی پیدا نخواهد کرد و ناگزیر صرفا به روش‌های اداری و با تصمیمات خودسرانه یک یا چند نفر صورت خواهد گرفت. این کار راه را برای اِعمال نفوذها و احیانا سوءاستفاده‌ها باز خواهد کرد. تا وقتی که بازار رقابتی سهام و بازار رقابتی مدیران، فارغ از هرگونه اعمال نفوذ و دست‌اندازی دولتمردان حاکم به وجود نیامده، هیچ مکانیسم بیرونی و درونی کنترل‌کننده برای بهبود بهره‌وری و کارآیی بنگاه‌ها، به‌خصوص شرکت‌های سهامی قابل تصور نیست. بنابراین در چنین شرایطی حتی اگر تمام سهام یک بنگاه صنعتی به مردم واگذار شود، هیچ تضمینی برای مدیریت کارآمد بنگاه وجود نخواهد داشت. دارندگان اکثریت سهام یا کسانی که به هر طریق اهرم‌های اداره بنگاه را به دست می‌گیرند، به علت نبود مکانیسم‌های کنترلی که در بالا به آنها اشاره شد، منافع خود را احیانا به زیان بقیه سهامداران حداکثر خواهند کرد؛ زیرا بالا بردن بهره‌وری بنگاه الزاما آسان‌ترین و سریع‌ترین راه ثروت‌اندوزی برای آنها نخواهد بود. با توجه به دولتی بودن نظام بانکی ایران، از یکسو و سیطره همه‌جانبه قدرت بوروکراتیک دولت در تمام زوایای روابط اقتصادی در جامعه از سوی دیگر، به جرات می‌توان گفت که حتی اگر مالکیت همه واحدهای صنعتی به مردم واگذار شود، باز این واحدها همچنان طفیلی و جیره‌خوار دولت باقی خواهند ماند؛ زیرا برای گرفتن اعتبارات و نیز اخذ مجوزهای متعدد و گوناگون برای فعالیت مجبور به دریوزگی از دولت خواهند بود. با چنین شدت و وسعت قدرتِ اقتصادیِ دولت، حقوق مالکیت فردی و بخش خصوصی، صورت‌های بی محتوایی بیش نیستند. خصوصی‌سازی در این شرایط به اهداف واقعی آن‌که بالابردن توان تولیدی و بهره‌وری بنگاه‌ها است، نمی‌تواند نائل آید و عملا به بازتوزیع اموال عمومی و رانت‌های انحصاری به تعدادی از افراد نزدیک به قدرت خواهد انجامید.... نباید در واگذاری بنگاه‌های دولتی به بخش «خصوصی» که واقعا وجود ندارد، شتاب به خرج داد. با مقررات‌زدایی دولتی و تحکیم حقوق مالکیت فردی، بخش خصوصی صنعتی به خودی خود پا می‌گیرد. با پا گرفتن بخش خصوصی به مفهوم حقیقی کلمه، ایجاد بازار سهام و سرمایه رقابتی و تشکیل بازار رقابتی مدیران است که می‌توان در گام بعدی به خصوصی‌سازی واقعی بنگاه‌های دولتی دست یازید. این راه یقینا دشوار و پیچیده است؛ اما هیچ راه ساده و آسانی ما را به مقصود نخواهد رساند.»
@eghtesadmag
@cppstehran
نشست بررسی سیاستگذاری حمل و نقل پاک شهری
با حضور محمد درویش
23 مهرماه، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، اتاق گروه روابط بین الملل
@cppstehran
🔴تصویر فقر در ایران

سخنران: دکتر داود سوری

☑️ با حضور صاحب‌نظران و اقتصاددانان

🗓 دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۸
۶ عصر
📍 در دفتر روزنامه دنیای اقتصاد

📢 نشست‌های هم‌اندیشی و گفت‌وگو را از طریق کانال نقدونظر دنبال کنید.👇
@DenEvents1
@shafiei_kadkani

ـــــــ
در علوم انسانی فقیریم



▪️ما نیز مَردمی هستیم. نَفْس اینکه خودت را کم گرفتی رفتی! فروتن بودن خوب است ولی تن به نیستی و انکار خود دادن اول نابودی یک ملت است. ما ابن سینا داریم. ما جلال‌الدین مولوی داریم. من واقعاً دلم به حال این نسل می‌سوزد. خیلی شما دارید پایین می‌آوردید معیار‌ها را! نابودی یک فرهنگ و یک ملت از همین‌جا آغاز می‌شود. ما باید صاحب نظریه باشیم و چرا نباشیم.
ما استادان و دانشجویانی در علوم پایه داریم که از هیچ استاد هاروارد و کمبریج و آکسفورد کم ندارد.
ما در علوم انسانی صفر‌الکفّ هستیم. هیچی نیستیم. پزشک خوب ایرانی [من اسم نمی‌برم] از هیچ پزشک فرنگی درجهٔ اول دنیا کم ندارد. اگر کم دارد نِرسینگِ اوست یا دارو‌هایی که در اختیارش می‌گذارند، یا وسایل جراحی اوست. آن مربوط به او نیست. او وقتی پایش را گذاشت بیرون، رفت به هاروارد از استاد پزشکی آنجا هیچ کم ندارد. به حضرت عباس!
ما در علوم انسانی صفریم، صفر! مثل کفِ دستِ من. ما باید در این زمینه کار کنیم و این خیلی مهم است. ببینید، آیندهٔ دراز‌مدتِ این مملکت با پزشکی و مهندسی ساخته نمی‌شود. در آیندهٔ دراز مدت یک مملکت با آن نگاهی که ژاپن به جهان نگاه می‌کند، آلمان به جهان نگاه می‌کند، علوم انسانی هیچ کم از علوم تجربی و پزشکی ندارد. ما هیچ کم نداریم. آن دختری که خیلی جوان‌مرگ شد و بهترین ریاضی‌دان جهان بود عملاً از همین دانشگاه شریف درآمده بود.

من به دولت هیچ کاری ندارم. من نمی‌خواهم نکوهش کنم دولت را. دولت اصلا کیست؟ ماهیتی‌ست که وجودش به وجود افرادش است. در این ماهیت دولت ممکن است آدم‌های خیلی بزرگ و شریف و پاکدامن باشند و یا ممکن است مُشتی دزد و قالتاق هم باشند. من هیچ کدامشان را عَلَی‌التّعیین نمی‌شناسم که تحسین کنم یا تقبیح کنم. ما به دولت کاری نداریم.
ببیند، دولت آمده مثلاً توی کدکن ما شعبهٔ دانشگاه آزاد باز می‌کند. در آنجا مثلاً آمده دکترای فلسفهٔ کانت می‌دهد؛ حالا مسخره می‌کنم من این را، دارم مثال می‌زنم. ولی عملاً همین‌طور است. آخر کجا؟ با کدام استادت تو داری کانت درس می‌دهی؟! تو می‌دانی اصلاً کانت یعنی چی؟! استادِ کانت ایرونی یعنی کی؟ حالا من کانت گفتم. ویتگنشتاینش، هگلش...
ما در علوم انسانی بسیار وضع بدی داریم. خیلی فقیریم.
شما این کنگره‌ها را نگاه کنید!
هفت‌ هشت ده تا آدم. ابن سینا باشد همان‌ها صحبت می‌کنند. کانت باشد همان‌ها صحبت می‌کنند. ویتگنشتاین باشد همان‌ها صحبت می‌کنند. نمی‌دانم، تاریخ ابن هیثم و فیزیک و بینایی در ابن هیثم و اینا باشد همان‌ها صحبت می‌کنند.
این خیلی شرم دارد. خجالت نمی‌کشند.
هی مرتب فراخوان، هی فراخوان. می‌گویند از الان تا ۱۵ روز دیگر برای تَنقیح‌ُالمَنازلِ ابن هیثم مقاله بدهید. یک خانمِ خانه‌‌داری که آشپزی‌اش را کرده و بچّه‌اش را شیر داده است، می‌گوید چه عیبی دارد من هم در این فراخوان شرکت می‌کنم. می‌رود آنجا چایی می‌خورد، می‌نشیند و در کنگرهٔ تنقیح‌ُالمنازل ابن هیثم هم شرکت می‌کند. آخر تو اسم ابن هیثم را کِی شنیدی؟! محال است در کمبریج و آکسفورد فراخوان پیدا کنید. فراخوان یعنی چه؟!
خانم آشپز و یک عدّه آدم بیکار و فلان و بهمان یک چیزی می‌نویسد و چه بسا از بیکاری بگوید بیا بخوان.

کدام متخصص؟! ما الان یک آدمی که شفا را تدریس کند نداریم؛ بی‌خود می‌گویند. یک آدمی که تمام شفا را بتواند درس بدهد نیست؛ بی‌خود می‌گویند. یک قسمت خاصّی از الهیات را فقط توی حوزهٔ حرّافی و انشا‌نویسی و این‌هاست. کسی که از عهدهٔ تمام شفا بربیاید وجود ندارد. بقیه‌اش هم همینطور است. هیچ فرقی نمی‌کند.
دولت باید از این توسعهٔ عناوین علوم انسانی جلوگیری کند. همهٔ دانشگاه‌ها نباید همهٔ رشته‌ها را داشته باشند. ما برای متخصّص ابن سینا یک دانشگاه‌ برای متخصّص سهروردی یک دانشگاه. برای متخصّص نمی‌دانم کانت یک دانشگاه. در همهٔ دانشگاه‌ها که نمی‌شود. در دانشگاه تربت حیدریه یا نیشابور متخصّص کانت کجا هست که تو دکترای کانت می‌گذاری و دکترای هگل می گذاری.[مثال می‌زنم] خجالت دارد. این کاغذها را به دست بچّه‌ها می‌دهید که چی؟! من نمی‌گویم که نباشد. ولی برای کلّ صاحب‌نظرانِ میدانِ مطالعات کانت که صد سال دیگر انشاء اللّه ما یک نفر داشته باشیم که کانت را با همهٔ ابعادش بشناسد و بتواند در یک کنگرهٔ بین‌المللیِ کانت لِکچر بدهد و برایش دست بزنند، صد سال دیگر، کلاهمان را باید به آسمان بیندازیم. یک دانشگاه شروع کند برای برنامه‌ریزی که ما می‌خواهیم متخصّص کانت تربیت کنیم، هِگِل تربیت کنیم، اسپینوزا تربیت کنیم، ویتگنشتاین تربیت کنیم، راسِل تربیت کنیم.
می‌آیند در کوچک‌ترین روستاها دکتری فلسفه می‌دهند.
در همهٔ رشته‌ها استاد دارند. این یعنی کشک!

محمدرضا شفیعی کدکنی
سه‌شنبه، ۲۱ آبان ۱۳۹۸
دانشگاه تهران

@cppstehran
Forwarded from Arash Azadi
📃نئولیبرالیسم، کلید واژه ای برای نیندیشیدن
✍🏻موسی غنی نژاد ، 11/09/1398
@ghaninejad_mousa
🔹زمانی حزب توده در ایران با تبدیل لیبرالیسم به ناسزای سیاسی آنرا نماد تمام بدی های اجتماعی از فقر و فساد گرفته تا ظلم و جهل ساخت و مدعی شد که این پدیده منحوس ایدئولوژی نظام سرمایه داری امپریالیستی و غارتگر غربی است. این شگرد به قدری کارساز و موثر بود که تقریبا همه انقلابیون مخالف شاه در سال 1357 در دام آن افتادند.
🔹فروپاشی کمونیسم روسی و آشکار شدن هرچه بیشتر فجایع سوسیالیسم واقعا موجود از یک سو، و روی آوردن کمونیسم چینی به اقتصاد بازار برای بیرون کشیدن صدها میلیون چینی از فقر مطلق، از سوی دیگر، ایدئولوژی قدیمی ضد لیبرال را رسوا تر از آن کرده است که به شکل سابق بتوان از آن دفاع کرد. از این رو، برای ادامه و تقویت ایدئولوژی ضد آزادی قدیمی نیاز به ابداع جدیدی بود و در این میان چه بهتر از توسل به مفهوم مبهم و متناقض «نئولیبرالیسم» که هیچکس به درستی نمی داند توسط چه کسی و با چه هدفی برساخته شده است و نو بودن آن نسبت به لیبرالیسم چه معنایی دارد.
🔹این روزها در شبکه های اجتماعی ملاحظه شد که یک روشنفکر دینی (سابق؟) به افشای نئولیبرالیسم پرداخته و با معرفی رابرت نوزیک، فون هایک و میلتون فریدمن به عنوان پیامبران دین «بنیادگرایی بازار» مدعی شده که «جمهوری خواهان آمریکا، در عمل به میلتون فریدمن بیش از عیسی مسیح اعتقاد دارند»! و در ادامه هشدار داده که همچنانکه ژنرال پینوشه نئولیبرالیسم میلتون فریدمنی را در شیلی عملی کرد در ایران هم گویا ژنرال هایی در تدارک چنین کاری اند.
🔹اصطلاح «بنیاد گرایی بازار» که رفقای چپ ابداع کرده اند شگردی تبلیغاتی برای تبدیل نئولیبرالیسم به ناسزای سیاسی است چرا که بنیادگرایی تداعی کننده جریان های تروریستی مانند القاعده و داعش است.
🔹روشنفکران چپ اندیش دینی(؟) که امروزه به افشای نئولیبرالیسم روی آورده و آنرا تبدیل به ناسزای سیاسی می کنند اغلب همان ها هستند که همانند توده ای ها توسط نظامی که زمانی مدعی طرفداری از آن بودند به حاشیه رانده شدند. آنها بهتر است به جای چپ و راست زدن های شتابزده و خاک پاشیدن در چشم مردم یکبار بنشینند و با عقل و منطق، گذشته فکری و کارنامه سیاسی خود را نقادانه بررسی کنند و شجاعانه به تصحیح اشتباهات خود کمر همت ببندند.
🔹دولت های احمدی نژاد و روحانی در حالی متهم به اجرای سیاست های نئولیبرالی می شوند که هیچکدام حتی یک گام در جهت اقتصاد آزاد بر نداشتند و نهادهای دولتی سرکوبگر بازار در آنها همیشه فاعل مختار بوده است. رفقا! سیاست های خصوصی سازی اجرا شده توسط این دولت ها ربطی به اقتصاد آزاد ندارد بلکه واگذاری شرکت های دولتی به بخش عمومی، نهادهای نظامی و بخش خصوصی عمدتا رفاقتی بوده است که به معنی ایجاد سرمایه داری دولتی یا بازگشت به نوعی تیولداری است. در اقتصاد بازار قیمت بنزین در بازار باید تعیین شود نه توسط دولت و به مصلحت دولت.
#نئولیبرالیسم #ایدئولوژی #روشنفکران_دینی
🖇متن کامل این یادداشت را در سایت بومرنگ به نشانی ارائه شده یا در فایل پیوست مطالعه نمائید👇
http://www.boomrang.org/neoliberalism-as-a-keyword-to-refusing-to-think/


Telegram
attach 📎
تصویر تاریخی «هویت ملی ایرانی» در دورهٔ باستان و دورهٔ میانه

هویت ملی آگاهی جمعی و تاریخی یک اجتماع از خود به‌مثابه یک موجودیت فرهنگی ـ سیاسی است که این آگاهی شامل تصورات جمعی از جایگاه خود در جهان، نسبت خویش با دیگران، سرزمین مشترک، فرهنگ ملی، نظام نمادها و آیین‌های مشترک و نهادهای مختص به خود به‌ویژه نهاد سیاسی ـ اداری سامان‌بخش وحدت ملی است؛ چنان‌که در چارچوب مفهومی بکار رفته در مقاله آمده است، مرجعی که هویت ملی بدان ارجاع می‌شود امری تصویری (ایماژینر) است که در حقیقت واسطه میان آگاهی جمعی و واقعیت بیرونی است؛ امر تصویری حاصل تجربه و آگاهی جمعی یک ملت در درازنای تاریخ است. در این مقاله، کوشش شده تا پیوستگی تاریخی هویت ایرانیان در چارچوب اجتماعی ملی، در دوره‌های باستانی و میانه تاریخ ایران، با شرحی از پدیداری تصویر تاریخی ـ فرهنگی ـ سیاسی ایران، در آگاهی ایرانیان، نشان داده شود. روش‌شناسی این پژوهش ...

بهزاد عطارزاده، فصلنامه مطالعات ملی، دوره 21، شماره 82، تابستان 1399، صفحه 47-68
متن کامل
https://bit.ly/2JeWnqk

@cppstehran
از زمانی که منسر اُلسُن منطق کنش جمعی را در سال 1965 به چاپ رساند، تا کنون، نظریهٔ نوآورانهٔ او دربارهٔ گروه‌ها نفوذ چشم‌گیری در علوم اجتماعی، از اقتصاد تا علم سیاست و جامعه‌شناسی داشته است. او که از مفروضات نظریهٔ انتخاب عمومی، به ویژه فردگرایی روش‌شناختی آغاز می‌کند، تأثیر نهادها بر رفتار و کنش‌های فردی را نیز در نظر می‌گیرد و کنش گروهی را، اگر بتوان گفت، برآیند رابطهٔ فرد و نهاد (به عنوان قواعد بازی و ویژگی‌های گروه) تحلیل می‌کند. منطق کنش جمعی پایهٔ پژوهش‌های بعدی اُلسُن دربارهٔ تفاوت‌ها در تجربهٔ توسعهٔ اقتصادی میان کشورها و تبیین آن‌ها می‌شود. از نظر او، کامیابی در سیاستگذاری و توسعهٔ اقتصادی وابسته به مناسبات و ویژگی‌های گروه‌های ذی‌نفوذِ چیره و دولت است. در این مقاله، به منطق کنش جمعی و پیامدهای آن بر سیاستگذاری و توسعه می‌پردازیم.

بهزاد عطارزاده، فصلنامه سیاست‌گذاری عمومی، دوره 6، شماره 1، بهار 99، صفحه 347-367
متن کامل:
https://cpps.ut.ac.ir/منطق-کنش-جمعی-و-پیامدهای-آن-بر-سیاستگذا/
@cppstehran
🔴ایران و مناقشه قره‌باغ

کاوه بیات

🔹در واقع سنگ بنای بسیاری از تنش‌های بعدی را در حوزه قفقاز، ترکان عثمانی بنیان نهادند و روس‌ها نیز که بعد از دو، سه سال از نو بر قفقاز مسلط شدند، به این نتیجه رسیدند که ترتیب مزبور منافع استعماری آنها را نیز تأمین می‌کند و در مجموع آن را پذیرفتند.

🔹شناسایی بی‌چون‌و‌چرای حکومت باکو به نام جمهوری «آذربایجان» اولین و مهم‌ترین گام خطایی بود که در این عرصه برداشته شد. حال آنکه در همان ایام پاره‌ای از صاحب‌نظران طرف مشورت وزارت خارجه به نادرستی این کار و مخاطرات نهفته در این امر اشاره کرده بودند.


🔹با وجود تمامی این تفاصیل متهم‌کردن ایران به حمایت از ارامنه به یک گفتار مسلط و مستمر در نوع نگاه و رویکرد باکو در مناسباتش با ایران بدل شد و اینک نیز بعد از گذشت ربع قرن، شروع مجدد جنگ در این حوزه، با یک کارزار تبلیغاتی گستره بر ضد ایران و تهمت کمک‌رسانی به ارمنی‌ها توأم شده است که آن نیز مانند موارد پیشین دروغ و بی‌اساس است.

🔹اغماض و بی‌توجهی در این زمینه و حتی در مقام تحبیب و دلجویی برآمدن نیز جز تشویق بیش‌ازپیش آنها به گستره دامنه تحریکات ضد‌ایرانی خود در داخل و خارج هیچ نتیجه‌ای نداشته و نخواهد داشت.

🔹واقعیت امر آن است که تا به اصل و ریشه این دشمنی توجه نشود و برای رفع آن اقدامی صورت نگیرد، بر اساس دیدگاهی که ایران را «غاصب نیمه جنوبی آذربایجان» می‌داند، ایران هر کاری بکند بازهم مقصر است؛ اگر به نفع باکو وارد کارزار شود، اگر تمام ارمنی‌های ایران را کت‌بسته تحویل باکو و آنکارا بدهد، اگر جلفای اصفهان را با خاک یکسان کند، باز هم مقصر است. ممکن است گفته شود این کشور قابل این حرف‌ها نیست و در شأن ایران نیست که به این‌گونه فرمایشات اعتنا کند.

🔹شاید هم چنین باشد اما عیب کار در آن است که این مقوله هیچ‌گاه به تصورات یک کشور نه‌چندان درخور اعتنا محدود نبوده، اصولا طرح و ابداع آن نیز – همان‌گونه که اشاره شد – برای استفاده و بهره‌برداری دیگران بود. یک روز ترکان عثمانی پای کار بودند و روز دیگر روسیه شوروی و حالا نیز چنین به نظر می‌رسد که بار دیگر صاحب‌کار اصلی وارد صحنه شده است.

🔹درست است که اولویت اصلی سیاست خارجی ایران در سمت‌و‌سویی دیگر قرار دارد و جمهوری اسلامی اصولا علاقه‌ای به پرداختنِ به این مضامین «حاشیه‌ای» ندارد اما کار هنگامی دشوار می‌شود که بنا بر مجموعه‌ای از دلایل و بی‌آنکه از ما نظرسنجی شود، حوادثی پیش‌ می‌آید که آنها با ما کار دارند.

🔹واقعیت آن است که اصولا یکی از علل پیشامد چنین وضعیتی همان منفک‌شدن ایران از این‌گونه مسائل «حاشیه‌ای» است و بازگذاشتن عرصه برای مداخله دیگران. ایران «مقصر» است اما نه به دلیل مداخله در مناقشاتی از این دست بلکه به دلیل عدم مداخله. آن‌هم ایرانی که نوع روال جهان‌داری‌اش، بر خلاف پاره‌ای از قدرت‌های نورسیده نه بر اساس به جان هم انداختن اقوام و ملل بلکه بر اساس فراهم‌آوردن زمینه همزیستی مسالمت‌آمیز آنها با یکدیگر بوده است.

متن کامل👇

http://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/272406/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%B4%D9%87-%D9%82%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%BA

@cppstehran
Forwarded from یادداشت های پراکنده
🟣در انتخابات آمریکا چه خواهد شد؟
پیمان اسدزاده
(کاندیدای دکترای علوم سیاسی/ دانشگاه آریزونا استیت)

🔸پیروزی ترامپ در سال 2016 مرهون پیروزی او در میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا بود، سه ایالتی که بخش صنعتی اقتصادشان به دلیل انتقال کارخانه ها به خارج از آمریکا (برای یافتن کارگر ارزان قیمت) دچار انحطاط شده بودند و هر سه ایالاتی بودند که به طور سنتی عمدتاً به دموکراتها رای می دادند. مشارکت بالای کارگران یقه آبی و رأی بالای آنها به ناسیونالیسم اقتصادی ترامپ همراه با رأی بخشهایی از طبقه متوسط سفید، سرنوشت انتخابات 2016 را به نفع جمهوری خواهان رقم زد. اکنون راحت ترین مسیر جو بایدن برای پیروزی، بازگرداندن این سه ایالت آبی به اردوگاه دموکراتهاست. نظرسنجی های باکیفیت نشان می دهند که بایدن با حدود 8 درصد در ویسکانسین و میشیگان پیشتاز است که حاشیه امنیت بالای آماری را برای او فراهم می آورند. بایدن در ایالت پنسیلوانیا هم با حدود 6 درصد پیشتاز است که آن را خارج از حاشیه خطای آماری و در دسترس قرار می دهد. ترامپ برای برنده شدن در این سه ایالت و به ویژه پنسیلوانیا، نیازمند مشارکت انفجاری مناطق روستایی و طبقه یقه آبی است که بتواند بر رأی دموکرات ها غلبه کند. داده های نظرسنجی ها نشان می دهد که بخشهای بزرگی از طبقه متوسط سفید و همچنین افرادی از کارگران یقه آبی در این ایالت ها - هر یک به دلایل گوناگون- به سوی بایدن چرخیده اند. اگر بایدن بتواند این سه ایالت را برنده شود و اگر فرض کنیم نتیجه انتخابات همه ایالت ها مانند 2016 باشد، آنگاه او رئیس جمهور آمریکا خواهد بود.

🔸اما داستان به اینجا ختم نمی شود. رقابت در بسیاری از ایالت هایی که ترامپ توانست در 2016 به راحتی در آنها پیروز شود، بسیار نزدیک است. از سه ایالت جنوبی آغاز کنیم: فلوریدا، جورجیا و کارولینای شمالی. در همه این ایالتها بایدن با حدود 2 تا 3 درصد در نظرسنجی ها پیش است اما پیشتازی او در درون حاشیه خطای آماری قرار دارد. فارغ از اینکه چه کسی پیروز شود، رقابت بسیار نزدیک خواهد بود. اهمیت پیروزی در این ایالت ها بیشتر از آن جهت است که برخلاف سه ایالت پیشین که اعلام نتایجشان دست کم چند روز زمان خواهد برد، همه یا بخش عمده نتایج این سه ایالت در شب انتخابات اعلام می شود. باخت ترامپ در هر یک از این ایالت ها، سیگنال شفافی خواهد بود درباره نتیجه کلی انتخابات و احتمال پیروزی او را به حداقل خواهد رساند. پیروزی در این ایالتها یک جنبه روانی هم دارد؛ ناامید شدن ترامپ و هواداران دوآتشه اش. اگر ترامپ این سه ایالت را پیروز شود، امیدوار است که با نتایج اولیه پنسیلوانیا در شب انتخابات – که احتمالا به نفع او خواهد بود چرا که افرادی که روز انتخابات پای صندوق می روند، عمدتاً به ترامپ رأی خواهند داد و رأی آنها پیش از آرای پُستی و حضوری پیش از روز انتخابات شمارش خواهد شد- صراحتاً اعلام پیروزی کند و چنانچه در روزهای بعدی، بایدن پیروز شود، مشروعیت انتخابات را زیر سوال ببرد و البته بعداً آن را به دادگاه بکشاند. پیروزی ترامپ در این سه ایالت در شب انتخابات، او و هوادارانش را امیدوار نگه می دارد.

🔸اما در این میان، شاید یک ایالت بسیاری از معادلات را بر هم بریزد: آریزونا. آریزونا به طور سنتی، یکی از قوی ترین پایگاههای رأی جمهوری خواهان به شمار می رود. در هفتاد سال گذشته، دموکراتها تنها یک بار در سال 1996 در انتخابات ریاست جمهوری آریزونا برنده شده اند. اما افزایش جمعیت لاتین تبار و نیز طبقه متوسط سفید (طبقه ای که در سالهای اخیر به طرف حزب دموکرات چرخیده) در این ایالت، جمهوری خواهان را با چالشی روزافزون روبرو ساخته به طوری که دموکراتها در سال 2018 موفق شدند یکی از کرسی های سنا را تصاحب کنند. افرون بر این دو متغیر، یک عامل دیگر هم در آریزونا به بایدن کمک خواهد کرد: درگیری ترامپ با جان مک کین، سناتور پیشین آریزونا ، که محبوبیت نسبتاً بالایی در میان مردم آریزونا و به ویژه جمهوری خواهان این ایالت دارد. سخنان توهین آمیز ترامپ درباره مک کین و "همیشه بازنده" خواندن این نظامی سابق و سناتور کهنه کار آریزونا، قطعاً به رأی ترامپ در این ایالت آسیب خواهد زد. همسر مک کین در تبلیغات انتخاباتی بایدن حضور فعالی داشته و حمایت خود را از نامزد دموکراتها اعلام کرده است. نظرسنجی های نشان می دهند که بایدن با 4 درصد در آریزونا پیشتاز است. اهمیت آریزونا در این نکته است که پیروزی بایدن در این ایالت او را از پیروزی در پنسلوانیا و ایالتهای جنوبی بی نیاز می کند. به سخن دیگر، اگر بایدن پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا و فلوریدا را ببازد اما آریزونا را برنده شود، پیروز انتخابات خواهد شد.

ادامه 👇
@PeymanA2021
Forwarded from یادداشت های پراکنده
🔸اما آیا ایالت هایی هستند که ما را غافلگیر کنند؟ دو ایالت می توانند شگفتی ساز باشند: تگزاس و اوهایو. اوهایو و به ویژه تگزاس، دو ایالت جمهوری خواه هستند اما نظرسنجی ها نشان می دهند که رقابت در این دو ایالت به شدت نزدیک است. به دلیل داشتن الکترول کالج بالا (اوهایو: 18 و تگزاس: 38)، پیروزی در این ایالتها برای هر نامزد جمهوری خواهی حیاتی است. اگر قرار باشد شگفتی ای در این انتخابات رخ دهد، احتمالاً در این ایالت ها رخ خواهند داد. به خصوص اوهایو، که در هفته گذشته شاهد افزایش چشمگیر موارد کرونا بوده، مستعد چرخش به سوی دموکراتهاست است چرا که هسته اصلی پیام انتخاباتی بایدن کنترل کرونا بوده است. بار دیگر تاکید میکنم که اوهایو پایگاه جمهوری خواهان است و امیدواری چندانی برای دموکراتها در آنجا وجود ندارد اما به دلایلی که گفته شد، پتانسیل شگفتی ساز شدن را دارد. نکته آخر درباره غافلگیری، ایالت آیوا است که ایالتی جمهوری خواه به شما می رود و الکترال کالج بسیار کمی دارد (=6) و اهمیت انتخاباتی آن در مقایسه با دو ایالت دیگر بسیار کمتر است. نظرسنجی ها در این ایالت هم یک رقابت نزدیک را نشان می دهند.

🔸اما مگر نه اینکه همین نظرسنجی ها در سال 2016 هیلاری کلینتون را برنده نشان می دادند؟ آیا همین اتفاق نمی تواند در سال 2020 تکرار شود؟ جهان انسانی، جهان احتمالات است و بنابراین، هیچ نتیجه ای – از جمله پیروزی ترامپ- را نمی توان با قطعیت کامل رد کرد. با وجود این، دو عامل مهم، انتخابات 2020 را از انتخابات 2016 متمایز می کند. نخست، در سال 2016 هیلاری کلینتون سیاستمداری به غایت نامحبوب در افکار عمومی آمریکا بود. بر پایه نظرسنجی گالوپ، محبوبیت هیلاری کلینتون 5- بود که او را دومین سیاستمدار نامحبوب آمریکا نشان می داد اما بایدن چنین مشکلی را ندارد. هر اندازه که هیلاری نماد نخوت و نخبه گرایی (به معنای منفی کلمه) به شمار می رفت، بایدن فردی ساده و نزدیک تر به مردم عادی قلمداد می شود. این موضوع را حتی می توان از نوع حرف زدن این دو سیاستمدار هم تشخیص داد. این شایعه قوی وجود دارد که به دلیل همین ساده صحبت کردن و نداشتن مدرک دانشگاهی از دانشگاههای باپرستیژ آمریکا، نخبگان بالادستی حزب دموکرات مانند اوباما و هیلاری کلینتون نگاهی از بالا به بایدن دارند. اما از طنز روزگار، این عوامل باعث نزدیکی بایدن به شهروند عادی آمریکا شده و حتی می تواند بخشهایی از رای کارگران یقه آبی را که در سال 2016 به طور گسترده ای به ترامپ رای دادند از آن خود کند. عامل دوم، تفاوت نظرسنجی های دو دوره است. بر پایه نظرسنجی ها، یک روز مانده به انتخابات 2016، هیلاری کلینتون با 4 درصد از ترامپ پیش بود. در این دوره، بایدن با 8.5 درصد پیش است. این نکته را هم اضافه کنید که بیشتر موسسه های نظرسنجی این بار شهروندان با تحصیلات کمتر را به طور بالاتری وزن دهی می کنند تا یقین پیدا کنند که اشتباه سال 2016 تکرار نخواهد شد (یکی از مشکلات نظرسنجی های 2016 نمونه برداری پایین از افراد با تحصیلات پایین بود که عمدتاً به ترامپ رأی دادند). حتی برخی نظرسنجی ها رای شهروندان با تحصیلات پایین (پایگاه رای ترامپ) را بیشتر از وزن واقعی آنها در 2016 نمونه برداری می کنند. از این رو، حتی ممکن است در برخی موارد شاهد آن باشیم که رای بایدن بیش از آنچه که در نظرسنجی ها می بینیم، باشد. به این نکته هم توجه داشته باشید که بایدن چندین مسیر برای پیروزی دارد. همانطور که اشاره کردم، او حتی می تواند پنسیلوانیا را ببازد اما باز هم رئیس جمهور شود. البته که احتمال پیروزی ترامپ صفر نیست و اگر نظرسنجی ها به صورت چشمگیری دچار اشتباه شوند، او رئیس جمهور باقی خواهد ماند اما شواهد قانع کننده زیادی در این باره وجود ندارد. ناگفته پیداست که در صورت پیروزی ترامپ، صنعت نظرسنجی آمریکا ضربه سنگینی را متحمل خواهد شد.


@PeymanA2021
🇺🇸در انتخابات آمریکا چه خواهد شد؟
🖊پیمان اسدزاده

بیشتر بخوانید:
https://cpps.ut.ac.ir/american2020election/