Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
🔴 باخت
مقامات ایران با تصمیمات داهیانه شان در طول ۴۵ سال و ابتلا به سندروم "خودخواهی و استبداد" تمام تصمیماتشان دو سر باخت بوده !!!
نمونه هایش :
اگر الان حجاب اجباری را ادامه بدهند باخته اند ، ادامه ندهند باز هم باخته اند !
اگر در قضیه هستهای به غنی سازی ادامه بدهند باخته اند ، و اگر ادامه ندهند باز باخته اند .
اگر کمک به نیابتیها را ادامه بدهند باخته اند ، و اگر ادامه ندهند باز هم باخته اند.
اگر به اسرائیل حمله کنند ( صادق ۳ ) باخته اند ، و اگر حمله نکنند باز هم باخته اند !
اگر رفراندوم برگزار کنند باخته اند ، برگزار نکنند ، باز هم باخته اند !
اگر نظارت استصوابی را ادامه بدهند باخته اند ، ادامه ندهند باز هم باخته اند.
اگر مذاکره با آمریکا را ادامه بدهند باختند ، ادامه ندهند باخته اند !
اگر فیلترینگ اینترنت را ادامه بدهند باخته اند، ادامه ندهند باخته اند.
اگر به fatf بپیوندند باخته اند ، و اگر به این سیستم بانکی بین المللی نپیوندند باز هم باخته اند !
اگر برای خروج از بحران دست به هر کاری در داخل و خارج بزنند باخته اند و اگر کاری نکنند باز هم باختند !
اگر به اصلاح طلبان تکیه کنند ، باخته اند و اگر به اصولگراها هم اعتماد کنند باز باخته اند !
نتیجه اینکه:
جمهوری اسلامی بزرگترین بازنده تاریخ بوده و هست ، چون در خلال ۴۵ سال هم دین و مذهب و اعتقادات مردم ایران را بر باد دادند ، و هم تمام سرمایه های ملی ، مالی و انسانی ایران را ضایع و باطل کردند ! چه خیانتی بزرگتر از این به ملت ایران ؟
بلایی که اینها بر سر ایران و ایرانی آوردند، اگر موجودات شرور فرا زمینی وجود داشتند هم نمی توانستند همچین بلایی سر کشوری بیاورند!!
این جماعت تازه فهمیده اند که تاریخ و تمدن و زبان يک کشور را نمی شود نابود کرد.
هنوز هم تعدادی پافشاری در نوشتن واژه های عربی میکنند حال آنکه برابر آن را به فارسی داریم ، گویا بکار بردن واژه های نامفهوم عربی به آنها احساس خوب نویسی و ادبی بودن میدهد
فلات وسیع ایران از چندهزارسال پیش، سرزمینی با ادغام و درهم تنیدگی اقوام وتبارهای مختلف تحت پوشش یک پرچم ملی و یک ملت یک پارچه بوده است.
اگر میخواهید ایران از خشکسالی و فقر و تباهی نجات پیداکند ایران را به اصل و تاریخ خودش باز گردانید...
مقامات ایران با تصمیمات داهیانه شان در طول ۴۵ سال و ابتلا به سندروم "خودخواهی و استبداد" تمام تصمیماتشان دو سر باخت بوده !!!
نمونه هایش :
اگر الان حجاب اجباری را ادامه بدهند باخته اند ، ادامه ندهند باز هم باخته اند !
اگر در قضیه هستهای به غنی سازی ادامه بدهند باخته اند ، و اگر ادامه ندهند باز باخته اند .
اگر کمک به نیابتیها را ادامه بدهند باخته اند ، و اگر ادامه ندهند باز هم باخته اند.
اگر به اسرائیل حمله کنند ( صادق ۳ ) باخته اند ، و اگر حمله نکنند باز هم باخته اند !
اگر رفراندوم برگزار کنند باخته اند ، برگزار نکنند ، باز هم باخته اند !
اگر نظارت استصوابی را ادامه بدهند باخته اند ، ادامه ندهند باز هم باخته اند.
اگر مذاکره با آمریکا را ادامه بدهند باختند ، ادامه ندهند باخته اند !
اگر فیلترینگ اینترنت را ادامه بدهند باخته اند، ادامه ندهند باخته اند.
اگر به fatf بپیوندند باخته اند ، و اگر به این سیستم بانکی بین المللی نپیوندند باز هم باخته اند !
اگر برای خروج از بحران دست به هر کاری در داخل و خارج بزنند باخته اند و اگر کاری نکنند باز هم باختند !
اگر به اصلاح طلبان تکیه کنند ، باخته اند و اگر به اصولگراها هم اعتماد کنند باز باخته اند !
نتیجه اینکه:
جمهوری اسلامی بزرگترین بازنده تاریخ بوده و هست ، چون در خلال ۴۵ سال هم دین و مذهب و اعتقادات مردم ایران را بر باد دادند ، و هم تمام سرمایه های ملی ، مالی و انسانی ایران را ضایع و باطل کردند ! چه خیانتی بزرگتر از این به ملت ایران ؟
بلایی که اینها بر سر ایران و ایرانی آوردند، اگر موجودات شرور فرا زمینی وجود داشتند هم نمی توانستند همچین بلایی سر کشوری بیاورند!!
این جماعت تازه فهمیده اند که تاریخ و تمدن و زبان يک کشور را نمی شود نابود کرد.
هنوز هم تعدادی پافشاری در نوشتن واژه های عربی میکنند حال آنکه برابر آن را به فارسی داریم ، گویا بکار بردن واژه های نامفهوم عربی به آنها احساس خوب نویسی و ادبی بودن میدهد
فلات وسیع ایران از چندهزارسال پیش، سرزمینی با ادغام و درهم تنیدگی اقوام وتبارهای مختلف تحت پوشش یک پرچم ملی و یک ملت یک پارچه بوده است.
اگر میخواهید ایران از خشکسالی و فقر و تباهی نجات پیداکند ایران را به اصل و تاریخ خودش باز گردانید...
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
روانکژترین تبهکاران، تبهکاران دینیاند. چرا که به دروغ در جایگاه نمایندگان سپندای آفریدگار تکیه میزنند و نه تنها این جایگاه را از درونمایهٔ آن تهی میسازند، بلکه آن را به زشتترین شیوهای به آلودگی میکشند.
با دستان آلوده به خونشان به نام آفریدگار جان میگیرند و با دهان آلوده به دروغ و هرزهگویی سخنان انگرهمینو (اندیشه زشت) را میپراکنند.
ولی اینان زشتترین تبهکاران نیستند. زشتترین تبهکاران آنانیاند که خاموشی برمیگزینند و سر به زیر فرود میآورند تا چیزی نبینند، تا شاهد نباشند، تا شهادت ندهند.
با دستان آلوده به خونشان به نام آفریدگار جان میگیرند و با دهان آلوده به دروغ و هرزهگویی سخنان انگرهمینو (اندیشه زشت) را میپراکنند.
ولی اینان زشتترین تبهکاران نیستند. زشتترین تبهکاران آنانیاند که خاموشی برمیگزینند و سر به زیر فرود میآورند تا چیزی نبینند، تا شاهد نباشند، تا شهادت ندهند.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
آیا تا به حال تجربه کرده اید که در موقعیتی احساس ترس کنید ولی به جای نشان دادن آن عصبانی یا پرخاشگر شوید؟
این اتفاق به دلیل تفاوت بین هیجانهای اولیه و ثانویه رخ میدهد تفاوتی که در نظریه های مختلف از فروید گرفته تا گرینبرگ به آن اشاره شده است.
سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
فردی ایستاده تا بازی دارت را انجام دهد. پرتابش به خطا میرود با خشم به سمت یکی از دوستانش برمیگردد و میگوید: «اینقدر
سروصدا کردین حواسم پرت شد».
یکی از دوستانش با خنده میگوید: «یه بازی بود حالا چرا اینقدر جدی گرفتی؟!» به نظرتان چه اتفاقی افتاد؟
شاید این فرد احساس کرده مبادا از پس یک بازی ساده کودکانه برنیاید و مسخره شود آنگاه از این هیجان عمیق شرم به خشم پناه برده تا از احساس شایستگی خود محافظت کند. اگر این فرد هر بار در دورهمیها
همین رویه را پیش بگیرد، چه؟
وقتی تمرین کنیم هیجانهای اولیه و ثانویه را از هم تشخیص دهیم میتوانیم در لحظه و قبل از بروز هیجانهایمان از خود بپرسیم آیا این احساس واقعاً همان چیزی است که در دلم هست؟ یا دارم احساس دیگری مثل ترس یا شرم را پنهان میکنم؟
این اتفاق به دلیل تفاوت بین هیجانهای اولیه و ثانویه رخ میدهد تفاوتی که در نظریه های مختلف از فروید گرفته تا گرینبرگ به آن اشاره شده است.
سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
فردی ایستاده تا بازی دارت را انجام دهد. پرتابش به خطا میرود با خشم به سمت یکی از دوستانش برمیگردد و میگوید: «اینقدر
سروصدا کردین حواسم پرت شد».
یکی از دوستانش با خنده میگوید: «یه بازی بود حالا چرا اینقدر جدی گرفتی؟!» به نظرتان چه اتفاقی افتاد؟
شاید این فرد احساس کرده مبادا از پس یک بازی ساده کودکانه برنیاید و مسخره شود آنگاه از این هیجان عمیق شرم به خشم پناه برده تا از احساس شایستگی خود محافظت کند. اگر این فرد هر بار در دورهمیها
همین رویه را پیش بگیرد، چه؟
وقتی تمرین کنیم هیجانهای اولیه و ثانویه را از هم تشخیص دهیم میتوانیم در لحظه و قبل از بروز هیجانهایمان از خود بپرسیم آیا این احساس واقعاً همان چیزی است که در دلم هست؟ یا دارم احساس دیگری مثل ترس یا شرم را پنهان میکنم؟
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اغلب زمانی به فاصله پی میبریم که دیگه صدامون به دیگری نمیرسه، چشمهامون همدیگه رو نمیبینه و انقدر دور شدیم که گرمای وجود هم رو فراموش کردیم.
شاید اگر کمی زودتر فاصله رو اندازه بگیریم،
بشه کاری کرد.
شاید اگر کمی زودتر فاصله رو اندازه بگیریم،
بشه کاری کرد.
👍2
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و فروید در کتاب تمدن و ناخرسندیهای آن مینویسد:
و اکنون عقیده دارم که معنای رشد تمدن برایم مبهم نیست.
توسعه تمدن باید نمایانگر نبرد میان عشق و مرگ، رانهی زندگی و رانهی تخریب باشد که در نوع بشر تحقق مییابد.
این نبرد به طور کلی محتوای ذاتی زندگی است و از این رو، رشد تمدن را باید به عنوان نبرد زندگیِ نوع بشر خلاصه کرد؛ و دایه های ما میخواهند با"لالاییهای شان درباره ی بهشت" این نبرد میان غولها[اروس و تاناتوس] را فرو بنشانند.
زیگموند فروید
تمدن و ملالتهای آن ۱۹۳۰
و اکنون عقیده دارم که معنای رشد تمدن برایم مبهم نیست.
توسعه تمدن باید نمایانگر نبرد میان عشق و مرگ، رانهی زندگی و رانهی تخریب باشد که در نوع بشر تحقق مییابد.
این نبرد به طور کلی محتوای ذاتی زندگی است و از این رو، رشد تمدن را باید به عنوان نبرد زندگیِ نوع بشر خلاصه کرد؛ و دایه های ما میخواهند با"لالاییهای شان درباره ی بهشت" این نبرد میان غولها[اروس و تاناتوس] را فرو بنشانند.
زیگموند فروید
تمدن و ملالتهای آن ۱۹۳۰
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیر ازدواج کردن هیچ زنی رو نکشت ولی کودک همسری و ازدواج با آدم اشتباه دلیل مرگ خیلی از زنها بود.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
شوگرها!
این روزها اصلاح شوگر را زیاد می شنویم.
گاهی متعجب می شویم وگاه تمسخر می کنیم و گاهی تایید و برخی موارد نیز اعتراض، هر آنچه هست جریانی است که باید بدان بپردازیم.
عوامل زیادی در ایجاد و شیوع شوگر ها دخالت دارد، از جمله مسائل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و... اما می خواهم از زاویه ی دیگری به این مسئله نگاه کنم و آن تهاجم و راهزنی برخی از افراد نسل گذشته به گروهی از دختران و پسران نسل دیگر است.
نسلی که امروزه بعنوان دهه ۷۰، ۸۰ ویا نسل x و z مطرح هست.
در واقع نسل زد تفاوتهای زیادی با نسل های قبل خود دارد و در کنش و واکنش،و تجربه و شیوه زندگی نیز بگونه ای متفاوت عمل می کند و با تکنولوژی و دنیای مجازی و اینترنت وابستگی و خوگیری فراوانی یافته است. در مسیر هماهنگی با دنیای پیرامون و بر اساس بینش وابسته به تکنولوژی، در بسیاری از امور و باورها دچار تجربه ی جدیدی هستند و ازینرو مخاطرات زیادی نیز در سرراه آنها قرار دارد.
با این اوصاف عده ای نیز از این شرایط استفاده کرده و شرایط را برای رسیدن به امیال خود مهیا می بینند. مخصوصا فانتزی های جنسی و از آنجایی که معمولا به سبب سن و شغل دارای امکانات مادی و شرایط اقتصادی مناسبی هستند ممکنه است برای برخی وسوسه انگیز شوند آنهم وقتی دختران و پسران نسل دیگر واهمهای ازتجارب هیجانی ندارند و محدودیت و مرز بندی یا بعبارتی خطوط قرمز نسل گذشته را نمی پذیرند.
بنابراین راهزنان جنسی با تمام توان و نیروی اقتصادی و جاذبه های فریبنده دیگر حمله خود را شروع می کنند.
این راهزنان کاملا آگاهند که بدنبال چه هستند اما جوانان ونوجوانان نسل بعدی از آن بیخربند .
شوگرها
راهزنان شیک پوش دنیای جدیدند.
در شوگر ددی و شوگر مامی هدف و تمرکز بر بدن مخاطب ( جوانی، نشاط، انرژی و...) هست و همیشه پول و امکانات مادی حرف اول را در ایجاد و جذب ها میزند.
معمولا در ارتباط شوگرها یکطرف رابطه فردی مسن و معمولا متمول قرار دارد و در طرف دیگر فردی جوان با انبوهی از نیازهای شخصی،اجتماعی و اقتصادی.
نتیجتا جوان یا نوجوانی که این سبک از رابطه رامیپذیرد ممکن است تا پای ازدواج هم برود واین ازدواج را نوعی دستاوردوموفقیت تلقی کند چون قبلا محروم از امکانات مادی واقتصادی بوده است وتلاشی برای ادامه تحصیل یا آموختن یک حرفه نکرده.
انتخاب این سبک از رابطه از زوایایی میتواند مرتبط با مسائل روانشناختی شود.
مانند: مکانیسم انکار
فرد مسن خودش و سن و موقعیت خودش رو نمپذیرد و انکار می کند
تعارض وعدم پذیرش واقعیت جسمی و روانی،
جبران زندگی نکرده و با تمرکز به زندگی و تجارب جنسی که انجام نشده است.
و شاید نوعی تمایل به رابطه جنسی با کودکان که در زمان های قبلی عمر برآورده نشده.
این روزها اصلاح شوگر را زیاد می شنویم.
گاهی متعجب می شویم وگاه تمسخر می کنیم و گاهی تایید و برخی موارد نیز اعتراض، هر آنچه هست جریانی است که باید بدان بپردازیم.
عوامل زیادی در ایجاد و شیوع شوگر ها دخالت دارد، از جمله مسائل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و... اما می خواهم از زاویه ی دیگری به این مسئله نگاه کنم و آن تهاجم و راهزنی برخی از افراد نسل گذشته به گروهی از دختران و پسران نسل دیگر است.
نسلی که امروزه بعنوان دهه ۷۰، ۸۰ ویا نسل x و z مطرح هست.
در واقع نسل زد تفاوتهای زیادی با نسل های قبل خود دارد و در کنش و واکنش،و تجربه و شیوه زندگی نیز بگونه ای متفاوت عمل می کند و با تکنولوژی و دنیای مجازی و اینترنت وابستگی و خوگیری فراوانی یافته است. در مسیر هماهنگی با دنیای پیرامون و بر اساس بینش وابسته به تکنولوژی، در بسیاری از امور و باورها دچار تجربه ی جدیدی هستند و ازینرو مخاطرات زیادی نیز در سرراه آنها قرار دارد.
با این اوصاف عده ای نیز از این شرایط استفاده کرده و شرایط را برای رسیدن به امیال خود مهیا می بینند. مخصوصا فانتزی های جنسی و از آنجایی که معمولا به سبب سن و شغل دارای امکانات مادی و شرایط اقتصادی مناسبی هستند ممکنه است برای برخی وسوسه انگیز شوند آنهم وقتی دختران و پسران نسل دیگر واهمهای ازتجارب هیجانی ندارند و محدودیت و مرز بندی یا بعبارتی خطوط قرمز نسل گذشته را نمی پذیرند.
بنابراین راهزنان جنسی با تمام توان و نیروی اقتصادی و جاذبه های فریبنده دیگر حمله خود را شروع می کنند.
این راهزنان کاملا آگاهند که بدنبال چه هستند اما جوانان ونوجوانان نسل بعدی از آن بیخربند .
شوگرها
راهزنان شیک پوش دنیای جدیدند.
در شوگر ددی و شوگر مامی هدف و تمرکز بر بدن مخاطب ( جوانی، نشاط، انرژی و...) هست و همیشه پول و امکانات مادی حرف اول را در ایجاد و جذب ها میزند.
معمولا در ارتباط شوگرها یکطرف رابطه فردی مسن و معمولا متمول قرار دارد و در طرف دیگر فردی جوان با انبوهی از نیازهای شخصی،اجتماعی و اقتصادی.
نتیجتا جوان یا نوجوانی که این سبک از رابطه رامیپذیرد ممکن است تا پای ازدواج هم برود واین ازدواج را نوعی دستاوردوموفقیت تلقی کند چون قبلا محروم از امکانات مادی واقتصادی بوده است وتلاشی برای ادامه تحصیل یا آموختن یک حرفه نکرده.
انتخاب این سبک از رابطه از زوایایی میتواند مرتبط با مسائل روانشناختی شود.
مانند: مکانیسم انکار
فرد مسن خودش و سن و موقعیت خودش رو نمپذیرد و انکار می کند
تعارض وعدم پذیرش واقعیت جسمی و روانی،
جبران زندگی نکرده و با تمرکز به زندگی و تجارب جنسی که انجام نشده است.
و شاید نوعی تمایل به رابطه جنسی با کودکان که در زمان های قبلی عمر برآورده نشده.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
هنر باعث افزایش رفاه می شود
مروری نظاممند از تحقیقاتی که نقش هنر را در بهزیستی روانشناختی نشان میدهد در مجله روانشناسی مثبت منتشر شده است. پس از بررسی 38 مطالعه منتشر شده قبلی که در مجموع 6805 نفر شرکت داشتند، محققان دریافتند که نگاه ساده به آثار هنری به طور قابل توجهی رفاه و رفاه افراد را بهبود می بخشد. اثرات مثبت در طیف گسترده ای از هنرهای تجسمی، از جمله نقاشی، مجسمه سازی و عکاسی یافت شده است، و همچنین در هر زمینه ای از قرار گرفتن در معرض زیبایی، مانند مشاهده آثار هنری در بیمارستان ها، موزه ها، گالری های هنری و حتی واقعیت مجازی رخ می دهد. اهمیت عملی این مطالعه این است که تعامل روزمره با هنر ممکن است به یک چالش جدید سلامت عمومی تبدیل شود. همانطور که خود نویسندگان این مطالعه خاطرنشان می کنند، هنر می تواند نیازهای افراد را برای یافتن معنای زندگی، افزایش عزت نفس و ایجاد یک هویت مثبت برآورده کند.
Journal of Positive Psychology
مروری نظاممند از تحقیقاتی که نقش هنر را در بهزیستی روانشناختی نشان میدهد در مجله روانشناسی مثبت منتشر شده است. پس از بررسی 38 مطالعه منتشر شده قبلی که در مجموع 6805 نفر شرکت داشتند، محققان دریافتند که نگاه ساده به آثار هنری به طور قابل توجهی رفاه و رفاه افراد را بهبود می بخشد. اثرات مثبت در طیف گسترده ای از هنرهای تجسمی، از جمله نقاشی، مجسمه سازی و عکاسی یافت شده است، و همچنین در هر زمینه ای از قرار گرفتن در معرض زیبایی، مانند مشاهده آثار هنری در بیمارستان ها، موزه ها، گالری های هنری و حتی واقعیت مجازی رخ می دهد. اهمیت عملی این مطالعه این است که تعامل روزمره با هنر ممکن است به یک چالش جدید سلامت عمومی تبدیل شود. همانطور که خود نویسندگان این مطالعه خاطرنشان می کنند، هنر می تواند نیازهای افراد را برای یافتن معنای زندگی، افزایش عزت نفس و ایجاد یک هویت مثبت برآورده کند.
Journal of Positive Psychology
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
«همسر شاد، زندگی شاد»؛ پژوهشگران میگویند حس خوب شریک زندگی بر سلامت شما تاثیر زیادی دارد
وقتی شریک زندگی فرد نسبت به معمول، احساس شادی بیشتری داشته باشد، میزان کورتیزول (هورمون استرس) در خود آن فرد هم کاهش مییابد، حتی اگر خود او خیلی انسان شادی نباشد
یک مطالعه جدید که در مجله «روانشناسی و غدد درونریز» (Psychoneuroendocrinology) منتشر شد، نشان داده است که حال خوب شریک زندگی شما میتواند باعث شود که شما هم بیشتر احساس خوشحالی کنید.
به گزارش نیویورکپست، محققان دادههای ۳۲۱ زوج در آلمان و کانادا را تحلیل کردند و دریافتند وقتی شریک زندگی فرد نسبت به معمول، احساس شادی بیشتری داشته باشد، میزان کورتیزول (هورمون استرس) در خود آن فرد هم کاهش مییابد، حتی اگر خود او خیلی انسان شادی نباشد. این اثر در میان بزرگسالان مسنتر که سطح بالاتری از رضایت از رابطه را گزارش کرده بودند، برجستهتر هم بود.
این اثر لزوما در شرایط معکوس صدق نمیکرد؛ یعنی بین حال بد یک فرد و میزان کورتیزول شریک زندگی او هیچ ارتباطی مشاهده نشد. از طرفی، شرکتکنندگان در این پژوهش هم زوجهای جوان و تازه وارد رابطهشده نبودند، بلکه سنشان بین ۵۶ تا ۸۷ سال و میانگین طول مدت رابطهشان ۴۳.۹۷ سال بود.
به همین دلیل تومیکو یوندا، استادیار روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا، معتقد است این یافتهها نشان میدهند زوجهای مسنتر در روابط بلندمدت و متعهدانه، روشهایی پیدا میکنند تا یکدیگر را از تاثیر احساسات منفی محافظت کنند.
این موضوع اهمیت دارد، زیرا افزایش سن میتواند باعث شود افراد در تنظیم حالت روحی خود مشکل بیشتری داشته باشند. پس از یک رویداد استرسزا برای بزرگسالان مسنتر، کورتیزول تمایل دارد برای مدت طولانیتری بالا بماند و مغز هم با افزایش سن، در سازگاری با استرسها بیشتر مشکل پیدا میکند. وقتی بیماریهای جسمانی مزمن، کاهش تحرک و انزوای اجتماعی هم به این موارد اضافه شود، میتوانند تجربهای ناخوشایند را رقم بزنند.
این نتایج بر اهمیت تلاش برای حفظ روحیه خوب در کنار همسر تاکید دارند، زیرا میتواند بهعنوان یک سپر روانی در برابر استرسهای مربوط به پیری عمل کند. به گفته یوندا، «داشتن احساسات مثبت در کنار شریک زندگی میتواند بهعنوان یک منبع حمایتی اجتماعی به فرد کمک کند».
این اولین بار نیست که علم به مزیتهای یک شریک زندگی شاد برای سلامتی تاکید میکند. یک مطالعه در سال ۲۰۱۶ هم نشان داد افرادی که همسران شاد دارندــ فارغ از اینکه خودشان چقدر شادندــ بیشتر احتمال دارد وضعیت سلامتی بهتری در طول زمان گزارش دهند. یک پروژه تحقیقاتی ۸۵ ساله در دانشگاه هاروارد نیز به این نتیجه رسید که ازدواجهای شاد کلید زندگیهای طولانی و سالماند.
وقتی شریک زندگی فرد نسبت به معمول، احساس شادی بیشتری داشته باشد، میزان کورتیزول (هورمون استرس) در خود آن فرد هم کاهش مییابد، حتی اگر خود او خیلی انسان شادی نباشد
یک مطالعه جدید که در مجله «روانشناسی و غدد درونریز» (Psychoneuroendocrinology) منتشر شد، نشان داده است که حال خوب شریک زندگی شما میتواند باعث شود که شما هم بیشتر احساس خوشحالی کنید.
به گزارش نیویورکپست، محققان دادههای ۳۲۱ زوج در آلمان و کانادا را تحلیل کردند و دریافتند وقتی شریک زندگی فرد نسبت به معمول، احساس شادی بیشتری داشته باشد، میزان کورتیزول (هورمون استرس) در خود آن فرد هم کاهش مییابد، حتی اگر خود او خیلی انسان شادی نباشد. این اثر در میان بزرگسالان مسنتر که سطح بالاتری از رضایت از رابطه را گزارش کرده بودند، برجستهتر هم بود.
این اثر لزوما در شرایط معکوس صدق نمیکرد؛ یعنی بین حال بد یک فرد و میزان کورتیزول شریک زندگی او هیچ ارتباطی مشاهده نشد. از طرفی، شرکتکنندگان در این پژوهش هم زوجهای جوان و تازه وارد رابطهشده نبودند، بلکه سنشان بین ۵۶ تا ۸۷ سال و میانگین طول مدت رابطهشان ۴۳.۹۷ سال بود.
به همین دلیل تومیکو یوندا، استادیار روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا، معتقد است این یافتهها نشان میدهند زوجهای مسنتر در روابط بلندمدت و متعهدانه، روشهایی پیدا میکنند تا یکدیگر را از تاثیر احساسات منفی محافظت کنند.
این موضوع اهمیت دارد، زیرا افزایش سن میتواند باعث شود افراد در تنظیم حالت روحی خود مشکل بیشتری داشته باشند. پس از یک رویداد استرسزا برای بزرگسالان مسنتر، کورتیزول تمایل دارد برای مدت طولانیتری بالا بماند و مغز هم با افزایش سن، در سازگاری با استرسها بیشتر مشکل پیدا میکند. وقتی بیماریهای جسمانی مزمن، کاهش تحرک و انزوای اجتماعی هم به این موارد اضافه شود، میتوانند تجربهای ناخوشایند را رقم بزنند.
این نتایج بر اهمیت تلاش برای حفظ روحیه خوب در کنار همسر تاکید دارند، زیرا میتواند بهعنوان یک سپر روانی در برابر استرسهای مربوط به پیری عمل کند. به گفته یوندا، «داشتن احساسات مثبت در کنار شریک زندگی میتواند بهعنوان یک منبع حمایتی اجتماعی به فرد کمک کند».
این اولین بار نیست که علم به مزیتهای یک شریک زندگی شاد برای سلامتی تاکید میکند. یک مطالعه در سال ۲۰۱۶ هم نشان داد افرادی که همسران شاد دارندــ فارغ از اینکه خودشان چقدر شادندــ بیشتر احتمال دارد وضعیت سلامتی بهتری در طول زمان گزارش دهند. یک پروژه تحقیقاتی ۸۵ ساله در دانشگاه هاروارد نیز به این نتیجه رسید که ازدواجهای شاد کلید زندگیهای طولانی و سالماند.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
ای غرقه در هزار غم و ابتلا وطن
ای در دهان گرگ اجل مبتلا وطن
ای یوسف عزیز دیار بلا وطن
قربانیان تو همه گلگونقبا وطن
بیکس وطن، غریب وطن، بینوا وطن...
(نسیم شمال)
بندر عباس | ۶ اردیبهشت ١۴٠۴🖤
ای در دهان گرگ اجل مبتلا وطن
ای یوسف عزیز دیار بلا وطن
قربانیان تو همه گلگونقبا وطن
بیکس وطن، غریب وطن، بینوا وطن...
(نسیم شمال)
بندر عباس | ۶ اردیبهشت ١۴٠۴🖤
👍1
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
گاهی یک فاجعه، تنها جان انسانها را نمیگیره؛ بلکه روان یک جامعه را زخمی میکنه.
به این تجربه جمعیِ آسیب، ترومای جمعی میگن.
ترومای جمعی فقط یک درد فردی نیست؛ بلکه ضربهای به بافت اجتماعی، حس تعلق و اعتماد در یک جامعه است.
Kai Erikson این پدیده را چنین تعریف میکنه:
«ضربهای به ساختارهای اساسی زندگی اجتماعی، که افراد را از حس زندگی در یک جامعهی حمایتی محروم میکنه.»
در اثر ترومای جمعی، علائمی چون استرس مزمن، افسردگی، اضطراب، خشم جمعی و بیاعتمادی گسترده بروز پیدا میکنه.
این آسیبها تنها به نسل حاضر محدود نمیشن؛ بلکه میتونن از راه الگوهای رفتاری، روایتهای فرهنگی، و حتی تغییرات ژنتیکی، به نسلهای بعدی منتقل بشن.
مواجهه با این نوع از آسیب نیازمند دو فرآیند مهمه:
۱) پردازش آگاهانهی دردها و فقدانها،
۲) بازسازی اعتماد در نهادهای اجتماعی.
همچنین برای مراقبت فردی، گاهی لازمه از اخبار و اطلاعات استرسزا فاصله بگیریم، ارتباطهای حمایتی ایجاد کنیم، و به فعالیتهایی بپردازیم که حس کنترل و معنا را بازسازی میکنن.
ترومای جمعی زخم خاموشیه که بدون توجه و ترمیم، میتونه سالها در روان یک ملت باقی بمونه.
به این تجربه جمعیِ آسیب، ترومای جمعی میگن.
ترومای جمعی فقط یک درد فردی نیست؛ بلکه ضربهای به بافت اجتماعی، حس تعلق و اعتماد در یک جامعه است.
Kai Erikson این پدیده را چنین تعریف میکنه:
«ضربهای به ساختارهای اساسی زندگی اجتماعی، که افراد را از حس زندگی در یک جامعهی حمایتی محروم میکنه.»
در اثر ترومای جمعی، علائمی چون استرس مزمن، افسردگی، اضطراب، خشم جمعی و بیاعتمادی گسترده بروز پیدا میکنه.
این آسیبها تنها به نسل حاضر محدود نمیشن؛ بلکه میتونن از راه الگوهای رفتاری، روایتهای فرهنگی، و حتی تغییرات ژنتیکی، به نسلهای بعدی منتقل بشن.
مواجهه با این نوع از آسیب نیازمند دو فرآیند مهمه:
۱) پردازش آگاهانهی دردها و فقدانها،
۲) بازسازی اعتماد در نهادهای اجتماعی.
همچنین برای مراقبت فردی، گاهی لازمه از اخبار و اطلاعات استرسزا فاصله بگیریم، ارتباطهای حمایتی ایجاد کنیم، و به فعالیتهایی بپردازیم که حس کنترل و معنا را بازسازی میکنن.
ترومای جمعی زخم خاموشیه که بدون توجه و ترمیم، میتونه سالها در روان یک ملت باقی بمونه.
👍1
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
"روز ماما بر رواندرمانگران مبارک! چرا که این روانکاوان و روانشناسان، قابلههایِ رهاییِ عواطفِ دربندِند؛ همانها که خشم و نفرت و ترس را از ژرفای تاریکیها به روشناییِ آگاهی میزایانند، تا انسان از فروغلتیدن به ورطهٔ نیستی نجات یابد."
عناد و لجاجت خالی از هوش، سفاهتی است که به جهل و حماقت پیوند خورده و شدت آن را چند برابر میکند.
معمولاً زمانی که فاجعهای شخصی و یا عمومی بر سرمان آوار میشود، اگر در ویرانهها و جزئیات مانده از آن آوار به خوبی جستوجو کنیم، ساختار و استخوانبندیِ آن فاجعه هرچه که باشد، همیشه در خواهیم یافت که بنای آن فاجعه کورکورانه توسط شخصی میانمایه و خیرهسر ساخته شده که به آنچه انجام میدهد ایمان داشته و خود را میستاید.
دنیا پر است از این افراد خیرهسر و حقیر که سرنوشت و زندگی انسانهای دیگر را نابود میکنند اما خود را مشیت الهی میدانند.
ویکتورهوگو
کتاب: آخرین روز یک محکوم به مرگ
ترجمه: بنفشه فریس آبادی
معمولاً زمانی که فاجعهای شخصی و یا عمومی بر سرمان آوار میشود، اگر در ویرانهها و جزئیات مانده از آن آوار به خوبی جستوجو کنیم، ساختار و استخوانبندیِ آن فاجعه هرچه که باشد، همیشه در خواهیم یافت که بنای آن فاجعه کورکورانه توسط شخصی میانمایه و خیرهسر ساخته شده که به آنچه انجام میدهد ایمان داشته و خود را میستاید.
دنیا پر است از این افراد خیرهسر و حقیر که سرنوشت و زندگی انسانهای دیگر را نابود میکنند اما خود را مشیت الهی میدانند.
ویکتورهوگو
کتاب: آخرین روز یک محکوم به مرگ
ترجمه: بنفشه فریس آبادی
💯1
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
نوعی اضطراب است که از یادآوری موقعیتهای دردناک کودکی میآید. این اضطراب نوعی «سیگنال هشدار» برای منِ ناخودآگاه است. مثلاً کودک وقتی در گذشته احساس ناتوانی و خطر کرده، آن تصویر در ذهنش ذخیره شده. حالا در بزرگسالی، موقعیتی مشابه (حتی اگر بیخطر باشد) دوباره همون تصویر را فعال میکند. ناخودآگاه برای مقابله، از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکند.
Forwarded from Mahsa
دبی فورد:
بخشایش، مهمترین گام در راه #عشق ورزیدن به خود است.
ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلافها و شک و دودلیهای خود را با عشق و مهربانی پذيرا شویم.
باید پیش داوریهای سختگیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتكب شدهایم، کنار بیاییم. ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم.
بخشایش، موهبتی الهی است که به ما میآموزد اشتباه کردن، بخشی از انسان بودن است.
بخشایش، مهمترین گام در راه #عشق ورزیدن به خود است.
ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلافها و شک و دودلیهای خود را با عشق و مهربانی پذيرا شویم.
باید پیش داوریهای سختگیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتكب شدهایم، کنار بیاییم. ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم.
بخشایش، موهبتی الهی است که به ما میآموزد اشتباه کردن، بخشی از انسان بودن است.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
افراد تنها بیشتر در معرض ابتلا به کم شنوایی هستند
محققان چینی نتایج یک مطالعه بزرگ را با هدف بررسی ارتباط بین احساس تنهایی و ایجاد کم شنوایی ارائه کردهاند. با استفاده از دادههای ۴۹۰,۸۶۵ شرکتکننده در بیوبانک بریتانیا، آنها سلامت افراد را به مدت دوازده سال پیگیری کردند، احساس تنهایی آنها را با استفاده از گزارشهای شخصی ارزیابی کردند و میزان پیشرفت کمشنوایی را با استفاده از پروندههای الکترونیکی سلامت ثبت کردند. نتایج این مطالعه که در Health Data Science منتشر شده است، نشان داد که افراد تنها، حتی پس از کنترل جنسیت، بیماریهای همراه، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، افسردگی و استعداد ژنتیکی، 24 درصد بیشتر از همسالان خود که احساس تنهایی نمیکردند، در معرض خطر ابتلا به کمشنوایی قرار دارند. این ارتباط به ویژه در رابطه با کم شنوایی حسی-عصبی قوی بود، که خود را در آسیب به بخش درک صدا از تحلیلگر شنوایی نشان میدهد. علاوه بر این، ارتباط بین احساس تنهایی و ابتلا به کمشنوایی در بین شرکتکنندگان زن در مطالعه بیشتر بود. نویسندگان خاطرنشان میکنند که مراحل بعدی بررسی مکانیسمهای رفتاری، روانشناختی و فیزیولوژیکی است که ممکن است توضیح دهند که چگونه تنهایی در کاهش شنوایی نقش دارد، و آنها همچنین قصد دارند اثربخشی مداخلات روانشناختی مختلف را ارزیابی کنند تا ببینند آیا کاهش تنهایی میتواند خطر ابتلا به کم شنوایی را کاهش دهد یا خیر
محققان چینی نتایج یک مطالعه بزرگ را با هدف بررسی ارتباط بین احساس تنهایی و ایجاد کم شنوایی ارائه کردهاند. با استفاده از دادههای ۴۹۰,۸۶۵ شرکتکننده در بیوبانک بریتانیا، آنها سلامت افراد را به مدت دوازده سال پیگیری کردند، احساس تنهایی آنها را با استفاده از گزارشهای شخصی ارزیابی کردند و میزان پیشرفت کمشنوایی را با استفاده از پروندههای الکترونیکی سلامت ثبت کردند. نتایج این مطالعه که در Health Data Science منتشر شده است، نشان داد که افراد تنها، حتی پس از کنترل جنسیت، بیماریهای همراه، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، افسردگی و استعداد ژنتیکی، 24 درصد بیشتر از همسالان خود که احساس تنهایی نمیکردند، در معرض خطر ابتلا به کمشنوایی قرار دارند. این ارتباط به ویژه در رابطه با کم شنوایی حسی-عصبی قوی بود، که خود را در آسیب به بخش درک صدا از تحلیلگر شنوایی نشان میدهد. علاوه بر این، ارتباط بین احساس تنهایی و ابتلا به کمشنوایی در بین شرکتکنندگان زن در مطالعه بیشتر بود. نویسندگان خاطرنشان میکنند که مراحل بعدی بررسی مکانیسمهای رفتاری، روانشناختی و فیزیولوژیکی است که ممکن است توضیح دهند که چگونه تنهایی در کاهش شنوایی نقش دارد، و آنها همچنین قصد دارند اثربخشی مداخلات روانشناختی مختلف را ارزیابی کنند تا ببینند آیا کاهش تنهایی میتواند خطر ابتلا به کم شنوایی را کاهش دهد یا خیر
❤1
Forwarded from Mahsa
وحشیها بهمانند حیوانات بیرحم هستند، اما بدجنسی انسان متمدن را ندارند.
بدجنسی یعنی انتقام بشر از جامعه بهخاطر محدودیتهایی که اعمال میکند. این انتقامجویی، به مصلحان اجتماعی و از طرفی به خردهگیران حیات میبخشد.
یک وحشی ممکن است سر شما را جدا کند، شما را بخورد یا شکنجهتان بدهد اما شما را در رنجی اندک ولی بیپایان رها نمیکند آنطور که زندگی در یک جامعه متمدن با بشر انجام میدهد. بسیاری از عادات و خصوصیات نامطلوب بشر مثل فریب، حیلهگری، بزدلی، فقدان حرمت نفس، خُدعه، همه و همه آبستن تطابق ناکافی بشر با یک تمدن پیچیده است. اینها همه نتیجه تعارض بین غرایز و فرهنگ است
فروید
تمدن و ملالت های آن
بدجنسی یعنی انتقام بشر از جامعه بهخاطر محدودیتهایی که اعمال میکند. این انتقامجویی، به مصلحان اجتماعی و از طرفی به خردهگیران حیات میبخشد.
یک وحشی ممکن است سر شما را جدا کند، شما را بخورد یا شکنجهتان بدهد اما شما را در رنجی اندک ولی بیپایان رها نمیکند آنطور که زندگی در یک جامعه متمدن با بشر انجام میدهد. بسیاری از عادات و خصوصیات نامطلوب بشر مثل فریب، حیلهگری، بزدلی، فقدان حرمت نفس، خُدعه، همه و همه آبستن تطابق ناکافی بشر با یک تمدن پیچیده است. اینها همه نتیجه تعارض بین غرایز و فرهنگ است
فروید
تمدن و ملالت های آن
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
رژیم غذایی کم کالری میتواند منجر به افسردگی شود
اخیراً، مجله BMJ Nutrition, Prevention and Health مقالهای با نتایج یک مطالعه در مورد ارتباط بین رژیم غذایی و افسردگی منتشر کرد. محققان کانادایی عادات غذایی ۲۸۵۲۵ بزرگسال آمریکایی را تجزیه و تحلیل کردند و پاسخدهندگان را به چهار گروه تقسیم کردند: ۸٪ رژیم غذایی با کالری محدود را دنبال میکردند؛ ۳٪ رژیم غذایی با محدودیت در مواد مغذی خاص (به عنوان مثال، نمک، شکر، کربوهیدراتها) را دنبال میکردند؛ ۲٪ رژیمهای غذایی خاصی را که برای بیماریهای مزمن تجویز شده بود، دنبال میکردند؛ ۸۷٪ باقیمانده هیچ رژیم غذایی را دنبال نمیکردند.
پیروی از یک رژیم غذایی با کالری محدود با علائم افسردگی مکرر و شدید در شرکتکنندگان در مطالعه مرتبط بود، و این ارتباط در مردان و افراد دارای اضافه وزن قویتر بود. مردانی که از هر رژیم غذایی پیروی میکردند، همچنین بیشتر احتمال داشت که اضطراب در مورد سلامت جسمی خود را گزارش کنند. نویسندگان مقاله خاطرنشان میکنند که مطالعه آنها به آنها اجازه نمیدهد در مورد علت و معلول الگوهای مشاهده شده صحبت کنند، اما به ما یادآوری میکنند که گلوکز و اسیدهای چرب امگا ۳، که نقش کلیدی در سلامت مغز دارند، باید در هر زمان ممکن در رژیم غذایی همه افراد وجود داشته باشد.
اخیراً، مجله BMJ Nutrition, Prevention and Health مقالهای با نتایج یک مطالعه در مورد ارتباط بین رژیم غذایی و افسردگی منتشر کرد. محققان کانادایی عادات غذایی ۲۸۵۲۵ بزرگسال آمریکایی را تجزیه و تحلیل کردند و پاسخدهندگان را به چهار گروه تقسیم کردند: ۸٪ رژیم غذایی با کالری محدود را دنبال میکردند؛ ۳٪ رژیم غذایی با محدودیت در مواد مغذی خاص (به عنوان مثال، نمک، شکر، کربوهیدراتها) را دنبال میکردند؛ ۲٪ رژیمهای غذایی خاصی را که برای بیماریهای مزمن تجویز شده بود، دنبال میکردند؛ ۸۷٪ باقیمانده هیچ رژیم غذایی را دنبال نمیکردند.
پیروی از یک رژیم غذایی با کالری محدود با علائم افسردگی مکرر و شدید در شرکتکنندگان در مطالعه مرتبط بود، و این ارتباط در مردان و افراد دارای اضافه وزن قویتر بود. مردانی که از هر رژیم غذایی پیروی میکردند، همچنین بیشتر احتمال داشت که اضطراب در مورد سلامت جسمی خود را گزارش کنند. نویسندگان مقاله خاطرنشان میکنند که مطالعه آنها به آنها اجازه نمیدهد در مورد علت و معلول الگوهای مشاهده شده صحبت کنند، اما به ما یادآوری میکنند که گلوکز و اسیدهای چرب امگا ۳، که نقش کلیدی در سلامت مغز دارند، باید در هر زمان ممکن در رژیم غذایی همه افراد وجود داشته باشد.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
کاری ندارم کی داره باکی میجنگه
وظیفه ی من در این شرایط
درجهت بهبود اوضاع با
درنظر گرفتن منفعت جمعی،چیست؟
این سوال مهمیه که باید بهش پاسخ بدیم.
وظیفه ی من در این شرایط
درجهت بهبود اوضاع با
درنظر گرفتن منفعت جمعی،چیست؟
این سوال مهمیه که باید بهش پاسخ بدیم.
Forwarded from هم آفرینی (Mahsa)
راجع به دفاع Undoing توی کتاب مکویلیامز یه نکته هست که جای بحث داره. مکویلیامز اومده این مکانیزم دفاعی رو گذاشته تو دستهی دفاعهای سطح بالا، ولی واقعیتش اینه که Undoing اصلاً دفاع سطح بالا نیست؛ یه دفاع سطح پایینه.
داستانش اینه: یه کاری کردم که نباید میکردم، حالا با یه حرکت دیگه میخوام جبران کنم، طوری که انگار اصلاً اون اتفاق نیفتاده. مثلا با همسرم دعوا میکنم، بعد براش گل میخرم. یعنی «این گل رو بگیر، اون دعوا رو بیخیال شو.» با یه رفتار خوب میخوام اون کار بد رو پاک کنم، جوری که اصلاً اثری ازش نمونه.
تو روانکاوی سنتی، بیشتر این رو ربط میدادن به آدمای وسواسی، چون یه جورایی این Undoing شبیه آیینها و ریچوالهای اوناست. یه کاری میکنن که حس کنن قبلی رو خنثی کردن. مثل کفاره دادن تو مسائل مذهبی؛ «یه گندی زدم، حالا یه کار خوب میکنم تا صاف شه.»
ولی خب این جبران کردن، واقعی نیست. یه جور فانتزیه. حس قدرت کاذب میده به آدم، نه اینکه واقعاً چیزی رو درست کنه. مثلا یه سال سر همه کلاه بذاری، بعد بری یه عربده بزنی و فکر کنی تموم شد رفت!
داستانش اینه: یه کاری کردم که نباید میکردم، حالا با یه حرکت دیگه میخوام جبران کنم، طوری که انگار اصلاً اون اتفاق نیفتاده. مثلا با همسرم دعوا میکنم، بعد براش گل میخرم. یعنی «این گل رو بگیر، اون دعوا رو بیخیال شو.» با یه رفتار خوب میخوام اون کار بد رو پاک کنم، جوری که اصلاً اثری ازش نمونه.
تو روانکاوی سنتی، بیشتر این رو ربط میدادن به آدمای وسواسی، چون یه جورایی این Undoing شبیه آیینها و ریچوالهای اوناست. یه کاری میکنن که حس کنن قبلی رو خنثی کردن. مثل کفاره دادن تو مسائل مذهبی؛ «یه گندی زدم، حالا یه کار خوب میکنم تا صاف شه.»
ولی خب این جبران کردن، واقعی نیست. یه جور فانتزیه. حس قدرت کاذب میده به آدم، نه اینکه واقعاً چیزی رو درست کنه. مثلا یه سال سر همه کلاه بذاری، بعد بری یه عربده بزنی و فکر کنی تموم شد رفت!