🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
56.7K subscribers
5.3K photos
2.85K videos
367 files
5.48K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
Forwarded from Lesson 15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Deleted Account
sacred
مقدس،ارزش، احترام
کدینگ: سک رد شد و به مکان مقدس رسید وبر اساس ارزشها ازدواج کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
172. Sacred ˈseɪkrəd
Worthy of respect; holy
شایسته احترام، مقدس

a. Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent need of money.
مدال مقدسش باید فروخته می شد چون خانواده اش نیاز فوری به پول داشت.
b. It was revealed by the journalist that the sacred temple had been torn down.
روزنامه نگار فاش کرد که معبد مقدس کاملاً خراب شده است.
c. Kate made a sacred promise to her parents never to miss a Sunday church service.
«کیت» به والدینش قول مردانه داد که هرگز از مراسم روز یکشنبه کلیسا جا نماند.
❄️ @coding_504 ❄️
🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺

💐 Sacred
شایسته احترام، مقدس 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹

تاحالا رود مقدس دیدی جایی؟😒😁 خب فرض کن یه رود مقدس یه جایی وجود داره و همه میرن اونو تماشا میکنن./
تو یه ساک دستته تا میری دولا بشی و رود مقدس و خروشان رو ببینی.متاسفانه باید بگم ساک از دستت میافته توی رود.😆

خب چی شد:🌺" ساک رو رود مقدس با خودش برد🌺 چه بی مزه😂😂

ولی تصویرشو تو ذهنت بساز تا دیگه یادت نره خیالپرداز😐😭


🤓🤓😎

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

Sacred : شایسته احترام، مقدس

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
Example: Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent need of money
🌸 ترجمه: مدال مقدسش باید فروخته می شد، چون خانواده اش نیاز فوری به پول داشت
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Deleted Account
revise:
بازبینی کردن،تجدید نظر کردن
کدینگ:من از وقتی که این ریواس رو دیدم در مورد قدم و قد ریواس تجدید نظر کردم
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 15
173. Revise rɪˈvaɪz
Change; alter; bring up to date
تغییر دادن، دگرگون کردن، به روز کردن

a. My family revised its weekend plans when the weather turned hazy.
هنگامی که هوا مه آلود شد، خانواده ام در برنامه ی تعطیلات آخر هفته اش تجدید نظر کرد.
b. The dictionary was revised and then published in a more expensive edition.
فرهنگ لغت تجدید نظر شد و سپس در ویرایش گران تری به چاپ رسید.
c. Under the revised rules, Shane was eliminated from competing.
«شانی» بر طبق قوانین اصلاحی از رقابت حذف شد.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Deleted Account
casual:
بی تفاوت،سطحی،اتفاقی
کدینگ: واقعا که من نمی دونستم تو کژی و سطحی نگری
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 15
175. Casual ˈkæʒəwəl
Happening by chance; not planned or expected; not calling attention to itself
تصادفاً رخ می دهد، برنامه ریزی نشده یا غیرمنتظره، توجه را به خود جلب نمی کند

a. As the villain stole the money form the blind man, he walked away in a casual manner.
وقتی آن تبهکار پول های مرد نابینا را ربود، با حالت بی تفاوتی از او دور شد.
b. The bartender made a casual remark about the brawl in the backroom.
وقتی آن تبهکار پول های مرد نابینا را ربود، با حالت بی تفاوتی از او دور شد.
c. Following a casual meeting on the street, the bachelor renewed his friendship with the widow.
بدنبال دیداری اتفاقی در خیابان، مرد مجرد دوستی اش با آن زن بیوه را تجدید کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Deleted Account
pursue:
تعقیب کردن، پیگیری کردن، دنبال کردن
کدینگ: این کار خیلی پرسوده پس دنباله کارو تعقیب کن
❄️ @coding_504 ❄️
176. Pursue pərˈsuː
Follow; proceed along
پیروی کردن، دنبال کردن

a. We pursued the bicycle thief until he vanished form our vision.
دزد دوچرخه را تا جایی تعقیب کردیم که از دید ما ناپدید شد.
b. Ernie rowed up the river, pursuing it to its source.
«ارنی» در رودخانه پارو زد و آن را تا سرچشمه دنبال کرد.
c. The senior wanted to pursue urban affairs as his life's work.
دانشجوی سال آخر تصمیم داشت شغل امور شهری را بعنوان کار دائمی دنبال کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 15
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM