Forwarded from Deleted Account
underdog
فلک زده، ستمدیده، بازنده، تو سري خور
کدینگ: آن در داغ رو بزنم توی سرت؟ آی بازنده😡😡😡😡😡😡😡😡
❄️ @coding_504 ❄️
فلک زده، ستمدیده، بازنده، تو سري خور
کدینگ: آن در داغ رو بزنم توی سرت؟ آی بازنده😡😡😡😡😡😡😡😡
❄️ @coding_504 ❄️
👍1
Forwarded from Lesson 14
167. Underdog: Person having the worst of any struggle; one who is expected to lose
شخصی که بدترین شرایط مبارزه را دارد، شخصی که انتظار می رود بازنده شود، بازنده
a. Minority groups complain about being the underdog in this century.
گروه های اقلیت از این شاکی هستند که در این قرن تو سری خور هستند.
b. I always feel sorry for the underdog in a street fight.
همیشه برای بازنده ی دعوای خیابانی دلم می سوزد.
c. The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Los Angeles Rams earlier in the season.
با اینکه تیم «جت» در ابتدای فصل، تیم «لوس آنجلس رمز» را شکست داده بود، بازنده شناخته شد.
🍂 @coding_504 🍂
شخصی که بدترین شرایط مبارزه را دارد، شخصی که انتظار می رود بازنده شود، بازنده
a. Minority groups complain about being the underdog in this century.
گروه های اقلیت از این شاکی هستند که در این قرن تو سری خور هستند.
b. I always feel sorry for the underdog in a street fight.
همیشه برای بازنده ی دعوای خیابانی دلم می سوزد.
c. The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Los Angeles Rams earlier in the season.
با اینکه تیم «جت» در ابتدای فصل، تیم «لوس آنجلس رمز» را شکست داده بود، بازنده شناخته شد.
🍂 @coding_504 🍂
Forwarded from Lesson 14
168. Thrust: Push with force
با نیرو هل دادن، پرتاب کردن
a. Once the jet engine was ignited, it thrust the rocket from the ground.
وقتی که موتور جت روشن شد، موشک را از روی زمین پرتاب کرد.
b. He had adequate strength to thrust himself through the locked door.
او قدرت کافی داشت که بتواند از در قفل شده وارد شود.
C. Eva was in a terrible rage when she thrust herself into the room.
وقتی « ایوا » خودش را به درون اطاق انداخت به شدت عصبانی بود.
🍂 @coding_504 🍂
با نیرو هل دادن، پرتاب کردن
a. Once the jet engine was ignited, it thrust the rocket from the ground.
وقتی که موتور جت روشن شد، موشک را از روی زمین پرتاب کرد.
b. He had adequate strength to thrust himself through the locked door.
او قدرت کافی داشت که بتواند از در قفل شده وارد شود.
C. Eva was in a terrible rage when she thrust herself into the room.
وقتی « ایوا » خودش را به درون اطاق انداخت به شدت عصبانی بود.
🍂 @coding_504 🍂
Forwarded from Deleted Account
bewildered
گیج کردن/سردر گم کردن
Be wild red
کدینگ:از اینکه گاو با دیدن قرمز وحشی میشه متحیر و شگفت زده ام
❄️ @coding_504 ❄️
گیج کردن/سردر گم کردن
Be wild red
کدینگ:از اینکه گاو با دیدن قرمز وحشی میشه متحیر و شگفت زده ام
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 14
169. Bewildered bəˈwɪldər
Confused completely; puzzled
کاملا گیج، مبهوت
a. The lawyer was bewildered by his client's lack of interest in the case.
وکیل از بی توجهی موکلش به پرونده متحیر بود.
b. His partner's weird actions left Jack bewildered.
اعمال عجیب شریک «جک» او را متحیر کرده بود.
c. Bewildered by the sudden hazy weather, he decided not to go to the beach.
او که از مه آلود شدن ناگهانی هوا شگفت زده بود، تصمیم گرفت به ساحل نرود.
Confused completely; puzzled
کاملا گیج، مبهوت
a. The lawyer was bewildered by his client's lack of interest in the case.
وکیل از بی توجهی موکلش به پرونده متحیر بود.
b. His partner's weird actions left Jack bewildered.
اعمال عجیب شریک «جک» او را متحیر کرده بود.
c. Bewildered by the sudden hazy weather, he decided not to go to the beach.
او که از مه آلود شدن ناگهانی هوا شگفت زده بود، تصمیم گرفت به ساحل نرود.