🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.4K subscribers
5.27K photos
2.83K videos
367 files
5.43K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینم سولات آزمون EPT جمعه گذشته به همراه کلید سولات
امیدوارم بتونه بهتون کمک کنه
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👈👈👈👈روش کدینگ👉👉👉👉

📢📢 کدگذاري لغات چیست؟

✔️روش تصویر سازي یا کدگذاري لغات اخیرا به عنوان یکی از شیوه هاي نوین براي به خاطر سپردن بهتر لغات در زمان کمتر و با صرف وقت کمتري مطرح شده است که امکان ماندگاري بیشتر لغات در ذهن مخاطب را نیز فراهم می آورد. و امروزه همایش هایی هم در جاي جاي ایران
در این خصوص برگزار میشود و معمولا هزینه های بالایی نیز برای این همایش ها یا کلاس ها گرفته می شود.

این روش تصویر سازي براي یادگیري لغات میباشد .
این روش به این صورت میباشد که شما سعی میکنید با توجه به دانش قبلی خودتان براي لغتی که درتلاش براي درك یا حفظ معنی آن هستید یک تصویر یا سرنخ بسازید. دفعه بعد با روبرو شدن با آن لغت سرنخ سریعا در ذهن شما تداعی شده و معنی لغت را به یاد خواهید آورد. البته به شرط اینکه این سرنخ و تصویر سازي به شیوه درستی انجام شده باشد. براي درك بهتر این موضوع به مثال زیر توجه کنید:
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
⬅️تصمیم داریم براي کلمه 🔸 bizarre🔸تصویر سازي کنیم. این کلمه را به صورت سریع تکرار کنید. بیزاره، بیزاره، بیزاره و یکدفعه اون رو به بُزارو،بُزارو تغییر آوا بدین و توي ذهن خودتون بزهایی رو تصور کنید که روي درخت رفتن. این خیلی عجیب و غریب است که بزها بر روي درخت رفته باشند.
🍂🔓پس معنی = bizarre عجیب و غریب🍂
@coding_504
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیست کلمات درس 32 کتاب 504
Refer اشاره کردن ، ارجاع کردن
Distress درماندگی ،‌ مخمصه
Diminish کاهش دادن ، تضعیف کردن
Maximum حداکثر
Flee فرار کردن
Vulnerable آسیب پذیر ، حساس
Signify معنی دادن ، مهم بودن
Mythology اسطوره شناسی
Colleague همکار
Torment درد و رنج ، عذاب دادن
Provide تامین کردن
Loyalty وفاداری
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
373. Refer rəˈfɜːr
hand over;send, direct,or turn for information,help,or action;(refer to) direct attention to or speak about;assign to or think of as caused by
تحويل دادن، فرستادن، هدايت کردن، يا رو کردن براي اطلاعات، کمک يا اقدام، معطوف داشتن توجه يا سخن پيرامون

a. Let us refer the dispute to the dean.
بياييد مشاجره را به رئيس دانشکده ارجاع دهيم.
b. Our teacher referred us to the dictionary for the meanings of the difficult words in the novel.
معلم ما را براي معاني واژگان مشکل رمان به فرهنگ لغت ارجاع داد.
c. The speaker referred to a verse in the Bible to support his theory.
سخنران براي اثبات نظريه اش به آيه اي از انجيل اشاره کرد.
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
374. Distress ˌdɪ'stres
Great pain or sorrow; misfortune; dangerous or difficult situation; to cause pain or make unhappy
غم يا درد زياد، بدشانسي، وضعيتي خطرناک يا دشوار، درد يا ناراحتي ايجاد کردن

a. The family was in great distress over the accident that maimed Kenny.
خانواده از حادثه اي که «کني» را معلول کرد، در اندوه شديد فرو رفت
b. My teacher was distressed by the dismal performance of our class on the final examination.
معلم از عملکرد ضعيف کلاس ما در امتحان نهايي ناراحت شد.
c. Long, unscheduled delays at the station cause distress to commuters.
تاخيرهاي طولاني و برنامه ريزي نشده در ايستگاه، باعث ناراحتي مسافران مي شود.
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
375. Diminish də'mɪnɪʃ
Make or become smaller in size, amount or importance
کمتر کردن يا کمتر شدن از نظر اندازه، مقدار يا اهميت

a. The excessive heat diminished as the sun went down.
هنگامي که خورشيد غروب کرد، گرماي بيش از حد کاهش يافت.
b. Our diminishing supply of food was carefully wrapped and placed with the baggage.
ذخيره ي رو به کاهش غذا، به دقت بسته بندي و در بين اثاثيه قرار داده شد.
c. The latest news from the battlefront confirms the report of diminishing military activity.
آخرين اخبار از ميدان جنگ، گزارش فعاليت نظامي رو به کاهش را تصديق مي کند.
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
377. Maximum ˈmæksəməm
Greatest amount; greatest possible
بيشترين مقدار، بيشترين مقدار ممکن

a. Chris acknowledged that the maximum he had ever walked in one day was fifteen miles.
«کريس» اذعان کرد که بيشترين مقداري که تا به حال ظرف يک روز پياده روي کرده است، پانزده مايل بوده است.
b. We would like to exhibit this rare collection to the maximum number of visitors.
ما دوست داريم که اين مجموعه ي بي نظير را براي بيشترين تعداد بازديد کننده به نمايش بگذاريم.
c. the committee anticipated the maximum attendance of the first day of the performance.
کميته بيشترين تعداد بازديدکننده را در روز نخست اجرا، پيش بيني کرد.
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM