235. Vigor ˈvɪɡər
Active strength or force
نیرو یا قدرت فعال
a. Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.
b. Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
c. Putting all her vigor into the argument, patsy persuaded me to let her drive.
«پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Active strength or force
نیرو یا قدرت فعال
a. Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.
b. Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
c. Putting all her vigor into the argument, patsy persuaded me to let her drive.
«پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.
❄️ @coding_504 ❄️
vigor
مترادف : strength , activity
کدینگ لغت : فیگور
اونایی که فیگور میگیرن زورشون زیاده!
معنی : قدرت، نیرو ، زور
مترادف : strength , activity
کدینگ لغت : فیگور
اونایی که فیگور میگیرن زورشون زیاده!
معنی : قدرت، نیرو ، زور
236. Perish ˈperɪʃ
Be destroyed; die
نابود شدن، مردن
a. Unless the plant gets water for its roots to absorb, it will perish.
اگر گیاه از طریق ریشه هاش آب جذب نکند، می میرد.
b. Custer and all his men perished at the Little Big Horn.
«کاستر» و تمامی افرادش در«لیتل بیگ هورن» نابود شدند.
c. We are trying to make sure that the democracy will never perish form this earth.
در تلاشیم مطمئن شویم مردم سالاری هرگز از روی زمین محو نخواهد شد.
❄️ @coding_504 ❄️
Be destroyed; die
نابود شدن، مردن
a. Unless the plant gets water for its roots to absorb, it will perish.
اگر گیاه از طریق ریشه هاش آب جذب نکند، می میرد.
b. Custer and all his men perished at the Little Big Horn.
«کاستر» و تمامی افرادش در«لیتل بیگ هورن» نابود شدند.
c. We are trying to make sure that the democracy will never perish form this earth.
در تلاشیم مطمئن شویم مردم سالاری هرگز از روی زمین محو نخواهد شد.
❄️ @coding_504 ❄️
237. Fragile ˈfrædʒəl
Easily broken, damaged, or destroyed; delicate
به راحتی شکسته می شود، آسیب می بیند یا از بین می رود، ظریف
a. The expensive glassware is very fragile.
ظروف شیشه ای گران قیمت، بسیار شکننده هستد.
b. Things made out of plywood have a tendency to be fragile.
تشخيص چیزهایی که از تخته چندلا ساخته می شوند، بسیار شکننده هستد.
c. On the box was a label that read, 'Fragile! handle with care !'
روی جعبه برچسبی بود که روی آن نوشته شده بود «شکستنی» با احتیاط حمل شود.
❄️ @coding_504 ❄️
Easily broken, damaged, or destroyed; delicate
به راحتی شکسته می شود، آسیب می بیند یا از بین می رود، ظریف
a. The expensive glassware is very fragile.
ظروف شیشه ای گران قیمت، بسیار شکننده هستد.
b. Things made out of plywood have a tendency to be fragile.
تشخيص چیزهایی که از تخته چندلا ساخته می شوند، بسیار شکننده هستد.
c. On the box was a label that read, 'Fragile! handle with care !'
روی جعبه برچسبی بود که روی آن نوشته شده بود «شکستنی» با احتیاط حمل شود.
❄️ @coding_504 ❄️
238. Captive ˈkæptɪv
Prisoner
زندانی، اسیر
a. The major was grateful to be released after having been held captive for two years.
سروان از این که بعد از دو سال اسارت آزاد می شد، خوشحال بود.
b. Until the sheriff got them out, the two boys were held captive in the barn.
قبل از آن که کلانتر آن دو پسر را آزاد کند، آن ها در طویله زندانی بودند.
c. Placido can hold an audience captive with his marvelous singing voice.
«پلاسیدو دامینگو» قادر است با صدای آواز عالی اش، شنوندگان را شیفته خود کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Prisoner
زندانی، اسیر
a. The major was grateful to be released after having been held captive for two years.
سروان از این که بعد از دو سال اسارت آزاد می شد، خوشحال بود.
b. Until the sheriff got them out, the two boys were held captive in the barn.
قبل از آن که کلانتر آن دو پسر را آزاد کند، آن ها در طویله زندانی بودند.
c. Placido can hold an audience captive with his marvelous singing voice.
«پلاسیدو دامینگو» قادر است با صدای آواز عالی اش، شنوندگان را شیفته خود کند.
❄️ @coding_504 ❄️
239. Prosper ˈprɑːspər
Be successful; have good fortune
موفق بودن، اقبال خوب داشتن
a. Howard Hughes owned numerous businesses and most of them prospered.
«هوارد هیوز» موسسات تجاری متعددی داشت و بیشتر آن ها رونق داشتند.
b. No one should prosper from the misfortune of his or her friends.
هیچ کس نباید با بدشانسی های دوستانش، پیشرفت کند.
c, The annual report showed that the new business was prospering.
گزارش سالانه نشان می داد که موسسه ی تجاری در حال رونق بود .
❄️ @coding_504 ❄️
Be successful; have good fortune
موفق بودن، اقبال خوب داشتن
a. Howard Hughes owned numerous businesses and most of them prospered.
«هوارد هیوز» موسسات تجاری متعددی داشت و بیشتر آن ها رونق داشتند.
b. No one should prosper from the misfortune of his or her friends.
هیچ کس نباید با بدشانسی های دوستانش، پیشرفت کند.
c, The annual report showed that the new business was prospering.
گزارش سالانه نشان می داد که موسسه ی تجاری در حال رونق بود .
❄️ @coding_504 ❄️