Forwarded from Deleted Account
emerge
خارج شدن در مواقع اضطراری، بیرون آمدن
کدینگ: امرچی داری؟ از پشت دیوار بیرون بیا
❄️ @coding_504 ❄️
خارج شدن در مواقع اضطراری، بیرون آمدن
کدینگ: امرچی داری؟ از پشت دیوار بیرون بیا
❄️ @coding_504 ❄️
229. Emerge ˌɪˈmɜːrdʒ
Come out; come up; come into view
بیرون آمدن، پدیدار شدن، نمایان شدن
a. When the fight was over, the underdog emerged the winner.
هنگامی که نبرد به پایان رسید، شخص بازنده برنده اعلام شد.
b. You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds.
باید چابک و سریع باشید تا درمدت پنج ثانیه از روزنه باریک خارج شوید.
c. What emerged form the bottle was a blend of fruit juice.
آنچه از بطری بیرون آمد، مخلوطی از آب میوه ها بود.
❄️ @coding_504 ❄️
Come out; come up; come into view
بیرون آمدن، پدیدار شدن، نمایان شدن
a. When the fight was over, the underdog emerged the winner.
هنگامی که نبرد به پایان رسید، شخص بازنده برنده اعلام شد.
b. You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds.
باید چابک و سریع باشید تا درمدت پنج ثانیه از روزنه باریک خارج شوید.
c. What emerged form the bottle was a blend of fruit juice.
آنچه از بطری بیرون آمد، مخلوطی از آب میوه ها بود.
❄️ @coding_504 ❄️
230. Jagged ˈdʒæɡd
With sharp points sticking out; unevenly cut or torn
دارای نوک های تیز که بیرون زده اند، یکنواخت بریده یا پاره نشده است
a. Being reckless, Rudy didn't watch out for the jagged steel.
چون «رودی» بی پروا بود، مراقب فولاد لبه تیز نبود.
b. It's an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
صاف کردن لبه ی دندانه دار یک نرده کار دشواری است.
c. Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
موهای «لِسی» آنقدر وزوزی بود که به سختی می شد گفت تازه کوتاه شده است
❄️ @coding_504 ❄️
With sharp points sticking out; unevenly cut or torn
دارای نوک های تیز که بیرون زده اند، یکنواخت بریده یا پاره نشده است
a. Being reckless, Rudy didn't watch out for the jagged steel.
چون «رودی» بی پروا بود، مراقب فولاد لبه تیز نبود.
b. It's an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
صاف کردن لبه ی دندانه دار یک نرده کار دشواری است.
c. Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
موهای «لِسی» آنقدر وزوزی بود که به سختی می شد گفت تازه کوتاه شده است
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Deleted Account
linger:
باقی ماندن،این پا و ان پا کردن
کدینگ: یه مثلی است که میگه کنگر خوردن و لنگر انداختن و باقی موندن
❄️ @coding_504 ❄️
باقی ماندن،این پا و ان پا کردن
کدینگ: یه مثلی است که میگه کنگر خوردن و لنگر انداختن و باقی موندن
❄️ @coding_504 ❄️
🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺
💐 Linger
ماندن، آرام حرکت کردن 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
در خیالات خود کشتی رو فرض کنید که لنگرش به ساحل گیر کرده و نمیذاره کشتی حرکت کنه😕
کشتی به لنگرش میگه بابا بیا بریم لنگر میگه نه. همینجا بمون اینجا ساحل آنتالیاس😂😂
فقط یه خواهش: قشنگ برو تو خیالات خودت و این گفتگوی کشتی و لنگرش رو تصویرسازی کن تا دیگه معنی Linger رو فراموش نکنی.🙏🏻
بسه دیگه بذار باباتو ببینم😂😂
میری سواحل آنتالیا. هان؟😁😍😍😅
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Linger : ماندن، آرام حرکت کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
منبع : @ChayeZaban
Example: The odor didn’t vanish but lingered on for weeks
🌸 ترجمه: بوی عطر محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
💐 Linger
ماندن، آرام حرکت کردن 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
در خیالات خود کشتی رو فرض کنید که لنگرش به ساحل گیر کرده و نمیذاره کشتی حرکت کنه😕
کشتی به لنگرش میگه بابا بیا بریم لنگر میگه نه. همینجا بمون اینجا ساحل آنتالیاس😂😂
فقط یه خواهش: قشنگ برو تو خیالات خودت و این گفتگوی کشتی و لنگرش رو تصویرسازی کن تا دیگه معنی Linger رو فراموش نکنی.🙏🏻
بسه دیگه بذار باباتو ببینم😂😂
میری سواحل آنتالیا. هان؟😁😍😍😅
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Linger : ماندن، آرام حرکت کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
منبع : @ChayeZaban
Example: The odor didn’t vanish but lingered on for weeks
🌸 ترجمه: بوی عطر محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
231. Linger ˈlɪŋɡər
Stay on; go slowly as if unwilling to leave
مراقب ماندن، آرام حرکت کردن، گویی که مایل به ترک نیست
a. The odor didn't vanish, but lingered on for the weeks.
بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند.
b. Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
برخی از رسوم پس از این که مفهومشان را از دست می دهند، برای مدت زیادی باقی می مانند.
c. After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
بعد از این که محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتد در آنجا باقی ماندند.
❄️ @coding_504 ❄️
Stay on; go slowly as if unwilling to leave
مراقب ماندن، آرام حرکت کردن، گویی که مایل به ترک نیست
a. The odor didn't vanish, but lingered on for the weeks.
بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند.
b. Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
برخی از رسوم پس از این که مفهومشان را از دست می دهند، برای مدت زیادی باقی می مانند.
c. After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
بعد از این که محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتد در آنجا باقی ماندند.
❄️ @coding_504 ❄️
232. Ambush ˈæmˌbʊʃ
A trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack
آگاه دامی که در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی می شوند تا غافلگیرانه حمله کنند، کمین
a. The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمین گاه برای افرادی که زحمت آن را کشیدند یک تراژدی شد زیرا تمام آن ها کشته شدند.
b. General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
«ژنرال تیلور» کمین مبتکرانه ای را که طرح ریزی کرده بود، تحسین کرد.
c. The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.
❄️ @coding_504 ❄️
A trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack
آگاه دامی که در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی می شوند تا غافلگیرانه حمله کنند، کمین
a. The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمین گاه برای افرادی که زحمت آن را کشیدند یک تراژدی شد زیرا تمام آن ها کشته شدند.
b. General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
«ژنرال تیلور» کمین مبتکرانه ای را که طرح ریزی کرده بود، تحسین کرد.
c. The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.
❄️ @coding_504 ❄️
233. Crafty ˈkræfti
Skillful in deceiving others; sly; tricky
ماهر در فریب دادن دیگران، رند، حقه باز
a. His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
ذهن زیرک او، برنامه ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک هایش آماده کرد.
b. Leo didn't use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
« لئو » از قدرت وحشیانه اش بر علیه دشمنانش استفاده نکرد بلکه برای شکست آن ها از حقه های ماهرانه زیادی استفاده کرد.
c. The indians did not fall for the crafty ambush.
سرخپوستان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.
❄️ @coding_504 ❄️
Skillful in deceiving others; sly; tricky
ماهر در فریب دادن دیگران، رند، حقه باز
a. His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
ذهن زیرک او، برنامه ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک هایش آماده کرد.
b. Leo didn't use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
« لئو » از قدرت وحشیانه اش بر علیه دشمنانش استفاده نکرد بلکه برای شکست آن ها از حقه های ماهرانه زیادی استفاده کرد.
c. The indians did not fall for the crafty ambush.
سرخپوستان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.
❄️ @coding_504 ❄️