🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺
💐 Slender
کشیده و باریک،محدود،اندک 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
تا حالا سالن برای فوتسال رفتی؟👍 در خیال خودت فکر کن که "در سالن آنقدر کشیده و باریکه که یه نفر یه نفر وارد میشن و اون هم رو باید یکی از عقب هل بده داخل تا وارد بشه😂😂🤓
✋👈پس چی شد: در سالن خیلی باریک و کشیده بود. گفتم خیلی نخور نمیتونی رد بشی😕😂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Slender : کشیده و باریک،محدود،اندک
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
Example: Carlotta slender figure made her look somewhat taller than she was
🌸 ترجمه: قیافه ی لاغر کارلوتا او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که بود، نشان میداد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
💐 Slender
کشیده و باریک،محدود،اندک 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
تا حالا سالن برای فوتسال رفتی؟👍 در خیال خودت فکر کن که "در سالن آنقدر کشیده و باریکه که یه نفر یه نفر وارد میشن و اون هم رو باید یکی از عقب هل بده داخل تا وارد بشه😂😂🤓
✋👈پس چی شد: در سالن خیلی باریک و کشیده بود. گفتم خیلی نخور نمیتونی رد بشی😕😂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Slender : کشیده و باریک،محدود،اندک
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
Example: Carlotta slender figure made her look somewhat taller than she was
🌸 ترجمه: قیافه ی لاغر کارلوتا او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که بود، نشان میداد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
181. Slender sˈlendər
Long and thin; limited; slight
کشیده و باریک، محدود، اندک
a. Carlotta's slender figure made her look somewhat taller than she was.
قیافه ی لاغر «کارلوتا» او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که بود، نشان می داد.
b. There was only a slender chance that you could conceal the truth.
شانس کمی وجود داشت که بتوانی حقیقت را پنهان کنی.
c. The slender thief was able to enter the apartment through the narrow window.
دزد لاغر توانست از طریق پنجره باریک وارد آپارتمان شود.
❄️ @coding_504 ❄️
Long and thin; limited; slight
کشیده و باریک، محدود، اندک
a. Carlotta's slender figure made her look somewhat taller than she was.
قیافه ی لاغر «کارلوتا» او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که بود، نشان می داد.
b. There was only a slender chance that you could conceal the truth.
شانس کمی وجود داشت که بتوانی حقیقت را پنهان کنی.
c. The slender thief was able to enter the apartment through the narrow window.
دزد لاغر توانست از طریق پنجره باریک وارد آپارتمان شود.
❄️ @coding_504 ❄️
182. Surpass sərˈpæs
Do better than; be greater than; excel
بهتر بودن از، بیشتربودن از، برتری داشتن
a. The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.
ماشین های قرن بیستم قطعاً از دوره های قبلی بهتر هستند
b. Most farmers believe that rural life far surpass urban living.
بیشتر کشاورزان معتقدند که زندگی روستایی بسیار بهتر از زندگی شهری است.
c. It is undeniable that a cold lemonade in July can't be surpassed.
این که در ماه جولای هیچ چیز نمی تواند بهتر از یک شربت آبلیمو باشد، انکار ناپذیر است.
❄️ @coding_504 ❄️
Do better than; be greater than; excel
بهتر بودن از، بیشتربودن از، برتری داشتن
a. The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.
ماشین های قرن بیستم قطعاً از دوره های قبلی بهتر هستند
b. Most farmers believe that rural life far surpass urban living.
بیشتر کشاورزان معتقدند که زندگی روستایی بسیار بهتر از زندگی شهری است.
c. It is undeniable that a cold lemonade in July can't be surpassed.
این که در ماه جولای هیچ چیز نمی تواند بهتر از یک شربت آبلیمو باشد، انکار ناپذیر است.
❄️ @coding_504 ❄️
183. Vast ˈvæst
Very great; enormous
بسیار زیاد، عظیم
a. Daniel Boone explored vast areas that he had never been settled.
«دانیل بون» مناطق وسیعی را کشف کرد که هرگز در آن سکونت نشده بود.
b. Our campus always seems vast to new students.
محوطه ی دانشگاه ما همیشه در نظر دانشجویان جدید الورود وسیع است.
c. Vast differences between the two sides were made clear in the debate.
اختلافات عمیق بین دو طرف، در مناظره آشکار شد.
❄️ @coding_504 ❄️
Very great; enormous
بسیار زیاد، عظیم
a. Daniel Boone explored vast areas that he had never been settled.
«دانیل بون» مناطق وسیعی را کشف کرد که هرگز در آن سکونت نشده بود.
b. Our campus always seems vast to new students.
محوطه ی دانشگاه ما همیشه در نظر دانشجویان جدید الورود وسیع است.
c. Vast differences between the two sides were made clear in the debate.
اختلافات عمیق بین دو طرف، در مناظره آشکار شد.
❄️ @coding_504 ❄️
184. Doubt ˈdaʊt
Not believe; not be sure of; feel uncertain about; lack of certainty
باور نکردن، مطمئن نبودن از، احساس اطمینان نکردن، عدم اطمینان، تردید کردن
a. Scientists doubt that a total cure for cancer will be found soon.
دانشمندان تردید دارند که بزودی درمانی کامل برای سرطان یافت خواهد شد.
b. The question of whether he could survive the winter was left in doubt.
این مسئله که آیا او می توانست از زمستان جان سالم به در ببرد، مورد تردید بود.
c. We don't doubt that the tradition of marriage will continue.
تردیدی نداریم که سنت ازدواج ادامه خواهد یافت.
❄️ @coding_504 ❄️
Not believe; not be sure of; feel uncertain about; lack of certainty
باور نکردن، مطمئن نبودن از، احساس اطمینان نکردن، عدم اطمینان، تردید کردن
a. Scientists doubt that a total cure for cancer will be found soon.
دانشمندان تردید دارند که بزودی درمانی کامل برای سرطان یافت خواهد شد.
b. The question of whether he could survive the winter was left in doubt.
این مسئله که آیا او می توانست از زمستان جان سالم به در ببرد، مورد تردید بود.
c. We don't doubt that the tradition of marriage will continue.
تردیدی نداریم که سنت ازدواج ادامه خواهد یافت.
❄️ @coding_504 ❄️