اگر می خواهید به موفقیت برسید باید به یک قانون احترام بگذارید:
«هرگز به خودتان دروغ نگویید»
@Coding_504 | @OfficialEnglishTwitter
«هرگز به خودتان دروغ نگویید»
@Coding_504 | @OfficialEnglishTwitter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 راه حل راس 😂😂😂
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
تخفیف ویژه برای تهیه مجموعه کامل سریالها
تخفیف ۴۰ درصدی
245 هزارتومان
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
تخفیف ۴۰ درصدی
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
لغات کلی که در درس چهاردهم 504 واژه بکار رفته
1/4
برای تهیه پکیج جامع آموزش تلگرامی لغات انگلیسی 504 به روش کدینگ عدد ۱ را برای ادمین ارسال کنید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
1/4
برای تهیه پکیج جامع آموزش تلگرامی لغات انگلیسی 504 به روش کدینگ عدد ۱ را برای ادمین ارسال کنید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
Language Confusion
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)
Laura is at the airport. She waits for her flight. Her flight is to Berlin, and it is 4 hours away. Laura walks around the airport and looks at the shops. She has a nice time.
لارا در فرودگاه است. او منتظر پروازش است. پرواز او به برلین است، و 4 ساعت فاصله دارد (4 ساعت به آن مانده). لارا به اطراف فرودگاه قدم می زند و به مغازه ها نگاه می کند. او اوقات خوبی دارد. (به او خوش می گذرد)
After an hour she wants to visit the bathroom. She searches for it, but she doesn’t find it.
بعد از یک ساعت او می خواهد به دستشویی برود. او به دنبال آن می گردد، اما او پیدایش نمی کند.
“Where is the bathroom?” she asks herself.
“دستشویی کجاست؟” او از خودش می پرسد.
She looks and looks but she can’t find it. She starts asking people where it is.
او می گردد و می گردد اما او نمی تواند پیدایش کند. او شروع می کند از مردم بپرس که آن کجاست.
Laura: “Excuse me sir, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا “ببخشید، می توانید لطفا به من بگویید که دستشویی کجاست؟”
Man: “You mean the restroom, right?”
مرد: “منظور شما مستراح است، درست است؟”
Laura: “No, I mean the bathroom.”
لارا: “نه، منظور من دستشویی است.”
Man: “Well, the restroom is over there.” He says and walks away.
مرد: “خب، مستراح آنجاست.” او می گوید و می رود.
Laura doesn’t understand. She asks a lady: “Excuse me madam, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا نمی فهمد. او از یک خانم می پرسد: “ببخشید خانم، می توانید لطفا به من بگویید دستشویی کجاست؟”
“The restroom is over there,” the lady answers and walks away.
“مستراح آنجاست” زن جواب می دهد و می رود.
Laura is confused. “What’s their problem? I need to use the bathroom and they send me to rest?! I don’t need a restroom, I need the bathroom!”
لارا گیج شده است. “مشکل آنها چیست؟ من می خواهم از دستشویی استفاده کنم و آنها من برای استراحت می فرستند؟ من به مستراح نیاز ندارد من به دستشویی نیاز دارم.”
After a while Laura gives up. She feels tired of all this walking and asking. She decides that maybe they are all right and she does need to rest.
بعد از مدتی لارا تسلیم می شود. او از قدم زدن و پرسیدن احساس خستگی می کند. پس او تصمیم می گیرد که شاید آنها همه درست می گویند و او نیاز به استراحت دارد.
She walks to the restroom. Now she is surprised. She realizes the restroom is actually the name for a public bathroom!
به سمت مستراح می رود. حالا او متعجب می شود. او می فهمد که مستراح در واقع یک اسم برای دستشویی عمومی است!
#Short_story_8
🛫🛩 @coding_504 ✈️
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)
Laura is at the airport. She waits for her flight. Her flight is to Berlin, and it is 4 hours away. Laura walks around the airport and looks at the shops. She has a nice time.
لارا در فرودگاه است. او منتظر پروازش است. پرواز او به برلین است، و 4 ساعت فاصله دارد (4 ساعت به آن مانده). لارا به اطراف فرودگاه قدم می زند و به مغازه ها نگاه می کند. او اوقات خوبی دارد. (به او خوش می گذرد)
After an hour she wants to visit the bathroom. She searches for it, but she doesn’t find it.
بعد از یک ساعت او می خواهد به دستشویی برود. او به دنبال آن می گردد، اما او پیدایش نمی کند.
“Where is the bathroom?” she asks herself.
“دستشویی کجاست؟” او از خودش می پرسد.
She looks and looks but she can’t find it. She starts asking people where it is.
او می گردد و می گردد اما او نمی تواند پیدایش کند. او شروع می کند از مردم بپرس که آن کجاست.
Laura: “Excuse me sir, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا “ببخشید، می توانید لطفا به من بگویید که دستشویی کجاست؟”
Man: “You mean the restroom, right?”
مرد: “منظور شما مستراح است، درست است؟”
Laura: “No, I mean the bathroom.”
لارا: “نه، منظور من دستشویی است.”
Man: “Well, the restroom is over there.” He says and walks away.
مرد: “خب، مستراح آنجاست.” او می گوید و می رود.
Laura doesn’t understand. She asks a lady: “Excuse me madam, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا نمی فهمد. او از یک خانم می پرسد: “ببخشید خانم، می توانید لطفا به من بگویید دستشویی کجاست؟”
“The restroom is over there,” the lady answers and walks away.
“مستراح آنجاست” زن جواب می دهد و می رود.
Laura is confused. “What’s their problem? I need to use the bathroom and they send me to rest?! I don’t need a restroom, I need the bathroom!”
لارا گیج شده است. “مشکل آنها چیست؟ من می خواهم از دستشویی استفاده کنم و آنها من برای استراحت می فرستند؟ من به مستراح نیاز ندارد من به دستشویی نیاز دارم.”
After a while Laura gives up. She feels tired of all this walking and asking. She decides that maybe they are all right and she does need to rest.
بعد از مدتی لارا تسلیم می شود. او از قدم زدن و پرسیدن احساس خستگی می کند. پس او تصمیم می گیرد که شاید آنها همه درست می گویند و او نیاز به استراحت دارد.
She walks to the restroom. Now she is surprised. She realizes the restroom is actually the name for a public bathroom!
به سمت مستراح می رود. حالا او متعجب می شود. او می فهمد که مستراح در واقع یک اسم برای دستشویی عمومی است!
#Short_story_8
🛫🛩 @coding_504 ✈️
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
🎧 Ring my bells 🎧
🎙Enrique Iglesias 🎼
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells.
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
Sometimes you love it
Sometimes you don't
Sometimes you need it and you don't wanna let go..
Sometimes we rush it
Sometimes we fall
It doesn't matter baby we can take it real slow..
گاهی اوقات عاشقشی
گاهی اوقات نه
بعضی وقتا هم بهش نیاز داری و نمیخوای از دستش بدی
بعضی وقتا بخاطرش عجله می کنیم
بعضی وقتا موفق نمیشیم
اما اصلا مهم نیست عزیزم، میتونیم سخت نگیریم
Cause the way that we touch is something that we can't deny
And the way that you move oh it makes me feel alive
Come on
چون این نوازشها رو هیچکدوممون نمیتونیم نا دیده بگیریم
و اون راه رفتنت به من احساس زنده بودن میده
عجله کن
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
You try to hide it
I know you do
when all you really want is me to come and get to
سعی می کنی مخفیش کنی
میدونم که این کارو می کنی
وقتی تمام چیزی که میخوای من هستم
You move in closer
I feel you breathe
It's like the world just disappears when you around me oh
Cause the way that we touch is something that we can't deny
And the way that you move oh it makes me feel alive
Come on
به من نزدیک میشی
نفسهات رو احساس می کنم
وقتی کنار منی احساس می کنم دنیا محو میشه
چون این نوازشها رو هیچکدوممون نمیتونیم نا دیده بگیریم
و اون راه رفتنت به من احساس زنده بودن میده
عجله کن
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells.
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
I say you want, I say you need
I can tell by your face, you know the way it turns me on
I say you want, I say you need
I will do what it takes, I would never do you wrong
Cause the way that we love is something that we can''''t fight oh yeah
I just can''''t get enough oh you make me feel alive so come on
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
هر کاری لازم باشه انجام میدم، همیشه با تو روراست خواهم بود
چون عشقی که بین ما وجود داره رو نیشه نادیده گرفت
از تو سیر نمیشم، آه، به من احساس زنده بودن میدی
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو بخاطر بیار
I say you want, I say you need
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو بخاطر بیار
I say you want, I say you need
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
Ring my bell, ring my bells.
منو بخاطر بیار
🎶 @coding_504 🎶
🎙Enrique Iglesias 🎼
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells.
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
Sometimes you love it
Sometimes you don't
Sometimes you need it and you don't wanna let go..
Sometimes we rush it
Sometimes we fall
It doesn't matter baby we can take it real slow..
گاهی اوقات عاشقشی
گاهی اوقات نه
بعضی وقتا هم بهش نیاز داری و نمیخوای از دستش بدی
بعضی وقتا بخاطرش عجله می کنیم
بعضی وقتا موفق نمیشیم
اما اصلا مهم نیست عزیزم، میتونیم سخت نگیریم
Cause the way that we touch is something that we can't deny
And the way that you move oh it makes me feel alive
Come on
چون این نوازشها رو هیچکدوممون نمیتونیم نا دیده بگیریم
و اون راه رفتنت به من احساس زنده بودن میده
عجله کن
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
You try to hide it
I know you do
when all you really want is me to come and get to
سعی می کنی مخفیش کنی
میدونم که این کارو می کنی
وقتی تمام چیزی که میخوای من هستم
You move in closer
I feel you breathe
It's like the world just disappears when you around me oh
Cause the way that we touch is something that we can't deny
And the way that you move oh it makes me feel alive
Come on
به من نزدیک میشی
نفسهات رو احساس می کنم
وقتی کنار منی احساس می کنم دنیا محو میشه
چون این نوازشها رو هیچکدوممون نمیتونیم نا دیده بگیریم
و اون راه رفتنت به من احساس زنده بودن میده
عجله کن
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells.
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو به خاطر بیار
I say you want, I say you need
I can tell by your face, you know the way it turns me on
I say you want, I say you need
I will do what it takes, I would never do you wrong
Cause the way that we love is something that we can''''t fight oh yeah
I just can''''t get enough oh you make me feel alive so come on
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
هر کاری لازم باشه انجام میدم، همیشه با تو روراست خواهم بود
چون عشقی که بین ما وجود داره رو نیشه نادیده گرفت
از تو سیر نمیشم، آه، به من احساس زنده بودن میدی
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو بخاطر بیار
I say you want, I say you need
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
Ring my bell, ring my bells..
Ring my bell, ring my bells..
منو بخاطر بیار
I say you want, I say you need
میدونم میخوای، میدونم بهش نیاز داری
Ring my bell, ring my bells.
منو بخاطر بیار
🎶 @coding_504 🎶
🔴 دریافت بسته ویژه و جامع آموزش لغات 504 به روش کدینگ و با تدریس استاد یکتا
با واریز مبلغ ۳۰۰ هزار تومان به شماره کارت زیر و ارسال فیش به ادمین دریافت کنید :💳💳
بنام محمدصادق عسکری(بانک سامان)
🌐یا از طریق درگاه امن پرداخت👇
www.moneyar.me/Coding
👤 روابط عمومی ثبتنام (پاسخگوی 24 ساعته)
🆔 t.me/O2021
با واریز مبلغ ۳۰۰ هزار تومان به شماره کارت زیر و ارسال فیش به ادمین دریافت کنید :💳💳
6219-8619-1842-6064بنام محمدصادق عسکری(بانک سامان)
🌐یا از طریق درگاه امن پرداخت👇
www.moneyar.me/Coding
👤 روابط عمومی ثبتنام (پاسخگوی 24 ساعته)
🆔 t.me/O2021
🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
🔴 دریافت بسته ویژه و جامع آموزش لغات 504 به روش کدینگ و با تدریس استاد یکتا با واریز مبلغ ۳۰۰ هزار تومان به شماره کارت زیر و ارسال فیش به ادمین دریافت کنید :💳💳 6219-8619-1842-6064 بنام محمدصادق عسکری(بانک سامان) 🌐یا از طریق درگاه امن پرداخت👇 www.moneyar.me/Coding…
✅1- 42 درس کتاب 504 در منظم و مجزا
✅2-آموزش تک تک جملات با ویس استاد یکتا
✅3- هر لغت دارای یک تا 3 کدینگ
✅4-همه لغات دارای تصاویر بخاطر سپاری مرتبط با معنی کلمه و کد
✅5-حل بسیاری از سوالات و تمرینات کتاب توسط استاد با ویس
✅6- تدریس تمامی داستان های پایان هر درس توسط استاد
✅7- ارایه فایل کتاب pdf کتاب
✅8- بهمراه نرم افزار تست کتاب 504 و نرم افزار فلش کارت حفظ لعات 504
✅9- مطالب برای همیشه در اختیارتون قرار دارند و هیچگاه پاک نمیشوند
✅10- برخلاف دوره ها شما میتوانید هر زمان که میخواهید مطالب را مطالعه و ادامه دهید و مشکل عقب افتادن و وقت نکردن برای همراهی با کلاس برطرف میشود
✅11- به همراه فایل صوتی آموزشی قابل ذخیره سازی برای هر درس و قابل استفاده در خودرو و سایر دستگاه های پلیر
✅12-بدون تبلیغات و تبادل
نمونه های تدریس در همین کانال قرار داده شده
توجه: چیزی بصورت پستی برایتان ارسال نمی شود و محتویات در تلگرام ارسال میشود
👉 t.me/O2021 ادمین ثبتنام
✅2-آموزش تک تک جملات با ویس استاد یکتا
✅3- هر لغت دارای یک تا 3 کدینگ
✅4-همه لغات دارای تصاویر بخاطر سپاری مرتبط با معنی کلمه و کد
✅5-حل بسیاری از سوالات و تمرینات کتاب توسط استاد با ویس
✅6- تدریس تمامی داستان های پایان هر درس توسط استاد
✅7- ارایه فایل کتاب pdf کتاب
✅8- بهمراه نرم افزار تست کتاب 504 و نرم افزار فلش کارت حفظ لعات 504
✅9- مطالب برای همیشه در اختیارتون قرار دارند و هیچگاه پاک نمیشوند
✅10- برخلاف دوره ها شما میتوانید هر زمان که میخواهید مطالب را مطالعه و ادامه دهید و مشکل عقب افتادن و وقت نکردن برای همراهی با کلاس برطرف میشود
✅11- به همراه فایل صوتی آموزشی قابل ذخیره سازی برای هر درس و قابل استفاده در خودرو و سایر دستگاه های پلیر
✅12-بدون تبلیغات و تبادل
نمونه های تدریس در همین کانال قرار داده شده
توجه: چیزی بصورت پستی برایتان ارسال نمی شود و محتویات در تلگرام ارسال میشود
👉 t.me/O2021 ادمین ثبتنام
لغات کلی که در درس چهاردهم 504 واژه بکار رفته
2/4
برای تهیه پکیج جامع آموزش تلگرامی لغات انگلیسی 504 به روش کدینگ عدد ۱ را برای ادمین ارسال کنید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
2/4
برای تهیه پکیج جامع آموزش تلگرامی لغات انگلیسی 504 به روش کدینگ عدد ۱ را برای ادمین ارسال کنید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
Kevin's Car
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)
Kevin likes cars. He reads about cars in magazines and he watches shows about cars on TV. His head is full of cars!
کوین ماشین ها را دوست دارد. او در مورد ماشین ها در مجله می خواند و برنامه هایی در مورد ماشین ها در تلویزیون می بیند. سر او پر از ماشین هاست!
He tells his parents, “Please, please, please, could you buy me a car?”
او به والدینش می گوید، “لطفا، لطفا، لطفا، میتوانید برای من یک ماشین بخرید؟”
“No,” says Kevin’s mom, “You are too young to drive a car. This is dangerous.”
“نه” مادر کوین می گوید، “تو بیش از حد جوانی که یک ماشین را برانی. این خطرناک است.”
“No,” says Kevin’s dad, “A car is very expensive. We can’t buy you a car now.”
“نه” پدر کوین می گوید، “یک ماشین خیلی گران است.، ما نمی توانیم حالا برای تو یک ماشین بخریم.”
Kevin is very sad. He wants a car. He wants a fast red sports car!
کوین خیلی غمگین است. او یک ماشین می خواهد. او یک ماشین قرمز سریع مسابقه ای می خواهد.
He decides to build one! He buys books and reads about the subject. He hangs around at the garage and watches the mechanics fix the cars. It is very interesting for him and he has a lot of fun.
او تصمیم می گیرد یکی درست کند! او کتاب هایی در مورد این موضوع می خرد. او در اطراف گاراژ می چرخد و مکانیک ها را که ماشین ها را تعمیر می کنند تماشا می کند. این برای او بسیار جالب است و به او خیلی خوش می گذرد.
Finally, he starts building his own car! He tells his parents about it. His father doesn’t believe him. He says it’s too difficult. His mother says she is worried. She doesn’t want him to do anything dangerous.
سر انجام، او شروع به ساختن ماشین خودش می کند! او به والدینش در این مورد می گوید. پدرش او را باور نمی کند. او می گوید این خیلی مشکل است. مادرش می گوید که او نگران است. او نمی خواهد که کویل کار خطرناکی بکند.
After two months, Kevin invites his parents to see his creation. His parents are surprised! It is beautiful! It is red! It is shiny! It is a big toy sports car! Kevin can sit inside it and drive!
بعد از دو ماه، کویل والدینش را دعوت می کند تا ساخته او را ببینند. والدینش متعجب هستند! این قشنگ است! این قرمز است! این درخشان است! این یک ماشین اسباب بازی بزرگ مسابقه ایست! کوین می تواند داخلش بنشیند و رانندگی کند!
Kevin’s parents are very happy and proud. Kevin’s dad says: “I was sure you can do it!”
والدین کوین خیلی خوشحال و سرافراز هستند. پدر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که تو می توانی این را انجام دهی!”
Kevin’s mom says: “I was sure it was not dangerous!”
مادر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که این خطرناک نیست.”
Kevin smiles and drives away.
کوین لبخند می زند و با ماشین دور می شود.
[#Short_story_7
👶 @coding_504 👶
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)
Kevin likes cars. He reads about cars in magazines and he watches shows about cars on TV. His head is full of cars!
کوین ماشین ها را دوست دارد. او در مورد ماشین ها در مجله می خواند و برنامه هایی در مورد ماشین ها در تلویزیون می بیند. سر او پر از ماشین هاست!
He tells his parents, “Please, please, please, could you buy me a car?”
او به والدینش می گوید، “لطفا، لطفا، لطفا، میتوانید برای من یک ماشین بخرید؟”
“No,” says Kevin’s mom, “You are too young to drive a car. This is dangerous.”
“نه” مادر کوین می گوید، “تو بیش از حد جوانی که یک ماشین را برانی. این خطرناک است.”
“No,” says Kevin’s dad, “A car is very expensive. We can’t buy you a car now.”
“نه” پدر کوین می گوید، “یک ماشین خیلی گران است.، ما نمی توانیم حالا برای تو یک ماشین بخریم.”
Kevin is very sad. He wants a car. He wants a fast red sports car!
کوین خیلی غمگین است. او یک ماشین می خواهد. او یک ماشین قرمز سریع مسابقه ای می خواهد.
He decides to build one! He buys books and reads about the subject. He hangs around at the garage and watches the mechanics fix the cars. It is very interesting for him and he has a lot of fun.
او تصمیم می گیرد یکی درست کند! او کتاب هایی در مورد این موضوع می خرد. او در اطراف گاراژ می چرخد و مکانیک ها را که ماشین ها را تعمیر می کنند تماشا می کند. این برای او بسیار جالب است و به او خیلی خوش می گذرد.
Finally, he starts building his own car! He tells his parents about it. His father doesn’t believe him. He says it’s too difficult. His mother says she is worried. She doesn’t want him to do anything dangerous.
سر انجام، او شروع به ساختن ماشین خودش می کند! او به والدینش در این مورد می گوید. پدرش او را باور نمی کند. او می گوید این خیلی مشکل است. مادرش می گوید که او نگران است. او نمی خواهد که کویل کار خطرناکی بکند.
After two months, Kevin invites his parents to see his creation. His parents are surprised! It is beautiful! It is red! It is shiny! It is a big toy sports car! Kevin can sit inside it and drive!
بعد از دو ماه، کویل والدینش را دعوت می کند تا ساخته او را ببینند. والدینش متعجب هستند! این قشنگ است! این قرمز است! این درخشان است! این یک ماشین اسباب بازی بزرگ مسابقه ایست! کوین می تواند داخلش بنشیند و رانندگی کند!
Kevin’s parents are very happy and proud. Kevin’s dad says: “I was sure you can do it!”
والدین کوین خیلی خوشحال و سرافراز هستند. پدر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که تو می توانی این را انجام دهی!”
Kevin’s mom says: “I was sure it was not dangerous!”
مادر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که این خطرناک نیست.”
Kevin smiles and drives away.
کوین لبخند می زند و با ماشین دور می شود.
[#Short_story_7
👶 @coding_504 👶
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504