ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
تخفیف ویژه برای تهیه مجموعه کامل سریالها
تخفیف ۴۰ درصدی
245 هزارتومان
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
تخفیف ۴۰ درصدی
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 راس و مخ زنی با تخم مرغ
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
Twelfth Night
شب دوازدهم
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Viola and her twin brother are shipwrecked in an enemy country. Viola thinks her brother is dead. She is alone and needs a job so she puts on boys’ clothes.
کشتی ویولا و برادر دوقلویش غرق میشود و آنها وارد سرزمین دشمن میشوند. ویولا فکر میکند برادرش مرده است. حالا او تنها شده و باید کاری پیدا کند پس لباس پسرانه میپوشد.
“My new name is Cesario.”
ویولا با خود میگوید: « اسم جدید من سزاریو است.»
This is Duke Orsino. Viola arrives at his palace and asks for a job. She becomes his messenger.
این دوک اورسینو است. ویولا به قصر او میرود و از او کار میخواهد. سزاریو پیغامرسان اورسینو میشود.
Duke Orsino is in love with Lady Olivia.
دوک اورسینو عاشق بانو اولیویا است.
“Cesario, take this message to Lady Olivia. Tell her I love her.”
دوک اورسینو به سزاریو میگوید: «سزاریو، این پیغام را به بانو اولیویا برسان. به او بگو که عاشقش هستم.»
Viola is sad because she loves Duke Orsino! “Ahhh.”
ویولا ناراحت است چون خودش عاشق دوک اورسینو شده است!
ویولا: «آه»
This is Lady Olivia. Viola goes to her house.
این بانو اولیویا است. ویولا به خانهی او میرود.
“Duke Orsino loves you.”
او به بانو اولیویا میگوید: «دوک اورسینو عاشق توست.»
“I do not love Duke Orsino.”
اولیویا میگوید: «من عاشق دوک اورسینو نیستم.»
Viola is worried because Lady Olivia starts to fall in love with Cesario!
“What a mess! Duke Orsino loves Olivia, but I love Duke Orsino, and Olivia loves me! I can’t tell the truth because of my disguise.”
ویولا نگران است چون بانو اولیویا دارد عاشق سزاریو میشود! ویولا با خود فکر میکند: «عجب اوضاع در هم و بر همی شده! دوک اورسینو عاشق اولیویا است و من عاشق دوک اورسینو هستم و اولیویا عاشق من است! به خاطر تغییر قیافهام نمیتوانم حقیقت را بگویم.»
Viola wants to tell Duke Orsino that she loves him but he asks her to go back to Lady Olivia with a jewel.
ویولا میخواهد به دوک اورسینو بگوید که دوستش دارد اما دوک از او میخواهد با جواهری به خانه اولیویا برگردد!
Viola tells Lady Olivia that Duke Orsino still loves her. But Olivia says she loves Cesario!
ویولا به بانو اولیویا میگوید که دوک اورسینو هنوز دوستش دارد. اما اولیویا میگوید که عاشق سزاریو است!
“I’m sorry. I can’t marry you.”
سزاریو (ویولا) به اولیویا میگوید: «متأسفم. من نمی تونم با تو ازدواج کنم.»
This is Sebastian, Viola’s brother. He is alive! Lady Olivia sees him and thinks that he is Cesario.
این سباستین برادر ویولا است. او زنده است! بانو اولیویا او را میبیند و فکر میکند که او سزاریو است.
“Cesario, please will you marry me?”
به سباستین میگوید: «سزاریو ازت خواهش میکنم با من ازدواج کنی!»
Sebastian doesn’t understand, but he thinks Lady Olivia is very beautiful.
سباستین سر در نمی آورد اما با خودش فکر میکند بانو اولیویا بسیار زیباست.
“Yes, um, OK. Let’s get married!”
سباستین جواب میدهد: «بله، بسیار خوب. بیا باهم ازدواج کنیم!»
Later, Duke Orsino and Viola go to see Lady Olivia. Duke Orsino is surprised when Olivia calls Viola her husband.
بعداً دوک اورسینو و ویولا به دیدن بانو اولیویا میآیند. دوک اورسینو وقتی میبیند اولیویا، ویولا را شوهرش مینامد، تعجب میکند.
“Cesario, my husband!”
اولیویا میگوید: «سزاریو، همسرم!»
Then Sebastian arrives. Viola sees her brother and is very happy. She tells everyone the truth.
ناگهان سباستین از راه میرسد. ویولا برادرش را میبیند و بسیار خوشحال میشود. ویولا حقیقت را به همه میگوید.
“My real name is Viola and this is my brother, Sebastian.”
«اسم من ویولا است و این برادرم سباستین است.»
When Duke Orsino sees Viola he falls in love with her and asks her to marry him. Duke Orsino and Viola are happy. Lady Olivia and Sebastian are happy too. They decide to have a double wedding party to celebrate!
وقتی دوک اورسینو ویولا را میبیند، عاشقش میشود و از او خواستگاری میکند. دوک اورسینو و ویولا خوشحال هستند. بانو اولیویا و سباستین هم خوشحال هستند. آنها تصمیم میگیرند جشن عروسیشان را یکجا و در یک روز برگزار کنند!
#Short_story_47
❤️ @coding_504 💑
شب دوازدهم
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Viola and her twin brother are shipwrecked in an enemy country. Viola thinks her brother is dead. She is alone and needs a job so she puts on boys’ clothes.
کشتی ویولا و برادر دوقلویش غرق میشود و آنها وارد سرزمین دشمن میشوند. ویولا فکر میکند برادرش مرده است. حالا او تنها شده و باید کاری پیدا کند پس لباس پسرانه میپوشد.
“My new name is Cesario.”
ویولا با خود میگوید: « اسم جدید من سزاریو است.»
This is Duke Orsino. Viola arrives at his palace and asks for a job. She becomes his messenger.
این دوک اورسینو است. ویولا به قصر او میرود و از او کار میخواهد. سزاریو پیغامرسان اورسینو میشود.
Duke Orsino is in love with Lady Olivia.
دوک اورسینو عاشق بانو اولیویا است.
“Cesario, take this message to Lady Olivia. Tell her I love her.”
دوک اورسینو به سزاریو میگوید: «سزاریو، این پیغام را به بانو اولیویا برسان. به او بگو که عاشقش هستم.»
Viola is sad because she loves Duke Orsino! “Ahhh.”
ویولا ناراحت است چون خودش عاشق دوک اورسینو شده است!
ویولا: «آه»
This is Lady Olivia. Viola goes to her house.
این بانو اولیویا است. ویولا به خانهی او میرود.
“Duke Orsino loves you.”
او به بانو اولیویا میگوید: «دوک اورسینو عاشق توست.»
“I do not love Duke Orsino.”
اولیویا میگوید: «من عاشق دوک اورسینو نیستم.»
Viola is worried because Lady Olivia starts to fall in love with Cesario!
“What a mess! Duke Orsino loves Olivia, but I love Duke Orsino, and Olivia loves me! I can’t tell the truth because of my disguise.”
ویولا نگران است چون بانو اولیویا دارد عاشق سزاریو میشود! ویولا با خود فکر میکند: «عجب اوضاع در هم و بر همی شده! دوک اورسینو عاشق اولیویا است و من عاشق دوک اورسینو هستم و اولیویا عاشق من است! به خاطر تغییر قیافهام نمیتوانم حقیقت را بگویم.»
Viola wants to tell Duke Orsino that she loves him but he asks her to go back to Lady Olivia with a jewel.
ویولا میخواهد به دوک اورسینو بگوید که دوستش دارد اما دوک از او میخواهد با جواهری به خانه اولیویا برگردد!
Viola tells Lady Olivia that Duke Orsino still loves her. But Olivia says she loves Cesario!
ویولا به بانو اولیویا میگوید که دوک اورسینو هنوز دوستش دارد. اما اولیویا میگوید که عاشق سزاریو است!
“I’m sorry. I can’t marry you.”
سزاریو (ویولا) به اولیویا میگوید: «متأسفم. من نمی تونم با تو ازدواج کنم.»
This is Sebastian, Viola’s brother. He is alive! Lady Olivia sees him and thinks that he is Cesario.
این سباستین برادر ویولا است. او زنده است! بانو اولیویا او را میبیند و فکر میکند که او سزاریو است.
“Cesario, please will you marry me?”
به سباستین میگوید: «سزاریو ازت خواهش میکنم با من ازدواج کنی!»
Sebastian doesn’t understand, but he thinks Lady Olivia is very beautiful.
سباستین سر در نمی آورد اما با خودش فکر میکند بانو اولیویا بسیار زیباست.
“Yes, um, OK. Let’s get married!”
سباستین جواب میدهد: «بله، بسیار خوب. بیا باهم ازدواج کنیم!»
Later, Duke Orsino and Viola go to see Lady Olivia. Duke Orsino is surprised when Olivia calls Viola her husband.
بعداً دوک اورسینو و ویولا به دیدن بانو اولیویا میآیند. دوک اورسینو وقتی میبیند اولیویا، ویولا را شوهرش مینامد، تعجب میکند.
“Cesario, my husband!”
اولیویا میگوید: «سزاریو، همسرم!»
Then Sebastian arrives. Viola sees her brother and is very happy. She tells everyone the truth.
ناگهان سباستین از راه میرسد. ویولا برادرش را میبیند و بسیار خوشحال میشود. ویولا حقیقت را به همه میگوید.
“My real name is Viola and this is my brother, Sebastian.”
«اسم من ویولا است و این برادرم سباستین است.»
When Duke Orsino sees Viola he falls in love with her and asks her to marry him. Duke Orsino and Viola are happy. Lady Olivia and Sebastian are happy too. They decide to have a double wedding party to celebrate!
وقتی دوک اورسینو ویولا را میبیند، عاشقش میشود و از او خواستگاری میکند. دوک اورسینو و ویولا خوشحال هستند. بانو اولیویا و سباستین هم خوشحال هستند. آنها تصمیم میگیرند جشن عروسیشان را یکجا و در یک روز برگزار کنند!
#Short_story_47
❤️ @coding_504 💑
👍1
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
لیست کلمات #درس9 کتاب 504
🍂1)Vicinity نزدیکی،مجاورت،همسایگی
🍂2)Century قرن
🍂3)Rage خشم شدید، غضب
🍂4)Document سند، مدرک
🍂5)Conclude
پایان دادن، به نتیجه رسیدن،به پایان رساندن/رسیدن
🍂6)Undeniable غیر قابل انکار
🍂7)Resist
مقاومت کردن در برابر،خودداری کردن،مخالفت کردن با
🍂8)Lack فاقد چیزی بودن،کمبود داشتن
🍂9)Ignore نادیده گرفتن،کم محلی کردن
🍂10)Challenge به مبارزه طلبیدن،چالش
🍂11)Miniature کوچک
🍂12)Source منشا ، منبع،سرچشمه
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Vicinity نزدیکی،مجاورت،همسایگی
🍂2)Century قرن
🍂3)Rage خشم شدید، غضب
🍂4)Document سند، مدرک
🍂5)Conclude
پایان دادن، به نتیجه رسیدن،به پایان رساندن/رسیدن
🍂6)Undeniable غیر قابل انکار
🍂7)Resist
مقاومت کردن در برابر،خودداری کردن،مخالفت کردن با
🍂8)Lack فاقد چیزی بودن،کمبود داشتن
🍂9)Ignore نادیده گرفتن،کم محلی کردن
🍂10)Challenge به مبارزه طلبیدن،چالش
🍂11)Miniature کوچک
🍂12)Source منشا ، منبع،سرچشمه
🍂 @coding_504 🍂
ویس توضیحات درس را گوش کنید.👆
برای تهیه پک کامل لغات ۵۰۴ به روش کدینگ عدد ۱ رو برای ادمین بفرستید👇
@O2021
برای تهیه پک کامل لغات ۵۰۴ به روش کدینگ عدد ۱ رو برای ادمین بفرستید👇
@O2021
Romeo and Juliet
رومئو و ژولیت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
“We are the Capulets.”
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
“We are the Montagues.”
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
“He’s a Montague! Get him!”
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
“Oh Romeo, why are you a Montague?”
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
Romeo and Juliet talk and decide to get married. They know that their families will be very angry so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها میدانند خانوادههایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس میروند و پنهانی ازدواج میکنند.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.»
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
مرکوتیو با تیبالت درگیر میشود. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت میشود که با تیبالت درگیر شده و او را میکشد!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
“Now I will stay with you forever.”
رومئو به ژولیت میگوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر میکشد.
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
ژولیت چشم باز میکند! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده است.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
#Short_story_48
❤️ @coding_504 ❤️
رومئو و ژولیت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
“We are the Capulets.”
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
“We are the Montagues.”
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
“He’s a Montague! Get him!”
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
“Oh Romeo, why are you a Montague?”
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
Romeo and Juliet talk and decide to get married. They know that their families will be very angry so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها میدانند خانوادههایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس میروند و پنهانی ازدواج میکنند.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.»
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
مرکوتیو با تیبالت درگیر میشود. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت میشود که با تیبالت درگیر شده و او را میکشد!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
“Now I will stay with you forever.”
رومئو به ژولیت میگوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر میکشد.
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
ژولیت چشم باز میکند! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده است.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
#Short_story_48
❤️ @coding_504 ❤️
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
🔵 با سلام و عرض احترام
در کانالی که ایدی اون رو در انتهای این پست قرار دادیم داستان و روایت های آکسفورد از کتاب
Anecdotes in American English
By L. A. Hill
پست و تدریس شده است
🔰 ۳۰ درس اول مربوط به سطح یا لِوِل
🔰۳۰ درس دوم به سطح
🔰 و دروس انتهایی برای دوره ی پیشرفته
است.
🙏 امید که برای شما زبان آموزان مفید باشد، و انگیزه ی یادگیری و پیشرفت را در شما زنده دارد.
برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
برای آموزشهای این کانال شهریه ای از زبان آموزان دریافت نمیشود.امید است در کنار کارهای اصولی دیگری که برای یادگیری و مرور انگلیسی انجام میدهید، این مباحث نیز تسهیل گر باشند. سهم شما فقط فاتحه ای نثار روح شهدای گمنام و اموات تیم ما است.
@Yekta_Anecdotes
@Yekta_Anecdotes
تیم کدینگ ۵۰۴
شاد و پیروز باشید🎁🌸🎁
در کانالی که ایدی اون رو در انتهای این پست قرار دادیم داستان و روایت های آکسفورد از کتاب
Anecdotes in American English
By L. A. Hill
پست و تدریس شده است
🔰 ۳۰ درس اول مربوط به سطح یا لِوِل
Elementary 1000 Word Level
🔰۳۰ درس دوم به سطح
Intermediate 1500 Word Level
🔰 و دروس انتهایی برای دوره ی پیشرفته
Advanced 2075 Word Level
است.
🙏 امید که برای شما زبان آموزان مفید باشد، و انگیزه ی یادگیری و پیشرفت را در شما زنده دارد.
برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
برای آموزشهای این کانال شهریه ای از زبان آموزان دریافت نمیشود.امید است در کنار کارهای اصولی دیگری که برای یادگیری و مرور انگلیسی انجام میدهید، این مباحث نیز تسهیل گر باشند. سهم شما فقط فاتحه ای نثار روح شهدای گمنام و اموات تیم ما است.
@Yekta_Anecdotes
@Yekta_Anecdotes
تیم کدینگ ۵۰۴
شاد و پیروز باشید🎁🌸🎁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 **چندلر و دختر جذاب** 😍😍
😍معجزه ی یادگیری زبان با #سریال_فرندز
با دو زیرنویس همزمان انگلیسی و فارسی
فوق العاده موثر برای تقویت #زبان_انگلیسی
تقویت #لیسنینگ و #مکالمه
برای دریافت مجموعه کامل سریال با دو زیرنویس همزمان عدد ۵ را به دایرکت ارسال کنید @O2021
🇺🇸 @Friends_en
😍معجزه ی یادگیری زبان با #سریال_فرندز
با دو زیرنویس همزمان انگلیسی و فارسی
فوق العاده موثر برای تقویت #زبان_انگلیسی
تقویت #لیسنینگ و #مکالمه
برای دریافت مجموعه کامل سریال با دو زیرنویس همزمان عدد ۵ را به دایرکت ارسال کنید @O2021
🇺🇸 @Friends_en
Much Ado About Nothing
هیاهوی بسیار برای هیچ
#داستان_کوتاه_انگلیسی
War is over and Leonato is celebrating with a party at his house.
جنگ تمام شده و لئوناتو در خانهاش جشن گرفته است و مهمانی میدهد.
Hero is Leonato’s daughter. She’s in love with Claudio, the brave soldier, home from the war. Hero and Claudio like each other very much.
دختر لئوناتو هرو نام دارد و عاشق سرباز شجاعی است که تازه از جنگ به خانه بازگشته است. هرو و کلادیو همدیگر را خیلی دوست دارند.
“I love you, Hero!”
کلادیو: «عاشقتم هرو!»
“I love you too, Claudio!”
هرو: «منم تو رو دوست دارم کلادیو!»
“Let’s get married!”
کلادیو: «بیا باهم ازدواج کنیم.»
Beatrice is Hero’s cousin. She likes jokes and laughing at Benedick. Benedick and Beatrice like the same things but they say they don’t like each other.
بئاتریس دخترعموی هرو است. او عاشق بذلهگویی و خندیدن به بندیک است. بندیک و بئاتریس چیزهای مشترکی را دوست دارند اما میگویند که همدیگر را دوست ندارند.
“Oh Benedick, you’re too clever! You annoy me!”
بئاتریس: «اوه بندیک، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»
“Oh Beatrice, you’re too clever! You annoy me!”
بندیک: «او بئاتریس، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»
“I’m never going to get married!”
بئاتریس: «من هرگز ازدواج نمیکنم!»
“Me neither!”
بندیک: «منم همینطور!»
Don John is also at the party. He doesn’t like to see people having fun. He wants to make everyone unhappy.
دون ژوان هم در مهمانی حضور دارد. او دوست ندارد سرگرم شدن آدمها را ببیند. او میخواهد همه را ناراحت کند.
Don John plays a trick on Claudio. He takes Claudio for a walk and they see a man talking romantically to a woman at Hero’s window.
دون ژوان به کلادیو کلک میزند. او کلادیو را برای قدم زدن با خود میبرد و باهم میبینند که مردی پشت پنجرهی اتاق هرو به زنی حرفهای عاشقانه میزند.
“Claudio! Look! Hero is with another man!”
دون ژوان به کلادیو میگوید: «نگاه کن کلادیو! هرو با مرد دیگری خلوت کرده!»
Claudio thinks the woman is Hero. He is wrong. The woman is really Hero’s servant, but his heart is broken!
کلادیو فکر میکند آن زن هرو است اما اشتباه میکند. آن زن خدمتکار هروست اما دل کلادیو میشکند!
Now it is Hero and Claudio’s wedding day. But Claudio says he won’t marry Hero!
حالا روز عروسی هرو و کلادیو است. اما کلادیو میگوید که نمیخواهد با هرو ازدواج کند!
“No, I can’t marry you! You are in love with another man!”
کلادیو: «نه من نمیتوانم با تو ازدواج کنم. تو مرد دیگری را دوست داری!»
Hero is shocked and falls on the floor. Claudio thinks she is dead.
هرو شوکه شده و نقش زمین میشود. کلادیو فکر میکند او مرده است.
Next Leonato plays a trick on Claudio.
بعدازآن لئوناتو حقهای سوار میکند و کلادیو را فریب میدهد.
“Claudio, you must marry my niece!”
لئوناتو به کلادیو میگوید: «کلادیو حالا تو باید با برادرزاده من ازدواج کنی!»
Now Claudio thinks he is going to marry someone he has never met - Leonato’s niece, who looks like Hero. But the woman really is Hero!
حالا کلادیو فکر میکند قرار است با کسی ازدواج کند که هرگز ندیده است- برادرزاده لئوناتو که شبیه هرو است. اما آن زن خود هروست!
“Oh, Hero, you’re alive! I’m sorry for what I said. Please marry me!”
کلادیو: اوه هرو، تو زندهای! به خاطر حرفی که زدم متأسفم. با من ازدواج میکنی؟»
Finally, Beatrice and Benedick know that they are a perfect couple.
در آخر بئاتریس و بندیک میفهمند که زوج خوبی هستند.
“I love you, Beatrice!”
بندیک: «عاشقتم بئاتریس!»
“I love you too, Benedick!”
بئاتریس: «منم عاشقتم بندیک!»
“Let’s get married!”
بندیک: «بیا باهم ازدواج کنیم!»
The two couples have a double wedding. Everyone is happy.
هر دو زوج در یک روز و یک جا ازدواج میکنند. همه خوشحالاند.
#Short_story_49
❣ @coding_504 ❣
هیاهوی بسیار برای هیچ
#داستان_کوتاه_انگلیسی
War is over and Leonato is celebrating with a party at his house.
جنگ تمام شده و لئوناتو در خانهاش جشن گرفته است و مهمانی میدهد.
Hero is Leonato’s daughter. She’s in love with Claudio, the brave soldier, home from the war. Hero and Claudio like each other very much.
دختر لئوناتو هرو نام دارد و عاشق سرباز شجاعی است که تازه از جنگ به خانه بازگشته است. هرو و کلادیو همدیگر را خیلی دوست دارند.
“I love you, Hero!”
کلادیو: «عاشقتم هرو!»
“I love you too, Claudio!”
هرو: «منم تو رو دوست دارم کلادیو!»
“Let’s get married!”
کلادیو: «بیا باهم ازدواج کنیم.»
Beatrice is Hero’s cousin. She likes jokes and laughing at Benedick. Benedick and Beatrice like the same things but they say they don’t like each other.
بئاتریس دخترعموی هرو است. او عاشق بذلهگویی و خندیدن به بندیک است. بندیک و بئاتریس چیزهای مشترکی را دوست دارند اما میگویند که همدیگر را دوست ندارند.
“Oh Benedick, you’re too clever! You annoy me!”
بئاتریس: «اوه بندیک، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»
“Oh Beatrice, you’re too clever! You annoy me!”
بندیک: «او بئاتریس، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»
“I’m never going to get married!”
بئاتریس: «من هرگز ازدواج نمیکنم!»
“Me neither!”
بندیک: «منم همینطور!»
Don John is also at the party. He doesn’t like to see people having fun. He wants to make everyone unhappy.
دون ژوان هم در مهمانی حضور دارد. او دوست ندارد سرگرم شدن آدمها را ببیند. او میخواهد همه را ناراحت کند.
Don John plays a trick on Claudio. He takes Claudio for a walk and they see a man talking romantically to a woman at Hero’s window.
دون ژوان به کلادیو کلک میزند. او کلادیو را برای قدم زدن با خود میبرد و باهم میبینند که مردی پشت پنجرهی اتاق هرو به زنی حرفهای عاشقانه میزند.
“Claudio! Look! Hero is with another man!”
دون ژوان به کلادیو میگوید: «نگاه کن کلادیو! هرو با مرد دیگری خلوت کرده!»
Claudio thinks the woman is Hero. He is wrong. The woman is really Hero’s servant, but his heart is broken!
کلادیو فکر میکند آن زن هرو است اما اشتباه میکند. آن زن خدمتکار هروست اما دل کلادیو میشکند!
Now it is Hero and Claudio’s wedding day. But Claudio says he won’t marry Hero!
حالا روز عروسی هرو و کلادیو است. اما کلادیو میگوید که نمیخواهد با هرو ازدواج کند!
“No, I can’t marry you! You are in love with another man!”
کلادیو: «نه من نمیتوانم با تو ازدواج کنم. تو مرد دیگری را دوست داری!»
Hero is shocked and falls on the floor. Claudio thinks she is dead.
هرو شوکه شده و نقش زمین میشود. کلادیو فکر میکند او مرده است.
Next Leonato plays a trick on Claudio.
بعدازآن لئوناتو حقهای سوار میکند و کلادیو را فریب میدهد.
“Claudio, you must marry my niece!”
لئوناتو به کلادیو میگوید: «کلادیو حالا تو باید با برادرزاده من ازدواج کنی!»
Now Claudio thinks he is going to marry someone he has never met - Leonato’s niece, who looks like Hero. But the woman really is Hero!
حالا کلادیو فکر میکند قرار است با کسی ازدواج کند که هرگز ندیده است- برادرزاده لئوناتو که شبیه هرو است. اما آن زن خود هروست!
“Oh, Hero, you’re alive! I’m sorry for what I said. Please marry me!”
کلادیو: اوه هرو، تو زندهای! به خاطر حرفی که زدم متأسفم. با من ازدواج میکنی؟»
Finally, Beatrice and Benedick know that they are a perfect couple.
در آخر بئاتریس و بندیک میفهمند که زوج خوبی هستند.
“I love you, Beatrice!”
بندیک: «عاشقتم بئاتریس!»
“I love you too, Benedick!”
بئاتریس: «منم عاشقتم بندیک!»
“Let’s get married!”
بندیک: «بیا باهم ازدواج کنیم!»
The two couples have a double wedding. Everyone is happy.
هر دو زوج در یک روز و یک جا ازدواج میکنند. همه خوشحالاند.
#Short_story_49
❣ @coding_504 ❣
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
تخفیف ویژه برای تهیه مجموعه کامل سریالها
تخفیف ۴۰ درصدی
245 هزارتومان
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
تخفیف ۴۰ درصدی
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 ماساژ 🤣🤣
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en