Hamlet
شاهزاده هملت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Denmark there was a prince called Hamlet.
سالها پیش در دانمارک شاهزادهای به نام هملت زندگی میکرد.
One day Hamlet’s father, the king, dies suddenly and Hamlet is very sad.
روزی از روزها پدر هملت که پادشاه دانمارک بود ناگهان میمیرد و هملت خیلی ناراحت میشود.
After this Hamlet’s mother, Gertrude, gets married again very quickly. She marries her husband’s brother, Claudius, and Claudius is now the king!
بعدازآن گرترود مادر هملت خیلی زود با کلادیوس برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا کلادیوس پادشاه است!
“Aargh! How could you do this to me!”
هملت با خودش میگوید: «چطور توانستی این کار را با من بکنی!»
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle. It is the ghost of Hamlet’s father!
شبی هوراشیو دوست هملت به او میگوید که شبحی در قصر است. آن شَبَح پدر هملت بود!
“Claudius killed me with poison! Hamlet, you must punish Claudius for me!”
شبح به هملت میگوید: «کلادیوس مرا با زهر مسموم کرد! هملت، تو باید به خاطر من کلادیوس را به سزای کارش برسانی.
Hamlet is confused. He doesn’t know if he believes the ghost and he doesn’t know what to do.
هملت گیج میشود. نمیداند که باید حرفهای آن شبه را گوش کند یا نه و نمیداند چه کند.
Hamlet now acts very strangely. He is mean and angry, and he upsets his girlfriend, Ophelia.
حالا هملت کارهای عجیبی میکند. بدجنس و عصبانی است و نامزدش اوفیلیا را میرنجاند.
“Go away! Leave me alone!”
هملت به اوفیلیا میگوید: «از من دور شو! تنهایم بگذار!»
“Oh, he is so mean!”
اوفیلیا میگوید: «آه، چقدر بدجنس شده است!»
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan. He asks the actors to change their play. The new play will show a king poisoned like Hamlet’s father.
یک روز یک گروه هنرپیشه وارد قصر میشوند و هملت نقشهای میکشد. او از هنرپیشهها میخواهد نقشهایشان را عوض کنند. نمایشنامه جدید ماجرای پادشاهی است که مثل پدر هملت مسموم شده است.
“With this play I will catch the king.”
هملت با خود میگوید: «من با این نمایشنامه پادشاه را گیر میاندازم.»
When Claudius watches the play he looks very worried and runs away. Hamlet sees him and he knows the truth.
وقتی کلادیوس نمایش را تماشا میکند بسیار نگران شده و فرار میکند. هملت او را میبیند و حقیقت را میداند.
Claudius is very worried about Hamlet now and makes a plan with Ophelia’s brother, Laertes.
حالا کلادیوس نگران خطری است که هملت برایش دارد و با لرتیز برادر اوفیلیا نقشهای میکشد.
“You will fight him and we will put poison on the sword and in his drink too.”
کلادیوس میگوید: «تو با هملت مسابقه شمشیرزنی میدهی و ما شمشیر را زهرآلود میکنیم و در جام نوشیدنیاش هم زهر میریزیم.»
Laertes and Hamlet fight. Laertes cuts Hamlet, but in the fight Hamlet takes Laertes’ sword and cuts him with it too!
لرتیز و هملت میجنگند. لرتیز هملت را خونی میکند اما در حین جنگ، هملت شمشیر لرتیز را میگیرد و با آن، لرتیز را هم خونی میکند.
“Here, Hamlet, drink this.”
گرترود به هملت میگوید:«این رو بگیر و بنوش هملت.»
“No, thank you, Mother. I’m not thirsty.”
هملت میگوید:« نه ممنون مادر. من تشنه نیستم.»
“No, don’t!”
کلادیوس فریاد میزند: «نه نخورش!»
“It was him! He poisoned us all!”
«خودشه! اون همه ما رو مسموم کرد!»
Finally, Hamlet knows he must stop Claudius.
سرانجام هملت میفهمد که باید کلادیوس را به سزایش برساند.
“Aargh! Have this and this!”
هملت بهسوی کلادیوس حمله کرده و او را میکشد: «بگیر که اومد! این هم نوش جانت!»
All the royal family are now poisoned and Hamlet tells his friend that there must be a new king.
حالا تمام اعضای خانواده سلطنتی مسموم شدهاند و هملت به دوستش میگوید باید کسی پادشاه شود.
“Goodbye, my prince.”
دوست هملت با او وداع میکند: «شاهزاده من بدرود و خداحافظ.»
#Short_story_45
🛡 @coding_504 ⚔
شاهزاده هملت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Denmark there was a prince called Hamlet.
سالها پیش در دانمارک شاهزادهای به نام هملت زندگی میکرد.
One day Hamlet’s father, the king, dies suddenly and Hamlet is very sad.
روزی از روزها پدر هملت که پادشاه دانمارک بود ناگهان میمیرد و هملت خیلی ناراحت میشود.
After this Hamlet’s mother, Gertrude, gets married again very quickly. She marries her husband’s brother, Claudius, and Claudius is now the king!
بعدازآن گرترود مادر هملت خیلی زود با کلادیوس برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا کلادیوس پادشاه است!
“Aargh! How could you do this to me!”
هملت با خودش میگوید: «چطور توانستی این کار را با من بکنی!»
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle. It is the ghost of Hamlet’s father!
شبی هوراشیو دوست هملت به او میگوید که شبحی در قصر است. آن شَبَح پدر هملت بود!
“Claudius killed me with poison! Hamlet, you must punish Claudius for me!”
شبح به هملت میگوید: «کلادیوس مرا با زهر مسموم کرد! هملت، تو باید به خاطر من کلادیوس را به سزای کارش برسانی.
Hamlet is confused. He doesn’t know if he believes the ghost and he doesn’t know what to do.
هملت گیج میشود. نمیداند که باید حرفهای آن شبه را گوش کند یا نه و نمیداند چه کند.
Hamlet now acts very strangely. He is mean and angry, and he upsets his girlfriend, Ophelia.
حالا هملت کارهای عجیبی میکند. بدجنس و عصبانی است و نامزدش اوفیلیا را میرنجاند.
“Go away! Leave me alone!”
هملت به اوفیلیا میگوید: «از من دور شو! تنهایم بگذار!»
“Oh, he is so mean!”
اوفیلیا میگوید: «آه، چقدر بدجنس شده است!»
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan. He asks the actors to change their play. The new play will show a king poisoned like Hamlet’s father.
یک روز یک گروه هنرپیشه وارد قصر میشوند و هملت نقشهای میکشد. او از هنرپیشهها میخواهد نقشهایشان را عوض کنند. نمایشنامه جدید ماجرای پادشاهی است که مثل پدر هملت مسموم شده است.
“With this play I will catch the king.”
هملت با خود میگوید: «من با این نمایشنامه پادشاه را گیر میاندازم.»
When Claudius watches the play he looks very worried and runs away. Hamlet sees him and he knows the truth.
وقتی کلادیوس نمایش را تماشا میکند بسیار نگران شده و فرار میکند. هملت او را میبیند و حقیقت را میداند.
Claudius is very worried about Hamlet now and makes a plan with Ophelia’s brother, Laertes.
حالا کلادیوس نگران خطری است که هملت برایش دارد و با لرتیز برادر اوفیلیا نقشهای میکشد.
“You will fight him and we will put poison on the sword and in his drink too.”
کلادیوس میگوید: «تو با هملت مسابقه شمشیرزنی میدهی و ما شمشیر را زهرآلود میکنیم و در جام نوشیدنیاش هم زهر میریزیم.»
Laertes and Hamlet fight. Laertes cuts Hamlet, but in the fight Hamlet takes Laertes’ sword and cuts him with it too!
لرتیز و هملت میجنگند. لرتیز هملت را خونی میکند اما در حین جنگ، هملت شمشیر لرتیز را میگیرد و با آن، لرتیز را هم خونی میکند.
“Here, Hamlet, drink this.”
گرترود به هملت میگوید:«این رو بگیر و بنوش هملت.»
“No, thank you, Mother. I’m not thirsty.”
هملت میگوید:« نه ممنون مادر. من تشنه نیستم.»
“No, don’t!”
کلادیوس فریاد میزند: «نه نخورش!»
“It was him! He poisoned us all!”
«خودشه! اون همه ما رو مسموم کرد!»
Finally, Hamlet knows he must stop Claudius.
سرانجام هملت میفهمد که باید کلادیوس را به سزایش برساند.
“Aargh! Have this and this!”
هملت بهسوی کلادیوس حمله کرده و او را میکشد: «بگیر که اومد! این هم نوش جانت!»
All the royal family are now poisoned and Hamlet tells his friend that there must be a new king.
حالا تمام اعضای خانواده سلطنتی مسموم شدهاند و هملت به دوستش میگوید باید کسی پادشاه شود.
“Goodbye, my prince.”
دوست هملت با او وداع میکند: «شاهزاده من بدرود و خداحافظ.»
#Short_story_45
🛡 @coding_504 ⚔
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
اگه میخوای خودت رو به بهترین شکل برای فردا آماده کنی، کارای امروزت رو به بهترین شکل انجام بده.
👤 هریت جکسون
Join 👉 @Coding_504 | @OfficialEnglishTwitter
👤 هریت جکسون
Join 👉 @Coding_504 | @OfficialEnglishTwitter
Superhero High School
دبیرستان قهرمانان
#داستان_کوتاه_انگلیسی
“This is my cousin’s new school. It’s called Superhero High. This morning she’ll show us around.”
پسر: اینجا مدرسه جدید دخترعموی من است. اسمش دبیرستان ابرقهرمان است. امروز او اینجا را به ما نشان میدهد.
“First, I’ll put my uniform on. This is our headmaster, Mr Kent’s, office.”
دختر: اول اونیفورمم را میپوشم. اینجا دفتر مدیر مدرسه ما آقای کنت است.
“Hello, have you seen my pen?”
آقای کنت: سلام. خودکار من را ندیدید؟
“He’s very strong.”
پسر: او خیلی قوی است.
“Let’s go to my first class. This is the ‘How to get dressed and undressed in a telephone box’ class.”
دختر: بیا به اولین کلاسمان برویم. این کلاس «چطور در کیوسک تلفن عمومی لباسهایمان را در آوریم و بپوشیم» است.
“Try again Peter.”
معلم: بازهم سعی کن پیتر.
“Wow, and I thought maths was difficult.”
پسر: فکر میکردم ریاضی سخت است.
“Quick the next class is starting.”
دختر: عجله کن. کلاس بعدی الآن شروع میشود.
“Which class is it?”
پسر: چه کلاسی است؟
“It’s the ‘How to see through walls’ class.”
دختر: کلاسِ «چطور آنطرف دیوار را ببینیم»
“Okay Rania. How many pens is Brad holding?”
معلم: بسیار خوب رانیا. براد چند مداد در دست دارد؟
“Seven?”
رانیا: هفتتا؟
“No.”
معلم: نه.
“I can’t see any pens.”
رانیا: من هیچ مدادی نمیبینم.
“Try these special glasses.”
معلم: این عینک مخصوص را امتحان کن.
How many pens is Brad holding?
معلم: براد چند مداد در دست دارد؟
“Three?”
رانیا: سه تا؟
“Well done. That’s correct”
معلم: آفرین. درسته.
“This is my favourite class. We learn how to fly in here”
دختر: این کلاس محبوب من است. ما یاد میگیریم پرواز کنیم.
“It’s lunch time. Let’s eat.
دختر: وقت ناهار است. بیا باهم غذا بخوریم.
“You really have a great school. Everything is super!”
پسر: مدرسه شما واقعاً درجه یک است!
“Not everything is great. Wait until you taste the food.”
دختر: همه چیز درجه یک نیست. صبر کن تا مزه ی غذا رو بچشی!
“Mmm. I think you need a super chef too!”
پسر: فکر کنم به یک سرآشپز درجه یک هم احتیاج دارید!
#Short_story_46
👩🏼🏫 @coding_504 👨🏻🏫
دبیرستان قهرمانان
#داستان_کوتاه_انگلیسی
“This is my cousin’s new school. It’s called Superhero High. This morning she’ll show us around.”
پسر: اینجا مدرسه جدید دخترعموی من است. اسمش دبیرستان ابرقهرمان است. امروز او اینجا را به ما نشان میدهد.
“First, I’ll put my uniform on. This is our headmaster, Mr Kent’s, office.”
دختر: اول اونیفورمم را میپوشم. اینجا دفتر مدیر مدرسه ما آقای کنت است.
“Hello, have you seen my pen?”
آقای کنت: سلام. خودکار من را ندیدید؟
“He’s very strong.”
پسر: او خیلی قوی است.
“Let’s go to my first class. This is the ‘How to get dressed and undressed in a telephone box’ class.”
دختر: بیا به اولین کلاسمان برویم. این کلاس «چطور در کیوسک تلفن عمومی لباسهایمان را در آوریم و بپوشیم» است.
“Try again Peter.”
معلم: بازهم سعی کن پیتر.
“Wow, and I thought maths was difficult.”
پسر: فکر میکردم ریاضی سخت است.
“Quick the next class is starting.”
دختر: عجله کن. کلاس بعدی الآن شروع میشود.
“Which class is it?”
پسر: چه کلاسی است؟
“It’s the ‘How to see through walls’ class.”
دختر: کلاسِ «چطور آنطرف دیوار را ببینیم»
“Okay Rania. How many pens is Brad holding?”
معلم: بسیار خوب رانیا. براد چند مداد در دست دارد؟
“Seven?”
رانیا: هفتتا؟
“No.”
معلم: نه.
“I can’t see any pens.”
رانیا: من هیچ مدادی نمیبینم.
“Try these special glasses.”
معلم: این عینک مخصوص را امتحان کن.
How many pens is Brad holding?
معلم: براد چند مداد در دست دارد؟
“Three?”
رانیا: سه تا؟
“Well done. That’s correct”
معلم: آفرین. درسته.
“This is my favourite class. We learn how to fly in here”
دختر: این کلاس محبوب من است. ما یاد میگیریم پرواز کنیم.
“It’s lunch time. Let’s eat.
دختر: وقت ناهار است. بیا باهم غذا بخوریم.
“You really have a great school. Everything is super!”
پسر: مدرسه شما واقعاً درجه یک است!
“Not everything is great. Wait until you taste the food.”
دختر: همه چیز درجه یک نیست. صبر کن تا مزه ی غذا رو بچشی!
“Mmm. I think you need a super chef too!”
پسر: فکر کنم به یک سرآشپز درجه یک هم احتیاج دارید!
#Short_story_46
👩🏼🏫 @coding_504 👨🏻🏫
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
تخفیف ویژه برای تهیه مجموعه کامل سریالها
تخفیف ۴۰ درصدی
245 هزارتومان
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
تخفیف ۴۰ درصدی
فقط۱۵۰ هزارتومان
برای تهیه ی مجموعه کامل سریالها در فروش ویژه عدد 55 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 راس و مخ زنی با تخم مرغ
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
Twelfth Night
شب دوازدهم
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Viola and her twin brother are shipwrecked in an enemy country. Viola thinks her brother is dead. She is alone and needs a job so she puts on boys’ clothes.
کشتی ویولا و برادر دوقلویش غرق میشود و آنها وارد سرزمین دشمن میشوند. ویولا فکر میکند برادرش مرده است. حالا او تنها شده و باید کاری پیدا کند پس لباس پسرانه میپوشد.
“My new name is Cesario.”
ویولا با خود میگوید: « اسم جدید من سزاریو است.»
This is Duke Orsino. Viola arrives at his palace and asks for a job. She becomes his messenger.
این دوک اورسینو است. ویولا به قصر او میرود و از او کار میخواهد. سزاریو پیغامرسان اورسینو میشود.
Duke Orsino is in love with Lady Olivia.
دوک اورسینو عاشق بانو اولیویا است.
“Cesario, take this message to Lady Olivia. Tell her I love her.”
دوک اورسینو به سزاریو میگوید: «سزاریو، این پیغام را به بانو اولیویا برسان. به او بگو که عاشقش هستم.»
Viola is sad because she loves Duke Orsino! “Ahhh.”
ویولا ناراحت است چون خودش عاشق دوک اورسینو شده است!
ویولا: «آه»
This is Lady Olivia. Viola goes to her house.
این بانو اولیویا است. ویولا به خانهی او میرود.
“Duke Orsino loves you.”
او به بانو اولیویا میگوید: «دوک اورسینو عاشق توست.»
“I do not love Duke Orsino.”
اولیویا میگوید: «من عاشق دوک اورسینو نیستم.»
Viola is worried because Lady Olivia starts to fall in love with Cesario!
“What a mess! Duke Orsino loves Olivia, but I love Duke Orsino, and Olivia loves me! I can’t tell the truth because of my disguise.”
ویولا نگران است چون بانو اولیویا دارد عاشق سزاریو میشود! ویولا با خود فکر میکند: «عجب اوضاع در هم و بر همی شده! دوک اورسینو عاشق اولیویا است و من عاشق دوک اورسینو هستم و اولیویا عاشق من است! به خاطر تغییر قیافهام نمیتوانم حقیقت را بگویم.»
Viola wants to tell Duke Orsino that she loves him but he asks her to go back to Lady Olivia with a jewel.
ویولا میخواهد به دوک اورسینو بگوید که دوستش دارد اما دوک از او میخواهد با جواهری به خانه اولیویا برگردد!
Viola tells Lady Olivia that Duke Orsino still loves her. But Olivia says she loves Cesario!
ویولا به بانو اولیویا میگوید که دوک اورسینو هنوز دوستش دارد. اما اولیویا میگوید که عاشق سزاریو است!
“I’m sorry. I can’t marry you.”
سزاریو (ویولا) به اولیویا میگوید: «متأسفم. من نمی تونم با تو ازدواج کنم.»
This is Sebastian, Viola’s brother. He is alive! Lady Olivia sees him and thinks that he is Cesario.
این سباستین برادر ویولا است. او زنده است! بانو اولیویا او را میبیند و فکر میکند که او سزاریو است.
“Cesario, please will you marry me?”
به سباستین میگوید: «سزاریو ازت خواهش میکنم با من ازدواج کنی!»
Sebastian doesn’t understand, but he thinks Lady Olivia is very beautiful.
سباستین سر در نمی آورد اما با خودش فکر میکند بانو اولیویا بسیار زیباست.
“Yes, um, OK. Let’s get married!”
سباستین جواب میدهد: «بله، بسیار خوب. بیا باهم ازدواج کنیم!»
Later, Duke Orsino and Viola go to see Lady Olivia. Duke Orsino is surprised when Olivia calls Viola her husband.
بعداً دوک اورسینو و ویولا به دیدن بانو اولیویا میآیند. دوک اورسینو وقتی میبیند اولیویا، ویولا را شوهرش مینامد، تعجب میکند.
“Cesario, my husband!”
اولیویا میگوید: «سزاریو، همسرم!»
Then Sebastian arrives. Viola sees her brother and is very happy. She tells everyone the truth.
ناگهان سباستین از راه میرسد. ویولا برادرش را میبیند و بسیار خوشحال میشود. ویولا حقیقت را به همه میگوید.
“My real name is Viola and this is my brother, Sebastian.”
«اسم من ویولا است و این برادرم سباستین است.»
When Duke Orsino sees Viola he falls in love with her and asks her to marry him. Duke Orsino and Viola are happy. Lady Olivia and Sebastian are happy too. They decide to have a double wedding party to celebrate!
وقتی دوک اورسینو ویولا را میبیند، عاشقش میشود و از او خواستگاری میکند. دوک اورسینو و ویولا خوشحال هستند. بانو اولیویا و سباستین هم خوشحال هستند. آنها تصمیم میگیرند جشن عروسیشان را یکجا و در یک روز برگزار کنند!
#Short_story_47
❤️ @coding_504 💑
شب دوازدهم
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Viola and her twin brother are shipwrecked in an enemy country. Viola thinks her brother is dead. She is alone and needs a job so she puts on boys’ clothes.
کشتی ویولا و برادر دوقلویش غرق میشود و آنها وارد سرزمین دشمن میشوند. ویولا فکر میکند برادرش مرده است. حالا او تنها شده و باید کاری پیدا کند پس لباس پسرانه میپوشد.
“My new name is Cesario.”
ویولا با خود میگوید: « اسم جدید من سزاریو است.»
This is Duke Orsino. Viola arrives at his palace and asks for a job. She becomes his messenger.
این دوک اورسینو است. ویولا به قصر او میرود و از او کار میخواهد. سزاریو پیغامرسان اورسینو میشود.
Duke Orsino is in love with Lady Olivia.
دوک اورسینو عاشق بانو اولیویا است.
“Cesario, take this message to Lady Olivia. Tell her I love her.”
دوک اورسینو به سزاریو میگوید: «سزاریو، این پیغام را به بانو اولیویا برسان. به او بگو که عاشقش هستم.»
Viola is sad because she loves Duke Orsino! “Ahhh.”
ویولا ناراحت است چون خودش عاشق دوک اورسینو شده است!
ویولا: «آه»
This is Lady Olivia. Viola goes to her house.
این بانو اولیویا است. ویولا به خانهی او میرود.
“Duke Orsino loves you.”
او به بانو اولیویا میگوید: «دوک اورسینو عاشق توست.»
“I do not love Duke Orsino.”
اولیویا میگوید: «من عاشق دوک اورسینو نیستم.»
Viola is worried because Lady Olivia starts to fall in love with Cesario!
“What a mess! Duke Orsino loves Olivia, but I love Duke Orsino, and Olivia loves me! I can’t tell the truth because of my disguise.”
ویولا نگران است چون بانو اولیویا دارد عاشق سزاریو میشود! ویولا با خود فکر میکند: «عجب اوضاع در هم و بر همی شده! دوک اورسینو عاشق اولیویا است و من عاشق دوک اورسینو هستم و اولیویا عاشق من است! به خاطر تغییر قیافهام نمیتوانم حقیقت را بگویم.»
Viola wants to tell Duke Orsino that she loves him but he asks her to go back to Lady Olivia with a jewel.
ویولا میخواهد به دوک اورسینو بگوید که دوستش دارد اما دوک از او میخواهد با جواهری به خانه اولیویا برگردد!
Viola tells Lady Olivia that Duke Orsino still loves her. But Olivia says she loves Cesario!
ویولا به بانو اولیویا میگوید که دوک اورسینو هنوز دوستش دارد. اما اولیویا میگوید که عاشق سزاریو است!
“I’m sorry. I can’t marry you.”
سزاریو (ویولا) به اولیویا میگوید: «متأسفم. من نمی تونم با تو ازدواج کنم.»
This is Sebastian, Viola’s brother. He is alive! Lady Olivia sees him and thinks that he is Cesario.
این سباستین برادر ویولا است. او زنده است! بانو اولیویا او را میبیند و فکر میکند که او سزاریو است.
“Cesario, please will you marry me?”
به سباستین میگوید: «سزاریو ازت خواهش میکنم با من ازدواج کنی!»
Sebastian doesn’t understand, but he thinks Lady Olivia is very beautiful.
سباستین سر در نمی آورد اما با خودش فکر میکند بانو اولیویا بسیار زیباست.
“Yes, um, OK. Let’s get married!”
سباستین جواب میدهد: «بله، بسیار خوب. بیا باهم ازدواج کنیم!»
Later, Duke Orsino and Viola go to see Lady Olivia. Duke Orsino is surprised when Olivia calls Viola her husband.
بعداً دوک اورسینو و ویولا به دیدن بانو اولیویا میآیند. دوک اورسینو وقتی میبیند اولیویا، ویولا را شوهرش مینامد، تعجب میکند.
“Cesario, my husband!”
اولیویا میگوید: «سزاریو، همسرم!»
Then Sebastian arrives. Viola sees her brother and is very happy. She tells everyone the truth.
ناگهان سباستین از راه میرسد. ویولا برادرش را میبیند و بسیار خوشحال میشود. ویولا حقیقت را به همه میگوید.
“My real name is Viola and this is my brother, Sebastian.”
«اسم من ویولا است و این برادرم سباستین است.»
When Duke Orsino sees Viola he falls in love with her and asks her to marry him. Duke Orsino and Viola are happy. Lady Olivia and Sebastian are happy too. They decide to have a double wedding party to celebrate!
وقتی دوک اورسینو ویولا را میبیند، عاشقش میشود و از او خواستگاری میکند. دوک اورسینو و ویولا خوشحال هستند. بانو اولیویا و سباستین هم خوشحال هستند. آنها تصمیم میگیرند جشن عروسیشان را یکجا و در یک روز برگزار کنند!
#Short_story_47
❤️ @coding_504 💑
👍1
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
لیست کلمات #درس9 کتاب 504
🍂1)Vicinity نزدیکی،مجاورت،همسایگی
🍂2)Century قرن
🍂3)Rage خشم شدید، غضب
🍂4)Document سند، مدرک
🍂5)Conclude
پایان دادن، به نتیجه رسیدن،به پایان رساندن/رسیدن
🍂6)Undeniable غیر قابل انکار
🍂7)Resist
مقاومت کردن در برابر،خودداری کردن،مخالفت کردن با
🍂8)Lack فاقد چیزی بودن،کمبود داشتن
🍂9)Ignore نادیده گرفتن،کم محلی کردن
🍂10)Challenge به مبارزه طلبیدن،چالش
🍂11)Miniature کوچک
🍂12)Source منشا ، منبع،سرچشمه
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Vicinity نزدیکی،مجاورت،همسایگی
🍂2)Century قرن
🍂3)Rage خشم شدید، غضب
🍂4)Document سند، مدرک
🍂5)Conclude
پایان دادن، به نتیجه رسیدن،به پایان رساندن/رسیدن
🍂6)Undeniable غیر قابل انکار
🍂7)Resist
مقاومت کردن در برابر،خودداری کردن،مخالفت کردن با
🍂8)Lack فاقد چیزی بودن،کمبود داشتن
🍂9)Ignore نادیده گرفتن،کم محلی کردن
🍂10)Challenge به مبارزه طلبیدن،چالش
🍂11)Miniature کوچک
🍂12)Source منشا ، منبع،سرچشمه
🍂 @coding_504 🍂
ویس توضیحات درس را گوش کنید.👆
برای تهیه پک کامل لغات ۵۰۴ به روش کدینگ عدد ۱ رو برای ادمین بفرستید👇
@O2021
برای تهیه پک کامل لغات ۵۰۴ به روش کدینگ عدد ۱ رو برای ادمین بفرستید👇
@O2021
Romeo and Juliet
رومئو و ژولیت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
“We are the Capulets.”
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
“We are the Montagues.”
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
“He’s a Montague! Get him!”
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
“Oh Romeo, why are you a Montague?”
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
Romeo and Juliet talk and decide to get married. They know that their families will be very angry so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها میدانند خانوادههایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس میروند و پنهانی ازدواج میکنند.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.»
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
مرکوتیو با تیبالت درگیر میشود. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت میشود که با تیبالت درگیر شده و او را میکشد!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
“Now I will stay with you forever.”
رومئو به ژولیت میگوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر میکشد.
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
ژولیت چشم باز میکند! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده است.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
#Short_story_48
❤️ @coding_504 ❤️
رومئو و ژولیت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
سالها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی میکردند.
“We are the Capulets.”
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»
“We are the Montagues.”
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»
These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
این دو خانواده همیشه در حال جنگودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.
One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
شبی کاپیولتها مهمانی میدهند و رومئو به آنجا میرود. او ژولیت را میبیند و آنها عاشق هم میشوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را میبیند و بسیار عصبانی میشود.
“He’s a Montague! Get him!”
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»
“Oh Romeo, why are you a Montague?”
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»
Romeo and Juliet talk and decide to get married. They know that their families will be very angry so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
رومئو و ژولیت با هم حرف میزنند و تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها میدانند خانوادههایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس میروند و پنهانی ازدواج میکنند.
The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
فردای آن روز تیبالت رومئو را میبیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و میخواهد با او دعوا کند. رومئو نمیخواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمیخواهی دعوا کنی من بهجایت دعوا میکنم.»
Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
مرکوتیو با تیبالت درگیر میشود. تیبالت مرکوتیو را میکشد. رومئو به حدی ناراحت میشود که با تیبالت درگیر شده و او را میکشد!
The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
شاهزادهی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید میکند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس میرود.
“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
راهب لارنس به رومئو میگوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب میبرد. خانوادهات فکر میکنند تو مردهای اما تو از خواب بیدار میشوی. پسازآن میتوانید آزادانه با هم زندگی کنید.»
Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
راهب لارنس نامهای برای رومئو مینویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمیرسد. او میشنود که ژولیت مرده است!
Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
رومئو به حدی غمگین است که زهر میخرد و به دیدن ژولیت میرود.
“Now I will stay with you forever.”
رومئو به ژولیت میگوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر میکشد.
Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
ژولیت چشم باز میکند! دیگر دیر شده. او میبیند که چه اتفاقی افتاده است.
“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
«نه نه! همه زهر را خوردهای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»
Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
رومئو و ژولیت هر دو میمیرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو میگوید که چه اتفاقی افتاده است. آنها به حدی غمگین میشود که توافق میکنند دیگر جنگودعوا را کنار بگذارند.
#Short_story_48
❤️ @coding_504 ❤️
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
🔵 با سلام و عرض احترام
در کانالی که ایدی اون رو در انتهای این پست قرار دادیم داستان و روایت های آکسفورد از کتاب
Anecdotes in American English
By L. A. Hill
پست و تدریس شده است
🔰 ۳۰ درس اول مربوط به سطح یا لِوِل
🔰۳۰ درس دوم به سطح
🔰 و دروس انتهایی برای دوره ی پیشرفته
است.
🙏 امید که برای شما زبان آموزان مفید باشد، و انگیزه ی یادگیری و پیشرفت را در شما زنده دارد.
برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
برای آموزشهای این کانال شهریه ای از زبان آموزان دریافت نمیشود.امید است در کنار کارهای اصولی دیگری که برای یادگیری و مرور انگلیسی انجام میدهید، این مباحث نیز تسهیل گر باشند. سهم شما فقط فاتحه ای نثار روح شهدای گمنام و اموات تیم ما است.
@Yekta_Anecdotes
@Yekta_Anecdotes
تیم کدینگ ۵۰۴
شاد و پیروز باشید🎁🌸🎁
در کانالی که ایدی اون رو در انتهای این پست قرار دادیم داستان و روایت های آکسفورد از کتاب
Anecdotes in American English
By L. A. Hill
پست و تدریس شده است
🔰 ۳۰ درس اول مربوط به سطح یا لِوِل
Elementary 1000 Word Level
🔰۳۰ درس دوم به سطح
Intermediate 1500 Word Level
🔰 و دروس انتهایی برای دوره ی پیشرفته
Advanced 2075 Word Level
است.
🙏 امید که برای شما زبان آموزان مفید باشد، و انگیزه ی یادگیری و پیشرفت را در شما زنده دارد.
برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
برای آموزشهای این کانال شهریه ای از زبان آموزان دریافت نمیشود.امید است در کنار کارهای اصولی دیگری که برای یادگیری و مرور انگلیسی انجام میدهید، این مباحث نیز تسهیل گر باشند. سهم شما فقط فاتحه ای نثار روح شهدای گمنام و اموات تیم ما است.
@Yekta_Anecdotes
@Yekta_Anecdotes
تیم کدینگ ۵۰۴
شاد و پیروز باشید🎁🌸🎁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 **چندلر و دختر جذاب** 😍😍
😍معجزه ی یادگیری زبان با #سریال_فرندز
با دو زیرنویس همزمان انگلیسی و فارسی
فوق العاده موثر برای تقویت #زبان_انگلیسی
تقویت #لیسنینگ و #مکالمه
برای دریافت مجموعه کامل سریال با دو زیرنویس همزمان عدد ۵ را به دایرکت ارسال کنید @O2021
🇺🇸 @Friends_en
😍معجزه ی یادگیری زبان با #سریال_فرندز
با دو زیرنویس همزمان انگلیسی و فارسی
فوق العاده موثر برای تقویت #زبان_انگلیسی
تقویت #لیسنینگ و #مکالمه
برای دریافت مجموعه کامل سریال با دو زیرنویس همزمان عدد ۵ را به دایرکت ارسال کنید @O2021
🇺🇸 @Friends_en