🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.4K subscribers
5.27K photos
2.83K videos
367 files
5.43K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
A Surprise from Australia
سوپرایزی از استرالیا

#داستان_کوتاه_انگلیسی

The school ends and Erica quickly puts her books in the bag and runs out of the class.

مدرسه تمام می‌شود و اریکا به سرعت کتاب‌هایش را توی کیفش می‌گذارد و از کلاس بیرون می‌دود.

Today is a special day. Erica is very excited. She runs home and thinks about her uncle. She spoke with him on the phone a week ago. He returns from Australia, and he brings a special surprise with him!

امروز یک روز ویژه است. اریکا خیلی هیجان زده است. او به خانه می‌دود و در مورد عمویش فکر می‌کند. او با عمویش یک هفته پیش تلفنی صحبت کرده است. او از استرالیا برمی‌گردد، و او با خود یک چیز غافلگیر کننده می‌آورد!

Erica is very happy. She thinks about the surprise that he brings.

اریکا بسیار خوشحال است. او در مورد چیز غافلگیر کننده‌ای که او (عمویش) می‌آورد فکر می‌کند.

"Maybe he brings a surfboard? That is fun! I can learn how to surf!", "Maybe he brings Australian nuts? Oh, I can eat nuts all day!", "Or maybe he brings a kangaroo? That is not good. I don’t have a place in my room for a kangaroo…"

"شاید او یک تخته موج سواری می‌آورد؟ اینم کننده است! من می‌توانم یاد بگیرم چگونه موج سواری کنم."، "شاید او خشکبار (مغز) استرالیایی بیاورد؟ اوه، من می‌توانم تمام روز خشکبار بخورم."، "یا شاید او یک کانگرو بیاورد؟ این خوب نیست. من جایی در اتاقم برای یک کانگرو ندارم…"

Erica finally arrives home. Her parents are there, and her uncle is there! She is very happy to see him. They hug and she jumps up and down.

اریکا سرانجام به خانه می‌رسد. والدینش آنجا هستند، و عمویش (هم) آنجاست! او از دیدنش خیلی خوشحال است. آنها (همدیگر را) بغل می کنند و او بالا و پایین می‌پرد.

"Uncle, uncle," she calls, "what special surprise do you have for me from Australia?"

"عمو، عمو" او فریاد صدا می‌زند، "چه سورپرایز خاصی برای من از استرالیا آورده‌ای؟"

"Well," her uncle smiles and answers, "I have for you an Australian aunt!"

"خب" عموی او لبخند می‌زند و جواب می‌دهد، "من برای تو یک زن عموی استرالیایی آوردم."
#Short_story_69
🇦🇺 @coding_504 🇦🇺
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💡 When it rains, it pours
💡 بد که میاد از همه طرف میاد.

هی گایز😍 اینم یه اصطلاح پرکاربرد و ضروری که درطول روز خیلی استفاده میکنیم.

🎓
@Coding_504 🎓
🙂 چطوری به انگلیسی بگیم فکر کنم ؟
👌 Other ways to say : I think

لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 راس در بیمارستان

قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی  در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
The beginner Doctor
دكتر تازه كار

#داستان_کوتاه_انگلیسی

When Dave Perkins was young, he played a lot of games, and he was thin and strong, but when he was forty-five, he began to get fat and slow. He was not able to breathe as well as before, and when he walked rather fast, his heart beat painfully.

هنگامی که دیو پرکینس جوان بود، او خیلی ورزش می‌کرد، و لاغر و قوی بود، اما هنگامی که چهل و پنج ساله شد، شروع به چاق شدن و تنبل شدن کرد. او قادر به نفس کشیدن مانند قبل نبود، و هنگامی که مقداری تندتر حرکت می‌کرد، ضربان قلبش به سختی می‌زد.


He did not do anything about this for a long time, but finally he became anxious and went to see a doctor, and the doctor sent him to hospital. Another young doctor examined him there and said, 'I don't want to mislead you, Mr Perkins. You're very ill, and I believe that you are unlikely to live much longer. Would you like me to arrange for anybody to come and see you before you die?'

او برای مدت طولانی در این باره کاری نکرد، اما در آخر نگران شد و به دیدن یک دکتر رفت، و دکتر او را به یک بیمارستان فرستاد. دکتر جوان دیگری او را در آنجا معاینه کرد و گفت: آقای پرکینس من نمی‌خواهم شما را فریب دهم. شما بسیار بیمار هستید، و من معتقدم که بعید است شما مدت زمان زیادی زنده بمانید. آیا مایل هستید ترتیبی بدهم قبل از اینکه شما بمیرید کسی به ملاقات شما بیاید؟

Dave thought for a few seconds and then he answered, 'I'd like another doctor to come and see me.'

ديو برای چند ثانيه فكر كرد و سپس پاسخ داد، مايلم تا يک دكتر ديگر بيايد و مرا ببيند.

#Short_story_71
🌡 @coding_504 💉
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
لیست کلمات #درس7 کتاب 504
🍂1)Postpone
به تأخیر انداختن، به تعویق انداختن
🍂2)Consent رضایت دادن ، پذیرفتن
🍂3)Massive حجیم، سنگین
🍂4)Capsule کپسول،محفظه
🍂5)Preserve
سالم نگه داشتن، محافظت کردن
🍂6)Denounce
محکوم کردن،انتقادکردن،تقبیح کردن
🍂7)Unique یکتا ، منحصر به فرد
🍂8)Torrent سیل ،سیلاب
🍂9)Resent رنجیدن از،دلخور شدن
🍂10)Molest
مزاحم شدن،اذیت کردن،آزار دادن
🍂11)Gloomy تیره،تار، دلگیر،غمگین
🍂12)Unforeseen
غیر منتظره،پیش بینی نشده

🍂 @coding_504 🍂
ویس توضیحات درس را گوش کنید.👆

به جمع ما بپیوندید👇
🍂 @coding_504 🍂
اشتباه اشتباهه، حتى اگه همه انجامش بدن.
درست درسته، حتى اگه هيچكس انجامش نده.

Join 👉 @OfficialEnglishTwitter
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 It's Quite True
این کاملا درسته (فارسی)


🇺🇸A short story . Listen to it
If you wanna improve your English

برای تهیه مجموعه کامل انیمیشن های دو زبانه به ادمین پیام دهید

به جمع ۸۰ هزارنفری زبان آموزان بپیوندید👇
Telegram | Eitaa | Instagram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 It's Quite True
این کاملا درسته (انگلیسی)


🇺🇸A short story . Listen to it
If you wanna improve your English

به جمع ۸۰ هزارنفری زبان آموزان بپیوندید👇
Telegram | Eitaa | Instagram
Act like the Others
همرنگ جماعت شو

#داستان_کوتاه_انگلیسی

Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.

جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر می‌برند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمان‌های تاریخی است. جک موافقت می‌کند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.


Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.

لیدیا و آنا تصمیم می‌گیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد می‌زنند: "وقتی برگشتیم شما پسرها را می‌بینیم!"

In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.

در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را می‌بینند اما وقتی وارد کلیسا می‌شوند، می‌بینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی می‌گوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما نشود. و مثل بقیه رفتار کن!»


Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.

چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا می‌نشینند. طی مراسم، آنها بلند می‌شوند، زانو می‌زنند و می‌نشینند تا هرکاری که جمعیت انجام می‌دهند را تقلید کنند.

“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.

مایک به جک می گوید: "امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم."


At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!

یک بار کشیش کسی را صدا می‌زند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند می‌شود. جک در گوش مایک می‌گوید: "ما هم باید بلند شویم!" پس جک و مایک همراه مرد بلند می‌شوند. ناگهان، همه‌ی آدم‌ها شروع به خندیدن می‌کنند!


After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”

بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت می‌کرد، رفتند. جک پرسید: "چه چیز خیلی خنده‌دار بود؟" کشیش با لبخندی بر لب گفت: "خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد."

Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”

جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: "فکر کنم بهتر باشد تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه می‌کنند."
#Short_story_72
👥 @coding_504 👥
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
82. #molest :
interfere with and trouble, disturb
مزاحم شدن و اذیت کردن، آزار دادن

a. My neighbor was molested when walking home from the subway.
همسایه ما وقتی از مترو به سمت خانه قدم میزد، مورد تعرض قرار گرفت
b. The gang did a thorough job of molesting the people in the park.
باند تبهکاران اذیت و آزار زیادی برای مردم پارک ایجاد کردند
c. Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.
نجات غریق ها به آن مرد اخطار کردند که مزاحم هیچ یک از شناگران نشود
🍂 @coding_504 🍂