#Function_3
@yektaenglishclass
ادمین ثبتنام👇👇👇👇
@silvermoon1000
@silvermoon1000
Forwarded from نظرات شما | اعتماد شما افتخار ماست
نظر کاربر کانال یت شرکت کننده در دوره ی فانکشنز یکتا،
آقای Mahdavi عزیز رو بشنوید. 👂
97.09.25
ادمین ثبتنام👇👇👇👇
t.me/silvermoon1000
آقای Mahdavi عزیز رو بشنوید. 👂
97.09.25
ادمین ثبتنام👇👇👇👇
t.me/silvermoon1000
🎧 No face no name no number 🎧
🎼 Modern Talking 🎙
Love is like the ocean, burning in devotion
عشق مثل یه اقیانوس می مونه که در دلبستگی می سوزه
When you go, go, go, oh no
وقتی که تو میری، آه نه
Feel my heart is burning, when the night is turning
احساس می کنم قلبم داره آتیش میگیره، وقتی شب فرا میرسه
I will go, go, go, oh no
من میرم، آه نه
Baby I will love you
Every night and day
عزیزم هر روز و شب عاشقت می مونم
Baby I will kiss you
But I have to say
عزیزم می بوسمت ولی باید بهت بگم
Refrain:
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
I’m dancing on a fire, burning in my heart
دارم تو آتیش می رقصم، آتیشی که در قلبمه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like desire, burning in my soul
عشق تو مثل یه هوس می مونه که داره تو روحم میسوزه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
Oh love is like the heaven, it’s so hard to find
آه عشق مثل بهشت می مونه که پیدا کردنش خیلی سخته
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like a river, flowing in my mind
عشقت مثل رودخونه می مونه که تو ذهنم جریان داره
Feel your dreams are flying, dreams are never dying
احساس می کنی که آرزوهات دارن پیواز می کنن، آرزوها که هیچ وقت نمی میرن
I don’t go, go, go, oh no
من نمیرم، آه نه
You’re eyes tells a story, baby oh don’t worry
When you go, go, go, oh no
چشمات مثل داستان می مونن عزیزم نگران نباش
Baby cause I love you
Every night and day
عزیزم چون هر روز و شب عاشقتم
Baby I will kiss you
But I have to say
عزیزم می بوسمت ولی باید بهت بگم
Refrain:
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
I’m dancing on a fire, burning in my heart
دارم تو آتیش می رقصم، آتیشی که در قلبمه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like desire, burning in my soul
عشق تو مثل یه هوس می مونه که داره تو روحم میسوزه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
Oh love is like the heaven, it’s so hard to find
آه عشق مثل بهشت می مونه که پیدا کردنش خیلی سخته
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like a river, flowing in my mind
عشقت مثل رودخونه می مونه که تو ذهنم جریان داره
🎧 @coding_504 🎼
🎼 Modern Talking 🎙
Love is like the ocean, burning in devotion
عشق مثل یه اقیانوس می مونه که در دلبستگی می سوزه
When you go, go, go, oh no
وقتی که تو میری، آه نه
Feel my heart is burning, when the night is turning
احساس می کنم قلبم داره آتیش میگیره، وقتی شب فرا میرسه
I will go, go, go, oh no
من میرم، آه نه
Baby I will love you
Every night and day
عزیزم هر روز و شب عاشقت می مونم
Baby I will kiss you
But I have to say
عزیزم می بوسمت ولی باید بهت بگم
Refrain:
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
I’m dancing on a fire, burning in my heart
دارم تو آتیش می رقصم، آتیشی که در قلبمه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like desire, burning in my soul
عشق تو مثل یه هوس می مونه که داره تو روحم میسوزه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
Oh love is like the heaven, it’s so hard to find
آه عشق مثل بهشت می مونه که پیدا کردنش خیلی سخته
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like a river, flowing in my mind
عشقت مثل رودخونه می مونه که تو ذهنم جریان داره
Feel your dreams are flying, dreams are never dying
احساس می کنی که آرزوهات دارن پیواز می کنن، آرزوها که هیچ وقت نمی میرن
I don’t go, go, go, oh no
من نمیرم، آه نه
You’re eyes tells a story, baby oh don’t worry
When you go, go, go, oh no
چشمات مثل داستان می مونن عزیزم نگران نباش
Baby cause I love you
Every night and day
عزیزم چون هر روز و شب عاشقتم
Baby I will kiss you
But I have to say
عزیزم می بوسمت ولی باید بهت بگم
Refrain:
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
I’m dancing on a fire, burning in my heart
دارم تو آتیش می رقصم، آتیشی که در قلبمه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like desire, burning in my soul
عشق تو مثل یه هوس می مونه که داره تو روحم میسوزه
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Your love is like a thunder
عشق تو مثل یه توفانه
Oh love is like the heaven, it’s so hard to find
آه عشق مثل بهشت می مونه که پیدا کردنش خیلی سخته
No face, no name, no number
نمیخوام هیچی ازت بجا بمونه، نه صورتت نه اسمت و نه شمارت
Oh girl I’m not a hunter
آه عزیزم من که شکارچی نیستم
Your love is like a river, flowing in my mind
عشقت مثل رودخونه می مونه که تو ذهنم جریان داره
🎧 @coding_504 🎼
#Function_4
@yektaenglishclass
ادمین ثبتنام دوره مکالمه فانکشن👇👇
@silvermoon1000
@silvermoon1000
9) #contemporary (adj.) : kənˈtempəˌreri
modern, up-to-date; also a person living at the same time as another person
معاصر ، همزمان ، هم دوره
(n.) contemporary
(Syn.) current
مثال👇👇
a. Contemporary architecture makes very good use of space.
b. Cervantes was a contemporary of Shakespeare
🔶 @coding_toefl 🔶
modern, up-to-date; also a person living at the same time as another person
معاصر ، همزمان ، هم دوره
(n.) contemporary
(Syn.) current
مثال👇👇
a. Contemporary architecture makes very good use of space.
b. Cervantes was a contemporary of Shakespeare
🔶 @coding_toefl 🔶
#contemporary
معنی: معاصر
کدینگ: اینم رییس جمهور معاصر ما، کُنت تِرامپ پشت فِراری!!
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: معاصر
کدینگ: اینم رییس جمهور معاصر ما، کُنت تِرامپ پشت فِراری!!
🔸 @coding_toefl 🔸
آیدی ثبت نام لغات ضروری تافل:
برای شرکت در کلاس های 504و تافل استاد یکتا در تلگرام به ایدی زیر پیام بدین.👇
@O2021
برای شرکت در دوره های گرامر، مکالمه، اصطلاحات و شنیدار لیسنینگ به👇👇👇
@silvermoon1000
کانال دوره ها و نمونه تدریسها👇
@en_courses
برای شرکت در کلاس های 504و تافل استاد یکتا در تلگرام به ایدی زیر پیام بدین.👇
@O2021
برای شرکت در دوره های گرامر، مکالمه، اصطلاحات و شنیدار لیسنینگ به👇👇👇
@silvermoon1000
کانال دوره ها و نمونه تدریسها👇
@en_courses
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Watch Movies here with us
Kangaroo Jack
🔸
تقویت مهارت شنیدار با تماشای فیلم های زیر نویس دار درکانال کدینگ
#Movies_for_better_listening 22
@Coding_504📽🎞
Kangaroo Jack
🔸
تقویت مهارت شنیدار با تماشای فیلم های زیر نویس دار درکانال کدینگ
#Movies_for_better_listening 22
@Coding_504📽🎞
میخوای بدون کتاب، فقط فیلم ببینی و زبان یادبگیری؟👇👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEH9Y6lKcOA-cPeSkA
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEH9Y6lKcOA-cPeSkA
Forwarded from 🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
Hamlet
شاهزاده هملت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Denmark there was a prince called Hamlet.
سالها پیش در دانمارک شاهزادهای به نام هملت زندگی میکرد.
One day Hamlet’s father, the king, dies suddenly and Hamlet is very sad.
روزی از روزها پدر هملت که پادشاه دانمارک بود ناگهان میمیرد و هملت خیلی ناراحت میشود.
After this Hamlet’s mother, Gertrude, gets married again very quickly. She marries her husband’s brother, Claudius, and Claudius is now the king!
بعدازآن گرترود مادر هملت خیلی زود با کلادیوس برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا کلادیوس پادشاه است!
“Aargh! How could you do this to me!”
هملت با خودش میگوید: «چطور توانستی این کار را با من بکنی!»
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle. It is the ghost of Hamlet’s father!
شبی هوراشیو دوست هملت به او میگوید که شبحی در قصر است. آن شَبَح پدر هملت بود!
“Claudius killed me with poison! Hamlet, you must punish Claudius for me!”
شبح به هملت میگوید: «کلادیوس مرا با زهر مسموم کرد! هملت، تو باید به خاطر من کلادیوس را به سزای کارش برسانی.
Hamlet is confused. He doesn’t know if he believes the ghost and he doesn’t know what to do.
هملت گیج میشود. نمیداند که باید حرفهای آن شبه را گوش کند یا نه و نمیداند چه کند.
Hamlet now acts very strangely. He is mean and angry, and he upsets his girlfriend, Ophelia.
حالا هملت کارهای عجیبی میکند. بدجنس و عصبانی است و نامزدش اوفیلیا را میرنجاند.
“Go away! Leave me alone!”
هملت به اوفیلیا میگوید: «از من دور شو! تنهایم بگذار!»
“Oh, he is so mean!”
اوفیلیا میگوید: «آه، چقدر بدجنس شده است!»
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan. He asks the actors to change their play. The new play will show a king poisoned like Hamlet’s father.
یک روز یک گروه هنرپیشه وارد قصر میشوند و هملت نقشهای میکشد. او از هنرپیشهها میخواهد نقشهایشان را عوض کنند. نمایشنامه جدید ماجرای پادشاهی است که مثل پدر هملت مسموم شده است.
“With this play I will catch the king.”
هملت با خود میگوید: «من با این نمایشنامه پادشاه را گیر میاندازم.»
When Claudius watches the play he looks very worried and runs away. Hamlet sees him and he knows the truth.
وقتی کلادیوس نمایش را تماشا میکند بسیار نگران شده و فرار میکند. هملت او را میبیند و حقیقت را میداند.
Claudius is very worried about Hamlet now and makes a plan with Ophelia’s brother, Laertes.
حالا کلادیوس نگران خطری است که هملت برایش دارد و با لرتیز برادر اوفیلیا نقشهای میکشد.
“You will fight him and we will put poison on the sword and in his drink too.”
کلادیوس میگوید: «تو با هملت مسابقه شمشیرزنی میدهی و ما شمشیر را زهرآلود میکنیم و در جام نوشیدنیاش هم زهر میریزیم.»
Laertes and Hamlet fight. Laertes cuts Hamlet, but in the fight Hamlet takes Laertes’ sword and cuts him with it too!
لرتیز و هملت میجنگند. لرتیز هملت را خونی میکند اما در حین جنگ، هملت شمشیر لرتیز را میگیرد و با آن، لرتیز را هم خونی میکند.
“Here, Hamlet, drink this.”
گرترود به هملت میگوید:«این رو بگیر و بنوش هملت.»
“No, thank you, Mother. I’m not thirsty.”
هملت میگوید:« نه ممنون مادر. من تشنه نیستم.»
“No, don’t!”
کلادیوس فریاد میزند: «نه نخورش!»
“It was him! He poisoned us all!”
«خودشه! اون همه ما رو مسموم کرد!»
Finally, Hamlet knows he must stop Claudius.
سرانجام هملت میفهمد که باید کلادیوس را به سزایش برساند.
“Aargh! Have this and this!”
هملت بهسوی کلادیوس حمله کرده و او را میکشد: «بگیر که اومد! این هم نوش جانت!»
All the royal family are now poisoned and Hamlet tells his friend that there must be a new king.
حالا تمام اعضای خانواده سلطنتی مسموم شدهاند و هملت به دوستش میگوید باید کسی پادشاه شود.
“Goodbye, my prince.”
دوست هملت با او وداع میکند: «شاهزاده من بدرود و خداحافظ.»
#Short_story_45
🛡 @coding_504 ⚔
شاهزاده هملت
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Many years ago in Denmark there was a prince called Hamlet.
سالها پیش در دانمارک شاهزادهای به نام هملت زندگی میکرد.
One day Hamlet’s father, the king, dies suddenly and Hamlet is very sad.
روزی از روزها پدر هملت که پادشاه دانمارک بود ناگهان میمیرد و هملت خیلی ناراحت میشود.
After this Hamlet’s mother, Gertrude, gets married again very quickly. She marries her husband’s brother, Claudius, and Claudius is now the king!
بعدازآن گرترود مادر هملت خیلی زود با کلادیوس برادر شوهرش ازدواج میکند و حالا کلادیوس پادشاه است!
“Aargh! How could you do this to me!”
هملت با خودش میگوید: «چطور توانستی این کار را با من بکنی!»
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle. It is the ghost of Hamlet’s father!
شبی هوراشیو دوست هملت به او میگوید که شبحی در قصر است. آن شَبَح پدر هملت بود!
“Claudius killed me with poison! Hamlet, you must punish Claudius for me!”
شبح به هملت میگوید: «کلادیوس مرا با زهر مسموم کرد! هملت، تو باید به خاطر من کلادیوس را به سزای کارش برسانی.
Hamlet is confused. He doesn’t know if he believes the ghost and he doesn’t know what to do.
هملت گیج میشود. نمیداند که باید حرفهای آن شبه را گوش کند یا نه و نمیداند چه کند.
Hamlet now acts very strangely. He is mean and angry, and he upsets his girlfriend, Ophelia.
حالا هملت کارهای عجیبی میکند. بدجنس و عصبانی است و نامزدش اوفیلیا را میرنجاند.
“Go away! Leave me alone!”
هملت به اوفیلیا میگوید: «از من دور شو! تنهایم بگذار!»
“Oh, he is so mean!”
اوفیلیا میگوید: «آه، چقدر بدجنس شده است!»
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan. He asks the actors to change their play. The new play will show a king poisoned like Hamlet’s father.
یک روز یک گروه هنرپیشه وارد قصر میشوند و هملت نقشهای میکشد. او از هنرپیشهها میخواهد نقشهایشان را عوض کنند. نمایشنامه جدید ماجرای پادشاهی است که مثل پدر هملت مسموم شده است.
“With this play I will catch the king.”
هملت با خود میگوید: «من با این نمایشنامه پادشاه را گیر میاندازم.»
When Claudius watches the play he looks very worried and runs away. Hamlet sees him and he knows the truth.
وقتی کلادیوس نمایش را تماشا میکند بسیار نگران شده و فرار میکند. هملت او را میبیند و حقیقت را میداند.
Claudius is very worried about Hamlet now and makes a plan with Ophelia’s brother, Laertes.
حالا کلادیوس نگران خطری است که هملت برایش دارد و با لرتیز برادر اوفیلیا نقشهای میکشد.
“You will fight him and we will put poison on the sword and in his drink too.”
کلادیوس میگوید: «تو با هملت مسابقه شمشیرزنی میدهی و ما شمشیر را زهرآلود میکنیم و در جام نوشیدنیاش هم زهر میریزیم.»
Laertes and Hamlet fight. Laertes cuts Hamlet, but in the fight Hamlet takes Laertes’ sword and cuts him with it too!
لرتیز و هملت میجنگند. لرتیز هملت را خونی میکند اما در حین جنگ، هملت شمشیر لرتیز را میگیرد و با آن، لرتیز را هم خونی میکند.
“Here, Hamlet, drink this.”
گرترود به هملت میگوید:«این رو بگیر و بنوش هملت.»
“No, thank you, Mother. I’m not thirsty.”
هملت میگوید:« نه ممنون مادر. من تشنه نیستم.»
“No, don’t!”
کلادیوس فریاد میزند: «نه نخورش!»
“It was him! He poisoned us all!”
«خودشه! اون همه ما رو مسموم کرد!»
Finally, Hamlet knows he must stop Claudius.
سرانجام هملت میفهمد که باید کلادیوس را به سزایش برساند.
“Aargh! Have this and this!”
هملت بهسوی کلادیوس حمله کرده و او را میکشد: «بگیر که اومد! این هم نوش جانت!»
All the royal family are now poisoned and Hamlet tells his friend that there must be a new king.
حالا تمام اعضای خانواده سلطنتی مسموم شدهاند و هملت به دوستش میگوید باید کسی پادشاه شود.
“Goodbye, my prince.”
دوست هملت با او وداع میکند: «شاهزاده من بدرود و خداحافظ.»
#Short_story_45
🛡 @coding_504 ⚔
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣