🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.4K subscribers
5.27K photos
2.83K videos
367 files
5.43K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
دموی آهنگ You're My Heart you're my soul با صدای گروه مدرن تاکینگ
______________
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متن درس سوم رو هم میتونید بخونید همراه با ترجمه
در این متن از کلمات همین درس استفاده شده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🍂An unusual strike🍂

The baseball strike of 1994-95 which kept the public from seeing the *annual world series, was not a *typical labor dispute in which low-paid workers try to *persuade their employers to grant a raise above their *minimum wage. On the country, players who earned millions of dollars yearly, who were *visible on TV commercials, drove *expensive autos, and dined with presidents, withheld their *essential skills until the executive, legislative, and judicial branches of our government were forced to *devise solutions to the quarrel.
The team owners, a *blend of lawyers, manufacturers, corporate executives, etc., felt that something had to be done about the huge salaries that the players were demanding. Since the *talent beyond the major leagues was *scares. They had to start spring training in 1995 with a *wholesale invitation to replacement players. The regular athletes returned in late April but there was a feeling that a strike could happen again.

🍂یک اعتصاب عجیب🍂

اعتصاب بیس بال سالهای 1994-1995 که مانع شد عوام الناس رقابتهای جهانی سالیانه را ببینند, بحث کارگری معمولی نبود که در آن کارگران کم دستمزد تلاش کنند کارفرمایانشان را متقاعد کنند فراتر از حداقل دستمزدشان به آنها ترفیع اعطا کنند. بر عکس بازیکنانی که سالانه میلیون ها دلار بدست میاورند, در پیامهای بازرگانی تلویزیونی قابل رویت بودند, اتومبیل های گرانقیمت سوار می شدند و با روسای جمهور غذا می خوردند, در مهارت اصولی شان دریغ می کردند, تا اینکه قوای مجریه, مقننه و قضایی دولت ما مجبور شدند برای بحث آنها راه حل هایی را ابداع کنند.
صاحبان تیم ها, که ترکیبی از وکلا, تولید کنندگان, مدیران سازمانها و غیره بودند احساس کردند که باید پیرامون حقوق های بالایی که بازیکنان تقاضا میکردند کاری انجام شود. از آنجاییکه استعداد, فراتر از لیگهای اصلی نادر بود, مجبور بودند آموزش بهاری سال 1995 را با دعوت از بازیکنان جایگزین آغاز کنند. ورزشکاران ثابت در اواخر ماه آوریل بازگشتند اما این احساس وجود داشت که اعتصاب ممکن است دوباره اتفاق افتد.
🍂 @coding_504 🍂
کانال ما را به اشتراک بگذارید👇
🍂 @coding_504 🍂
اگر چند سال کلاس زبان رفتی و حس میکنی بی فایده بوده، در کانال YET بهت ثابت میشه که هنوز امیدی هست. جوین شو و در90روز نتیجه شگفت زدتون میکنه
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
✳️آموزش مکالمه و اصطلاح انگلیسی با استفاده از داستانک

✳️ #درس_3


✳️ كتاب Can you believe it 1 📕

🌐توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
👇👇👇👇👇
Only the reading
audio of story number 3🌙
فقط متن داستان 3

🐯 @coding_504 🐯
More emphases on pronunciation
تأکید بیشتر روی تلفظ

🐯 @coding_504 🐯
How to read story number 3🔱

Reading+ Translation🔱
#Translated3
متن و ترجمه ی داستان شماره 3

🐯 @coding_504 🐯
New Idioms & Expressions of Unit 3
#English_Version
🐯 @coding_504 🐯
New Idioms & Expressions of Unit 3
#new_idioms_number_3
#Translated
اصطلاحات درس سوم
🐯 @coding_504 🐯

ادمین ثبتنام دوره داستانک 👤👇
https://Telegram.me/silvermoon1000
به فایل صوتی زیر گوش کنید👇👇
@coding_504

25
Business Guide to the World Trading
#WTO_25
#انگلیسی_در_اطراف_ما

حروف اضافه برای بیان حرکات
Movement prepositions

🚶‍♂ @coding_504 🏃‍♀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Watch Movies here with us

Independence Day
🔸روز استقلال

تقویت مهارت شنیدار با تماشای فیلم های زیر نویس دار درکانال کدینگ، باما همراه باشید.

#Movies_for_better_listening 5⃣

@Coding_504📽🎞
Language Confusion

#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)

Laura is at the airport. She waits for her flight. Her flight is to Berlin, and it is 4 hours away. Laura walks around the airport and looks at the shops. She has a nice time.
لارا در فرودگاه است. او منتظر پروازش است. پرواز او به برلین است، و 4 ساعت فاصله دارد (4 ساعت به آن مانده). لارا به اطراف فرودگاه قدم می زند و به مغازه ها نگاه می کند. او اوقات خوبی دارد. (به او خوش می گذرد)

After an hour she wants to visit the bathroom. She searches for it, but she doesn’t find it.
بعد از یک ساعت او می خواهد به دستشویی برود. او به دنبال آن می گردد، اما او پیدایش نمی کند.

“Where is the bathroom?” she asks herself.
“دستشویی کجاست؟” او از خودش می پرسد.

She looks and looks but she can’t find it. She starts asking people where it is.
او می گردد و می گردد اما او نمی تواند پیدایش کند. او شروع می کند از مردم بپرس که آن کجاست.

Laura: “Excuse me sir, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا “ببخشید، می توانید لطفا به من بگویید که دستشویی کجاست؟”

Man: “You mean the restroom, right?”
مرد: “منظور شما مستراح است، درست است؟”
Laura: “No, I mean the bathroom.”
لارا: “نه، منظور من دستشویی است.”


Man: “Well, the restroom is over there.” He says and walks away.
مرد: “خب، مستراح آنجاست.” او می گوید و می رود.

Laura doesn’t understand. She asks a lady: “Excuse me madam, could you please tell me where is the bathroom?”
لارا نمی فهمد. او از یک خانم می پرسد: “ببخشید خانم، می توانید لطفا به من بگویید دستشویی کجاست؟”

“The restroom is over there,” the lady answers and walks away.
“مستراح آنجاست” زن جواب می دهد و می رود.

Laura is confused. “What’s their problem? I need to use the bathroom and they send me to rest?! I don’t need a restroom, I need the bathroom!”
لارا گیج شده است. “مشکل آنها چیست؟ من می خواهم از دستشویی استفاده کنم و آنها من برای استراحت می فرستند؟ من به مستراح نیاز ندارد من به دستشویی نیاز دارم.”

After a while Laura gives up. She feels tired of all this walking and asking. She decides that maybe they are all right and she does need to rest.
بعد از مدتی لارا تسلیم می شود. او از قدم زدن و پرسیدن احساس خستگی می کند. پس او تصمیم می گیرد که شاید آنها همه درست می گویند و او نیاز به استراحت دارد.

She walks to the restroom. Now she is surprised. She realizes the restroom is actually the name for a public bathroom!
به سمت مستراح می رود. حالا او متعجب می شود. او می فهمد که مستراح در واقع یک اسم برای دستشویی عمومی است!

#Short_story_8
🛫🛩 @coding_504 ✈️