I would certainly meet with Iran if they wanted to meet. I don't know that they're ready yet. They are having a hard time right now. I ended the Iran deal. It was a ridiculous deal. I do believe that they will probably end up wanting to meet and I am ready to meet any time they want to. I don't do that from strength or from weakness. I think it is an appropriate thing to do. If we could work something out that is meaningful, not the waste of paper that the other deal was. I would certainly be willing to meet.
Do you have preconditions for that meeting?
No, they want to meet, I'll meet, whenever they want.
@Coding_504 📰🌎🌍
Do you have preconditions for that meeting?
No, they want to meet, I'll meet, whenever they want.
@Coding_504 📰🌎🌍
🎧 Someone Like You 🎧
🎼 Adele 🎙
I heard that your settled down
شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی
That you found a girl and your married now
اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین
I heard that your dreams came true
شنیدم رویاهات به حقیقت پیوستن
Guess she gave you things I didn’t give to you
حدس میزنم چیزایی رو بهت داده که من هیچوقت بهت ندادم
Old friend, why are you so shy
دوست قدیمی، چرا انقدر خجالت میکشی؟
It ain’t like you to hold back or hide from the lie
اصلا بهت نمیاد بخوای عقب بکشی یا از دروغ مخفی شی
I hate to turn up out of the blue uninvited
متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، سرزده و ناگهانی وارد بشم
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it
اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیرکنم
I hoped you’d see my face & that you’d be reminded
امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…
That for me, it isn’t over
این پایان کاره من نیست
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah.
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
You’d know how the time flies.
باید میدونستی زمان چطور میگذره
Only yesterday was the time of our lives.
همین دیروز بود که شروع به زندگی کردیم
We were born and raised in a summery haze.
پا به این دنیا گذاشتیم و در یک غبار تابستانی رشد کردیم
Bound by the surprise of our glory days.
که با شکوه و حیرت روزهای زندگیمونه آمیخته شده
I hate to turn up out of the blue uninvited,
متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، سرزده و ناگهانی وارد بشم
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it.
اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیر هم کنم
I hoped you’d see my face & that you’d be reminded,
امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…
That for me, it isn’t over yet.
این پایان کاره من نیست
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yay
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
Nothing compares, no worries or cares.
هیچ چیز قابل قیاسی،.نگران کننده ای یا چیزی که بخوای مراقبش باشی دیگه نیست
Regret’s and mistakes they’re memories made.
اشتباهات و پشیمونی ها، اینا ساخته های ذهنن
؟Who would have known how bittersweet this would taste
کی میتونست بفهمه که چطور میتونه انقدر تلخ و شیرین(ترکیبی از شادی و غم) باشه
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yay
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
🎧 @coding_504 🎼
🎼 Adele 🎙
I heard that your settled down
شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی
That you found a girl and your married now
اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین
I heard that your dreams came true
شنیدم رویاهات به حقیقت پیوستن
Guess she gave you things I didn’t give to you
حدس میزنم چیزایی رو بهت داده که من هیچوقت بهت ندادم
Old friend, why are you so shy
دوست قدیمی، چرا انقدر خجالت میکشی؟
It ain’t like you to hold back or hide from the lie
اصلا بهت نمیاد بخوای عقب بکشی یا از دروغ مخفی شی
I hate to turn up out of the blue uninvited
متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، سرزده و ناگهانی وارد بشم
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it
اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیرکنم
I hoped you’d see my face & that you’d be reminded
امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…
That for me, it isn’t over
این پایان کاره من نیست
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah.
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
You’d know how the time flies.
باید میدونستی زمان چطور میگذره
Only yesterday was the time of our lives.
همین دیروز بود که شروع به زندگی کردیم
We were born and raised in a summery haze.
پا به این دنیا گذاشتیم و در یک غبار تابستانی رشد کردیم
Bound by the surprise of our glory days.
که با شکوه و حیرت روزهای زندگیمونه آمیخته شده
I hate to turn up out of the blue uninvited,
متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، سرزده و ناگهانی وارد بشم
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it.
اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیر هم کنم
I hoped you’d see my face & that you’d be reminded,
امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…
That for me, it isn’t over yet.
این پایان کاره من نیست
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yay
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
Nothing compares, no worries or cares.
هیچ چیز قابل قیاسی،.نگران کننده ای یا چیزی که بخوای مراقبش باشی دیگه نیست
Regret’s and mistakes they’re memories made.
اشتباهات و پشیمونی ها، اینا ساخته های ذهنن
؟Who would have known how bittersweet this would taste
کی میتونست بفهمه که چطور میتونه انقدر تلخ و شیرین(ترکیبی از شادی و غم) باشه
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yay
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
Nevermind, I’ll find someone like you
اشکالی نداره ، یکی مثله تورو پیدا میکنم
I wish nothing but the best for you too
من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام
Don’t forget me, I beg, I remember you said
منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه
Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah
یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره
🎧 @coding_504 🎼
Forwarded from سریال اکسترا و فرندز
گاهی اوقات کمتر صحبت کردن، نشونه ی قدرت بیشتر است.
پس سعی کن یه وقتایی فقط شنونده باشی.
@OfficialEnglishTwitter
پس سعی کن یه وقتایی فقط شنونده باشی.
@OfficialEnglishTwitter
🔴🔊اخرین فرصت برای ثبت نام در دوره گرامر کاربردی زبان انگلیسی 🔊🔊
هر روز یک درس از کتاب گرامر تدریس میشه و شما گرامر رو شیرین مثل قند با تدریس استاد یکتا یاد میگیرید
کتاب آموزشی این دوره یکی از بهترین منابع آموزش گرامر است. سطح کتاب Intermediate میباشد و تدریس دو زبانه خط به خط کتاب English Grammar in Use
نوشته ی Raymond Murphy
👈برای شرکت در ترم یک این دوره به ادمین ثبتنام پیام بدید👇👇👇
@SILVERMOON1000
🌹این دوره مناسب برای دانشجویان و داوطلبان کنکور سراری و کارشناسی ارشد و دکتری کلیه رشته ها و آزمون های تافل و آیلتس و سایر افرادی که در گرامر احساس ضعف و ناتوانی می کنند میباشد.
پنجاه جلسه ی پربار، که یک بار برای همیشه سختی مباحث عمده ی زمانها رو در گرامر انگلیسی رو از بین می برد.
🌺نمونه تدریس 👈 مشاهده
هر روز یک درس از کتاب گرامر تدریس میشه و شما گرامر رو شیرین مثل قند با تدریس استاد یکتا یاد میگیرید
کتاب آموزشی این دوره یکی از بهترین منابع آموزش گرامر است. سطح کتاب Intermediate میباشد و تدریس دو زبانه خط به خط کتاب English Grammar in Use
نوشته ی Raymond Murphy
👈برای شرکت در ترم یک این دوره به ادمین ثبتنام پیام بدید👇👇👇
@SILVERMOON1000
🌹این دوره مناسب برای دانشجویان و داوطلبان کنکور سراری و کارشناسی ارشد و دکتری کلیه رشته ها و آزمون های تافل و آیلتس و سایر افرادی که در گرامر احساس ضعف و ناتوانی می کنند میباشد.
پنجاه جلسه ی پربار، که یک بار برای همیشه سختی مباحث عمده ی زمانها رو در گرامر انگلیسی رو از بین می برد.
🌺نمونه تدریس 👈 مشاهده
Forwarded from 🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
The Pet Shop
فروشگاه حیوانات خانگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Cody and his sister April decide they want a dog. They head down to the local pet store and have a look around.
کودی و خواهرش آپریل تصمیم می گیرند که یک سگ داشته باشند. آنها به سمت مغازه فروش حیوانات خانگی می روند تا نگاهی به آنجا بیندازند.
It is a very small pet store that doesn’t have many animals.
مغازه فروش حیوانات خانگی بسیار کوچک است و حیوانات بسیاری ندارد.
The owner of the shop is a nice old man named Mr. Smith. He walks over and greets Cody and April.
صاحب مغازه پیرمرد مهربانی به اسم آقای اسمیت است. او به سمت شان می رود و به کودی و آپریل سلام می کند.
“How can I help you?” he asks.
او می پرسد:« چه کمکی می توانم به شما بکنم؟»
“We would like to buy a dog,” April responds.
آپریل جواب می دهد:« ما می خواهیم یک سگ بخریم.»
“Ah, well, we are not a big pet shop,” Mr. Smith tells her. “So we only have two dogs to choose from.”
آقای اسمیت به او می گوید:« آه، خب، ما مغازه حیوانات خانگی بزرگی نداریم. برای همین برای انتخاب کردن دو نوع سگ بیشتر نداریم.»
They ask Mr. Smith to show them the dogs.
آنها از آقای اسمیت خواستند تا سگ ها را بهشان نشان دهد.
Mr. Smith leads them to the back of store where the two dogs are. One of them is a very big bulldog named Buster. The other is a very tiny chihuahua named Teacup.
آقای اسمیت آنها را به بخش پشتی مغازه یعنی جایی که سگ ها آنجا بودند، راهنمایی می کند. یکی از آنها یک سگ بولدارگ بزرگ به اسم باستر است. دیگری یک سگ چی واوای ریزه میزه به اسم تیکاپ است.
April wants Teacup. Cody wants Buster. They walk outside to discuss.
آپریل تیکاپ را می خواهد. کودی باستر را می خواهد. آنها بیرون می روند تا با هم بحث کنند.
They can’t agree on a dog. April suggests they race home for it. The winner of the race chooses the dog.
آنها نمی توانند بر سر انتخاب سگ به توافق برسند. آپریل پیشنهاد می دهد که برای تعیین برنده تا خانه مسابقه دهند. برنده ی مسابقه سگ را انتخاب می کند.
Cody agrees, then tells April her shoelace is untied. When April looks down, he runs off and gets a head start.
کودی موافقت می کند، بعدش به آپریل می گوید که بند کفش هایش باز است. وقتی آپریل به پایین نگاه می کند، کودی شروع می کند به دویدن و جلو می زند.
Cody runs as hard as he can. He really wants that bulldog. He looks back. April is so far behind he can’t even see her.
کودی تا آنجا که می تواند سریع می دود. او واقعا آن بولداگ را می خواهد. او به عقب نگاه می کند. آپریل انقدر عقب افتاده که کودی حتی نمی تواند او ببیند.
Cody finally gets home. He is tired but he is happy. He knows he is the winner.
کودی بالاخره به خانه می رسد. او خسته است اما خوشحال است. او می داند که برنده شده است.
April arrives a few minutes after Cody. She congratulates him. They return to the pet store to purchase Buster the bulldog.
آپریل چند دقیقه بعد از کودی می رسد. او به کودی تبریک می گوید. آنها به مغازه فروش حیوانات خانگی بر می گردند تا باستر سگ بولداگ را بخرند.
However, when they arrive they only see Teacup the chihuahua.
اما، وقتی می رسند تنها تیکاپ سگ چی واوا را می بینند.
Mr. Smith gives the details. He explains that a few minutes after April and Cody leave, two boys walk in and buy the bulldog.
آقای اسمیت جزئیات قضیه را به آنها می گوید. او توضیح می دهد که چند دقیقه بعد از اینکه آپریل و کودی رفتند، دوپسر می آیند به مغازه و بولداگ را می خرند.
Cody looks at April, and she holds back a smile. Cody sighs. He turns back to Mr. Smith.
کودی به آپریل نگاه می کند و آپریل به او لبخندی تحویل می دهد. کودی آه می کشد. او رویش را سمت آقای اسمیت می کند.
“Sometimes you win the race, but not the prize!” Cody smiles sadly. “We’ll take the chihuahua, please.”
کودی با ناراحتی لبخند می زند و می گوید:« برخی اوقات مسابقه را می بری اما جایزه را نمی بری! به ما لطفا سگ چی واوا را بدهید لطفا.”
#Short_story_15
🐩🐈🐕 @coding_504 🐶🐱
فروشگاه حیوانات خانگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Cody and his sister April decide they want a dog. They head down to the local pet store and have a look around.
کودی و خواهرش آپریل تصمیم می گیرند که یک سگ داشته باشند. آنها به سمت مغازه فروش حیوانات خانگی می روند تا نگاهی به آنجا بیندازند.
It is a very small pet store that doesn’t have many animals.
مغازه فروش حیوانات خانگی بسیار کوچک است و حیوانات بسیاری ندارد.
The owner of the shop is a nice old man named Mr. Smith. He walks over and greets Cody and April.
صاحب مغازه پیرمرد مهربانی به اسم آقای اسمیت است. او به سمت شان می رود و به کودی و آپریل سلام می کند.
“How can I help you?” he asks.
او می پرسد:« چه کمکی می توانم به شما بکنم؟»
“We would like to buy a dog,” April responds.
آپریل جواب می دهد:« ما می خواهیم یک سگ بخریم.»
“Ah, well, we are not a big pet shop,” Mr. Smith tells her. “So we only have two dogs to choose from.”
آقای اسمیت به او می گوید:« آه، خب، ما مغازه حیوانات خانگی بزرگی نداریم. برای همین برای انتخاب کردن دو نوع سگ بیشتر نداریم.»
They ask Mr. Smith to show them the dogs.
آنها از آقای اسمیت خواستند تا سگ ها را بهشان نشان دهد.
Mr. Smith leads them to the back of store where the two dogs are. One of them is a very big bulldog named Buster. The other is a very tiny chihuahua named Teacup.
آقای اسمیت آنها را به بخش پشتی مغازه یعنی جایی که سگ ها آنجا بودند، راهنمایی می کند. یکی از آنها یک سگ بولدارگ بزرگ به اسم باستر است. دیگری یک سگ چی واوای ریزه میزه به اسم تیکاپ است.
April wants Teacup. Cody wants Buster. They walk outside to discuss.
آپریل تیکاپ را می خواهد. کودی باستر را می خواهد. آنها بیرون می روند تا با هم بحث کنند.
They can’t agree on a dog. April suggests they race home for it. The winner of the race chooses the dog.
آنها نمی توانند بر سر انتخاب سگ به توافق برسند. آپریل پیشنهاد می دهد که برای تعیین برنده تا خانه مسابقه دهند. برنده ی مسابقه سگ را انتخاب می کند.
Cody agrees, then tells April her shoelace is untied. When April looks down, he runs off and gets a head start.
کودی موافقت می کند، بعدش به آپریل می گوید که بند کفش هایش باز است. وقتی آپریل به پایین نگاه می کند، کودی شروع می کند به دویدن و جلو می زند.
Cody runs as hard as he can. He really wants that bulldog. He looks back. April is so far behind he can’t even see her.
کودی تا آنجا که می تواند سریع می دود. او واقعا آن بولداگ را می خواهد. او به عقب نگاه می کند. آپریل انقدر عقب افتاده که کودی حتی نمی تواند او ببیند.
Cody finally gets home. He is tired but he is happy. He knows he is the winner.
کودی بالاخره به خانه می رسد. او خسته است اما خوشحال است. او می داند که برنده شده است.
April arrives a few minutes after Cody. She congratulates him. They return to the pet store to purchase Buster the bulldog.
آپریل چند دقیقه بعد از کودی می رسد. او به کودی تبریک می گوید. آنها به مغازه فروش حیوانات خانگی بر می گردند تا باستر سگ بولداگ را بخرند.
However, when they arrive they only see Teacup the chihuahua.
اما، وقتی می رسند تنها تیکاپ سگ چی واوا را می بینند.
Mr. Smith gives the details. He explains that a few minutes after April and Cody leave, two boys walk in and buy the bulldog.
آقای اسمیت جزئیات قضیه را به آنها می گوید. او توضیح می دهد که چند دقیقه بعد از اینکه آپریل و کودی رفتند، دوپسر می آیند به مغازه و بولداگ را می خرند.
Cody looks at April, and she holds back a smile. Cody sighs. He turns back to Mr. Smith.
کودی به آپریل نگاه می کند و آپریل به او لبخندی تحویل می دهد. کودی آه می کشد. او رویش را سمت آقای اسمیت می کند.
“Sometimes you win the race, but not the prize!” Cody smiles sadly. “We’ll take the chihuahua, please.”
کودی با ناراحتی لبخند می زند و می گوید:« برخی اوقات مسابقه را می بری اما جایزه را نمی بری! به ما لطفا سگ چی واوا را بدهید لطفا.”
#Short_story_15
🐩🐈🐕 @coding_504 🐶🐱
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینم مرور درس یک .
دیگه چی ؟
شمافقط بخون. یکتا روش زیاد داره. بهونه نیارین
Who knows Barbra?
❗️❗️ Who was Leili?
❄️ @Yektaenglishclass ❄️
دیگه چی ؟
شمافقط بخون. یکتا روش زیاد داره. بهونه نیارین
Who knows Barbra?
❗️❗️ Who was Leili?
❄️ @Yektaenglishclass ❄️
🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
اینم مرور درس یک . دیگه چی ؟ شمافقط بخون. یکتا روش زیاد داره. بهونه نیارین Who knows Barbra? ❗️❗️ Who was Leili? ❄️ @Yektaenglishclass ❄️
📣📣📣📣⏰⏰⏰⏰هزار جور کلاس رفتی مکالمه ی انگلیسی یادت ندادن؟
کلی معلم عوض کردی هیچی به هیچی؟
در 4 ماه وفقط با روزی 2ساعت به اعتبار حرفه ای ام قسم به انگلیسی حرف میزنی
🔴مکالمه به روش یکتا/مدرس کدینگ 504👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
کلی معلم عوض کردی هیچی به هیچی؟
در 4 ماه وفقط با روزی 2ساعت به اعتبار حرفه ای ام قسم به انگلیسی حرف میزنی
🔴مکالمه به روش یکتا/مدرس کدینگ 504👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Vegetables
سبزیجات (قسمت 16)
Add new #vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
سبزیجات (قسمت 16)
Add new #vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝