#موثرترین_روشهای_یادگیری_زبان_انگلیسی
🔝7⃣🅱 گرامر خود را فعال کنید
پیش از شروع مطالعه، با فکر کردن به گرامر کلی ذهن خود را آماده کنید. به عنوان مثال اگر میخواهید دربارهی گرامر انگلیسی با تمرکز روی زمان گذشته مطالعه کنید، به این فکر نکنید که هفتهی گذشته چه کار کردید، کجا بودید و…، تا بتواند درک بهتری نسبت به استفاده از زمان گذشته کنید.
همزمان با فعال شدن دایرهی لغات شما، میتوانید به مغزتان کمک کنید تا هرچیزی دربارهی گذشتهی ساده میداند پیش از تمرکز روی گرامر دقیق انگلیسی به یاد آورد.
🔺 @coding_504 🔻
🔝7⃣🅱 گرامر خود را فعال کنید
پیش از شروع مطالعه، با فکر کردن به گرامر کلی ذهن خود را آماده کنید. به عنوان مثال اگر میخواهید دربارهی گرامر انگلیسی با تمرکز روی زمان گذشته مطالعه کنید، به این فکر نکنید که هفتهی گذشته چه کار کردید، کجا بودید و…، تا بتواند درک بهتری نسبت به استفاده از زمان گذشته کنید.
همزمان با فعال شدن دایرهی لغات شما، میتوانید به مغزتان کمک کنید تا هرچیزی دربارهی گذشتهی ساده میداند پیش از تمرکز روی گرامر دقیق انگلیسی به یاد آورد.
🔺 @coding_504 🔻
مکالمه ی انگلیسی یک رویا نیست 👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
96. #obvious : ˈɑːbviəs
easily seen or understood, clear to the eye or mind, not to be doubted, plain
به راحتی درک یا دیده می شود، در آن تردیدی نیست، آشکار، واضح، بدیهی
a. It was obvious that the lumberjack was tired after his day's work.
روشن بود که چوب بر بعد از کار روزانه اش خسته شده بود
b. The fact that Darcy was a popular boy was obvious to all.
این واقعیت که دارسی پسری دوست داشتنی است برای همه آشکار است
c. The detective missed the clue because it was too obvious.
کاراگاه سر نخ را از دست داد زیرا خیلی بدیهی بود
🍂 @coding_504 🍂
easily seen or understood, clear to the eye or mind, not to be doubted, plain
به راحتی درک یا دیده می شود، در آن تردیدی نیست، آشکار، واضح، بدیهی
a. It was obvious that the lumberjack was tired after his day's work.
روشن بود که چوب بر بعد از کار روزانه اش خسته شده بود
b. The fact that Darcy was a popular boy was obvious to all.
این واقعیت که دارسی پسری دوست داشتنی است برای همه آشکار است
c. The detective missed the clue because it was too obvious.
کاراگاه سر نخ را از دست داد زیرا خیلی بدیهی بود
🍂 @coding_504 🍂
مکالمه ی انگلیسی یک رویا نیست 👇👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
@Coding_504
Rival
رقیب
In this season rivals are stronger than ever
در این فصل حریفان قویتر از هر وقت دیگری هستند.
Runners-up
تیم دوم در یک تورنمت
Argentina were Runners-up in football World Cup 2014 in Brazil
آرژانتین در جام جهانی فوتبال 2014 در برزیل دوم شد.
Score
نتیجه
The final score was 4 – 1
نتیجه نهایی 4 – 1 شد.
Semi-final
مسابقه نیمه نهایی
In the semi-final match, they beat their rival in the penalty shootout
آنها در مسابقه نهایی رقیبشان را در ضربات پنالتی شکست دادند.
Skipper
کاپیتان
Carlos Puyol has been the skipper of Barcelona since 2003
کارلوس پویول از سال 2003 کاپیتان بارسلونا بوده است.
Soccer
فوتبال
نکته: کلمه soccer در انگلیسی آمریکایی استفاده می شود، در انگلیسی بریتانیایی برای فوتبال آن از کلمه football استفاده می شود.
Soccer is the most popular sport in the world
فوتبال محبوب ترین ورزش دنیاست.
کلمه football به معنی توپ فوتبال نیز می باشد.
Spectator
تماشاگر
There weren’t many spectators in the stadium because of the snow
به خاطر برف تماشاگران زیادی در استادیوم نبودند.
substitute
تعویض کردن، تعویض شدن
Most of the time when a player does not play well, he will be substituted
بیشتر اوقات وقتی که یک بازیکن خوب بازی نمی کند تعویض خواهد شد.
Throw in
پرتاب کردن (موقعی که توپ به بیرون می رود و یک بازیکن آن را با دست برای یاران خود پرتاب می کند)
Andres Iniesta threw the ball in to his teammate
آندرس اینیستا توپ را برای هم تیمی خودش پرتاب کرد.
Wall
دیوار دفاعی
The players made a wall as Cristiano Ronaldo wanted to shoot
بازیکنان موقعی که کریستیانو رونالدو می خواست شوت کند یک دیواره دفاعی تشکیل دادند.
Win
برنده شدن
Real Madrid has a very strong soccer team and is likely to win the semi-final match
رئال مادرید یک تیم خیلی قوی فوتبال دارد و احتمالش زیاد است که بازی نیمه نهایی ا ببرد.
Yellow card
کارت زرد
He was lucky that the referee showed him only a yellow card in the beginning of the soccer match
او خوش شانس بود که داور در ابتدای مسابقه فوتبال به او فقط یک کارت زرد نشان داد.
⚽️⚽️ @Coding_504 ⚽️⚽️
Rival
رقیب
In this season rivals are stronger than ever
در این فصل حریفان قویتر از هر وقت دیگری هستند.
Runners-up
تیم دوم در یک تورنمت
Argentina were Runners-up in football World Cup 2014 in Brazil
آرژانتین در جام جهانی فوتبال 2014 در برزیل دوم شد.
Score
نتیجه
The final score was 4 – 1
نتیجه نهایی 4 – 1 شد.
Semi-final
مسابقه نیمه نهایی
In the semi-final match, they beat their rival in the penalty shootout
آنها در مسابقه نهایی رقیبشان را در ضربات پنالتی شکست دادند.
Skipper
کاپیتان
Carlos Puyol has been the skipper of Barcelona since 2003
کارلوس پویول از سال 2003 کاپیتان بارسلونا بوده است.
Soccer
فوتبال
نکته: کلمه soccer در انگلیسی آمریکایی استفاده می شود، در انگلیسی بریتانیایی برای فوتبال آن از کلمه football استفاده می شود.
Soccer is the most popular sport in the world
فوتبال محبوب ترین ورزش دنیاست.
کلمه football به معنی توپ فوتبال نیز می باشد.
Spectator
تماشاگر
There weren’t many spectators in the stadium because of the snow
به خاطر برف تماشاگران زیادی در استادیوم نبودند.
substitute
تعویض کردن، تعویض شدن
Most of the time when a player does not play well, he will be substituted
بیشتر اوقات وقتی که یک بازیکن خوب بازی نمی کند تعویض خواهد شد.
Throw in
پرتاب کردن (موقعی که توپ به بیرون می رود و یک بازیکن آن را با دست برای یاران خود پرتاب می کند)
Andres Iniesta threw the ball in to his teammate
آندرس اینیستا توپ را برای هم تیمی خودش پرتاب کرد.
Wall
دیوار دفاعی
The players made a wall as Cristiano Ronaldo wanted to shoot
بازیکنان موقعی که کریستیانو رونالدو می خواست شوت کند یک دیواره دفاعی تشکیل دادند.
Win
برنده شدن
Real Madrid has a very strong soccer team and is likely to win the semi-final match
رئال مادرید یک تیم خیلی قوی فوتبال دارد و احتمالش زیاد است که بازی نیمه نهایی ا ببرد.
Yellow card
کارت زرد
He was lucky that the referee showed him only a yellow card in the beginning of the soccer match
او خوش شانس بود که داور در ابتدای مسابقه فوتبال به او فقط یک کارت زرد نشان داد.
⚽️⚽️ @Coding_504 ⚽️⚽️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیر چتر کتاب داستانکهای Oxford
به شما مکالمه یاد میدهم .
برخود میبالی از نتیجه این اعجاز در زمانی بس کوتاه
حرف زدن انگلیسی برات رویا نخواهد بود
https://telegram.me/joinchat/BGp6Dj43D8BTbHaEWs4UNA
به شما مکالمه یاد میدهم .
برخود میبالی از نتیجه این اعجاز در زمانی بس کوتاه
حرف زدن انگلیسی برات رویا نخواهد بود
https://telegram.me/joinchat/BGp6Dj43D8BTbHaEWs4UNA
🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
زیر چتر کتاب داستانکهای Oxford به شما مکالمه یاد میدهم . برخود میبالی از نتیجه این اعجاز در زمانی بس کوتاه حرف زدن انگلیسی برات رویا نخواهد بود https://telegram.me/joinchat/BGp6Dj43D8BTbHaEWs4UNA
فقَط مکالمه، فقط در چهار ماه به شرافت حرفه ایم قسم به انگلیسی به حرف می ایی. جوین شو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
The Human Body
بدن انسان (قسمت چهارم)
Add new #vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد بدن انسان در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
بدن انسان (قسمت چهارم)
Add new #vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد بدن انسان در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
A Spider in the Museum
عنکبوت در موزه
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Once upon a time, there was a painting spider, one of those artistic species of spider, that live in the basements of museums and galleries. They live there alongside paintings left and forgotten for years; certainly a suitable place to spin the most impressive of webs. Our spider spun the best webs in the whole museum, and his house was really spectacular. All his efforts went into looking after the web, which he considered to be the most valuable in the world.
روزی روزگاری،یک عنکبوتِ نقاش بود،یکگونه از آن عنکبوتهای هنرمند، که در زیرزمینهای موزهها و گالریها زندگی میکنند. این عنکبوتها، آنجا به همراه تعداد زیادی از نقاشیهایی که برای سالهای سال فراموششدهاند، زندگی میکنند. که قطعاً جای بسیار مناسبی برای تنیدن تارهای خارقالعاده است. عنکبوت قصهی ما بهترین تارها را در تمام موزه تنیده بود و خانهاش نیز بسیار تماشایی بود. تمام تلاشش بر این بود که مواظب خانهاش باشد؛ زیرا خانهاش را ارزشمندترین چیز روی زمین میدانست.
However, as time went on, the museum set about reorganising its paintings, and it started making space upstairs to put some of the basement paintings back on display. Many of the basement spiders realised what was happening, and were cautious about it, but our spider paid it no mind:
اما با گذشت زمان، موزه تصمیم گرفت که نقاشیهایش را سازماندهی مجددی بکند. بنابراین در طبقات بالاتر، مکانهایی را برای نمایش تعدادی از نقاشیهای زیرزمین باز کردند. بسیاری از عنکبوتهای زیرزمین فهمیدند که چه اتفاقی دارد میافتد و بسیار محتاط بودند. ولی عنکبوت قصهی ما هیچ توجهی نداشت.
-“Doesn’t matter,”he would say
,-“it’ll just be a few paintings.”
میگفت: “مهم نیست (بابا)!”. “تنها تعداد اندکی از نقاشیها را بالا میبرند”.
More and more paintings were removed from the basement, but the spider carried on reinforcing his web,
-“Where am I going to find a better place than this?”
he would say.
تعداد بیشتر و بیشتری از نقاشیهای زیرزمین حذف شدند. اما عنکبوت ما به تقویت تارهای خود ادامه داد و میگفت: “کجا میتوانم جای بهتری از اینجا پیدا کنم؟”.
That was, until early one morning when, too quick for him to react, they took his own painting, along with the spider and his web. The spider realised that just for not having wanted to lose his web, he was now going to end up in the exhibition room.
داستان به همین صورت گذشت، تا اینکه صبح زودیک روز، درحالیکه فرصت هیچ عکسالعملی برای عنکبوت نمانده بود؛ افراد موزه، نقاشی وی، به همراه خودش و تارش را برداشتند. عنکبوت قصهی ما متوجه شد که تنها به خاطر اینکه نمیخواست دل از خانهاش بکند، کارش داشت به نمایشگاه ختم میشد.
In an act of strength and decisiveness, he chose to abandon his magnificent web, the web he had worked his whole life to build up. And it’s a good thing he did so, because that way he saved himself from the insect killer they were spraying on the paintings up in the exhibition room.
دریک اقدام قدرتمند و قاطع، او تصمیم گرفت که تار با شکوهش را ترک کند؛ تاری که تمام زندگیاش را روی آن گذاشته بود تا آن را بسازد. این کار، کار بسیار خوبی بود. زیرا با این کار، جان خودش را از اسپری حشره کشی که آنها در اتاق نمایش به نقاشیها میپاشیدند، نجات داد.
In his escape, after overcoming many difficulties, the spider ended up in a secluded little garden, where he found such a quiet corner that there he was able to spin an even better web, and became a much happier spider.
پسازاین فرار، با فائق آمدن بر سختیهای بسیار، عنکبوت قصهی ما درنهایت به یک باغ کوچک دورافتاده رسید. جایی که در آن،یک کنج بسیار ساکت پیدا کرد، که قادر بود در آنجا حتی خانهی بسیار بهتری بسازد و به عنکبوت بسیار خوشحالتری تبدیل شود.
#Short_story_36
🕷 @coding_504 🕷
عنکبوت در موزه
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Once upon a time, there was a painting spider, one of those artistic species of spider, that live in the basements of museums and galleries. They live there alongside paintings left and forgotten for years; certainly a suitable place to spin the most impressive of webs. Our spider spun the best webs in the whole museum, and his house was really spectacular. All his efforts went into looking after the web, which he considered to be the most valuable in the world.
روزی روزگاری،یک عنکبوتِ نقاش بود،یکگونه از آن عنکبوتهای هنرمند، که در زیرزمینهای موزهها و گالریها زندگی میکنند. این عنکبوتها، آنجا به همراه تعداد زیادی از نقاشیهایی که برای سالهای سال فراموششدهاند، زندگی میکنند. که قطعاً جای بسیار مناسبی برای تنیدن تارهای خارقالعاده است. عنکبوت قصهی ما بهترین تارها را در تمام موزه تنیده بود و خانهاش نیز بسیار تماشایی بود. تمام تلاشش بر این بود که مواظب خانهاش باشد؛ زیرا خانهاش را ارزشمندترین چیز روی زمین میدانست.
However, as time went on, the museum set about reorganising its paintings, and it started making space upstairs to put some of the basement paintings back on display. Many of the basement spiders realised what was happening, and were cautious about it, but our spider paid it no mind:
اما با گذشت زمان، موزه تصمیم گرفت که نقاشیهایش را سازماندهی مجددی بکند. بنابراین در طبقات بالاتر، مکانهایی را برای نمایش تعدادی از نقاشیهای زیرزمین باز کردند. بسیاری از عنکبوتهای زیرزمین فهمیدند که چه اتفاقی دارد میافتد و بسیار محتاط بودند. ولی عنکبوت قصهی ما هیچ توجهی نداشت.
-“Doesn’t matter,”he would say
,-“it’ll just be a few paintings.”
میگفت: “مهم نیست (بابا)!”. “تنها تعداد اندکی از نقاشیها را بالا میبرند”.
More and more paintings were removed from the basement, but the spider carried on reinforcing his web,
-“Where am I going to find a better place than this?”
he would say.
تعداد بیشتر و بیشتری از نقاشیهای زیرزمین حذف شدند. اما عنکبوت ما به تقویت تارهای خود ادامه داد و میگفت: “کجا میتوانم جای بهتری از اینجا پیدا کنم؟”.
That was, until early one morning when, too quick for him to react, they took his own painting, along with the spider and his web. The spider realised that just for not having wanted to lose his web, he was now going to end up in the exhibition room.
داستان به همین صورت گذشت، تا اینکه صبح زودیک روز، درحالیکه فرصت هیچ عکسالعملی برای عنکبوت نمانده بود؛ افراد موزه، نقاشی وی، به همراه خودش و تارش را برداشتند. عنکبوت قصهی ما متوجه شد که تنها به خاطر اینکه نمیخواست دل از خانهاش بکند، کارش داشت به نمایشگاه ختم میشد.
In an act of strength and decisiveness, he chose to abandon his magnificent web, the web he had worked his whole life to build up. And it’s a good thing he did so, because that way he saved himself from the insect killer they were spraying on the paintings up in the exhibition room.
دریک اقدام قدرتمند و قاطع، او تصمیم گرفت که تار با شکوهش را ترک کند؛ تاری که تمام زندگیاش را روی آن گذاشته بود تا آن را بسازد. این کار، کار بسیار خوبی بود. زیرا با این کار، جان خودش را از اسپری حشره کشی که آنها در اتاق نمایش به نقاشیها میپاشیدند، نجات داد.
In his escape, after overcoming many difficulties, the spider ended up in a secluded little garden, where he found such a quiet corner that there he was able to spin an even better web, and became a much happier spider.
پسازاین فرار، با فائق آمدن بر سختیهای بسیار، عنکبوت قصهی ما درنهایت به یک باغ کوچک دورافتاده رسید. جایی که در آن،یک کنج بسیار ساکت پیدا کرد، که قادر بود در آنجا حتی خانهی بسیار بهتری بسازد و به عنکبوت بسیار خوشحالتری تبدیل شود.
#Short_story_36
🕷 @coding_504 🕷
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
آموزشهای یکتا و غوغا👇👇👇
@Yekta_English_Movies
@Yekta_Phonetics
@Yektaenglishclass
@Yekta_YET_PRACTICE
@Yekta_Khamgiahkhari
@OfficialEnglishTwitter
@Coding_504
@Yekta_Anecdotes
@funzaban
@coding_toefl
سبد کانالتون تکمیله❤
@Yekta_English_Movies
@Yekta_Phonetics
@Yektaenglishclass
@Yekta_YET_PRACTICE
@Yekta_Khamgiahkhari
@OfficialEnglishTwitter
@Coding_504
@Yekta_Anecdotes
@funzaban
@coding_toefl
سبد کانالتون تکمیله❤