🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.6K subscribers
5.27K photos
2.82K videos
367 files
5.42K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
گاهی فکر میکنم به درد نخورم اما بعد یادم میوفته که موقع نفس کشیدن کربن دی اکسید پس میدم واسه گیاها

@OfficialEnglishTwitter
♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️
اونایی که همش منتظر شانسین. با شانس زندگی بهتر نمیشه، ولی با تغییر مطمئن باش بهتر میشه.
@OfficialEnglishTwitter
ویژگی ها

1⃣ تدریس 600 واژه در دوماه
2⃣ همراه با ویس استاد یکتا
3⃣ تدریس 30 درس در این دوره
4⃣ هر درس 20 واژه و یک داستان
5⃣ تدریس 30 داستان با ترجمه
6⃣ تدریس ها در یک کانال و بدون تبلیغات ارایه میشود
7⃣ویس تک تک لغات با صدای استاد یکتا (با ترجمه) علاوه بر سی دی خود کتاب
 April’s Month
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیهElementry)

There was a nice little girl. She was 10 years old. Her name was April.
یک دختر کوچولوی مهربان بود. او ده سال سن داشت. نام او آوریل بود.

One day, April asked her parents why she was called April. Her mother answered that she was called April because she was born in April. The little girl was very happy to hear that. She liked her name.
یک روز، آوریل از مادرش سوال کرد چرا او اپریل نامیده می شود. مادرش جواب داد او اپریل نامیده می شود چون او در ماه آوریل به دنیا آمده. دختر کوچولو از شنیدن این موضوع خیلی خوشحال شد. او نامش را دوست داشت.

April really liked the month April, too. This was because she had her birthday in that month. Her parents made her a party. All her friends came and celebrated with her, and she received a lot of presents.
آوریل واقعا ماه آوریل را هم دوست داشت. این به این خاطر بود که او در این ماه تولد داشت. والدینش برای او یک مهمانی می گرفتند. همه دوستانش می آمدند و با او جشن می گرفتند، و او کلی هدیه می گرفت.

One day, her mother became pregnant and soon April had a little brother.  Her brother was born in February. Everyone came to visit the family. Everyone suggested names for the new baby.
یک روز، مادر او باردار شد و زود او یک برادر کوچک داشت. برادر او در ماه فوریه به دنیا آمده بود. همه آمدند تا خانواده را ملاقات کنند. هرکسی نامی برای بچه جدید پیشنهاد می کرد.

April did not understand what the problem was. This looked very simple to her. She said that if the baby was born in February, the correct name was February!
آوریل نمی فهمید مشکل چیست. این به نظر او خیلی ساده می رسید. او گفت که اگر بچه در فوریه به دنیا آمده نام درست فوریه است!

#Short_story_3
👱🏻‍♀ @coding_504 👱🏻‍♀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #راست_مغزی و #چپ_مغزی به چه معناست؟ چه تاثیری بر رفتار و خواسته های ما دارد؟
🌀 تقویت انگلیسی با اطلاعات تخصصی روانشناسی با زیرنویس فارسی
در کانال کدینگ، روانت را به ما بسپار، زبانت راه میوفته
♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️
اونایی که همش منتظر شانسین. با شانس زندگی بهتر نمیشه، ولی با تغییر مطمئن باش بهتر میشه.
@OfficialEnglishTwitter
از تولیدمثل نکردنتان صمیمانه سپاسگذاریم

@OfficialEnglishTwitter
❇️ اولین دارالترجمه انلاین در تلگرام
ترجمه کتاب، مقاله، پایان‌نامه و پروژه دانشجویی در زمینه‌های مختلف با بهترین کیفیت و نازلترین قیمت
🆔 @O2021
Daniel loves the beach
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیهElementry)

Every Saturday Daniel and his family go to the beach. They live far from the beach, but once a week the family gets into the car and Daniel’s father drives for hours until they arrive.
شنبه دنیل و خانواده اش به ساحل می روند. آنها خیلی دورتر از ساحل زندگی می کنند، اما یکبار در هفته خانواده سوار ماشین می شود و پدر دنیل ساعت ها رانندگی می کند تا آنها برسند.

Daniel’s parents love the beach. Daniel and his sister and brother love the beach. The family’s dog loves the beach very much.
والدین دنیل ساحل را دوست دارند. دنیل و خواهر و برادرش ساحل را دوست دارند. سگ خانواده ساحل را خیلی زیاد دوست دارد.

”But it is a problem to go to the beach every week. Daniel’s father gets tired from driving so many hours. The rest of the family gets tired from sitting in the car for so many hours. Daniel’s mother says: “It’s fun in the beach, but it takes too much time to get there and back!”
اما این مشکل است که هر هفته به ساحل بروند. پدر دانیل از ساعت ها رانندگی خسته می شود. بقیه خانواده از ساعت ها در ماشین نشستن خسته می شوند. مادر دنیل می گوید: “در ساحل سرگرم کننده است، اما زمان زیادی لازم است تا به ساحل برسیم و برگردیم.

Daniel and his sister and brother are very sad. They want to go to the beach, but it is a problem. They try to go the swimming pool, but it is not the same thing.
دنیل و خواهر و برادرش خیلی غمگین هستند. آنها می خواهند به ساحل بروند اما این یک مشکل است. آنها سعی می کنند به استخر بروند اما این چیز مشابهی نیست.

”One day Daniel’s parents come to talk with the kids. They say: “We have a problem to go to the beach every week, but we love the beach, and you love the beach, and the dog loves the beach. So we have a solution. We need to live near the beach!”
یک روز والدین دنیل برای صحبت با بچه ها می آیند. آنها می گویند: “ما یک مشکل برای هر هفته رفتن به ساحل داریم، اما ما ساحل را دوست داریم، و شما ساحل را دوست دارید، و سگ ساحل را دوست دارد. پس ما یک راه حل داریم. ما نیاز داریم نزدیک ساحل زندگی کنیم!

Daniel and his sister and brother are very happy! Now they live near the beach. They go to the beach every day!
دانیل و خواهر و برادرش خیلی خوشحال هستند! حالا آنها نزدیک ساحل زندگی می کنند. آنها هر روز به ساحل می روند!

#Short_story_4
🏖 @coding_504 🏖
🌺آهنگ بسیار زیبای هتل کالیفورنیا 🌺
حتما دانلود کنید .این آهنگ یک داستان کوتاه است میتونه شما رو در یادگیری زبان کمک کنه

متن و ترجمه آهنگ👇
telegram.me/coding_504/728

🎶 @coding_504 🎶
Hotel california
Eagles
💠 لذت درک آهنگهای انگلیسی را با ما تجربه کنید👌
🎶
▶️ @coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴#اختلال_شخصیت_مرزی (#BPD) چیست؟علائم و علت بروز آن چیست؟ DBT چگونه بر درمان آن موثر است؟
🌀 تقویت انگلیسی با کدینگ 504
در کانال کدینگ، روانت را به ما بسپار، زبانت راه میوفته
@Coding_504
کسی که جرأت می کنه یک ساعت از زمان رو از دست بده، ارزش زندگی رو نفهمیده .
@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کدینگ504 بمان چون عزیزی برایمان این کلیپ را حتماً ببین و فوروارد کن به اونایی که عزیزن برات.
#earthquake_5

https://telegram.me/joinchat/AAAAADudsQ0i97bEpmWJUw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کدینگ504 بمان چون عزیزی برایمان این کلیپ را حتماً ببین و فوروارد کن به اونایی که عزیزن برات.
#earthquake_6

https://telegram.me/joinchat/AAAAADudsQ0i97bEpmWJUw
🌀 چرا نبايد شب ها #ناخن گرفت ؟!
🌀 جهان هاى موازى چه هستند؟!
🌀 چرامردان نبايد شب ها با لباس بخوابند ؟!
🌀 چرا مردان نباید حمام داغ بگیرند
🌀 چرا دچار سرطان پروستات میشویم
🌀 چرا مادران نبايد هنگام #باردارى آرايش كنند؟
🌀 چرا #دماى كمتر از منفى ٢٧٣ درجه نداريم؟
🌀 تركاندن #جوش در كدام مناطق صورت باعث فلج شدن اعصاب ميشود ؟!
🌀 زمان خواب افراد چه ارتباطى با IQ آنها دارد؟!
🌀 چرا دندان عقل وجود دارد ؟

پاسخ اکثر اين سوالات به اضافه مطالب جالب و دانستنيهاى مهم ديگر، همگى در كانال زير👇

http://telegram.me/joinchat/AAAAAEJp0LlQLoddsOlxbg
Amanda's Work
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیهElementry)

Amanda goes to work every day. She works in an office. She works very hard. She starts and 7 o’clock in the morning and finishes at 10 o’clock at night. She likes her work, and she wants to be a good worker, but she has one problem. Her boss is not a very good boss.
آماندا هر روز سر کار می رود. او در یک دفتر کار می کند. او خیلی سخت کار می کند. او ساعت 7 صبح شروع می کند و ساعت ساعت 10 شب (کارش را) تمام می کند. او کارش را دوست دارد، و او می خواهد کارمند خوبی باشد، اما او یک مشکل دارد. رئیس او رئیس خیلی خوبی نیست.

He tells her to do one thing, and then he changes his mind. He tells her to do another thing, and then he changes his mind again. He tells her to do something else, and again, changes his mind. Amanda doesn’t like this. She says, “This is a waste of time!”
او به آماندا می گوید که یک چیز را انجام دهد، و بعد او نظرش را عوض می کند. او به آماندا می گوید چیز دیگری را انجام دهد و بعد او دوباره نظرش را عوض می کند. او به آماندا می گوید چیز دیگری را انجام دهد، و دوباره او نظرش را عوض می کند. آماندا این را دوست ندارد. او می گوید “این تلف کردن وقت است!”

Today Amanda decides to talk with him. She goes to his room and says: “I like to work. I work a lot of hours. I am a good worker. But I can’t work like this. We have to work better. You need to tell me what to do without changing your mind.”
امروز آماندا تصمیم گرفته با او صحبت کند. او به اتاقش می رود و می گوید “من دوست دارم کار کنم. من ساعت های زیادی کار می کند. من کارمند خوبی هستم. اما من نمی توانم اینطوری کار کنم. ما باید بهتر کار کنیم. تو باید به من بگویی که چکار کنم بدون تغییر دادن نظرت.”

Amanda’s boss listens to her. He sees that she is right. He promises to listen to her advice.
رئیس آماندا به او گوش می کند. او می داند که آماندا حق دارد. او قول می دهد که به پیشنهاد او گوش کند.

Now Amanda is happy. She comes to work every day. She starts at 7 o’clock and finishes at 4 o’clock, but she completes much more things than before! Amanda and her boss are happy.
حالا آماندا خوشحال است. او هر روز سر کار می آید. او ساعت 7 شروع می کند و ساعت 10 (کارش را) تمام می کند، اما او بیشتر از قبل کار انجام می دهد! آماندا و رئیسش خوشحال هستند.

#Short_story_4
👨‍💼 @coding_504 👨‍💼