متن درس دوم رو هم میتونید بخونید همراه با ترجمه
در این متن از کلمات همین درس استفاده شده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در این متن از کلمات همین درس استفاده شده
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🍂Terror in the cemetery🍂
I like to bet on anything that is exciting, so when my friends tried to tempt me with an offer, I took it. The idea was for me to spend a frigid December night in a cemetery, all alone, in order to win twenty dollars. Little did I realize that they would use dirty tricks to try to frighten me into abandoning the cemetery, therefore losing my wager. My plan was to recline in front of a large grave, covered by a warm blanket, with a flashing to help me cut through the dismal darkness. After midnight, I heard a wild shriek, I thought I saw the grave open and a corpse rise out of it! Although I was somewhat numb with fear, I tried to keep my senses. Using good judgment, I knew that no peril could come to me from that sinister figure. When I did not run in terror, my friends who had decided to conceal themselves behind the nearby tombstones, came out and we all had a good laugh. Those spirits that may inhabit a cemetery must have had a good laugh, too.
🍂وحشت در گورستان🍂
دوست دارم روی هرچیزی که هیجان انگیز باشه شرط ببندی کنم.از این رو زمانیکه دوستانم تلاش کردند مرا با پیشنهاد وسوسه کنند انرا پذیرفتم. پیشنهاد این بود که یک شب بسیار سرد ماه دسامبر را تک و تنها در گورستانی سپری کنم تا 20 دلار برنده شوم،خیلی کم متوجه بودم که انها از حقه های کثیف استفاده خواهند کرد که مرا بترسانند،گورستان را ترک کنم و در نتیجهشرط را ببازم. نقشه ام این بود که جلوی قبر بزرگی زیر پتوی گرم با چراغ قوی ای که تاریکی غم انگیز شب را پشت سر بگذارم،دراز بکشم،پس از نیمه شب،جیغ وحشتناکی را شنیدم فکر کردم که دیدم قبر باز شده و جسدی از ان بیرون امده،گرچه از ترس تا حدی بی حس شده بودم اما سعی کردم حواسم را جمع کنم. با مراجعه به عقلم پی بردم که هیچ خطری نمی تواند از ان چهره ی پلید سمت من اید. وقتی از ترس فرار نکردم،دوستانم تصمیم گرفته بودند خودشان را پشت سنگ قبر های اطراف پنهان کنند بیرون امدند و کلی خندیدم،لابد ارواحی هم که در ان گورستان سکونت داشتند کلی خندیده اند.
🍂 @coding_504 🍂
I like to bet on anything that is exciting, so when my friends tried to tempt me with an offer, I took it. The idea was for me to spend a frigid December night in a cemetery, all alone, in order to win twenty dollars. Little did I realize that they would use dirty tricks to try to frighten me into abandoning the cemetery, therefore losing my wager. My plan was to recline in front of a large grave, covered by a warm blanket, with a flashing to help me cut through the dismal darkness. After midnight, I heard a wild shriek, I thought I saw the grave open and a corpse rise out of it! Although I was somewhat numb with fear, I tried to keep my senses. Using good judgment, I knew that no peril could come to me from that sinister figure. When I did not run in terror, my friends who had decided to conceal themselves behind the nearby tombstones, came out and we all had a good laugh. Those spirits that may inhabit a cemetery must have had a good laugh, too.
🍂وحشت در گورستان🍂
دوست دارم روی هرچیزی که هیجان انگیز باشه شرط ببندی کنم.از این رو زمانیکه دوستانم تلاش کردند مرا با پیشنهاد وسوسه کنند انرا پذیرفتم. پیشنهاد این بود که یک شب بسیار سرد ماه دسامبر را تک و تنها در گورستانی سپری کنم تا 20 دلار برنده شوم،خیلی کم متوجه بودم که انها از حقه های کثیف استفاده خواهند کرد که مرا بترسانند،گورستان را ترک کنم و در نتیجهشرط را ببازم. نقشه ام این بود که جلوی قبر بزرگی زیر پتوی گرم با چراغ قوی ای که تاریکی غم انگیز شب را پشت سر بگذارم،دراز بکشم،پس از نیمه شب،جیغ وحشتناکی را شنیدم فکر کردم که دیدم قبر باز شده و جسدی از ان بیرون امده،گرچه از ترس تا حدی بی حس شده بودم اما سعی کردم حواسم را جمع کنم. با مراجعه به عقلم پی بردم که هیچ خطری نمی تواند از ان چهره ی پلید سمت من اید. وقتی از ترس فرار نکردم،دوستانم تصمیم گرفته بودند خودشان را پشت سنگ قبر های اطراف پنهان کنند بیرون امدند و کلی خندیدم،لابد ارواحی هم که در ان گورستان سکونت داشتند کلی خندیده اند.
🍂 @coding_504 🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💫نشانم ده صراط روشنم را
💫خودم را، باورم را، بودنم را
💫خداوندا من از نسل خلیلم
💫به قربانگاه می آرم «منم» را
✨عید قربان، عید سر سپردگی و بندگی بر شما مبارک✨
@Coding_504
💫خودم را، باورم را، بودنم را
💫خداوندا من از نسل خلیلم
💫به قربانگاه می آرم «منم» را
✨عید قربان، عید سر سپردگی و بندگی بر شما مبارک✨
@Coding_504
لیست کلمات #درس3 کتاب 504
🍂1)Typical نمونه ، معمولی
🍂2)Minimum حداقل
🍂3)Scarce کمیاب
🍂4)Annual سالی یکبار ، سالانه
🍂5)Persuade متقاعد کردن
🍂6)Essential ضروری
🍂7)Blend مخلوط کردن
🍂8)Visible دیدنی
🍂9)Expensive گران
🍂10)Talent استعداد
🍂11)Devise طراحی کردن
🍂12)Wholsale عمده فروشی
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Typical نمونه ، معمولی
🍂2)Minimum حداقل
🍂3)Scarce کمیاب
🍂4)Annual سالی یکبار ، سالانه
🍂5)Persuade متقاعد کردن
🍂6)Essential ضروری
🍂7)Blend مخلوط کردن
🍂8)Visible دیدنی
🍂9)Expensive گران
🍂10)Talent استعداد
🍂11)Devise طراحی کردن
🍂12)Wholsale عمده فروشی
🍂 @coding_504 🍂