لیست کلمات #درس7 کتاب 504
🍂1)Postpone
به تأخیر انداختن، به تعویق انداختن
🍂2)Consent رضایت دادن ، پذیرفتن
🍂3)Massive حجیم، سنگین
🍂4)Capsule کپسول،محفظه
🍂5)Preserve
سالم نگه داشتن، محافظت کردن
🍂6)Denounce
محکوم کردن،انتقادکردن،تقبیح کردن
🍂7)Unique یکتا ، منحصر به فرد
🍂8)Torrent سیل ،سیلاب
🍂9)Resent رنجیدن از،دلخور شدن
🍂10)Molest
مزاحم شدن،اذیت کردن،آزار دادن
🍂11)Gloomy تیره،تار، دلگیر،غمگین
🍂12)Unforeseen
غیر منتظره،پیش بینی نشده
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Postpone
به تأخیر انداختن، به تعویق انداختن
🍂2)Consent رضایت دادن ، پذیرفتن
🍂3)Massive حجیم، سنگین
🍂4)Capsule کپسول،محفظه
🍂5)Preserve
سالم نگه داشتن، محافظت کردن
🍂6)Denounce
محکوم کردن،انتقادکردن،تقبیح کردن
🍂7)Unique یکتا ، منحصر به فرد
🍂8)Torrent سیل ،سیلاب
🍂9)Resent رنجیدن از،دلخور شدن
🍂10)Molest
مزاحم شدن،اذیت کردن،آزار دادن
🍂11)Gloomy تیره،تار، دلگیر،غمگین
🍂12)Unforeseen
غیر منتظره،پیش بینی نشده
🍂 @coding_504 🍂
73. #postpone : postˈpoʊn
put off to a later time, delay
به زمان دیگری موکول کردن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن
a. The young couple wanted to postpone their wedding until they were sure they could handle the burdens of marriage.
زوج جوان می خواستند عروسیشان را به تاخیر بیندازند تا زمانی که مطمئن شوند می توانند از عهده مسئولیت ازدواج برآیند
b. I neglected to postpone the party because I thought everyone would be able to come.
میهمانی را به تاخیر نینداختم زیرا فکر کردم همه میتوانند بیایند
c. The supermarket's owner planned to postpone the grand opening until Saturday.
صاحب سوپرمارکت قصد داشت تا افتتاحیه باشکوه را تا شنبه به تاخیر بیندازد.
🍂 @coding_504 🍂
put off to a later time, delay
به زمان دیگری موکول کردن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن
a. The young couple wanted to postpone their wedding until they were sure they could handle the burdens of marriage.
زوج جوان می خواستند عروسیشان را به تاخیر بیندازند تا زمانی که مطمئن شوند می توانند از عهده مسئولیت ازدواج برآیند
b. I neglected to postpone the party because I thought everyone would be able to come.
میهمانی را به تاخیر نینداختم زیرا فکر کردم همه میتوانند بیایند
c. The supermarket's owner planned to postpone the grand opening until Saturday.
صاحب سوپرمارکت قصد داشت تا افتتاحیه باشکوه را تا شنبه به تاخیر بیندازد.
🍂 @coding_504 🍂
#postpone
به تاخیر انداختن-تعویق انداختن
کدینگ: پست بان برای به تاخیر انداختن نامه ها شرمنده بود
🍂 @coding_504 🍂
به تاخیر انداختن-تعویق انداختن
کدینگ: پست بان برای به تاخیر انداختن نامه ها شرمنده بود
🍂 @coding_504 🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Vegetables
سبزیجات (قسمت 12)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
سبزیجات (قسمت 12)
Add new vocabularies to your English knowledge with us at Coding_504
آموزش لغات در مورد سبزیجات در این ویدیو
🚩 @Coding_504 📝
74. #consent : kənˈsent
agree, give permission or approval
موافقت کردن، اجازه یا رضایت دادن
a. My teacher consented to let our class leave early.
معلم من موافقت کرد تا ما کلاس را زودتر ترک کنیم
b. David would not consent to our plan.
"دیوید" با برنامه ما موافقت نخواهد کرد
c. The majority of our club members consented to raise the dues.
اکثر اعضای کلوپمان را با بالا بردن حق عضویت موافقت کردند
🍂 @coding_504 🍂
agree, give permission or approval
موافقت کردن، اجازه یا رضایت دادن
a. My teacher consented to let our class leave early.
معلم من موافقت کرد تا ما کلاس را زودتر ترک کنیم
b. David would not consent to our plan.
"دیوید" با برنامه ما موافقت نخواهد کرد
c. The majority of our club members consented to raise the dues.
اکثر اعضای کلوپمان را با بالا بردن حق عضویت موافقت کردند
🍂 @coding_504 🍂
75. #massive : ˈmæsɪv
big and heavy, large and solid, bulky
بزرگ، سنگین، درشت و تو پر، حجیم
a. The boss asked some employees to lift the massive box.
رئیس از برخی کارمندان خواست تا جعبه بزرگ را بلند کنند
b. From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.
به علت بلند کردن وزنه ها، "ویلی" عضلات برجسته بازویش را پرورش داده بود
c. The main building on the campus was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.
ساختمان اصلی دانشگاه به قدری وسیع بود که دانشجویان جدید در ابتدا برای پیدا کردن مسیرشان دچار مشکل شده بودند
🍂 @coding_504 🍂
big and heavy, large and solid, bulky
بزرگ، سنگین، درشت و تو پر، حجیم
a. The boss asked some employees to lift the massive box.
رئیس از برخی کارمندان خواست تا جعبه بزرگ را بلند کنند
b. From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.
به علت بلند کردن وزنه ها، "ویلی" عضلات برجسته بازویش را پرورش داده بود
c. The main building on the campus was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.
ساختمان اصلی دانشگاه به قدری وسیع بود که دانشجویان جدید در ابتدا برای پیدا کردن مسیرشان دچار مشکل شده بودند
🍂 @coding_504 🍂