#utilize
معنی : استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ: تو بلدی چجوری از تلفن یوتلایز کنی؟ تو بلدی چه جوری از تلفن استفاده کنی ؟
"Common, I will show you how to utilize this phone."
🍂 @coding_504 🍂
معنی : استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ: تو بلدی چجوری از تلفن یوتلایز کنی؟ تو بلدی چه جوری از تلفن استفاده کنی ؟
"Common, I will show you how to utilize this phone."
🍂 @coding_504 🍂
#utilize
معنی : استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ با استفاده از تلفظ
Utilize, you tell lies.
تو دروغ بگو
تا منم از این اره یوتلایز کنم دماغتو کوچیک کنم. یوتلایز،استفاده کردن.
🍂 @coding_504 🍂
معنی : استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ با استفاده از تلفظ
Utilize, you tell lies.
تو دروغ بگو
تا منم از این اره یوتلایز کنم دماغتو کوچیک کنم. یوتلایز،استفاده کردن.
🍂 @coding_504 🍂
#utilize
معنی: استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ: وقتی رسیدی به هتل این کلمه رو بکار ببر کارات حل میشه یو تل لازم
🍂 @coding_504 🍂
معنی: استفاده کردن، بکار بردن
کدینگ: وقتی رسیدی به هتل این کلمه رو بکار ببر کارات حل میشه یو تل لازم
🍂 @coding_504 🍂
42. #humid : ˈhjuːməd
moist, damp
مرطوب، نمناک
a. It was so humid in our classroom that we wished the school would buy air conditioner.
کلاس ما به قدری مرطوب بود که آرزو میکردیم مدرسه یک تهویه مطبوع بخرد
b. New Yorks usually complain in the summer of the humid air.
اهالی نیویورک در تابستان معمولا از رطوبت هوا شکایت دارند
c. Most people believe that ocean air is quite humid.
اغلب مردم اعتقاد دارند که هوای اقیانوس کاملا مرطوب است
🍂 @coding_504 🍂
moist, damp
مرطوب، نمناک
a. It was so humid in our classroom that we wished the school would buy air conditioner.
کلاس ما به قدری مرطوب بود که آرزو میکردیم مدرسه یک تهویه مطبوع بخرد
b. New Yorks usually complain in the summer of the humid air.
اهالی نیویورک در تابستان معمولا از رطوبت هوا شکایت دارند
c. Most people believe that ocean air is quite humid.
اغلب مردم اعتقاد دارند که هوای اقیانوس کاملا مرطوب است
🍂 @coding_504 🍂
43. #theory : ˈθɪri
explanation based on thought, observation , or reasoning
توضیح بر اساس اندیشه، مشاهده یا استدلال، نظریه، فرضیه
a. Einstein's theory is really too difficult for the average person to understand.
فهمیدن نظریه اینشتین برای افراد معمولی واقعا بسیار مشکل است
b. My uncle has a theory about the effect of weather on baseball batters.
عموی من دربازه تاثیر آب و هوا بر روی بازیکن های بیسبال نظریه ای دارد
c. No one has advanced a convincing theory explaining the beginnings of writing.
هیچکس نظریه قانع کننده ای از نشانه های ابتدایی نوشتار پیشنهاد نکرده است
🍂 @coding_504 🍂
explanation based on thought, observation , or reasoning
توضیح بر اساس اندیشه، مشاهده یا استدلال، نظریه، فرضیه
a. Einstein's theory is really too difficult for the average person to understand.
فهمیدن نظریه اینشتین برای افراد معمولی واقعا بسیار مشکل است
b. My uncle has a theory about the effect of weather on baseball batters.
عموی من دربازه تاثیر آب و هوا بر روی بازیکن های بیسبال نظریه ای دارد
c. No one has advanced a convincing theory explaining the beginnings of writing.
هیچکس نظریه قانع کننده ای از نشانه های ابتدایی نوشتار پیشنهاد نکرده است
🍂 @coding_504 🍂
#theory
an assumption, a guess,
a hypothesis, an abstract thought, a supposition, sth. that is supposed
نظریه،تئوری، فرضیه
کدینگ: تئوری میدونیم که نظریه میشه.
🍂 @coding_504 🍂
an assumption, a guess,
a hypothesis, an abstract thought, a supposition, sth. that is supposed
نظریه،تئوری، فرضیه
کدینگ: تئوری میدونیم که نظریه میشه.
🍂 @coding_504 🍂