#burden
معنی : بار- محموله- مسئولیت سنگین
کدینگ: کارگران بار رو بردن کارخونه
🍂 @coding_504 🍂

جهت ثبتنام در دوره فوق العاده و جامع لغات ۵۰۴ عدد 1 را به ایدی ادمین ثبتنام ارسال کنید👇
🆔 T.me/O2021

📺 دردسر جویی 😂😂😂 3⃣

قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی

🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

معجزه ی یادگیری زبان با فرندز، فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en

📺 کلاس فیبی 4⃣
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی

🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English

👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ

معجزه ی یادگیری زبان با فرندز، فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Friends_en

🌙فایل صوتی قرائت دعای جوشن کبیر
در احیای شب قدر 🌙
@coding_504

متن دعای جوشن کبیر بهمراه ترجمه فارسی👆🏻

🙏🏻 دعای سفارش شده برای شبهای قدر🙌🏻

🙏🏻التماس دعا🙏🏻
@Coding_504

🌙دعای جوشن کبیر با ترجمه انگلیسی

🙂 چطوری به انگلیسی بگیم بد ؟
👌 Other ways to say: BAD

لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504

52. #campus : ˈkæmpəs
grounds of a college, university, or school
محوطه یک دانشکده، دانشکده یا مدرسه

a. The campus was designed to utilize all of the college's building.
محوطه دانشگاه برای بهره برداری تمام ساختمان های آن طراحی شده است
b. Jeff moved off campus when he decided it was cheaper to live at home.
"جف" وقتی به این نتیجه رسید که زندگی در خانه ارزان تر است، از خوابگاه دانشگاه اسباب کشی کرد
c. I chose to go to Penn State because it has a beautiful campus.
میخواهم به ایالت "پن" بروم زیرا محوطه دانشگاهی زیبایی دارد
🍂 @coding_504 🍂

#campus
معنی : فضای باز/زمین دانشکده و محوطه کالج
کدینگ: توی محوطه دانشگاه میخورن کام پز میدن
🍂 @coding_504 🍂

#campus
معنی : فضای باز/زمین دانشکده و محوطه کالج
کدینگ: کم پز بده ، اینجا کمپسه، محوطه دانشگاهه .
کدینگ: توی محوطه دانشگاه میخورن کام پز میدن
🍂 @coding_504 🍂

جهت ثبتنام ،کدینگ 504 لغت ، عدد ۱ را به این آی دی زیر ارسال کنید
Admin👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021

53. #majority : məˈdʒɔːrəti
the larger number, greater part, more than half
تعداد بیشتر، قسمت عمده، بیش از نیم، اکثریت

a. The majority of votes was needed for the bill to pass.
برای تایید لایحه به اکثریت آرا نیاز بود
b. The majority of people prefer to pay wholesale prices for meat.
اکثر مردم ترجیح میدهند تا قیمت عمده فروشی را برای گوشت بپردازند
c. In some countries, the government does not speak for the majority of the people.
در بعضی از کشورها، دولت نماینده ی اکثر مردم نیست.
🍂 @coding_504 🍂